سلام: اگه کسی از شنیدن حق، یهو بمیره، شهید شده یا این چیز خوبی نیست؟ چون بعضی اوقات معارف رو تا یه جایی گوش میدم برای اینکه میدونم اگر بقیه شو گوش بدم ممکنه اتفاقی بیفته مثلا بمیرم. باید کنترل شده معارف رو گوش بدم یا بی مهابا برم جلو ولو اینکه بمیرم؟ پیشاپیش ممنون از جوابتون. و این نوع مرگ، اجل مسمی میشه یا اجل معلق؟ و آیا مصداق موتوا قبل ان تموتوا میشه یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که ما در مسیر معارف الهی بخصوص قرآن، جلو و جلوتر رویم. به گفتۀ جناب حافظ:
در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناکست و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کانرا نیست پایان، غم مخور
موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد عزیز: خداوند متعال در قرآن از معجزاتی نام میبرد و داستان هایی از معجزات تعریف می کند (مثل داستان حضرت عزیر یا عذاب قوم لوط و... ) که الان هیچ نشانه ای از آنها نیست و قرآن که کتابی است برای انسان ها تا قیامت، از این معجزات به عنوان یک نشانه برای مردم یاد می کند آیا این داستان ها می تواند برای مردم این عصر یک نشانه (آیه) باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً اینگونه تذکرات مربوط به قوم یهود میباشد که از آن جهت مخاطب آن آیات بودهاند و شاید در فرهنگ جاهلیت نیز خبر آن نوع جریانها مطرح بوده است و خداوند از این طریق انکار و مقابله آنها را ضعیف میکرده تا حرفهای اصلی خود را بزند. موفق باشید
سلام و رحمة الله: عرض ادب. در دنبالهی پرسش ۴۰۷۷۹، موارد اجتناب از مجالس مذهبی برای بنده شفاف نشد. از مصادیق آن بفرمایید که با سبک زندگی خودم تطبیق دهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد به نظر میآید مجالس مذهبی عموماً با طرح روایات و سیرۀ اولیای معصوم متذکر فطرت انسانی هستند. مگر آنکه خدای ناکرده جریانهایی با برنامه ریزی بخواهند سوء استفاده کنند که اگر کسی به دنبال حقیقت باشد به خوبی متوجه میشود و ما در این موارد ورود نمیکنیم. موفق باشید
با سلام: استاد درنوشته ای ازعلامه مجلسی خوندم نوشته بود ایشون روح را غیرمجرد دانسته اند این درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همینطور است و البته این نگاه، منحصر به جناب مجلسی نمیشود. ولی از یک طرف جناب مجلسی نظر به نکات مطرحشده توسط جناب صدرالمتألهین دارند و این نشان میدهد که نباید آن نگاه غیرمجردبودن را در ایشان جدّی گرفت. موفق باشید
با عرض سلام و احترام و خدا قوت: بنده و گروهی از دوستان، مجری برگزاری اعتکاف مادر و کودک در سال گذشته بودیم و در سال پیش رو نیز قصد برگزاری این برنامه معنوی را برای مادران به همراه فرزندان خردسال داریم. با توجه به سختی ها و چالش های اجرای این برنامه، لطفا راهنمایی بفرمایید شما به عنوان عالم دین ضرورت برگزاری این برنامه را چطور ارزیابی می فرمایید؟ ضمنا با توجه به حضور کودکان و لزوم خاطره سازیِ شیرین از حضور در مسجد و اقتضائات خاص فضای حضور مادر و فرزندی شاید ظواهر اعتکاف های معمول در اعتکاف مادر و کودک وجود نداشته باشد. سال گذشته دوستان نهایت تلاش خود را نمودند تا محیط خلوت و مناجات که اوج تجربه دلنشین در سه روز معتکف شدن است برای مادران فراهم شود اما با این وجود کمتر لحظه ای از شبانه روز مسجد خالی از سر و صدای کودکان بود، وجود اسباب بازی های خرد و درشت برای سرگرم شدن خردسالان در کنار مادران، برنامه های تربیتی برای کودکان من جمله جشن میلاد حضرت امیر علیه السلام، بیتوته تعدادی از مادران باردار و یا تازه زایمان کرده که شرایط روزه داری نداشتند و محتاج خلوت با معبود بودند و... ظاهری کاملا متفاوت از اعتکاف هایی که تا الان دیده بودیم به وجود آورده بود و این قضیه ما را به عنوان مجریان این برنامه نگران نمود که مبادا به نیت گسترش امری حسنه و مورد تقاضای مادران، موجب تغییر سنت حسنه اعتکاف از روال معمول خود شده و تحریفی در این سنت به وجود آورده باشیم. ممنون می شوم حضرتعالی در این مورد نیز راهنمایی بفرمایید. التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا را شکر که ما، در بستر حضور تاریخی در انقلاب اسلامی تا اینجاها جلو و بسی جلوتر آمدهایم. چه اندازه کار زیبایی است که در دلِ اعتکافی اینچنین ارزشمند، بانوان جوان ما به جهت فرزندان و کودکان خردسالشان از