سلام: از یه طرف امیر المومنین (یا یکی دیگر از معصومین) میفرمایند نعمتهای بهشت را هیچ گوشی نشیده و چشمی ندیده حتی به قلب هیچ بشری خطور هم نکرده، ولی از طرف دیگه در سوره بقره اهل ایمان میگویند اینها رو که در دنیا هم حس میکردیم! این تضاد رو توضیح دهید لطفا
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی با آن نعمتها در قیامت با آن شرایطِ گسترده روبرو میشوند، متوجه میگردند احوالاتی که در دنیا در ازای اعمال صالح و روحانیت توحیدی برایشان پیش آمده، نحوهای از همین الطافی است که در بهشت، اکنون با آن روبرو هستند. ولی قبل از آن فکر آن را هم نمیکردند آنچه را که در بهشت با آن روبرو میشوند، قبلاً در ازای ایمان و عمل صالح خود چشیدهاند در عین آنکه همان را هم در دنیا نمیتوانستند وصف کنند. موفق باشید
سلام استاد: ضمن تشکر از پاسخ گویی تون خیلی خلاصه بعد از شنیدن شرح آداب الصلاه شما تصمیم گرفتم کمی از دنیا زدگی فاصله بگیرم به عنوان مثال تصمیم گرفتم برای منزل لوستر نگیرم در حالی که قبلا خیلی پیگیر امثال این مورد بودم اما دیگران به من انتقاد میکنن که این ساده زیستی کار ولی جامعه است و کار افراد معمولی مثل ما نیست و کجا اسلام گفته مؤمنین نباید زندگی خوبی داشته باشن و این نوعی زهد احمقانه است که در نج البلاغه بهش اشاره شده راستش گیج شدم نگران نکنه رفتارم اشتباه باشه لطفا راهنماییم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زندگی را مشغول اموری کنیم که نیاز اساسی ما میباشد و حالت تجمل ندارد. زهدِ احمقانه زهدی است که زندگی و انس با دیگران را از ما میگیرد، نه اینکه از تجملات فاصلهگرفتن را، زهد احمقانه بدانیم. موفق باشید
سلام: من به واسطه ی روزه های مستحب زیاد (چندین سال) ی که [به علت های مختلف *] گرفته ام حال و وضع ام طوری شده است اگر یک روز روزه نگیرم حال ام بد می شود احساس گناه می کنم احساس پشیمانی اضطراب و نا آرامی... الآن روزه گرفتن حکم زور و اجبار پیدا کرده است برایم. روزه گرفتن و کم خوردن را باهاش مشکلی ندارم. ولی این حالت «اجبارش» نگیرم جنایت کارم بدون روزه زندگی تاریک و... اش فقط روزه و نه هیچ جور دیگه این روزه زدگی این طرز فکرش اذیت ام می کند خلاص نمی توانم بشوم ازش. یعنی از جهت روزه: از روزه لذت می برم و «اختیارا» دوست دارم روزه بگیرم از شاید حدود ۱۹سالگی (الآن حدود ۴۳ سال دارم) کمابیش روزه مستحب می گرفتم ولی حدود چند سال است [*به علت های مختلف] مثلا ماه رجب و ماه شعبان را به ماه رمصان وصل می کردم بعد به واسطه ی تعییر حال و افکار و یا شاید مزید شدن مشکلات زندگی روحی روانی؟! یا شاید این که کمبود و ضعف در خودم می دیدم در اخلاق؟! در رفتار یا حل شدن مسائل چله می گرفتم و باز روزه... چله کلیمیه.. کم خوردنش از قبل از این چالش این اواخر در حالت معمول زندگی بدون روزه گرفتن هر دو روز یک وعده غذا می خوردم می خورم مثلا صبح ها یک چای و چندتا خرما عصر چای و بیسکویت کیک.. و شب شام، شام و شب بدون شام میوه یا... یعنی باز مقررات خودم را داشتم ناهار غالبا نمی خوردم نمی خورم باید کاملا گرسنه شوم تا شام بخورم مثلا غالبا سریع بعد از اذان افطار نمی خورم افطار شاید ۳-۴ساعت بعد از اذان می شود ولی الآن که دچار این وضع شدم دیگه از همه چیز افتادم یعنی ناهار اصلا نباید بخورم که هیچ یک چای هم بخورم اوضاع ام بهم می ریزد انگار از حالت «اختیار» خارج شدم بی اختیار روزه می گیرم و باید بگیرم خودم این وضع را نمی خواهم و سخت از عاقبتش می ترسم ولی هر کاری می کنم از ختم چله زیارت عاشورا، توسل، مشورت و سوال نمی توان از این وضع نجات پیدا کنم ** البته با تمام این حرف ها می دانم و اعتقاد دارم به فرض که از این وضع نجات یابم فکر نباید بکنم که دنبال رسیدن به عفت اخلاقی یا کنترل شکم... هستم چون به نظرم در این حد نیستم (بگذریم!) ولی فعلا این وضع خیلی دست و پا گیرم شده است [مثال؛الآن طوری شده ام اگر سفر زیارتی بخواهم بروم باید حتما برنامه ام را طوری تنظیم کنم که ده روزه باشد تا بتوانم روزه بگیرم چون بدون روزه اصلا حس و حال زیاررت و...