سلام وعرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: لطف میکنید نظرتون رو درباره این پرسش و پاسخ بفرمایید. مخصوصا درباره جواب سوال: ما حقیقتا می بینیم بسیاری ازمردم درتوحید اشکال دارند و واقعا معتقد به آن توحید انبیا و اهل بیت نیستند و اصلا شناختی از آن ندارند تکلیف این افراد چه خواهد بود؟ پاسخ: رکن اساسی دین شناخت حجت دارای معجزه از طرف خداوند تعالی، یعنی پیامبر و امام معصوم هر زمان، و تسلیم به اواست. بعد از آن، چه فرد سایر مطالب دین را درست متوجه شود و چه اشتباه برداشت کند معذور خواهد بود. پس شناخت حجت و قبول ولایت او معیار و ملاک و اصل دین است اگر فرد تسلیم امام شود و در مقدمات کوتاهی نکند ولو اینکه در توحید و سایر امور دین اشتباهاتی داشته باشد و ظرایف آن را دقیق متوجه نشود معذوراست. و اگر تسلیم حجت الهی نشود هیچ عذری نخواهدداشت و هیچ مطلبی از او پذیرفته نیست، ولو اینکه برفرض عقیده اش در توحید و سایر امور دین مطابق واقع باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان به این نکته فکر کرد ولی در هر حال در نسبتی که باید با حجج الهی و ولایت آنها برقرار کند، نظر به ربوبیت حضرت پروردگار مهم است تا آن حجج را آینۀ ربوبیت حضرت حق بنگرد و آن، راهی باشد برای قرب الهی. و البته ناخودآگاه چنین هست. تأکید بر این نکته راه را هموار میکند. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد بنده طبله هستم و یک مسئله ایی در زندگی برایماتفاق افتاده که از شما راهنمایی میخواهم. استاد بنده در یک تضادی واقع شدم به این صورت که در هر موضوعی که به آن مشغول میشوم میدانم سرانجامش پوچ هست یعنی اکثر مسائل برایم پوچ هست و میدانم در انتها هیچ ندارد اما در عین اینکه میدانم این مسائل پوچ هستن اما به آن ها نیاز دارم از کوچک ترین مسائل مثل امور روزمره حتی محبت و عاطفه از دیگران تا بزرگ ترین مثل علوم مختلف یا اهداف متفاوت هر کدامرا که انجام میدم یا نگاه میکنم میدانم پوچ هست از طرفی به این گونه مسائل نیاز دارم به عنوان مثال عاطفه از سمت خانواده در نظرم پوچ هست به این معنی که نمیشه بهش دل بست چون محدوده اما به آن نیاز دارم یا اموری دیگر کهپوچ هستن اما به آن ها نیاز دارم و هنوز هم نتوانستم از این موقعیت خارج شوم یعنی در دوگانگی هستم. با کتب معرفت نفس شما هم آشنایی دارم و دیده ام دیگران را به این سمت سوق دادین ولی نتوانسته به صورت حضوری آن را در زندگی پیاده کنم خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از طریق «معرفت نفس» میتوان متوجۀ حضوری شد که از اکنون تا ابدیت در آن حلضریم و این حضور را باید با اُنس با حقیقت بخصوص با تدبّر در قرآن زنده نگه داشت و در نسبت با آن حضور وظایفی نسبت به خود و به اطرافیان خود برایمان پیش میآید که در جای خود معنابخش خواهد بود. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده تفسیر بسم الله الرحمن الرحيم در اول سوره ی مبارکه ی بقره و الف لام میم در آیه ی اول سوره ی مبارکه ی بقره چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع «بسم الله الرّحمن الرّحیم» خوب است به شرح تفسیر سوره «حمد» حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» رجوع شود. و در رابطه با حروف مقطعه فرمودهاند رازی بوده است بین خداوند و پیامبر خدا. و علامه طباطبایی در ابتدای سوره «شوری» نکاتی را متذکر شدهاند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: شخصی بنام سروش دباغ که مدعی است که تبحر زیادی در فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی داره در جاهای مختلف شبهه ای را بیان می کنه که علامه طباطبائی و استاد مطهری ایده الیسم غربی را بدلیل عدم تسط به زبان انگلیسی و کمبود منایع در آن زمان به درستی متوجه نشده اند و مثلا در فهم فرق بین ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی کاملا دچار سوء تفاهم شده اند و ایده الیسمی را که در مقالات اصول فلسفه و رئالیسم از این دو بزرگوار مطرح شده ایده الیسم بارکلی است نه ایده الیسم کانت و هگل. خواستم نظر شما رو در این خصوص بدونم و سوال بعدیم اینه آیا کلا کانت و هگل و نیچه اعتقاد به وجود خداوند که دارای تعیین خارجی باشه و مستقل از ذهن باشه دارند یا خیر؟ و اگر اعتقاد ندارند پس چه تفاوتی بین بارکلی با کانت و هگل در خصوص خداوند متعال وجود داره که سروش دباغ فرزند عبدالکریم سروش دائما در جاهای مختلف بین می کنه که علامه طباطبایی و استاد مطهری علی رقم تسلط عظیم بر فلسفه و عرفان اسلامی در درک ایده الیسم هگل و کانت با ایده الیسم بارکلی به خطا رفته اند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بر فرض هم که چنین باشد و انتقاد مرحوم شهید مطهری و علامه طباطبایی از ایدهآلیسم، انتقاد از ایدهآلیسم بارکلی باشد که سرایت دادهاند به هگل و کانت. این از شخصیت علمی شهید مطهری و علامه که نظر به واقعیت عالم دارند؛ نمی کاهد. ۲. تمام تلاش کانت و هگل و بارکلی و حتی نیچه آن است که به نحوی متذکر ایمان به خدا باشند. موفق باشید