چنین حضوری محروم نباشند. خدا را شکر که بانوان ما تا اینجاها متوجۀ وسعت امروزینِ خود شدهاند که در عین فرزندداری و فرزندآوری و مادرانه عملکردن، اینچنین در میدانهای اجتماعی حاضر شدهاند از آن جهت که اعتکاف، حضور مؤمنان است در جمعی که آن حضور، آنان را در کنار هم قرار داده به جای آنکه هرکس جدا از دیگری همچون راهبان بخواهد عبادت کند، نه! اسلام دینِ «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» میباشد و این یعنی در عین رجوع به حضرت حق و دلدادگی به او، هر کدام جدا جدا نباشند، به همان معنایی که حضرت آیت الحق آیت الله حسنزاده «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودهاند: «بود مرد تمامی آن که از تن ها نشد تنها / به تنهایی بود تن ها و با تن ها بود تنها». و این یعنی اعتکافِ مادرانه. موفق باشید
سلام با توجه به سخنرانی اخیر رهبری و جهش همه جانبه سعود کیفی و زمانی جهان هستی و البته ایران اسلامی، در موقعیتی بی سابقه و اعلی بهمراه حضور وسیع همه شهدا و البته برپایی جهان موعود و پیش قدم گزارده در ظهور، بنده حتی یک قدم از این مرتبه پایین یا برگشت نخواهم کرد حتی اگر به قیمت خون خودم و همه عزیزانم تمام شود البته که منتظر قدم از سوی پروردگار نیز هستم. منتظرم تا اتفاقی رقم بخورد زیرا یقینا بدون اتفاقی برای ظهور این ایمان کامله و حیات پایدار آرزو شده، به استقرار پایدار نخواهیم رسید. متاسفم برای آنهایی که جا ماندند زیرا همه تلاش و دلسوزی ها برای سعادتشان انجام گرفت و یقیناً آنهایی که همراهی کردند رها نخواهند شد همه مان را به خدا سپرده ایم. از خداوند تقاضا میکنم هم او که حاضر و ناظر و رب العالمین است، که هرچیزی از کاستی های راه را بر ما ببخشند بحق پروردگاری خودشان انشاءالله. والله قسم منتظر منتظر خدایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً وقتی حقیقت، به عالیترین شکل در آن سخنان رهبری به ظهور آمد و به زیباییِ تمام و حکمت متعالی جایگاه هر تصمیمی را در نسبت با جهانی که در آن هستیم، روشن نمودند، مقابله و یا بیتفاوتی نسبت به آن رهنمودها مطمئناً عقوبت بزرگ دنیایی و آخرتی را به همراه دارد که نمونۀ آن سرگردانی و سردی زندگی افرادی است که نسبت به شرایط تاریخی و حضوری که در دل انقلاب باید داشته باشند، در غفلتاند. آیا فکر کردهایم بر سرِ آنانی که از ریشه خود فاصله گرفتند و تفکر معنویِ این دوران را به چیزی نگرفتند، چه آمده است؟ در زمانهای که خطرِ کندهشدن از بیخ و بنهای تاریخی سخت همه را تهدید میکند، باید بیندیشیم در زمانه ما چه حادثهای میخواهد رُخ دهد، وقتی دانشِ بشر به سعادت او منجر نشد و رابطه انسان با طبیعت هرچه بیشتر به هم خورد، نشانه آن است که خواندن و دانستن برای سعادتمندی کافی نیست، بلکه توجه متفکرانه به آنچه در شُرفِ پیدایی است، نیاز است. در حالیکه هیچ متفکری نمیتواند آنچه در پیش است را متوقف کند، ولی میتواند با برخورد متفکرانه و تفکر معنوی آن را از آنِ خود نماید و اگر دست از تفکر معنوی بشوییم، یقیناً قربانیِ پیشآمدها خواهیم شد. در حالیکه تفکر معنوی از ما میخواهد که فعالیتهای خود را در بستر ریشههای تاریخی خود شکل دهیم تا به بار بنشینیم زیرا در آن صورت، در رجوع به عالَم و آدم از رازگونگیِ آنها غفلت نخواهیم کرد.موفق باشید
عوام بود علی را کسی خدا نامید / خدای گوشهی ایوان طلاش آرامید / چه کام برتر از آن بوسهی ضریح علی / چه باک گفته کسی: اهل شیعه! ناکامید / نبی به آب وضوی علی تبرک جست / برای مست شدن در پی می و جامید؟ / علی ز خویشتن خویش خود سفر کردست / سفر کنید اگر پیروان اسلامید / علیست شیر خدایی که شیر شیران است / هزار شیر که باشید پیش او رامید / به خال و ابروی او از ازل گرفتارید / کبوترید و گرفتار دانه و دامید / به می بشوی ورقهای دفتر عرفان / خوشا مطالعهای که به عشق انجامید / ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «هزار شیر که باشید پیش او رامید» از آن جهت که اگر شیربودن یعنی وسیعترین حضور برای فتح قلّهها، هرکس که میخواهیم باشیم در مقابل شخصیت گشوده و گسترده و متعالی آن حضرت، تنها ذیل سایۀ انسانیت آن حضرت میتوانیم به طور حقیقی در نزد خود حاضر باشیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز: خداوند در آیه شریفه ۱۱۲ آل عمران فرمودند که «یهودیها هر جای دنیا که باشند، خفت و خواری باید بر