بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7650
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى دَاوُدَ علیه‌السلام یَا دَاوُدُ تُرِیدُ وَ أُرِیدُ وَ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِیدُ فَإِنْ أَسْلَمْتَ لِمَا أُرِیدُ أَعْطَیْتُکَ مَا تُرِیدُ وَ إِنْ لَمْ تُسْلِمْ لِمَا أُرِیدُ أَتْعَبْتُکَ فِیمَا تُرِیدُ ثُمَّ لَا یَکُونُ إِلَّا مَا أُرِید؛6 ‌خدای عزوجل به داوود وحی کرد: ای داوود! تو اراده می‌کنی و من هم اراده می‌کنم و جز آنچه من اراده می‌کنم واقع نمی‌شود. پس اگر در برابر آنچه که من می‌خواهم تسلیم شوی، من خواسته‌هایت را به تو عطا می‌کنم؛ و اگر تسلیم آنچه من می‌خواهم نشوی، تو را در آنچه که می‌خواهی به زحمت می‌اندازم. پس از آن، چیزی جز آنچه که من می‌خواهم واقع نمی‌شود [و تو اجری هم نخواهی برد].» می گویند جز خواست خدا در عالم چیزی پیاده نمی شود و این خیال است که فکر کنیم که خواست ما در عالم پیاده می شود پس اگر اینچنین است کسی که گناه می کند و در دار وجود اراده او پیاده می شود و توسط ملائکه کاتب، ثبت می گردد چطور قابل تفسیر است؟ و منظور از اراده الهی در این روایت اراده تکوینی است یا تشریعی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: آفرین که متوجه تفکیک اراده‌ی تکوینی از تشریعی هستید. آری حضرت حق به اراده‌ی تشریعی به ما دستور می‌دهد که گناه نکنید تا هرکدام از ما به صورت شخصی در مسیر قرب الهی قرار گیریم، ولی در نظام خود به صورت تکوینی شرایطی فراهم کرده که امکان گناه فراهم باشد و حضرت حق می‌خواهد در این روایت فوق‌العاده پیامبر خود را تا مقام تسلیم کامل جلو ببرد تا ببیند چگونه عالم تماماً در قبضه‌ی خداوند است. موفق باشید
5746
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی سوال آن دوست عزیز در مورد حضور قلب در شماره 5730 باعث شگفتی شد! آیا حضور قلب جسم انسان را تحت فشار قرار میدهد؟ این که انسان به خاطر عظمت خدا و گناهان خودش دچار غم شود به نظر طبیعی می آید اما قلب هم درد می گیرد؟ همه دچار این حالت می شوند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: ظاهراً مربوط به همه است. داستان این قلب صنوبری در درون سینه‌ی ما بسیار پیچیده است. بد نیست زندگی‌نامه‌ی آیت‌اللّه انصاری همدانی را در کتاب «سوخته» مطالعه بفرمایید. موفق باشید
4919
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز استاد میشود این سوال را جواب دهید که چه فرقی هست بین اینکه در مسائل بین المللی رویکرد مقاومتی داشته باشیم مثلا رویکرد دکتر جلیلی با این روش که با حفظ استقلال وپا فشاری مواضع جمهوری اسلامی مذاکره کنیم ازنظر مبنایی و رویکرد غرب شناسی واهداف انقلاب اسلامی وآرمانهای انقلاب اگرمیشود توضیح تفصیلی لطف بفرمایید چون این سوال در جامعه است ومن را هم درگیر خود کرده با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمهوری اسلامی همواره معتقد به مذاکره با دنیا بوده منتها جهان غرب با خودخواهی تمام در مذاکرات طلبکارانه وارد شده و بحمدالله شرایط جهان غرب از یک طرف و شرایط ما از طرف دیگر در سال‌های اخیر این معادله را به هم زد، به این معنا که جمهوری اسلامی در مقابل غرب عزّت‌مدارانه وارد شد و مطمئن باشید ادامه‌ی مذاکرات با همین روحیه است. این غرب است که به دنبال فرصت بود تا به بهانه‌ای مواضع خود را تغییر دهد که تصور نشود عقب‌نشینی کرده است حالا به بهانه‌ی آن‌که آقای روحانی مواضع سخت‌گیرانه ندارد بنا دارد تغییر موضع دهد ولی این ربطی به آقای روحانی ندارد، مقاومت جمهوری اسلامی بر سر مواضع‌اش کار را به این‌جا رساند و آقای روحانی هم در همین مسیر حرکت می کنند. موفق باشید
4729
متن پرسش

با سلام بعد از اعتکاف حالتی در من بوجود اومد که احساس کردم دیگه هیچ چیز این دنیا برام اهمیتی نداره. ولی این حالتم یه روز بیشتر دوام نیوورد. چه کار کنم این حالتو دوباره بدست بیارم و برام ملکه بشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن حالت معنوی در باطن شما حفظ شده، حادثه‌هایی جلوآمده که باید تکلیف آن‌ها را نیز روشن کنید تا با وسعتی بیشتر جنبه‌ی معنوی خودتان رشد کند. باز روحانیتی و معنویتی می‌آید که در نتیجه‌ی آن معنویت، این حادثه‌ها شما را از خود نمی‌گیرد و به خودشان وصل کند. معنای صبر در دینداری همین است. موفق باشید

