بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5506
متن پرسش
سلام علیکم.(بعد از مطالعه آشتی با خدا و ده نکته)در طی الارض دقیقا چه اتفاقی رخ می دهد؟آیا فرد مورد نظر علاوه بر روح، جسم خود را هم به مکان مورد نظر می برد؟ اگر نبرد که دیگر طی الارض نیست و اگر ببرد عقلا امکان پذیر نیست چون تن انسان مادی است و احکام عالم ماده بر آن مترتب می شود؟ حال شاید شما بفرمایید که روح فرد یک تن جدیدی را در مکان مورد نظر ایجاد می کند. آنوقت این سوال پیش می آید که اولا چگونه چنین امری امکان پذیر است(یعنی ایجاد یک تن جدید توسط روح)؟ ثانیا آیا تن اولیه وی در مکان اول حضور دارد به عبارت دیگر در یک لحظه دارای دو تن می باشد و چگونه امکان پذیر است؟ ثالثا آیا تن ثانوی از لحاظ ساختار مادی و آثاری که بر آن مترتب است کاملا شبیه تن اولی است؟ یعنی برای تن ثانوی سرما، گرما، تشنگی، گشنگی و... معنا دارد؟ رایعا روح می تواند به جسم اول یک دستوری بدهد و به جسم دوم دستور دیگری؟ خامسا آیا روح می تواند دو جسم را در یک مکان به وجود آورد؟ تحلیل داستانی که چند نفر در یک شب و در یک زمان مشخص امیرالمومنین را مشاهده کرده بودند، به چه صورت است؟ در طی الزمان چه اتفاقی می افتد؟ آیا جسم هم در زمان سیر می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: . پیشنهاد می‌کنم همین سیر مطالعاتی را ادامه دهید تا برهان صدیقین، پس از برهان صدیقین می‌توانم به سؤالاتتان جواب دهم چون از سوالاتتان معلوم است متوجه تشکیکی‌بودن وجود نیستید. در هر حال اگر دنبال معارف الهی را بگیرید به‌خوبی این سؤالاتتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
11570
متن پرسش
نطر شما درباره کار کردن زنان در شغل برستاری چیست با توجه به اختلاط زن و مرد در بیمارستان و ارتباط با بیمار مرد و لباس خاص برستاری که حجاب آنچنان کاملی بنظر نمی رسد. با تشکر فراوان لطفا کامل و شفاف این مسایل را برای همه بیان کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زنان ما نباید از فعالیت‌های اجتماعی که مناسب شأن آن‌ها است میدان را خالی کنند. باید سعی کنند فضای عفاف و حجاب را در آن صحنه‌ها محفوظ دارند و به کارشان ادامه دهند. می‌دانید حضرت حجت«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» چقدر خوشحال می‌شوند وقتی می‌بینند پرستاران با عفاف در حال خدمت به بیماران هستند؟ موفق باشید

