بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40748
متن پرسش

سلام: می‌گویند شیعه و محب اهل بیت فقط در جهنم برزخی عذاب کشیدن و پاک شدن رو سپری می‌کند و در قیامت آتش جهنم به وی هرگز نمی‌رسد، آیا این صحیح است؟ و آیا اینکه می‌گویند همه جهنم را می‌چشند حتی اهل بیت ولی خاموش است آیا منظور جهنم برزخی است یا قیامت؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف در این است که اگر کسی در دنیا متوجۀ حقیقت انسانی و اهداف عالیۀ انسانی باشد و تلاش کند از طریق دستورات شرع مقدس به سوی آن اهداف، شخصیت خود را شکل دهد تنها در برزخ است که متوجه می‌شود نسبت به رسیدن آن اهداف، موانعی جزئی دارد که با خودآگاهیِ برزخی نسبت به آن موانع از آن‌ها عبور می‌کند و به خود می‌آید. و چشیدن جهنم به معنای درک خطراتی است که در دنیا با آن روبه‌رو بوده‌اند، نه آن‌که گرفتار آن شوند به همان معنایی که فرموده‌اند: جهنم، باطن دنیا می‌باشد. و همان‌طورکه اهل البیت «علیهم‌السلام» زندگیِ دنیایی داشتند، عملاً متوجه دنیا شده‌اند بدون آن‌که گرفتار آن شوند. موفق باشید. 

40636

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: آیا حضرتعالی ماسارا ایموتو و آزمایشات او را تایید می کنید؟ و آیا برای اثبات و شعور درک کائنات می تواند قابل اعتماد باشد؟ ضمن اینکه چنین نظریه ای در مورد برخی از فلزات وجود دارد. ماسارو ایموتو نویسنده و شبه دانش‌مند ژاپنی بود که به دلیل ادعاهایش در مورد بلور یخ شناخته شده است. ایموتو معتقد بود مولکول‌های آب در مقابل کلمات و افکار انسان‌ها سریعاً عکس‌العمل نشان می‌دهند. او آزمایش‌های خود را اینگونه انجام داد: مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول‌های یخ عکس می‌گیرد. همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند. او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا حدی در جریان هستم و این حکایت از آن دارد که نسبتی بین روح انسان و طبیعت برقرار است و با توجه به این امر، چرا از طریق «معرفت نفس» تا مرز انس با قرآن و تدبّر در قرآن، خود را جلو و جلوتر نبریم تا هماهنگی لازم بین ما و همۀ عالم وجود برایمان پیش نیاید؟ موفق باشید 

40548

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی، سلام علیکم: دیگر خودم را نمی‌شناسم! استاد دلم نمی‌دانم کجاست؟، نمی دانم کی ام، نمی دانم کجایم. بعد از ازدواجم دیگر خودم را نمی‌شناسم. با موجودی غریبه روبرو گشتم که هرگاه عکس هایش را می‌بینم در فکر فرو می‌روم و می‌گویم این منم؟ نمی‌دانم آن امید کجاست و این امید کیست؟ دلم در سوز و گذار و عذاب غرق است کاری ز دستم نمی آید. از ضعف، از کم بودن، از نبودن متنفرم. اما دیگر نیستم، کمم، ضعیفم. از برای اینکه عقلی هم درکار نیست، آرزوی توقف می‌کنم. آخر منِ به پناه و سر و پایی که بعد از سال ها زندگی در ظلمات، نور یافتم که بکجاست، حالا هم که پایی و اراده ای و چشمی برای رفتن ندارم. بدنبال هرچه بهتر و بیشتر شدن موقعیت های رسیدن به خود، سبک زندگی را اصلاح می‌کنیم و مطالعه و ازدواج و ... را پیش می‌گیریم اما پاینبد شد!!. منِ بی آه و چاره به کجا درد بَرَم؟ به که گویم؟ کی مرا می‌فهمد که بخواهم برایش سفره دل باز گردانم؟ استاد به خدا بگویید باز خر ما را زین نفس پلید. به امام زمان بگویید یک کرشمه. التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصۀ انسان امروزین تاریخ است که بالاخره از حضور دینداریِ دیروزین باید نسبت به حضور امروزینِ دینداری که نظر به انسان کامل است؛ هجرت کند و در نسبت با پیامبر و اهل البیت «علیهم‌السلام» به عنوان آیینۀ انسان های کامل که قصۀ نهایت انسانیتِ ما می‌باشد، خود را جستجو کند و با توجه به همین امر عرایض اخیر تحت عنوان «پیامبر خدا و ائمه علیهم السلام و بازگشت به ایمان گمشده (۱ و ۲)» https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/enghelab/bashar_jadid_azadi_va_din/speech/bvf_peyambar_va_aemeh_va_bazghasht_be_iman-1.MP3  و 
https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/enghelab/bashar_jadid_azadi_va_din/speech/qOU_peyambar_va_aemeh_va_bazghasht_be_iman-2.MP3 شده است خوب است به آن مباحث رجوع شود. آری! https://eitaa.com/ayaat_110/23538. موفق باشید

40494

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه‌تعالی جناب استاد بزرگوار، سلام علیکم: اینجانب در طی سال‌های گذشته از مجموعه دروس ارزشمند شما بهره‌ فراوان برده‌ام. تاکنون موفق به استفاده از دروس صوتی زیر شده‌ام: ده نکته در معرفت نفس، از برهان تا عرفان، برهان صدیقین، سوره زمر، ای اباذر، جنود عقل و جهل، شرح دعای مکارم‌الاخلاق، مناجات التائبین، حدیث یابن‌الجندب، شرح دستورالعمل‌های آیت‌الله بهجت، حدیث عنوان بصری، زیارت جامعه کبیره و اکنون به‌تازگی درس «آداب‌الصلاة» حضرت امام خمینی (رض) را آغاز کرده‌ام. ضمناً لازم به ذکر است که با وجود علاقه به مباحث نظری، نگاهم بیشتر معطوف به عرفان عملی و کاربردی است. ۱. با توجه به اینکه در مسیر معرفت توحیدی، احساس علاقه برای ورود به متون اصیل عرفانی دارم، آیا ورود به متونی نظیر فصوص‌الحکم برای بنده در این مرحله توصیه می‌شود؟ یا پیشنهادی برای ترتیب و اولویت دروس بعدی دارید؟ ۲. با توجه به اینکه طی سه سال گذشته در سوئد مورد توطئه ضد اسلامی و آزار و ظلم سیستماتیک بوده‌ام که ذهن و روحم را در حالت چالش مداوم نگه داشته است، چگونه می‌توانم در مسیر سیر و سلوک، این وضعیت را به فرصتی برای تعمیق معرفت و دستیابی به آرامش درونی تبدیل کنم، بدون آنکه دچار فرسودگی، تلخی یا انحراف از هدف اصلی شوم؟ مشتاقانه منتظر راهنمایی‌های حضرت‌عالی هستم. با احترام و ارادت

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده با توجه به مراحلی که دنبال فرموده‌اید ان شاءالله می‌توانید مباحث «فصوص الحکم» و «منازل السائرین» را دنبال کنید. ۲. در این موارد مهم، سبک و سیره‌ای است که انسان باید از خود نشان دهد که آن وارستگی با افراد است نسبت به وجوه انسانی که انسان‌ها نسبت به هم می‌توانند داشته باشند. موفق باشید