سلام و رحمت: همسری روزی بنده شده با روحی بزرگ و فعال و دغدغه فرهنگی و مردم و نوجوانان و جوانان و... بر پایه ایمان الحمدلله کارگر هستن و اهل مطالعه و دست و فکری که چیزی جز خیر از اون دیده نمیشه از طریق ایشان با شما و علمای بزرگ آشنا شدم و الحمدلله راه از بی راهه برایم نمایان شد باشد که بتوانم حق این نعمت را ادا کنم و از وسوسه های شیطان دور. به لطف حمایت معجزهوار خدا بعد از ۷ سال صاحب خانه ای شدیم و یه پرایدی که هزار الحمدلله چیزی جز خیر و برکت نداشته. از طریق فرزندانمون امتحانهای سختی از نظر مالی و سلامتی شدیم بنده خانه دار هستم مانده ام راه درست چیه. راهی جز صبر و دعا پیش روم نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون مزه فضای ایمانی را چشیدهاند به هر حال با مدارا و سختگیری نکردن و مهربانی ان شاءالله به خود میآیند. موفق باشید. البته مواردی را فرمودهاید که مربوط به امور شخصی است و این سایت نمیتواند در آن موارد ورود داشته باشد
سلام علیکم استاد گرامی: ببخشید، در کتاب راز کهکشان نیستی اگر آقای قوچانی از استادش آقای قاضی در خواست میکرد که برایش طلب ظرفیت و قابلیت بیشتری کند. آیا خداوند این درخواست را از آقای قاضی می پذیرفت؟ ما که ملک نیستیم که مقام معلوم داشته باشیم. حسم این است که خدا می پذیرفت. آیا این حس درست است؟ توضیح بفرمایید. با تشکر التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً خداوند منشأ رحمت واسعه است ولی ظرفیت انسانها را در نظر میگیرد و سالکانی مانند مرحوم قاضی متوجه آن ظرفیتها هستند و در حدّی که برای افراد مفید باشد، آنها را راهنمایی میکند و جلو میبرد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مظهر اسم جامع الله است. ما به توسط امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میتوانیم به اسم جامع الله برسیم. هرگاه این اتفاق بیفتد اسم جامع الله در خیال فعال ما به حوری تجلی میکند. میخواستم ببینم که درست فهمیدم؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است حقیقتاً انسان در همان صورت خیالی به حقیقت اسم جامع الله منتقل میشود. موفق باشید
سلام استاد محترم وقتتان بخیر: استاد چند ماهی هست که شروع به سیروسلوک کردم سخنرانی های شما رو گوش میدادم کتابهایی دراینباره مطالعه کردم. خیلی مواظب رفتار و اعمالم بود حتی یکی از صفات بدم که بداخلاقی بود رو ترک کردم منتها فکر میکردم ذبح کردم اما پنهان بود و بعد چند وقت یک دفعه نمایان شد خیلییییی از این بابت ناراحتم چون احساس میکنم تمام اعمالم رو زیرسوال بردم و تمام زحماتم هدر رفت و یک مقداری در این مسیر سست شدم همش فکر میکنم از چشم خدا افتادم و دیگه تو این مسیر جایی برای من نیست و یجورایی دلسرد و ناامید شدم حتی نماز شبهام ترک شدن و متاسفانه نماز صبحم حتی قضا شد این علائم نشان میدهد که بنده رو نمیخواهند درسحرها راه بدهند و اسم من خط خورده. چون حتی با صدای زنگ گوشی هم بیدارنمیشم واقعا از این بابت غصه میخورم دچار سردرگمی شدم نمیدونم چیکار کنم. لطفا راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: مگر وقتی به لطف الهی انسان در راه قرار گرفت، باید گمان کند کار تمام است و شیطان رهایش میکند؟! در حالیکه بزرگان معرفت میفرمایند بعضاً برای دفع یک رذیله، ۷۰مرتبه توبه کردهاند زیرا ۷۰ مرتبه دوباره آن رذیله آمده است. پس در این موارد جای ناامیدی نیست. ثانیاً: در مستحبات بخصوص نماز شب در این فصل از سال به خود سختگیری نباید کرد. موفق باشید
سلام و درود محضر استاد: عزیزجان مختصر و خلاصه میپرسم برای مطالعه و ورود به فصوص، چه میزان نیاز به مطالعه مباحث عرفان نظری که شما ارائه فرمودید هست؟ وقتی من هیچ اطلاعی از اصلاحات و مفاهیمی که در عرفان نظری آمده ندارم و بدون اطلاع از آنچه در عرفان نظری توضیح دادید چطور میتونم به فصوص ورود پیدا کنم؟ میدونم نباید درگیر حصولات شد اما اخیراً اونقدر نسبت به استفاده از صوتهای عرفان نظری شما یا کلا بهره گرفتن از عرفان نظری گارد گرفته میشه که گویا عملی دور از شأن عالم فصوص هست و پوچ و بیهوده است و این سوال پیش میاد که اگر اینقدر کار عبسی هست چرا اصلا ارائه شده؟ شنیدم اینطور استدلال شده که چون امام فرمودند طلاب قبل از هر چیزی فصوص بخونن یا اینکه زمانه زمانه عرفان هست پس نیازی به خواندن عرفان نظری نیست اگر لطف بفرمایید و توضیحی بفرمایید که دقیقا جای عرفان نظری کجاست چراغ راهی برای ما روشن کردید خداوند شما را حفظ کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: «فصوص الحکم» جناب ابن عربی در واقع همان عرفان نظری میباشد، برعکسِ «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری که بیشتر عرفان عملی است. برای فهم اصطلاحات کتاب «فصوص الحکم»، مقدماتی لازم است که جناب قیصری در مقدمۀ شرح فصوص الحکمِ خود مطرح فرمودهاند و بنده نیز به جای آن مقدمه جزوۀ «عرفان نظری» را خدمت رفقا تنظیم کرده و شرح دادهام. در این مورد میتوانید به جزوۀ «مبانی نظری عرفان در اسلام و مباحث «اعیان ثابته» و «وجه خاص»» رجوع فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/217?mark=%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C
سلام وقت بخیر: خدا قوت. من امروز وارد کانال شدم از گوگل یه مشکلی پیش اومده نمیدونیم چیکار بکنیم من برادرم خارج از کشور زندگی میکنند و زنداداشی دارم یعنی واقعا خیلی خوب هستش از هر لحاظ اخلاق رفتار هر چیزی ولی تازگی ها بهمون گفته که داداشم اخلاقش عوض شده اصلا باهاش قشنگ حرف نمیزنه رابطشون کلا سرد شده ولی قبلاً اینطور نبود خیلی داداشمم پسر خوبی هست ولی نمیدونم چرا اینطور شده دوتا هم بچه دارن بنده خدا زنداداشم توی دیار غربت تنها هست، داداشمم بخواد باهاش سرد رفتار بکنه براش خیلی سخت میشه بهمون گفتن که نمیدونم طالعشون با هم یکی نیست ستارشون و اگر زن داشمون اسمش رو عوض بکنه درست میشه و از این حرفها ممنون میشم یه راهنمایی بفرمایید که این درسته یا چیکار بکنیم رابطشون گرم بشه🙏🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست، مؤکداً عرض شده، نباید خود را دست چنین پیشنهادهایی داد و این یک امر طبیعی است که بعضاً در زندگی پیش میآید و با بازخوانی نسبت به گذشته، افقی برای اُنس با صفایی جدید پیش خواهد آمد. موفق باشید
در اهمیت فقهیدن قول امام جامعه همین بس که از نگرانیهای حضرت موسی علیه السلام فقهیدن قولش (۱) توسط فرعون و مردم می باشد، بعد از گذشت بیش از سه هزار سال از آن زمان، جای بسی تاسف است که سخن امام جامعه نه تنها توسط توده مردم بلکه از سوی مجتهدین و علمای دین و فلاسفه حوزه و دانشگاه فقهیده نمی شود که به مرحله عمل برسد، از جمله موارد فراوان در این زمینه می توان به نکته زیر اشاره نمود: مقام معظم رهبری: ما نمی گوییم علوم انسانی غیر مفید است؛ ما میگوییم علوم انسانی به شکل کنونی مضر است؛ مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آنوقتى صحیح و مفید و تربیتکنندهى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهانبینى الهى باشد. ️رضا داوری اردکانی (فیلسوف و عضو پیوسته رئیس فرهنگستان علوم): امکان یا امتناع علوم دینی تمنای محال. همان گونه که فرعون نتوانست آسیبی به قوم موسای نبی وارد سازد و سامریها از داخل قوم بنی اسرائیل را دچار انحراف کردند و نهایتا عدم تفقه و عملی کردن فرامین امام جامعه، سبب شد که موسای نبی به خدای یگانه شکایت برد که من فقط اختیار خودم و برادرم را دارم (۲) و قومش در نزدیکی ارض مقدس دچار سرگردانی چهل ساله شدند (۳) ، به فرموده امام راحل آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، بی توجهی و عدم تفقه و بر زمینماندن سخنان امام جامعه سبب آسیب پذیری نظام اسلامی می شود. 📚 (۱): سوره طاها آیه ۲۸ (۲): سوره مائده آیه ۲۵ (۳): سوره مائده آیه ۲۶
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که استاد رضا داوری در رابطه با علوم انسانی سالهای اخیر سخن فرمودهاند، آری! علوم انسانی مربوط به انسان جدید است و نسبتی که آن انسان با خود و با جهان بر مبنایی که از خود دارد، شکل گرفته که البته بحث بسیار دقیق و عمیقی است که معلوم شد هرکس نمیتواند به راحتی متوجه منظور ایشان بشود. و آنچه رهبر معظم انقلاب متذکر میشوند آن است که با توجه به آن نگاه یعنی نگاه بشر مدرن به انسان، نمیتوانیم از علوم انسانی موجود استفاده کنیم زیرا نگاه ما به انسان و جهان با نگاه فرهنگ مدرنیته متفاوت است و آگاهی به این امر بسیار مهم میباشد و این غیر از آن است که فکر کنیم به راحتی میتوانیم بدون توجه به تفاوت این دو امر، علوم انسانیِ اسلامی تدوین کنیم که بیشتر حالت تقلیدی به خود میگیرد. موفق باشید