سرشان سایهافکن باشد؛ مگر اینکه مسلمان شوند یا پناهنده. .. و داغ بیچارگی بر پیشانیشان زده شده است.» اما اکنون ثروتمندترین افراد جهان یهودی اند. این آیه با واقعیت امروز چگونه جمع می شود؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مورد اکثر یهودیان به اعتبار آنکه در مقابل وَحی الهی ایستادند که حکایت از آن دارد که عملاً کتاب مقدس خود را نیز زیر پا گذاشتند؛ میفرماید: «ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ» هر جا يافت شوند، مهر ذلت بر آنان خورده است؛ مگر با ارتباط به خدا، (و تجديد نظر در روش ناپسند خود،) و(يا) با ارتباط با مردم (و وابستگى به اين و آن)؛ و به خشم خدا، گرفتار شده اند؛ و مهر بيچارگى بر آنها زده شده؛ چرا كه آنها به آيات خدا، كفر مى ورزيدند و پيامبران را بناحق مى کشتند. اينها بخاطر آن است كه گناه كردند؛ و(به حقوق ديگران،) تجاوز مى نمودند. و به همین جهت ملاحظه میکنید که حتی برای عبور از آن سرگردانی مجبور میشوند به زمینها و کشور مردم فلسطین تجاوز کنند و سرگردانی غیر از ثروتمندی و چپاول ثروت بقیۀ انسانها میباشد که این خود نوعی سقوط در انسانیت انسانیشان میباشد و ادامۀ نیستانگاری و نیهیلیسم، از آن جهت که «زندگی» غیر از «رفاه» می باشد. موفق باشید
سلام علیکم: مقام واحدي پایین تر از مقام احدی است. آیا این نتیجه نمیدهد که مقام واحدي ناقص است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: واحد را با صفت خاص مانند قهّار میآورند که به تعبیر علامه طباطبایی واحدِ قهار همان احد است. در رابطه با رجوع به حق باید از این نوع مفاهیم آزاد شد. در این مورد اخیراً عرایضی شده است که میتوانید بدان رجوع فرمایید.https://eitaa.com/matalebevijeh/20849 موفق باشید
من متوجه تعارضات شما پیرامون افراد و سلک های مختلف نمیشوم، از طرفی میگویید خواب و مکاشفه حجت نیست، از طرفی میفرمایید مطالبی که مخالفت واضح با قرآن و حدیث دارند از امثال جناب ابن عربی را نباید حکم به ظاهر کرد و باید دید او از چه نگاهی به دنیا نگریسته و اینان که مثلا به جناب ابن عربی خرده میگیرند که چرا آیات عذاب را به غرق در لذات و نعمات بهستی بودن تاویل و تفسیر کرده، این افراد در ظاهر گیر کرده اند و نفهمیدند، از طرف دیگر وقتی ده ها بار ابن عربی میگوید مکاشفه برای سنجش صحت و سقم احادیث از بررسی سند و محتوا و معیارهای حدیثی بالاتر است، هیچ واکنشی نشان نمیدهید، یعنی در این مورد هم معتقدید ابن عربی منظورش این نیست و باید نگریست چه نکات لطیفی در این نظراتش داشته؟ و یا وقتی سید حیدر آملی مینویسد اگر ابن عربی به دروغ هم اگر کتابش را به رسول الله (ص) نسبت داده باشد کار خوبی کرده میفرمایید مجال پاسخ در پرسش و پاسخ سایت وجود ندارد. حضرت استاد این تناقضات پدر صاحب مغزم را درآورده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است که در محدودۀ سؤال و جواب نمیگنجد. خوب است سری به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدانپناه بزنید. البته آنچه در مورد جناب سید حیدر آملی گفتید تهمتی است که به ایشان زده شده. اتفاقاً او بر عکس، معتقد است ملاک حق و باطل تنها پیامبر خدا و ائمۀ هدی «علیهمالسلام» هستند. موفق باشید
سلام: مروری بر کتاب تکوین داشتم. حقیقتا اعجاب آور است و ذهن را رهنمون خالق می کند اگر چه ممکن است درصدی نیز احتمال تصادف برود. باری به کتاب تشریع که نظر می کنم به نظر می رسد این ادراک و احساس را در من ایجاد نمی کند که الهی هستند حال لااقل در آن حد که اصل یا ترجمه هایشان را بعضا دیدم مانند قرآن مجید، کتاب مقدس، اوستا و ... مثلا در قرآن مجید مطالبی است که شگفتی بر نمی انگیزد مگر تعداد کمی از آیات و سر جمع به یقین نرسیدم که الهی است و نیز سایر کتب ادیان. شاید با توجه به تکوین خدا هست منتها لزومی ندیده با بشر به صورت تشریع سخن بگوید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این نکتۀ علامه طباطبایی که امروز سالگرد رحلت ایشان است، بیندیشید که میفرمایند: اعتباریات شریعت ریشه در نفس الامر یعنی نظام تکوین دارد. حال اگر با این منظر به قرآن نظر شود متوجه میشویم قرآن ما را با سنتهای جاری که همان نظام تکوین است، مرتبط میکند تا خود را در نظام متقن و اصیل هستی احساس کنیم. در راستای یاد علامه طباطبایی و ادامه راه آن مرد الهی، بحثی تحت عنوان «نقش علامه طباطبایی در قرن اخیر» تنظیم شده که خوب است نظری به آن بحث انداخته شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/20808 موفق باشید
