بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14875
متن پرسش
سلام: ۱. در مورد سوال 14866 که فرمودید: به طلبگی برسم. باید بگویم: چَشم استاد. بنده هم همین بنا را دارم. با توجه به سوالاتی که از شما پرسیدم و وقتتان را گرفتم مسمّم تر به طلبگی ام خواهم رسید و منظورم در آن سوال این بود که صرفا فقط بنویسم که در آینده به آن رجوع کنم بدانم چطور رجوع کنم. وگرنه بنده از آن زمان که شما فرمودید حواشی را کم کن - بیشتر به دروسم می پردازم و کنارش به آرامی کتب شما را دارم کار می کنم و حتی نزدیک به بعضی کتب هم نرفتم (به خاطر صحبت شما). باز هم التماس دعا داریم که بتوانیم این وظیفه سنگین طلبگی را در انقلاب در خودمان به ظهور برسانیم. ۲-اینکه گفته میشود طلبه سرباز امام زمان است.آیا حرف درستی است ؟ تا چه حد؟ ۳- یکی از طلبه ها از رفقای ما به شدت بیمار شده و مشکل خونی پیدا کرده است.و نیاز به دعا دارد. پس از شما خواهشمندم این طلبه ی مظلوم و با تقوا را دعا کنید که بهبود یابد چراکه. پدر و مادرش هم به شدت افسرده شده اند چون تک پسر خانواده بوده بنده خدا.... این عیدِ ۲۲ بهمن و یوم الله را به شما تبریک عرض میکنم التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً طلبگی یعنی سربازیِ حضرت صاحب‌الأمر«علیه‌السلام». و اساساً طلبگی برنامه‌ای است که حضرت امام زمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» برنامه‌اش را تنظیم کرده‌اند و حوزه‌ها را راه‌اندازی نموده‌اند. خداوند بهترین تقدیر را برای آن طلبه‌ی بیمار مرحمت فرماید. موفق باشید

13729
متن پرسش
سلام: خسته نباشید استاد: 1. برای شیوه سخنرانی و منبر چه کنم و چه کتابی بخوانم؟ 2. از شاگردتان که ظاهرا همان داماد شریفتان می باشد شنیدم که شما صبح ها به پیاده روی یا کوه می روید. حال سوالم این است که پیاده روی صبح گاهی به همان قضیه ی تسلط روح به بدن که فرموده بودید کمک می کند؟ چه مقدار روی تهذیب اثر دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- شما سعی کنید اطلاعات قرآنی و روایی خود در کنار مسائل فقهی رشددهید و بقیه را جهت منبر و خطابه به خدا واگذارید 2- به هر صورت پیاده‌روی برای آن‌که بدن تحت تأثیر توهّملات کمتر قرار بگیرد، خوب است. در این مورد عرایضی در قسمت آخر  کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» شده است. موفق باشید

11577

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: خواهشاً بفرمایید که چگونه می توانیم کتابهایتان را (نه فایل کتابها را) در شهرستان ها تهیه کنیم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای اصفا می توانند راهنمائی کنند شماره ایشان 09138037964 می باشد. موفق باشید

11054
متن پرسش
سلام استاد: در معاصی، گناه و توبه‌کردن یک بحث است، و ملکه‌شدن آن گناه، بحثی دیگر. استاد: ما برای گناهان توبه می‌کنیم، اما وقتی آن گناه ملکه‌ی ما شده، هزار بار هم توبه کنیم باز "«روز از نو روزی از نو» است. استاد: من چشم‌چرانی و شهوت‌رانی ملکه‌ام شده، تو را خدا برای این مشکل راهی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر گناهی ملکه‌ی انسان شود هرگز فکر توبه هم به ذهن‌اش خطور نمی‌کند، بالاخره با همین توبه‌ها این رذیله در انسان از بین می‌رود. موفق باشید
10953
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز در شغل بنده که فروش کارت عقد و عروسی است قیمت خود کارت را با اتکت رویش میزنن و قیمت چاپ را جداگانه حساب میکنن. همکارها قیمت را زیر قیمت خرید میزنن و جذب زیاد مشتری میکنن و حال بسته به مشتری یا در قیمت چاپ تلافی میکنن یا به سود کمتر رضایت می دهند. استاد در این بازی وارد شدن تلاش برای رزق است یا بازی شیطان است که مشغولمان کند؟ خداوندا سایه ی استادمان را بر سرمان محفوظ بدار و مقام عالی اش را متعالی گردان. آمین
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت سعی کنید مشتری را فریب ندهید و در عین حال حق خود را در إزاء کاری که کرده‌اید، بگیرید. موفق باشید
10468