18557
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام خدمت استاد گرامی: پیشاپیش از طولانی شدن متن پرسش پوزش می طلبم (قبلش هم یک جستجوی اجمالی در سایت انجام دادم) بنده دانشجوی رشته ی فلسفه هستم. طی گفتگویی با یکی از بزرگواران، این نتیجه رسیدیم که بدون سیر مطالعاتی نمی توان به جایی رسید. لذا تصمیم بر این شد که یک سیر مطالعاتی تدوین شود که هم خودمان از آن بهره ببریم و هم مبنایی برای توصیه و کمک به دیگران باشد، البته در حد اشتراکات. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. مقصود این است که مسائل کلامی (پنج اصل اعتقادی به همراه زیر مجموعه های آن ها) با پشتوانه های فلسفی و حکمی - خاصه حکمت صدرایی - دنبال شود. حکمت صدرایی هم با رویکرد وحدت شخصی وجود مد نظر است. اما چون خود صدرا مسائل را قدم به قدم مطرح می کند، شاید مناسب باشد که ما هم با ملاصدرا پیش برویم و قدم به قدم به رویکرد نهایی برسیم و بعد از آن به استخراج لوازم فلسفی آن رویکرد بپردازیم. لطفا بفرمایید: 1. آیا نقطه ی شروع، آثار معاصران باشد و با دست مایه ی یافته های معاصران به سراغ متقدمان برویم یا مستقیما به سراغ متقدمان برویم؟ اگر شروع از معاصرین را تائید می کنید، آیا این شیوه را تائید می کنید؟ دسته بندی موضوعات کلامی + استفاده از آثار یک متفکر معاصر به عنوان محور مطالعات، پیرامون موضوعات معین شده + استفاده از آثار چند متفکر معاصر در حاشیه ی متفکر محوری 2. آیا مطالعه ی حکمت های مشاء و اشراق و آثار کلامی را ضروری می دانید، یا برای آن مقصود، حکمت متعالیه کافی است؟ اگر مطالعه ی آن ها را ضروری می دانید، لطفا بفرمایید مطالعه ی چه آثاری در این حوزه ها را پیشنهاد می کنید؟ در صورت امکان با حفظ ترتیب آموزشی نام ببرید. (آثار صدرا در سوال بعدی آمده است) 3. آیا طرح قدم به قدم با ملاصدرا را تائید می کنید؟ توضیح اینکه اگر دغدغه ی فکری نقطه ی شروع بنده، وحدت شخصی وجود باشد و سپس لوازم فلسفی این رویکرد دنبال شود (مثل تحول مفاهیم حرکت، حدوث زمانی و ذاتی و امثال آن در نگاه صدرایی) نتیجه ای به دست می آید و یا جز بافتن و خلط مباحث نتیجه ای عاید نمی شود؟ با توجه به اینکه هنوز دیدگاه های مشائی و دیدگاه های متوسط صدرایی و ضعف ها و قوت های آن به صورت دقیق (نه اجمالی) برای بنده روشن نشده است. 4. براساس مثبت یا منفی بودن پاسخ پرسش قبل (طرح قدم به قدم یا تمرکز روی وحدت شخصی و آثار متناسب با آن) بفرمایید که چه ترتیبی را برای مطالعه ی آثار صدرا پیشنهاد می کنید؟ 5. آیا با توجه به آن مقصود، آشنایی با آثار متکلمان و فلاسفه غربی را ضروری می دانید؟ چه آثاری برای این امر پیشنهاد می کنید؟ 5. یکی از دغدغه ها برای بنده ارتباط با قرآن و روایات همزمان با مباحث حکمی بوده است. لطفا بفرمایید مطالعه قرآن و روایات به چه صورت باشد؟ آیا تفسیر و روایت موضوعی را پیشنهاد می کنید یا ترتیبی را؟ آیا تفسیر و روایت ترتیبی موجب پراکندگی ذهن و عدم انسجام نمی شود؟ خداوند پیوسته به شما جزای خیر عطا کند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در تجربه‌ی خود به این نتیجه رسیده‌ام که اگر مقدمات رجوع به حکمت متعالیه را تنظیم کنم کار جهت رجوع به فهم صدرایی اسفار هموار خواهد شد و در این رابطه کتاب‌های «ده نکته در معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» و «معاد» همراه با شرح صوتی آن‌ها تنظیم شد. بعد از آن فکر می‌کنم کسی «بدایة‌الحکمه» و «نهایه‌الحکمه» را خوب بخواند به‌خوبی بتواند با اسفار جلو رود.

به نظر می‌رسد اسفار کافی باشد و اگر کسی مایل باشد مطالب را عمیق‌تر بشناسد، اشارات شیخ الرئیس خوب است.

بعد از درک حضوری درست «حکمت متعالیه» لازم است فلسفه‌ی غرب فهمیده شود به‌خصوص فلسفه‌ی دکارت و کانت و هگل و هایدگر.

در حین درک عمیق حکمت متعالیه، تفسیر المیزان، راه گشوده‌ای است به سوی تفسیر قرآن به نور روایات. موفق باشید

18436
متن پرسش
سلام: معنای این جمله چیست؟ «[نیهیلیست] کسی است که عقیده دارد، هیچ چیز معنی ندارد و هر کاری مجاز است. اما سارتر عقیده داشت زندگی باید معنایی داشته باشد. ولی خود ماییم که به زندگی معنا می دهیم. وجود داشتن به معنای آفریدن زندگی خود است.»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اساس همه‌ی معانی حضرت حق است و لذا هر کس به اندازه‌ای که به خدا رجوع داشته‌باشد آن‌هم رجوع قلبی، از حیطه‌ی پوچی رها می‌شود ولی اگر به قول «سارتر» انسان فقط در خودش متوقف شود، باز گرفتار همان سوبژکتیویته و پوچی خواهد شد. در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» در بحث خود شارژی که یک فریب بیش نیست،‌ عرایضی شده‌است. موفق باشید