ندارم] (بقیه مشکلات و درد ها سر جای خودش) *** نمی دانم شاید بی ارتباط نباشد من جدای از باز حدود همان حدود ۱۹سالگی که کم رنگ تر بوده الآن حدود تقریبا ۵ سالی است همین حالت را نسبت به نماز شب دارم یعنی اگر یک شب نخوانم مصیبت دارم و به هرشکلی شده در سفر و حصر «باید» بخوانم. روزی یک جزء قرآن می خوانم روزی یک زیارت عاشورا با صد.. یک زیارت جامعه فعلا روزی ۱۰۰۰ بار صلوات ۱٠٠٠ بار استغفار و برنامه ی مختصر ایام ماه و هفته (این قسمت را گفتم به هدف تأثیر احتمالی در رفع مشکل اول) خوانده ام شنیده ام در مورد خمود در مورد اعتدال افراط تفریط... ولی؟! لطفا راهنمایی کنید وظیفه و تکلیف شرعی ام چیست؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» میفرمایند خداوند دوست دارد که از رخصتهایش نیز استفاده شود؛ پس نباید به خود طوری سختگیری کنیم که از آن رخصتها به همان معنای تنها انجام واجبات محروم باشیم و زندگی را از حالتی که مؤمنین در آن هستند، سختتر کرد. در این حالت به اطرافیان نیز سخت میگذرد و انسان هم مزۀ مراوده با افراد را از دست میدهد. موفق باشید
سلام علیکم: تفاوت نفس و روح چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ادبیات ما تفاوتی بین آن دو واژه نیست. ولی در اصطلاحات عرفانی، نفس مرحلۀ تدبیر بدن میباشد و وجه مجرد ما در توجه به بدن است و روح، مرتبۀ توجه به حقایق متعالی است. مفصل این بحث در مقدمۀ کتاب «منازل السائرین» جناب خواجه عبدالله انصاری که جناب عبدالرّزاق کاشانی شرح کردهاند؛ مطرح شده. موفق باشید
سلام و ادب: در فایل صوتی فرمودین ملاصدرا در جلد هفتم اسفار فرمود من خودم وحدت وجودی هستم نه تشکیک وجود. امکان داره تفاوت این دو رو بفرمایید؟ مگه وحدت وجود با تشکیک وجود تناقض داره؟ یعنی از نظر نگاه وحدت شخصیه، وجود مشکک نیست و هرچه از مشکک بودن وجود قبلا شنیده بودیم نادرسته؟ (دقیقه ۱۲ شرح مصباح الهدایه) یا منظورتون چیز دیگری است؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک بحث در جناب صدرا همان تشکیک وجود است به همان معنایی که وجود در ذات خود شدت و ضعف دارد. و یک بحث دیگر در سخنان ایشان مطرح است که بیشتر سعی دارند با عرفا همراهی کنند و تشکیک در ظهور را به میان میآورند. و اینجا است که «وحدت وجودِ» مصطلح بیشتر مطرح است. وگرنه همانطور که متوجه شدهاید در تشکیک وجود هم آنچه در صحنه است «وجود» است و عملاً همان معنای «وحدت وجود» پیش میآید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقت بخیر. من خیلی به کلام و مباحث کلامی علاقه مند هستم. متاسفانه در حوزه استادی عقاید را تدریس می کنند که اتفاقا از مباحث استاد طاهرزاده هم مطرح می کنن و می فرمایند قبل از شروع کلام حتما یک دوره شرح ده نکته را داشته باشید. اما چیزی که یک هفته است ذهن من را به خودش مشغول کرده این هست که آیا استاد طاهر زاده با این روش استاد ما موافق اند، روش استاد ما این هست که مدام ما را تحقیر می کنن و اجازه حرف و بحث سرکلاس نداریم، مدام بحث شون این هست که شما مغرور هستید و باید غرورتون شکسته بشه! من از این بابت که همه را کوچیک می کنن ناراحت هستم و از شناختی که به خودم دارم، ممکن هست مبحث کلام را دیگر پیگیری نکنم. راهنمایی بفرمایید که من چه کنم؟ شاگردهای قبلی هم به استاد اعتراض داشتن، ولی ایشون میگند که من مانند امام خمینی هستم و بستگی به شما داره که با جمال من روبه رو بشید یا جلال من و من تغییر نخواهم کرد! آیا اساتید در قدیم این سبک را داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً تحقیر عزیزانی که به دنبال حقیقت هستند، امر پسندیدهای نیست. ما خاک پای افرادی هستیم که با دلهای پاک خود به سوی کسب معارف الهی قدم نهادهاند. آری! علم کلام برای هرکس که بخواهد در مسیر دینداری جلو برود، لازم است تا عقل او بتواند در میدان شبهات از عقاید حقهاش دفاع کند. با توجه به این امر به نظر میآید چنانچه انسان در «معرفت نفس» وارد شود بهتر میتواند مباحث علم کلام را درک کند و حقّانیت آن را تصدیق نماید، والله اعلم. موفق باشید
سلام علیکم: دیشب حرم امام خمینی (ره) بودم. فضای سنگینی در حرم احساس کردم. وقتی وارد حرم های امامان و امام زاده ها میشم حس معنوی دارم اما این حالت در حرم امام خمینی بهم دست نداد. حس بیتفاوتی داشتم. به نظر شما علتش چه بود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میتوان گفت هیبت حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» در اسم «جلال» رزق شما بوده تا او را بیشتر و بیشتر بیابید. عرایضی در جواب سؤال خبرنگار محترم روزنامه «عصر ایران» تحت عنوان «امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» و چگونگی سلوک اجتماعیِ ما» شد. امید است بتواند در این رابطه افقی بگشاید. موفق باشیدhttps://eitaa.com/matalebevijeh/18662
سلام: متاسفانه اخیرا عارف دیداری با یکی از سران فتنه داشت حضرتعالی در سوال ۳۸۱۲۴ فرمودید آقای دکتر عارف مرد متعادلی است برای بنده که سقط من عینی نظر شریف را مرقوم فرمایید متعادل این دولت این چنین باشد وای به حال بقیه شان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سوابقی که از ایشان هنگامی که در دانشگاه صنعتی اصفهان تشریف داشتند؛ دارم ایشان را از جنس جریان اصلاحطلبیِ افراطی ندیدم و از این جهت برای ایشان احترام قائل میباشم. و این غیر از آن است که نگاه ایشان به انقلاب و جهان را کاملاً تأیید کنم. بالاخره نگاه امثال ما با ایشان متفاوت است بدون آنکه این تفاوت منجر به تقابل شود. امری که احساس میشود رهبر معظم انقلاب نیز چنین روشی را پیشه کردهاند. موفق باشید
سلام: با توجه به تاکید استاد بر کلیدواژه خودآگاهی، می خواستم ببینم این مفهوم در ادبیات دینی و قرآنی معادل دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید واژههایی مانند بصیرت و یا زمانشناسی و یا حتی معرفت نفس، هر کدام به نوعی بتوانند معنای خودآگاهی را برسانند. موفق باشید
سلام و رحمت: بخشید استاد سوالی داشتم. توسط بزرگواری در جریان وضعیت دوستی قدیمی قرار گرفتم که ۵ سالی میشد ازشون اطلاعی نداشتم این بنده خدا که صاحب دو پسر ۱۴ و ۸ ساله هستن همسرشون طلبه بودن و خودشون فعال در عرصه تربیت و پرورش اونقدر فعال که امثال بنده ازشون الگو میگرفتم هم از سبک زندگیشون هم دغدغه های تربیتی و فرهنگیشون گویا چند سال قبل با استاد عرفانی آشنا میشن و کلاسهاشو شرکت میکنن و به شهودات غیبی میرسن و با علوم غریبه آشنا میشن و ریاضتهایی رو متحمل میشن هم خودشون و هم همسرشون و به این ترتیب مستقلا خودشون صاحب سبکی میشن و کلاسهای مختلف میذارن و.... تا جایی که ادعای امام سیزدهم میکنن و همسرشون و بچه هاشون هم همراهشون میکنن تا جایی که این دوستمونم ادعای همسر امام و... پسر ۸ سالشون وقتی به جایی خیره میشه و ازشون علت رو میپرسیم میگن رفتن دیدار حضرت رقیه یا حضرت امیرالمونین (ع) در نجف و.... اطلاع پیدا کردم توسط سپاه همسرشون دستگیر شدن و خودشون با بچه ها و تو راهی که دارن تنهان به واسطه شناخت قبلیم نسبت به این خانوم خواستم بدونم آیا راهی به جز دعا وجود داره برای کمک بهشون؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد، بیشتر انحرافات شیطانی و حکایتهای نفس امّاره است. امری نیست که ما ورودی برایش داشته باشیم. خودشان باید متوجه چنین انحرافاتی باشند. موفق باشید