40430

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: رفتم بیشتر روش فکر کردم. به این نتیجه رسیدم که زیبایی ظاهری رو به سلامت جسمی و روحی و عقلی و روانی، ترجیح میدم. متاسفم. چه حماقتی‌. حاضرم بخاطر ظاهرم با تمام آینده شغلی و تحصیلیم قمار کنم. خب که چی اصلا؟! گیریم که آپولو هم هوا کردم. آخرش که چی. اصلا یک جورهایی اعتقاد ندارم به اینکه سلامتیم با عدد های برگه آزمایش و وصل کردن اینجور ماسماسک ها به بدنم، تضمین بشه. به خوبی دریافتم که این دنیا قانون مانون حالیش نیست، هیچ چیزی شرط هیچ چیز نیست، خدا هرکاری خودش دلش میخواد میکنه و بس! دیگه حتی به وجود اسباب و واسطه و قضا و قدر هم باور ندارم. تماما خودم و سرنوشت رو عروسکی می‌بینم در دست های عروسک گردان خیمه شب باز! و با دیدن انتخابم، تلنگری خوردم از اینکه چرا خداوند فرموده: دست جنس زن بدون حجاب، به نور خداوند نمی‌رسد.... ما زن ها هویت خودمون رو با جسممون قاطی می‌کنیم، توی آرایش ظاهرمون گم میشیم و فرو میریم و دفن میشیم..... ما زن ها تک تک چشم هایی که رومون میفته رو میتونیم حس کنیم، حتی اگه دقیقا نفهمیم از سمت کی داره نگاه های هوس آلود و خورنده به سمتمون روانه میشه.... و همزمان که حیوانیتم از دیده شدن لذت میبره، روحم خراش برمیداره و هر نگاه یه چیزی رو ازم میدزده... خودم رو.... من همه ی جواب ها رو میدونم استاد ولی نمیدونم چرا هنوز میخوام لجبازی کنم. رفته بودم تهران که استاد شجاعی رو قبل از رفتنشون به اربعین، ببینم. و بهم گفتن که حجاب غیر چادر، اساسا حجاب نیست، چون حجاب پوشوندن پوست بدن نیست. و خیلی چیزهای دیگه که من نفهمیدم. گفتم بهشون که من نفهمیدم چی گفتین ولی چون شما میگین، باشه. من همه ی جوابها رو میدونم اما دلم میخواد وانمود کنم که نمیدونم. شب که راننده ی پدرم اومد دنبالم، تا خود اصفهان باهام بحث کرد فقط بخاطر اینکه دید چادر و حجاب دارم و منو نماینده اعتقادات موجود در پشت چنین پوششی می دونست. «.... و این نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند...» بحث از اینکه چرا پول ما باید بره برای عرب ها و آخوند جنایتکار باعث سقوط هواپیمای اوکراینی شده، شروع شد، تا رسید به اینکه چینی ها نماز نمیخونن اما دنیارو قبضه کردن، ایرانی های آریایی رو چه به پیامبر عربی و و و حتی اینکه چطور هابیل و قابیل که دوتا مرد بودن تونستن تکثیر نسل داشته باشن و تا خود مقصد اینقدر جیغ زدم و پشت سر هم جواب دادم که گلو درد گرفتم، چون بنده خدا سنش بالا بود و سمعک لازم، رسما باید داد می‌زدم! گفت اگه خدا می‌خواست شفا بده، می‌داد، ابوالفضل میخوایم چیکار؟! گفتم پس شما دکتر نرو، دارو نخور دیگه!! گفت ما به خیریه کمک می‌کنیم، دیگه نماز نمی‌خوایم! گفتم آدم دیابتی انسولین میخواد، با هیچ مولتی ویتامینی هم نمیشه درمانش کرد!! گفت چرا بدبختی ها مال خاورمیانه‌ست؟! گفتم چرا بالاترین آمار خودکشی و اوردوز و افسردگی مال آمریکا و اروپاست؟! گفت چرا خدا باید بخواد با چادر به خودمون سختی بدیم؟ گفتم اگه قرار بر آسونی و راحتی بود که خیلی چیزهای دیگه هم توی دنیا درد داره، این درد زایمانه که بعدش تولدی زیبا رو به رومونه، گفت اگه خدا مهربونه پس چرا همه چیزو بهمون نمیده، گفتم اگه اینجوری به شادی می‌رسیدیم که مرفه ترین ها و مشهور ترین سلبریتی های عالم نباید غم و غصه و افسردگی میداشتن، گفت چرا این اعمال تکراری رو هزاران بار انجام بدیم؟ گفتم چطور از غذا خوردن و دستشویی رفتن خسته نمیشین؟! گفت چرا نبی مال ۱۴۰۰ سال پیش باید باشه؟ گفتم چطور با سقراط و افلاطون که مال ۴۰۰۰ سال پیشن مشکلی ندارید؟ گفت چرا خدا باید ما رو بندازه تو جهنم؟ گفتم جهنم وجودش عارضه، خودساخته‌ست، شما مهمون سفره اعمال خودتی... گفت فقط مفت خورها میرن اربعین! گفتم کدوم مفت خوری برای دو وعده غذا جسم خودشو به هلاکت و فلاکت میندازه تو هوای ۵۰ درجه... گفت باید آزادی مطلق باشه تا مردم خودشون صلاحشونو تشخیص بدن، گفتم پس چطور قوانین راهنمایی رانندگی رو می‌پذیرید؟ گفت با چهارتا تار مو چیکار دارین؟ گفتم مسئله مسئله ی حد پیشرویه، گفت دست بردار من اصلا دلم نمیخواد این اعمال مزخرف رو انجام بدم، گفتم حد یقف این دلم میخواد ها کجاست؟! مسئله اینه که ما عقل خودمونو بیشتر از خداوند علیم مطلق قبول داریم... گفت اینقدر از جمهوری اسلامی و شما آخوند ها (منم میاره قاطی آخوندها چون روسری دارم  دروغ و دزدی دیدم که ازتون نفرت دارم، گفتم منم اینقدر از این آخوند ها و استاد ها و سخنران ها خیر و خوبی دیدم که همه ی عمرم رو مدیون کلام نورانیشون هستم... (که یکی از اون استادان عزیز شما باشید) و حتی اگه تمام مسلمانان عالم و مسئولین جمهوری اسلامی به دزدی و فساد رو بیارن، در وظیفه ما نسبت به اینکه باید از اون یگانه حقیقت پیروی کنیم، تغییری ایجاد نمیکنه. القصه. جواب که میدم از مشرق به مغرب می‌پرید و آخرم گفت هیچ کدومش قانع کننده نبود. فهمیدم که این جماعتی که پر از خشم و بغض از اسلام و پیغمبر هستن، اساسا دنبال جواب نیستن و پاسخ دادن بهشون هیچ نیازی به اطلاعات دینی نداره. همه‌ش حاضر جوابیه و بازی کلمات!!! موقع پیاده شدن هم از ترس خدا حلالیت خواستم ناراحت نشده باشه اگه تندروی کردم. یه جاهایی واقعا با لحن تند و خشن و غیر محترمانه با بزرگترم که ایشون باشه، حرف زدم، اما جور دیگه گمونم نمی‌شد!!! الانم میدونم این بحث های کلامی تغییری در مسیر ایمان اشخاص ایجاد نمیکنه چون ایمان یک امر قلبیه و تمام. فقط امیدوارم بخاطر لحن تند و تیزم خدا ناراضی نباشه... خیلی ببخشید پرحرفی کردم استاد. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا قوت. این‌که انسان از سر متانت و دلسوزی و صبر در میدان هدایت انسان‌ها حاضر شود، در واقع به نوعی خود را وسعت داده است و خود به خود خداوند درک بهتری از خودمان را به خودمان عنایت می‌‌کند. و در همین راستا به حکم درک بهتر خود، درک بهتر پروردگارمان پیش می‌آید. 
در مورد مواجهه با آن بیماری، مهم، کنارآمدن با آن است به صورتی که روال زندگی به هم نخورد و از این جهت نباید در استفاده از آن دستگاه چنانچه آن طور که می‌فرمایید زندگی را راحت تر می‌کند، سخت‌گیری کرد. و در همین رابطه حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: "خداوند دوست دارد از رخصت‌هایش استفاده شود، همان‌گونه که دوست دارد از واجباتش استفاده شود." موفق باشید
 

