بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
396

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما. دانشجو هستم و در مورد نظام تربیتی( اصول و روشهاومبانی و ابزارهای تربیتی ) دراسلام در حال تحقیق هستم لطفا مرا راهنمایی کنید و در مورد انها توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام فکر می‌کنم دو جلد کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» که شرح نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه است نکات خوبی در این امر دارد. در ضمن کتاب «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی» از دکتر خسرو باقری نکات خوبی را در رابطه با تحقیق شما ارائه می‌دهد. موفق باشید
245

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. با سلام .من کلاس سوم دبیرستان هستم .در طی دو سال اخیر علاقه ی شدیدی به مسائل وکتب مذهبی پیدا کرده ام ولی به دلیل آشنا نبودم با روش مطالعاتی درست موفق به مطالعه ی زیاد کتب مذهبی نشده ام (شاید دلیل آن همان خستگی که شما اشاره کردید باشد ) در مطالعه ی دروس دبیرستانم چون عالم و روش درستی نداشتم درس را زحمتی برای خود میدانستم (با اینکه به ناچار برای انجام وظیفه می خواندم ونمرات خوبی هم میگرفتم) . کم کم احساس بی میلی و بی علاقگی نسبت به دروس دانشگاهی در من ایجاد شده این میلی از طرفی وعلاقه ای شدید برای مطالعه ی کتب دینی ومبلغ شدن از طرف دیگر باعث جدی تر شدن تصمیم من برای رفتن به حوزه حتی بیشتر از سالهای اخیر شد. تا اینکه با جزوه ی "ضرورت مطالعه"تان چند نکته بمن فهماندید :1 ) در کنار درو س دانشگاهی با مطالعه ی کتب عالِمان انتخابی که جزئی از زندگی ما میشود هم میتوان یه دین رسید 2) اگر در دروس دانشگاهی عالَم پیدا کنیم حتی شیرین هم میشود . 3) عالِمانی همچون اقای طباطبایی و... با مطالعه دروس غیر دینی مفید همچون ریاضیات و... ضرر نکرده اند. با این نکات نظرم کمی عوض شد ولی مشکل اساسی من در همان مرحله ی اول یعنی خود شناسی که قبل از عالِم شناسی است میباشد. ترسم از ورود به دانشگاه پیدا نکردن عالَمی در حین مطالعه ی دروس و پشیمان شدن از نرفتن به حوزه و ترسم از ورود به حوزه پشیمان شدن از نرفتن به دانشگاه است . علاوه بر این خواندن دروس حوزه در کنار دانشگاه را کمی مشکل می دانم وبه دلیل نداشتن شناخت درستی از خودشناسی وپیدا نکردن عالَم در دروس عادی ام علاقه ای برای مرور دروس دبیرستان وادامه ی تحصیل در پیش دانشگاهی و در دانشگاه ندارم ولی از حدود 10 روز پیش باید برای کنکورشروع به مرور دروس سال های قبلم می کردم.آشفته شده ام زیرا از طرفی شما می گویید تا پیدا نکردن عالِم مطالعه ی پراکنده نداشته باشم واز طرف دیگرهنوز نتوانستم خودم را بشناسم چه برسد به عاِلمم ودل هم به درس نمی دهم و کاری ندارم که بکنم واین خیلی آزارم میدهد. سوال: 1 ) لطفا با توجه به زمان کم وحساس من در تصمیم گیری بین حوزه و دانشگاه (در رشته هایی مانند ریاضی یا هر رشته ی مربوط به ریاضی که مفید باشد) مرا راهنمائی بفرمائید.وهمچنین راه پیدا کردن عالَمی در دروس دانشگاهی مثل ریاضی و... رابیان کنید.2)نظر شما در مقایسه ی حوزه ودانشگاه در رشته هایی همچون علوم قرآنی چیست؟5) بین حوزه های خواهران قم و اصفهان کدام را مفید می دانید؟4)در مورد روش خودشناسی که عمده مشکلاتم ناشی از نداشتن شناخت صحیحی از آن است توضیح دهید.5) پس از اتمام مرحله ی خود شناسی باید منتظر باشیم خدا عالِممان را جلوراهمان قرار دهد یا برای شناخت عالِممان تلاش کنیم ؟6) پس از خودشناسی برای شناخت اولیه ی عالِمان معرفی شده همچون امام خمینی و علامه طباطبایی و... باید آثار آنها را مطالعه کنیم و این راه با توجه به زمان بر بودن آیا برای عمر همه افراد کفایت میکند ؟7) با توجه به مفید بودن کتب وجزوات شما و رفع شدن مشکلات و سوالات اساسی با توجه به شرایط من مطالعه آنها را چه زمانی توصیه میکنید؟8)آیا بزرگوارانی چون آیت الله مصباح وبهجت برای ورود به عالم مناسب نیستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: 1- رشته‌ی ریاضی روی‌هم‌رفته رشته‌ی پایه‌ای خوبی است و اساتید اندیشمندی در آن هست، اگر به دنبال آن‌ها باشید،إن‌شاءالله پیدا می‌کنید. 2- برای خواهران رشته‌های علوم قرآنی دانشگاهی احتمال دارد کاربردی‌تر باشد. 3- هر دو خوب است، ولی قم از جهت داشتن اساتید بهتر است. 4- مباحث «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس» شروع خوبی است. 5- پس از مطالعه‌ی بحث «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» از طریق سی‌دی، می‌توانید با رجوع به تفسیر المیزان کار را شروع کنید. 6- عمده‌ ورود به آثار علمای عالَم داراست، عمر برای همین است که در عالَم آن‌ها به‌سر ببریم. 7- زمان خاصی ندارد، همین‌که احساس می‌کنید می‌توانید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، می‌شود شروع کرد. 8- عزیزانی مثل آیت‌الله‌مصباح و آیت‌الله بهجت نور چشم همه‌اند و آثارشان بسیار مفید است، ما در آن جزوه فقط چند نفر را مثال زدیم. موفق باشید
17253
متن پرسش
ضمن عرض سلام و ادب بنده می خواستم نظر خودم رو راجع به قضیه ذوالقرنین بیان کنم من کتاب جناب آقای مستحسن رو بطور کامل خوندم و همچنین تفسیر المیزان رو در مورد همین قضیه و می خوام چند ایراد وارد کنم: 1. ضمن اینکه نگرش ایشان نگرش خیلی خوب و در تفسیر آیات خیلی خوب وارد شدند در عین حال از بعضی قضایا غفلت کردند یکی اینکه قرآن می فرماید «یسئلونک عن ذی القرنین» اول اینکه چه کسی سوال کرد؟ پرسش کنندگان یهودی بودند که سه سوال جهت اثبات نبوت پیامبر اسلام (ص) بواسطه از ایشون پرسیدند: 1. اصحاب کهف 2. جریان حضرت موسی (ع) و خضرنبی(ع) 3. ذو القرنین و این نشون میده یه شخصیت تاریخی قبل از اسلام بوده به نام ذوالقرنین ولی آقای مستحسن اصلا به این نکته توجه نداشتند 2- نکته دیگه اینکه بنا بر قول معصوم هر آیه قرآن هفت وجه داره این دلیل نمیشه چون آقای مستحسن این نظر رو بیان کردن پس نظر دیگری باطله اگه اینجور باشه پس در مورد سایر وقایع قرآنی مثل توفان نوح و اصحاب کهف و حمله ابرهه به کعبه و سپاه فیل سوار نیز باید شک کرد بطور یقین هدف قرآن از نقل چنین داستانهایی عبرت آموزی و پند گرفتن و هدایت بشر بوده بنابراین هر واقعه می تونه هم وجه تاریخی داشته باشه و هم وجه آخرالزمانی و نباید به سادگی شخصیتی مثل علامه طباطبایی رو زیر سوال برد چون خود علامه هم نظر ابوالکلام ازاد رو خالی از اشکال نمی دونه تشکر منتظر پاسخ شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه هستید نگاه جناب آقای مستحسن به موضوعِ سخت‌پیچیده‌ی آیات مربوط به ذی‌القرنین، نگاهی است در کنار سایر نگاه‌ها که از بعضی جهات، بعضی از ابعاد آیات را روشن می‌کند و همان‌طور که المیزان در حدّ خود به این موضوع پرداخته است ولی با نظر به تفسیر المیزان در این موضوع باز ابهاماتی در میان است؛ عیناً همین مسئله در مورد نگاه جناب آقای مستحسن هست. خوب است اگر فرصت کردید به عرایضی که بنده از سوره‌ی کهف در این مورد داشته‌ام و در قسمت کتاب‌ها، متن آن هست رجوع فرمایید. موفق باشید

