بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
4756
متن پرسش
با سلام خدا قوت از اینکه در ایام اعتکاف می خواستم مزاحم شوم وخداوند توفیق داد و حاصل نشد شاکرم اما سوال در یکی از بند های دعای صحیفه سجادیه (( الْحمْد لله الذی لوْ حبس عنْ عباده معْرفه حمْده علی ما ابْلاهمْ منْ مننه الْمتتابعه ، و اسْبغ علیْهمْ منْ نعمه الْمتظاهره ، لتصرفوا فی مننه فلمْ یحْمدوه ، و توسعوا فی رزْقه فلمْ یشْکروه . و لوْ کانوا کذلک لخرجوا منْ حدود الْانْسانیه الی حد الْبهیمیه فکانوا کما وصف فی محْکم کتابه «انْ همْ الا کالْانْعام بلْ همْ اضل سبیلا . » الف )معرفت به حمد فصل انسان از بهیمیه است . ب)این معرفت خود از طرف پروردگار است یا خود حمد ج)آیا لازم هر حمدی شناخت نیست حتی در حد جمادات آن هم تکوینآ آیا معرفت به حمد در مورد انسان با شناخت در مورد حمد وتسبیح موجودات دیگر طول هم هستند یا خیر . اگر هم صورت سوال ها غلط است بفرمایید تا استفاده کنیم 2- سوال دیگر رابط بین حمد و تسبیح که ایا حمد اعم تر از تسبیح است یا تسبیح لازم حمد است . در پایان اگر صورت سوالات هم غلط است . فرمایید تا استفاده نماییم .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت سجاد«علیه‌السلام» روشن می‌کنند استفاده از نعمت بدون حمد یک نوع زندگی حیوانی است و لطف خدا به انسان‌ها آن بوده که شعوری به آن‌ها داده که منعم را می‌شناسند و در راستای حمد خداوند با نعمت‌ها برخورد می‌کنند. خداوند در ما شعوری قرار داده که بتوانیم با نظر به نعمت‌ها متوجه او باشیم و لازمه‌ی هر حمدی شناخت منعم است ولی این نوع شناخت همان‌طور که حضرت می‌فرمایند مخصوص انسان است 2- شاید بتوان گفت در حمد نظر به کمالات خداوند داریم ولی در تسبیح تلاش برای سیر و حرکت به سوی خداوند در میان است با این اعتبار که تسبیح را به معنای شناکردن به سوی مقصد تلقی کنیم. موفق باشید
2788
متن پرسش
سلام علیکم در میان دوستان بنده، برخی دانشجویان هستند که علی رغم پیشینه ی دینی و فعالیت های فرهنگی در مساجد و حسینیه ها، با قرار گرفتن در فضای دانشگاه، از حکومت اسلامی، کارآیی دین و سایر مباحث این چنینی ناامید شده اند و همواره از چیزهایی سخن می گویند که ترویج ناامیدی است. سوال بنده این است که پیشنهاد شما برای مواجهه با چنین افرادی چیست؟ به نظر شما با این افراد، چگونه می توان بحث کرد که نتیجه دهد؟ در مورد کسانی که پیشینه ی مذهبی ندارند و مثلا چگونه می توان عمل کرد؟ رسالت تبلیغی ما در رابطه با این افراد چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برای اولی‌های مذکور کتاب‌های انقلاب اسلامی و کتاب «شرح دعای ندبه» خوب است و برای دومی‌ها کتاب‌های «آشتی با خدا» و «ده نکته در معرفت نفس». موفق باشید
2316
متن پرسش
سلام استاد محترم من دختری 23 ساله هستم که از طریق یکی از خوانندگان کتابهای شما با شما اشنا شده ام و خدارا از این بابت شکر می کنم زیرا با خواندن یکی از کتب شما (اشتی با خدا)که انرا دقیق خوانده ام احساس می کنم دید درستی نسبت به خدا پیدا کرده ام ولی مشکل اینجاست که حالا احساس می کنم چه زمانی را با خدای وهمی خود سپری کرده ام و حتی خیلی نسبت به گذشته ام احساس پشیمانی می کنم نمی دان با این احساس چگونه کنار بیایم لطفا مرا راهنمایی کنید؟یک مطلب دیگر که من امدم یک نگاهی به گذشته ام انداختم و بعد متوجه شدم من در ندانسته مرتکب چند گناه کبیره شده ام حالا نمی دانم باید چکار کنم؟استاد می خواهم راه خلوص را پیدا کنم چگونه بدانم خدا مرا بخشیده؟از این که راهنمایی ام می کنید پیشاپیش سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- شخصیت هرکس از نظر فکری همان شخصیتی است که فعلاً در آن است. به همین جهت قرآن می‌فرماید: « لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُون‏ ». خداوند آن ها را بر اساس بهترین عمل پاداش دهد 2- در جواب سؤال‌های قبلی که بر روی سایت هست از قول رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» روشن شد اگر کسی از گناهی توبه کند مثل کسی است که آن گناه را نکرده. همین‌که خداوند توفیق عبادات را در شما ایجاد کرده نشانه‌ی آن است که به شما روی کرده است. موفق باشید
1964
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد فرزانه ما چند طلبه متأهل هستیم که جلسه ای هفته ای گذاشتیم به همراه همسرانمان و در آن جلسات یکی از طلاب بحثی پیرامون یکی از گناهان زبان می گفت و در پایان هم جلسه با دعا و توسلی به پایان می رسید ولی این جلسه دوام نیاورد به نظر بنده یکی از علت های اصلی آن این بود که در این جلسه خانمها حضور فعال نداشتند آنها درون اتاق دیگری می نشستند و فقط صدای گوینده را می شنیدند برخی از آنها هم به این وضع اعتراض کردند ولی برخی از طلاب نظرشان این بود که همین جوری خوب است حتی برخی افراد جلسه متعقدند که حتی زنان و مردان به سلام هم نکنند با توجه به برکات خوبی که این جلسه دارد بنده به ذهنم رسید که ما به جای این جلسه هفتگی یک گروه پژوهش متشکل از برخی اعضاء به همراه همسرانمان تشکیل دهیم و در موضوعاتی که مورد علاقه جمع است به پژوهش بپردازیم و در این گروه هم مردان تحقیق کنند و هم زنان و در جلسات بحث همه در بحث حاضر شوند و صحبت کنند البته در سایه حیا و به عبارت دیگر ما تحقیقاتمان را به صورت مشترک انجام دهیم به این ترتیب ماعلاوه بر اینکه عقل زنانه و مردانه را باهم به کار گرفته ایم خروجی هم داریم که می توانیم به دیگران بدهیم و آنها هم استفاده بکنند حال می خواستم نظر شما را دراین مورد بدانم و ببینم آیا این کار خوب است یا با توجه به اینکه همه ما جوان هستیم مناسب نیست که این چنین روابطی بین ما ایجاد بشود. اگر پیشنهاد دیگری شما دارید بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم مطالبی که در جواب سؤال 1959 عرض شد بتواند برای شما مفید باشد و این نوع حضور خواهران و برادران کار خوبی است و افراد را به نشاط و تحرک می‌کشاند. موفق باشید
32494
متن پرسش