8830
متن پرسش
سلام علیکم کتاب های دکتر مصطفی صادقی را از کجا می توان تهیه نمود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: در میدان شهداء قم- جنب کتاب‌فروشی بوستان، یک مغازه هست تحت عنوان «پژوهش‌گاه علوم و فرهنگ اسلامی» تلفن 7832833 . موفق باشید
4241
متن پرسش
با سلام محضر استاد بزرگوار نظرتان را راجع به اظهارات اخیر حجت الاسلام نبویان در تشریح عقاید انحرافی آقای مشایی می خواستم بدانم ، با توجه به اینکه اخیرا نظرات حضرتعالی را دنبال می کردم این نکته توجهم را جلب کرد که شما مسایل مربوط به گروه انحرافی دولت را بیشتر ترفند سیاسی می دانید تا واقعیت. تشکر
متن پاسخ
بباسمه تعالی: سلام علیکم: این کار بسیار کار غیر اخلاقی است که این‌چنین بی‌پروا نسبت به کسی سخن بگوییم و از این غیر اخلاقی‌تر آن‌که یک خبرگزاری رسمی آن را پخش کند، حال آن فرد هرکس می‌خواهد باشد. مقام معظم رهبری می فرمایند « اگر به نام عدالت‌خواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کرده‌ایم؛ از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالت‌خواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانه‌اى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاه‌هاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانه‌اى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد» موفق باشید
2451
متن پرسش
سلام علیکم استاد. در جلسه ای که از طرف موسسه فتوح در دانشگاه صنعتی برگزار شد شما در سخنرانی تان با عنوان نقش حکمت متعالیه در تمدن شیعه فرمودید(نقل به مضمون): "ما این روشی را که برخی در دانشگاه صنعتی در مورد مباحثمان دنبال کردند را قبول نداریم" یا در مطلبی دیگر فرمودید: "ما به بعضی از دوستان گفتیم بروید دکتر داوری بخوانید تا به امام نزدیک شوید انها رفتند و در داوری متوقف شدند". سوالی که پیش می اید این است که منظورتان از توقف در داوری چیست؟ آیا منظورتان توقف در نظرات داوری است؟ مگر بین نظرات داوری با امام (حداقل در مورد شناخت ماهیت تمدن غرب) تفاوتی وجود دارد؟ یا منظورتان توقف در نحوه کار وسلوک عملی داوری است؟ مگر دوستان ما در چه خصوصیتی از داوری متوقف شده اند؟ که آنها را از وصول به امام باز داشته است؟ این چه خصوصیتی از داوری است که انسان را در رسیدن به امام متوقف میکند؟ با شناختی که من از آن دوستان داوری خوان دارم این اقایان از معدود کسانی هستند که از ابتدای ورود ما به دانشگاه به صحیفه خوانی و خمینیسم مشهور بودند و همیشه انگ این را می خوردند که اینها بیش از اندازه به راه و روش و سلوک سیاسی و اعتقادی خمینی پایبند هستند و در طول سالیان بعد نیز اتفاقا در طی همین مسیر با حضرتعالی آشنا شدند و در حالی که به سختی زیر بار اندیشه ای میرفتند تنها به دلیل اینکه شما را مفسر خوبی برای اندیشه امام خمینی میدیدند شما را به عنوان استاد خود انتخاب کردند. و اتفاقا از طریق خود شما نیز با امثال دکتر فردید و داوری آشنا شدند و به سفارش خود شما شروع به مطالعه اثار این بزرگان کردند. حتی بسیاری به خود ما در دانشگاه انگ میزنند که اینها طاهرزاده ایسم هستند و اتفاقا آنها هم معتقدند که پایبندی ما به تفکرات شما ما را از رسیدن به خمینی حقیقی باز میدارد. بنابراین این نقد شما به دوستان اولا به خود شما برمیگردد و این سوال پیش می اید که از کجا معلوم ما نیز با خواندن اثار شما در شما متوقف نشده باشیم و از رسیدن به امام محروم؟ بنابراین اگر منظورتان توقف در نظرات داوری است باید عرض کنم که خود شما قبلا در این مورد در کتب و جلسات متعدد بسیار سخن فرموده اید و به طور اخص در مطلبی در سایتتان با عنوان محکمات و متشابهات فردید بیان فرموده اید که معتقدید که امام یک اجمال دارند و یک تفصیل. که تفصیل اندیشه امام در غربشناسی تفکری است که امثال مرحوم فردید و دکتر داوری ان را ارایه می دهند. بنابراین فکر نمیکنم گفتن نظرات داوری به معنای توقف در او و ماندن از خمینی باشد. اما اگر نقدتان در مورد نحوه عملکرد داوری است باید عرض کنم طبق انچه خودتان فرموده بودید که "هرگونه ارایه آکادمیک مباحث غربشناسی کمک میکند به بسط این تفکرمدرن" و نیز در جای دیگر فرموده بودید که "ما میدانیم که اکنون وقت ارایه این سخنان نرسیده اما ما آنقدر این سخنان را تکرار میکنیم تا گوشها اماده شوند و وقت ان برسد". اتفاقا دوستان ما نیز دقیقا مطابق نظرات شما عمل کردند. وبر اساس اعتقاد به همین نظرات شما رفتند وفردیدو داوری را(که تفصیل امام هستند) خوب خواندند( باشور و شوق و به عنوان یک کار سلوکی در جهت کمک به ظهور حضرت ارواحنا فدا) و سعی کردند هم در مطالعه و هم در اریه مطلب رویکرد حضوری را دنبال کنند و انگاه با توجه به آن نکته ای که شما فرمودید مبنی بر اینکه گوشها را آماده شنیدن این سخنان میکنیم با نگاه منتقدانه ای که دکتر داوری به خواننده القا میکند به بیان همان مطالب خوانده شده بطور علنی و آشکارا در سطح جایی همچون دانشگاه در قالب چیزی چون نشریه دانشجویی که مخاطب خاص دارد کردند. آیا این متوقف شدن در داوری است؟ مگر خودتان نفرمودید تفکر نفی کلی تفصیل تفکر امام است؟ مگر خودتان همه اندیشه تان در مورد غرب را مدیون این بزرگان نیستید؟ مگر در تمامی کتب و جلسات سخنرانی از این اقایان کد نمی اورید؟ ایا این به معنای توقف در این بزرگان نیست؟ اتفاقا وقتی با مخالفان نظرات شما صحبت میکنیم دقیقا همین نقد و حتی انگ را به خود شما میزنند که فلانی در هایدگر متوقف شده. اما در مورد عمل خمینی وار داشتن می خواهم عرض کنم اتفاقا کسی که با امام انس گرفته باشد در تب و تاب خمینی وار زیستن و خمینی وار عمل کردن است. امام می فرماید من از ان اخوندها نیستم که بنشینم و تسبیح بگردانم تا فتوایم محقق شود بلکه من میروم و فتوایم را محقق میکنم. یا در جای دیگر در ذکر خاطره ای از استاد خود میفرمایند ما به ایت الله شاه ابادی اعتراض میکردیم که چرا این مطالب سنگین را در ملا عام میگویید ایشان میفرمودند بگزارید یک بار هم که شده این خرافات(به تعبیر مخالفان) را بشنوند. این سلوک خمینی است. باور کنید این نحوه عمل دوستان ما نیز از سر ارادتی که به سلوک خمینی دارند رخ میدهد. بنابراین در عمل هم که کسی ادعا ندارد باید به سبک داوری عمل کرد.بنابراین ما توقفی را در داوری در دوستان مشاهده نمیکنیم. من فکر میکنم مشکل به توقف در داوری و حتی ارایه نظرات وی نیز بر نمیگردد چرا که خودتان در این قضیه مقدم هستید بلکه مشکل به دو نوع برداشت متفاوت از تاریخ و سیر تحول و تطور تاریخ بر میگردد. از طرف دیگر شما مشترک بودن نظراتتان بر سر غرب با رهبری را مفروض گرفته اید در حالیکه برخی از دوستان به اختلاف نظرات شما با رهبری اذعان دارند و انرا صراحتا بیان میکنند وشما این را مشکل میدانید و معتقدید این مسیله خیانت به اقاست در حالی که خود ایشان امسال فرمودند اختلاف نظر طبیعی است و بیان نظرات مخالف رهبری هم به هیچ عنوان به معنی عدم سلوک ذیل شخصیت امام و اقا نیست. امیدواریم با بیان نظرات جامع خودتان ما را در شناخت حقیقت سربازی این انقلاب مظلوم یاری نمایید. با عرض معذرت.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای تحقق تمدن اسلامی – تمدنی که قلب‌ها در عین آسمانی‌بودن از زندگی در زمین فرار نمی‌کنند – خداوند عده‌ای را می‌پروراند تا مرز خود و جامعه‌ی مسلمانان را با تمدن ظلمانی غرب جدا کنند و تنها این انسان‌های سینه‌چاک می‌توانند با روحیه‌ای که از حضرت روح الله منور شده تمدن‌سازی کنند و به پچ‌پچ‌های این طرف و آن طرف وقعی نگذارید و پیچ تاریخی زمانه‌ی خود را درک کنند و بدانند برای عبور از این پیچ تاریخی باید سؤال‌های رادیکال ایجاد کرد که نه هرکس جرأت طرح آن‌ها را دارد و نه مراکز فرهنگی رسمی جرأت شنیدن آن را و از این جا است که چوب‌دستی‌های تهمت بالا می‌رود و بر فرق اندیشه‌ای فرو می‌آید که آن اندیشه‌ می‌داند تنها با روحیه‌ای رادیکال می‌توان توده‌ی مردم را متوجه تمدنی ماوراء تمدن غربی نماید و حساسیت کار نیز از همین‌جا شروع می‌شود که چکار کنیم که این چوب‌دستی‌ها به تحریک مراکز رسمی فرهنگی در دست کسانی قرار نگیرد و بر فرق ما فرود آید که می‌دانیم که جزء ما هستند و عطش رجوع به حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در آنان نیز شعله‌ور است. نقد غرب و رجوع به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در بستری که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فراهم نمود آنقدر حساس است که خودِ حضرت روح الله که همواره ابوذروار عمل می‌کردند در این موضوع سلمان‌وار اقدام نمودند. چون نقد یک تمدن که برای خود پشتوانه‌ای فکری تدوین کرده است تنها با حکمتی ممکن است که روشن کند تمدن غربی در سوبژکتیویته‌کردن آدم و عالم گرفتار است و حضرت روح الله با تأکید بر اصالت وجود به نحو «حضوری» و «وجودی» می‌خواهد جهان را از غرب عبور دهد و این کاری است که باید سلمان‌وار خون دل خورد و عمل نمود زیرا با به حجاب‌رفتنِ «وجود» و ظهور علم ابزاری و استیلای تکنیک هرآنچه تو بگویی یا به همان علم ابزاری و استیلای تکنیک تحویل می‌شود، یا نادیده و ناشنیده می‌گردد ،اگر نگویم نا خواسته با تو تخاصم می‌کنند. تا آن‌جا که من می‌دانم مهم‌ترین نشانه‌ی حوالت تاریخی امروز ما همان نفهمیدن هر سؤالی است که از«وجود» می‌شود و تا این غفلت تامّ و تمام به نور حضرت روح الله متلاشی نگردد قدمی از استیلای علم تکنیکی به بیرون گذاشته نمی‌شود. ما هنوز متوجه نشده‌ایم بحث در برابر تکنولوژی نیست بلکه بحث بر سر فهمیدن ذات تکنولوژی و علم تکنیک است تا مقدمه‌ی رخ‌نمایاندنِ امامی باشد که سخت به آینده برای ظهور خود امیدوار شده است. دوستان عزیز به نورحکمت سلمانی سخن امام را نسبت به غرب خوب فهمیدند و به جهت صفای باطنی که داشتند بر هر نوع غرب‌زدگی شوریدند که «یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» تا آن‌جایی که بدون هیچ مقدمه‌ای بدون آن‌که به روغن وجودشان آتشی نزدیک شود تا شعله‌ور گردند، شعله‌ور شدند تا نوری در ظلمات دوران بدرخشانند و ابوذروار آن کردند که کردند و در طواف خانه‌ی خدا زخم‌ها برداشتند که آن زخم ها بر پیکر آن‌ها نبود، زخم بر جان و قلب ما بود. عرض و گله‌ی من تنها در این فضا بود ، وگرنه بنده عزیزان را پاره‌ی تن خود می‌دانم و خدا شاهد است اگر یک تیغ بر پای آن‌ها رود من آن را در چشم خود احساس می‌کنم. اما در مورد این‌که عرض کردم بعضی از دوستان در آقای دکتر داوری متوقف شدند به هیچ‌وجه در رابطه با دوستان دانشگاه صنعتی نبود، عرض من در رابطه با بعضی از رفقای بیرون دانشگاه بود و قضیه از آن قرار بود که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» از تمدن غربی به ما بصیرتی دادند که متوجه شدیم نقدِ غربی که جناب آقای دکتر داوری انجام داده‌اند آن را تأیید می‌کرد و بسط می‌داد و از این جهت هنوز هم بنده نظرات دکتر داوری را جهت نقد غرب از بهترین نظرات می‌دانم ولی این غیر از نگاهی است که آقای دکتر داوری – تحت تأثیر هایدگر – نسبت به فلسفه دارد و معتقد است فلسفه ربطی به دین ندارد، غافل از این‌که رجوع به فلسفه‌ی اسلامی رجوع به «وجود» است و با نظر به «وجود» می‌توان به اسماء الهی و مقام حضرت صاحب‌الأمر نظر واقعی داشت و تمدن اسلامی را معنا کرد و این آن چیزی است که فلسفه‌ی حکمت متعالیه بر آن تأکید دارد و حضرت امام در این رابطه فلسفه‌ی صدرایی را از مبانی تفکر انقلابی خود می‌دانند. حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» در جواب به سؤال «حسنین هیکل» که از ایشان می‌پرسد چه اندیشه‌ها و اندیشمندانی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟ می‌فرمایند: «در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافى، از فقه: جواهر.» و نیز در دعوت گورباچف به اسلام، موضوع حکمت متعالیه‌ی صدرا و عرفان محی‌الدین را مطرح می‌کنند. زیرا آموزه‌های دینی ما در مکتب ملاصدرا به یک نظم منسجم در آمده و می‌تواند پشتوانه‌ی فلسفی انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی باشد. هایدگر در دنیای خود با فلسفه‌ای روبه‌روست که به تعبیر او گرفتار بی‌عملی است و آقای دکتر داوری متوجه است در دین‌داری به عنوان عملی فردی نیاز به فلسفه نداریم، در حالی‌که اسلام به‌خصوص در هیئت تشیع جهت تحقق کامل خود نظر به جامعه‌ای دارد که زمینه‌ی ظهور کمالات انسانی را در ابعاد مختلف فراهم کند و نسبت انسان با «خدا» و «خود» و «خلق» را در هویت الهی‌اش به فعلیت برساند، و لذا به مؤمنین می‌فرمایدکه « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُم‏ » به صورت اجتماعی به ریسمان الهی چنگ بزنید و اجتماعی بسازید که آن اجتماع در ساختار ذاتی‌اش رجوع الی الله داشته باشد. و یا می‌فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون‏» در راستای تحقق اجتماع دینی ،عالمان دین تلاش می‌کنند راه‌کار تحقق اجتماع دینی را فراهم کنند تا روح توحید در تمام مناسبات جامعه‌ی مسلمین ظهور داشته باشد و در این راستا در هر زمانی هر آنچه باید انجام می‌دادند انجام دادند. حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» به یک صورت، علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» به صورتی دیگر و شیخ بهائی و محقق کرکی به آن نحو که انجام دادند و ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» نیز به صورت خاصی که امروز مورد بحث ما است از نظر تفکر فلسفی مبنای تفکری شد که در تاریخ جدید می‌تواند تمدن اسلامی را پشتیبانی کند. . . موفق باشید
11549
متن پرسش
سلام حضرت استاد: وقت بخیر. در مورد بحث عشق می شود منبع معرفی بفرمایید؟ کتاب شهید مطهری را خوانده ام ولی کافی نیست. کتابهایی که پیدا کرده ام «دفتر عقل آیت عشق» دکتر دینانی و «لذات فلسفه» ویل دورانت است چکار کنم؟ چند وقت پیش خواستگاری داشتم که به خاطر داشتن برخی کمالات به ایشان علاقه مند شدم آنقدر که تب می کردم بابت علاقه ام که دیر فراموش شد. ملامت زیادی را تحمل کردم ولی این علاقه مبدا تحولات بسیار زیادی در من شد و چیزهای که در کتابها خوانده بودم حالا می بینم البته آن بنده خدا رفتند ولی هنوز این تب کردن برایم سوال شده و این نیرویی که برخی استعدادهای مرا به طرز عجیبی شکوفا کرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده پس از مدتی در مورد محبت و عشق به آن نتایجی رسیدم که در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» نوشته‌ام و طی بیش از 70 جلسه شرح داده‌ام. «عشق» چیز عجیبی است خدا کند ما را در مسیر دوست‌داشتن حقیقی جلو ببرد تا نه بی‌عشق بمانیم و نه محبوب های غیر واقعی ما را به خود مشغول کنند. موفق باشید