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیز سلام: سوال اول بنده درمورد اقسام مرگ است در کتاب خویشتن پنهان که این گونه برداشت می شود که اگر شخصی در اثر تصادف و یا بیماری بمیرد مرگ طبیعی (انسانی و یا حیوانی) این شخص فرا نرسیده است که به نظر درست نمی آید لطفا توضیح دهید 2- مقالات حضرت آیت الله شجاعی همراه با شرح شما را از کجا می توانیم تهیه کنیم. با تشکر از شما و همکاران شما در این سایت بسیار بسیار عالی که ناشر اسلام ناب محمدی است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- توضیح بنده همان بود که در آن کتاب عرض کردم، البته بحث تقدیرات الهی که مطابق اعمال و عقاید ما جاری می‌شود نباید مورد غفلت قرار گیرد و این موضوع نیز در آن کتاب مورد توجه عزیزان باید باشد. 2- شرح مقالات را گروه المیزان در اختیار عزیزان قرار می‌دهد. موفق باشید
9339
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: کسی که می خواهد قدم در تربیت مردم بگذارد ابتدا باید خودش را تربیت کند. می خواستم بدانم که یک طلبه که هدف نظام آموزشی او تربیت افرادی برای تربیت جامعه است، از چه مقطعی می تواند خود را به عنوان مربی مردم معرفی کرده و به این کار بپردازد. به طور واضح از نظر تربیت نفس خودش، تا چه مقطعی صلاحیت تربیت دیگران را ندارد. مثلا آیا وقتی که گناهان و ترک واجبات را به کلی کنار گذاشت؟ یا مثلا باید مراحل توبه را دارا باشد؟ یا باید به حد ورع رسیده باشد؟ مسئله ای که برای من نگران کننده است این است که گناه قلب انسان را آلوده می کند. و اگر انسان گناه را ترک کند هم در برخی موارد ممکن است این آلودگی ها کامل برطرف نشود و وقتی که اقبال اجتماعی به عنوان یک طلبه به او روی آورد، و در موقعیت های حساس قرار گرفت این آلودگی ها کار خود را بکند. لذا به نظرم آمد طلبه باید قبل از این که به این اقبال اجتماعی که طبعا برای طلبه فراهم است جواب مثبت دهد، سعی کند که توبه ی کامل کند به طوری که واقعا پشیمان شود و قدم در راه تقوای الهی بگذارد. و وقتی توبه اش قبول شد و تائب شد، به فعالیت های تبلیغی و... بپردازد. البته این فعالیت ها در این مسئله جدای از فعالیت های دیگر طلبه از قبیل مطالعه، کسب علم و ... است. امیدوارم به کمک شما راه درست را پیدا کنم و از کسانی باشم که در عهد طلبگی خویش صادقانه ایستادگی کردند. از طولانی شدن سؤال عذرخواهی می کنم و سپاسگزار زحمات شما هستم. و السلام علیکم و رحمة الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید حقیقتاً اگر انسان با عمق جانش با حقایق آشنا شود و ابعاد آن را بشناسد می‌تواند به بقیه تذکر لازم را بدهد ولی بحث در این‌جا از این جهت قابل پیگیری است که شما سخنان امام معصوم و آیات قرآن را به مردم متذکر می‌شوید و لذا این فرق می‌کند با این‌که تصور بفرمایید ابتدا باید به طور کامل تربیت شده باشید تا تربیت کنید. در این‌جا سخن آیت اللّه حسن‌زاده را متذکر می‌شوم که هر وقت می‌خواستند آیه‌ای و یا روایتی را مطرح کنند می‌فرمودند: «به خودم و به شما چنین می‌گویم». موفق باشید
8993
متن پرسش
سلام بر عزیز دلمان: در بحث با شاگردان استاد صمدی حفظ الله با چند عقیده مواجه شدم از قول ایشان فرمودند 1. اگر حضرت حجت (عج) در این دوره خلقت ظهور نکردند دوره بعد این کار را خواهند کرد. فکر کنم عقیده دارند زمین را آب میگیرد دوباره خلقت از سر گرفته میشود تا چند دوره بعد قیامت میشود. 2. فرمودند همه به قیامت که مرحله عقلانی هست نمرسند تا ابد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- جهان بحمداللّه در حال آماده‌شدن جهت ظهور حضرت صاحب‌الزمان«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» است 2- حرف درستی است. در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» ملاصدرا نکاتی در این مورد دارند. موفق باشید
8301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیز.پیشاپیش روز معلم را به شما معلم دلسوز و فداکار تبریک میگویم امیدوارم خداوند عمری بابرکت به شما عطا فرماید.استاد عزیزاز وقتی به سن تکلیف رسیدم هیچوقت توفیق نداشتم در مراسم معنوی اعتکاف شرکت کنم به خاطر محدودیت هایی که در دوران مجردی داشتم و بعد از ازدواج هم شرایطش پیش نیامده تا الان هم که فرزند چهار ساله ای دارم و امسال از همسرم خواستم اجازه دهند در اعتکاف شرکت کنم و ایشان هم قبول کردند ولی با توجه به اینکه فرزندم به من خیلی وابسته است و احتمالا همسرم اذیت میشود بر سر دوراهی مانده ام نمیدانم چرا حالا که شرایطش پیش امده قدرت تصمیم گیری ندارم و نمیدانم کدام کار درست است لطفا مرا راهنمایی کنید؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر واقعاً همسرتان اذیت می‌شود و فشار به ایشان می‌آید، باز صبر کنید. موفق باشید

7520

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استادبزرگوارنظرجنابعالی درموردآقای رائفی پوروسخنان ایشان چیست؟چون این سخنان درجوانان به خصوص دبیرستانیها تاثیرزیادی گذاشته است اگراشکالاتی یانقدهایی برآن واردهست راهنمایی بفرماییدواگرممکن هست مصادیق آن راهم بفرماییدتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن مقداری که بررسی کردم نقدی ندیدم ولی همه را بررسی نکردم؛‌ بهتر است کسانی دیگر در این مورد نظر دهند که روی این مطالب وقت می‌گذارند. موفق باشید
6048
متن پرسش
با سلام و عرض ادب.به من بگویید یک انسان کامل یا یک عارف واصل توحید افعالی را چگونه می بینید و توصیف می کند؟اینکه باید منشا همه افعال و آثار را خداوند بدانیم به چه معنا است؟شما به من بگویید اگر یک انسان کامل هم اکنون جای من باشد و این کلمات را با کیبورد تایپ کند آن را چگونه به خداوند نسبت می دهد؟(یک انسان کامل نه فرد دیگر)غیر از این است که در غایت و نهایت توحیدش می تواند بگوید خداوند به من حیات و قدرت و اراده و توانایی و علم داده و هم اکنون من خودم با انگشتان خودم و با علمی که به من داده شده است دارم تایپ می کنم؟آیا فراتر از این ممکن است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید یک حقیقت است و هرکس به هر اندازه که بتواند در مسیر شریعت الهی با خلوص کامل قدم بزند آرام‌ارام از خود فانی و به حق باقی می‌گردد و از علم الیقین به عین الیقین و در نهایت به حق الیقین می‌رسد تا آن‌جایی که در عین کثرت وحدت می‌یابد و در عین وحدت کثرت. مثل آن‌که شما در عین آن‌که خودتان هستید، قوای سامعه و باصره شمایید بدون آن‌که دوگانگی در میان باشد. به هر حال توحید افعالی در مقام علم الیقین همان است که شما می‌فرمایید ولی این راه همچنان ادامه می‌یابد تا آن‌جایی که در هر فعلی حضور حق را می‌یابید بدون دوگانگی بین آن فعل و آن حق و بدون آن‌که نفی مظاهر کنید بلکه حق از طریق آن مظاهر فعل خود را انجام می‌دهد. که بحث مهمی است و باید در جای خود و با مقدمات طولانی به آن برسید و از حد سؤال و جواب بیرون است. موفق باشید
5998