15633
متن پرسش
سلام علیکم: در قسمت پرسش و پاسخ سوالی دیدم که ناراحت و نگرانم کرد و مرا در ماه رجب و قرب الهی شوکه کرد. در جواب سوال 12857 فرموده اید: انسان‌های وسواسی سعی بر تعالیِ وجودی و سیر إلی اللّه ندارند، بیشتر مشغول ظاهر شریعت می‌شوند و شیطان نیز از همین طریق سراغ آن‌ها می‌رود حال من خود م یقین دارم وسواسی هستم و عالم مسجدمان هم می داند که در بعضی احکام شریعت و بعضی سوالات اعتقادی که پیش می آید دچار وسواسم ولی سعی بر تعالی وجودی و سیر الی الله را به لطف خدا در وجود خودم حس می کنم و خدا و اهل البیت (ع) را در منظر قلبم قرار داده ام و توفیق سالها کسب فیض از جلسات علمای سیری را در خود می بینم و به توفیق الهی خودم را در سیر قلبی می بینم ولی خب بالاخره دچار وسواس هستم حال آن پاسخی که فرمودید مطلق است یعنی همه انسانهای وسواسی تا زمانی که گرفتار وسواس اند سعی بر سیر الهی ندارند؟ 2- آیا انسان وسواسی چون دچار وسواس است اعمالش مورد قبول واقع نمی شود یا مثل موارد دیگه جنبه کمالی ممکن است نداشته باشد؟ (من نخواستم تعریف از خود باشد و به قصد روشن شدن مطلب شرایط خودم را بیان کردم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه انسان سعی کند به کمک ظاهر شریعت از ظاهر به باطن و با اُنس با حقایق جلو رود، بیشتر به نتیجه می‌رسد و انسانِ گرفتار وسواس از آن جهت که گرفتار ظاهر است به خود ضربه می‌زند 2- ملاک در عمل به شریعت، رعایت ظاهر شریعت است برای سیر به باطن و اُنس با حق و متأسفانه وسواس انسان را بیشتر گرفتار ظاهر می‌کند. موفق باشید

14688
متن پرسش
با عرض سلام و احترام: ببخشید اگر وقتتان را می گیرد ولی واقعا پاسختان برای دردمندی چون من دواست: سوال 1) نسبت بین «شاگردان یک استاد» با «خود آن استاد» در عرفان چیست و آیا می توان از ویژگی های شاگردان استاد به ویژگی های خود استاد پی برد؟ اگر منشی در شاگردان استادی عمومیت به نحو اکثر باشد آیا می توان به دستگاه فکری استاد تعمیم داد؟ سوال 2 ) عقلانیتی که باید با آن سلوک کرد و مقدمه ی سلوک است چه نوع عقلی است و به طور عملی و روشن و مشخص میشه بفرمایید منظور از شروع سلوک با "عقل" چیست ؟ (آیا منظور مباحث کلامی یا شاید فلسفی یا احیانا استدلال های موجود در این علوم ... ؟) و خواهشا بفرمایید که آیا وجود این عقلانیت برای سلوک ضروری است یا صرفا مطلوب است؟ سوال 3) نسبت دستگاه های عرفانی ای مثل دستگاه فکری علامه حسن زاده آملی یا دستگاه فکری بعضی دیگر که در این راه تلاش می کنند، با عقل سلوکی چیست؟ آیا چنین عقلی ، "ثمره ی" سلوک با دستگاه فکری این حضرات است؟ و می شود این عقل، به جای مقدمه ی سلوک، در جایگاه "ثمره" باشد؟ سوال 4) از مواضع سیاسی بزرگانی چون علامه جوادی عاملی یا ...، کدام نتیجه حاصل می شود؟ میشه نتیجه گرفت با اشتباهات فاحش خودمون، همچنان میتونیم عارف باشیم؟ یا نتیجه بگیریم به بقیه ی گذاره های عارفان هم باید با وسواس بیشتری نگریست؟ یا مثلا بگوییم شاید ما مطلق گرا هستیم که حق را در یک جبهه ی سیاسی یافته ایم و اشتباه است که فتنه گران را به کل رد می کنیم و این نقص از ماست؟ استاد بزرگوار این سوال خیلی برایم مهم است چون اشتباهات فاحشی در برخی مواضع از بزرگان دیدم و می خواهم بدانم چه جایی باید برای آن اشتباهات قائل باشم. سوال 5) اگر انسان بزرگی، همه ی همه ی حرف هایش خلاف رهبری باشد (مثلا در زمینه ی سیاست و ازدواج و فرزندآوری و مسکن مهر و حجاب و ... ) و در لیست آقای هاشمی باشد آیا می توان حدس زد که نفوذی است یا خیر؟ آیا ضرورتی دارد برای اعتماد به بزرگان، حرف آنها را با حرفهای رهبری بسنجیم؟ یا باید فکر کنیم روی حرفشان که شاید درست باشد هرچند به مذاقمان خوش نیاید؟ باتشکر. واقعا ملتمس دعایتان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بعضاً می‌شود چنین نسبتی را پذیرفت ولی نباید آن را یک قاعده به‌حساب آورد زیرا درجه‌ی نزدیکی شاگردان به استاد متفاوت است و علاوه بر آن، روحیه‌ها یکسان نیستند 2- عقلانیتِ سلوکی بسیار بسیار متفاوت با عقل فلسفی و عقل کلامی است. آن عقلی است که حقّانیت سخن حق را تصدیق می‌کند و با رفع تعلقات و اصلاح نفس به صحنه می‌آید. لذا جناب حافظ که منوّر به آن عقل قدسی است این‌چنین می‌گوید: «حديث از مطرب و میّ‌گو و راز دهر کمتر جو / که‌کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را» یعنی باید در این دنیا از مطرب و میّ که همان شادی و مستی عارفانه است، سخن گفت زیرا معمای هستی به گونه‌ای نیست که با فلسفه و علم بتوان آن را گشود. راز دهر یا معمای هستی چیزی نیست که با تفکر گشوده شود، چیزی است که بر قلبِ آماده ظهور می‌کند بدون آن‌که لازم باشد انسان رویکرد رازجویی بر عالم داشته باشد که مجبور شود با نگاه فلسفی به عالم بنگرد. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌‌علیه» در این رابطه دارند: «اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد / بی زبان با بی‌دلان هرگز سخن‌پرداز نیست». 3- حضرت استاد علامه حسن‌زاده به عنوان یک استادِ صاحبِ سبک در سلسله‌ی عرفایی که به عرفای قبلی متصل است، صاحب همان عقل قدسی است که حق را به سبک و سیاق انبیاء تصدیق می‌کند غیر از کسانی است که به عنوان یک معلم معارف تلاش دارند تشنگان معارف اسلامی را در حدّ خودشان سیراب کنند تا إن‌شاءاللّه افراد به بزرگانی که صاحب سبک در معارف‌اند، دسترسی پیدا کنند 4- علامه جوادی با همان حکمت و عرفان‌شان، امام و انقلاب اسلامی را خوب فهمیدند و در حال پی‌ریزیِ تمدنِ واقعی اسلامی هستند. تفاوت سلیقه‌ی ایشان در امور سیاسی چندان بزرگ نیست، زیرا به‌خوبی توانسته‌اند رهبری را تصدیق کنند. آری! بصیرت تاریخی ایشان موجب شد که به‌راحتی نتوانند آقای احمدی‌نژاد را در فضای مقابله با آقای هاشمی تأیید نمایند و این به معنای تأیید آقای موسوی نبود و نیست. همان‌طور که ایشان معتقد به نفیِ آقای هاشمی نیستند که ظاهراً مقام معظم رهبری نیز چنین اعتقادی دارند. در هرحال هنر ما آن است که در امور اجتماعی و سیاسی، سلیقه‌هایی که ذیل امام و انقلاب و رهبری هستند، همه را بفهمیم و محترم بشماریم 5- همان‌طور که حضرت رضا«علیه‌السلام» می‌فر مایند: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ‏ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بنده ‏اى از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب كرد، سينه ‏ى او را گشاده مى‏ گرداند. تا در مديريت خود كوچك‏ترين لغزشى نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا مى‏ شود كه در جواب‏گويى به نيازهاى جامعه در نمى‏ ماند و غير از صواب از او نخواهى يافت و به خوبى مصلحت مردم را در نظر مى ‏گيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در كار خود موفق و محكم و مورد تأييد الهى است. با توجه به این دو امر می‌فهمیم ما از طریق حضرت امام وارد تاریخ دیگری خواهیم شد که آن تاریخ، تاریخی است جدایِ تاریخی که فرهنگ مدرنیته در مقابل بشر امروز قرار داده. مقام معظم رهبری در چنین موقعیتی هستند. بنده معتقدم هرکس نتواند حقّانیت امروزینِ رهبری را تصدیق کند، در نورِ این زمانه به‌سر نمی‌برد و با محفوظات و اوهام خود در عرفانِ «انتزاعی» به‌سر می‌برد و این آن عرفانی نیست که راه ما را به سوی خدا بگشاید. موفق باشید