40407

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

باسمه تعالی. سلام علیکم: اعظم الله اجورنا و اجورکم. شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنم. چند وقتی است که می خواستم مسئله ای را در میان بگذارم. امروز که در مجلس دیدم آقای توسلی با چه بغضی در گلو و خون دلی داشتند اعتراضات به وضعیت فرهنگ را به وزیر ارشاد مطرح می کردند، دلم شکست و فرصت را مناسب دیدم که مطرح کنم که به نظر شما این پدیده به اصطلاح وفاق، چه ماهیتی در پشت پرده دارد؟ بحثم در اصل وفاق و هماهنگی قوا نیست که مقام معظم رهبری دام ظله بر آن همیشه تاکید داشته اند. یادم است چند سال پیش کتاب هنر اصحاب کربلا در فهم تاریخی حادثه ها را می خواندم، یادم به نکته ای افتاد که فرموده بودید در زمان صلح معاویه، شیعیان و مومنین چه خون دل ها خوردند و می خواستند کاری کنند ولی از طرف دیگر نمی توانستند کاری کنند و منتظر فرصتی بودند تا راهی گشوده شود. به نظر بنده حقیر شرایط امروز وفاق برخی آقایان هم تقریبا همان شرایط است که کم کم دارند آرمان های انقلابی و مذهبی را می جوند و کم رنگ می کنند و با پنبه سر می برند و هر گونه انتقادی را با مشت وفاق به دهان منتقد می کوبند چنانچه چند روز پیش دیدید مجری ۲۰:۳۰ وقتی مطالبه ای از نحوه انتصاب یک مدیر از معاونت هنری وزیر ارشاد داشت، او در جواب با تحکم گفت چرا می خواهید با طرح این پرسش همبستگی را به هم بزنید، شماها کی می خواهید درست شوید!! این یک نمونه است که دم خروس این جریان را دارد بیرون می زند، چنانچه آقای رشید پور هم که از طرفداران آن هاست و مرتب به انقلابی ها هتاکی می کند در پشت صحنه آن برنامه مبتذل ماهواره ای حاضر شد. یا مثلا دیدید چطور به آقای تیموری که به بی حجابی انتقاد کرد، هتاکی کردند. از آن طرف وضع فیلم ها و سریال هایشان است و دارند فرهنگ بی حیایی را ترویج می کنند و از این طرف جلوی ابلاغ لایحه عفاف و حجاب را می گیرند و همین الان هم دارند حتی به لایحه ای که دولت خودشان به مجلس در مورد فضای مجازی داده هم حمله می کنند و آن وقت می گویند برای حجاب باید کار فرهنگی کرد!! نباید قانون باشد. والله استاد از کشف حجاب ها دلمان خون است من خودم چند بار امر به معروف و نهی از منکر کرده ام اما برخی وقیحانه کار خود را ادامه می دهند و دارند این حرام سیاسی را عادی سازی می کنند که حتی یک زمانی رییس جمهور هم از شدت بی بند و باری صدایش درآمد و اگر هم کار فرهنگی هم باشد باز همین مذهبی ها و انقلابی ها انجام می دهند وگرنه جریان وفاق که دارد کار ضد فرهنگی انجام می دهد. متاسفانه برخی از به اصطلاح شخصیت های مذهبی و اصولگرا هم به اسم مبارزه با تندروی که من هم منتقد هستم، دارند به شدت جریان مذهبی و انقلابی را می کوبند و دافعه ایجاد می کنند و هر صدایی را به اسم وفاق خفه می کنند اما از آن طرف بر جریان دولت و وفاق و اشتباهات آنان به نوعی ماله می کشند و توجیه می کنند. در حالی که مقام معظم رهبری دام ظله فرمودند انتقاد کنید به جهت گیری ها اما تخریب نباشد و وحدت ملی به هم نخورد. به نظر شما مواجهه حکیمانه با این مسئله چیست؟ و چگونه باید جلوی آن گرفته شود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ سخن در این زمانه همان سخن حکیمانۀ رهبر معظم انقلاب است که حقیقتاً حاصل کلام ایشان همان است که در مواجهه با ضعف‌های پیش آمده به جهت گیری‌ها غلط انتقاد باید کرد اما تخریب نباشد و در این رابطه هم وحدت ملی به هم نخورد. حال اگر با روحیۀ متانت و دلسوزی و صبر از یک طرف متذکر انحراف‌ها و ضعف‌ها بشویم و از طرف دیگر متذکر اهداف بلند الهی نسبت به انقلاب و انسان باشیم، مطمئن باشید ما از این جریان که اکثراً از جنس انقلاب نیستند عبور می‌کنیم. زیرا خداوند چیز دیگری را برای ما مقدّر فرموده است و افرادی که مناسب تحقق آن تقدیرات است، پرورانده است و این مائیم و درک و شناخت آن افراد، بخصوص در انتخابات آینده. موفق باشید 

40294
متن پرسش

ایران عاشورایی... تو سربلند و پیروز در کل عالمینی... تا وقتی با تو باشد این غیرت حسینی. سلام علیکم استاد عزیز: عزاداری هاتون قبول باشه ان‌شاءالله. شب عاشورا در حسینیه امام خمینی، آقا با تمجید از مداحی #ای_ایران از آقای کریمی درخواست می‌کنند این مداحی را در مهمترین شب عزاداری شیعان بخوانند و حاج محود که قرار بود امسال در کربلا مراسم بگیرد، به درخواست مردم در تهران ماند و اشعار و نوحه هایش را با نام ایران در آمیخت و از رهبری مهر تایید و قبولی گرفتن. اما خیلی از هیئتی هایمان این کار را نقد کرده و آن را دور از شان مجلس امام حسین می‌دانند و می‌گویند هیئت برای امام حسین است ولاغیر!!! واقعا چه سرّی در این مداحی است که آقا از آن احساس رضایت می‌کنند؟ و این چه ایرانی است که رهبرمان در عزای جدشان، نامش را می‌برند؟ و هیئت ها و مداحان ما چگونه باید ایران و عاشورا را در کنار هم ببینند؟ التماس دعا