17097
متن پرسش
با درود و سلام بی پایان خدمت استاد ارجمند جناب طاهر زاده: ممنون به خاطر جواب هایی که به 4 سوال دیروز که درمورد علامه عارف، آیت الله حسینی طهرانی (ره) بود پاسخ های ارزشمند فرمودید. ببخشید استاد دو سوال دیگر از شما معلم عزیز و دلسوز داشتم که اگر آن ها را نیز جواب دهید ممنونم. 1. در جوابی که به چهار سوال فرمودید، در قسمتی فرمودید که بنده به مقام و جایگاهی برای علامه طهرانی قائلم که استاد وکیلی و واسطی معتقدند. ببخشید استاد، من مقداری در نوشتجات و توضیحات جناب استاد وکیلی در سایت عرفان و حکمت، تفحص و بررسی کردم و متوجه شدم که ایشان اعتقاد دارد که علامه طهرانی (ره)، اسفار اربعه را طی کرده است و علاوه بر آن از حیث سعه وجودی در عالم بقا نیز جایگاه بسیار بلندی دارند و در سطح اعاظم اولیا الهی تاریخ مثل عارف کامل مکمل حضرت آقای قاضی (ره)، قرار دارند. خواستم بدانم نظر شما هم همین است؟ 2 . ببخشید میگن که بنیان گزار انقلاب، رهبر عارف، خمینی کبیر، کتاب مصباح الهدایه را در سن 28 سالگی نوشته. خواستم بدانم چطوری ممکن است که ایشان تا سن 28 سالگی عرفان نظری را تمام کرده و کتاب هایی مانند فتوحات و فصوص و مصباح الانس را درس گرفته است؟ آیا واقعا میشه تا 28 سالگی، همه افراد به صورت طبیعی به این مرحله برسند یا نه و بلکه ایشان دروس را تند می گذرانده است؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در سلوک عرفانی و حیات دینیِ فردی همان‌طور که عزیزان متوجه‌اند مقام آیت اللّه طهرانی بس گران‌قدر است. و از این جهت به فهمی که عزیزان‌مان نسبت به استادشان دارند، باید اعتماد کرد؛ می‌ماند که حضور تاریخیِ حضرت حق در این زمانه، از طریق حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده شده است و به حکم «کلّ یومٍ هو فی شأن» این «یوم»، یومِ ظهور شأنی از حضرت حق است که در بستر انقلاب اسلامی به میان آمده است که البته این منافیِ بهره‌مندی از حضرت آیت اللّه طهرانی در این تاریخ نیست، مگر آن‌که با غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی به صورت فرقه‌بازی نظر به آیت اللّه طهرانی شود که مسلّم روحِ خود آن مرحوم نیز چنین چیزی را نمی‌خواهد 2- گفتی از امام و این‌همه فهم عرفانی متعجبی! مگر در قرآن نداریم: «یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ» قلب‌هایی هست که با این‌که آتشی به آن‌ها برخورد نکرده است، با همان روغن و غیرتی که دارند، روشن و نورانی‌اند. و حضرت امام روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بدون آن‌که اسفار را از استادی بیاموزند، به گفته‌ی مرحوم آشتیانی با بقیه مباحثه می‌کردند. بدین معنا که حضرت امام در افقِ فهمِ امثال صدرالمتألهین و محی‌الدین حاضر بودند. لذا با کم‌ترین اشاره‌ی آن‌ها خود را در آن افق می‌یافت. موفق باشید.

6312
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر الف)در مورد آقای جوادی آملی چنین به نظر میرسد که ایشان پس از کنار رفتن از امامت جمعه قم در مباحث سیاسی وارد نمیشوند.چرا؟ب)توجیه شما در سایت پیرامون دفاع ایشان از آقای هاشمی و توصیفاتی که در مورد ایشان کرده اند قانع کننده نیست.اضافه بر این مطلب شما فرموده اید دفاع نکردن از آقای احمدی نژاد بخاطر این است که ایشان اسم آقای هاشمی را بردند،و این مسئله دلیل تایید طرف مقابل ایشان نیست،در حالی که خواه ناخواه کسی که در جبهه حق قرار نگیرد ،در جبهه باطل قرار گرفته است.البته شاید بتوان جایگاه تبلیغ را با رای شخصی جدا در نظر گرفت.اما علمای دینی وظیفه ی سنگینتری بر عهده دارند.نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نمی‌توان پذیرفت عالم وارسته و بزرگی که در مورد امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» کتاب «بنیان مرصوص» را می‌نویسند بگوییم در مباحث سیاسی وارد نمی‌شوند! آری ممکن است در امور سیاسی جزیی ورود پیدا نکنند. در مورد موضوع دوم بنده معتقدم ما وظیفه داریم کار چنین افراد متقی و فرهیخته ای را حمل بر صحت کنیم. موفق باشید
223