شنیده بودم قسمت هر کسی راهیان نمی شود، شنیده بودم وقتی پا به آن سرزمین بگذاری و سرت را روی شانه های خاک بگذاری، چشمانت که تر شد سرِ دعوت شهدا را می فهمی. تشنه دانستن دعوت شهدا بودم. می گفتند شهدا به استقبالت می آیند. خیلی لحظه شماری می کردم و بیقرار بودم و منتظر درک این لحظه ها... واقعا حضور شهدا را از اعماق وجودم می خواستم لمس کنم. آرزویم این بود که دستشان را به طرفم بگیرند و به من بگویند خوش آمدی و من هم دستم را به آنان بسپارم و همراهم شوند و از تمام هیاهوها و بی راهه ها در امان بمانم. ولی حیف و هزاران افسوس رویاهایم چون آرزویی دست نیافتنی امسال هم در دلم ماند. دیگر دلم طاقت این درد بزرگ را ندارد کارت دعوتم صادر نشد با دلی پر از اندوه و حسرت جا مانده ام بیقرارم نمی دانم چرا!! دلم گرفته بیشتر از آنچه که فکرش را بکنی دلم گرفته دلتنگم. هوای دلم اصلا خوب نیست. خسته ام، خسته از جا ماندگی. در دلم غمی سنگینتر از جاماندگی ام احساس می کنم. دلم کنجی می خواهد مثل شلمچه، فکه، طلائیه.... در آن حوالی ها زار زار گریه کنم. در حسرت دیدار فکه جامانده ام. هر که از فکه می آمد از عطش و لب های خشکیده از فرط عطش می گفت. سه روز حصر نه آب مانده بود و نه غذا، قتلگاه، آوینی، چه بگویم از شنیده هایم. تشنه دیدار اروند بودم که دلم را به آن بسپارم و با خود ببرد و به شهدای غواص بسپارد. خواستم به اروند بگویم که سلامم را به قاسم تازیکه برساند و او سلامم را به امام زمان برساند. او  که  شب عملیات سر طناب را به  امام زمان عج می سپارد. بیش از پیش شرمنده امام زمان شدم که دعوت نشدم. بیش از پیش دلتنگ هویزه ام. می دانم که متعلق به شهید علم الهدی و یارانش می باشد. او هم مثل من دانشجو بود اما او کجا و من کجا ؟ شاید دلیل بیقرای ام جاماندن از دو کوهه باشد. شنیدم که صدای پای حاج همت را آنجا می توانی بشنوی! نمی‌دانم بیقراری هایم زیاد است و همه شنیده ها چون گنجشکی در سرم پرواز می کنند. فقط بدانید که خوب می دانم که می دانید دلم نمی تواند درد دوری شما را تحمل کند. مرا به آرزویم برسانید و نام مرا هم بنویسید. من جا مانده ام. آیا جای خالی ندارید برای من؟ نام مرا هم بنویسید. بنویسید که من هم آماده اعزامم. پس چشم به راه، دعوت شما می‌مانم. بخوانید نامم را به سرزمین عشق، به سرزمین نور که تشنه دیدارتان هستم. دلتنگتان هستم. به حق مادرتان قسمتان می دهم که بزودی زود مرا هم بخوانید منتظر دعوتتان هستم. استاد از ته قلبم خواهش می‌کنم شما وهمراهانتون در راهیان نور ما جامانده ها رو هم یاد کنید . به خدا دیگه طاقت دوری ودلتنگی رو نداریم. استاد عزیز اگر تا صبح بنویسم قلم جوهرم خشک نخواهد شد که چقدر دلم پیش کاروان راهیان نور و شهداست . التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به رازِ این عطش باید توجه کرد و این‌که این هم نوعی میهمانی در حضور شهدا می‌باشد. آری! نوعی حضور است مثل حضور زیر سایه امام غایب، که کم حضوری نیست. آری! این در جای خود رازی دارد که چه اندازه حاضرنبودن در آن صحنه‌ها به هر دلیلی و عطش آن حضور را داشتن؛ خودْ حضور به حساب می‌آید. چرا این نوع حضور را نیز پاس نداریم تا آنچه در این عطش و حضور پیش می‌آید را منتظر بمانیم؟ رسیدنی در کار نیست، چه آن‌جا باشید و چه نباشید. دوکوهه و هویزه و فکّه، پنجره‌‌هایی هستند که آن دور دورها را نشان می‌دهند، دور دورهایی که در دسترس نیستند ولی چقدر دل‌ربایند. مگر وقتی به دوکوهه رفتیم و حسینیه حاج همت را ملاقات کردیم، چیزی جز یک آینه می‌بینیم به وسعت همه تاریخ که در طلب نظر به آن دور دورها می‌رود که قالب تهی کنیم؟!! بگذار از گفتن‌ها دست برداریم و به قول خودت اگر تا شب هم بنویسیم و بگوییم، نه دل آرام می‌گیرد و نه قلم خشک می‌شود. مگر آینه را می‌توان دید؟!! آینه می‌نمایاند به شرطی که دیده نشود. موفق باشید             

11280
متن پرسش
سلام علیکم. در یکی از شبکه های اجتماعی با این متن رو به رو شدم. میخواستم نظرتان را در موردش بدانم: (( ژاک ایلول: تکنولوژی یا شرط بندی قرن ..... برخلاف هایدگر، به نظر ایلول ، پرسشگری عمیق در مورد این روش جدید بودن در جهان این است که آن را چون یک شرط بندی محسوب کنیم، در واقع شرط بندی قرن. آنچه از خلال تکنولوژی روی می دهد، تسخیر بی قید و شرط طبیعت نیست، بلکه جایگزین کردن محیط تکنیکی به جای محیط طبیعی است. قمار مدرن این است که آیا این محیط جدید، در مقایسه با محیط طبیعی بهتر خواهد بود یا حتی اساسا امکان پذیر است . این شرط بندی را می توان تا حدی نقطه ی مقابل شرط بندی پاسکال دانست، شرط بندی ای که بر سر توانایی انسان برای دانستن و کنترل یا عمل کردن با حسن نیت است. این شرط بندی به هیچ وجه کاری قابل اعتماد نیست. در واقع ایلول در یکی از جدیدترین کتاب هایش از "فریب تکنولوژیک" سخن گفته و حتی فلسفه پوچی را بازتاب محیط تکنیکی و متاثر از آن توصیف می کند. به منظور برجسته کردن این شرط بندی یا ایمان سکولار، به آشکارترین وجه ممکن، ایلول آن را در تقابلی دیالکتیکی با ایمان مذکور در کتاب مقدس قرار می دهد. به عنوان نمونه، در مقام تقابلی دیالکتیکی با "تکنیک"، ایلول بی خانمان؛ معنای شهر بزرگ بر اساس کتاب مقدس (1975) را می نگارد.