باسمه تعالی: سلام علیکم: دکارت و کانت و هگل و هایدگر، ستونهای تفکر غرباند. باید بیش از آنکه بخواهیم آنها را نقد کنیم، سعی کنیم آنها را بفهمیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه پس از کار بر روی اسفار، با ورود به مباحث فصوص الحکم که جناب استاد یزدانپناه شرح فرمودهاند، نتیجهی لازم را خواهید گرفت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست مسلّم آقای احمدینژاد از جنس انقلاب است و حضور او در امور اجرایی نشان داد که انقلاب ظرفیت حضور چنین افرادی را در امور اجرایی خود دارد. میماند که آقای احمدینژاد به عنوان اولین تجربه حضور مجریان از جنس انقلاب با ناشیگریهایی همراه بود که بنده تعبیر کردم به «غفلت او از تاریخی که در آن قرار داشت». مسلّم بدانید این فکر و روحیه ادامه مییابد و مسئولان واقعی نظام اسلامی تنها کسانی خواهند بود که با سیاست متعالیه امورات کشور را مدیریت کنند وگرنه همچنانکه در گذشته و حال مشخص است، خود آن مسئولان حجابِ انقلاب خواهند بود. نکتهی آخری که نیز در مورد نقد نگاه آقای احمدینژاد فرمودید، نکتهی دقیقی است که شواهد اگر در دل بصیرت باشد یکنوع راهنمایی به موضوع خواهد بود. موفق باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمیکند در مورد فرشتگان هم از نظر درجهی وجودی قضیه از همان قرار است. منتها در موقع ظهور بر اساس ظرفیت شرایطی که باید ظهور کنند به اسم خاصی ظهور میکنند که ما آنها را در رابطه با ظهورشان، جبرائیل و عزرائیل و اسرافیل مینامیم. مثل نفس شما که در مرتبهی خود، جامعیت دارد ولی در موطن گوش با قوهی سامعه ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما باید در این امور از چند نکته غافل نباشیم یکی اینکه هرکس در وظیفهی فردی خود نسبت به فقر فقرا باید کوتاهی نکند و عملاً فقر فقرا برای امتحان بقیه است، دیگر اینکه متوجه باشیم انقلاب اسلامی یک رویکرد کلّی در تاریخ ما است که اگر آرامآرام بسترِ تحقق آن فراهم شود تنها بستری است که امید آزادشدن فقرا از چنین مشکلاتی که برشمردهاید فراهم خواهد شد و راه اصلی همین است. سومین نکته در رابطه با دولتها است که بعضاً دغدغهی ادارهی کشور را دارند بدون آنکه نسبت به فقرای جامعه نظر خاصی داشته باشند و بعضی از دولتها تمام تلاششان آن است که در هر تصمیم و برنامهریزی جانب فقرا رعایت شود و این وظیفهی ما است که سعی کنیم در انتخابات اینچنین دولتهایی تقویت شوند تا انقلاب اسلامی هرچه بیشتر به اهداف عدالتمدارانهی خود برسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با شما موافق هستم که باید در نحوهی حضور خودمان در این تاریخ جدّاً فکر کرد. تفکر، یک موضوع تاریخی است و انسانها و ملتها باید در بستر تاریخی که دارند مراحل تفکر را یکی بعد از دیگری طی کنند تا قدم قدم به تفکر نهایی که متناسب با اهدافی است که برای خود در نظر گرفتهاند، برسند از این رو ما باید متوجه باشیم فعلاً در کدام مرحله از تفکرِ تاریخی خود قرار داریم تا جایگاه خود را پاس داریم و موقعیّت خود را جدّی بگیریم.
در غرب وقتی رنسانس از حالت شورِ احساسیاش جلوتر آمد و به طور طبیعی به بازخوانی خود نشست، زمینه ظهور یک نوع تفکر شروع شد که حاصل آن بازخوانی، شخصیتهایی مثل هگل و شلینگ و فیخته شد که پدران فکری فرهنگی غرباند. در انقلاب اسلامی نیز این سیر در حال وقوع است ولی با رویکرد قدسیِ مخصوص به خود.
در غرب بعد از شور احساسیِ رنسانس، آرامآرام اندیشیدن نسبت به تاریخی که در آن قرار گرفتند به صورتی جدّی پیش آمد و در واقع میتوان گفت هگل و همدورهایهایش حاصل میز فکرهاییاند که بعد از آن شورِ رنسانسی ظهور کرد. این کار مهمی است که افرادِ متعلق به انقلاب اسلامی نیز بتوانند آرامآرام وارد فاز اندیشیدن نسبت به تاریخی شوند که در آن قرار دارند و معلوم است که فکرکردن فضای خاص خود را میخواهد و باید افق خاصی در میان باشد. بنده معتقدم ما نیز میتوانیم آرام آرام خود را به تاریخی وارد کنیم که تاریخ تفکر نسبت به جایگاه انقلاب اسلامی است و بدانیم انقلاب اسلامی در مسیر حرکتِ خود به جلو در حال ظهور و طلوع زمینهی تفکرِ خاصی است که میخواهد به طور همه جانبه خود را بیابد، البته نمیگویم در آن فضا قرار گرفتهایم، معتقدم در حال ورود به آن نوع فکر هستیم.