[1] - تحف العقول، ص 443

12187
متن پرسش
سلام: ببخشید استاد مي خواستم اگه ممکنه در مورد شعر هدهد صبای حضرت حافظ یه مقدار توضیح بدهید (یک تفسیر مختصر از این شعر) و این که چه کسی خطاب به چه کسی این شعر را بیان می کند؟ معذرت مي خواهم از این که وقتتون را گرفتم، ما را دعا کنید استاد ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حیف است طایری چو تو در خاکدان غم زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت هر صبح و شام قافله‌ یی از دعای خیر در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت ای غایب از نظر که شدی همنشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت در روی خود تفرُّج صنع خدای کن کایینه خدای نما می‌فرستمت تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر تُست بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حافظ گزارش حال سلوکی خود را در این غزل دارد که چگونه نظر به مطلوب خود در عالَمی بیرون از عالم خاکی دارد که در آن‌جا وفا یعنی حس حضور هست بدون هیچ نوع کثرت و قرب و بُعدی و راز دعای سالکان جهت چنین سیری است تا دل آن‌ها گرفتار غم دنیا نگردد و ماوراء دنیا با ملکوتیان زندگی کند که غایب از نظر و همنشین دل‌اند با ظهوری در جمال ولیّ اللّه. زیرا تو خودت ملکوتی هستی و در آینه‌ی وجودت می‌توانی خدا را به تماشا بنشینی و این قول و غزل موجب می‌شود تا اهل طرب متوجه‌ی وجه ملکوتی انسان شوند و انسان‌ها خود را به دنیا نفروشند. باید روحیه‌ی پایداری در عبور از دنیا و نظر به حق را تقویت کرد. باید اسب و قبا برای حافظ فرستاد تا به زندگی‌ها برگردد و ما را متذکر رجوع ملکوتی‌مان بکند. موفق باشید

11779
متن پرسش
ضمن عرض سلام حضور استاد محترم: چه ارتباطی میان سلوک عرفانی و سلوک در بستر تاریخ وجود دارد؟ اگر عرفا از طریق ارتباط با عالم غیب مسیر تکامل خود را طی می کنند پس تاکید شما بر حضور تاریخی - که البته از ویژگی های متمایز امام با برخی دیگر از عرفا است - چیست؟ چه ارتباطی میان آن دو است؟ و چرا معتقدید بدون کمک به انقلاب از دین داری خود بهره ای نمی بریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه‌ی «نحله‌ی نجف» عرض کرده‌ام هنر عرفا در هر عصر نظر به حضرت حق است به نحوه‌ حضوری، یعنی به آن نحوی که طبق قاعده‌ی «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» خداوند در مظاهر تجلی می‌کند و اصلی‌ترین تجلی خداوند که مادرِ همه‌ی تجلیات است تجلی بر قلب امام عصر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است و به تبع آن تجلی بر زعیمی که با تمام وجود در ذیل امام عصر قرار دارد و مجلای اراده‌ی او در آن تاریخ است و در این رابطه در کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر زمانه» عرایضی داشته‌ام مبنی بر این‌که اگر در این تاریخ می‌خواهید حضور عرفانی برایتان خاطره نباشد و حقیقتاً عارفانه در عالم حاضر باشید باید در ذیل شخصیت حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سلوک کنید. موفق باشید