14716
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: جسارت حقیر را ببخشید اما با دلی پر خون می گویم این دیگر چه عدالتی است که با دیدن تعداد کمی تصاویر بد و در مدت کوتاهی این صورت ها کانه نقش فی الحجر تا سال ها می مانند و با خون دل خوردن هم نمی روند و اگر هم بروند بعدا برمی گردنند اما معارفی را که انسان با تمام تلاش بیابد و عمل خالصانه کند این تاثیر را ندارند و نمی مانند و در مقابله با آنان کم می آورند؟ می دانم می خواهید بفرمایید روغن چراغ کم است اما آیا بعد از چند سال هم هنوز کم است؟ آدم از این برخورد خدا دلگیر می شود که چرا کمک نمی کند. همین الان که دارم می نویسم مطمئنم دوباره قرار است چند صباح دیگر همین سوال را بکنم که چرا؟ و تا کی؟ «بازخر ما را از این نفس پلید / کاردش تا استخوان ما رسد.» حتی از آمدن سر جلسات شما هم خجالت زده ایم احساس نفاق و دوری از شما جانم را آتش زده حتی در خلوت هم خجالت می کشم صوتتان را گوش کنم. احساس می کنم تمام معارف را به سخریه گرفته ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که در این حالت‌ها معارف را به سخریه گرفته باشید وگرنه با به‌سربردن با آن صورت‌ها راضی می‌شدید و این‌طور هم نیست که خدا کمک نکرده است وگرنه این دست و پازدن‌ها برای آزادشدن از آن صورت‌ها در میان نبود. این‌ها حکایت نسیمِ الهی است که بالاخره خدا کار خود را خواهد کرد و از شما در این زمان با این‌همه ظلمات یک قهرمان می‌سازد. در ضمن به متن «وقتی در مسیر حق باشید روز به روز قدرت صورت‌های خیالی باطل، برایتان ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود» در  بخش پرسش و پاسخ برگزیده  رجوع فرمائید . موفق باشید

14186
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار:مشاهده ی پوچ شدن یک فعالیت فرهنگی، آن هم به واسطه ی هدیه ی کتاب (آن گاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود)، مرا بر آن داشت که برایتان بنویسم. من یک آدم معمولی هستم. در وادی عرفان هم نیستم. اما تصمیم بر نوشتن گرفتم. استاد! این روزها برخی شاگردانتان محو تبلیغات آموزه ای گرانقدر شمان. آن هم از طریق کانال ها و گروه هایی که مفید هم هستند. اما خواستم بگویم مواظب باشیم و باشید چرا که شیطان قطعا راه ورود را بلد است. نکنه شاگردان تشنه ی شما بعد از چند سال چشم باز کنند و ببینند اشتباهی شده بود. نکند آلوده به ارتباط با نامحرم شوند؟ در ضمن آیا وجود این همه کانال و گروه ضروریه؟ نکند فعالیت های فرهنگی شان پوچ بشود؟ به خصوص در ارتباط با نامحرم. گروهی که خانم و آقا باشند درسته؟ مگر انسان های مومن اهل ورع نیستند؟ تبلیغ دین خوبه. سیر مطالعاتی هم. اما به یاد دارم در کتاب عالم انسان دینی دو جمله بسیار زیبا وجود داشت. یکی این که ممکن است انسانی سوادش کم باشد ولی عالم دینی داشته باشد و دیگری این که تنها کسی می تواند بفهمد نگاه به نامحرم یعنی چه که عالم دینی داشته باشد. این حرفا رو از عمق دلسوزی قلبم بپذیرید که نکند فعالیت های فرهنگی مان پوچ شود. تلخی این حرف ها را چشیده ام که از آن سخن می گویم. نکند حقایقی که در زبان و کتب شما جاریست و مباحث خودشناسی وسیله ای شود که از مولایمان مهدی که صد البته تنهاست غفلت ورزیده شود. کوچکی من و حرفهایم را ببخشید. لطفا این پیام را در سایت قرار ندهید و امیدوارم آن را مطالعه بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تذکر کاملاً به‌جایی است و اگر رفقا مواظب وساوس شیطان نباشند آن عابد 6000 ساله از طریق همین فعالیت‌های فرهنگی ورود خواهد کرد به‌خصوص وقتی مرزهای محرم و نامحرم بدون احتیاط لازم، رقیق شود منتها این موضوع نباید ما را از حضور تاریخی‌مان در ارائه‌ی انقلابی آن‌چنان بزرگ در فضای مجازی غافل کند. به طوری‌که دختر حضرت امام می‌فرمودند از یک طرف حضرت امام به ما سخت می‌گرفتند در رعایت حفظ حریم محرم و نامحرم؛ و از طرف دیگر اجازه می‌دادند در مباحث مربوط به مسائل اجتماعی و انقلاب، ساعت‌ها با مردان نامحرم به بحث بنشینیم. زیرا آن نوع ظهور، حضور در تاریخی است بس بلند و انسان‌ساز و جمع این دو همان عبور از صراطی است که «از مو بایک‌تر و از شمشیر تیزتر» است. موفق باشید.

13531
متن پرسش
با عرض سلام: واقعا نگرانم به خصوص امروز که صحبت های رهبری را گوش می دادم از ته دل لرزیدم. مگر بناست چه اتفاقی بیفتد که آقا این طور نگرانند؟ غم موجود در چهره ایشان چه می گوید؟ ایشان در این دو ماهه بیش از 50 بار از کلمه نفوذ استفاده کرده اند این نگرانی خواب را از چشمانم گرفته و اضطراب را بر قلبم چیره ساخته. دوست دارم نگرانی رهبرم را برطرف کنم اما نمی دونم چه کار باید کرد .حضرت استاد راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مشکل مربوط به امروز و دیروز نیست، هرچند این روزها بیشتر چهره‌ی خود را نشان داده است. مشکل از آن‌جایی است که ما نه عمق ظلمات فرهنگ غرب را درک کرده‌ایم و نه عمق روحانیت و معنویت انقلاب اسلامی را! و طبیعی است که از یک طرف تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار می‌گیریم که رهبر معظم انقلاب«حفظه‌اللّه» با بحث تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی متذکر آن شده‌اند، و از طرف دیگر متوجه جایگاه تاریخی و قدسی انقلاب اسلامی نیستیم تا بفهمیم خداوند چه تقدیر مبارکی را در این زمان برای ما اراده کرده است. اخیراً در این مورد عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی؛ تجلی اراده‌ی الهی بر قلب امام و مردم» در قسمت صوت سایت، در بخش مباحث مرتبط با انقلاب، شده است. آن‌چه ما می‌توانیم نگرانی رهبری عزیز را برطرف کنیم؛ در رابطه با فهم این دو موضوع است و مطالبه از دست‌اندرکاران در ذیل این موضوع. موفق باشید