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در گفتگو با متن سؤال شمارۀ 40293 عرض شد ایران، دیگر یک سرزمین نیست، حضوری است در تاریخ، حضور در تاریخی که به نور حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» اراده شده است با همۀ یزیدیان در هر قالب و ظاهری به هر قیمت مقابله شود. ایران، سرزمینِ عبور از دوگانگیِ زندگی و مقاومت است که غرب‌زدگان بر ما تحمیل کردند. آیا می‌توان در این زمانه بدون این ایران به سوی اباعبدالله «علیه‌السلام» و کربلا نظر کرد؟ و باز با آن حضرت مأنوس بود؟ و از این جهت آری! ایران، ایرانِ امروز یعنی کربلا. موفق باشید

40280
متن پرسش

سلام و عرض ادب و احترام جناب استاد: بنده در زمان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه دچار حالتی شدم که تمام معماهای جنگ غزه و لبنان برایم قابل درک شد. اینکه چگونه غزه در برابر این همه هجمه جنگ افزارها و تکنولوژی شیطانی غرب هنوز سربلند و زنده تر از قبل است و شجاعتی وصف ناپذیر در آنها موج می‌زند و همچنین در حزب‌الله لبنان. به یاد کلام مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام که فرمودند: وارد ترسها شوید که خیر در آن است. متوجه حرف نیچه شدم که گفته بود آنانکه به دنبال حقیقتند باید خانه خود را بر دهانه آتشفشان بنا کنند. بنده در این مدت جنگ ۱۲ روزه متوجه شدم نه تنها ترس از وجودم رفته بلکه خیلی شوق این را داشتم که من هم یک جوری باید دفاعی از وطنم کنم یا کاری انجام بدم. متوجه شدم اصلا این پدیده بطور خودبخود آمده و انگار خبری از اون شخصیت قبلی و ترسو نیست و منیت محو شده و پرده کنار رفته. و الان راز اتحاد و همدلی و تغییر احوالات مردم را خوب درک می‌کنم که این هم جای بسی شکر دارد. بله واقعیت این است که انسان در فضایی بدون سختی و تهدید از طرف دشمن آهسته آهسته رو به کرختی و غفلت می‌ رود. ولی انگار برای رشد و بیداری و روشنایی و صعود حتما لازم است که در کنار و مرز انسان تهدید وجود داشته باشد و این یک تلنگر همیشگی است. وجود شیطان و تاریکی‌ها و تهدیداتشان در این دنیا، فرصت‌های بی نظیری هستند برای انسان‌هایی که بدنبال حقیقتند. پس هم مرز بودن حزب‌الله لبنان و فلسطینیان با این رژیم شیطانی و تاریک باعث شده تا این انسانها دائما مراقب خود و عدم غفلت شوند و این تهدید برایشان تبدیل به فرصت رشد شده و منیت در این نوع انسانها مجال خودنمایی نمی‌دهد و ایمان وصف ناپذیری دارند. آیا این طور نیست؟ بنده بر این باورم که خداوند متعال با این جنگ ۱۲ روزه که با حماقت دشمن رقم خورد، بار گناه مردم ایران را که همان منیت و کدورت‌ها و غفلت‌ها بود را پاک کرد و همه دلها رو به هم رساند و وحدت ایجاد کرد و ما باید با این نگرش قدردان و سپاسگذار خداوند باشیم. و شاید دلها رو آماده کرد برای روزها و اتفاقات پیش رو و مسیری که به ظهور و تجلی انسانیت منتهی می‌شود. آیا همینطور است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه ارزشمندی را نسبت به جایگاه تاریخی دفاع مقدس مطرح فرموده‌اید. حال مائیم و با حضور در فرهنگ کربلایی خود و رویارویی با دو رویکرد، رویکردی که عده‌ای بنا دارند از طریق رسانه‌ها در فرهنگ مدرن، افکار عمومی را به نفع خود مدیریت نمایند و انسان را در معنایی که معنای خودبنیادی و خودخواهی و تکبّر است؛ تعریف ‌کنند، با تصور و گمانی که حقِ سیطره بر دیگر ملل را برای خود قائل‌اند و رویکرد دیگری که نظر به وجدانِ عمومی انسان‌ها دارد تا ابعاد روحانی و متعالی آنان را متذکر شود و به یگانگیِ انسان‌ها در هر کجا که باشند، نظر دارد، به همان معنای حضور افراد با ملیّت‌های مختلف در رخداد تنفر از آمریکا و رژیم صهیونی در روزهایی که ما با آن روبه‌رو هستیم، تا معلوم شود انسان‌ها چه اندازه در معنای بودن تاریخی خود می‌توانند در کنار همدیگر مؤثر باشند، از آن جهت که متوجۀ ظلمات نظم موجود هستند، نظمی که در نهایتِ خودخواهی و خودبنیادی برای خود این حق را قائل است که اجازه ندهد کشوری مانند ایران صنعت هسته‌ای صلح‌آمیز داشته باشد و با نظر به کربلا به خوبی جایگاه جاهلیت دیروز و امروز روشن می‌شود تا انسان‌ها منوّر به بصیرت تاریخی باشند با نظر به سنت الهی که قرآن در وصف آن می‌فرماید: «مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً (فاطر/۱٠) و یا «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون/۸). آیا ما با حضور در چنین سنتی در آینده‌ای حاضر نیستیم که جایگاهی برای جهان استکباری در آن نیست و جهان استکبار از این جهت نگران است و سعی در عدم موفقیت ما دارد؟ موفقیتی که انسانیت انسان‌هارامدّ نظر دارد. موفق باشید

40173

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: تبریک عرض می‌کنم دهه ولایت رو محضر استاد طاهرزاده. دو سوال دارم اول اینکه در برهان صدیقین وقتی می‌گوییم خداوند عین کمال است تکلیف اسامی المضل و الممیت و امثال آنها چه می‌شود؟ دوم اینکه شما فرمودید خداوند برای ائمه اراده عصمت فرموده و تداوم عصمت به‌عهده خود ائمه است در حالی که در آیه تطهیر فرموده «انما یرید الله...» یرید فعل مضارع و دلالت بر استمرار دارد. ممنونم از لطفتون ایام عزت مستدام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله که نور ولایت مولای‌مان در غدیرِ تاریخ بر شما مستدام باد ۱. آری! «ولله الاسماء الحسنی» و در دل اسم «جلال» است که هر آن کس را شایستگی انس با حضرت حق نباشد، طرد می‌کند. بنابراین به اعتبار اسماء حسنا عرض شده است که او عین کمال است. ۲. در هر صورت، ارادۀ الهی در حفظ عصمت اولیای معصوم مستدام است و این بدان معنا نیست که این عصمت، آنان را از اراده و انتخاب خارج کند. آری! خداوند می‌داند که آنان در اراده‌های خود همچنان نسبت به اوامر الهی پایدار هستند. موفق باشید 

40161

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: کتاب آشتی با خدا رو مطالعه می‌کردم همیشه یه سوالی داشتم که چه جوری میشه در درونمون با ما صحبت می کنند در بیرون نیست در درونمون هست. جدیدا در بیرون از خودمون هم صدایم می‌کنند و این بیرون باز با این دنیا فرق می‌کند نمی‌دانم چه طوری بازگو کنم. مثل اینکه یه درون و یه بیرون از خودمون داریم و یه دنیا که با حواس مشاهده می‌کنیم اگر بخواهیم راجع به این موضوعات بیشتر بدانیم که باید چگونه با آن صدای درونی و با خودمون رفتار کنیم میشه راهنمایی بفرمایید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  با ادامه مباحث معرفت نفس و بحث معاد ان شاالله این موارد برایتان روشن خواهد شد. موفق باشید