سلام استاد: ازمحضرتان سوالی داشتم ما یه نماز شرعی داریم که انجام دادن صحیح ارکان نماز رو بهش میگن. یه نماز اخلاقی داریم به علاوه اینکه ارکان نماز رو رعایت میکنیم کنارش ادعیه و مستحبات رو انجام میدیم. حالا اینکه ما به معنای نماز توجه کنیم؛ توجه به خدا نیست. سوالم اینه ما چطور در نماز فقط متوجه خدا باشیم که به حقیقت خدا پی ببریم؟ قبلا فقط از سر تکلیف نماز رو بجا می آوردم ولی بعدا کم کم متوجه شدم این نماز خواندن صحیح نیست و لذتی نمیبرم بعدا به معانی نماز توجه میکردم ولی جدیدا با این متن بالا مواجه شدم نظر شما چیست؟ چطور در نمازمیشود فقط متوجه حضور خدا شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصه، قصۀ انس با حضرت محبوب است به همان معنایی که جناب مولوی میفرمایند: «مرا غرض ز نماز آن بود که پنهانى / حدیث درد فراق تو با تو بگذارم» حال با این رویکرد وقتی در نماز ورود کنیم، هرچند در میانۀ راه خطوراتی سراغمان میآید ولی هرچه جلو و جلوتر رویم و بر آن رویکرد اولیه پایدار بمانیم، حضور، بیشتر و بیشتر میشود. و در همین رابطه حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» کتاب شریف «آداب الصلوات» را به نگارش آورد. https://lobolmizan.ir/sound/1180?mark=%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2 موفق باشید
با سلام خدمت استاد! در تفسیر سوره واقعه در بحث حوری بهشتی که ظهور اسم جامع الله است که برای مقربین تجلی کرده است. حال در بحث انسان کامل آیا میشود گفت که همان گونه که حوری تجلی اسم الله است برای مقربین، انسان کامل هم همانند حوری بهشتی تجلی اسم الله است؟ اگر جواب مثبت است آن تجلی که در جهان ماده و طبیعت که نیست. اگر بخواهیم این تجلی را مشاهده کنیم در چه موطنی و چگونه است؟ با تشکر از زحمات شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد انسان کامل، بحث در مظاهر انوار الهی در میان است. در حالیکه در موضوع «حوری»، آری! تجلی اسم جامع «الله» مطرح است ولی از درون مقربین برای آنها تجلی میکند و آن، نسبتی است غیر از نسبتی که میتوان با اولیای الهی به عنوان مظاهر اسم جامع «الله» داشت. موفق باشید
سلام علیکم: فرموده اید برای درک تاریخ آنگونه که هست نباید صرفا به حوادث نظر کرد. بلکه حوادث باید در بستر سنّتهای الهی دیده شوند تا بتوانیم در حوادث، شاهد افق تاریخ باشیم. مقصود از این سنتها چیست؟ چگونه باید درکشان کرد؟ چه اثری را برای درک حصولی این سنتها باید مطالعه کرد؟ از پاسخ حضرت عالی سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این مورد خوب است به جزوۀ «سنت سقوط تمدنها از نظر قرآن در المیزان» رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/leaflet/368?mark=%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7
سلام وقت بخیر استاد گرامی: درخواست دارم لطف کنید و نظرتون رو در مورد صحبت های آقای یامین پور که درباره نحوه ی انجام کار فرهنگی بیان کرده اند و در صوتی به آدرس زیر آمده ، بفرمائید. با تشکر. https://eitaa.com/varastegi_ir/1077
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله جناب آقای دکتر وحید یامینپور با نظر به جهانی که در آن هستیم و با نظر به بشر جدید و انسانی که به نهایتها میاندیشد، با مخاطبان خود سخنها دارند و مسلّماً اهل فکر و اندیشه، نمیتوانند او را نبینند وگرنه باید به خرد چنین افرادی شک کرد. زیرا بحث بر قبول و یا ردّ افراد در میان نیست، بلکه بحث در رابطه با مواجهۀ اندیشمندان با اهل اندیشه است. موفق باشید