(اگرچه این اثر در واقع بسیار پیش تر به رشته ی تحریر درآمده سات.) در حالی که تکنولوژی تلاشی بشر برای ساختن ماوای خود در جهان است، انجیل منکر این است که انسان در این جهان حقیقتا در ماوای خود به سر می برد (به انجیل متی 8:20 و لوقا 58:9 مراجعه کنید) . ایلول در نتیجه ی مطالعات کاملا مبسوط خود در مورد انجیل، موثرتر از اورتگا یا هایدگر قادر است بدیل هایی را برای تکنولوژی [مبتنی بر] تکنیسین پیشنهاد می کند. وی همانند مامفورد، در ارائه بدیل برای روش تکنولوژیک بودن در جهان تخیل قابل ملاحظه ای صرف می کند. اما بر خلاف او، بدیل پیشنهادی ایلول صرفا یک تکنولوژی بدیل نیست که بتواند چشم انداز شهر را از حیث زیبایی شناختی دلپذیر سازد. دیدگاه کتاب مقدس در مورد شهر، با دو منظر تکنیکی و زیبایی شناختی در این مورد کاملا متفاوت است. همانند اورتگا (با امید تلویحی اش به فوران جدید و خلاقانه ی فرهنگ) یا هایدگر (با تمایلش به پذیرفتن سرنوشت تکنولوژی مدرن و کارکردن درون این سرنوشت) گاهی اوقات ایلول نیز به این متهم می شود که بحث هایش را بی سرانجام رها می کند و راهنمایی مشخصی در این مورد ارئه نمی دهد. اما وی واقعا رهنمودهای ملموس ارائه می دهد، حتی برای آنان که ساکن وادی ایمان نیستند. در عین حال، شاید بتوان گفت او بیشتر با هایدگر قرابت دارد تا با اورتگا. اما به جای "عزلت" یا کناره گیری، ایلول به نفع اخلاق عدم قدرت استدلال می کند، اخلاقی که برای عمل تکنیکی شدیداً حد و مرز تعیین می کند . اخلاق عدم قدرت - ریشه ی بحث - صراحتا به این نکته اشاره دارد که انسان ها بپذیرند که نباید به هر کاری که قادرند انجام دهند، مبادرت کنند. با این همه، ... قوانین الهی بیشتری برای مخالفت با تکنولوژی از بیرون وجود ندارد. لذا ضرورت دارد که تکنولوژی را از درون بررسی کرد و تشخیص داد که اگر فرد از اخلاق عدم قدرت پیروی نکند، باید به امکان پذیر نبودن زندگی همراه با تکنولوژی و در واقع ممکن نبودن خود زندگی اذعان کرد . این انتخاب بنیادین پیش ماست ... ما باید به نحوی نظام مند و با طیب خاطر در طلب عدم قدرت باشیم، که البته به معنای پذیرش عجز، تقدیر، رخوت و غیره نیست. بنابراین، این اخلاق عدم قدرت نه تنها قصد محدود کردن تکنولوژی را دارد، بلکه در طلب رهایی (از تکنولوژی) است. از این رو، این اخلاق تنش ها و تعارضات جدیدی را به جهان تکنولوژیک تحمیل می کند و حتی رویه سرپیچی ( مانند استعمال مواد مخدر، زیرپاگذاشتن حریم های جنسی و غیره) را در مقابل پدیدارهای کاملا تکنیکی مطرح می کند. پدیدارهایی که به نوبه ی خود، سرپیچی هایی از نوع مدرن را امکان پذیر می سازند. این اخلاق دستگاه های تلویزیون را خاموش خواهد کرد، ماشین ها را آهسته تر خواهد راند و از مصرف بیش از حد و آلوده کردن محیط زیست دوری خواهد کرد. همه ی این ها می توانند روش های جدیدی برای سخن گفتن و شنیدن، ساختن و ساکن شدن و فکر کردن پدید آورند. روش هایی که نه تنها به نوبه ی خود از آزادی پرسشگری تغذیه می کنند و البته آن را ارتقا می دهند، بلکه می توانند ناشی و همچنین ارتقادهنده ی یک ایمان فراتکنیکی اطمینان بخش نیز باشند . فلسفه ی تکنولوژی چیست؟ کارل میچم))
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید در این بحثی نیست که این تکنولوزی نه با روح انسان رفاقت دارد و نه با طبیعت و باید با نگاهی درست به انسان و طبیعت از آن آزاد شد. متفکران غربی هم چاره‌ای ندارند جز آن‌که با آموزه‌های دینی مشکل را حلّ کنند ولی به همان اندازه که انجیل به جهت تحریفاتی که دارد، در جای خود نیست، به همان اندازه بشر امروز نمی‌تواند با کتاب مقدس مشکل خود را با تکنولوژی حل کند. آری! تنها راه، برگشت به زندگی دینی است و با تقوای لازم این کار عملی است و فکر می‌کنم با رویکرد جدّی به اسلام این کار عملی است و تفکرات امثال هایدگر به عنوان تذکر برای رجوع به دین مفید خواهد بود. موفق باشید
10343
متن پرسش
سلام: خدا قوت استاد نظرتون در مورد علاقه و محبت هایی که بین ما و دوستامون ایجاد میشه چیه، مخصوصا اینکه در مواردی این علاقه ها باعث دغدغه قلبی میشه و آدم احساس میکنه که از هدف ها و از حضور قلب دور میشه و اصولا قاعده ی خاصی در مورد اینکه چه جور محبت هایی خوبن داریم یا نه؟ متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل ارادت و علاقه به دوستان بد نیست ولی نباید عقل را به حاشیه ببرد و وَهم را رشد دهد. موفق باشید
9637
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم، چند وقت پیش از شما پرسیدم که آیا انبیا انسان های کاملی بودند؟ و شما جواب دادید بله. در نسبت با زمان خود البته. اما دیروز که یکی از قسمت های سریال یوسف پیامبر را از طریق شبکه نمایش می دیدم یک تناقضی به سایر تناقض های عملی و نظری ام اضافه شد! چرا که در این قسمت، فرشته وحی با حالت عتاب بر حضرت یعقوب (ع) نازل شد و به دلیل گریه و بی تابی بیش از حد ایشان در فراق حضرت یوسف (ع) و بنیامین (ع) از ایشان انتقاد کرد. آیا می شود انسانی کامل باشد اما یک عمر کاری را انجام بدهد که مورد انتقاد فرشته وحی قرار بگیرد؟ اگر حضرت یعقوب (ع) انسان کاملی بودند، پس چرا در فراق حضرت یوسف (ع)، آن گونه که شایسته بود، رفتار نکردند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنا نشد انسان‌های کامل در فراق انبیائی مثل حضرت یوسف و حضرت بنیامین«علیهماالسلام» اشک نریزند. شاید ظهور فرشته‌ی وَحی جهت تسلی و یا تذکر و راهنمایی به آن حضرت بوده تا در عصمت خود پایدار باشند. تازه وقتی می گوییم انبیاء انسان‌های کاملی هستند نسبت به ما، نه این‌که آن‌ها نسبت به کمالاتی که باید در رابطه با خدا به‌دست آورند، راه‌های نرفته نداشته باشند. درود و سلام خدا بر همه‌ی انبیاء الهی، خداوند به نور محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» ما را یک لحظه از زیر سایه‌ی هیچ پیامبری جدا نکند. موفق باشید
9375
متن پرسش
سلام استاد: من به کتاب معراج السعاده برای مباحث اخلاقی رجوع کرده ام. و ضمن آن به سوالاتی برخورد کردم که خدمتتون عرض می کنم. 1- من به دلیل اینکه دچار ضعف نفس هستم، تشخیص جبن و تهور برایم کمی مشکل است. دایره چیزهایی که من در آنها احتمال هلاکت می بینم بزرگتر از اون چیزی هستند که باید باشند. باید چه کنم؟ 2- آیا کسی که برای نجات جان دیگری در خطر مرگ قرار می دهد، آیا این تهور است؟ 3- در بحث قوت نفس آورده شده که کسی که این صفت را دارد، عزت و ذلت و فقر و ثروت برای او یکسان است. آیا این که عزت و ذلت برای انسان یکسان باشد، یعنی چه به او اهانت کنند و چه احترام، برای او یکسان است. ضعف نفس نیست؟ خودم فکر می کنم که تعریفم از عزت درست نباشد؟ تعریف اسلام از عزت چه هست و چه فرقی با تعریف اهل دنیا دارد؟ 4- در بحث شیوه ی تهذیب باید به چه نکاتی توجه بشه؟ اگر در اینجا فرصتی برای پاسخ کامل نیست لطفا کتاب معرفی کنید. یا زهرا...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر مطابق وظیفه‌ای که شرع تعیین کرده عمل شود، ماوراء جبن و تهور عمل شده 2- خیر این شجاعت است 3- یعنی به دنبال شهرت نیست و عزت نفس یعنی در عین آن‌که به دنبال شهرت نیست اجازه نمی‌دهد به شخصیت اسلامی او توهین شود و از حق اسلام دفاع می‌کند، اهل دنیا نسبت به آبروی دنیایی خود حساس‌اند 4- شاید مباحث مکارم الاخلاق که صوت آن روی سایت هست کمک کند، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