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . سوالات دوستان و جوابهای شما را میخواندم . در بعضی جاها دوستان را به جزواتی که تدریس کرده اید ارجاع داده اید . مثل روش سلوکی آیت اللّه بهجت(رضوان‌اللّه‌علیه , یا قرآن هرگز تحریف نشده است از علامه حسن زاده , یا چرا باید از فقیه پیروی کنیم . اما اینها در قسمت جزوات سایت نبود . فایل حکم شرعی مجسمه هم خراب است . این ها را باید از کجا تهیه کنیم ؟ و سوال دیگر اینکه سخنرانی های شما هرو روز تو سایت قرار داده میشود و آپدیت میشود ؟ و سوال سوم که مهمتر هم هست اینکه من همیشه در ذهن ام روش سلوکی مثل آقای قاضی را در ذهن داشتم , یعنی شیوه استاد و شاگردی , اما اینطوری که من در سوالات مطالبی دستگیرم شد اینکه شیوه ی سلوکی شما کمی فرق دارد . اگر بخواهم تفکر شما را در مورد سیر و سلوک بدانم که آیا استاد لازم است یا نه ؟ آیا استاد ما علم ماست یا نه ؟ و... فایل سلوک ذیل شخصیت امام و شرح دستورالعمل آقای بهجت را دارم . همین ها کافیست ؟ یا بحث و سخنرانی و کتابی دیگر هم در مورد سلوک دارید ؟ فقط چون بحث های شما را بسیار دوست دارم میخواهم با تفکر شما در مورد سیر و سلوک و شیوه ی آن آشنا شوم که چه مقدار استاد مهم است و چه مقدار علم . با تشکر
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد جزوات با مسئول سایت تماس بگیرید 2- سعی بر این است که صحبت‌های روزهای شنبه و دوشنبه‌، آخر هفته بر روی سایت بیاید 3- در جزوه‌ی روش سلوکی ایت اللّه بهجت إن‌شاءاللّه جواب سؤال‌تان را می‌گیرید که چرا آیت اللّه بهجت می‌فرمایند: «علم تو استاد تو است» و اگر مباحث کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را دنبال بفرمایید إن‌شاءاللّه موضوع برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
5419
متن پرسش
باسلام و آرزوی قبولی طاعات استتد گرامی امروز کوه بودم متاسفانه وصعیت افتضاحی از لحاظ فرهنگی حاکم بود پسرها ودخترهای مختلط مشغول ورزش و....خیلی فاجعه انگیز بود در ماه مبارک علنا روزه خواری خیلی عادی به وفور دیده میشد واقعا کی مقصره چه باید کرد مما بچه مذهبیها که برخیمون مثل من فقط اسممون مذهبی است نه ماهیتمون چه باید بکنیم اگه امام معصوم بودند آیا با این شرایط اختلاط وبی بند وباری دق نمیکردند ازغصه/ایکاش با صحبتهای حضرتعالی برخی از ماها از خواب غفلت بیدارشویم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می‌کنید که اگر بخواهیم با همان نگاه مذهبی که تا حال با آن سخن می‌گفتیم کار را ادامه دهیم نمی‌توانیم فرهنگی را به صحنه بیاوریم که این پسرها و دخترها که ملاحظه کردید، احساس گناه بکنند. باید همان‌طور که در نگاه سیاسی از حضرت امام پیروی کردیم و امروز ملت در شعور سیاسی خوبی هستند، در نگاه معرفتی، عرفانی نیز از حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» پیروی کنیم و با آن نگاه دنیایی را در مقابل نسل جوان قرار داد که بتواند از دنیایی که غرب در مقابلش قرار داده به‌راحتی عبور کند. موفق باشید
4660
متن پرسش
آن کسی که با دیدن دودکش کشتی به ذهنش خطورکرد که حتماً زمین باید کروی باشد، آیا بدون مقدمات و استدلالْ این نتیجه را حدس زد؟ یا مقدمات و استدلال‌های خفی‌ای پشت این حدس وجود داشته (که بالاخره یا نور باید منحنی شده‌باشد یا زمین باید منحنی باشد، و فرقی بین این قسمت زمین با قسمت‌های دیگرش نیست، پس تمام سطح زمین باید منحنی باشد، پس زمین باید کروی باشد.)؟ آیا این حدسْ متفرع بر این استدلال‌های خفی است و آن شخص ناخودآگاه این استدلال‌ها را انجام داده‌بود؟ خلاصه این که: اولاً آیا این مطلب، درنتیجة آن مقدمات و استدلال‌ها به دست آمد؟ ثانیاً در صورت مثبت‌بودن پاسخ سؤال قبل، آیا این استدلال‌های خفی باعث نمی‌شود این مطلب از حدس‌بودن خارج شود؟ این سؤال‌ها دربارة حلقوی‌بودن مولکول بنزن و تمام حدس‌ها هم مطرح است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که می‌دانید در کتاب «سلوک ذیل شخصیت حضرت امام «رضوان‌الله‌ تعالی‌علیه» عرض شد اشراق انقلاب اسلامی بر قلب امام بر مبنای مقدماتی بود که حضرت امام در خود ایجاد کرده بودند. مثل آن‌که متوجه بودند مدرنیته در حال حضور فعّال در همه‌ی عرصه‌های زندگی آینده‌ی بشر است و اسلام را به حاشیه می‌راند. در مورد هر حدسی هم که بخواهد اشراق شود مطابق زمینه‌ی فکری آن فرد این موضوع صادق است. موفق باشید
3484

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد از شما خواهش میکنم کمکم کنید حس میکنم در برزخی هستم که هیچ راهی ندارم. 25 سالگی به عقد مردی درآمدم که همه آرزوهایم را در زندگی با او جستجو میکردم در 26 سالگی در اوج ناباوری در حالیکه هنوز زندگی مشترک را شروع نکرده بودیم او را ازدست دادم . سرطان. الان 32 سال دارم و دیگر ازدواج نکردم . احساس میکنم زمین زیر پایم به سرعت حرکت کرده و حال که به این سن رسیدم و به گذشته برمیگردم نه دنیا داشته ام و نه آخرتی از مرگ میترسم علی رغم مشکلات دنیوی وقتی به خلق و خوی بدم و پرخاشگریهام نسبت به اطرافیان به خصوص پدر و مادرم فکر میکنم و به قیامتی که باید جوابگوی این رفتارم باشم من را دارد از پا درمیاورد. من دختر مقید به اصول دینی هستم حجاب نماز روزه همه مرا به خوبی میشناسند اما خودم میدانم که بدم یعنی از نظر اخلاقی روز به روز دارم بدتر میشوم . اصلا نمیدانم باید چه راهی در پیش بگیرم. پشیمانم که چرا ادامه تحصیل ندادم اما دیگر نمیتوانم الان فقط رضایت خدا را میخواهم و اینکه وقتی مردم اول راحتیم باشد نه بیچارگیم . راهنماییم کنید .
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ( اولاً: اگر موردی جهت ازدواج پیش آمد ردّ نکنید. ثانیاً: مباحث سیر مطالعاتی که روی سایت است را دنبال کنید إن‌شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
2122
متن پرسش
سلام علیکم :خیلی از افراد هستند که چندین سال است سیر تالیفات شما را در دست گرفته اند و ادعا میکنند که با مطالعه منظم این کتب قلب میگیرند آیا خروجی دیگری مد نظر شماهست ؟لازم به ذکر است این افراد از مباحث استدلالی شدیدا گریزانند به نظر شما چگونه میتوان فهمید که دیگر به ساحل رسیده ایم و باید از مرکب عقل پیاده شویم نطر قرآن در این رابطه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده هرگز خودم چنین نمی‌کنم که از مباحث استدلالی و عقلی فاصله بگیرم و معتقدم عقل به حقایق عالم بالا اشاره می‌کند و شریعت الهی راه رسیدن و انس قلب با آن حقایق را نشان می‌دهد. پس هیچ‌وقت نباید از مرکب عقل پیاده شد بلکه نباید تنها به مفهوم حقایق بسنده کرد. استدلال عقلی راه را نشان می‌دهد و چیزی نیست که انسان از آن گریزان باشد. موفق باشید
1281