11372
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: 1- بنده وقتی به مباحث معرفت النفس فکر می کنم و نفس را مستقل از جسم در نظر می گیرم به گونه ای می شوم که دیگر به جسمم توجه نمی کنم و همه چیز را فکر و ذهنم می پندارم و این باعث نوعی توهم در من می شود که نکند چیزهایی که می بینم خیال باشد و فقط در ذهن من باشند، این طرز فکر مرا اذیت می کند و حس دیوانه شدن به بنده دست می دهد و نمی توانم به تفکر در مورد نفس و روح ادامه دهم. 2- اما وقتی به طرف مقابل فکر می کنم و خودم را فقط جسم می پندارم، فکر می کنم من همین جسم هستم و هر چه که می بینم در خارج از جسم و مغز من است ولی این مشکل برایم به وجود می آید که خیلی از مباحث مثل رویای صادقه که خود تجربه اش را داشته ام را نمی توانم توجیح کنم و جسمی و مادی بدانم 3- برای رفع دو مشکل بالا روح را مستقل از جسم در نظر نمی گیرم و روح و جسم را درهم می بینم و بعد به این نتیجه می رسم که روح در جسم ترکیب شده و انسان ترکیب و مخلوطی از جسم و روح است با این توصیف که به نوعی شامل جسم و روح می شود و هر دو را درک می کند و دلیل بنده این است که با مشکلات روحی جسم تحت تاثیر قرار می گیرد و با مشکلات جسمی روح تحت تاثیر قرار می گیرد به گونه ای که انگار روح و جسم با هم ترکیب شده اند و انسان را تشکیل داده اند مثلا با خوردن برخی داروهای روانپزشکی برخی مشکلات روحی برطرف می شود یا با استرس زیاد گوارش انسان مختل می شود و ضربان قلب تند می شود، لطفا طرز تفکر درست را به بنده یاد دهید تا بنده دچار توهمی که (یه وقت هر چیزی که می بینم خیال بنده است) در مشکل اول نشوم و همینطور دچار سرگردانی و پوچی و مادی نگری در مشکل دوم نشوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌که متوجه هستید هر آن‌چه با آن روبه‌روئید حقیقتاً در نزد نفس ناطقه‌ی شما است چیز بدی نیست منتها باید متوجه باشید این بدن زمینه‌ی فهم و درک نفس ناطقه‌ی شما است و لذا از نقش بدن غافل نمی‌شوید و همین‌طور که می‌فرمایید اگر جسم انسان به مشکل بیفتد عملاً روح نمی‌تواند درست عمل کند و به نتیجه برسد، لذا می‌توان گفت حقیقتاً روح با این جسم فعلاً در همه‌ی صحنه‌ها حاضر است. موفق باشید

10807
متن پرسش
سلام استاد شما فرمودید که: عالَمی که انقلاب اسلامی به بشریت عرضه می‌کند با عالَمی که فرهنگ مدرنیته به میان آورده است تفاوت ماهوی دارد. با ورود به عالَم انقلاب اسلامی حقایقی در افق روح انسان آشکار می‌شود که به‌کلی از روحیه‌ی فردگرایی یا «Individualism» فاصله می‌گیرد و حقیقت را در گستردگی احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت سایر انسان‌ها می‌یابد و دیگر اقتصادی همراه با عدالت و معنویت به صحنه می‌آید، چیزی که در افق عالَم انسان غرب‌زده به‌کلی ناپدید شده و عامل دوگانگی‌ها و تنفرها گشته است. سوال بنده این است که دقیق بفرمایید که Individualism 1- یک روحیه است یا تفکر؟ 2- بین این دو چه تفاوتی است؟ 3- چرا شما فرموده اید: روحیه و نه تفکر؟ 4- اینکه توتالیتر منطق است؟ آیا می شود گفت که منطق توتالیتر که منطق دیکتاتوری است در مخالف آزادی بیان حضرت روح الله است؟ 5-این جمله درست که پوپر و جین شارپ در فتنه 88 ظهور اجتماعی در ایران داشتند؟ از لحاظ تفکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1 و 2 و 3 – برای ایجاد یک روحیه در تاریخ، فلسفه و تفکری شکل می‌گیرد که پس از مدتی آن تفکر روحیه‌ای به ملت می‌بخشد مثل تفکر دکارت که روحیه‌ی غربی را شکل داد و البته این غیر از آن است که تفکر فیلسوفانه جواب میلی است که در زمانه به وجود می آید. 4- روحی که فکر می‌کند می‌تواند با نیروی اسلحه همه‌چیز را تغییر دهد روح توتالیتِری است 5- باید دید گوینده‌ی این سخن از چه زاویه‌ای این حرف را می‌زند. آری روح فتنه‌ی 88 اصالت‌دادن به غرب و رویارویی غرب با هر امر قدسی است. موفق باشید
10021