سلام: طاعات قبول. مجددا به خطبه شعبانیه رجوع داشتم و باز با «الورع عن محارم الله» با عنوان افضلالاعمال روبرو شدم. بیشتر دنبال این هستم که با این ورع چگونه در این تاریخ مواجه شویم؟ کتاب رمضان دریچه رویت رو سال پیش و سالهای پیش مطالعه کردهام، اما انگار باید با صحبت شما متذکر ایمانی پس از ایمان دیگر شد. و با نظر به سید حسنها و حاج قاسمها باید این ورع را جست. از طرفی عجیب متذکر صحبتهای اخیر در رابطه با ایمان هستم. چه در جلسه تفسیر سوره بقره چه در جلسه حضرت نرجس خاتون. ایمانی بس عجیب و بس استوار و گویا تنها به قامت انسان امروز میآید. یاعلی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «رمضان، دریچۀ رؤیت» در رابطه با پاسداشتِ ایمان عرض شد؛ آری! راه، بسی باریک و حساس است و از این جهت پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در جواب مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» که بنا داشتند در ظریفترین حضور نسبت به ایمان حاضر شوند، متذکر «ورع» به معنایی شدند که عرض شد یعنی «یک چشمزدن غافل از آن یار نباشید / شاید که نگاهی کند، آگاه نباشید». و این یعنی هجرت از اصالت ماهیت و خود را در میدان «وجود» حاضرکردن، که سراسر حقیقت است در عین شدت و ضعف. و این یعنی مناجات شریف «ابوحمزه» و عرایضی که در رمضان سال گذشته تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا» شد. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81#sound-row-5090
سلام استاد عزیزم: هنگام گوش دادن به گفتگوی عصر جمعه https://eitaa.com/matalebevijeh/18793 «در آینه ی تشییع سید حسن نصرالله» شما از احوالات خودتان گفتید و اینکه مدام می نویسید از آنچه این روزها دربرتان گرفته همسرم در حین شنیدن اینگونه گفت: «واما باردگر در روز تشییع بزرگ سید مقاومت همه ی تاریخ جمع خواهد شد وبار دگر از این پدیده همه ی تاریخ گشوده خواهد شد» منتظر سخن گفتنش بودم...
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در آیینۀ تشییع سید حسن نصرالله، این انسانیت است که خود را در یگانگیِ خود دارد تجربه میکند که چه اندازه در نسبت با آن سید بزرگوار، ما به هم نزدیکیم و این یعنی حضور در فردای تاریخی خود، و همدیگر را در آیینۀ شخصیت سید حسن نصرالله تجربهکردن. و فردایی را مدّ نظر داشت که افق حضور نهایی انسان است در توجه به انسان کامل و نسبتی که هرکس هر روز میتواند در اکنون خود، آن افق را در خود تجربه کند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: به نظر شما شهدای انقلاب اسلامی ما از دیدگاه عرفانی در چه سطحی هستند؟ سوال دوم آیا شهدایمان را میتوان در زمره مقربین که در سوره واقعه آمده است، به حساب آورد؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» با آن بصیرت عرفانی خود در مورد شهدا میفرمایند: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود»؛ راستی! آن مرد در شهدا چه دید که گویا آن عزیزان تا آنجا در فرداها حاضرند که مزارشان دارالشفای روحهایی خواهد بود که طالب تعالی بیشترند، امری که همه در نسبت با تشییع پیکر سید نصرالله عزیز در جان خود از آن آگاهند و میدانند چه نسبت بزرگی در تشییع او با او میتوانند برقرار کنند.
البته مقام اصلی مقربین مربوط به اولیای معصوم است و ذیل آن عزیزان، هر آن کس را که در آن افق حاضر شود بیبهره نمیگذارد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم! ما یک واجب الوجود داریم یک ممتنع الوجود داریم یک ممکن الوجود. ممتنع الوجود که هیچ گاه به وجود نمیآید. واجب الوجود که بودنش به خودش است و در بودنش بینیاز از غیر است. اما ممکن الوجود نسبت آن به وجود و عدم مساوی است. یکی میخواهد که به او وجود دهد و این واجب الوجود است که به او وجود میدهد و او را واجب بالغیر میکند. ممکن الوجود هم در ایجاد و هم بقا نیازمند واجب الوجود است. یعنی این واجب الوجود است که با دادن وجود به ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس هرچه ما میبینیم، ممکن الوجود بالذات است که واجب بالغیر شده است که مظهر و ظهور واجب بالذات است. نتیجه وجود فقط از آن واجب بالذات است و اوست که با واجب بالغیر کردن ممکن الوجود خودش را ظاهر کرده است. پس ما در جهان واجب الوجود بالذات (الله) و مظاهرش (واجب بالغیر) داریم. نکته: اگر ممکن بالذات، واجب بالغیر نمیشد و مظهر واجب بالذات نمیشد، محال بود که واجب بالذات شناخته شود. نتایج بالا را از گوش دادن شرح تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره) رسیده ام نظر استاد گرامی در رابطه با مطالب بالا چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. به اعتبارِ همان روایتی که میفرماید: «کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اُعرف فخلقت الخلق لکی اُعرف». ولی باید متوجه بود واجب بالغیر که مظهر انوار و اسماء حضرت ذات میباشد، منحصر به مخلوقات مادی و محسوس نیست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث برهان صدیقین در بحث اقامه دلیل بر هویت تعلقی سوالی دارم. در آنجا بیان شده است که ممکن بالذات لا اقتضاء است. و این واجب بالذات است که به آن وجود میدهد و واجب بالغیر میشود. و تا وقتی که واجب بالذات بخواهد این واجب بالغیر خواهد بود. حال سوالم آن است که اگر این ظهور و به وجود آمدن ممکن بالذات نباشد، دیگر خبری از واجب بالذات نخواهد بود. آیا در این صورت خود واجب بالذات خواهد بود یا نه؟ سوال دوم آیا میشود واجب بالذات باشد وهیچ خبری از واجب بالغیر نباشد؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی حضرت حق عین وجود است و وجود همۀ مخلوقات به اوست، در ذات خود عین وجود است اعم از اینکه ممکنالوجود یعنی ممکنِ بالذات موجود باشد یا نباشد. ۲. فکر میکنم فرض آن محال نیست. موفق باشید