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته میدانیم که تربیت قلب یعنی تنظیم حب(روی آوردن) و بغض (روی برگرداندن) آن با عقل ،و همچنین حدیثی از حضرت علی مو جود است که می فرماید روزه ی قلب همان خودداری از فکربه گناه است که از روزه ی بدن از طعام برتر است(=>که هم چنین از این حدیث نیز نتیجه می شود که فکرکردن به یک کار باعث ایجاد محبت یا بغض نسبت به آن کار می شود) و حدیثی نبوی نیزموجود است که می فرماید: اگر قلبت به کاری روی آورد فقط زمانی آنرا انجام بده که موردتاییدعقلت باشد،حال با وحدت بخشیدن به مطالب فوق یک قاعده برای تربیت قلب بطور کلی می توان بدست آورد: =>برای روی آوردن یا برگرداندن قلب نسبت به یک کار یا یک چیز کافی است در مورد آن شناخت پیدا کرد و سپس اندیشید،و بر عکس اگر قلب نسبت به کاری یا چیری روی آوردیا برگرداند زمانی آن کار را باید انجام دادیا نداد که مورد تایید عقل باشد*) مثلا: زمانیکه که بایدبرای امتحان فیزیک بخوانیم ولی انگیز ه ی آن را نداریم کافی است در مورد مطالعه ی فیزیک بیاندیشیم(خوبی ها و زیبائی های آنرا بر شماریم) این کار به ما انگیزه ی لازم برای مطالعه را می دهد. حال سوال من اینجاست که: 1)آیا قائده ی فوق از منظر شما درست و کامل است یعنی ایراد و نقصی ندارد و قابل اعتماد است؟ (یا چیزی برای افزودن نیاز ندارد؟) 2)حالات قلب (حب و بغض) دست کیست ، آیا به قول روانشناس یهودی "فروید" نا خود آگاهانه اند یا که خود آگاهانه اند مثلا: وقتی در خیابان راه می رویم و یک ماشین بنز گران قیمت می بینیم یک محبتی نسبت به آن پیدا می کنیم این محبت نا خود آگاهانه در قلب ما ایجاد می شود یعنی ما عامل این محبت نیستیم(درضمن شنیده ام که کنترل کننده ی حالات قلب خداست) یا که عامل این محبت خود ماییم؟ 2) در آموزه های دینی ما بسیار نسبت به حب دنیا هشدار داده میشود، حال من سوالم اینجاست که این حب دنیا یعنی چه ؟ مثلا ایا به معنای این است که ما فرزند و همسر خود رادوست ندا شته باشیم خانه و ماشین خود را دوست ندا شته باشیم یا که نه به گونه ی دیگر باید آنها رادوست داشت (و همچنین اینکه بعضا می گویند باید آنهارا به خاطر خدا دوست داشت یعنی چه) 3) نقطه مقابل سوال بالا حب الله است که بسیار به آن سفارش می کنند، این محبت به خدا دقیقا چیست وچگونه ایجاد میشود ؟ آیا مراد این است که مثلا: همانگونه که نسبت به مادر خود محبت داریم نسبت به خدا هم به همان صورت محبت ورزیم یا که نه ، اهل البیت را دوست داشته باشیم تا خود به خود خدا هم دوست داشته شود یا که علاقه به پیروی از دستورات خدا همان محبت به خداست 4) گویندکه قلب مومن عرش خداست اولا این جمله به چه معناست ثانیا چه ربطی به حب الله دارد(مثلا آیا کسی که خدا را دوست داشته باشد فلبش را عرش خدا کرده است یا معنی دیگر دارد ) با عرض پوزش جهت زیاده گویی و زیاده پرسی، اجرکم عندالله
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- رویهمرفته قاعده‌ی خوب و قابل اعتمادی است 2- میل به خوبی‌ها مربوط به فطرت است ولی تشخیص مصداق آن در دست ما است که با امیال نفس امّاره آن را قاطی نکنیم. ما زیبایی را دوست داریم و این فطری است، ولی باید مواظب باشیم به صورت تجمل ظهور نکند و نفس امّاره ما را جذب کند 3- حبّ دنیا یعنی دنیا را اصل بگیریم و به جای نظر به حضرت حق دنیا مدّ نظر ما باشد و دوست‌داشتن همسر و فرزند به عنوان انسان‌هایی که طالب حق و حقیقت‌اند و مانع ارتباط ما با خدا نیستند هیچ اشکالی ندارد 4- حضرت حق کمال مطلق است، توجه فلب به کمال مطلق موجب تجلی انوار الهی بر قلب می‌شود و انسان را از تنگ‌نظری و تک‌بُعدی خارج می‌کند و به این معنی حبّ الله مطلوب باید باشد. و اهل‌البیت«علیهم‌السلام» از آن جهت که مظهر انوار الهی هستند و سیره‌ی آن‌ها ما را متذکر انوار الهی می‌کند مطلوب می‌باشند 5- قلب انسان محل تجلی انوار الهی است و خداوند از طریق قلب انسان‌ها آن‌ها را هدایت می‌کند و از این جهت قلب، عرش خدا است و لذا اگر قلب از موانع و حجاب‌ها پاک باشد با نور الهی تماس دارد و محبت الهی را در خود انسان می‌نماید. موفق باشید
477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ضمن سلام و احترام خدمت استاد گرامی. با توجه به این که هم اکنون فساد در دستگاه های دولتی و غیر دولتی ما به شدت زیاد شده است از جمله فساد مالی یا فساد های دیگر . فرضا در روزگاری که فساد مالی بویژه در مجلس بالا گرفته ، فساد هایی که در مجلس ششم که به رهبری نامه نوشت" جام زهر را بنوش و برو " چنین فساد های مالی وجود نداشت ، فرضا وقتی که یک جوان 19 ساله میتواند نیمی از مجلس را رشوه بدهد و یا میتواند سه قوه ی ما را بخرد و .... موارد زیادی که جناب عالی بیشتر از بنده مطلع هستید و نهایتا هم برخی آقا زاده ها میگویند آن پول صدقه بوده است نه رشوه ! منظور این که نهایتا هم همه چیز به اسم دین تمام میشود . ...و بخو ر بخور آقا زاده ها تمام شدنی نیست ... میخواهم بدانم که ما تا کجا باید پای این نظام بایستیم ؟ حد اقل زمان شاه اگر این کار ها صورت میگرفت به اسم دین نبود ولی العان ... شاید بهتر باشد ابتدا بپرسم که آیا شما اصلا حد و مرزی برای این مفاسد و جنایات قائل هستید یا نه ؟ اگر حد و مرز قائلید ، خط قرمز اشتباهات و مفاسد را تا کجا میدانید ؟ یعنی تا کجا ما باید پای این نظام به دلیل اسلامی بودن آن بایستیم و در حفظ آن کوشا باشیم ؟ از کجا معلوم که آقازاده ها بیشتر از آمریکا کشور ما را غارت نکنند ؟ باتشکر از این که سوالم را جواب میدهید. التماس دعا.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی عنایت داشته باشید که همان‌طور ک تنها راه برای اصلاح انسان‌ها شریعت اسلام است، تنها راه برای اصلاح امور جامعه، نظامی است که با ولایت فقیهی متقی و شجاع پا برجا باشد. درست است که فساد هست، ولی در عینی که آن فسادها را نباید به حساب نظام اسلامی گذاشت، باید در تقویت نظام اسلامی تلاش کنیم تا با قوت‌گرفتن نظام، فاسدان طرد شوند. یک روز شخصی را که برای دزدی لباس طلبگی پوشیده بود تا بهتر دزدی کند را گرفتند، به حضرت آیت‌الله بروجردی عرض کردند؛ طلبه دزدی کرده. فرمودند: دزد آمده در لباس طلبه تا بهتر دزدی کند پس نباید از طلبگی دست برداشت، باید فضای طلبگی را طوری اصلاح کرد که دزدان نتوانند بیایند در لباس طلبگی دزدی کنند. موفق باشید
