باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. باید دوستانه به آن افراد تذکر داد که مسجد را آنهایی که بنا کردهاند برای اقامهی نماز و قرآن بوده. و اگر در حین نماز در مسجد باشند ولی در نماز شرکت نکنند، حقوق بانی یا بانیان را زیر پا گذاشتهاند. ۲. در حدیثی از پیامبر (ص) داریم: «اِنّما نُصِبَتِ المَساجِدُ لِلقُرآن؛ «مساجد را برای قرآن بنا کردهاند.» بنابراین خادم مسجد باید اگر حضور بچههای غیر ممیّز مانع نماز و قرآن شود، به نحوی آنها را از مسجد خارج کند و یا همراه والدینشان به مسجد بیایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در اینکه ممکن است این واقعه بر ساخته باشد و ربطی به آقای زرینکوب نداشته باشد؛ حرفی نیست. هرچه هست برساختهای زیبا و ابتکاری هوشیارانهای میباشد 2- مشکل اصلی در تفسیر غزل مذکور است و تطبیق آن غزل با معارف عالیه، که متأسفانه بعضی از افراد نادان که بویی از عرفان نبردهاند و فقط استادِ ادبیاتاند که مبتدا را با خبر جابجا نکنند؛ این کوتاهفکران آن غزلیات را آنچنان تقلیل میدهند که ملاحظه میکنید و در نهایت حماقت به دنبال آن هستند که یارِ دلنواز حضرت حافظ را با شاهشجاع تطبیق کنند و این بلایی است که ریشه در ظلمِ مستشرقین دارد. زیرا آنان به خوبی متوجهاند چنانچه ملتی با شورِ عشقی که جناب حافظ بنا دارد به جامعهی بشری برگرداند، جایی برای این کوتولهها نمیماند و بنده به جهت دفع این خطر تصمیم گرفتم متذکر روح کلی غزلیات حضرت لسانالغیب شوم، وگرنه هزاران فاصله بین معارف عالیهی موجود در آن غزلیات با آنچه که بنده عرض میکنم هست. آری! «آب دریا را اگر نتوان کشید / پس به قدر تشنگی باید چشید». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر هم فرض کنیم غزالی از جهت ساختار اخلاقی و تعادل بین افراط و تفریط تحت تأثیر ارسطو است، مرحوم فیض کاشانی در «مهجة» و استاد آیت اللّه ملا مهدی نراقی و فرزند او ملامحمد، با رجوع به روایات اهل البیت«علیهمالسلام» کتابهای خود را تنظیم کردهاند و به همین جهت حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» میفرمایند نراقین را بخوانید که منظور «جامعالسعادات» و «معراج السعادت» میباشد 2- به نظر بنده یک طلبه بیاد همهی دروس رسمی حوزه که مربوط به ادبیات است را کامل بخواند 3- همین منطق «مظفر» و سپس «بدایة و نهایة» علامه و در آخر «اسفار» ما را با عقل فلسفی آشنا میکند. 4- اجتماع نقیضین یعنی اجتماع بودن و نبودنِ یک چیز در یک زمان و یک مکان. حال اگر کسی اجتماع نقیضین را محال نداند یعنی باید معتقد باشد محال نیست که همین حالا در این زمان و در این مکان، هم باشد و هم نباشد. و همین امر ار نیز به خدا سرایت دهد که مثلاً اگر خدا بخواهد اجتماع نقیضین محال نیست، یعنی همین حالا، هم خدا باشد و همین حالا خدا نباشد. و این عملاً نفیِ خداوندی است که عین بقاء و سرمدیت و ابدیت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همهی این حرفها حسّ ما، ما را متوجه گرمای آتش و رطوبت آب میکند و اگر به گزارش حسّ اعتماد نکنیم در آتش میسوزیم در همین رابطه عقل ما، ما را متوجه وجود حقایق میکند که اگر به آن اعتماد نکنیم خودمان را از اُنس با حقایق محروم میگردانیم. آیا فکر نمیکنید این مباحث چیزی به دانش ما نمیافزاید و ما را مشغول اموری میکند که به هیچکاری نمیآید؟! موفق باشید