سلام علیکم: در پس هر جمله ای که برایتان مینویسم شرحی مفصل و غمی بسیار ناشی از تمام ناکامی هایم نهفته است، ناکامی هایی که ریشه در انتخاب هایم دارد .از نوجوانی سردرگمی عجیبی گریبانم را گرفته و هنوز در این سردرگمی غوطه ور هستم، نمیدانم چه میخواهم. چه در مادیاات و چه در معنویات بشدت ضعیف هستم و جلو نمیروم. مدتی خدادان و دین مدار زندگی میکنم و مدتی خدادان و بدون دین. احساسی عجیب بعد از شنیدن حدیث من اخلص لله نفسا اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه و...در من شکل گرفته، که تا ۴۰ روز خالص کنم خودم را، سوال من اینجاست که: آیا با اجرای این حدیث از این بیتکلیفی و سردرگمی آزاد میشوم؟ اگر جواب شما آری است چگونه خود را خالص کنم؟ از اجرای این حدیث در خودم دنبال چه نتیجه وغایتی باید باشم؟ استاد خسته ام و ۱۵ سال است که گم شدم و همیشه احساس کمبود میکنم. بنده الان ۳۵ سالم هست نمیخواهم بیشتر در این حس فرو روم. میخواهم پدری قوی و همسری قوی باشم. کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به راهی که در دل این تاریخ یعنی راه حضور در انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. در این مورد پیشنهاد میشود سری به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» بزنید. در ضمن رفقا جلساتی در شرح آن کتاب گذاشته اند، می تواند در ارتباط با آن کتاب مفید باشد. موفق باشیدhttps://eitaa.com/bonyanha
سلام استاد: ۱۰ روز قبل سفر عتبات عالیات رفتم. وقتی نجف بودم از علی (ع) خواستم این سخنش «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و معه و بعدها» را برای من معنی کند. اما رفتار حضرتش خیلی سرد بود. توجهی به من نکرد الان حس خوبی به حضرتش ندارم به نظر شما علتش چه بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً هیبت حضرت مولا «علیهالسلام» جهتِ کلی زائرشان را در مقابلش میگشایند تا در آیندۀ خود به عالیترین شکل و عمیقترین انتخاب حاضر شود. چرا ما برای امام تکلیف روشن کنیم؟! موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: خوبید شما؟ برای اینکه بخوام جلسات حضوری آقای مهدی وحدتی رو برم تهران هستن؟ جلسه دارند؟ چجوری باید ارتباط بگیرم؟ تهران خیلی قحطیه حاج آقا. تهران خیلی جای مباحث شما خالیه. خیلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیدی ایشان این است. @vahdatifar می توانید با ایشان تماس بگیرید
سلام علیکم: با آرزوی سلامتی و طول عمر استاد بزرگوار. در تعریف هنر، اکثر اندیشمندان و نظریه پردازان، اعم از صاحبنظران مسلمان و غیر مسلمان، هنر را ذیل زیبایی تعریف می کنند. اما تعریف حضرت امام رضوان الله تعالی علیه از هنر کاملا متفاوت است. امام می فرماید: هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در انسان ها امام با نظر به چه ساحتی از هنر چنین تعریفی را بیان داشته اند؟ آیا این تعهد همان عهدالله نیست؟ الم اعهد الیکم یا بنی ادم ... رابطه بین این بیان امام با زیبایی که از ارکان هنر است چیست؟ اگر در این زمینه منبع یا کتابی برای مطالعه و تحقیق وجود دارد مورد امتنان است که معرفی بفرمایید. سایه با برکتتان مستدام
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که متوجه هستید نکته ظریفی در سخن حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه نهفته است، آنطور که متوجه شدهاید عهد ما با حقیقت همان هنر واقعی به حساب میآید. سالهای قبل نکاتی در رابطه با هنر یادداشت شده است که خدمتتان ذیلا ارسال میشود، امید است مفید افتد. موفق باشید
هنری که چشم به راه ما است
باسمه تعالی
۱. چرا آثار هنری، خواه در کلمه و خواه در تصویر و تجسم و خواه در فیلم و تئاتر، میتوانند عمیقاً مدعی حقیقت باشند؟ حقیقتی که به سوی ما است وقتی ما در انتظار آن باشیم.
۲. هنر همواره در باب حقیقت به ظهور میآید و در بستر تاریخی خود در شُرف آمدن است، تا افقی را برای ما بگشاید، افقی که افق گذشته نیز در آن دخیل است.
۳. وقتی هنر بازگوکننده حقیقت است که به سوی ما میآید؛ پس عملاً حقیقت را در هر میدانی که ظهور کند، آشکار میکند، مشروط بر آنکه ما در منظر خود در مواجهه با حقیقت، به دنبال حقیقت باشیم، هرکجا که میخواهد باشد.