456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
7- با سلام. حقیر دانشجوی سال دوم دانشگاه هستم. با بررسی هایی که انجام داده ام جز از نظر مالی که هیچ گونه استقلالی ندارم، از سایر جهات خود را برای ازدواج کردن آماده می بینم و نیز نیاز به این امر برای خودم شدیدا حس می کنم. اما در خانواده ما ازدواج در این سن خصوصا برای پسر اصلا مرسوم نیست و میدانم در صورت مطرج کردن این موضوع با مخالفت خانواده و آشنایان مواجه می شوم. حال از نظر شما با توجه به نیازی که در خود حس می کنم، باز هم باید صبر کنم تا لا اقل زمان تحصیل کارشناسیم تمام شود و بعد اقدام کنم و یا اینکه از هم اکنون این موضوع را با خانواده مطرح کنم و زمینه های آن را فراهم کنم. با تشکر از حسن توجهتان.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی اگر موقعیت خانواده‌ی خود را طوری می‌بینید که می‌توانند شرایط ازدواج شما را فراهم کنند خوب است به نحوی موضوع را به آن‌ها برسانید.
187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام از راهنماییهایتان متشکرم در مورد اینکه دانشگاه بروم یا نه بیشتر مقصودم این بود چون نگاه نامحرم برای یک خانم حلاوت دعا را می گیرد وچون در مقطع ارشد درس می خوانم مسلما همه از من توقع کار دارن من هم فقط تدریس در دانشگاه را انتخاب کرده ام اما می ترسم که همین تدریس هم برای من دور کننده باشد اما وقتی نگاه هم کلاسی ها وبچه های دانشگاه را می بینم که صحبت های من برایشان زیباست و معشوقی که من سال ها بنبالش هستم را در من جستجو می کنند برا من انگیزه خوبی است حالا برا یاین که شما بیشتر با نوشته های من اشنا شوید تصمیم گرفتم یکی از انها را در مدت زمان یکسال پیش نوشتم را برایتان بفرستم ازاین دل نوشته ها حدود 200 برگ دارم که همه شان دست خودم نیست دوست دارم نظرات شمار ا در مورد نوشته هام بدانم یک مناظره فلشفی با خودم داشته ام که برا یتان بعد از تایپ می فرستم لازم به ذکر است که این نوشته را در اوج روز های تشنگی ام نوشته ام .... سلام بر صاحب خانه ای که درخانش به روی هرکسی باز است به روی هر مخلوقی باز است بنده باشد یا نباشد مهم نیست مخلوق که هست . توبزرگی هستی که به قدر نیاز مخلوقت کوچک می شوی بزرگترین لذت عاشق عشق بازی با معشوق است اما من حتی رسم عشق بازی رانمی دانم چراکه عاشق نیستم می بینی کلمات هم اسیر من شده اند در بازی عشق گم شده اند وکلیدش بدست توست بدست تو که مقابلم می نشینی وگوش می دهی وحتی زمانی که خسته می شوم قلم را از دستانم می گیری وخود می نویسی . صدای گریه کودک هنوز در گوشم هست ومانند زنگی برگوش هایم نواخته می شود کودک گریه می کرد و پدر نمی توانست ارامش کند چراکه فقط مادر می توانست ارامش کند وکودک پیوسته گریه می کرد محبوبش را طلب می کرد وهرصدائی رامی شنوید کمی ارام می شد که نکند مادرباشد اماهمه صداها سراب بود هرچه به او می دادند پس می داد چراکه برای او اغوش مادرازتمام ان لذت ها زیباتربود همه ازصدایکودک کلافه شده بودند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های اوزیباست ومرا می شکاند اگر خوب دقت کنید بسوز ناله های کودک به تو می گوید ایا توهم اینگونه طلب کرده ای که اجابت شوی وانجاست که باتمام قدرت دنیائیت کوچک کوچک می شوی ؟ ایا تو همچون این کودک محبوب راخوانده ای واین گونه توبیشتر می شکنی .... تواینگونه نخواندی ولی اوبه زیبائی اجابت کرده است و می کند وکودک ارام نمی شد تاروزنی از محبوبش به اوبدهند هیچ کس ازصدای اوراضی نبود هخرکس به نوعی می خواست اوراساکت کند اما من می خواستم بگویم بگذارید بگرید چراکه گریه های او عین عشق است اما حیف ... به تقویم که نگاه می کنم می بینم روزها از پی هم می گذرند ومحرم نزدیک ونزدیک تر می شود گویی همین دیروز بود خوب من خواسته ای دارم که طلب لیاقت ان برای مخلوقی چون من خیلی بعید است اما می خواهم تورا به حرمت این روزهای مقدس معرفت حسینی راچنان بدهی که اگرکربلائی شدم همچون کوفیان نظاره گر نباشم . همه چیز به من نزدیک است ومن باهمهچیز فاصله احساس می کنم خدای من تمام این فاصله هارابردار . می بینی ادبیات هم مقابل تو ضعیف وحقیر می شود تو کیستی که همه مقابل تو ضعیف وحقیر می شوند . خوب من کمکم کن بگو که کجای مسیرم بگو که اشتباه نیامده ام بگو که بیهوده نبوده است بگو که می دانم تو بهترین چاره ساز من هستی ... خدای من احساس می کنم خیلی کوچک وضعیف تر از ان هستمد که انطور که توبخواهی باشم خدای من زیبای من می بینی ناخدایت چگونه در میان طوفان گیر کرده است ناخدایت جز هوای طوفانی هیچ نمی بیند اما خوب می داند که بجز او وطوفان کسی هست که انها رانظاره می کند واو تنها نیست .... خوب من هربار که سخن می رانم به خود می گویم چه کسی سخن گفت تو سخن گفتی نه ! من سخن نگفتم هیچ صدایی را نمی شنوم چه کسی می نویسد چه کسی سخن می گوید چه کسی انتخاب می کند چه کسی موفق می شود اگر همه این هارا من انجام می دهم پس تو کجائی من یعنی تو ؟ چند روزی است که به هرچیز که نگاه می کنم از خود می پرسم تو کجائی ؟ اگر تو در دل همه این ها هستی پس جای من و ما وانها کجاست ؟ سخن اینست که ما بی تو نخواهیم حیات بشنو ای پیک خبرگیروسخن بازرسان کاش همچون زمانی که کودک بودم وترا جستجو می کردم وهر روز ترا در چیز های بزرگ و بزرگ تر می دیدم می توانستم همانگونه تورا پیدا می کردم . یادت هست زمانی که خیلی کودک بودم تصوی من از تو تصوی ر کوه پراز صلابت بود وهیچ چیز نمی توانست جای ان را بگیرد وهر بار که به اسمان نگاه می کردم می دیدم که تصویر من وسعت اسمان راکم دارد وروز ها به ان فکر می کردم که چگونه می توانم تصویری بسازم که هم وسعت اسمان را داشته باشد وهم صلابت کوه وهیچ کس نمی توانست چنین تصویری برای من بسازد ... تمام کودکیم با سئوال های بی جواب وتمام بزگیم با اتهام به سئوال های کودکیم سپری شد وهنوز من در خم یک کوچه گرفتارم واز عشق هیچ نفهمیدم من ماندم و قلم ویا قلم ماند و من فرقی نمی کند . خوب من اله من وقتی مظلومیت اربابم را می بینم که درذلت نگاه ها گم شده است اینکه توکجائی دیگر برایم مهم نیست ومی خواهم مظلومیت تورا فریاد بزنم اما زبان قاصر است . خوب من اله من شوکت من می دانم که وجودمن فخری برای تو ندارد امانیاز شاگرد است که استاد راپابند می کند می بینی هنوز یاد نگرفته ام خوب بنویسم وهنوز اشتباه می نویسم چراکه وجود من برای تو فخر است ومنیت من است که بین من وتو فاصله می اندازد چراکه وخود من از توست وتو با ان خداییت را کامل کرده ای پس مرا بخاطر بی ادبیم ببخش .. می دانی هرچه فکر می کنم تنه به یک نتیجه رسیده ام که قوه عاقله (که در نامه های بعدیم به این نتیجه رسیدم که همان عقل کل است) گنجینه ایست از موهبت های تو که در ان کلیدی دارد که مراتب نفس ادمی کلید انرا پیدا می کند که مقصود از لیبلوکم همان ازمایش در مراتب نفس است ونفس چون خمیری که بدست کودک است وکودک با ان می سازد که توسط ان ازمایش می شود هر جا که خوب بسازی کلید گنجینه را بتو می دهند و موهبتی از ان بتو هدیه می شود واین گنجینه وجودی از وجود توست پس من در قوه عاقله هیچ اختیاری ندارم همه اش توهستی ومن باید این تورا به ظهور برسانم... ... وحالا لباس نفس که تا اینجا من فکر می کنم روح است ودر کالبد تن اسیر است چیست وچگونه است هنوز نفهمیده ام! ایا شاگردت پیش رفتی کرده است یا نه ؟ شاگردت خیلی کند وضعیف است تو به بزرگی خودت اورا ببخش . یادت هست ازتوخواستم به من موهبتی که به دوزخیان داده ای ندهی وهر روز که از خواب بلند می شوم با خود می گویم ایا توهمچون دوزخیان عادت کرده ای به اتش یانه ؟ وترسی وجودم را می گیرد ترسی که قدم هایم را می لرزاند ... ازتو می خواهم که مرا به عادت سوق ندهی ! می بینی هرلحظه از خود باید سئوال های زیادی بپرسم . عاشق بوده ای یا نه؟ عادت کرده ای یا نه ؟ مسئول خوبی بوده ای یا نه ؟ خوب می سازی یا نه ؟ خوب مهمات جمع کرده ای یا نه ؟ .... وسئوال های زیادی که جواب هایش راضی کننده نیست وغفلت همچون شیطانی بر پیکره انسان حکمفرماست پاسخ هایش را ضعیف و ضعیف تر می کند . کمکم کن تا پاسخ هایم فخر تورا به همراه داشته باشد کمکم کن تا پاسخ هایم کنش های زیبا به همراه داشته باشد.! کمکم کن می خواهم برای مهدیت بنویسم ولی سنگینی فاصله ای را احساس می کنم کمکم کن که شاید شفاعت او کلید راه من شود چرا که منیت من راه هرگونه خیر را می بندد ولشکر من شکست خورده تر از دیروز به راه می رود . خدای من امروز همه از ارزوهایشان می گفتند از هدف های دست یافتنی ودست نایافتنیشان می گفتند ارزوهایی که ماوای انها در این دنیا خلاصه شده است انها ارزوهایشان را می گفتند ومن خاموش بودم وگوش فرا می دادم پرسیدند ارزوی تو چیست ومن به یکباره تهی شدم نمی دانستم چه بگویم چگونه بگویم در زیر نقاب هایم چگونه از ارزو هایم بگویم وگفتم ارزویی ندارم ... نگفتم چراکه اخر ارزوی یک دیوانهکه زیبا نیست ارزوی یکدیوانه که مسافر قبرستان است خنده دار است چون می دانستم ارزویم به لجن کشیده می شود هیچ نگفتم چون می دانستم ماوایی هست برای من که ارزویم را بنویسم وکسی نخندد .. می دانم خنده دار است اما به تو می گویم دوست می دارم روزی انچنان قوی شوم که بتوانم شبی راتاصبح در قبرستان در ماوای همیشگی خود بخوابم ولحظه مرگ را با تمام وجود تجربه کنم کاش ارزویم همچون ارزوی انه زیبا بود ومی توانستم بلند بگویم چرا که ارزوی یک دیوانه که زیبا نیست. خوب من ای امن به ارزوی خود خواهم رسید مگر نه انست که عروس وداماد ها قبل از انکه به خانه بخت بروند خانه جدید را از قبل می بینند وروزی در ان زندگی می کنندتا ببینند محل خوبی است یا نه ومن می خواهم قبل از مرگ خانه ابدیخود را ببینم ودر ان شبی زندگی کنم وبه خاطره ان شبی را زندگی کنم وبه خاطره ان شب هر روز به خود بگویم خانه تو اینجاست ببین چه قدر کوچک وتنگ است پس زیاده نخواه زیاده نگو زیاده نبین .. وهر جا که خواستم عصیان کنم به خود بگویم یادت رفته است خانه ات کجاست ! وخوش به حال انهایی که قبل از مرگ چشیدندورفتند . واز نوشتن این جملات ترسی بهت انگیزمرا می گیرد که خانه ابدی من چقدر ترسناک وکوچک است اما مهم نیست چراکه دیدار محبوب می ارزد به ان اگر چه سخت و ترسناک باشد واگر انسان نسیانکارنبود وهرلحظه به خانه ابدیش فکر می کرد دیگر هیچ عصیانی نبود کمکم کن تا فقوی شوم تا طعم مرگ را بچشم . خوب من شوکت من فخر من از جاده هایی که رو به سوی تو دارندبی خبرم واز قوانین حرکت نیز بی خبر چراکه هیچ گاه قوانین خرکت را نیموختم ویا به ان اهمیت ندادهام نه صورت اعمالم زیباست نه سیرت اعمالم وقتی به خود نگاه می کنم از روی تو شرمنده ام کمکم کن چرا که می خواهم مجنون لیلاییت شوم وانچنان اماده شوم که وقتی جذبه ات را بر من کویری تابیدی وجودم اماده پذیرفتن ان باشد وانتظار برای ان خیلی سخت اما شیرین است کمکم کن کمکم کن .... (واین جذبه را حسین در محرم امسال انچنان بر من تاباند که شرمنده کلمات گذشته شدم ...)