سوالم از خود این است؛ در دل نیهیلیسم چگونه میخواهی ادامه دهی؟ تمام جانم در برابر این سوال بیرمق است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی تحت عنوان « راز نیستانگاری دوران و راه عبور از آن» https://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C شده است خوب است که به آن مباحث، نظر بفرمایید. موفق باشید
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت استاد بزرگوار: بنده از دوران نوجوانی بسیار به موسیقی علاقه داشتم، و با مبارزه ی بسیار آنرا ترک کردم، اما همچنان علاقه ام به موسیقی سنتی باقی است و هر ازگاهی به آن گوش میدهم. سوال بنده این است که آیا آموختنِ نواختنِ سازی مثل ویولن هم آیا ممکن است برکاتی را از روح انسان سلب کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. زیرا در این مورد تجربهای ندارم. آنچه میتوانم عرض کنم مشغولشدن با موسیقی نباید طوری باشد که فرصتِ درک معارف توحیدی را از ما بگیرد. موفق باشید
یه سوال چند ساله توی ذهنم هست: اینکه سال ۹۰ حج عمره قسمتم شد قبل حج که سن حدودا ۲۰ سال رو داشتم الحمدلله با جزوه استاد همراه شدم و قبل از اعزام خیلی حال خوبی داشتم. همش اشک می ریختم و جزوه رو عاشقانه میخوندم. ولی وقتی وارد مکه و مدینه شدم مخصوصا مکه حال خوبم رو گم کردم. همش دنبال اون حس و ارتباطم با خدا میگشتم اما خیلی سخت بود. دچار بهت خاصی شده بودم. ان شاءالله اگر خدا کمک کنه امسال ثبت نام کردم برای حج واجب. میترسم برم ولی دست خالی برگردم. و اون ارتباط رو با خدا پیدا نکنم. اگر میشه جواب سوال من رو از استاد برام بگیرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً جای نگرانی نیست. حضورها متفاوت است. ولی آنچه در عمق جان انسان در این موقعیتها پیش میآید نوعی از ایمان است که انسان نسبت به فرداهای خود حیاتی خاص را به همراه دارد و به همین جهت تا آنجا که ممکن است نباید از حضور در بیتالله الحرام کوتاهی کرد حتی اگر در همان زمان، همه آنچه که باید احساس کند را، احساس ننماید و به مرور و آرام آرام و حتی در ابدیت آن نوع ایمان برای انسان روشن میشود. موفق باشید
سلام علیکم: ان شاءالله اعمالتان مقبول حضرت حق. آری نمیتوانم این همه انسان ها را ببینم و نگویم که در اعتکاف این چنین قد کشیدند و خدا به آنها توجه خاص کرده و به خدا درخشنده ترین افراد از دنیا هستند. همینان که خدا تخم عشق را در دل هایشان کاشته بعضی زود تر و بعضی دیر تر در حال قد کشیدند تا برای خود روزی گلی بشوند و بعضی گل شدند آنها که با دیدن زندگینامه شهدا خود را با رفتار شهدا یگانه میبینند و گریه میکنند زیرا خون ها داده اند. تاریخ تغییر کرده و از نظر بنده که ظهوری خاص از حضرت صاحب الزمان حاضر شده و گویا خدا بنا دارند زندگی را بکاممان شیرین کنند و این است پیروزی نهایی و زندگی حقیقی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این رابطه به خوبی میتوان به امروز و فردای این تاریخ و این جوانان فکر کرد. موفق باشید
سلام علیکم و عرض ادب: آقا خیلی از اقبال لاهوری تعریف کرده اند. آیا شرحی بر آثار ایشان هست که مناسب باشد؟ مدتی است علاقه به آشنایی با ایشان پیدا کرده ام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده آثار خوب جناب اقبال لاهوری اعم از شعر و نثر، نیاز چندانی به شرح آن نیست و البته اطلاعی از اینکه سخنان ایشان را کسی شرح کرده باشد، ندارم. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. ابزار بودن تن به چه معناست؟ ۲. منظورتون از مستحکم کردن من انسان در صوت شرح نکته ی اول ده نکته از معرفت النفس چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تن، وسیلۀ تکامل روح است. ۲. با عمیقشدن در معارف اسلامی، منِ انسان از نظر وجودی شدت مییابد مثل نوری که میتواند از جهت نورانیت شدت پیدا کند. موفق باشید