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
کتاب «پرسش از تکنولوژی» هایدگر ظاهرا کم حجم است ولی به راحتی منظور او را نمی توان فهمید؟ چه کاری برای فهم کتاب لازم است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه‌ی هایدگر مثل هر فلسفه‌ای زبان خاص دارد که آن زبان با استاد تفهیم می‌شود. موفق باشید
9739
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. استاد بنده طلبه ای 23 ساله و در حال شروع پایه 6 حوزه هستم و برنامه مطالعاتی ام اینگونه بود که دروس حوزه را اصل قرار داده بودم و دنبال می کردم و در کنار حوزه دانشگاه را به طور غیر حضوری، تنها و صرفاً با پاس کردن واحد ادامه می دادم (رشته علوم قرآن و حدیث) برای مطالعات غیر درسی هم سیر مطالعاتی شما را دنبال می کردم و قصد داشتم پس از آن سیر مطالعاتی شهید مطهری را بخوانم. تا اینکه چندی پیش با یکی از علماء راجع به برنامه ریزی ام مشورت کردم و ایشان گفتند که : «همت اصلی دروس حوزه باشد و دروس را هم با هفت مرحله ای که شهید ثانی علیه الرحمه گفتند بخوان (پیش مطالعه، پیش مباحثه، درس، پس مطالعه، پس مباحثه، خلاصه برداری و درس دادن) و گرنه خودت را فریب داده ای و به فقاهت نمیرسی ... در دانشگاه فقط واحد پاس کن چون ارزش بیش از آن ندارد ... و درباره مطالعه غیر درسی هم گفتند آبشخور جنابعالی و شهید مطهری و ... همه قرآن و حدیث است پس شما در هر بین الطلوعین یک آیه قرآن را حفظ کن و تفسیر آن را فعلاً از یک تفسیر روان مثل نمونه بخوان و خلاصه اش را روی برگه ای بنویس و در جیبت بگذار. تا شب ذکرت منطوق آیه و فکرت مفهوم آیه باشد و هرجا توانستی برگه را بیرون بیاور و تفکر کن. شب ها هم قبل از خواب آنچه بر ذهنت ترشّح کرده با این پیش فرض که تفسیر به رأی نیست در پشت برگه بنویس و... ضمن اینکه من هر سه ماه یکبار یادداشتهایم را به ایشان نشان دهم تا مطالعه کنند» ایشان گفتند اگر این برنامه را انجام دهی یوم الحسره را درک نخواهی کرد و... من بعد از دو هفته تفکر روی این برنامه قصد داشتم آن را انجام دهم که یکی از رفقا که بنده را بیشتر می شناسند گفتند: آیا آن عالم این دستورات را بر اساس عین ثابته تو داده اند یا در کشفی غیبی فهمیده اند یا اینکه یک تجربه است؟ و حرفهایی زدند که شاید این برنامه مطابق با زندگی و شرایط تو نباشد و این برنامه برای خودشان که پدرشان آیت الله بوده و لقمه و نطفه و زندگی متفاوت داشته اند اینقدر خوب جواب داده و شاید برای تو جواب ندهد و بعد از بیست سال دستت خالی باشد ... و من نزدیک دو هفته است که گویی له شده ام، از درس و زندگی افتاده ام. فکر به این موضوع به من تپش قلب و اضطراب و دلشوره می دهد، نمی دانم چه کار کنم؟ نه خودم را از تفکر جنابعالی و شهید مطهری بی نیاز می بینم و نه می توانم از آن جمله بسیار سنگین آن عالم بگذرم که گفتند یوم الحسره را درک نمی کنی... ناگفته هم نماند که طبق گفته همان عالم و آنچه از شما یاد گرفته ام قصد داشتم دروس معقول را بعد از گذراندن سطوح حوزه شروع کنم ... استاد این تشتّت آراء باعث شده من به هر نظری بدبین شوم و بترسم که حرف کسی را گوش بدهم؛ از کجا که اگر روشی را انتخاب کنم و بروم در آینده غبطه بیش از آن را نخواهم خورد؟ از کجا که در سلوک در راه امام خمینی (رحمه الله علیه) چه روشی مطابق با عین ثابته بنده است؟ علامه حسن زاده(روحی فداه) بودند که گفتند مطابق عین ثابته ام از امام رضا (علیه السلام) علم خواستم، منِ کور باطن که در عیوب ظاهری ام هم مانده ام تا چه رسد دیدن عین ثابته ام تا مطابق آن برنامه بریزم. خود شما هم در سوال 4215 عرض کردید «تنها آن‌هایی تا آخر در این راه‌ها می‌مانند که از کمتر از اُنس با عین ثابته‌ی خود قانع نباشند». هر رفیق و استادی آن روشی را در این مسیر پیشنهاد می کند که خودش رفته ... کتاب ادب خیال را خوانده بودم، مرور هم کردم اما نتیجه نگرفتم. استاد چه کار کنم؟ کمکم کنید. (با اینکه آنچه اندر دل بود / اظهار آن مشکل بود) اما بابت طولانی شدن کلام حلالم کنید. یاحسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:مگر نشنیده اید که طریق الی اللّه به عدد انفاس خلایق است، پس چرا نگران هستید؟ مطمئن باشید همه ی راه هایی که در ذیل اسلام و فرهنگ اهل البیت«علیهم السلام» مطرح است به قرب الهی ختم می شود، زیرا همه ی این راه ها می خواهند ما را از امور جزئی آزاد کنند و به حقیقت کلی خودمان که عین ثابته ی ما است برسانند. موفق باشید
9710