( واز این به بعد دلنوشته انچنان کوچکی من مقابل معبود بر من متجلی شده بود که می گرستم و می نوشتم ) خوب من خدای من من اربابی مهربانتر از تورا کجا توانم یافت اربابی صبور تر از تو را بر خودم چگونه می توانم یافت اربابی عادل تر از تو را بر خودم چگونه می توانم پیدا کنم ... اربابی که هر لحظه کنارم هستی ومرا تنها نمی گذاری اربابی که در اوج سختی ها مرا در اغوش می گیری مبادا زانوانم از شدت خستگی همراهیم نکند اربابی که کنیزش لایقش نیست اربابی که انگونه که بایدستایش شود ستایشش نکردم ولی او به خوبی مرا اجابت می کند ایاتا به حال اربابی را دیده ایید که اینگونه مراقب کنیزش باشد مبادا کنیزش خسته شودمبادا اورا فراموش کند مبادا اورا تنها گذارد اما کنیزش لطف های اربابش را نمی فهمد وهر بار می گوید چرا من کنیزم و تو اربابی اما او باز هیچ نمی گوید . خوب من در مقابل این همه لطف تو انگشتانم می لرزد وتمام وجودم به لرزه افتاده است که ارباب به این خوبی جز مقام رضا نشاید جز راضی شدن به مقدراتش نشاید جز عبد ضعیف الذلیل حقیر المسکین شدن در مقابلش نشاید به راستی علی اربابش را خوب شناخت وخوب رسم عبد بودن را به جا اورد وبه راستی که علی فخر تو بود ولباس فاخر عشق تو بر تنش بود وبه راستی کلمه عشق رادر کلمه علی می توان دید نه در کلمه عشق . به من گفتند تو اربای هستی که حتی اگر بندگانت روسیاه سیاه باشند و به درگاهت بیایند وتو همچون مادر انهارا در اغوش خواهی گرفت می دانم که من لیاقت کنیزی تورا ندارم مرا چه لایق به اربابی چون تو ..... زندانبانی که حتی از یادگاران معشوقش هم نمی تواند خوب مراقبت کند وانها را هم از معشوقشان جدا کرده است می خواهم در این روز های زیبا که تو انرا به اجابت خوانده ای (ذی الحجه) از تو بخواهم که رفتار های کنیزت راببخشی چراکه او هیچگاه ادب پیشگاه تورا یاد نگرفته است اویاد نگرفته کدر پیشگاه توبودن جایگاه بی ادبان نیست جایگاه متوکلین وشاکرین ومقربین ومتصرخین و... است . اما تو برای اوجایگاهی ساختی اگر چه اوبی ادب است وگفتی این مخلوق من است وهمه نیازش به من است اگرچه من را فراموش می کنداما او جز من کسی راندارد چگونه اورا تنها کذارم اونیازش را به که گوید ایا کسی هست که نیازش را براورده کند وهیچ صدایی در اسمانها وزمین نیامد وفرشتگان گفتند اخر او بی ادب است اوتورا فراموش می کند او شاکر نیست اومتوکل خوبی نیست اوگستاخ است .. وتوگفتی من همه نیازش هستم اگرچه او نادان است اوفقط راه گم کرده است واگر راه رابیابد می دانم که راه بلد خوبی می شود قدری صبرکنید ... وبه مخلوقی که همه نیازش به توست ودر خانه هر نامحرمی رامی زند جایگاه بودن وشدن بخشیدی واورا انچه مستحقش نبود بخشیدی بی انکه رسم بنده بودن اوراببینی وصدای تمام اسمانها وزمین به در امد که تو چقدر مهربان وصبوری بر این مخلوقت وباز تو به حمایت از من مقابل همه ایستادی وگفتی من خدای او هستم اومخلوق من است چگونه می توانید بین خالق ومخلوق فاصله بیندازید او جزئی از من است اگر او مخلوق خوبی نیست دلیل نمی شود که من خالق خوبی نباشم برای او اگر چه اودر هر خانی را می زند اما بالاخره می فهمد که همه نیازش من هستم واینگونه تو همیشه به انتظارنشسته ای که کی مخلوقت تورا انچنان که باید بستاید انچنان که باید بشناسد انچنان که باید همه ناز ونیازش توشوی . وای ناز ونیاز همه مخلوقان کاش جوهری وجود داشت وهمه شرمندگی این مخلوق کوچک را بر صحیفه کاغذ ثبت می کرد ولی حیف ... خوب من مخلوقی که تو اینگونه مراقبش بودیشتیبان وحامی اش شدی نتوانست انچنان رسم بندگی نه!!! رسم کنیزی را بجا اورد نمی گویم بندگی چراکه اولین راه بندگی اینست که کنیز خوبی باشی تا بعد بنده خوبی شوی کنیز خوبی شوی یعنی اینکه در ابتدا سرسپرده خوبی باشی ورسم سرسپردگی را به خوبی فرابگیری ومقابل اربابت همه تسلیم شوی وهر زمان که تسلیم وسر سپرده خوبی شدی ومقابل اربابت تسلیم محض شدی انگاه باید در مسیر بندگی قدم بگذاری وحال دیگر اوارباب تونیست وتوکنیز او .... دیگر او خدای توست و تو بنده او وحالا دیگر فاصله بین تو واو وعظمت انرا تو بهتر می توانی درک کنی وشرط ورود به ان سرسپردگی محض است نه عصیان وطغیان!!!!!!! ایا من کنیزی می شوم که بنده خوبی باشم وایا بنده خوبی می شوم که عبدی ضعیف الذلیل باشم؟ مسیر پرپیچ وخم وسخت است اما شور عشق به ان حرکت می بخشد. خوب من اله من هدف از نوشتن هایم برای من گم شده است نمی دانم ایا نوشته هایم راه گشاست یا نه ؟؟ چراکه گریه های دخترک مرا به فکر فرو برده است !!!! که راز کلمات چیست که اینگونه اشفته کننده وپریشان کننده است؟ انروز من خواستم به خودم وتو ثابت کنم که من خالق کلمات نیستم که بخواهم انرا از نگاهی محروم کنم ؟ من می خواندم واو می گریست اشک چشمانش را گرفته بود ومی گفت معبود من اینقدر نزدیک است ومن اورا دور می پندارم ومن از راز کلمات در تعجب بودم وهمیشه از نوشتن برا تو لذت می بردم ولی انروز فهمیدم که خواندن نامه محبوب برانگاهی که عشق را فهمیده است زیبا تر ولذت بخش تر است او به خیال خود فکر می کرد من برای او می خوانم اماتو می دانی که من می خواندم برای تو ..... چراکه تورا مقابل خودم باتمام وجود احساس می کردم وبه خود می گفتم که کاش توهم هماننند این کلمات که عاشق کننده ومسحور کنندهخوبی هستند تو هم عاشق خوبی باشی اما حیف .... خوب من کمکم کن تانامه ام به مهدیت را کامل کنم هنوز چند سطری ننوشته ام اما گویی 2هفته است نامه ام نیمه گذاشته شده است فقط دستان توانای تو می تواند باب این اشنایی راکامل کند واشنائیم را با عزیز زهرا بیشترکند ولی ادبیاتم هنوز برای او شکل نگرفته است..... خنده دار است همه راه می روند می گویند عجل لولیک الفرج ومن هنوز در خم ک.چه اشنایی مانده ام ...... ا
متن پاسخ
سلام علیکم : باسمه تعالی در هر صورت یک مرحله از زندگی، مرحله‌ی با خودبودن و از آن زاویه با خدابودن است، که ربطی به حوزه و دانشگاه و خانه، ندارد. این همان است که در موردش گفته‌اند: بود مرد تمامی آن‌که از تن‌ها نشد تنها ولکن بتنهایی بود تن‌ها، و با تن‌ها بود تنها نوشته‌های جنابعالی نوشته‌های خوبی است، قصه‌ی مرحله‌ی اول زندگی را می‌سراید و متذکر می‌شود. مرحله‌ی دیگر زندگی، مرحله‌ی با بقیه‌بودن است که باید با قلبی الهی کنار بقیه بود، حال این مرحله را به عهده‌ی خدا بگذارید تا هرجا گشایش فرمود جلو بروید. موفق باشید
23225
متن پرسش