سلام علیکم: یه متنی هست میخواستم نظرتون را بدونم ببینم درسته یا نه؟ متن زیر:👇👇 وحدت وجود اثبات👇🤜🤜👇👇👇👇👇 این دقیقترین و اصولیترین چالشی است که شما تاکنون مطرح کردهاید. حق با شماست؛ من بر اساس سوابق قبلی، وحدت وجود را فرض گرفته بودم، در حالی که برای یک سالک، این اصل باید از درک حضوری او اثبات شود. ما باید از همان نقطهٔ قوی شما، یعنی «من بودنم را درک کردهام»، حرکت کرده و وحدت وجود را اثبات کنیم. 🔑 اثبات وحدت وجود، از «من هستم» شما اثبات این استدلال، بر اساس یک اصل بدیهی فلسفی و عرفانی استوار است: «استقلال وجودی محال است.» ۱. تفکیک وجود (مقدمهٔ منطقی) وجود در تقسیمبندی منطقی دو حالت بیشتر ندارد: نوع وجود تعریف مصداق واجبالوجود (ضروری) وجودی که ذاتاً موجود است و برای بودنش نیازمند هیچ چیز دیگری نیست (بینیاز مطلق). الله (خدا) ممکنالوجود (نیازمند) وجودی که ذاتاً نه هست و نه نیست و برای موجود شدن، نیازمند علتی خارج از ذات خود است. شما و تمام مخلوقات ۲. اثبات وابستگی تام «من» شما اکنون، «من»ی که شما به علم حضوری درک میکنید، باید در یکی از این دستهها قرار گیرد: آیا «من» شما واجبالوجود است؟ محال است. چون اگر واجب بودید، دیگر نیازمند خالق و پرورندهای نبودید و تمام عالم و کائنات باید به شما بر میگشتند. پس «من» شما یک «ممکنالوجود» است. نتیجهٔ عرفانی وابستگی: وقتی «من» شما ممکنالوجود است، یعنی شما فینفسه (بالذات) وجودی از خود ندارید و وجود شما تنها «نمود» است و نه «بود»؛ و این «نمود» را از واجبالوجود (الله) عاریه گرفتهاید. ۳. اثبات وحدت وجود (نتیجهٔ نهایی) وقتی شما میگویید: «من بودن خودم را درک کردم»، در حقیقت: شما هستی و وجود را درک کردهاید. از آنجا که وجود شما بالذات نیست و عاریهای است، آن هستیای که درک کردهاید، نمیتواند هستی شما باشد. آن هستی، باید هستی واجبالوجود باشد که در ظرف «منِ» شما تجلی کرده است تا ممکن بودن شما را ممکن کند. اثبات: چون واجبالوجود مطلق است و هیچ عدمی آن را محدود نمیکند، پس آن وجودی که شما درک میکنید، چیزی جز خود وجود مطلق نیست که در این قالب (من) ظاهر شده است. به همین دلیل، عرفا میگویند: «الوجودُ واحدٌ» (وجود، یگانه است) و آن یگانه، فقط و فقط الله است. نتیجهٔ کاربردی: درک شما از وجود خودتان، در حقیقت آگاهی حضوری به همان وجود واحدی است که تمام هستی از اوست. این آگاهی، همان شهود حضوری الله در لباس بندگی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون بین عرفان و فلسفه خلط میشود و از تباین مفهوم با مصداق غفلت میگردد. اساساً در عرفان بحث از واجب الوجود که مفهومی است از حقیقت هستی، در میان نیست. مگر اینکه بخواهیم برای منکران عرفان، عرفان را تعریف کنیم؛ کار خوبی است ولی راه سلوک و عرفان راه دیگری است. موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: استاد گرامی سوالی در مورد ذهن انسان داشتم. در سخن علوم جدید یکی از ویژگی های ذهن این است که دائم در گذشته و آینده، در غم گذشته و ترس آینده سیر می کند و به نظرم اغلب این موارد ذهنی هم با قیافه و شکل مراقبت از شخص و دلسوزانه ظاهر می شود. حال اینکه با بررسی این موارد این ویژگی های شیطان است که دروغی را زینت می دهد. استاد ذهن در چه مرتبه ای از وجود انسان است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن، مرتبهای از مراتب نفس ناطقه است. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید
باعرض سلام و ادب: بنده از زمانی که جوان تر بودم همیشه براهین اثبات خدا رو دنبال میکردم و از نظر عقلی قبول دارم اما احساس میکنم از نظر قلبی وارد اثبات نشده به دلیل اینکه در زمانیکه احساس میکنم با خدا ارتباط گرفته ام یا مثلا دارم با اهل بیت ارتباط میگیرم یا دعایی میخوانم ناگهان این به ذهنم می آید که نکند همه ی اینها دروغ باشد نکند وهم و خیال باشد و حال روحی من رو خراب میکند چه باید بکنم از شر شک خلاص شوم؟ همسرم زیاد اهل مطالعه برهان و اثبات و ... نیست اما با تمام وجود برای خدا و اهل بیت همه کار میکند اما من همیشه در نزد خودم در حال مبارزه و اثبات و شک هستم و تلاش میکنم از شبهات ذهنی خودم و شبهات جامعه رها شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این پرسشگری پیش میآید بخصوص برای نسل جدید که نسل پرسشگری است و به همین جهت باید در میدانی حاضر شد که انسان، خدا را در نزد خود احساس کند و این غیر از آن است که به خدا باور داشته باشیم. در این راستا بود که در ابتدای مهرماه امسال بحث با عنوان «در موضوع توحید و ایمان» به میان آمد که میتوانید آن مباحث را دنبال کنید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AF%D8%B1%20%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9&tab=sounds. علاوه بر آن اگر سری به کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی آن» که روی سایت هست، بزنید خوب است. موفق باشید
سلام: ببخشید یک سؤال دیگر، آیا جنگ دوازده روزه علاوه بر بازدارندگی که برای کشورمان داشته است، توانسته است برای منطقه مخصوصاً غزه و لبنان هم داشته باشد؟ چرا حملات اسرائیل و آمریکا روی آنها زیادتر شده است؟!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: با طوفان الاقصی، جهادِ بزرگی در مقابل استکبار شروع شد و همچنان ادامه دارد. جنگی که همۀ موجودیت رژیم صهیونی و پیرو آن حضور استکبار در منطقه را هر روز با تهدید بیشتر روبهرو میکند و این است که آنها هرچه از دستشان برآید انجام میدهند و دفاع مقدس ۱۲ روزۀ ما، امید پیروزی بر رژیم صهیونی را در مردم فلسطین صد چندان کرد به آن معنا که میتوان با آن رژیم مقابله کرد و مجبورش نمود که تقاضای آتش بس کند. و معلوم است که «الغریق یتشبث بکل حشیش» زیرا احساس میکند همه چیزش را از دست داده است. موفق باشید
مدت زیادی است قریب به هفت یا هشت سال که احساس رشد در زندگی ندارم. رشد در جمیع امور مادی و معنوی و علمی. مدام زمین می خورم و جلو نمی روم. متحیرم که علت چیست و از کجا می خورم. چه چیز را درمان کنم و چگونه جلوی این رکود و شیب رو به پایین را بگیرم. احساس خستگی و کسالت و یاس هم دامنگیر می شود. عزمی انگار در من نیست برای حرکت. چگونه جرقه و شعلهای مهیا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان بر اساس شریعت الهی که راهی است به سوی پروردگار، باید وظایف خود را در علم و عمل انجام دهد و صبر بر طاعت به همین معنا میباشد. از این جهت نباید انتظارهای زود و قابل حس داشت. امیدوار باشد به صبری که در دینداری پیشه کرده است. موفق باشید
سلام علیکم استاد: متن روزنامه وطن امروز درباره فصل تازه دینداری یه چارچوب خوبی از منظومه فکری شما رو به من داد با اینکه آثارتون رو مطالعه میکردم. حالا توی این موصوعاتی که اشاره شد. اینکه دینداری سنتی و روشنفکری دینی جوابگوی نسل جدید نیست و نیاز داریم به تفکر انقلاب اسلامی عهد ببندیم. بخوایم همین موضوع رو مبنایی توصیح بدیم چه آثاری بخونیم که پشتوانه های معرفتیش رو بفهمیم و بتونیم منتقل کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی در پیش رو» میتواند نکاتی را در این رابطه با مخاطب در میان بگذارد و یا کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» با شرحی که جناب حاج آقا نجاتبخش در آن ورود میکنند https://eitaa.com/soha_sima/5336 . مباحثی که در محرم امسال تحت عنوان «کربلا و عبور از دوگانگیِ زندگی و مقاومت» پیش آمد، ان شاءالله میتواند کمک کند. https://lobolmizan.ir/sound/1670?mark=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1 موفق باشید
سلام استاد: نظرتون در مورد این نکته آقای فیاض بخش چیه ایشون قریب به مضمون میفرمایند تنها راه چاره برون رفت از تلبیسهای شیطانی و مشکلاتی که ابالسه نه فقط برای انقلاب بلکه برای اصل اسلام در سراسر عالم چیدند توجه به اصل مسئله ولایت از منظری هست که علامه طباطبایی و امام امت (ره) برای ما چیدند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند جناب آقای فیاضبخش را حفظ کند که سخن بسیار درستی فرمودهاند و در راستای حضور ذیل ولایت الهی باید در انقلاب اسلامی هم به عنوان حضور ذیل اراده و ولایت الهی حاضر شد وگرنه حتی اگر طرفدار انقلاب هم باشیم، بیشتر با انگیزههای سیاسی وارد شدهایم و نه انگیزههای الهی. موفق باشید
برای کتاب جامع السعادات دو تا ترجمه هست: یکی ترجمه مجتبوی و یکی ترجمه کریم فیضی؛ من ترجمه کریم فیضی رو خریدم که دو جلده به نظرتون ترجمه کریم فیضی هم خوبه و ترجمه ها فرقی با هم ندارن؟