40071

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و عرض ادب خدمت آقای طاهر زاده عزیز: راستش را بخواهید سوالی نداشتم فقط ایده ای به نظرم رسید که خدمتتون عرض کنم، اینکه ما غیر از تبیین فرهنگ خودمون میتونیم و فکر کنم که باید به نقد و تهاجم به مکتب‌های غیره توحیدی هم ضربه بزنیم، گاهی بهترین دفاع حمله است. این علم گرایی که بسیار هم باب شده را باید نقد کرد، همانطور که آنها شبهه ایجاد می‌کنند و حمله می‌کنند ما اگر ضربه نزنیم و فقط دفاع کنیم ضعیف به نظر می آییم، عرض بنده این است که شما که تسلط کافی در فلسفه دارید و من احساس می‌کنم از علم فیزیک و علوم جدید و علوم تجربی هم اطلاعات کافی دارید، اگر صلاح دانستید در این زمینه هم در راه خدا قلم بزنید و سخنرانی کنید ان‌شاءالله خدا خیرتون بدهد، من خودم هم در تلاش هستم که دانشم را تکمیل کرده و اگر خدا توفیق داد در این زمینه روزی وارد عمل بشوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحثی همچون «حوالت تاريخی عقل تکنيکی» https://eitaa.com/kotobtaherzadeh/1253   و «مدرنیته و توهم» و «علل تزلزل تمدن غرب» سعی بر طرح همین نکات است که می‌فرمایید. موفق باشید

40591

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقت بخیر. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد لذت های دنیوی در آخرت نوشته اند: «و كوتاه سخن اينكه زندگی دنيا عبارت است از وجود دنيوی انسان، به ضميمه آنچه از خوبيها و بديها كه كسب كرده، و آنچه كه به نظر خودش خيبت و خسران است. در نتيجه در آخرت يا لذائذی كه كسب كرده به او می‌دهند، و يا از آن محرومش می‌كنند. و يا به نعمتهای بهشت برخوردارش می‌سازند، و يا به عذاب آتش گرفتارش می‌كنند. ‏و به عبارتی روشن‌تر، آدمی در بقايش به حسب طبيعت، سعادت و شقاوتی دارد، هم بقای شخصيتش و هم بقای نوعش، و اين سعادت و شقاوت منوط به فعل طبيعی او، يعنی أكل و شرب و نكاح او است، و همين فعل طبيعی به وسيله لذائذی كه در آن قرار داده‌اند آرايش و مشاطه‌گری شده، لذائذی كه جنبه مقدميت دارد. اين به حسب طبيعت آدمی و خارج از اختيار او است. ‏و اما وقتی می‌خواهد با فعل اختياری خود طلب كمال كند، و شعور و اراده خود را به كار بيندازد، موجودی می‌شود كه ديگر كمالش منحصر در لذائذ طبيعی نيست، بلكه همان چيزی است كه با شعور و اراده خود انتخاب كرده است. ‏پس آنچه خارج از شعور و مشيت او است (از قبيل خوشگلی و خوش لباسی، و بلندی و خوش صورتی، و خوش خطی، و سفيدی، و لذت‌بخشی غذا، و خانه، و همسرش و امثال اينها) كمال او شمرده نمی‌شود، هر چند كه نوعی كمال طبيعی هست، و همچنين عكس آن نقص خود او شمرده نمی‌شود، هر چند كه نقص طبيعی هست، هم چنان كه خود را می‌بينيم كه از تصور لذائذ لذت می‌بريم، هر چند كه در خارج وجود نداشته باشد. ‏مثلا مريض با اينكه بهبودی ندارد اما از تصور بهبودی لذت می‌برد، پس همين لذائذ مقدمی است كه كمال حقيقی انسان می‌شود، هر چند كه از نظر طبيعت، كمال مقدمی است‌ ‏حال اگر خدای سبحان اين انسان را بقايی جاودانه بدهد، سعادتش همان لذائذی است كه در دنيا می‌خواست، و شقاوتش همان چيزهايی است كه در دنيا نمی‌خواست، حال چه لذت به حسب طبيعت، و خلاصه لذت مقدمی باشد، و چه لذت حقيقی و اصلی باشد، چون اين بديهی‌ است كه خير هر شخص و يا قوه مدركه و دارای اراده عبارت است از چيزهايی كه علم بدان دارد، و آن را می‌خواهد، و شر او عبارت است از چيزی كه آن را می‌شناسد ولی نمی‌خواهد. ‏پس به دست آمد كه سعادت انسان در آخرت به همين است كه به آنچه از لذائذ كه در دنيا می‌خواست برسد، چه خوردنيش، و چه نوشيدنش، و چه لذائذ جنسيش، و چه لذائذی كه در دنيا به تصورش نمی‌رسيد، و در عقلش نمی‌گنجيد، و در آخرت عقلش به آن دست می‌يابد، و رسيدن به اين لذائذ همان بهشت است، و شقاوتش به نرسيدن به آنها است، كه همان آتش است، هم چنان كه خدای تعالی فرموده: لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها، وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ» (جلد سوم ترجمه المیزان صفحه ۱۷۲) اگر ممکن است فرموده ایشان را کمی شرح دهید. پیشاپیش متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان‌ها همواره به دنبال آن چیزی هستند که در طبیعتِ عادی خود دوست دارند. حال اگر در مسیر طبیعی در دینداری حاضر شوند همان‌هایی که در دنیا می‌خواستند، می‌یابند و بهشت نصیب‌شان می‌شود مگر آنکه به گفتۀ علامۀ طباطبایی: «‏و اما وقتی می‌خواهد با فعل اختياری خود طلب كمال كند، و شعور و اراده خود را به كار بيندازد، موجودی می‌شود كه ديگر كمالش منحصر در لذائذ طبيعی نيست» و باید بین این دو انسان و این دو نوع سرنوشت، فرق گذاشت. موفق باشید

