جواب: علیکالسلام
باسمه تعالی؛ تا خداوند نوری در جان بندهی گناهکارش میبیند، او را موفق به توبه مینماید، تا در هر توبه مزهی ارتباط با خدا را به کام او بچشاند و زشتی گناه را در خود احساس کند. حارث محاسبی میگوید؛ برای یک گناه هفتاد بار توبه کردم تا موفق به ترک آن شدم. یعنی هفتادبار آن را مرتکب میشده و هفتاد بار توبه کرده تا بالاخره مزهی اُنس با خدا بر مزهی انجام گناه بر قلبش غلبه کرده است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم بنده با مواردی اینچنین روبهرو بودهام. احتمالاً ممکن است موضوع از این قرار باشد که در جنین، اختلالی صورت گرفته است. به این شکل که روحِ طرف مثلاً زن بوده ولی از بعضی جهت، جنین بدنِ مرد را برای خود شکل داده و یا برعکس. و از این جهت پزشک میتواند آن اختلالی که روح در بدن خود ایجاد کرده است را درمان کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنا است که در جواب سؤال شمارهی 16098 و 16167 عرض شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نگاه گذرایی که بنده نسبت به آن مقاله داشتم فکر میکنم نکات خوبی را استاد در رابطه با قرآن متذکر میشوند. البته علامه طباطبایی به صورت اجمال این نوع مباحث را داشتهاند و ایشان بحمداللّه از آن نکات استفاده نمودهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاهد صحت سخن جنابعالی، حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» است که چگونه با فقه و عرفان و قرآن و حکمت و بصیرت تاریخی توانستند جوانان این ملت را تا آنجا شیفتهی خود کنند که آن جوانان برای ایجاد لبخندی برلبان مبارک آن مرد الهی، حاضر بودند جان خود را فدا کنند. زیرا قلبها طالب اسلام است ولی همهی اسلام، و نه یک بُعد از ابعاد آن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرازی که مدّ نظر شما است چنین شروع میشود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي [مُحَمَّدٍ] حُجَّتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي بِلادِكَ وَ الدَّاعِي إِلَيسَبِيلِكَ وَ الْقَائِمِ بِقِسْطِكَ وَ الثَّائِرِ بِأَمْرِكَ وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ بَوَارِ الْكَافِرِينَ وَ مُجَلِّي الظُّلْمَةِ وَ مُنِيرِ الْحَقِّ وَ النَّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَ الصِّدْقِ وَ كَلِمَتِكَ التَّامَّةِ فِي أَرْضِكَ الْمُرْتَقِبِ الْخَائِفِ وَ الْوَلِيِّ النَّاصِحِ سَفِينَةِ النَّجَاةِ وَ عَلَمِ الْهُدَي وَ نُورِ أَبْصَارِ الْوَرَي وَ خَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدَي وَ مُجَلِّي الْعَمَي [الْغَمَّاءِ] الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلا وَ قِسْطا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». که ترجمهی آن چنین است: اى خدا! درود و رحمت فراوانت را بر حجت خود [مُحَمَّد] «عجلاللّهتعالیفرجه» ارزانى دار - آن امام غايبى كه هم اسم با رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» است - هم او كه حجّت تو در زمين و خليفه تو در شهرها و دعوت كننده به سوى راه تو است، هم او كه قيام كننده به قسط بوده و به فرمانت انقلاب خواهد كرد، ياور و سرپرست و دوست مؤمنان، و ويران كننده كافران، و روشنى بخش ظلمت و روشنگر حق، و نماياننده حكمت و درستى است، هم او كه عامل ظهور سنّت و كلمه تو در زمين است، هم او كه سخت مواظب تجاوزكاران بوده و لذا از اين جهت خائف و نگران است، آن سرور و سرپرست خيرخواه، آن سفينه نجات و پرچم هدايت و نور چشم خلائق و بهترين كسى كه پيراهن و رداء - امامت - را به بر كرد، زداينده كورى و گمراهى، آن كسى كه زمين را از عدل و قسط پر مى كند، در حالى كه ظلم و بيداد سراسر آن را گرفته، كه تو در سرازير كردن صلوات و رحمت بر او قادر و توانايى، چون بر هر چيزى قادر و توانايى! يافتن امام (ع) و توجه به اوصاف او كار بزرگى است كه انسان نبايد از آن غافل باشد. گفت:
|
بر عاشقان فريضه بود جستجوى دوست |
بر روى و سر چو سيل، دَوان تا به جوى دوست |
|
|
خودْ اوست جمله طالب و ما همچو سايه ها |
اى گفتگوى ما همگى گفت وگوى دوست |
|
|
گاهى به جوى دوست چو آب روان خوشيم |
گاهى چوآب، حبس شديم در سبوى دوست[1] |
|
حضرت را با كلماتى كه در اين فراز آمده وصف مى كنى تا مشخص كنى انتظار آن حضرت را در سينه دارى و چشم از وجود مبارك او برنداشته اى، به انتظار كسى هستى كه كلمه تامّه الهى در زمين است، حق را مى نماياند و ناطق به حكمت است، و هرگز بنا ندارى دل از او بركنى و آن را به جاى ديگر اندازى. این قسمت عرض بنده در کتاب «زيارت آل يس، نظر به مقصد جان هر انسان» بود که برایتان کپی شد. چنانچه مایل باشید میتوانید به اصل کتاب که در سایت وجود دارد، رجوع فرمایید. ظاهراً نام مبارک حضرت را که مطابق نام مقدس پیامبر میباشد در زمان خاصی نباید برده میشد مگر به کنایه، ولی بعداً فضا تغییر کرد. موفق باشید
[1] ( 1)- كليات شمس، غزل شماره 442.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع امامت چند ضلع دارد و سعی شده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که بر روی سایت هست بدان پرداخته شده. از یک طرف آنها هم مثل ما یک انسان عادی هستند و خودشان هم دوست دارند مثل انسانهای عادی زندگی کنند، از یک طرف طبق آیهی 33 سورهی احزاب خداوند ارداه کرده است اهلالبیت«علیهمالسلام» را از هرگونه رجس و آلودگی پاک کند تا نمونهی زندگی دینی مورد قبول در منظر انسانها باشد. از طرف دیگر در بعضی از مراحل تاریخی همانطور که در جواب سؤال شمارهی 12012 عرض شد ضرورت دارد که خداوند برای نجات مردم از طریق نو جوان 9 ساله توجهها را به حقیقت امامت جلب کند. لذا باید موضوع را از زوایای مختلف دید، ولی در هرحال قرآن و اهلالبیت«علیهمالسلام» ما را دعوت به تعقل کردهاند تا با فهم خود و تدبّر در قرآن راه سعادت را بیابیم و در همان قرآن جایگاه سخنگفتن حضرت عیسی«علیهالسلام» در گهواره را نیز ارزیابی کنیم. بنده چندسال پیش با یک جوان که در مقطع راهنمایی بود روبهرو شدم که نظرات علامه طباطبایی«رحمةاللّهعلیه» به او القاء میشد و او به خوبی اظهار می کرد؛ که بحث آن مفصل است و در چندین جلسه این موضوع اتفاق افتاده. البته نمیخواهم موضوع امام را با آن جوان مقایسه کنم ولی در آن حدّ که انسان را به فکر فرو برد که چگونه خداوند برای هدایت بشر اقدام میکند، عرض کردم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بیشتر نظر علامه را در ذیل آیهی 200 سورهی آلعمران پذیرفتهام که هر جامعهای روح خاص خود را دارد و در قسمت دوم کتاب «مادیشدن دین» نظر علامه را آوردهام. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