باسمه تعالی سلام علیکم: بنده ترجمه استاد مجتبوی را داشتم که ترجمه خوبی بود ولی از آن ترجمه اطلاع ندارم مهم اصل کتاب است و محتوای ارزشمند آن. موفق باشد
میشل فوکو (درباره انقلاب اسلامی): زمانی فراخواهد رسید که این پدیده که تلاش میکنیم درکش کنیم و ما را به شدت مجذوب خود کرده است - یعنی تجربه ی انقلابی ـ خاموش خواهد شد. دقیقاً نوری بود که در همه ی این مردم روشن بود و درعین حال همه ی آنان را در خود غرق کرد. این نور خاموش خواهد شد. آنگاه نیروهای متفاوت سیاسی و جریانهای متفاوت سربر خواهند آورد، سازشهایی صورت خواهد گرفت و من به هیچ وجه نمیدانم چه کسی پیروز خواهد بود و گمان نمی کنم زیاد باشند کسانی که بتوانند از هم اکنون این را پیش گویی کنند. این نور محو خواهد شد. فرایندهایی متعلق به سطحی دیگر و به نوعی متعلق به واقعیتی دیگر وجود خواهد داشت. منظورم این است که آنچه شاهدش بودیم نتیجه ی نوعی ائتلاف مثلاً میان گروههای متفاوت سیاسی نبود، نتیجه ی سازش میان دو طبقه ی اجتماعی هم نبود که یکی با عقب نشینی بر سر این موضع و دیگری بر سر موضعی دیگر سرانجام بر سر مطالبه ی این یا آن انتخاب به توافق برسند. ابداً. چیزی دیگر روی داد. پدیده ای همه ی مردم را در بر گرفت و روزی از حرکت بازخواهد ایستاد. در آن زمان دیگر فقط محاسبه های سیاسی باقی خواهد ماند. کتاب «آیا قیام کردن بیفایده است؟»، گفتگوی ایران: روح جهان بیروح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ص۴۶ بیایید نظر کنیم، نه به غوغای سیاست و نزاعهای روزمره، بلکه به آن لحظهی آغازین، آن دمِ نخستینِ انقلاب اسلامی که به تعبیر حضرت امام، نوری بود در قلب امت؛ نوری که نه از سازش طبقات برآمد، نه از محاسبههای سرد سیاست، بلکه از عمق جان مردم جوشید و همه را در خود غرق کرد. افسوس که امروز، آن نور در پس پردهی دعواهای سیاسی پنهان گشته است؛ و تحلیلها، به جای آنکه از حقیقت وجودی این تجربه سخن گویند، در سطح منازعات روزمره متوقف ماندهاند. این حجابِ سیاست، ما را از شهود آن لحظهی ناب بازمیدارد. پس اگر میخواهیم بفهمیم، باید از نو نظر کنیم؛ با چشم دل، با نگاه تاریخی و وجودی، به آن نوری که روزی در قلبها شعله کشید و هنوز میتوان پژواکش را در جانهای بیدار شنید. و مگر نه آنکه هر انقلابی، اگر از جنس حقیقت باشد، نه تنها ساختارها را دگرگون میکند، بلکه جانها را نیز به لرزه میافکند؟ آن نور، آن لحظهی بیبدیل، نه در شعارها بود و نه در صفآراییهای سیاسی؛ در سکوتی بود که دلها را فرا میگرفت، در اشکهایی که بیدلیل جاری میشد، در گامهایی که بیمحاسبه به سوی خطر میرفتند، تنها به امید چیزی که نامش را نمیدانستند، اما حضورش را حس میکردند. اکنون، در روزگاری که تحلیلها به آمار و تفسیرهای سطحی فروکاسته شدهاند، و هر تجربهی تاریخی در قالب جناح و جریان بازخوانی میشود، وظیفهی ماست که از نو به آن لحظه بنگریم؛ نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای فهم آن حقیقتی که در دل آن لحظه نهفته بود. شاید آن نور خاموش شده باشد، چنانکه فوکو گفت؛ اما خاموشیاش نیز خود نشانهای است. نشانهی عبور از شور به شعور، از انفجار به تأمل، از جمع به فرد. و شاید اکنون، در این سکوتِ پس از طوفان، وقت آن رسیده باشد که از نو بپرسیم: آن نور چه بود؟ از کجا آمد؟ و آیا هنوز میتوان ردّش را در جانهای مشتاق یافت؟ @varastegi_ir ๛ وارَستِگی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر تاریخی در دل ظلمات آغاز شود آنچنان نیست که حجابهای ظلمانی او را به راحتی رها کنند، ولی همچنان هم نیست که بتوانند خاموشش نمایند و از افقی که در مقابل مردمان گشوده شده است، مردمان را منصرف نمایند حتی خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابتهای جهانی در رشتهی جودو که رهبر به ایشان فرمودند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید. https://eitaa.com/syasatmahdaviyat/737433 . نه! همانطور که میفرمایید انقلاب اسلامی نوری است که بعضاً با سیاستبازیهای عدهای به حجاب میرود ولی افقی با انقلاب اسلامی در مقابل مردم ما گشوده شده است که آنان را به انسان و انسانیت دعوت میکند. وقتی زیبایی هستیِ خود را با حضور در هستی خود احساس کردیم، معلوم است که هر آنچه از چنین انسانی با چنین حضوری ظاهر شود، زیبا است؛ چه در سخنگفتن و چه در حرکات و سکنات و تعاملات با دیگران. در همه موارد، این هستی