سلام و سلام به قرآن و اهلش آن زمان که امام سجاد عليه السلام فرمودند: اگر تمام كسانى كه در ميان مشرق و مغرب هسـتند بمیرند (و من تنها بمانم) و قرآن با من باشد وحشت مرا نمى گيرد (و نمى ترسم). او چنين بود كه وقتى جمله «مالك يوم الدين» را مى خواند آنرا تكرار مى كرد تا جايى كه نزديك بود جـان دهد. که خدایا ما را خادم قرآنت بگمار و تا نفس آخر عمرمان و پس از آن جز به قرآنت خود را نشناسیم، قرآنی که در کلام حکما و اولیاء و شهدای اسلام همواره جان و جانان بود که در این راستا حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فرمودند: پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی میآیند از من میخواهند که دعا کنم که اینها شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در آن است که اینان فهمیدهاند تاریخی در مقابلشان گشوده شده و میخواهند هرچه بیشتر در آن آینده حاضر شوند و این است راز اینکه اکنونِ آنها، اکنون بزرگی است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: اگر بنده هدف اصلی زندگیم را لقاء الله (تجلی اسم جامع الله در قوه خیالم به صورت انسانی بگذارم) حال میخواهد دنیا باشد یا آخرت برای من فرقی ندارد. از نظر شما مناسب است یا نه؟ با تشکر از زحمات شما!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در مسیر رعایت دستورات شریعت همراه با معارف توحیدی مسیر انسان پس از دنیا به لقاء رحمتهای خاص الهی منجر میشود و در همین رابطه در روایت از رسول خدا «صلواتاللهعلیهواله» داریم که فرمودهاند: « مَن أحَبَّ لِقاءَ اللّه ِ أحَبَّ اللّه ُ لِقاءَهُ ، و مَن كَرِهَ لِقاءَ اللّه ِ كَرِهَ اللّه ُ لِقاءَهُ . هركه ديدار خدا را دوست داشته باشد، خدا ديدار او را دوست دارد و هركه ديدار خدا را خوش نداشته باشد، خدا نيز ديدار او را خوش ندارد. موفق باشید
سلام: جلسات جوان و انتخاب بزرگ در مطالب ویژه ادامه دارد ان شاءالله؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید از خود آقای وحدتی سؤال کرد که چه برنامهای دارند@vahdatifar . موفق باشید
بسمه تعالی؛ سلام علیکم: استاد جایگاه امیال ما در زندگی و در مسیر سلوک به چه نحو است: امیال چه آورده ای دارند؟ مثلا الان بنده خیلی خیلی غذا های ساده در روز دارم. شاید بعضی مواقع باشه که اصلا نون به تنهابی در وعده غذایی مصرف بکنم. اما البته برای اینکه نفسم عادت نکنه شاید مثلا هفته ای یه غذای پر مزه بخورم (هرچند میلی دیگه به طعم غذا ها و غذا های پر ملات ندارم؛ آنقدری که نان و عسل، و یا نان و شیری که_مثلا در ناهار یا شام_ میخورم و لذت میبرم، از شاید برنج و خورشت این چنین لذتی نداشته باشم. اما احساس میکنم امیالم داره فروکش میکنه. خوب است یا خیر؟ چکار بکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل این حضور خوب است. ولی همانطور که متوجه شدهاید نباید طوری باشد که مزاج طبیعی انسان مختل شود که در آن صورت، تعادل قوا به هم میخورد. موفق باشید
سلام آقای طاهرزاده: ممنونیم از جلسه جوان و انتخاب بزرگ که گذاشتید مطالب ویژه. واقعیتش بعضی جلسه ها رو نمیفهمیدم اصلا چه حرفی گفته میشه ولی این خیلی ساده و راحت بود کامل فهمیدم. از آقای مهدی رحمتی فر هم متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جنابعالی نسبت به چنین حضوری آرزوی توفیق دارم. موفق باشید