عرض سلام و ادب و احترام: شنیده ام که می گویند میت بعد دفن هنوز هم نمی داند مرده است و سرش به سنگ لحد می خورد و آن موقع متوجه می شود. این گفته در بین مردم هم رایج است. در حالی که جسم دنیوی بدون روح زیر خاک چطور می تواند حرکت کند؟ آیا این مساله درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  منظور آن است که متوفی اراده می‌کند با همان بدن که در قبر هست بلند شود و وقتی متوجه شد آن بدن دیگر در فرمان او نیست، عملاً نظرش از عالَم ماده و از بدن به عالم مجردات منتقل می‌شود و با مَلَکین نکیر و منکر روبه‌رو می‌گردد. مطالبی در این مورد در جزوه‌ی «اعتکاف» عرض شده است. موفق باشید

16745

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، تفسیری که ملاصدرا از قرآن کریم کرده اند، به نظر شما در چه سطحی است؟ نسبت به المیزان و... ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی در تفسیر صدرالمتألهین مبتنی بر حکمتِ متعالیه هست. ولی تفسیر المیزان جامعیت خاص خود را دارد. موفق باشید

13689

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت شریفتان بخیر پسری 23ساله و دانشجوی علوم تربیتی دانشگاه تربیت معلم هستم یعنی ان شاء الله به زودی معلم ابتدایی خواهم شد. وضع مالی متوسطی داریم و الحمدلله راضی هستیم. جز افراد مذهبی هستم در بسیج و کارهایی قرآنی نیز فعالیت هایی دارم اما خیلی از اوقات احساس می کنم یعنی می بینم که عمر و جوانیم دارد می گذرد ولی رشدی احساس نمی کنم. گاهی می گویم رشته ام را تغییر دهم و به حوزه علمیه وارد شوم بلکه شاید این عمر برکتی بیابد. یا می گویم به رشته پزشکی بروم تا هم به مردم خدمتی برسانم و هم وضع مادی ام خوب شود. انگار در مسیر خودم قرار ندارم. دوست دارم مثل شهدا، مثل کسانی که در صنایع نظامی و هسته ای فعالیت دارند، برای نظام اسلامی قدمی برمی داشتم ولی خب اینطور نشده. خلاصه گذر عمر فکرم را مشغول می کند تا جایی که گاهی دل زدگی از زندگی پیدا می کنم. جناب استاد راهنمایی بفرمایید. مشکل من چیست و چرا مثل خیلی از مردم دلم به زندگی خوش نمی شود؟ آیا این یک مشکل روحی است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در همین موقعیتی که هستید سعی کنید با معارف اسلامی بیشتر آشنا شوید و کا را با تدبّر در قرآن از طریق تفسیر قیّم المیزان ادامه دهید. سیر مطالعاتی که بر روی سایت هست، شروع خوبی است إن‌شاءاللّه. موفق باشید

11143
متن پرسش
سلام استاد عزیز: مشکلی دارم که خسته ام کرده، دست به دامان شما شدم ببینم چه باید کرد؟ استاد؛ من هر کاری می کنم که به حضرت فاطمه زهرا (س) و حجه بن الحسن (عج) علاقمند بشم نمی توانم. بخدا از خانم خجالت می کشم که دارم اینا رو می نویسم اما چه خاکی به سرم بریزم؟ اینقدر غبطه می خورم به کسانی که شیفته ایشونند؛ استاد چه کنم به ایشون علاقمند بشم؟ لازمه کتابی چیزی بخونم اول؟ استاد خدا وکیلی راهنماییم کنید بلکه آدم شم. به کی توسل پیدا کنم؟ خدا قلب حضرت زهرا سلام الله علیها رو عمیقا عمیقا عمیقا از شما راضی کنه.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطمئن باشید به لطف الهی خیلی زود منوّر به ارادت و شیفتگی این انسان‌های معصوم می‌شوید. راه‌کار آن هم بسیار ساده است. شما سعی کنید با گناه‌نکردن و رعایت حقوق افراد و عدم تکبّر، نحوه‌ای از عصمت را در خود شکل دهید تا صورت های کامله‌ی آن عصمت در منظر شما قرار گیرد و ببینید چقدر شیفته‌ی آن‌ها هستید. موفق باشید
10770
متن پرسش
سلام: در جواب سوال 10727 ذکر کردید که 1. اگر حضرت می پذیرفتند شرط عبدالرحمن رو این بمنزله تایید سیره خلفا تلقی می شد حال سوالم دقیق این است که 1. آیا آن کمک به عثمان ،تایید سیره عثمان و خلفا نبود؟! 2. حضرت پاسخی غیر از صراحت در رد کردن خلافت نمی توانست بدهد؟ به عبارت دیگر نه آن چنان رد کند و نه کاملا قبول کند بلکه توریه و مثل این کار ها را برای خدا بکند. تا بعد از آنکه به حکومت رسید با آنها مبارزه کند. همچنان که می بینید امام در دوران 5 ساله حکومت خودش لحظه ای کوتاه نیامد و دست به جنگ جمل و غیره زد. حال بفرماید چه مصلحتی در کار بود که امام روحی فداه ترجیح داد بجای تغذیه شدن جامعه از او ، 12 سال دیگر جامعه از امام معصوم محروم بماند و جامعه با عثمان به انحراف بیشتر برود. 2. در قسمت دوم جوابتون این نکته را یافتم «اگر حضرت خودش در صحنه می آمد چون افراد جبهه مقابل از او بغض داشتند لذا می خواست با مستقیم ورود نکردنش آتش جنگ را بیشتر نکند البته بازمجبور شد بیاید» درست است؟ لطفا شواهدی را برای مجبور شدن حضرت ذکر فرمایید؟ تذکر جدی :بنده حقیر، خس بی سر پا یی هم در مقابل مولایم علی (علیه السلام) هم نیستم. غرض از این سوالات (نه شبهات) هم این است که با کمک شما بتوانم امامم، واسطه فیض عالم را بهتر در همه ابعاد از جمله سیاست و حکومت داری درک کنم البته اگر رزق باشد تا به قلبم برسد. چرا که درک از شرایط پیچیده جامعه برای هرکسی مقدور شاید نباشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کمک به عثمان در آن تاریخ تلاشی بود که خلیفه‌کشی باب نشود 2- اگر حضرت علی«علیه‌السلام» در آن مقطع تاریخیِ شورا مرز خود با خلفا را تعیین نمی‌کردند دیگر علی«علیه‌السلام» آن علی که به قول شما بعدا 12 سال جامعه از امام محروم نکند نبود، خودش یک سیاسی‌کار بود. بنده قبلاً عرض کردم اگر فرصت بگذارید و فضای تاریخی آن زمان را احساس کنید، نه‌تنها به عظمت کار حضرت مولا پی می‌برید و ارادتان صدچندان می‌شود راه‌کار زندگی قدسی در این زمانه را نیز می‌یابید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
نمایش چاپی