شاخه گل هرجا که میروید گل است خمّ مُل هرجا که جوشد هم مُل است
۴. آیا علاج فلاکت زمانه ما هنری نیست که ما را از جهان کمّیّتها به جهان کیفیتها سیر دهد و جهان کیفیتها را در مقابل ما بگشاید؟ به گفته مولوی:
آن جهان و راهش اَر پیدا بُدی کم کسی یک لحظه در اینجا بُدی
آیا نگاه هنرمندانه کمک نمیکند تا ما خویشتنِ راستین خود را با تمام بیکرانگیاش احساس کنیم؟
۵. اثر هنری، هرکدام که میخواهد باشد، چیزی است که در آن و از خلال آن حقیقت روی میدهد و انسان را از تحجّر و ظاهرگرایی نجات میدهد تا به دست متدینین، امام حسین «علیهالسلام» به قتل نرسند.
۶. اثر هنری چیزی است که «عالَمی را برمیگشاید»، مثل برگشودن عالَم دینی توسط تاج محل.
۷. هنر و هنرمند، متذکر روح پنهانی است که در هر تاریخی جاری است تا انسانها گرفتار روزمرّگی نگردند و بتوانند با خود زندگی کنند و به بسط انسانیت بیندیشند تا آنچه به نحو بنیادین ما را در برگرفته، فراموش نشود.
۸. هنرمند، آگاه به روح زمانه خود میباشد و متذکر آن روح است، روحی که همان اراده الهی است که در هر تاریخی مطابق آن تاریخ به ظهور میآید. لذا قرآن میفرماید: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» (الرّحمن/۲۹) هر آنچه در آسمانها و زمین است مطابق نیاز و ظرفیت خود از خداوند تقاضا میکند و او نیز در هر روزگاری مطابق نیاز آن زمانه در شأنی به ظهور میآید.
۹. هنر بزرگ و هنرمند بزرگ، هنر و هنرمندی است که محل ظهور ارادهای از طرف حضرت حق باشد که قصّه طلب جان انسانها است. پس هنرمند در نسبتی متقابل بین «خلق» و «حق» هنر خود را میآفریند و جناب مولوی در این رابطه میفرمایند:
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
۱۰. آری! هنر، عامل ظهور «هستی» و «وجود» است تا انسان را به بودناش برگرداند. بودنی بیکرانه و جاودانی. و این است عامل سپاسگزاریِ ما از هنرمندان. آنها به بشر چشم و گوش دادند تا با لذّت ببینند و بشنوند که انسان چیست. این است آن هنری که چشم به راه ما در این تاریخ است.
از اشارتهای دریا سر متاب
ختم کن والله اعلم بالصواب والسلام
با سلام: ما گروهی از طلاب حوزه علمیه هستیم که قصد آشنایی اجمالی با مفهوم «دولت» به صورت عام و مفهوم «دولت اسلامی» به صورت خاص را داریم. عناوینی مانند: ارکان دولت، کارکردهای دولت، عوامل ناکارآمدی دولت، نقاط شکلگیری فساد در دولت، معنای اسلامی بودن دولت، راهکارهای محقق کردن اسلامیت در دولت، موانع پیشروی تحقق دولت اسلامی و... مد نظر ما میباشد. البته واضح است که یک کتاب واحد تمام این عناوین را در خود جای نداده است. اما ما به دنبال سلسله کتب، جلسات، همایشها و... میباشیم که بتوان در خلال آنها به آشنایی اجمالی از دولت اسلامی دست یافت. ما تا به حال - که البته مدت زیادی از شروع کارمان نمیگذرد - کتاب نظریه و نقشهی راه دولت اسلامی، اثر آقایان عرب اسدی و کشاورز را مطالعه کرده و جلسهای نیز با آقای عرب اسدی داشتهایم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع دولت یا به تعبیری «استیت» امر جدیدی است. همچنانکه «شهروند» امر جدیدی میباشد به همان معنایی که این سیاست است که سرنوشت انسانها را در دست دارد و در همین رابطه حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» خیلی زود متوجۀ این امر شدند و فرمودند: «والله همۀ اسلام سیاست است». به هر حال این موضوع، عرض عریضی دارد. در سلسه مباحث «جهان بین دو جهان» که در ۴ جلد تدوین شد، بعضاً به این موضوع پرداخته شده که خوب است با جستجوی واژۀ «شهروند» و «استیت»، نگاه به موضوع انداخته شود. کتاب «ما و بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» نیز افقی را در این مورد میتواند بگشاید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی: میخواستم تعریفی از لذت در مسیر سلوکی بیان بفرمایید. منظورم ناظر به حدیثی است که میفرمایند که روز خودت را به سه قسمت یا چهار قسمت تقسیم کنید و یک قسمت آن لذات حلال است. تعریف های زیادی برای این لذت شده است. مثلا پارک رفتن و نشستن و غذا خوردن، یا نگاه کردن به فیلم های طنز تلویزیون و موارد دیگه ای که خودتون بهتر میدونید. منی که از ۱۸ سال پیش با دروس شما آشنا شدم بر اساس آموزه های شما در جلسات و مباحث این نوع لذت ها برام نوعی تلف کردن عمر و سرمایه به حساب میاد. من از نگاه بقیه آدم خشکی هستم که از زندگی لذت نمیبرم اما به واقع من در خوشی و لذت درونی خوبی به سر میبرم. نمیگم خیلی آرمانی هستم اما به واقع این خوشی ها برام بی معنی است. من متهم هستم به اینکه از شادی سهمی ندارم البته شاید هم از یک نظر درست باشه. حال شما نظرتون در مورد لذت های حلال که مدد میکنند عبادات رو چیه؟ سوال دوم اینکه من با اینکه مباحث رو خوب کار کردم و تقریبا مباحث دستمه و اگر شما یک کلمه بگید من تا تهش رو میرم اما این مباحث از درونم نمی جوشد، یعنی اگر بخوام یه جلسه ای فی البداعه صحبت کنم نمیتونم، باید عینا صحبتهای شما رو پیاده کنم و ارائه بدم و در این بین چند تا حرف هم از خودم بزنم. اما سوالا رو خوب میتونم جواب بدم. چه کنم که خودم بتونم یه جلسه ای رو اداره کنم بدون اینکه نیاز باشه که مطالب رو پیاده کنم و بیان کنم. و سوال بعدی اینکه من سوالی پرسیدم که در سایت و کانال بارگزاری نشده اما با زدن کد رهگیری سوال و جواب برام نمایش داده میشه، علت این مسئله چیه؟ در صورتی که سوال من خصوصی نبود. برای مثال اين كدرهگیری. Lobolmizan_1zk4zpzbgv. ممنون از وقتی که میذارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که در کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» اشاره شد، ظاهراً این روایت مربوط به لذات جنسی حلال با همسر میباشد. ۲. اگر با نظر به آیات و روایات، سخنگفتن را آغاز کنید ان شاءالله گفتاری که دیگر گفتارِ خود شما میباشد به ظهور میآید. ۳. در این مورد چیزی نمیدانم. ان شاءالله مسئول محترم سایت جواب خواهند داد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: با عرض معذرت از اینکه وقتتان را میگیرم، جناب استاد، مسیری که برای شروع المیزان فرموده بودید را رفتهام؛ دو کتاب ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین و تفسیر سه سوره زمر و عنکبوت و روم و جزوه روش استفاده از المیزان را هم شروع کردهام اما بسیار نگرانم که حتی به ظاهر متون نتوانم برسم چه برسد به اعماق و بواطن آن! مخصوصا در بحثهای فلسفی با اینکه کلیت مفهوم را متوجه میشوم و میتوانم جلو بروم اما به شدت نگرانم که پیشزمینه قبلی نداشتن از فلسفه و آشنا نبودن با اصطلاحات و مفاهیم آن، حرکتم را سطحی کند و از دقائق و اعماق المیزان بینصیب بمانم. از طرف دیگر به اشتغالات درسی و شغلی هم نمیتوانم بیاعتنا باشم چون بهنظر جایگاه و اعتبارش را برای حرکت و اثرگذاری در اجتماع در راستای اهداف انقلاب لازم دارم. از سمت دیگر اگرچه هنوز فرزند ندارم اما دوست دارم پیش از قرار گرفتن در جایگاه سنگین مادری، تا حد نسبتا مطلوبی اصل و اساس و پایه مطالعهام روی المیزان را کامل کرده باشم. با این توصیفات تقاضا دارم کما فی السابق با توصیههای ارزشمندتان مسیرمان را روشن کنید. و اینکه استاد به نظر حضرتعالی آیا لازم هست از سرعت مطالعه المیزان کم کنم و همان عزم را تدریجا برای فلسفه هم بگذارم یا خیر؟ سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، نگاهِ صدرایی است که با «برهان صدیقین» و «حرکت جوهری» پیش میآید و با مباحث «معاد» وسعت پیدا میکند. از این جهت خوب است برای فهم قرآن در بستر «المیزان» این مسیر مدّ نظر قرار گیرد. البته اگر آمادگی ورود به کتاب «بدایۀ الحکمة» علامه را داشته باشید کار خوبی است. موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلامعلیکم: نگاهی به فقه! «إلیه یصعد کلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» ما در نگاه به یک زندگی حقیقی باید متوجه این باشیم که عمل از حیث إعتباریاتی است که إتکاء به واقعیت کلام طیب دارد (همچنان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در کتاب شریف رساله الولایه فرمودند)؛ توجهی که هیچ کدام از علوم را برتر از دیگری نمی پندارد بلکه همچون راهیست که گام به گام به سمت ظهور علم توحید در عالم تشریع به پیش می برد. یک عالم دینی هم از حیث علمی غنی است و هم آن علم عقل عملی او را می پروراند و عملش را غنی می کند؛ لذاست که کسانی چون روح الله ها علم عرفان و توحید را با فقه در دنیا ظهور میدهند. علم شریعت که از آن به فقه تعبیر می شود، علمی غنی، جامع، فراگیر و جزء لا ینفکّ از زندگی بشری انسان و اجتماع است؛ منتها باید توجه داشت که از جهت اعتباری بودنش و مبتنی بودنش بر واقعیات، باید برپایه علم توحید که علمی خود بنیاد و حقیقی است، باشد؛ این فقه محدود به لازمة اش که أصول باشد، نیست؛ علم توحید وکلام و فلسفه و تاریخ، بصیرت و سیاست، تهذیب نفس و روشن بینی، زمان شناسی و شناخت مسائل مردم از جمله پیش نیازهای رسیدن به فقه پویاست، از جمله پیش نیازهای رسیدن به عمل کردن بر اساس ارادة الهی در هر عصریست که هر انسانی در آن می زییَد. لذاست امام خامنه ای بایسته هایی برای فقیه مطلوب بیان می کنند که از جمله آنها این است: فقیه اگر بخواهد قوی و درست کار کند بایستی با ذهنیت های رایج دنیا آشنا باشد (که به یکی از مواردی که ذکر کردم یعنی زمانه شناسی، اشاره دارد). حال میخواهم بگویم که فقیه_ به معنای تفقه کنندة مجتهد باید احکام الهی را بر اساس حقایقی که زمانه به ظهور می آورد، بر بنایی قوی از مبانی دینی، صادر کند و مردم را بدان ملتزم! بنده عقیده ام اینست که تمام علوم دینی ما _از هر بابی_ باید راهی بسمت فقه و عمل پیدا بکند؛ همچنان که امام خامنه ای در رابطه با فلسفه اسلامی فرمودند: «مشکل فلسفه اسلامی اینست که در طول زمان امتداد عملی نداشته» بنابر اینکه فقه، علم عملی اسلام است بنده تصورم اینست که ابتدائا باید زمینه خوبی از دیگر علوم اسلامی (به معنای آعم که شهید مطهری که کتاب آشنایی با علوم اسلامی نظرشان اینست که هر علمی که جامعه اسلامی بدان نیاز مند است، علوم اسلامی شمرده می شود- که در کتاب پزشکی را مثال می زنند_) غرض بنده از ارسال این نوشتار راهنمایی در جهت تحصیل در حوزه است که انشاء الله طلب بنده نگاه به حضرت روح الله است و نه کمتر از آن. لذا اسلامی شناسی و اسلامی شدن حقیقی در نگاه بنده است. با توجه به اینکه حوزه علمیه؛ ۱. در باب فقه و اصول جدیت خاصی نشان می دهد (هرچند ضعیف) ۲. در باب دیگر علوم واقعا به صورت فراگیر کار خوبی شکل نداده ۳. و نیز امام خامنه ای درس رسائل و مکاسب را درس اجتهاد می دانند (منتها با محدودیت اقوال و به تعبیری دست در دست شیخ دادن است تا همچون کودکی «تاتی تاتی» ما را بسمت اقیانوس انظار و افهام ببرند) بنظر بنده فی الحال که در سطح یک هستم، با توجه به نظر اساتید راجع به اصول مرحوم مظفر و کتاب شرح لمعه که می فرمایند کتاب های غنی و قوی ای است و اگر خود شخص بخوبی این کتاب ها را مد نظر قرار دهد، دقت نظر و چشمه استنباط بخوبی برایش بجوشش در می آید، بنده نظرم اینست که سطح یک را در زمانی طولانی تر تمام کنم (بقدر معقول) و در این بین، مبانی کلامی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، و.... خود را بخوبی استحکام ببخشم تا بعد از ورود در سطح دو، در محضر کتاب های شیخ اعظم بخوبی _بلطف خدا_ چشمه بجوشش در آمده را به رودی ساری و جاری تبدیل کنم و سپس در درس خارج _به اندازه معقول_ دریایی شوم برای حضور در میدان بیکرانه انقلاب اسلامی و نه اینکه همچون افرادی سالیان سال در درس خارج پوچ و بیهوده بمانم و هیچ و اندر هیچ و نه اینکه همچون افرادی در سطح دو در کتب شیخ انصاری بخواهم با ذهن نپخته وارد شوم و براحتی _و مهمتر اینکه، بدون در نظر گرفتن رشد علمی حاضر و زمانه موجود_ اقوال را بپذیرم و یا اینکه خیلی با حالت ضعف نپذیرم اما حرفی نیز برای گفتن نداشته باشم انقلاب به روح الله ها نیاز دارد! امام نیز فرمود: الهی إن کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک أملی! ما بگمان خود تلاش می کنیم، او نیز میخرد. إن شاء الله
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و باید برای حضور در این تاریخ، جهانی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم تا آنگاه که از فقه و بر مبنای فقه سخن میگوییم، علاوه بر آنکه متوجه هستیم مبنای آن سخنان بدون اتصال به نفسالامر نیست؛ نسبتی با عالم و آدم داشته باشد. و این حساسیت بسیار خوب و مهم است و عجیب آن است که بحمدالله نسل جدید، ظرفیت آن را دارد که همه را در کنار هم و با دقت کامل بخواند که نمونۀ آن شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب میباشند. موفق باشید
سلام استاد: منظور از ظلم به خدا در این حدیث چیست؟ همچنین ظلم بنده به خدا به چه معناست؟ آیا ظلم بنده بر خدا «لیعلم» است؟ تا او خود را در بنده بهتر ببیند. «اگر بنده نیاز به طهارت داشته باشد و وضو نگیرد بر من ظلم کرده است اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند بر من ظلم کرده است اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و از من درخواست نکند بر من ظلم کرده است و اگر وضو بگیرد و نماز بخواند و از من درخواست کند و من حاجتش را ندهم بر او ظلم کرده ام.» زیر سایه آقا سید الشهدا باشید استاد عزیزم
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با توجه به اینکه خداوند انسان را در زمین آورد تا انسان به حکم خلیفۀ اللهیاش آینه ای شود که خداوند خود را در آن آینه مینگرد؛ انسان باید طوری عمل کند تا به زیباترین شکل مظهر نمایش انوار الهی باشد و هر اندازه در این امر کوتاهی کند، به یک معنا همانطور که در روایت مذکور هست، به خداوند ظلم کرده و از این جهت حتی ائمه «علیهمالسلام» با همۀ عظمتی که دارا هستند، خود را گنهکار میدانند و خداوند هم با نور غفران خود در این موارد در صحنه است و این غیر از ظلمی است که انسان با زیرپاگذاردن شریعت الهی مرتکب میشود. موفق باشید