11121
متن پرسش
سلام استاد: بدجوری کمبود محبت دارم. کاملا احساس می کنم. هر کاری می کنم خودم باشم و محتاج محبت یا تایید یا تعریف بقیه نباشم نمیشه. چکار کنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این تنها مشکل شما نیست، مشکل اکثر ماها است منتها شکل آن متفاوت است. راه‌اش آن است که خود را در محضر مولایمان حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» احساس کنید و بگویید آقاجان حال که باید کسی کارهای من را زیر نظر بگیرد تا احساس کمبود از تأیید نظر دیگران در من رفع شود، من شما را انتخاب کردم که در محضر شما کارهایم را عرضه کنم و می‌دانم نه‌تنها شما سخت‌گیری نمی‌کنید بلکه با لطف و کرمی که دارید آرام‌آرام نقص‌هایش را هم برطرف می‌کنید. موفق باشید
11058
متن پرسش
سلام علیکم: آیا برای تسخیر تکنولوژی فناوری اطلاعات(IT) به فلسفه مابعدالطبیعه مسلط شویم؟ آیا می شود در کنار تحصیل این رشته به طور جد به فلسفه پرداخت یا کار بی فایده ای است و باید زحمت را به دوش متفکران گذاشت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ما با مبانی هستی‌شناسی وارد این علوم شویم در درست تجزیه و تحلیل‌کردن موضوع دچار خطای پوزیتیویست‌ها نمی‌شویم. موفق باشید
10544
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: استاد بنده در دانشگاه کتاب های حضرت عالی رو به بچه ها معرفی کردم و جواب بچه ها این بود که کتاب های شما سنگین هستند. به نظر شما من به اون ها چی بگم و با کدوم کتاب شما شروع کنیم که هم براشون جذاب باشه هم زیاد سنگین نباشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با موضوعات مطرح‌شده در آن کتاب‌ها آشنا نیستند، نه این‌که توان فهم آن را ندارند. و از طرفی آن‌ها فکر می‌کنند باید چیزهایی را بخوانند که اطلاعات آن‌ها را بالا ببرد و چون عرایض بنده بیشتر نوعِ نگاه آن‌ها را تغییر می‌دهد، فکر می‌کنند چون اطلاعاتشان را بالا نبرده پس نفهمیدند. به آن‌ها بفرمایید آیا با خواندن آن کتاب‌ها نگاه دیگری نسبت به موضوعاتی که می‌شناسی پیدا نکردید؟ موفق باشید
10341
متن پرسش
با سلام: آیا بر اساس مبانی حکمت متعالیه نفوس کملین هم جسمانیه الحدوثند؟ و اگر همینطور است پس در برهه ای از زندگیشان باید از مردم معمولی هم پایین تر باشند (گرچه بعدا به مقام کملین برسند) همچنین اصلا چرا نفوس کملین که ناقص نیستند باید به بدن تعلق بگیرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نفسی جسمانیه‌الحدوث است ولی برای ائمه«علیهم‌السلام» حقیقت دیگری هست به نام نور عظمت که وسیله‌ای است جهت هدایت بشر توسط آن‌ها. بحث آن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده. موفق باشید
10082

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: در سوال مربوط به شیخ فضل الله نوری به نظر شما این سنخ برخورد شما با مسئله درست است؟ در این حرف که با تغییر تصمیم سرنوشت هم تغییر می کند شکی نیست. اما آیا اینکه بگوییم تقدیر ما چنین بود و با اشتباه ما طور دیگری رقم خورد درست است؟ با عرض معذرت و ارادت
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند چند بار تقدیر این بود که حکومت به ما برگردد، ولی خطای شیعیان کار را عقب انداخت. این ادبیات در متون دینی ما مطرح است و حکایت از بصیرت خاصی دارد. موفق باشید
9679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بعضی شما را با دکتر شریعتی مقایسه می کنند، نظرتان در مورد این قیاس و شباهت هایی که منجربه این قیاس شد را بیان فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را تازه از شما می‌شنوم، نمی‌دانم علتش چیست؟ بنده خودم را معلم بی سر و صدایی می‌دانم که سعی می‌کنم تا آن‌جا که می‌توانم به حکم وظیفه‌ای که نسبت به اسلام و انقلاب می‌شناسم عمل کنم. البته نسل ما که در کنار نظر به حضرت امام و علمای بزرگی چون شهید مطهری از مرحوم دکتر شریعتی بی‌تأثیر نبوده اند. موفق باشید
9480
متن پرسش
سلام: عیدتان مبارک: استاد عزیز اگر کسی تمایل داشته باشد در اسلام شناسی مطالعه کند ابتدا باید چه مراحلی را بگذزاند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید ادبیات عرب را خوب بگذراند و تفسیری مثل تفسیر المیزان را نیز با دقت دنبال کند تا آرام‌آرام صورت مطالعه‌ی مطالب دیگر برایش پیش آید. موفق باشید
9320

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد فرزانه: جوانی هستم ۳۳ ساله، (با سابقه چندین سال فعالیت های فرهنگی و قرآنی و مقید و حساس به رعایت اصول و موازین دین و احکام) که در معیارهای ازدواجم ملاکم برتری ایمان و اخلاق طرف مقابل هست به این امید که مایه پیشرفت و تعالی بنده باشند، و با این توقع تا به حال موقعیت ازدواج برایم فراهم نشده است‌‌‌، با این حال راضیم به رضای خداوند و واقفم به اینکه در قبال این تنهایی خداوند متعال چیزهایی برایم مرحمت فرموده که از شکرش عاجزم. با ابن اوصاف اولا آیا این حد معیار و ملاک توقع زیادی هست؟ دوما آیا ازدواج اینقدر مهم هست که یک نفر از این حد توقعش پایین بیاید و راضی بشه به ازدواج با فرد معمولی از لحاظ ایمان و اخلاق؟ یا بهتر بگم آیا اینقدر مهم هست که یک نفر از خودش و آینده معنویش بگذره؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خواستگار انسان، واجبات را رعایت کند و مخالف انقلاب اسلامی نباشد و مانع تکالیف شرعی شما نشود، جای پذیرش دارد. موفق باشید
9115
متن پرسش
با عرض سلام حضور حضرتعالی: یکی از مسائلی که با شروع ماه مبارک رمضان به عنوان یک مسئله فکری آزار دهنده به سراغ من می آید مسئله ی روزه خواری در جامعه و نهی از منکر است. چون احساس می کنم به وظیفه ی خود در این موضوع به خوبی عمل نمی کنم. البته مواردی را نهی از منکر می کنم ولی برخی را نه. مثلا اگر سوار بر ماشین شخصی منکری مشاهده کنم غالبا برای نهی از منکر نمی ایستم. نمی دانم چقدر وظیفه دارم. آیا همه ی حرمت شکنان را وظیفه دارم نهی از منکر کنم؟ جسارتا جنابعالی در این گونه موارد چگونه رفتار می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون باید در نهی از منکر و امر به معروف ارتباطی منطقی برقرار شود باید اگر با منکری برخورد کردید، در فضایی صمیمی به آن فرد تذکر دهید که « مؤمن! اگر هم نمی‌توا‌نید روزه بگیرید، حرمت ماه رمضان را نگه دارید و علنی روزه‌خواری نکنید». ولی بنا نیست ما به دنبال مردم راه بیفتیم و ببینیم چه کسی روزه‌خواری می‌کند و به او تذکر دهیم. موفق باشید.
7231
متن پرسش
سلام علیکم . حنابعالی در شرح کتاب معاد قسمت اول فرمودید در سوره ی زمر آیه ی 42 آمده است که ما همه ی شما را میگیریم و بعد به این نتیجه رسیدیم که همه ی ما غیر از تن ماست . حال فکر کنید نفس من را در خواب گرفتند و نفس شما را هم گرفتند . من قرار است که از این دنیا بروم و شما قرار است در این دنیا بمانید . بالاخره نفس هر دو را از بدن جدا کردند . چه میشود که قلب شما میزند ولی قلب من دیگر نمیزند . آیا نزدن قلب به این دلیل است که دیگر نفس نظرش را از تن برداشته است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق آیه‌ی قرآن در خواب و در مرگ همه‌ی ما که همان نفس ناطقه‌ی ما است را از ما می‌گیرند، حال یک وقت نفس ناطقه در عین ان‌که تماماً در عالم دیگری است نظر به این عالم و بدن خود دارد که در آن صورت بدن را تدبیر می‌کند و یا در عین آن‌که در عالم دیگری است نظر و توجهش را نیز حضرت عزرائیل از این عالم می‌گیرد، در آن صورت دیگر نفس ناطقه بدن خود را تدبیر نمی‌کند. موفق باشید
6551
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار آقای طاهرزاده آیا برای سلوک تغییر شغل موبایلی و کامپیوتری نیاز است چراکه در روزهای جمعه و تعطیلات که با مردم سرو کله نمی زنم حضور قلب عجیبی دارم ولی در روزهای کاری خیلی کم می شود و حجاب دارم نمی دانم چکارکنم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید در شغل خود انصاف را و خوش‌رویی را رعایت کنید تا شغل‌تان بستر سلوک شما شود. لازم نیست کاری که می‌فرمایید عوض کنید بالاخره امروز موبایل و کامپیوتر جزء مایحتاج مردم است. موفق باشید
3691