البته چون آن فکری که امثال هگل بدان نظر داشتند در زمینهای مطرح شد که از یک طرف ارسطوئی و از طرف دیگر از تثلیث کلیسائی متأثر بود، به آن نتیجهای که باید برسد نرسید و با آن همه دقت که هگل نسبت به هندسه فکری خود داشت و واقعاً هم چیز عجیب و غریبی بود. با این همه به بن بستی که آن مکتب در مقابل خود داشت و کلیسا نتوانست با طرح فلسفی سیاسی هگل خود را بازخوانی کند، کلیسا نتوانست به نتیجهای که هگل میخواست برسد، برسد إلاّ آنکه بگوئیم زمینهای شد جهت ظهور نهضت پدیدارشناسی.
هگل با آن حیطهی تفکر و عمقی که به فرهنگ غرب داد تصور میکرد میتواند همه مسائل را حل کند و واقعاً کسی که در آن تاریخ با آن اندیشه روبهرو میشد گمان میکرد هگل ابهامات حرکت مدرنیته را جهت رسیدن به مقصدی که مدرنیته برای خود طراحی کرده رفع میکند و غرب به مطلوب خود برسد. هگل یک شخصیت مذهبی است و میخواهد کتاب مقدس را به تاریخ خود برگرداند، البته جایگاه تاریخی هگل بسیار پیچیدهتر از این حرفها است که بنده بتوانم به این راحتی توصیفاش کنم. عرض بنده تنها آن است: همانطور که رنسانس در مسیر خود به منزلهایی رسید که در نهایت به هگل و امثال هگل منجر شد، ما نیز به یک معنا باید این مسیر را طی کنیم تا بتوانیم در شرایط تاریخیِ تفکرِ نسبت به انقلاب اسلامی وارد بشویم و این نشستها میتواند ما را در آن شرایطِ تاریخی قرار دهد که نتیجهاش هگل میشود، البته با رویکرد قدسیِ مخصوص انقلاب اسلامی و نظر به نور مهدی(عج)، هر چند ما هنوز به آن بلوغ از تفکر که شایسته هدف بزرگ انقلاب اسلامی است نرسیدهایم. افق ما بحمدالله حضرت مهدیg است و همین امر انقلاب اسلامی را آیندهدار کرده است. هگل به نکات ظریفی از معرفت نزدیک میشود حتی به حرفهایی که محی الدین در عرفان نظری پیش میکشد نظر دارد، ولی نمی تواند بهره لازم را از آن نکات ببرد زیرا زیرساختهای فکری فرهنگیِ لازم در آن زمین موجود نبود[1] و ما در جایی هستیم که در سیر حرکت انقلاب اسلامی میتوانیم قدرت تفکر را إنشاءالله به جامعهمان برگردانیم. با این فرض که عزیزان در شرایطی از آمادگی و تفکر قرار دارند که نحوهای از تاریخسازی به صورتی که انبیاء داشتند را در خود دارا میباشند.
موفق باشید
[1] - انقلاب فرانسه سرچشمهی تفکر هگل است و میتوان گفت انقلاب اسلامی میتواند سرچشمهی تفکری شود که روح انقلاب اسلامی را در خودآگاهی مخصوص به خود تبیین کند و به یک معنا انقلاب اسلامی، هگل خود را متولد نماید. در رابطه با شخصیت فکری هگل به کتاب «هگل» از آقای دکتر علی اصغر مصلح، از انتشارات علمی رجوع فرمائید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک برای ما شریعت الهی و سیرهی اولیاء معصوم«علیهمالسلام» است و اشاراتی که آنها دارند، اگر ما ماوراء نگاه مردم متوجه اموری شدیم که در اشارات سخنان معصومین مطرح است توهّم به حساب نمیآید. موفق باشید
سلام استاد: زیارت قبول. میشه بفرمایید کربلا چه خبر بود و شما چه دیدید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسانی بس عظیم و بزرگ در مقام عصمت و طهارت به نام حضرت حسین بن علی«علیهالسلام» در کربلا حقایقی را به نمایش گذارد که بس عظیم بود که تنها انسانهای معصوم توانِ دیدن آن را داشتند و در زیارتنامههایشان آن نگاه را عرضه نمودند و بنده در بین عمل آن امام و نگاه این امام سعی داشتم با زیارتنامههای مأثور از امامان، به حقیقت کار حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» نظر کنم و خدا را شکر میکنم که به تصدیق محتوای آن زیارات مفتخرم و ارزش معارفی که دنبال کردهام را در تصدیق مضامین زیارت اربعین و زیارت اول از زیارات امام حسین«علیهالسلام» یافتم. چه بگویم که چگونه خداوند در زیارت اربعین حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» چه حرفهایی با ما دارد!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در جواب سؤالهای شمارهی 13418 و 16713 و 17925 شده، خوب است که به آن جوابها رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه دقت بفرمایید در جواب به آن سؤال عرض شده که: حضرت آیت اللّه جوادی فرمودند محیالدین در عقاید شیعه بوده. و این غیر از آن است که بگوییم که از همه لحاظ حتی از نظر فقهی شیعه باشد و در نتیجه میتوان گفت که او به شیعه بسیار نزدیک است. آیت اللّه حسینی طهرانی در کتاب «روح مجرد» در مورد تشیع مولوی و محیالدین نکاتی فرمودهاند که خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید