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: از اینکه وقت می گذارید کمال تشکر را دارم. 1- در محیط خود (خوابگاه) دوستانی می بینم که آرامش را در وجود آنها احساس می کنم و فکر می کنم دارای یک سیر واحدند و تذبذب ندارند، چه طور می شود کسی این طور می شود؟ 2- من هم سعی می کنم مواد شرعی را رعایت کنم با مستحاباتش تا جایی که روحم می کشه ولی احساس اینکه در یک مسیرم، احساس اینکه دارم درست میرم، احساس اینکه ارتباط با خدا و... ندارم چرا؟ (البته من وسواس دارم و وسواسم هم بخاطر نگاه عقلی به مسائل شرعی است و صفر و یکی می بینم و در نتیجه مثلا یک چیزی که هیچ کس اعتنا نمی کند من می بینم و مجبور به طهارت و یا... می شوم) 3- بعضی از این افراد را که می بینم نمی دانم چرا خوشم نمی آید ازشان، به نظر شما چرا؟ و چکار باید کنم؟ مثلا یکی از آنها همیشه زیر لب دارد قرآن یا ذکر می گه همیشه راه میره ظرف می شوره کلاس میره ... همیشه! ولی من خوشم نمی یاد در صورتی که می دانم کار خوب را او انجام می دهد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هر اندازه انسان عقاید توحیدی خود را محکم کند به همان اندازه جایی برای غیر خدا نمی‌ماند تا انسان را مضطرب کند 2- سعی کنید با تدبّر در قرآن بهترین برخورد را با وسواس خود بکنید. در این موضوع وسواس به خرج دهید که هرچه بیشتر به عمق مقصد آیات برسید 3- باید همیشه حرکات مؤمنین را حمل بر صحت کرد و از خدا بخواهید نسبت به مؤمنین غِل و کینه نداشته باشید. موفق باشید
8783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام: می خواستم بدانم اولا محل و ساعات جلسات استاد تغییری کرده یا خیر؟ و کتاب فروشی کنار مسجد الخمینی که آثار استاد ارائه می شود چه موقع هایی برای خربد باز است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جلسات تفسیر شنبه‌شب‌ها تا اول مهرماه از ساعت 7 تا 8 بعد از ظهر است و ساعت آن کتاب‌فروشی را از جناب آقای مرادی مسئول کتاب‌فروشی بپرسید. شماره‌شان هست (09136910656). موفق باشید
5478
متن پرسش
بسمه تعالی نظر حضرتعالی راجع به وزرای پیشنهادی دولت و بالاخص نقش برخی از ایشان در فتنه 88 و امکان آسیب رسانی ایشان در این برهه حساس چیست؟ آیا با این دولت می توان به پیشرفت در مسیر انقلاب امیدوار بود باتوجه به اینکه افرادی را در ابتدا بر سر کار آورده که همجنان ارداتمند و پیرو خط دولت اصلاحات در سالهای 78 تا 84 می باشند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم فعلاً نباید ذهن خودمان را مشغول این حرف‌ها بکنیم ما کارهای به‌جا مانده‌ی زیادی داریم فرصتی به‌دست آمده که ما به آن کارها بپردازیم. هنوز ملت ما با این که انقلاب کرده‌اند و انقلاب را هم قبول دارند نمی‌دانند جایگاه تاریخی انقلابشان عبور از غرب است و نه کنارامدن با فرهنگ استکباری غرب. هنوز ما نمی‌دانیم با کدام از قرائت از دین می‌توانیم نسل آینده را آماده‌ی ادامه‌ی انقلاب کنیم و از نگاه‌ حماسی عرفانی امام غافلیم. موفق باشید
5361
متن پرسش
سلام علیکم همانگونه که در ابتدای کتاب تمدن زایی شیعه ذکر شده است مقام معظم رهبری در سخنرانی هفدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ می فرمایند: ان‌شاءاللَّه خواهیم توانست تمدن اسلامىِ متعلق به ملت ایران را براى این دوره و براى امت اسلامى، در این زمان «بار دیگر» سر دست بیاوریم . ظاهر سخنان ایشان به این معنی است که ما قرار است به یک تمدنی بازگردیم اما آنچه در کتاب تمدن زایی شیعه مطرح می شود این است که تمدن قبلی ما را نمی توانیم تمدن اسلامی بنامیم. مخصوصا که متذکر شده اید تمدن صفوی و عباسی و اموی را غرب شناسان به عنوان اوج تمدن اسلامی مطرح نموده اند و ما این دوران ها را به عنوان اوج تمدن اسلامی قبول نداریم لا تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است. با انقلاب اسلامی نظر به تمدنی شروع شد که شاهان و خلفاء در آن نقشی ندارند. موفق باشید
3679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا.با سلام وخسته نباشید خدمت شما استاد عزیز. دختری هستم 25ساله که حدود5سال است که ازدواج کرده ام ودر غربت و دور از خانواده زندگی میکنم و متاسفانه این دوری تاثیر خیلی بدی در زندگی من داشته و باعث شده من انتظارات زیادی از همسرم داشته باشم دوست دارم شوهرم بیشتر وقت خود را در کنار من و فرزندمان بگذراندو لی شوهرم این کار من را خودخواهی میداندو میگوید او زندانی من است و ارامش نداردشوهرم همصحبت خوبی نیست و همیشه ساکت و ارام بوده و این باعث شده مشکلات و دعواهای زیادی در زندگی داشته باشیم ایشان از من انتظار دارند دلتنگیها و گریه هایم را درون خود بریزم و به روی خود نیاورم خواهش میکنم من را راهنمایی کنید و بگویید چطور زندگیم را نجات دهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ( بالاخره هرکس باید با خودش زندگی کند و با افکار و معارفی که دارد راه اُنس با خدا را پیدا کند و در آن بستر فرزندان خود را تربیت کند و شوهرتان را گرفتار خودتون نکنید. موفق باشید
3049
متن پرسش
استاد عزیز سلام:‌بنده چند بار تونمایشگاه به مسوولین پیشنهاد دادم تو همین بخش هم نوشتم و لی انگار جوابی ندادین! پیشنهاد من این بود که مطالب کتاب های شما هربار که میخونین تازگی دارد. بنابرین بیایین و کتاب ها را با کیفیت بالا(جلدگالینگور و کاغذ اعلا) چاپ کنید. الان کتاب های شما برای این که ارزون تموم بشود که البته روش پسندیده و خوبی است با کاغذ کیفیت پایین چاپ می شود در نتیجه بعد از چند سال کیفیتش از دست می رود./حیف این مطالب که رو این کاغذها چاپ می شود اونوقت شما ببینید رمان های خارجی با چه کاغذهایی چاپ می شود!!1 در ضمن موسسه کتاب((اری این چنین باید بود فرزندم)) را با یک جلدش گالینگور چاپ کرد و جلد دیگرش را با شمیز. اینو تذکر بدین که هر دو را یکجور چاپ کنند.با تشکر
متن پاسخ
به نام خدا. باسلام. دوست عزیز جلد گالینگور پیشنهاد خوبی است، ولی در نظر داشته باشید که گروه فرهنگی المیزان باید همه ی مخاطبین خود را در نظر داشته باشد تا هم آنها که از عهده ی هزینه ی بالای کتاب با جلد سخت بر نمی آیند بتوانند کتاب با جلد نرم تهیه کنند و هم آنها که توان مالی دارند و کتاب را برای تدریس و بحث استفاده می کنند کتاب را با جلد گالینگور در اختیار داشته باشند. ضمناً اعتراض شما به کیفیت کاغذ به هیچ وجه پذیرفته نیست چون سعی ناشر تا حال بر این بوده است که همواره از بهترین کاغذ موجود در بازار یعنی 70 گرمی اندونزی استفاده شود و شاید یکی دو بار کاغذی که به ما فروخته شد از جنس نا مرغوب بوده است ولی به تازگی این زمزمه در دوستان گروه فرهنگی هست که از کاغذ ایرانی استفاده کنیم تا به فرمایش مقام معظم رهبری در سال جاری نیز اهمیت داده باشیم. (ضمناً اگر کاغذ 80 گرمی استفاده شود ضخامت کتاب زیاد می شود و رنگ تیره ی کاغذ نیز پیشنهاد یکی از متخصصین چشم پزشکی برای پیشگیری از ضرر احتمالی به چشم مخاطبین عزیز است."واحد انتشارات"
2658
متن پرسش
با سلام به استاد و عزیز دلم بنده مدت حدودا 3 سال است که با آثار شما مانوس هستم و سیر مناسبی را تا بدینجا از این بابت طی کرده ام. در حال حاضر سرباز عقیدتی مرزبانی هستم و نیاز به پیدا کردن روش های نوین در آموزش های عقیدتی دارم. قبلا در مورد معرفت نفس فکر کردم و طی تماسی که با شما داشتم جنابعالی نیز تایید فرمودید. اما متاسفانه این سیر هستی شناسی متناسب با عقول ظاهربین همه نیست و احتیاج به یک حلقه گمشده دارد. فکر می کنم این حلقه را پیدا کرده باشم و اون متافیزیکه! آیا شما استفاده از تعالیم متافیزیک نظیر هاله های انرژی و چاکراها و امثالهم را به عنوان فتح باب برای اثبات حقانیت وضو و نماز و معارف دینی مناسب می بینید یا نه؟! احتیاج به مشاوره جدی شما دارم که خدای ناکرده دچار خطا نشوم با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: خودتان را مشغول چیزهایی نکنید که مبنای درستی ندارد. به روش معرفت نفس ولی با زبان ساده‌ای که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح شده کار را را دنبال کنید.و راه برخورد با عرفان های منفی طرح درست معرفت نفس است موفق باشید
2067

اختیاربازدید:

متن پرسش
باسلام واحترام محضراستادگرانقدر: چگونه از پدر و مادری پاک و دارای روزی حلال و اهل نماز و معنویات فرزندی بدکار و بی آبرو و فاسد جامعه بوجود می آید و گاهی برعکس فوق از پدر و مادری اهل گناه و معصیت که در محله مشهور می باشند فرزندی بدنیا می آید که به خوبی شهره منطقه می شود.مسئله جبر و اختیار در این موضوع چیست.تاثیر لقمه و محیط چگونه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: انسان، موجود انتخاب‌گر و مختار است و پدر و مادر شرائطی هستند که اگر فرزند خواست بد باشد و یا خوب باشد او را راهنمایی و یا کمک کنند ولی در هر حال انتخاب مربوط به خود انسان است. در این مورد می‌توانید به کتاب «تعلیم و تربیت اسلامی» از آیت‌الله حائری شیرازی رجوع فرمایید. در آن کتاب روشن می‌کنند که لقمه و محیط نقش معدّات و شرایط را دارند و لذا می‌شود در محیطی خوب و با پدری مؤمن فرزندی ناخلف بزرگ شود. مثل فرزند حضرت نوح. در این‌جا نباید حضرت نوح«علیه‌السلام» را ملامت کرد زیرا فرزند حضرت مختار است و خودش آن نوع زندگی را انتخاب کرده. موفق باشید
1772

پیامبر امیبازدید:

متن پرسش
باسم تعالی،سلام علیکم آیا امّی بودن پیامبر با مرتبه وجودی و عصمت ایشان تناقض ندارد؟و آیا امی بودن ، نقص و عدم کمال است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام امّی‌بودن رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به این معنا است که علوم رسمیِ اعتباری زمان خود را پیش کسی درس نگرفته‌اند تا متهم شوند آنچه می‌دانند از کتاب‌های گذشته‌گان خوانده‌اند. و ندانستن علوم اعتباری نقص نیست چون حقیقتی در علوم اعتباری نیست تا انسان با ندانستن آن‌ها از حقیقتی محروم شود. موفق باشید
406