خیال پاکبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام خدمت استاد گرامی استاد متوجه شده ام قوه خیال در من بسیار قوی هست حتی مدتی شعر هم میگفتم. واین باعث شده من در مورد افراد قضاوت کنم . مثلا رفتاری که از آنها میبینم شروع میکنم در ذهن خیال پردازی کردن که این کار را انجام داد منظورش این بود یا اون بود یا با من بود یا با من نبودوباعث میشه افراد را در ذهن متهم به بعضی رذایل کنم.میخواستم بدونم این قوه خیال فوایدی هم داره؟چه جاهای فایده دارد؟و چجور میتوانم ازضررهایی که به من میزند جلوگیری کنم و آن را کنترل کنم؟ 2-سوال دوم اینکه چگونه میتوانم به عبادت شور و شوق پیدا کنم؟ خدا خیرتان دهد/التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در ذیل شریعت قرار گیرد و در آن‌جایی که شریعت نهی کرده کنترل شود و منوّر به عقل شود خیلی هم خوب است و با همین خیال پاک شوق عباداتتان بیشتر می‌شود. مطالعه‌ی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را توصیه می‌کنم. موفق باشید
2798
متن پرسش
بسمه تعالی باعرض سلام و ضمن تبریک اعیاد سعید قربان و غدیر خدمت محضر شما استاد عزیزم اینکه خدا جیزی را برای انسان خواسته باشد برای انسان خیلی شیرین و قابل تحمل است هرجند که سخت ترین ها و تلخ ترین ها باشد، اما انسان یقین کند که این خواست خداست اما گاهی میشود که در مصایب و گرفتاری ها این مساله بشدت انسان را آزار می دهد که این گرفتاری بدلیل انتخاب و یارفتار اشتباه خود انسان بوده که اکنون گریبانگیر انسان شده و خدا هم دوست نداشت اینگونه شود و خود انسان با نداشتن ایمان خودش را گرفتار کرده و لذا هیچ اجر و پاداششی هم ندارد و یا می توان آن را عذابی جهت آن انتخاب و یا رفتار اشتباه در نظر گرفت مثال بارز این موضوع را می توان کسی را در نظر گرفت که روزی عاشق یک دختر از روی احساسات شده که او با دین و مذهب خیلی عمیق رابطه نداشته و حال مجبور است یک عمر با او با کراهت و سختی زندگی کند و مدام آرمانهایش را زیر پا بگذارد و یا کسی که سیگار می کشد و دجار بیماری سرطان می شود و... سوال دوم اینکه ما در روایات و کتب شما به این نتیجه رسیدیم که مقام همه اهل بیت مقام اول ما خلق اللهی است و همه یک مقام دارند اما روایات دیکری هستند که اولویت امیرالمومنین یا فاطمه زهرا یا حتی امام حسین و گاهی هم پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین را مطرح می کنند چگونه باید این دو را باهم جمع کرد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- قرآن می‌فرماید حتی اگر انسان گرفتار گناهان و سیئات شد و پیرو آن مشکلاتی برایش پیش آمد، اگر در جهت الهی قدم بگذارد نه‌تنها آثار آن گناهان را مرتفع می‌کند حتی جای آن گناهان را حسنه می‌نشاند. می‌فرماید: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً» با این وصف چه جای نگرانی است. وقتی انسان در شرایط پیش‌آمده نیز با ادامه‌ی دینداری آن خطاها را تبدیل به نردبانی نماید برای صعود بیشتر. 2- همان امامانی که می‌فرمایند همه‌ی آن‌ها در مقام اصلی خود دارای حقیقت واحدی هستند معتقدند بعضی از ائمه«علیهم‌السلام» در مقام ظهور در دنیا امکان بیشتری جهت ظهور آن حقیقت داشته‌اند و از این جهت در مقایسه با ظهور نسبت به سایر امامان، بعضی افضل‌اند. موفق باشید
2568
متن پرسش
سلام علیکم شما در جلسه ی سی و هشتم شرح کتاب معاد، به ویژگی برخی مکان ها و زمان ها، که آن ها را شایسته ی تجلی الهی می کند اشاره فرمودید. در آن خصوص مثال تجلی «من» در چشم را بیان فرمودید. پرسش این جاست که با توجه به حقیقی بودن روابط جهان، این استعداد از کجا می آید؟ یعنی چه خاصیتی مکان کعبه را برجسته می کند یا شب قدر را به آن ظرفیت می رساند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: معانی ملکوتی فقط در ظرف خاصی امکان ظهور دارند و همین‌طور که بشر سعی می‌کند برای معانیِ عالیه الفاظ خاصی را انتخاب کند و در همین راستا نهج‌البلاغه یا مثنوی مولوی پدید می‌آید، مکان‌ها و زمان‌های خاصی هستند که ظرف انوار ملکوتی می‌شوند و کشف محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» متوجه ظرف آن مکان‌ها و زمان‌ها در رابطه با تجلیات انوار ملکوت می‌شود. موفق باشید
2340
متن پرسش
با سلام در کتاب اشتی با خدا گفتید که نفس انسان فقط هست و چیستی ندارد. در صورتی که ما میدانیم که فقط خداست که ماهیت و چیستی ندارد. و به اعتقاد فلاسفه نفس انسانها هم دارای ماهیت و هم وجود است لطفا توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای وجود از آن جهت که وجود است، ماهیت یا چیستی معنا ندارد و در دستگاه اصالت وجود و تشکیکی‌بودن آن از آن جهت که به جنبه‌ی وجودی پدیده‌ها نظر شود چیستی برای آن‌ها معنا نخواهد داشت، تفاوت تنها در شدت و ضعف است. موفق باشید
1584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بنام خدا سلام علیکم استاد . باتوجه به داستان موسی ع وخضر ع چرا اکثر خیر از راه بظاهر بد میرسد چه سری هست که خیر از چیز هایی که اکراه داریم برسد .کتاب رزق را خوانده ام چرا نتیجه اعمال بزرگی مانند قرائت برخی سوره های شریفه زیاد شدن روزی قرار داده شده ایا زیاد شدن روزی اینقدر اهمیت دارد
متن پاسخ
این طور نیست که اکثر موارد خیر از راه به ظاهر بد برسد، عجیب این است که امور به ظاهر بد هم برای انسان مؤمن خیر خواهد بود. گفت: «دیگران را تلخ می‌آید شراب عشق و ما...آن ز دست دوست می‌گیریم و شکّر می‌شود». آن زیادشدن رزقی که می‌فرمایید با قرائت بعضی از سوره‌ها و یا ادعیه، به معنی گشایش رزق است تا برای زندگی دینی گرفتار رزق دنیایی‌تان نباشید. موفق باشید
18794
متن پرسش
باسمه تعالی سؤال: شبکه‌ی 4 تلویزیون در تاریخ‌های 27 بهمن و 4 اسفند در برنامه‌ای تحت عنوان «زاویه» در ، مناظره‌ای بین آقایان دکتر زرشناس و دکتر عبدالکریمی در رابطه با «نفوذ» ترتیب داده بود که منجر به بحث‌های دقیقی از هر دو طرف شد ولی در عین حال سؤالاتی را برای ما پیش آورد که آیا نظر آقای دکتر عبدالکریمی را بپذیریم که به نحوی باور ندارند «نفوذ» به معنای امنیتیِ آن وجود دارد و نفوذ را مثل نفوذی که استاد نسبت به شاگرد خود می‌تواند داشته باشد، می‌دانند و به تعبیر خودشان معتقدند نفوذ به معنای یک پروژه در میان نیست. یا نظر آقای دکتر زرشناس را بپذیریم که معتقدند در عین آن‌که ما ضعف هایی داریم، «نفوذ» در کار است بدین معنا که حرکت‌های سازمان‌یافته‌ای که به ظاهر فرهنگی است، از طرف نظام مدرن در نسبت با انقلاب طراحی می‌شود و آن‌ها در حوزه‌ی فرهنگ هم سیاسی عمل می‌کنند تا با نفوذ خاصی انقلاب اسلامی را به استحاله بکشانند، زیرا عقلانیت غربی با ظهور انقلاب اسلامی، با عقلانیت تازه‌ای مواجه شده است و تلاش دارد تا این عقلانیت تازه یعنی انقلاب اسلامی در رقابت با عقلانیت غرب در این ستیز ببازد، و این بدان علت است که انقلاب اسلامی به تعبیر دکتر زرشناس رو به گشودگی تازه‌ای دارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی

جواب: 1- بنده آن برنامه را تعقیب کردم و از هر دو استاد سخنانی جدّی و قابل تفکری شنیدم. جا دارد در بندبندِ سخنان هر دو استاد دقت شود تا هرکس متوجه شود در کدام‌یک از دو نگاه قرار دارد وگرنه ممکن است ما به اسم احساس همدلی با هایدگر، در جایی قرار داشته باشیم که هیچ ربطی به حضور در تاریخی که باید در آن بیندیشیم، نداشته باشد و در نحوه‌ای از بی‌تاریخی به‌سر بریم.

2- ماورای یک مناظره، ما با دو تفکر روبه‌روئیم و جا دارد با دقت هر دو تفکر دیده شوند و گرایش‌های متفاوت ما نسبت به هر یک از دو استاد موجب نگردد نسبت به تفکر استاد دیگر فکر نکنیم و سخن او را به عنوان نمونه‌ای از تفکر مدّ نظر قرار ندهیم. همچنان که خود بنده بسیار راضی‌ترم که مخالفان سخنان بنده بفهمند بنده چه می‌گویم، هرچند قبول نداشته باشند، نسبت به کسانی که نمی‌فهمند بنده چه می‌گویم، هرچند طرف‌دارم باشند.

3- همان‌طور که می‌فرمایید آقای دکتر عبدالکریمی «نفوذ» را به عنوان توطئه‌ای از طرف غرب نمی‌پذیرد و اصرار دارد ما امروز جهان را نمی‌شناسیم و به همین جهت نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه کنیم. لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم. این حرف به‌خصوص قسمت آخر آن برای بنده بسیار عجیب بود که آیا حقیقتاً می‌توان گفت انقلاب اسلامی در نسبت به وَجه استکباری غرب در بی‌افقی به‌سر می‌برد و در یک بصیرت تاریخی متوجه روح استکباری غرب نشده است؟ مگر بنا است ما در نسبتی که با غربِ استعمارگر داریم صرفاً کانت و هگل و هایدگر بخوانیم تا نسبت به غرب در بی‌افقی نباشیم؟ نحوه‌ای از دیده‌شدن غربِ فلسفی نباید موجب شود تا دشمنیِ غرب به عنوان یک روحیه‌ی خودبنیاد دیده نشود و عملاً از این طریق خود را گرفتار بی‌هویتیِ تاریخی ببینیم.

4- بنده آقای دکتر زرشناس را ماورای اطلاعاتِ تاریخی، صاحب بصیرتی می‌بینم که متوجه‌ی فضایِ حضورِ تاریخیِ ما می‌باشد، در عین این‌که از ضعف‌های ما غافل نیست. لذا به جهت همین بصیرت است که رخداد انقلاب اسلامی را به‌عنوان یک گشودگی برای عبور از ضعف‌های تاریخی می‌بیند و این اوج تفکر یک متفکری است که تاریخ خود را می‌شناسد.

5- آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه تاریخی برای انقلاب قائل نیستند و به تعبیر خودشان آن را یک حرکت ایدئولوژیک می‌دانند که به نظر بنده این یکی از نقطه‌های افتراق‌ ایشان با دکتر فردید است، دکتر فردیدی که متوجه شده بود انقلاب اسلامی طلیعه‌ی همان چیزی است که هایدگر به دنبال آن بود و این بدان معنا نیست که دکتر فردید تصور می‌کرد از فردایِ انقلاب همه‌ی ضعف‌های تاریخی ما و خوارج‌گریِ ما از بین می‌رود، بلکه مثل آقای دکتر زرشناس متوجه بود که ما در دورانِ گذاریم و عمل انقلابی بخشی از تفکری است که برای این عبور نیاز داریم هرچند گرفتار نئولیبرالیسم هستیم. ولی مواجهه‌ی تمام‌عیار ما با امپریالیسم بحثِ اصلی ماجراست که متأسفانه هیچ اثری از این نحوه درک تاریخی در سخنان آقای دکتر عبدالکریمی دیده نمی‌شود.

6- عجیب است از جناب آقای عبدالکریمی که می‌گویند «ما نمی‌دانیم با این جهان می‌خواهیم چه‌کار کنیم، لذا در یک بی‌افقی به‌سر می‌بریم». آیا واقعاً انقلاب اسلامی در کلیّت خود در نسبتی که با فرهنگ غربی پیش آورده، دچار بی‌افقی است و نمی‌داند در تاریخی که سکولاریته معنای حقیقی انسان را از او گرفته، باید متذکر نگاه قدسی به عالَم و آدم شد؟ آیا در این راستا انقلاب اسلامی ماورای شعارهای ایدئولوژیکِ احزاب سیاسی، یک حضور تاریخی را به صحنه نیاورده است؟ آیا معنای دشمنی‌هایی که با انقلاب اسلامی می‌شود این را نمی‌رساند که چنین دشمنانی با چه انگیزه‌ای مانعِ حضور تاریخی این انقلاب هستند؟ که ایشان نفوذ سیاسی - امنیتی آن‌ها را نادیده می‌گیرند؟ در این‌جا خوب است به کتاب ارزشمند جناب دکتر رفیع‌پور تحت عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» نظر کنیم که چگونه ایشان با ظرایف نگاهِ جامعه‌شناسانه‌ی خود به استناد واقعه‌های تاریخی، ما را متوجه‌ی نفوذ ریشه‌دارِ فرهنگ استعماری می‌کند که امروز در انقلاب اسلامی به خوبی سر برآورده است. دکتر زرشناس در این رابطه نکته‌ی با ارزشی را مدّ نظرها قرار می‌دهند که چگونه غرب‌زدگیِ قبل از انقلاب اسلامی پس از انقلاب توسط بعضی از غرب‌زدگانِ داخلی که در بعضی از دولت‌ها نفوذ کردند، به مرکز تصمیم‌گیری برگشت نموده و غرب‌زدگی شبه مدرن که با انقلاب اسلامی دست‌خوش یک نوع عقب‌نشینی شده بود به تدریج باز در وَجه اقتصادی و فرهنگی جا پیدا کرد تا اغراض سیاسی خود را دنبال کند و علوم انسانی یکی از بسترهای اصلی پروژه‌ی این نفوذ است.

7- دکتر عبدالکریمی منکر ریشه‌های ظلم غرب نسبت به ما نیست، ولی مخاطب خود را کمک نمی‌کند آن ظلم را و آثار آن را در کشور ما و در جای‌جایِ مشکلات ما ببیند و از این جهت مخاطب او گرفتار یک نوع سرگردانی و بی‌معنایی نسبت به رخداد انقلاب اسلامی می‌شود. گویا ما هیچ هویتی در این جهان نداریم چون مثل ایشان جهان غرب را با نگاه فلسفی نمی‌شناسیم. این حرف کاملاً درست است که متن فلسفه‌ی غرب، یک تفکر است و نه یک جریانِ حزبی. ولی در روبه‌روئی با ما و با ملت ما این غرب آن غربی نیست که در فلسفه‌ی آن موجودیت دارد، بلکه غرب استعمارگر است که با ما درگیر است. چرا نباید به طور جدّی با این غرب و به سرنوشتی که این غرب برای ما به‌وجود آورده است، فکر کرد؟

8- وقتی آقای دکتر عبدالکریمی جایگاه قابل توجهی برای انقلاب اسلامی قائل نیستند و معتقدند انقلاب اسلامی یک امر ایدئولوژیک است و به قول ایشان انقلاب اسلامی اگر امکاناتی را فراهم آورده، بحران‌هایی هم پدید آورده؛ در این تاریخ مخاطب خود را جهت ذکر و فکر به تاریخی که در آن است، به چه دعوت می‌کند؟ آری! به گفته‌ی ایشان همان‌طور که نیچه می‌گوید: برهوت هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و بدا به حال آن‌ها که برهوت را نادیده بگیرند. حقیقتاً وضعیت کنونی برهوت است. ولی بحث در این است که آیا در این برهوت، انقلاب اسلامی به عنوان ایّام اللّه این تاریخ نمی‌تواند به عنوان افقی که ما را متوجه راهی ماورای این برهوت می‌کند، نقش داشته باشد در حالی‌که در بعضی برهه‌ها مثل دفاع مقدس نشان داده چنین استعدادی در آن نهفته است، این‌جا است که می‌توان گفت با تذکر به «ایّام اللّه» به همان معنایی که خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأيَّامِ اللَّه‏»، فکر و ذکر شروع می‌شود، آیا می‌توان از این نکته غفلت کرد که انقلاب اسلامی بستر فکر و ذکر این تاریخ است؟

9- آقای دکتر زرشناس، انقلاب اسلامی را یک گشودگیِ تازه‌ای می‌داند که نظام مدرن با سیاستِ معطوف به قدرت، هر روز سعی می‌کند به روش فرهنگی آن را استحاله نماید تا اراده‌ی معطوف به حق را که ملت ایران اراده کرده است، تغییر دهد. زیرا باطن نظامِ جهانی سلطه است و اگر کشوری بخواهد از آن جدا شود و گفتار تازه‌ای به‌وجود بیاورد، با تمام وجود مانع می‌شود. در حالی‌که بنا به عقیده‌ی دکتر زرشناس، ما از طریق انقلاب اسلامی به سمت یک گشودگی می‌رویم تا ماورای نظام لیبرال دموکراسی، جهان دیگری بسازیم و جناب آقای دکتر عبدالکریمی توجه به این امر را تقلیل مسئله می‌دانند و می‌فرمایند ما فکر می‌کنیم جهان را می‌شناسیم، در حالی‌که موانعی نسبت به فهم جهان داریم. معتقدند ما هنوز خود را با جهان مدرن مواجه و هماهنگ نکرده بودیم که با سونامیِ پُست‌مدرن روبه‌رو شدیم و در نتیجه اندیشه‌ی ما با دو دره‌ی بزرگ مدرنیته و پست‌مدرن روبه‌رو است و از این جهت ما فاقد اندیشه‌ی فهم این جهان هستیم تا بتوانیم دست به کنش بزنیم. این سخنان در جای خود قابل قبول است، اما نه به آن معنا که جایگاه انقلاب اسلامی در رویارویی با این سونامی باید نادیده گرفته شود. بلکه تنها و تنها ما در تاریخ خود از طریق همین انقلاب اسلامی می‌توانیم برخوردی عالمانه با مدرنیته و پست‌مدرن داشته باشیم تا نه مرتجعانه جهان را نادیده بگیریم و نه روشنفکرانه آن‌چنان شیفته‌ی غرب شویم که خود را نادیده بگیریم. اتفاقاً امروز در زمین انقلاب اسلامی به بهترین نحو می‌توانیم مواجهه با غرب را سازماندهی کنیم و نشان دهیم زمانی پدید آمده که امکان تصرف تحول‌گرایانه در علوم انسانی همین امروز است. معلوم نیست چرا آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: «مسئله‌ی ضعف علوم انسانی، مسئله‌ی کنونی ما نیست و این ناشی از عدم  درک موقعیت جهان و عدم درک موقعیت خودمان است». معلوم نیست آقای دکتر عبدالکریمی از تحول در علوم انسانی چه تصوری دارند که آن را مسئله‌ی اکنون ما نمی‌دانند. مگر ما می‌توانیم با غفلت از معنای درستی که باید از انسان داشته باشیم، درک درستی از خودمان و از جهان داشته باشیم. در حالی‌که همه‌ی صاحب‌نظران و از جمله خود ایشان معتقدند هر تاریخی با معنایی که انسان از خود پیدا می‌کند ظهور می‌نماید؟