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام آقای طاهر زاده وقتتون بخیر ؛ من خیلی عجله دارم خواهش میکنم به سوال بنده پاسخ دهید: برای ظهور امام زمان در آیات و روایات روز خاصی مشخش شده است؟ اگر آری چه روزی؟ و اگر ممکن است منابعی برای این تحقیق به من معرفی کنید خیلی خیلی خیلی ممنون.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: جواب سؤال شماره 221 را ملاحظه فرمایید، در ضمن کتاب «کمال‌الدین و تمام النّعمة» از مرحوم صدوق که به فارسی ترجمه شده کتاب خوبی است، در ضمن مجله‌ی موعود نکات ارزنده‌ای در موضوع مهدویت ارائه می‌دهد. موفق باشید
1535

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام شوهرمن بسیار به من بی توجه است و اصلا نگران روح و روان و سلامتی من نیست مدام سرش به کار خودشه انگار نه انگار زن داره و ازدواج کرده از طرفی من هم خیلی به وابسته ام این موضوع خیلی اذیتم میکنه طوری که همش یا بغص تو گلومه یا گریه میکنم یا یه گوشه دراز میکشم و میرم تو فکرو خیال هیچ کار مفیدی نمیتونم انجام بدم نه کتابی نه سخنرانی خودم میدونم داره عمرم تلف میشه ولی هیچ کاری نمیتونم بکنم لطفا راهنماییم کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: بنده در این مورد چیزی نمی‌دانم ولی خوب است که خودتان را یک انسان کامل بدانید که وظیفه دارید در تعالی خودتان به تنهایی تلاش کنید و فقط وظیفه‌تان را نسبت به همسرتان فراموش نکنید. موفق باشید
78
متن پرسش
ضمن سلام و آرزوی موفقیت شما فرق خواب و بیهوشی در چیست ؟ و چرا غالبا اصلا درکی و رویتی در بیهوشی ندارند؟ آنچه در کتاب آشی با خدا و ده نکته بیان نموده اید را خوانده ام لطفا توضیح بیشتری بدهید؟
متن پاسخ

جواب: از آن نظر که در خواب و بیهوشی نفس از بدن منصرف می‌شود، فرقی ندارند، تفاوت در سیر طبیعی و غیر طبیعی آن است. و این‌که می‌فرمایید در بیهوشی درکی و رؤیتی وجود ندارد، چنین نیست. افرادی را می‌شناسم که رؤیت‌های خوبی در بیهوشی داشته‌اند؛ و مثل خواب که بعضاً ممکن است بیدار شوید و بگویید خوابی ندیدم، در بیهوشی هم بعضاً این‌طور است. در چاپ جدید کتاب «آشتی با خدا» شرح بیشتری در این مورد آمده است. موفق باشید

20610
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامي: با عرض پوزش مطلبي خواندم در مورد حدوث اسما از آيت الله رضوي که در زير مي آورم. به نظرم با آنچه که ما از معارف فهميده ايم مطابقت ندارد ولي توان نقد آن رو ندارم اگر ممکن است استاد محترم توضيحي درباره آن بدهند: در کتاب کافی به این باب «باب حدوث اسماء» توجه فرمائید یعنی اسامی خدا حادث هستند؛ پرسش این است «آیا اسم های خدا مانند خود خدا ازلی هستند یا حادث و پدیده هستند؟» آیا تا خدا بوده اسم های قادر، عادل، خالق، رحمان، رحیم، موجد، مبدع، مبدء، منشئ و ... نیز بوده اند؟ مرحوم کلینی در عنوان این باب می گوید: اسامی خدا همگی پدیده اند این اسم ها همگی بعدها پدید شده اند، ازلی نیستند. باید بدانیم: خداوند «صفت» ندارد: نهج البلاغه خطبه اول: اوّل الدّين معرفته، وکمال معرفته التّصديق به، و کمال التّصديق به توحيده، و کمال توحيده الاخلاص له، و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه، لشهادة کل صفة انّها غيرالموصوف، فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثنّاه، و من ثنّاه فقد جزّأه، و ... و نیز حدیث سوم از همان باب و در منابع دیگر. و از جانب دیگر می دانیم که همان صفات که برای خدا می شماریم اسم های خدا هستند مثلاً قادر هم صفت خدا است هم اسم خدا و همین طور خالق، عادل، رحمان و... بنابراین خدا نه اسم دارد و نه صفت. حال که خدا نه اسم دارد نه صفت پس این همه اسامی و صفات چیست که برای خدا می شماریم و در قرآن نیز آمده اند؟ در حدیث دوم از همین باب می فرماید نام گذاری و انتخاب این اسماء برای خدا، به خاطر این است که انسان نمی تواند بدون اسم و صفت رابطه برقرار کند یعنی وجود این اسماء به خاطر «عجز انسان» است و گرنه خدا نه اسم دارد و نه صفت. این که می گوییم خدا عالم است یعنی «جهل به او راه ندارد»، خدا قادر است یعنی عاجز نیست، و هر اسم یا صفت خدا برای نفی یک نقص از خدا می باشد. نام ها و اسامی دیگر اشیاء همگی یک صفت را بر مسمّای شان اثبات می کنند: درخت، صفت درخت بودن را به آن گیاه اثبات می کند، حیوان صفت حیوانیت را بر آن موجود اثبات می کند. و همین طور است همۀ اسم های جنس، نوع، قسم و اسم های اعلام. اما اسامی و صفات خدا هیچ صفتی را برای خدا اثبات نمی کنند بلکه هر کدام یک نقصی را از خدا نفی می کنند. این است فرق مهم اسم خدا با اسم مخلوق. یعنی در واقع نه اسمی برای خدا قائل هستیم و نه صفتی. بنابر این این اسم ها و صفت ها وقتی پدید آمده اند که انسان پدید آمده است تا اولاً انسان بتواند با خدای خویش رابطه برقرار کند زیرا انسان با چیزی که بی نام باشد نمی تواند رابطه برقرار کند و اساساً نمی تواند درباره آن فکر کند. ثانیاً: انسان بتواند به وسیله آن اسامی و صفات نواقصی را از ذات خداوند نفی و سلب کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر داشته باشید که حضرت حق در قرآن می‌فرماید: «له الاسماء الحسنی فدعوها بها» یعنی در رجوع به حضرت حق، متوجه باشید که او دارای اسماء حسنا و کمالاتی است که باید شما در رجوع به حضرت حق، رجوع به آن اسماء که در مظاهر جلوه کرده است، داشته باشید وگرنه خدای شما، خدایِ مفهومی و انتزاعی خواهد بود. می‌ماند که آیا اسماء حسنا به طور منفصل و جداگانه در خدا هست؟ مسلّم نه. زیرا با مقام احدیت او نمی‌خواند. لذا فراموش نکنید که این‌جا وحدت بین ذات و صفات مطرح است. در عین آن‌که در او هیچ دوگانگی و چندگانگی نیست، عین علم و قدرت است و این توحید دقیقی است. آری! همان‌طور که عرفا می‌فرمایند صفات حضرت حق نسبت به مخلوقات، حادث‌اند یعنی با مخلوقی که حادث است، آن مخلوق حادث می‌شود ولی نه در مقام ذات که قدیم‌اند به قدیم‌بودنِ ذات. مثل قوه‌ی بینایی که در شما به شما هست، ولی در چشم به بیناییِ چشم است، وقتی چیزی را ببیند. با توجه به این امور، نمی‌توان گفت صفات پروردگار تنها برای نفیِ نقص خداوند است و این در صورتی است که بتوانیم وحدت ذات و صفات را درک کنیم که او در عین آن‌که عین علم است، عین حیات است. در اصطلاحِ حکمت متعالیه این بحث را تحت عنوان «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء و لیس بشئی منها» مطرح می‌شود. و بنده عرایضی در این رابطه در شرح تفسیر سوره‌ی حمد امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» داشته‌ام. می‌توانید به صوت آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید

11726

بدون عنوان@بازدید:

متن پرسش
با سلام: لطفا راهنمایی بفرمایید که از آقای جوادی آملی به غیر از تفسیر سوره ها چه چیزهایی گوش کنم؟ التماس دعا. باقریان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» مجسمه‌ی معارف و حکمت اسلامی هستند، هرچه بیشتر به ایشان نزدیک شوید به معارف اسلامی و حکمت الهی نزدیک شده‌اید. موفق باشید

554
متن پرسش
با سلا:)1)تفاوت عقل فعال با عقل معاد چیست؟ 2) روش وسیره حضرت رسول(ص)و اهل بیت(ع)در{ تدبر و تبین }ایات قدان کریم چگونه می باشد ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- موضوع عقل فعّال یک موضوع فلسفی است که فیلسوفان ما را متوجه مرتبه‌ای از عالم وجود می‌کنند که حقایق در آن مرتبه به صورت بالفعل موجوداند ولی اصطلاحی به نام عقل معاد نداریم. اگر منظورتان عقل معاش بوده، که همان استعدادی است که ما به کمک آن اقتصاد زندگی خود را مدیریت می‌کنیم، و منظورتان عقلی است که ابدیت خود را فراموش نکند که با این عنوان به‌کار نمی‌رود. 2- رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و امامان معصوم«علیهم‌السلام» به جهت مقام طهارتی که داشتند طبق آیات 77تا79 سوره‌ی واقعه حقیقت قرآن بر قلب مبارکشان متجلی می‌شود. وظیفه‌ی ما آن است که به کمک سخنان آن بزرگان در قرآن تدبّر کنیم که به نظرم کتاب شریف تفسیر المیزان چنین کاری را کرده است. موفق باشید
364

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم یکی از دوستانم دچار بیماری خود ارضایی شده است.مضرات جسمی و روحی این عمل چیست تا بتوانم به او کمک کنم.اگر کتابی هم در این زمینه می شناسید معرفی کنید.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام جواب سؤال در قسمت پاسخ‌ به سؤال دوستان در سؤال‌های اول سایت هست. موفق باشید
11529
متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه - اولیا خدا از یه طرف در خلوت خود با خدا از حضرت حق تقاضا و تمنای بلا را دارند، از طرف دیگه صدقه میدند بلا دور بشه. لطف کنید کمی توضیح بدید. می‌خواهم از زبان خودتان بشنوم - موقعی که انسان دچار بلایی از سوی پروردگار برای امتحان‌شدن می‌شود باید صبر کند، یا این‌که به سراغ درمان برود؟ تا چه مرحله یا زمانی باید صبر کند؟ مثلا کسی که سرما خورده و تب کرده یک شب در تب بسوزد تا گناهانش بخشیده شود؟ یا تا مریض شد به دکتر مراجعه کند و شفا یابد؟ یا کسی که دندان درد گرفته یک شب را درد بکشد یا به دکتر برود؟ من خیلی از اوقات در این نوع مسائل گیج می‌شوم و نمی‌توانم درست تصمیم بگیرم. لطف کنید کمی بنده‌ی حقیر را راهنمایی کنید. این قبیل سوالات، شاید سوال خیلی از افراد باشد. با تشکر از شما استاد گرامی. خدا خیرتون بده.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آخر سوره‌ی بقره از حضرت حق تقاضا می‌کنید: «رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» پروردگارا! آن نوع بلاها و امتحان‌هایی را بر من مگذار که طاقت آن را نداشته باشم. و قضیه‌ی صدقه‌دادن مؤمنین برای آن است که بلاهایی به سراغشان نیاید که از فضای بندگی خدا خارجشان کند وگرنه از آن نوع سختی‌ها که موجب تقویت بندگی می‌شود فرار نمی‌کنند. مثل آن‌که بسیجیان ما از صحنه‌های دفاع مقدس فرار نکردند. در مورد بیماری‌ها هم باید متوجه بود بعضی بیماری‌ها با کمی تحمل درمان می‌شود و خوب است که به پزشک مراجعه نشود، ولی دندان درد به جهت اشکالاتی است که در دندان به‌وجود آمده با تحمل درد مشکل حل نمی‌شود. موفق باشید

11510
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد بزرگوار: استاد من یک طلبه هسته برای اینکه حافظه ام قوی شود و به یاد سپاری مطالب مطالعاتی (اعم از آیات و احادیث و اشعار) در خاطرم به ماند چه دستوری می فرمایید؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در این رابطه به امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» این ذکر را توصیه فرمودند که بعد از هر نمازی بخوانند: «سُبحانَ الرَّءوف الرَّحيم، اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُوراً وَ بَصراً وَ فَهماً وَ عِلماً اِنّكَ عَلى كُلّ شي‏ءٍ قَدير». و از نظر روش سعی کنید مطالب را خلاصه نمایید تا ذهن بتواند آن را در خود ذخیره کند. مرحوم شهید مطهری در آخر کتاب «امامت و رهبری» در این رابطه توصیه‌های خوبی دارند. موفق باشید

11606
متن پرسش
سلام استاد: شما راجع به رهبری بعد از آقا نگرانی ندارید؟ چون واقعا انگار تو کشور کسی نیست که در حد رهبری باشه؟ اگه تا زمان حیات حضرت آقا امام زمان ظهور نکنن واقعا تکلیف رهبری چی میشه؟ به هیچ کس از آقایان موجود نمیشه دل خوش کرد. شما چطور این قضیه رو واسه خودتون حل می کنید که اسباب نگرانی نباشه؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت در زمان حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نسبت به رهبری آینده در ما بود، ولی خدای حکیم در کنف خود آن کسی را که باید تربیت کند تربیت کرده بود و قلب‌ها را به طرف حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» راهنمایی کرد. اگر مردم کاری نکنند که خداوند ولیّ خود را از آن‌ها پنهان کند جایی برای نگرانی نیست. خداوند رهبر عزیز را تا انقلاب حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» محفوظ دارد. موفق باشید

4514
متن پرسش
سلام علیکم استاد با خودم فکر می کردم و یک سئوالی در ذهنم رسید و آن اینکه ما خیلی دوست داریم موقع ظهور امام زمان در پای رکاب ایشان باشیم ولی از آن طرف هم آدم خوبی نیستم آیا امام زمان به من بد هم نگاهی می کند یا نه قرار است فقط خوبها در صحنه ظهور و دولت آقا حضور داشته باشند راهی در مقابلم بگشایید؟ 2.آیا وقتی امام زمان ظهور کنند دیگر احتیاجی نیست که ما تفسیر و غیره مطالعه کنیم چون خود امام تفسیر حقیقی اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما به اهداف مقدس حضرت در راستای حاکمیت عدالت و دیانت در جهان فکر کنید، إن‌شاءالله در اردوگاه حضرت جای می‌گیرید 2- روش ائمه«علیهم‌السلام» همیشه آن است که اصول را می‌گویند و اندیشمندان جامعه موظف‌اند آن را تبیین کنند. می‌فرمایند: «علینا بالقاء الاصول و علیکم بالتفریع». موفق باشید
109

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام؛ خداوند می فرماید« خلق الموت و الحیاة» با توجه به بحثهای کتاب از برهان تا عرفان و اینکه موت عدمِ حیات است چگونه عدم خلق می شود؟ و چرا بر حیات تقدم دارد؟ ممنون
متن پاسخ
جواب: علیکم السلام آری درست است که مَوْت عدمِ حیات است، ولی تا خداوند حیات را نگیرد، مرگ واقع نمی‌شود، پس به‌طور غیر مستقیم مرگ را نیز خداوند می‌آفریند. همچنان که می‌فرماید: « وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلاَلاً» و خداوند برای شما از آنچه خلق کرد سایه را آفرید. با این که سایه به‌طور مستقیم خلق نمی‌شود و به تبع نور خلق می‌شود، ولی باز به خودش نسبت دادو فرمود: سایه را خداوند آفرید.
11319
متن پرسش
سلام علیکم امام صادق(ع) در حدیث عنوان بصری یکی از نشانه های عبودیت را (لا یدبر العبد لنفسه تدبیرا) خوانده است. تقاضا داشتم که این بند را مقداری شرح داده و بفرمایید چگونه با حدیث امیرالمومنین(ع) که می فرماید: کلید فقر بی تدبیری است. قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در حدّ توان خود این فراز از حدیث را شرح داده‌ام بدین معنا که حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند در عین تلاش، امورت را به خدا واگذار و بگذار او تدبیر کند نه آن‌که برنامه‌ای و تدبیری نداشته باشی! موفق باشید
366