8796
متن پرسش
سلام علیکم؛ خواستم بپرسم سخنرانی جنابعالی در تالار سوره (روز دوشنبه) از چه ساعتی شروع میشود، تا در همان ساعت خدمت برسیم؟ و اینکه آیا جنابعالی از ابتدای مراسم حضور دارید؟ یاحسین علیه السلام
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: إن‌شاءاللّه بنده در عصر دوشنبه از ساعت 4 بعدازظهر در جلسه حاضرم، ولی نمی‌دانم دقیقاً صحبت بنده از چه ساعتی شروع می‌شود. موفق باشید
8699
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: نظرتون رو در مورد مباحث دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی در سایت طهور به نشانی www.tahour.net و وبلاگ مقالات شاگردان ایشون به آدرس www.shahrudi.parsiblog.com و همچنین حضرت استاد حسن رمضانی با آدرس www.ramazani.org/fa بیان بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: سایت‌های مذکور را بررسی کردم. هر سه سایت در مورد حکمت و عرفان از سایت‌های خوبی هستند که می‌تواند جوابگوی مباحث حکمی و عرفانی عزیزان باشد. موفق باشید
5982
متن پرسش
سلام.حضرت علامه در المیزان ذیل کدام آیات درباره علم امام و وسعت آن صحبت کرده اند؟به طور اجمالی نظر ایشان را تقریر کنید واظهار به نشئه به چه معناست در این بحث؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به خاطر ندارم که علامه کجا در مورد علم امام صحبت کرده اند ولی بنده در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت عنوان نصاب علم امام بحثی کرده ام که نوعاً تحت تأثیر سخنان علامه است. موفق باشید
5931
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد عزیز، در رابطه با مافیای فوتبال و بی عدالتیها در این زمینه سوالی دارم. بنده کارمند و از موسسین یک شرکت دانش بنیان هستم، با جمعی از همکاران که غالبا دارای مدرک کارشناسی ارشد هستیم به مدت حدودا 5 سال است که به سختی کار می کنیم و از نظر معیشتی هم به سختی با یک سوم حقوق یک کارمند روزگار می گذرانیم و همین حقوق هم از طریق وام اندکی که با هزار دوز و کلک و تهیه وثیقه های سنگین جور کرده ایم تامین می شود. شرکت ما مثل برخی شرکتهای دانش بنیان، در این تحریم اقتصادی کارهای بزرگی در زمینه نظامی برای مملکت به لطف خداوند انجام داده است. سوال من و بسیاری از تحصیل کرده ها این است که چرا شرکتی که مثلا تانکهای این مملکت را تجهیز می کند تا در مقابل مهاجم توان ایستادگی داشته باشیم برای گرفتن یک وام 90 میلیونی دو سال معطل تهیه وثیقه ملکی باشد، ولی حکومت اسلامی به یک بازیکن فوتبال به خاطر یک عمل صددرصد لغو!! فوتبال در عرض چند ساعت به راحتی مبالغ میلیاردی!! می دهد؟ استاد عزیز لطفا این سوال ما را جواب دهید که آقای خامنه ای عزیز حفظه الله چرا در این مورد ساکت هستند؟ سایر علماء چرا اقدامی نمی کنند؟ آیا در لغو بودن فوتبال به این شکل رایج که جنبه ورزشی آن فراموش شده شکی هست؟ آیا علماء ما از اینکه جمعیت کثیری طرفدار فوتبال هستند واهمه دارند که اعتراض خود را علنی کنند؟ این بی عدالتی را در مملکت اسلامی چگونه می توان توجیه کرد؟ من نمی گویم بالکل فوتبال تعطیل شود، اعتقاد بنده این است که همان میزان توجهی که به سایر رشته های ورزشی می شود، به همان اندازه رسانه ها و دولت به فوتبال بها دهند. ممنون بابت وقتی که می گذارید.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: این بی‌عدالتی‌ها ریشه در جهلی دارد که ما هنوز نتوانسته‌ایم از ذهن مردم بزدائیم و متأسفانه همین جهل در تلویزیون نیز حاکم است. آیا این دلیل بر صحت تأکید بنده نیست که ما کارهای زمین‌مانده‌ی زیادی داریم این‌قدر با همدیگر درگیر نشویم تا کارهای مهم فرهنگیِ زمین‌مانده فراموش شود و میلیون‌ها نفر را با وَهم فوتبال مشغول خرید بلیط‌های آنچنانی کنیم و بازیکنان آنچنانی را فربه نماییم؟ موفق باشید
4417
متن پرسش
با درودواحترام/با توجه به اینکه روح مجرد همه ائمه معصومین همه جا حضور دارندو می توان با حضور قلب به انها متوسل شد با این حال ایازیارت قبور انها واجب است وایا نداشتن تمکن مالی برای زیارت تاثیر معنوی را ندارد؟و چرا برای زیارت باید از دوستان خداحافظی کرد که گفته باشیم بیایید به دیدنمان وبا خرجهای کنار ان/اگر برای خودسازی ومعرفت خود می رویم ایا فقط باید برای زیارت حلالیت بطلبیم ؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» فرموده‌اند به زیارت قبور ما بیایید. چون با نور ملائکه‌ای که در کنار حرم مبارک آن‌ها هست بهتر می‌توانیم به نور امام نزدیک شویم ولی این بدان معنا نیست که اگر با عزمی جدّی وقلبی پاک از دور آن‌ ذوات مقدس را زیارت کنید زیارت و ملاقات صورت نگیرد 2- وقتی از مؤمنین حلالیت می‌طلبید ، قلب شما پاک و پاکیزه می‌شود و امکان اُنس چنین قلبی با نور امام معصوم بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید
3829

ظهورعبودیتبازدید:

متن پرسش
سلام.شما در تفسیر سوره (فکر کنم قصص یا شعرا ) گفته بودید که یه وقت آدم گیر میکنه که یه جا یه حرفی رو بزنه بهتره یا سکوت کنه. شما جواب دادید که مراجعه کنه به نفسش . اگه نفسش تایید کرد بدونه که کار باطلیه. مشکل همینجاست که والا ما هر چی رجوع میکنیم نمیدونیم که این پیشنهاد , پیشنهاد نفس است یا وجدان.جدا گیر کردیم و مطمئنا این حلال خیلی از مشکلات ماست . گاهی کار به یه جاهایی میرسه که حتی عقل هم جواب نمیده و سریع احساسی برخورد میکنیم و این خیلی ناراحت کننده است. استاد خواهشا دقیق بگید چطور بدونم که این ندا , ندای حق است یا باطل.تشخیص صدای فطرت چگونه است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر عبودیت ما را ظهور می‌دهد، آن کار الهی است ولی اگر خود ما در آن کار مطرح هستیم در انجام آن کار باید احتیاط کرد تا إن‌شاءالله جنبه‌ی عبودیت آن کار غلبه کند. موفق باشید