40486
متن پرسش

استاد سلام: ارادت وقتتون بخیر: یک سوالی ذهن من رو به شدت مشغول کرده، ما در حال فعالیت در یک مجموعه فرهنگی دانش آموزی هستیم و یک جمع صمیمی و هم هدف در حال تلاش هستیم و خب اقتضاعات مجموعه دانش آموزی رو هم میدونین دیگه، سوالی که ذهن بنده رو مشغول کرده اینه که، هدف باید رسیدن به خدای متعال باشه، و خب در راه رسیدن به این هدف باید خیلی چیزا رو رعایت کرد و از امتحانات با موفقیت عبور کرد، چیزی که ما می‌بینیم اینه که بسیاری از عابدین و عارفین و زاهدین و سالکین و مخبطین در راه خدا، با خلوت و دوری از مردم و خلوت های طولانی به این مهم دست پیدا کردند و توصیه های بسیاری هم در این زمینه وارد شده، از طرفی هم می‌بینیم بسیاری از بزرگان از جمله مقام معظم رهبری در کنار خلوت و .. با در جمع بودن به این مهم دست پیدا کردند و باز توصیه های زیادی هم وارد شده که در مسیر خودسازی باید دگرسازی داشته باشی تا به خودسازی برسی و به کار تشکیلاتی توصیه فراوان شده، حالا یکجور تناقض در این ها مشاهده میشه، از یک طرف توجه و خلوت و مراقبت و ریاضت و دوری از مردم، از یک طرف در جمع بودن و کار تشکیلاتی و.... ، چطور اینها رو باید کنار هم قرار بدیم تا سعادت حاصل بشه؟ طبیعتا با در جمع بودن یکسری چیزها رعایت نمیشن، مثلا در مدرسه وقتی میخوای کار تشکیلاتی کنی، از یکسری از دانش آموزا حرف هایی شنیده می‌شود که اخلال به وجود میاره، یا مثلا چیزهایی شبیه به این که در جمع قطعا برای انسان به‌وجود میاد، اینجا تکلیف و وظیفه چیه؟ چیکار باید کنیم دقیقا؟ باید با نهایت دقت و ظرافت در جمع باشیم و کار تشکیلاتی کنیم؟ یا نه، روش دیگه رو در پیش بگیرم امیدوارم تونسته باشم، منظورم رو بهتون برسونم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد، ملاکِ ما پیامبر خدا و ائمه «علیهم‌السلام» می‌باشند که با نظر به حضرت ربّ العالمین در صحنه‌ها حاضر می‌شوند به آن صورت که به یک معنا تماماً در محضر حق هستند چه آن زمانی که با افراد روبرو می‌گردند و در صدد اصلاح امور جامعه هستند و چه آن زمانی که در خلوت و عبادات خود می‌باشند. مهم آن است که متوجه باشیم چه موضوعاتی را و با چه سبکی با مخاطب و مخاطبان خود در میان بگذاریم که منجر به غفلت خود از حضور در محضر حق نشود و در این‌ رابطه است که خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/۱۲۵) در مسیر دعوت افراد به سوی پروردگارت با روشی حکیمانه و یا با موعظه آن کار را انجام بده و چنانچه طرف مقابل خواست جدال کند، در آن جدال هم حالت احسن قضیه را رعایت کن که کار به مشغول‌شدن ذهن نگردد. بنابراین ما باید به روش حکیمانه که همراه است با دعوت‌کردنِ مخاطب به اندیشیدن و نه محکوم‌شدن، کار را جلو ببریم. و یا به روشی دلسوزانه و موعظه‌گونه متذکر راه‌های حق و باطل باشیم و راه، جز این نیست. و این‌جا است که به یاد سخن آیت الله حسن‌زاده می‌افتیم که می‌فرمودند: «دست در کار و دل با یار» زیرا آن مردان بزرگ با عمق حکمت و روش موعظه‌گونۀ خود می‌توانستند چنین حالتی را در خود داشته باشند. موفق باشید      

40440

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم محضر استاد شریف و بزرگوار: یکی از علمای اهل سلوک در مطلع فرمایشات شان از وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه با عنوان «حقیقت کامل خدای عینی» یاد کردند. آیا این عبارت صحیح است؟ ممنون از لطف شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً انسان‌های کامل یعنی ائمه «علیهم‌السلام» هستند که حضرت صاحب الزمان «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در این زمانه به صورت خاص، حیّ و حاضرِ آنانند و به عنوان خلیفۀ الهی در زمین مظهر کامل همۀ اسمای الهی می‌باشند. اگر منظور این است، آری! ولی نه به عنوان مستقل بلکه به عنوان مظهر کامل اسماء الهی. به نظر می‌آید جمله‌ای که می‌فرمایید کمی ما را از نظر به مظهریتِ اولیای الهی دور می‌کند. موفق باشید 

40426

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: رفتار و عملی که حضرت یوسف برای بازگرداندن برادر کوچک خود انجام داد (قرار دادن شی گرانبها در بار) تحت چه عنوان یا سرفصلی در فقه شیعه قرار می‌گیرد و حدود آن تا کجا خواهد بود؟ در صورت عدم امکان برای تبیین و تشریح معرفی کتاب یا جزوه و مقاله. سپاس فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا قضیه از این قرار بوده آن برنامه را حضرت یوسف «علیه السلام» با خود حضرت بنیامین «علیه السلام» طراحی کرده بودند تا حضرت یعقوب «علیه السلام» را به مصر بیاورند. و از طرفی حقیقتاً عنوان «أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ» برای برادران به جهت آن‌که حضرت یوسف «علیه السلام» را عملاً دزدیدند و فروختند، عنوان درستی بود. موفق باشید

40164
متن پرسش

سلام استاد: احساس می‌کنم مسیر آزادی فلسطین در گرو اراده انسانی و جهانی مردمه و توقع زیادی داشتن از حکومت ها حتی جمهوری اسلامی توقعیه که زیاد کارکردی نداره. بزرگترین اتفاقات عالم که یا اتفاق افتاده مثل انقلاب اسلامی یا اتفاق میفته مثل ظهور وابسته به اراده مردم بوده. من فکر می‌کنم این اراده در حال شکل گرفتنه و داره تبدیل به یک حرکت عمومی میشه. از همین حرکاتی که دختر خانم ایرانی در دانشگاه زد تا کشتی مادلین و قراره تجمع در قاهره به سمت غزه نشونه های خوبیه. ما چی کار کنیم؟ به نظرم مثل پازل که هرکس نقشی داره در تکمیل باید سعی کنیم این وجدان رو بیدار نگه داریم، در خودمون و اطرافیان ولو یک نفر. این نظر به نظر شما درسته استاد؟ من خیلی دنبال این هستم برای فلسطین باید چی کار کنم اما واقعا نمیدونم و صرفا به این مطلب رسیدم که عرض شد خدمتتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. مهم آن است که یک لحظه به دلایل مختلف نباید از فلسطین، آری! از فلسطین غفلت کرد به همان معنایی که همت‌های زیبا و بلند مانند همت آن بانوی سرفراز در کشتی مادلین به میان آورد و نشان داد رژیم صهیون تا کجاها فرومایه است و به همان معنایی که بناست آن راهپیمایی زیبا انجام گیرد و انتظار راهی که خداوند ان شاءالله در مقابل ما می‌گشاید تا در این میدان هر آنچه حکایت نسبت ما با موضوع فلسطین است، بیش از پیش، پیش آید. بحمدالله نظام اسلامی در کلیت خود به عالی‌ترین شکل که ممکن است در میدان است ولی ما نیز هر کدام هر آنچه بیش از پیش است را انتظار می‌کشیم و از خداوند می‌خواهیم بهترین شرایط را برای نابودیِ هرچه بیشتر رژیم صهیون فراهم کند که در آن صورت، تاریخ دیگری آغاز می‌شود. موفق باشید

40048

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و وقت بخیر استاد گرامی: ببخشین درگیر وسواس عملی در طهارت و بالاخص نماز هستم. ممنون میشم راهنمایی بفرمایین.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام  علیکم: همانطور که مکرر عرض شده است هر اندازه در معارف توحیدی رشد کنیم به همان اندازه توهمات که منجر به وسواس می‌شود ضعیف می گردد. در این رابطه خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست رجوع شود. موفق باشید

40565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

استاد راه تمرکز حقیقی در نماز و رسیدن به حقیقت آن از نگاه جنابعالی چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌شود صوت‌های شرح کتاب «آداب الصلواۀ» حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را که روی سایت هست، دنبال بفرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/674?mark=%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8. موفق باشید