10- نکته‌ی بسیار ارزشمندی که دکتر زرشناس متوجه است جایگاه بحرانی‌شدنِ فرهنگ غرب است و این‌که در شرایطِ از نفس‌افتادنِ آن فرهنگ، فضا برای بقیه‌ی تفکرها باز می‌شود. و ما از طریق انقلاب اسلامی می‌توانیم به سوی گشودگیِ تازه‌ای سیر کنیم، و این علاج مشکلاتِ ما است و دشمن با نفوذ فکری، فرهنگیِ خود مانع این گشودگی است و به قول دکتر زرشناس مشکلات ما حقّانیتی برای مدرنیته نمی‌آورد که آقای دکتر عبدالکریمی می‌گویند جهان اسلام هم از جهت وجود بحران‌ها بهتر از غرب نیست، بلکه این اثبات ظلمی است که غرب به ما داشته است و ما باید راهِ عبور از مشکلات خود را در زمین و فرهنگ خود جستجو کنیم در این حالت است که انسدادِ ایجادشده توسط غربِ استعمارگر شکاف برمی‌دارد و آن مردمی که آقای عبدالکریمی می‌فرمایند برای زیست انسانی در انقلاب اسلامی به آن‌ها نیازمندیم؛ ظهور می‌کنند، مثل همان مدافعانی که در متن دفاع مقدس ظهور کردند به جهت آن‌که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بستر مقابله با استکبار را در اختیار پروژه‌ی تعیین‌شده توسط غرب قرار ندادند بلکه از ذخیره‌های تفکر اسلامی و مکتب عرفانیِ خود بهره جستیم وگرنه همچنان به عقلانیت مدرن خیره می‌ماندیم.

 11- ما می‌خواهیم زنجیرِ وابستگی به غرب را پاره کنیم و فرهنگ غربی از طریق رسانه مانع آن است. اگر به تعبیر دکتر عبدالکریمی عقلِ مدرن چشم‌ها را خیره کرده است و اگر جایی که باید متفکر صحبت کند، نامتفکر صحبت می‌کند و اگر با انقلاب اسلامی در شرایط بسطِ سکولاریسم قرار داریم؛ آری اگر اینچنین است که ایشان به درستی می فرمایند، فراموش نکنیم این‌ها همه در راستای غفلت از آن چیزی است که می‌تواند ما را به خود آورد و انقلاب اسلامی آن مسیر را در مقابل ما قرار داده است. در چنین بستری است که متوجه‌ی ناتویِ فرهنگی خواهیم شد و با روحیه‌ی خوارجی‌گری نیز می‌توانیم مقابله کنیم و تفکر را به جامعه‌ی خود برگردانیم، آیا راهِ دیگری هست جهت آن بحرانی که ایشان به‌خوبی متوجه‌ی آن هستند؟! و آیا توجه به راهِ گشوده‌ی انقلاب اسلامی همان خودآگاهیِ تاریخی ملت ما به حساب نمی‌آید که باید به آن پرداخت؟ و در این خودآگاهیِ تاریخی متوجه شد مسئله‌ی ما بیش از توسعه‌نیافتگی، استقلال خود و نشان‌دادنِ الگویی متفاوت از توسعه‌ی غربی است که در آن با نظر به انسان قدسی، عدالت‌طلبی و عبور از اقتصاد سرمایه‌داریِ شبه مدرن ، مدّ نظرها باشد؟

آن‌چه موجب کدورت روح بنده نسبت به سخنان آقای دکتر عبدالکریمی می‌شود عدم توجه ایشان به عقل تاریخی انقلاب اسلامی است. ایشان از یک طرف می‌فرمایند: «عقلی که تاریخ  را درک می‌کند عقل انتزاعی نیست» و به خوبی تأکید می‌کنند زمانی که با عقل انتزاعی و ایدئولوژیک با مسائل برخورد می‌کنیم، فهمی از واقعیت نداریم. ولی خودشان هیچ توجهی به حضور تاریخی این ملت از طریق انقلاب اسلامی ندارند و معلوم نیست پس ایشان در چه تاریخی به‌سر می‌برند؟

12- آقای دکتر عبدالکریمی می‌فرمایند: در مواجهه با غرب، آیدوسِ انقلاب اسلامی کجا است؟ نمی‌دانم ایشان عنایت ندارند که چگونه انقلاب اسلامی در بستر فرهنگ تشیع از یک طرف نظر به غدیر و حاکمیت امامی معصوم جهت تحقق عدالت دارد و در افق خود حاکمیت امام مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را قرار داده؛ و از طرف دیگر با نظر به روحیه‌ای که در کربلا توسط حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» جهت استکبارستیزی نهادینه شده، انقلاب اسلامی به‌خوبی با ایده‌ای واقعی ولی متعالی، خود را تعریف کرده؟ و می‌رود با عبور از تنگناهای تاریخی که عموماً جریان نفوذ در ما پدید آورده، چهره‌ی درخشان آن ایده را بنمایاند؟ آیا راه دیگری هست؟!! و آیا معجزه‌ی خودآگاهی که ایشان متذکر آن هستند جز از همین طریق صورت می‌گیرد و ما را از نگاه پلیسی و امنیتی در حوزه‌های فرهنگ و سرمایه می‌رهاند؟ آیا همان‌طور که دکتر زرشناس متذکر می‌شوند ما تا حدّی از این خودآگاهی بهره‌مند نیستیم و به همین دلیل تلاش می‌شود تا اقتصاد و فرهنگ، از دست نئولیبرالیسم خارج شود؟ رویهم‌رفته مناظره‌ی مفیدی بود و قدمی به سوی تفکر در آن احساس می‌شد.

والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته

18376
متن پرسش
سلام: میگن آیت الله ناصری یه دختری بهش گفت حاج آقا این گل رو بعنوان یادگاری از من قبول میکنید؟ ایشون گفتن نه. دوستانم میگن میتونست باعث شه این دختر بدین بیاد اگر قبول می کرد و افراطه این قضیه ایشون 80 سالشون بود و اون دختر جوون. بعد اینکه میگن عکس گرفتن یه دختر با یه هنرمند سبکی نیست چه اشکال داره دوستم میگه من عکس نمی گیرم ولی ربطی به حیا و غرور زنانه م نداره. شیخ 37 ساله ای با دخترای دبیرستانی عکس گرفت آیا کار این دخترا اشتباه بوده؟ آیا کار این شیخ اشتباه بوده؟ منظورم دو سه تا دختر هست که شاگردشن و میرن پیشش میگن باهامون سلفی بگیرید حاج آقا. حالا می خواستم نظر شما رو بدونم. من سوالات دیگه ای هم ذهنمو مشغول کرده ان شاءالله در آینده ازتون می پرسم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای عالمانی که در عالَم روحانیِ خودشان به‌سر می‌برند خارج‌شدن از آن عالَم برای آن‌ها مثل فرورفتن در دیگ آب جوش است؛ تا این حدّ روح‌شان به زحمت می‌افتد. از این جهت باید امثال آیت اللّه ناصری را درک کرد. ولی این در مورد افرادی که در چنین عالَمی مستقر نیستند، فرق دارند. در این رابطه مولوی می‌گوید: «کار نیکان را قیاس از خود مگیر /  گرچه باشد در نوشتن شیر شیر». گفته اینک ما بشر ایشان بشر ** ما و ایشان بسته‌‌ی خوابیم و خور. این ندانستند ایشان از عمی ** هست فرقی در میان بی‌‌منتها.  موفق باشید

نمایش چاپی