3020
متن پرسش
با سلام: استاد عزیز خسته نباشید. بنده دو سوال از حضور تون دارم. 1- ایا روز الست مربوط به همه ی انسان ها بوده یا اولیاء در صورتی که مربوط به همه ی انسان ها بوده چرا یادمان نیست؟ 2- در یکی از کتابهایتان به نقل از شیخ طوسی فرمودین: مصادیق لعن اول و ثانی وثالث و رابع قابیل و عاقر شتر صالح و قاتل یحیی(ع) و ابن ملجم هستند در صورتی که تا امروز فکرمیکردیم ابابکر و عمر وعثمان و معاویه هستند و به این نیت لعن میکردیم . خواستم ببینیم نظر خود حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- چون اظهاری که در عهد الست نسبت به ربوبیت الهی داشته‌ایم حضوری بوده و نه حصولی، در حافظه نمی‌ماند ولی اگر کسی درجه‌ی وجودی خود را رشد دهد آن عهد را احساس می‌کند 2- فکر نمی‌کنم خلفا در منحرف‌کردن جهت اسلام تقصیر کمی دارند ولی ظاهراً روش ائمه«علیهم‌السلام» نبوده است که به خلفا مستقیماً لعن کنند. موفق باشید
2633

انتخاب همسربازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز بنده طلبه سال 5ام حوزه هستم از تهران . من چند سال هست که سیر مطالعتی شما رو مطالعه میکنم و این مطالعات در شکل گرفتن تفکرات و عقیده فکری خیلی موثر بوده. خیلی خیلی خوشحال میشم اگه وقت ارزشمندنون رو برای جواب به سوالم بگذارید. بنده از لحاظ روحی خیلی نیاز به ازدواج دارم و وقتی این موضوع را با خانواده در میان گذاشتم نظر خانواده این بود که تا وضعیت درسی مشخص شود صبر کنیم.(با توجه به این که بنده برای ادامه تحصیل میخواهم به موسسه امام خمینی در قم بروم) آیا شما هم همین نظر را دارید؟ به نظر شما یک طلبه چه شرایطی برای ازدواج داره؟ التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: اگر همین‌طور که می‌فرمایید از لحاظ روحی نیاز به ازدواج دارید هیچ نیاز نیست صبر کنید. با خانمی ازدواج کنید که شرایط طلبگی شما را در نظر بگیرد. موفق باشید
2403

صبر در سلوکبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . . سلام علیکم استاد عزیز. . . جسارت بنده را ببخشید که با سوالات پیاپیم شمارا اذیت میکنم. . . 2 دلیل دارد 1- صحبتای شما جوابیست که گه گداری تذکر میدهم به خودم و تاثیر میگذارد 2- دوست دارم بیایم و حداقل در حد همین سوال از شما با خبر باشم. . . راستش استاد عزیز ما بواسطه آثار شما تغییر کردیم حدود 3 سال پیش،تغییری معجزه آسا،در سوال 2235 فکر کنم در مورد بنده اطلاعاتی خدمتتان رسید،و سوالاتی از این قبیل که با نام بنده برایتان عرض کردم(امیدوارم نامم در خاطرتان بماند). . . ما اسیر حرام های بسیار زیادی بودیم،الحمد لله نوری آمد معالجه شدیم و در آن ماه رمضان سال اول بسیار بی علاقه به دنیا و پر انرژی بودیم که شما فرمودید " که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها " . . .بعد از آن ماه رمضان کمی سرعتمان کم شد ولی به حرام های قبل برنگشتیم و سعی در ترکش کردیم،که الحمد لله بعضی از حرام ها مثل داشتن دوست دختر و نگاه به فیلم های نادرست حتی خدایی نکرده اگر فکرش می آمد سراغمان بدنمان به شدت به لرزه می افتاد،حتی گاهی شروع به لرزیدن و عرق کردن می کردیم تنها فقط از فکری که ناخواسته به ذهنمان می آمد. . . آن زمان به یکی از جملاتتان رسیدم که گفته بودید "حساب فاطمه را نکرده بودند" تا چند وقت به یاد این جمله می افتادم گریه میکردم چون حس میکردم این ذات مقدسه دستمان را گرفته اند. . . کم کم علاقه به زیارتی(جامعه کبیره) که اصلا حتی فکرشم نمیکردیم همچین زیارتی هست و الحمد لله قرار گرفتن معارف نوری اهل البیت در مسیرمان و هزاران خیر دیگر. . . استاد مشکلی هست اینکه بنده احساس علاقه به فیلم و بازی و اینترنت دارم،نه اینکه خدایی نکرده وقت بگذارم و اصلا شاید فیلمم نبینم،اما خب علاقه در دلم هست و گاهی که می آیم نماز بخونم یا جامعه میاد،این علاقه میاد جلو. . . هنوز علاقه هاش هست در ذهنم،گاه گداری هم سری به بازی ها میزنم اما هی میگذارم کنار و با خودم به شدت در جنگم،دقیقا همانطوری که با حرام ها در 2 سال پیش در جنگ بودم که به لطف بی بی فاطمه زهرا علیها افضل الصلوات المصلین این جنگ تمام شد. . . و گه گداری می آید اما میگویم بمیر،میمیرد این علاقه ها. . . جمله ای از استاد مطهری در همان سال ها خواندم معنیش را نفهمیدم اما الان میفهمم که فرمودند: "وقتی در مسیر سیر و سلوک قدم بگذاری و جلو بروی میبینی مشکلاتی در وجودت بود که اصلا فکرشم را هم نمیکردی که اینها مشکل است و شما به آن وابسطه ای" . . . استاد همیشه دعایتان میکنم،شما هم دعایم کنید. . . بی صبرانه منتظر تذکرات اثر گذارتان هستم. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: وقتی انسان در مسیری قدم گذاشت که غیر از مسیر گذشته‌ی خود بود، و از این طریق به تمایلات نفس امّاره‌اش پشت کرد، گاهی خیالات گذشته و عهدی که در گذشته با آن خیالات داشت سر می‌کشند و بعضاً ما را هوایی می‌کنند، تا نتوانیم عهد خود با شرایط جدید را محکم کنیم و در عالم جدید خود وارد شویم. شرط طلوع عهد جدید نه‌تنها پشت‌کردن به عهد قبلی است بلکه صبر و پایداری بر عهد جدید است و در همین رابطه استاد سلوکی مولوی شرط ادامه‌ی راه را این قرار می‌دهد که: «گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن.... گفتم آری نکنم، ساکن و یا شنده شدم» نتیجه‌ی پایداری بر عهد جدید آن شد که می‌گوید: «زهره بدم ماه شدم چرخ دوصد تا شدم....یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم». موفق باشید
15707