40306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: آقای دکتر سروش در اظهاراتی در نقد آیات ابتدائی سوره بقره می گوید: «این آیات‌ شبیه به نمایشنامه تئاتر است و موجودی به نام شیطان وجود ندارد. شیطان زاییده خیال انسان است و ... » برخی که تحت تأثیر افکار و شبهات هستند، پا را فراتر نهاده و اظهار می کنند که چون انسان ذاتاً موجودی ضعیف و ترسو است در خیال خود موجودی قدرتمند و شکست ناپذیر ساخته است و او را ستایش می کند و لذا نتیجه می گیرند که خدا در ذهن و خیال انسان است و در خارج وجود ندارد. اینجانب در پاسخ به شبهه برخی افراد، کتاب ادب خیال، عقل و قلب شما را پیشنهاد دادم اما تأثیری در نگاه ایشان نداشت. به نظر استاد قویترین استدلال در رد این شبهه چیست؟ و اینکه چرا آقای سروش حتی با اشرافی که به حکمت متعالیه و فلسفه غرب دارد چنین ‌شبهاتی مطرح می کند؟ لینک اظهارات آقای سروش: https://m.youtube.com/watch?v=iyKXx2C3KEw&pp=ygUn2LTbjNi32KfZhiDZiNis2YjYryDZhtiv2KfYsdivINiz2LHZiNi0

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به آیۀ «قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» فکر کنیم که می‌فرماید اگر کسی بنا داشته باشد در مسیری که به سوی حقیقت هست گام بردارد، آری! شیطان در آن مسیر سعی بر منحرف‌کردن او دارد و این چیزی هست که علاوه بر تذکر قرآنی، هر آن‌کس که بنای حضور در صراط مستقیم را داشته باشد، تجربه می‌کند وگرنه اگر بخواهد در همان زندگی‌های دنیایی سیر کند، چه چیزی برایش پیش می‌آید که متوجۀ آن تذکرات قرآنی شود؟ تا آن‌جایی که بیابد حقیقتاً در مسیر هدایت الهی به حکم آیۀ: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» او را دشمنی قسم‌خورده هست. موفق باشید

40279
متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: من هم اکنون در حال مطالعه کتاب ۲۰۰ نکته درباره انسان هستم. الحق که کتاب روشن و پر معنایی است. سپاسگزارم. از خواندن این کتاب خیلی مسائل داره برام قابل درک میشه. مثلا شهادت فرماندهان جبهه اسلام شامل حزب‌الله لبنان، یمن، عراق، فرماندهان کشور عزیزمان و همچنین شهادت سید حسن نصرالله و شهید حاج قاسم سلیمانی این مسئله برایم قابل درک و هضم نبود و این را نوعی شکست در دلم احساس می‌کردم. اما اکنون همه چی کاملا برعکس شد. اینگونه برایم درک شد، بیان کنم که امیدی برای همه باشد: در واقع خداوند بر اساس سنت خود و اراده خودش تمام کارها رو جلو میبره نه بر اساس اون چیزی که ما فکر می‌کنیم اون هم با ذهن تحلیلی و محدود خودمان. در اصل خداوند اراده اش را بر اساس مقتضیات زمان حال پیش می‌برد. مثلا با شهادت سردار شهید سلیمانی علی الظاهر ما فرمانده بی نظیری را از دست دادیم که دیگر جایگزینی ندارد. البته که جایگزینی ندارد، چون قرار در کار خدا چیزی به مفهوم تکرار وجود ندارد. قرار بر این است که در وجوه بی تکرار تجلی کند. شهید سلیمانی آنگونه بود که می‌بایست می‌بود و همین‌گونه هم بود و ماموریت و مسئولیتش همین بود که به نحو احسنت و کامل به پایان رساند و این تجلی مخصوص فرد ایشان بود و بس. حال قرار است ادامه این روند در انسانی دیگر اما در مرحله برتر و با توجه به مقتضیات زمان حال همان دوره تجلی کند نه تکرار که عبث و بیهوده است، چون تکرار یعنی دوباره از صفر شروع کردن. بلکه ادامه رشد سردار سلیمانی در دیگری. در واقع ماموریت حاج قاسم تکمیل شد در زمان حال خودش مطابق با شرایط زمان خودش و حالا مرحله بعد از تکمیل مرحله قبلی شروع شده که در سردار قاآنی ظهور می‌کند اون هم مطابق با شرایط و زمان حال نه گذشته. پس نباید با چشم قیاس نگاه کنیم به این مسئله بلکه باید با چشم اکنون و حضور و توحیدی نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود. شنیدم که با شهادت فرماندهان حزب‌الله لبنان و شهید نصرالله، اکنون جوانانی این حزب را بدست گرفته اند که بسیار سخت و انتقام جو هستند نسبت به دشمن و این یعنی خداوند با تجلی جدیدش دیگر فرصت توبه از دشمن را تمام شده اعلام کرده و وقت انتقام رسیده. این به وضوح در همه جبهه مقاومت قابل مشاهده است. همچنین که در عملیات وعده صادق ۳ در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با چشم دیدیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از حالت خویشتن داری به حالت سرسختی و انتقام از دشمن تغییر کرد و این با ظهور و تجلی روح جدید در فرماندهان جدید رقم خورد. و این جریان الهی ادامه دارد تا پاکسازی کامل زمین از تاریکی و پلیدی و در نهایت این ظهورات و تجلیات، ظهور نهایی خدا است که در شخص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی می‌شود. آیا این همان فرایند تجلی و ظهور در انسانهاست که به صورت سلسله مراتب به ظهور نهایی انسان کامل ختم می‌شود؟ 🌹🌹🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوشبخت و خوشوقت هستم از نگاهی که نسبت به جریان‌های پیش‌آمده دارید بخصوص آن‌جایی که می‌فرمایید نباید با چشم قیاس به شرایط پیش‌آمده نظر کرد. بلکه باید با چشمِ اکنون و حضور و توحید نگاه کنیم تا این مسائل برایمان درک و هضم شود.
 در فهم تاریخیِ خود، باید متوجه باشیم این ضرورت تاریخی است که ما را به سوی رخدادی جدید سوق داده است، به سوی تاریخی که در آن تاریخ در نظر به احساس بنیادین خود، جایگاه امثال شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر سرداران و دانشمندان هسته‌ای فهمیده می‌شود و آن‌ عزیزان در اوج یگانگی با حقیقت دوران، سرمایۀ تاریخی ما برای ادامۀ راه می‌گردند و می‌توان در آینۀ وجود آن‌ها آیندۀ مردم خود را احساس کرد. آینده‌ای که «انسانیتِ» انسان‌ها هرچه بیشتر نسبت به همدیگر درک می‌شود و این یعنی کربلا و اُنس و ارتباطی که پس از شهادت آن حضرت بین مردم پیش آمد. موفق باشید      
 