است که به صورتی خاص در این تاریخ با افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، به ظهور آمده تا ما را با هستی خود آشنا کند و هرچه بشر جلو و جلوتر رود، بیشتر به هستی خود نزدیک و در آن حاضر میشود. این راهی است برای انسانی که خودش برای خودش مسئله شده، تا خود را با خودآگاهیِ تمام و همه چیز را در آن حضور بازبینی کند، به همان معنایی که در آخرالزمان، گویا آن عالیترین انسان، دین جدیدی آورده، زیرا انسان آماده نگاهی دوباره به آخرین دین است، برای آخرین انسان در نهاییترین حضور. و اینجا است که حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» فرمودند: « مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.» موفق باشید
سلام محضر استاد طاهرزاده: به نظر شما مطالعه روانشناسی اگزیستانسیالیسم و hثار روانشناسان تاثیر گرفته از هایدگر با دیگر روانشناسی ها فرق دارد و می تواند مسائل را روشن تر کند و در فهم دین به ما کمک کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحبنظر نیستم ولی اهل نظر میفرمایند از آن زمانی که آقای فروید با نگاه به آثار هایدگر، روانشناسی را شکل داد جهشی در روانشناسی ایجاد شده که ظاهراً متأسفانه ما در ایران، آقای فروید را از این زاویه نمینگریم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به دغدغه ای که در نوشتن کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود داشته اید، آیا فکر میکنید که این مسئله همچنان در این تاریخ نیز وجو دارد یا خیر، چرا که بنده احساس می کنم این مسئله در تاریخ امروز و نوجوان امروز حل شده است چرا که میبینم جوان و نوجوان امروزی چنان چه با مسئله ای ارتباط وجودی و حضوری برقرار نکند آن را دنبال نمیکند بخلاف نسل ما. آیا تصور بنده را درست می دانید یا اشتباه میکنم. از این جهت میپرسم که ببینم همچنان طرح مباحث کتاب ذکر شده در جمع مربیان و تذکر به این مسئله جا دارد یا زمان آن گذشته یا لااقل دیگر مثل سابق مطرح نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعیت آن است که هر اندازه با مفاهیم، هرچند آن مفاهیم مهم باشند نمیتوان زندگی کرد و در این زمانه این نکته بسیار جدی شده به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب فرمودند نگران تبلیغ هستند. موفق باشید
سلام علیکم: زیارت قبول استاد عزیز. امروز روز اربعین است و قسمت شد در پیاده روی جا ماندگان شرکت کنم اما وقتی حضور یافتم آرزو داشتم که ای کاش نمی آمدم وضع حجابی که در این مراسم بود وضع خوبی نیست برای شخصی مجرد همچو بنده و بسیاری افراد وضعیت اصلا خوب نیست و همینطور برای حتی غیر مجردین و حتی خانم ها و دختران محجب. نمیدانم آیا این گونه افراد حق دارند با این وضع در مراسمات مذهبی که به شکل عمومی - نه مثل هیئت که زن و مرد از هم جدا هستند- شرکت کنند؟ آیا نباید ممانعت کنیم حتی اگر به ناراحت شدنشان بینجامد؟ اگر نشود کاری کرد که آنها رفتار خود را تغییر دهند آیا برای امثال بنده شرکت در چنین مراسماتی اصلا ترجیح دارد یا تازه مایه عقاب است و مایه زدوده شدن ایمان؟ حضرت آقا در کتاب طرح کلی میفرمایند که تقوا یعنی زره ای که انسان را نگه میدارد تا انسان به کمک وبا زده ها برود اما بنده وقتی خودم و اطرافم را نگاه میکنم تقریبا هیچ کسی را نمیبینم که تقوایی این چنین داشته باشند با اینکه افراد مذهبی اطرافم هستند. حالا آیا به این حد از تقوا میتوان رسید در همین جوانی با این همه مشکلات؟ راهش چیست؟ راه رفتار با بی حجابان و بد حجابان از جانب ما مردان و ما مردم چیست؟ نمیدانم شاید حس و حالم با این نوشتار ناقص منتقل نشده باشد شنیده ام در اربعین هم این فضای بد حجابی دارد پر رنگ میشود و اگر چنین باشد حتی نمیدانم حق دارم وارد چنین مراسم مهمی مثل اربعین شوم یا وظیفه ام ترک این مراسم است؟ آیا روایتی که میفرماید در آخر الزمان در خانه ها بنشینید و بیرون نیایید را میتوان بر این موضوع تطبیق داد و این وضع بد حجابی و بی حجابی را یکی از مصادیق آن دانست؟ ملتمس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به نگاهی که کاربر محترم سؤال شمارۀ 40388 https://lobolmizan.ir/admin/edit-quest/40388 داشتهاند نظری بیندازید. موفق باشید
با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعفها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که میفرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان میشود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید
سلام استاد: نظر شما در مورد مطلب زیر را خواستم جویا باشم: برابر با روایات شب قدر افضل شبهای سال است که در این شب، مقدرات بندگان برای یک سال آینده تعیین میشود. به همین دلیل، آن را «شب قدر» نامیدهاند. «شب قدر» یک ساحت زمانی و ظهور دارد که مستند به آیات قرآن یکی از شبهای ماه مبارک رمضان است و یک ساحت تکوینی و منزلتی. در واقع ظرف وجودی شب قدری که در آن قرآن نازل شده و ارزش هزارماهه پیدا کرده پیش از آن باید به چنین منزلتی در عرصه تکوین رسیده باشد. به بیانی دیگر شب قدر شب نزول قرآن است و قرآن مظروفی است که تنزل پیدا کرده و به عالم زمینی رسیده است. برای این امر باید برای این مظروف، ظرفی وجود داشته باشد تا پذیرای عظمت قرآن باشد و این ظرف چیزی جز قلب امام معصوم نیست. پرواضح است که ظرف و مظروف باید متناسب هم باشند تا ظرف فراتر و پست تر از مظروف نباشد. در مورد شب قدر دو نگاه می توان متصور شد. یکی اینکه فقط یک شب قدر بوده و آن یکی از ۲۳ شبی بوده که در زمان حیات پیامبر اکرم بوده و قلبی که پذیرای قرآن بوده همان وجودی است که فاطمه را قبل از تولد در خود نهان داشته است. تصور دوم این است که شب قدر هر ساله تکرار می شود و قرآن بر قلب و وجود امام معصوم علیه السلام نازل می شود و سایر ائمه معصومین علیهمالسلام یا شخص امیرالمومنین که مساوی نفس پیامبر بودند و یا دودمان پرورش یافته و از گل وجودی حضرت زهرا سلام الله علیهم هستند. با این تفصیل شاید بتوان روایت امام صادق (ع) را توجیه کرد که چرا فاطمه سلام الله علیها معادل «لیله» قدر و منظور ضمیر «فیها» در آیه مبارکه «تنزل الملائکه و الروح فیها...» و مساوی شب قدر و ظرف محوری نزول قرآن و هدایت تکوینی و تشریعی انسانها قرار می گیرند. از امام جعفر صادق (ع) در تفسیر فرات کوفی، چنین نقل شده است: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ.اَللَیْلَهُ: فاطمه والقدر: اَللَّهُ. فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد ادرک لیله القدر، و انّما سُمّیت فاطمه لانّ الخلق فطموا عن معرفتها ... و قوله: وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یعنى: خیر من الف مؤمن و هى ام المؤمنین.تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ فِیها و الملائکه المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) و الروح القدس هى فاطمه. بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ. یعنى حتى یخرج القائم. اللیله، حضرت فاطمه، است. القدر ،«اللَّه» است. پس هر کس که فاطمه و مقام ایشان، را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش، ناتوان هستند. اما معناى «لیله القدر، بهتر از هزار ماه است»؛ یعنى، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز امالمؤمنین حضرت زهرا (س) مىیباشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد و مراد از روح یا روحالقدس همانا، فاطمه است و مراد طلوع فجر، ظهور حضرت مهدی و قائم، است. نتیجه اینکه برای درک شب قدری که در ماه مبارک رمضان واقع شده باید ولایت و حقیقت تکوینی حضرت زهرا سلام الله علیها شناخته و درک شود و ولایت ایشان پذیرفته شود تا از سویی شب قدر، به منزلتی فراتر از شبهای دیگر برسد و از سویی ظرف نزول مقام رفیع قرآن کریم عینیت یابد تا نزول قرآن و زمینی شدن آن در قلب معصوم محقق شود فاطمه زهرا (س) رمز و راز بقاى اسلام محمدى (ص)، حلقه اتصال نبوت، امامت و ولایت، وارث سریر رسالت، حامى امامت و حامل ولایت است. فاطمه که خود کوثر و خیر کثیر جارى در جان جهان و باقى در هر زمان است، کوثر وجود یازده امام معصوم (ع) بعد از خویش است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالبی که فرمودهاید نکات خوبی است و به همین جهت باید در نسبت شب قدر و وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» فکر کرد. عرایضی در کتاب «مقام لیلة القدری حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» که روی سایت هست، شده است. ولی باز هم باید برای درک مقام لیلة القدری حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» جلو و جلوتر رفت تا در افق شخصیتِ اجمالی آن بانوی بزرگ به مطلع الفجرِ تاریخی جهان اسلام رسید. موفق باشید