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: منظور از «غاسق اذا وقب» و «نفاثات فی العقد» در سوره مبارکه فلق چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «غاسق اذا وقب» ما را متوجه می‌کند که گاهی آن‌چنان ظلمات، زمانه را پر می‌کند و افکار شیطانی انسان، روحِ انسان را از نورانیت خارج می‌کند که باید تنها و تنها به خدا پناه برد تا ما را از آن ظلمات و افکار شیطانی نجات دهد و در همین رابطه نظر به «نفاثات فی العقد» می‌شود که اینان در گره‌های ظلمانی و شیطانی که ایجاد شده است می‌دمند تا انسان نتواند متوجه‌ی حقیقت مطلب شود. کاری که امروز جریان‌ها و رسانه‌های ضد انقلاب و ضد فرهنگ وِلاییِ ما انجام می‌دهند. موفق باشید

13883
متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد بزرگوار: این نامه بنده در درجه اول درد دلی است که می خواهم با دوستی صاحب دل مطرح نمایم و در درجه دوم از استادی فرزانه طلب دستوری نمایم تا از این بحران خارج شوم. استاد عزیز بنده حدود 7-8 سال پیش بطور عادی زندگی می کردم و خیلی در قید و بند دین داری نبودم تا اینکه به توفیق الهی تغییری اساسی در زندگی ام ایجاد گردید و به اصطلاح عقلم اومد سر جاش... پس از تغییر، چند ماهی سرگردان بودم و نمی دانستم باید چه کنم، و خیلی جاها رفتم... تا اینکه به لطف الهی با مسیر معرفت نفس و عرفان و فلسفه آشنا شدم و دیدم که بسیار علاقه و استعداد نیز در این مباحث دارم. و حتی رشته دانشگاهی ام را از مهندسی تغییر داده و ارشد فلسفه اسلامی گرفته ام. تازه فارغ التحصیل شده ام. تقریبا 3-4 سال پیش کاسبی ای راه انداختم و آن هم عطاری است. و در همان حین نیز متاهل شدم. همان اوایلی که با عرفان آشنا شده بودم حالم خیلی خوب بود و مباحث را بطور جدی پیگیری می کردم. اما خیلی کم کم شروع به تنزل کرد. بنده ای که سحرها داشتم و بعضا خواب های خوشی و حالات خوبی در سحر داشتم، نماز شبم ترک نمی شد، تفکر در شب و خلوت و حسابرسی ازم فوت نمی شد، کم کم شروع شد به کم شدن و تا جایی رسیده که حتی نماز صبح ازم قضا می شود و حتی بعضا بیدار هم هستم اما یا نمی توانم از جایم بلند شوم و یا هربار شیطان یه جوری مانع می شود. و همین مساله بسیار در روحیه بنده تاثیر گذاشته و اراده و همت را از بنده سلب کرده و روزهایی که نمازم قضا می شود بسیار عصبانی و ناراحت هستم و همین دلیلی شده که العیاذ بالله با اهل بیتم بد رفتاری می کنم و گاهی همین ناراحتی اخلاق خوش را از من گرفته و ناخوشی را جایگزین آن می کند. و چون می دانم کسی که سحر ندارد به جایی نمی رسد بیشتر داغون می شوم و گاهی دیگر امید تلاش روزمره را ندارم. خودم می دانم انسان دایما انقلاب قلبی دارد و حالش متغیر است، بنده اصلا دنبال حال خوش نبوده و نیستم و کاری به لذت و حال سحر ندارم. فقط می خواهم اراده و همت تحصیل علوم معارف حقه الهیه در من روز افزون گردد و خوابم کم شده و سحرها سرحال باشم. نماز شب، خلوت سحر، و نماز اول وقت صبح را دوباره بدست بیاورم و امید تلاش برای خودسازی را در وجودم بیابم... حال با این اوصاف استاد عزیز تر از جانم شما چه دستوری می فرمایید که بنده از این کتلی که در آن افتاده ام عبور کنم؟ البته در درجه اول نیازمند دعای خیر جنابتان هستم تا در سایه لطف شما ما هم ذره ای از شهد شیرین معرفت بچشیم. در پایان از اینکه محبت فرمودید و وقت برایم گذاشتید کمال تشکر را دارم. ان شاءالله خداوند متعال خیر کثیرتان دهد. التماس دعای فراوان از برای همگان را مسئلت دارم. در پناه قرآن باشید. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر انسان در عین قبض و بسط‌هایی که دارد باید با طیّ منازل همراه باشد، چه منازل معرفتی و چه منازل سلوکی. در منازل معرفتی مباحث کتاب معاد با شرح صوتی آن و کتاب «خویشتن پنهان» پیشنهاد می‌شود. و در منازل سلوکی کتاب «منازل السائرین» با شرح استاد حجت الاسلام یزدان‌پناه از مؤسسه‌ی امام خمینی قم پیشنهاد می‌گردد. موفق باشید

13624
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به پاسخ هایی که در جواب به سوالات لزوم استاد در سیر و سلوک داشته اید و مطالبی که در شرح دستورات آیت الله بهجت فرموده اید می خواستم از شما خواهش کنم که این مسئله را تبیین بیشتری کنید بالاخره این امر بدیهی است که در هر امری نیاز به رجوع به اهل آن امر ضروری است و این سخن آیت الله بهجت که استاد تو علم توست شاید برای همه صادق نباشد و کافی هم نباشد چون این راه راه پر پیچ و خم و خطرناکی است و با توجه به مطالبی که علامه طهرانی در روح مجرد فرمودند به نظر رجوع به استاد در این امر ضروری می آید. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید و مطلب را برایمان از ابهام خارج کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمع‌بندی فکر می‌کنم راهی که امروزه حضرت امام و شهداء گشودند، کارِ آن نوع استادی که گشودن راه است، انجام شده است. ولی این غیر از استفاده از اساتید و عالمان دین است جهت اخذ معارف الهی. موفق باشید

13427
متن پرسش
سلام استاد خدا قوت: رهبری در تاریخ 22/12/1379 در دانشگاه امیر کبیر در جواب سوالی این چنین فرمودند: در حال حاضر با توجه به شبهه‌افکنیها و ریاکاری بعضی از مسؤولان و در نتیجه آلوده کردن چهره‌ی نظام اسلامی، چه راهکارهایی را برای در امان ماندن از غفلت یا تندروی های بیجا، و تصمیم‌گیریهای خداپسندانه و مبتنی بر اسلام پیشنهاد می کنید؟ فرمودند: «من کلّاً به جوانها و بخصوص به دانشجویان و طلاّب توصیه می کنم که آگاهیهای خودشان را افزایش دهند. بسیاری از این کجروی هایی که شما ملاحظه می کنید، ناشی از کمبود آگاهی است. نسل امروز - به‌ویژه نسل جوان ما - باید از تاریخ کشورش اطّلاع داشته باشد؛ بخصوص از زمان مشروطیت به این طرف را بداند. شما در هر رشته‌ای که تحصیل می کنید، چون جزو نخبگان جامعه هستید - بعد از این هم ان‌شاءاللَّه جزو نخبگانِ برتر خواهید بود - باید بدانید که کشور شما در چه موقعیتی قرار داشته و دارد. شما باید بخصوص تاریخ رژیم گذشته را بدانید. نسل امروز ما درست نمی داند که انقلاب اسلامی چگونه این کشور را از چنگال آن رژیم خلاص کرده است. این را ما که با همه‌ی پوست و گوشت و همه‌ی هستىِ خود آن رژیم را حس کردیم، خوب می دانیم. اینها باید منعکس و گفته شود. البته در این زمینه، چیزهایی هم نوشته شده است. رژیم گذشته، رژیمی فاسد و صددرصد وابسته و به‌کلّی دور از عدالت بود. برای آن رژیم مسأله‌ی مردم در کشور به‌هیچ‌وجه مطرح نبود. برای آن رژیم ارزش یک مستشار امریکایی یا یک سیاحتگر صهیونیست، به مراتب بیشتر بود تا جمعیت عظیمی از مردم ایران! عناصر آن رژیم به مفت خوری، زیادی خوری، غارت منابع ملی و استفاده‌ی نامشروع از همه‌ی امکانات کشور عادت کرده بودند. آن رژیم بر پایه‌ی نامشروعی بنا شده بود؛ یعنی کسی که در آن زمان در رأس قدرت بود - که تقریباً سیوپنج سال هم حکومت کرد - فقط با این اعتبار به حکومت رسیده بود که پدرش قبل از او حاکم بوده است! شما ببینید چه منطق غلطی برای حاکمیت یک نفر وجود داشت. همه‌ی قدرت ها و ثروت ها در اختیار او بود و اگر گفته می شد که شما با چه استدلالی روی کار آمده‌ای، پاسخ این بود که چون پدرم قبل از من در این‌جا حاکم بوده است! او با پشتوانه و خواستِ مستقیم انگلیسی ها بر سرِ کار آمد و سی و پنج سال هم حکومت کرد؛ بدیهی است که مملکت متعلّق به آن کسانی باشد که او را بر سر کار آوردند یا از او حمایت کردند. ما چنین رژیمی را پشت سر گذاشتیم. پدر او چرا روی کار آمده بود؟ چون یک کودتای انگلیسی شده بود و آنها این‌طور خواسته بودند. شما باید اینها را بدانید. شما باید تاریخ کودتای رضاخان در اسفند ۱۲۹۹، بعد رسیدنش به سلطنت در ۱۳۰۳، بعد جانشین شدن محمدرضا را بدانید. البته در تلویزیون هم برنامه‌های خوبی گذاشتند و اینها را تشریح کردند. در کتابهایی هم این مطالب نوشته شده است. آگاهی های شما از مسائل جهان باید بالا برود. من گمانم این است هر کسی، هر جوانی و هر دانشجویی که بداند این انقلاب و این نظام، کشور را از دست چه گرگ های خون‌آشامی گرفته و چه زحماتی را در این بیست‌ودو سال تحمّل کرده تا به این‌جا رسیده و چه دشمنی هایی با آن شده و الان هم در کمین آن است، کاملاً می فهمد که در این نظام چه باید بکند. یعنی وظیفه‌ی خودش را حس می کند و تشخیص می دهد. جوان ایرانی، هم روشن‌بین و باهوش است، هم سیاسی است. لذا جای ابهام باقی نمی‌ماند. بنابراین، علاجی که من پیشنهاد می کنم، کتابخوانی، افزایش مطالعه و کشاندن اجتماعات دانشجویی به بحثهای صحیح و حقیقی - نه بحثهای انحرافی - است. البته بحث خودسازی و درون‌سازی و نورانی کردن دل و امثال اینها هم بحثهای مفصّلی است که در جای خود باید مورد تأکید قرار گیرد.» سوال این است که چه جوری سطح آگاهی خود را بالا ببریم و یا از تاریخ کشور به خصوص از مشروطه به این طرف مطلع شویم؟ آیا شما کتابی سراغ دارید یا آیا خودتان کتابی نوشته اید در این زمینه؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید امروز کتاب‌های بهتری در رابطه با تاریخ صدساله‌ی گذشته‌ی ما در بازار باشد ولی رویهم‌رفته کتاب‌هایی مثل «تحلیلی از نهضت امام خمینی» از آقای حمید روحانی و یا کتاب‌های آقای موسی حقّانی و موسی نجفی کمک‌کننده در این امر هستند. جزوه‌ی تحلیلی از انقلاب اسلامی که بنده تنظیم کرده‌ام انشاءاللّه می‌تواند مفید باشد. کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» از آقای بهنود نیز نکات خوبی دارد به‌خصوص که این کتاب را قبل از پیوستن به اصحاب بی‌بی‌سی نوشته است. موفق باشید

12560
متن پرسش
با عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیز: 1- شما در کتاب «امام خمینی (ره) و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» آورده اید که: «بنده بعضا تاسف می خورم که چرا بعضی از مومنین و انقلابیون چطور حرف خود را می فهمند اما صحت حرف طرف مقابل را نمی فهمند. حتی در این حد هم به توحید نرسیده اند که بتوانند وجوه مختلف یک حقیقت را جمع کنند. .. توحید تا اینجاها انسان را در جمع اضداد جلو می برد...» می خواستم اگر ممکنه در مورد عبارات بالا توضیحات بیشتر و جامع تری رو بدید. چرا که بنده خودم هم به نحو حضوری درستی این حرف رو درک می کنم و اونو احساس کردم. اما برای تقریر زبانی اون، احساس می کنم که باید بیشتر در مورد این حرف و ادعا توضیح داده بشه و به نظر میرسه که این حرف، جای تفصیل زیادی داشته باشه. آیا بر طبق این قاعده میشه گفت که ما اساسا در عالم چیزی به نام حرف به کل غلط نداریم؟ 2- احتمالا شما هم شنیدید که بعضا گفته میشه: «مردم ما که در عصر غیبت از ولی غیر معصوم تبعیت می کنند و ولایت مدارند؛ پس به طریق اولی اگر امام زمان (عج) و ولی معصوم ظهور کنند هم ولایت مدار خواهند بود. پس می توان گفت ارزش کار آنها حتی از ولایت پذیری انسان کامل و ولی معصوم هم بیشتر است.» خب این حرف اگرچه در نگاه اول جالب به نظر می رسه اما به نظر می رسه چندان هم صحیح نیست. مخصوصا اگر از این زاویه نگاه کنیم که ولی معصوم مظهر تمام اسماء الهی است و ظهور اون یعنی ظهور تمامی اسماء الهی و این یعنی مردمی که می خواهند شایستگی ظهور ولی معصوم رو داشته باشند باید شایستگی ظهور تمامی اسماء الهی رو داشته باشند. پس با این حساب، این امر امکان پذیر و بلکه محتمل هست که مردمی ولایت یک انسان غیر معصوم رو بپذیرند اما آن چنان شایستگی در آن ها نباشد که ولایت ولی معصوم رو بپذیرند. یعنی این قاعده که مردمی که ولایت غیر معصوم رو بپذیرند به طریق اولی ولایت معصوم رو هم می پذیرند؛ قاعده غلطی هست. می خواستم نظرتون رو در این رابطه بدونم. البته بنده نظر به قاعده کلی دارم و لزوما منظورم مصداق ملت ایران نیست. 3- در مورد علم معصوم میخواستم بدونم که حد علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) تا کجاست؟ ما تو قرآن آیه داریم که پیامبر (ص) خودشون می فرمایند که من غیب نمی دونم و گرنه کاری می کردم که شری به من نرسد. (آیه تو جزء دوازدهمه اگر اشتباه نکنم.) از سویی خدا پیامبرش رو مامور به مشورت با مردم میکنه. سوال اینجاست که دعوت خدا به مشورت پیامبر (ص) با مردم امری صوری هست یا اینکه نه این طور نیست و دلیلشم اینه که پیامبر (ص) هم در شناخت و بررسی پدیده ها دچار محدودیت هست و به همین دلیل با مردم مشورت می کند. التماس دعا.