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید. لطفا بفرمایید که آیا امکان احتلام برای معصوم وجود دارد؟ می خواهم نتیجه بگیرم که این اتفاق با اینکه مشکل شرعی ندارد آیا ذاتاً پلید است و نسبت آن به معصوم منتفی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام نمی‌دانم؛ ولی احتلام به ذاته چیز پلیدی نیست که بتوان گفت باید از دامان مطهر اهل‌البیت«علیهم‌السلام» مبرّا باشد. موفق باشید
568
متن پرسش
باعرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در بیت «همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید اخر ....نهان کی ماند ان رازی کز او سازند محفلها » بنده با توجه به اینکه شرحهای مختلفی را دیده ام رابطه مصرع اول را با دوم نمیفهمم.لطفا در معنای کلی بیت و ربط دو مصرع تئضیحی بفرمایید با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا رحمت کند لسان‌الغیب را که راز بزرگی از زندگی را در این بیت گوشزد کرده. می‌فرماید: به میل خود تن‌دادن و خودکامی را پیشه‌ی خودکردن، کار انسان را به بدنامی می‌کشاند و این بدنامی چیزی نیست که فکر کنیم اگر در نهان به میل‌های خود تن بدهیم، همچنان نهان می‌ماند، زیرا در تمام محافل غیب سخن از هوس‌بازیِ پنهان هوس‌بازان است و صاحبان غیب هر وقت مصلحت دانستند آشکار می‌کنند. مولوی نیز تلاش زیادی کرده است تا این نکته‌ی مهم را به ما گوشزد کند و لذا طی داستانی می‌گوید: « پوست دنبه یافت شخصى مستهان .... هر صباحى چرب کردى سبلتان‏» « در میان منعمان رفتى که من.... لوت چربى خورده‏ام در انجمن»‏ « دست بر سبلت نهادى در نوید..... رمز یعنى سوى سبلت بنگرید» « کاین گواه صدق گفتار من است..... وین نشان چرب و شیرین خوردن است‏» « اشکمش گفتى جواب بى‏طنین..... که أباد اللَّه کید الکاذبین‏» « لاف تو ما را بر آتش بر نهاد..... کان سبیل چرب تو برکنده باد» « گر نبودى لاف زشتت اى گدا..... یک کریمى رحم افکندى به ما» « آن شکم خصم سبیل او شده ..... دست پنهان در دعا اندر زده‏» « کاى خدا رسوا کن این لاف لئام ..... تا بجنبد سوى ما رحم کرام‏» « مستجاب آمد دعاى آن شکم ..... سوزش حاجت بزد بیرون علم‏» « چون شکم خود را به حضرت در سپرد ..... گربه آمد پوست آن دنبه ببرد» « از پس گربه دویدند او گریخت..... کودک از ترس عتابش رنگ ریخت‏» « آمد اندر انجمن آن طفل خرد..... آب روى مرد لافى را ببرد» « گفت آن دنبه که هر صبحى بدان..... چرب مى‏کردى لبان و سبلتان‏» « گربه آمد ناگهانش در ربود ..... بس دویدیم و نکرد آن جهد سود» « خنده آمد حاضران را از شگفت..... رحمهاشان باز جنبیدن گرفت»‏ « دعوتش کردند و سیرش داشتند ..... تخم رحمت در زمینش کاشتند» « او چو ذوق راستى دید از کرام..... بى‏تکبر راستى را شد غلام‏» موفق باشید
8805
متن پرسش
این کارها رو به متخصصین بسپارین خواهشا؟با نوار وسی دی مگه میشه نطرات اساتید ما همچون اقای حسن زاده و جوادی املی را به رای خود تفسیر میکنین.شما در حدی نیستید که راجع ب مسائل فقهی وادبیات و ملبس شدن طلاب نظر دهید.شما چند سال معمم بودین یا چن سال طلبه بودین یا چن سال تخصصی فلسفه یا عرفان کار کردین که واسه ی طلاب مشاوره گذاشتین خواهشا وارد حوزه ی تخصصی ما نشوید. من شاگرد ایه الله جوادی ام حاضرم با شما مناظره کنم در فقه واصول عرفان ببینیم واقعا عالم هستین یا مشتی اصطلاحات حفظ کردین.با نوار هم مگه میشه فلسفه فهمید؟؟؟این غلطا چیه.اگر شماداعیه بر فهم مطالب استاد ما ایه الله جوادی وعلامه حسن زاده دارین حاظر ب مناظره ایم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده بحمداللّه چندین‌سال قبل از انقلاب طلبه‌ی مدرسه‌ی حقّانی بودم و بعد از انقلاب چندین‌سال خدمت آیت‌اللّه بهاء‌الدین«رحمة‌اللّه‌علیه» و آیت‌اللّه حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» می‌رسیدم و از معدود افرادی هستم که اجازه‌ی استفاده از دروس «فصوص‌الحکم» آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» را دارم و البته و صد البته هیچ ادعایی ندارم. عنایت داشته باشید که در فلسفه و کلام و عرفان آنچه باید در میدان باشد عقل و دل است و نه عمامه، و از کسی که مدعی است شاگرد بزرگانی چون آیت‌اللّه حسن‌زاده و آیت‌اللّه جوادی«حفظهمااللّه» است این طور سخن‌گفتن بعید است. به‌خصوص که از نظر ادبیات عرب عنایت ندارند تنوین عربی بر سر کلمه‌ی «خواهش» فارسی نمی‌تواند قرار گیرد و یا در یکی از سؤالاتتان این‌طور فرموده‌اید ((اگر شماداعیه بر فهم مطالب استاد ما ایه الله جوادی وعلامه حسن زاده دارین حاظر ب مناظره ایم )) . نمی‌دانم استادان جنابعالی به شما یاد داده‌اند «حاظر» را این‌طور بنویسید؟ یا از سر عصبانیت همه چیز را فراموش کرده‌اید؟!! البته من شک دارم که در کسوت طلبگی و یا شاگرد اساتید فوق‌الذکر باشید. گمان می‌کنم برای ضربه‌زدن به شخصیت طلاب عزیز این‌طور نوشته باشید. موفق باشید
19840
متن پرسش
استاد، عبارت محی الدین ذیل فص داوودیه راجع به امر خلافت رو میشه گفت منظور وی خلافت ظاهری بوده؟ با این قرینه که در ادامه میگه: «لعلمه ان فی أمته مَن یأخذ الخلافة عن ربه.» یعنی این خلافت مذکور باید از جانب الله باشد؛ و پیامبر هم چون می دانست چه کسی ردای این خلافت رو بر تن خواهد کرد هیچ تنصیصی نکرد. قرینه دیگر هم اینه که در ساختار ادبی - نوشتاری محی الدین، هم کلمه «خلافت ظاهری» به چشم میخوره و هم «خلافت باطنی»؛ در فتوحات هم میگه بعضی ها صاحب هر دو خلافت بودن. نکته دیگر: در شرح فصوص حضرت امام این عبارت هست که کلام فوق را تایید می کند: «و ما نص بخلافته منه» ؛ الخلافة المعنویة التی هی عبارة عن مکاشفة المعنویة للحقائق بالاطلاع علی عالم الاسماء و الاعیان لا یجب النص علیها... نکته آخر هم اینه که صدرالدین قونوی شاگرد بلافصل محی الدین، در الفکوک (شرح فصوص) ذیل فص داوودیه هیچ اشاره ای به بحث خلافت بعد از نبی به معنای مصطلح فعلی نمیکنه. ممنونم نظر خود را بیان فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌رسد با توجه به فضای فکری محی‌الدین، خلافت در آن فرهنگ به معنای خلیفه‌ی الهی و صاحب اسماء بودن است و نظر به خلافت به معنای حاکمیت، چندان برای او برجسته نیست و شارحین محترم هم اصراری ندارند که نظر محی‌الدین در خلافتِ ظاهری را غیر از آن‌چه بدانند که در تاریخ واقع شده. می‌ماند که اولاً: محی‌الدین خلافت ظاهری را چندان مهم نمی‌داند که به نظر می‌آید این یک خطا باشد زیرا انسان‌ها در بستر جامعه‌ی سالم به تعالی لازم می‌رسند. ثانیاً: محی‌الدین مقام علی «علیه‌السلام» را مقامِ صاحب سرّ با همه‌ی انبیاء می‌داند و چندان به مقام جانشینیِ حضرت در صورت ظاهر نظر نمی‌اندازد، شاید هم که تقیّه کرده باشد. جناب آقای دکتر حسین غفاری در کتاب «جدال با مدعی» در این مورد کند و کاو خوبی کرده‌اند. موفق باشید

نمایش چاپی