39830

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

در جلسه پنجم تفسیر سوره مبارکه زمر، استاد عالیقدر مثالهایی در رابطه با آیه ۵ فرمودند از جمله جریان بنی صدر را که به تجسم پوشش و افتادن ظلمت شب بر نورانیت روز تعبیر گردید. شاید در این مثال بنده با استاد عزیز هم رای باشم ولی سوال اینجاست که شاهد مثال آوردن برای آیات، گویا از اولوهیت و عظمت آن می کاهد و چه بسا دامنه این تمثیل به شرایط کنونی هم قابل سرایت بشود که مثلا رییس جمهور را در سایه ای از طلمت و جریان جناب جلیلی را در نقطه مقابل بنشانیم و قس علی هذا. تبعات چنین فرآیندی چه می شود؟ جایگاه هدایتی قرآن کجاست؟ از یکسو با مثال آوردن و تطبیق آیات به مسائل جاری (خصوصا در باب مسائل سیاسی) با تبعاتی مواجه هستیم و از سوی دیگر ماندن در الفاظ آیات و اکتفاء به تعابیر کلی، جنبه هدایتی قرآن در حد یک اکرام و احترام سنتی و بوسیدن و بر چشم نهادن و تبرک تقلیل می یابد. استاد گرانقدر چاره چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال به ما توصیه شده است به کمک قرآن، جایگاه مسائل روز خود را مشخص کنیم و در همین رابطه، امروز از واژۀ «صبر» معنای «مقاومت» را به عنوان یک فرهنگ مدّ نظر می‌آوریم در عین آن‌که صبر در قرآن محدود به مقاومت مورد بحث نیست. این‌جا است که ما موظف هستیم در تطبیق واژه‌ها به امور، به شرایط تاریخی که آن واژه تعریف شده توجه کنیم تا گرفتار نوعی تحجّر و سطحی‌نگری نباشیم. موفق باشید

39677

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۹۶۷۵ می‌خواستم بپرسم که پس چطور شما در سوره واقعه می‌گویید الله بصورت انسانی بر مقربین تجلی می‌کند؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عزیزِ دل من! بحث خداوند به صورت انسان در عالم ماده کجا و صورت اعمال مقربین در جلوۀ حوری در عالم قیامت کجا؟! موفق باشید

40746

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در میان گذاشتن راه چاره‌ای برای نشان دادن بحران وجودی و گمگشتگی انسان مدرن و بازگشت به خویشتن انسانی انسان‌ها؛ دغدغه‌ بنده است. تبیین اصالت وجود صدرا و حرکت جوهری او به عنوان انقلابی که در عالم فلسفه ایجاد کرد و مسیری که گشود که تا قبل از او حتی ابن سینا نیز نتوانسته بود و مقایسه تطبیقی آن با آراء فیلسوفانی در غرب معاصر که با وجود درک شرایط زمانه و بحران‌های عمیق روحی که انسان مدرن با آن‌ها دست و‌ پنجه نرم می‌کند؛ اما راه حل های که ارائه می‌دهند باز هم به بن‌بست می‌رسد و در نهایت نشان برتری برهان صدرا و معرفی آن به عنوان بهترین تبیین از نحوه استکمال عالم و همچنین نفس انسانی که تا کنون گشوده شده؛ حتی برتر از ابن سینا. (یعنی نقش اصالت وجود و حرکت جوهری در شکل گیری هویت انسانی انسان) می‌خواستم نظر حضرتعالی را درباره اینکه این مقایسه تطبیقی حرکت جوهری ملاصدرا را با کدامین فلاسفه غربی انجام بدهم، جویا شوم. نظر خودم جان لاک، درک پرفیت، چالمرز، کانت، هایدگر هست. اما مطمئن نیستم چون مطالعه و شناخت بسیار کمی از فلسفه غرب دارم و باید همزمان با انجام پژوهشم به درک و شناخت خوبی از آن‌ها و مقایسه تطبیقی عمیق و دقیقی برسم ان‌شاءالله. آیا عنوانِ «تبیین تطبیقی برتری حرکت جوهری صدرا در شکل گیری هویت انسانی در مقایسه با آراء فلاسفه غرب معاصر» برای همین دغدغه‌ای که شرح دادم، عنوانِ مناسبی است؟ آیا می‌تواند در سطح یک رساله دکتری باشد یا در سطح یک پایان‌نامه مقطع ارشد است؟ و یا هیچ کدام؟ عنوان پیشنهادی شما چیست؟ همچنین ممنون می‌شوم در کل نظر خود را راجع به ضرورت یا عدم ضرورت طرح این بحث و میزان اهمیت این موضوع بفرمایید. ان‌شاءالله حتماً نظر شما بسیار راهگشا خواهد بود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه به «اصالت وجود» توجه به حضور بیکرانۀ توحید است در نگاه فلسفی و گشودن افقی است تا انسان عین الربط‌‌ بودنِ خود را بیابد و این نوع توجه و حضور با هیچ یک از مبناهای فلاسفۀ غربی تطبیق نمی‌کند هرچند فلسفۀ غرب بخصوص آنچه با هایدگر و گادامر پیش آمده است، در جای خود حرف‌ها دارد بخصوص در رابطه با «دازاین» و تقرب وجودی انسان که جناب هایدگر متذکر آن است. ولی به هیچ وجه نباید به تطبیق نگاه فلسفۀ صدرایی به موضوعات با نگاه فلاسفۀ غربی که از کانت شروع شد؛ فکر کرد. زیرا دو نوع حضور است و انسان می‌تواند در هر کدام حاضر شود. به نظر بنده جایگاه تاریخی فلسفۀ حکمت متعالیه بعد از مواجهه با کانت و هگل و هایدگر و گادامر بهتر فهمیده می‌شود بدون انکار جایگاه متفکران غربی که نام برده شد. موفق باشید

40596

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد گرامی: در دعای اعددت در بند آخر آمده «لکل طاعة و ومعصیهِ ولا حول ولاقوه الا با لله العلی العضیم.» ۱. چرا برا ی طاعت و معصیت که ضد هم هستند اینطور گفته شده؟ ۲. در دعای عدیله قسمت «سمیع بصیر مرید کاره». منظور از مرید کاره چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نکتۀ خوبی است زیرا در هر حال باید نظر به حضرت پروردگار داشت تا از معصیت ما را رهایی بخشد و در طاعت ما را مدد رساند 2- در این مورد خوب است به https://www.islamquest.net/fa/archive/fa69108 رجوع فرمایید. موفق باشید

40533

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیزم: درابتدای آیه مبارکه ۱۴۸ سوره بقره: «و لکل وجهه هو مولیها...» علامه مرجع ضمیر هو را «کل» می دانند. نظر شما چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب علامه طباطبایی «ولکل وجهه هو مولیها»: و برای هر گروهی قبله ای است که بدان رومی کنند.«وجهه» به معنای هر چیزی است که انسان به آن رو می کند و متوجه آن می شود، مانند قبله، و هر جمعیتی مطابق مصالحشان قبله ای دارند که امری اعتباری و قرار دادی است و این امر حکمی تکوینی و لایتغیر (تغییرناپذیر) نیست، پس بحث و جنجال در باره آن از دسائس و فتنه های اهل کتاب در هرزمان می باشد و نباید مسلمانان بیش از این، این مسأله را تعقیب کنند، «فاستبقواالخیرات»: پس بسوی نیکی ها بر یکدیگر پیشی بگیرید، یعنی به سرعت به سمت خیرات بشتابید، «این ما تکونوا یات بکم الله جمیعا ان الله علی کل شی ءقدیر»: هرجا باشید خدا همه شما را می آورد، همانا خدا بر هر امری تواناست، پس خدا بزودی همه شما را در قیامت جمع می کند و آن روزی است که هیچ شکی در آن نیست.
این آیه در حقیقت پاسخى به قوم یهود است که دیدیم سر و صداى زیادى پیرامون موضوع تغییر قبله به راه انداخته بودند، مى گوید: «هر گروه و طایفه اى قبله اى دارد که خداوند آن را تعیین کرده است.» «و لکل وجهة هو مولیها».
موفق باشید. 

نمایش چاپی