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عنایت داشته باشید که بنده در آن جمله عرض کرده‌ام بعضی از مؤمنین و انقلابیون متوجه صحت حرف طرف مقابل که او هم فردی انقلابی و مؤمن است، نمی‌شوند! این غیر از آن است که نتیجه بگیریم حرف غلط در عالَم نداریم، زیرا که در هرجا سخنی باشد که موجب در حجاب‌رفتنِ حق و حقیقت شود آن سخن، سخن غلطی است. ولی حرف این است که اگر ما از طریق سلوک ذیل شخصیت امام و با مدّ نظرقراردادنِ سیره‌ی ملکوتی ایشان با حقیقت در این تاریخ آشنا شویم، متوجه وجود حق در سخن و رفتار بسیاری از افرادی که مؤمن به انقلاب اسلامی هستند می‌شویم و در این مورد باید حساسیت خود را رشد دهیم تا از جبهه‌بندی‌ها و دوگانگی‌هایی که موجب عدم درک یکدیگر می‌شود آزاد شویم 2- در یک روایت از حضرت سجاد«علیه‌السلام» داریم که مردم آخرالزمان با این‌که امام و پیامبر را ندیده‌اند و به آن‌ها ایمان دارند، از سایر مردم برترند. ولی این بدین معنا نیست که چون همه‌ی اسماء الهی در آن‌ها ظهور کرده است شایسته‌ی ظهور حضرت مهدی«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» شده‌اند. آری این وجه دیگری است که کسی می‌تواند تابعیت کامل امام معصوم را داشته باشد که زمینه‌ی تجلی همه‌ی اسماء الهی را در خود فراهم کرده باشد و مفتخر به قبول همه‌ی ابعاد انسانی در خود باشد و مسلّم بعضی از افراد آخرالزمان – همان 313 نفر از یاران خاص آن حضرت – در چنین شرایطی هستند که همه‌ی حرف‌های امام را می‌فهمند 3- در مورد علمِ امام در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» تحت همین عنوان و با نظر به روایات مطرح‌شده در این مورد عرایضی داشته‌ام. فکر می‌کنم اگر بعد از مطالعه‌ی آن سؤال‌تان را مطرح کنید، بهتر نتیجه خواهید گرفت. ولی همین قدر می‌توان گفت که مشورت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» با مردم در عین آن‌که تحقق یک سیره‌ی مثبت برای جامعه‌ی اسلامی است، ممکن است که موجب به تفصیل‌آمدنِ علم آن حضرت باشد. موفق باشید

11155

مفاهیم ذهنیبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به جواب سوال 11142 که فرمودید: انسان‌ها به مرور مفاهیم ذهنی خود را شکل می‌دهند و کامل می‌کنند. پس چرا کودک تازه متولد شده که هنوز فاقد ذهن می باشد موقع شیرخوردن وقتی شیر یک سینه مادر تمام می شود متوجه می شود و تمایل به سینه دیگر مادر پیدا می کند مگر نه اینکه مفهوم عدم وجود شیر در یک سینه مادر را درک کرده و خواهان شیر از سینه دیگر مادر می شود؟ چگونه توجیه پذیر است؟ درحالی که هنوز فاقد ذهن می باشد ولی مفهوم عدم که ذهنی است را درک کرده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد بیشتر با غریزه و هدایت تکوینی انجام می‌شود، بحث ما در رابطه با انتزاع مفهوم عدم است که مثل سایر مفاهیم ذهنی با تکامل ذهنی برای انسان پیش می‌آید، مگر انسان‌های ساده که در انتزاع مفاهیم خیلی ضعیف عمل می‌کنند. اصل این مباحث را باید در دروس فلسفه دنبال کنید به‌خصوص در مباحث صورت‌های ذهنی و جایگاه آن‌ها. موفق باشید
10200
متن پرسش
با سلام: استاد چه تغییری در نفوس بشر در حال به وجود آمدن است که باعث شده به سمت ماوراء گرایش پیدا کنند و از شواهد آن به وجود آمدن فرقه های عرفانی یا عرفان های نوظهور است و این تغییر تا کجا ادامه پیدا می کند؟ فردی می گفت بشر با ادامه این مسیر حجاب ها را کنار خواهد زد (به صورت اجتماعی)، تا اینکه حضرت را که واسطه فیض هستند حاضر می یابد و آن وقت زمان ظهور حضرت برای انسان است نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با به بن‌بست‌رسیدن وعده‌های مدرنیته که مدعی بود برای بشر بهشتی فراهم می‌کند که جواب‌گوی جسم و جان اوست، بشری که فطرتاً به دنبال معنویت اصیل و حقیقی است، اراده کرده است تا نظر به حقیقت بیندازد و همان‌طور که آن فرد فرموده‌اند اگر چند روزی هم در شناخت مصداق‌های رجوع به حقیقت اشتباه کنند، فراموش نکنید تجدد یک دین است و در تعارض با هر دین دیگری که غیر آن باشد در حالی‌که بخش اعظم تاریخ بشر تاریخ دینی است که انبیاء الهی آن را آوردند و نگاه مدرنیته نگاهی است که این تاریخ را نادیده گرفت و یا آن را بد فهمید و انقلاب اسلامی آمد تا بشر نگاه درستی به دین بیندازد و بشر نه‌تنها از تجدد و دین قلابی بهائیت نجات یابد، حتی از وهّابی‌گری و سلفی‌گری که اسلام تجددمآب است نیز نجات یابد، بالاخره می‌فهمد که حقیقت در کجا است. در همین راستا حضرت باقر«علیه‌السلام» می‌فرمایند: . «أَیُّهَا النَّاسُ أَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَیْنَ یُرَادُ بِکُمْ بِنَا هَدَی اللَّهُ أَوَّلَکُمْ وَ بِنَا یَخْتِمُ آخِرَکُمْ فَإِنْ یَکُنْ لَکُمْ مُلْکٌ مُعَجَّلٌ فَإِنَّ لَنَا مُلْکاً مُؤَجَّلًا وَ لَیْسَ بَعْدَ مُلْکِنَا مُلْکٌ لِأَنَّا أَهْلُ الْعَاقِبَةِ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین» ؛ اى مردم! کجا مى‏روید و شما را به کدام جهت مى‏برند؟ خداوند اولِ شما را به دست ما هدایت نمود و به دست ما آخرِ شما را به انجام مى‏رساند، اگر شما دولت زودگذر دارید، دولت پایدار از آن ما است. بعد از حاکمیت ما، حاکمیت دیگرى که بیاید و حاکمیت ما را ساقط کند نخواهد بود، زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند فرمود: عاقبت کار از آن متقین است. موفق باشید
نمایش چاپی