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
Ba arze salam va adab khedmate ostade gerami,jenabe aghaye taher zade Man daneshjuye sale sevome mohandesye mekanik dar yeki az daneshgahhaye esfahan hastam;etefaghe kheyli mohemi pish umade ke bayad ba kac dar myun mizashtam,kac ke ghodrate besyar balaei dar zamineye masaele eteghadi dara mibud,bad az tahghighe zyad be in natije residam ke jenabe ali mitunid behtarin gozine baraye hale moshkelam bashid. Haghighate amr az in gharare ke 2ta az dustaye nazdike man 2chare moshkelate eteghadye kheyli kheyli vahshatnak shodan,dar hadi ke yeki az unha dige hata kuchektarin eteghadi be parvardegare alam nadare in dustam esmesh mehdye,vali vazeyate un ye dustam ta hodudi behtare;be nazar mirese ke tafakorate nesbatan ghavi va pichideei bar zehne mehdi hokmfarma shode ke nemidunam rishash chye;man kholaseye kheyli kheyli kuchiki az aghayede in dustamo jahate etela khedmate shoma arz mikonam: Ishun eteghad dare ke aslan afarineshe ensan tavasote khodavand surat nagerefte va ensan hich maabudi nadare,zaheran markaze tahghighati be name pajhuheshkadeye sern vojud dare ke daraye azmayeshgahhaye foghe pishraftas,dar in pajhuheshkade azmayeshati bar in mabna dare anjam migire ke daresh be esbat berese ke masaleye khelghate ensan be hich onvan tavasote khoda anjam nagerefte;ostad haghighatesh man va 2ta az dustaye digam khodemun gardanandeye jalaseye ghoranin va dar sathe nesbatan matlubi darim kar mikonim va dar sathe khodemun etelaatemun nesbatan bad nist;dar pasokhe dustam az barahine mokhtalefe vojude khodavand alalkhosus borhane elyyat estefade kardam,hamintor borhane nazm va....sayere barahin;ruye in masael tasalote nesbi daram,vali motoasefane hichkodum natunest in dustamo ghane kone;man aslan ba neveshtar nemitunam be shoma mabanye eteghadye in dustamo beresunam chon ham kheyli moshkele va haghe matlab ada nemishe ham forsate shoma baraye khundanesh mahdude;dar kol age bekham begam ishun paye va asase hame chizo elm midune valagheyr;hamin parishab bud ke az sa@e 10shab ta 5 sobh yani be modate 7sa@ man va 2ta dustam ba mehdi dar in mored bahs mikardim,nesbatan bahsemunam dar sathe balaei anjam gereft,che az nazare eteghadi va che az nazare elmi,ta hodudyam movafagh shodim mehdiro be bonbast beresunim vali baz ba radobadal shodane chand jomle in movafaghyat kamrang shod va mehdi zareei ghane nashod;ostad man azatun moltamesane khahesh mikonam vaghtiro dar ekhtyare ma gharar bedin ta mozahemetun beshim,chon in masale kam kam dare tabdil be yek moje vahshatnak dar mohite daneshgah mishe;age shoma komakemun nakonid khoda midune ke chand ta javun be enherafo nabudi keshide mishan,masalan un dustam ke esmesh mohamad rezas moshakhase ke age ba fardi ba ghodrat va tavanaeeye elmye shoma be mobahese beshine be rahati masiresho peyda mikone,chon vaghti ke bahash harf mizanam mibinam hameye eteghadatesho az dast dade vali tahe delesh kheyli roshane va hata ta hodude zyadi be masaleye maado akherat motaghede vali baghyeye osulo az dast dade;ostad khode mohamad reza barha be man ebraz karde ke az in masale kheyli narahate va az belataklifi dare ranj mikeshe;dare ruye adyano mazahebe dige va hata tafakorate komonismye mehdi tahghigh mikone vali man midunam ke khodesh be tanhaeei nemitune be natije berese;parishab behem goft ke ehsas mikone har lahze dare durtar mishe va eteghadesh be manavyat kamrangtaro kamrangtar;ostad man hameye talashamo kardam ta az rahe mobahese ghaneeshun konam vali nashod;inam midunam ke tafakorateshun enghadr ghavi hast ke asatide daneshgahemun va kheylyaye dige age bahashun bahs konan taze kar kharabtar mishe;man kheyli tahghigh kardam ta be esme shoma residam;pas moltamesane mikham ke bekhatere khodavo eslamo tashayoe in amale bozorgo anjam bedid va ye jaryane fekrye nabudgaro ba estefade az elmi ke khoda behetun arzani dashte nabud konid va chandino chand javano be serate mostaghim hedayat konid;motmaen bashid ke in bozorgtarin ajre manaviro baraye shoma dar bar khahad dasht.hamin dustam(mohamad reza)ghasam khorde ke age behesh esbat beshe ke eslam dine bartar va masire doroste mu be mu dasturtesho anjam mide va ta akharin nafas dar rahesh talash mikone; Man montazere pasokhe hazrate ali va taeine vaghti baraye zyaratetun hastam Ba sepase faravan az shoma ostade arjmand Dar panahe amiralmoemenin;khodanegahdar
متن پاسخ
با سلام .لطفا با حروف فارس بنویسید .با تشکر. راه برون‌رفت از نیست‌انگاری دوران، با انقلاب اسلامی و إشراقی که خداوند بر قلب بنیان‌گذار آن متجلی کرد گشوده شد تا بشریت به عالَمی نزدیک شود که آن عالَم،عرفان و معرفت و حماسه و عبودیت را یک‌جا به او هدیه می‌دهد و متذکر عهد بشر با «وجود» می‌گردد، عهدی که در دوران غرب‌زدگی ما شکسته شد.
11211
متن پرسش
با عرض سلام: نظر شما در مورد اتفاقاتی که پس از فوت مرتضی پاشایی- خواننده معروف- و جمعیت زیادی که برای تشییع او آمده بودند و بازتاب گسترده ای که در سطح جامعه داشت چیست؟ آیا این حادثه نشان از گسترش پرشتاب غربزدگی در جامعه نیست؟ آیا این وقایع همچون آژیر هشداری نیستند که گهگاه ما را از خواب و خیال خوش سیر به سوی تمدن اسلامی بیدار می کنند؟ ما هم همچون غرب گروه های مرجع اجتماعی مان خوانندگان و هنرپیشه ها شده اند. شما برای وضعیت نسل جوان و آتی نگران نشدید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این هست، ولی تلویزیون هم برای آن‌که جریان‌های منفی، مرحوم پاشایی را مصادره نکنند در حضور زیاد مردم در تشییع ایشان نقش داشت، از طرفی تمدن اسلامی جایی هم برای این افراد دارد. موفق باشید
10048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام حضرت استاد: در کتاب «معاد بازگشت به جدی ترین زندگی» صفحه 62 در پاراگراف آخر شما جهت توضیح بیشتر درباره نحوه حضور مومنان در برزخ داستان مومن آل یاسین را مطرح فرموده اید اما به اشتباه نام مومن آل فرعون و همراهی او با حضرت موسی علیه السلام ذکر شده است. شهید مطهری هم در کتاب معادشان توضیح می دهند دلیل اینکه به آن شخص یاری دهنده آیین رسولان فرستاده شده مومن آل یاسین می گویند این است که داستان این مومن در سوره یس آمده و بنا بر سیاق مومن آل فرعون و این دو مومن دو فرد متفاوتند و آنی که شما بنا بر آیه 27 سوره یس در مقام توضیح هستید مومن آل یاسین است نه مومن آل فرعون. جسارت بنده را ببخشید. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اشکال از آن جهت که شما می‌فرمایید وارد است ولی از آن جهت که جریان بحث این مؤمن در سوره‌ی یاسین آمده عرض شد مؤمن آل یاسین. باید گفته می‌شد مؤمن سوره‌ی یاسین تا با حبیب نجّار اشتباه نشود. موفق باشید
نمایش چاپی