بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7820

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم . استاد اگر میشود به دکتر قدوسی بفرمایید که در قسمت جزوات نیز جزوه ی تاریخ فلسفه غرب و کلام جدید و چند جزوه ی دیگر شاتباه بر روی سایت قرار گرفته است و هنگام دانلود جزوه ی مطهری فردای تاریخ ما 1,2,3 دانلود میشود . با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مسئول محترم سایت
5837
متن پرسش
سلام استاد و خدا قوت .. استاد من همونی هستم که سوال 5798 رو پرسیدم .. استاد جسارتا باید عرض کنم من متوجه منظور جوابتون نشدم !!! خب من هم منظورم کار فرهنگی بود که همون اگاهی دادن به جامعه هست و اینکه ظرفیت صدا و سیما بسیار بزرگ و کارآمد هست تو این قضیه .. استاد ما تو پایگاهمون یه برنامه که میخوایم بزاریم از چند هفته قبلش بچه ها همه جون میکنن تبلیغ تو محله و سطح شهر میکنن و بهترین سخنران میارن و خلاصه همه جور برنامه ریزی اما تا حالا شاید نشده که بیشتر از صد نفر ادم بیان و اکثرشون هم بچه های خودمون هستند ... اما استاد صدا و سیما براحتی میتونه با تمام مردم ایران ارتباط برقرار کنه پس چرا نظام اسلامی از این ظرفیت بزرگ خودش برای معرفی خودش و خارج کردن نور انقلاب ار حجاب مدرنیته غربی استفاده نمیکنه ؟؟!! من واقعا نمیفهم و باید بگم قبول ندارم که کار فرهنگی فقط باید در سطح مردم کوچه بازار و شهر باشه بلکه از ظرفیت های حکومت اسلامی باید استفاده بشه همینطور که دشمنان انقلاب و اسلام از تمام ظرفیت های خودشون علیه اسلام و انقلاب استفاده میکنند .. منظور من بخش نامه و دستورالعمل نبود بلکه اگاهی دادن یا همون کار فرهنگی از طریق صدا و سیما بود که برابری میکنه با تمام ابزار های تبلیغاتی دشمن ... لطفا اگه میشه بیشتر توضیح بدید / التماس دعا استاد عزیزم
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: مشکل اصلی همین جا است که روحی در صدا و سیما حاکم است که از یک طرف متوجه حساسیت‌های اصلی انقلاب نیست و از طرف دیگر نمی‌فهمد باید برای تجلی نور انقلاب از حجاب غرب عبور کرد. آن عده‌ی قلیل که دلسوزانه تلاش می‌کنند را استثناء کنید. با فرض این‌که آن روح در صدا و سیما حاکم است عرض کردم نمی‌شود صرفاً با دستور رهبری کار درست شود باید با حوصله روح و روحیه‌ی حاکم در صدا و سیما تغییر کند. موفق باشید
274

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت حضرت استاد طاهرزاده دامت برکاته با توجه به وضع کنونی حجاب در کشور و همچنین رسانه ها مثل اینترنت و ... برای جوانانی که فعلا شرایط ازدواج ندارند و میخواهند پاکدامنی و دین خود را حفظ کنند و از طرفی مجبورند با اجتماع در رابطه باشند چه توصیه و نصیحتی دارید تا ایشان شهوت را در خود به طور کامل بمیرانند ؟ اگر کتاب خوبی نیز سراغ دارید خواشمندم معرفی کنید . امیدوارم مانند همیشه نصایح حضرتعالی چراغی برای راه باشد . والسلام علی عبادالله الصالحین
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام همچنان که می‌فرمایید وضع بسیار مشکل است و فقط بر اساس دستورات الهی می‌توان از این جهنم عبور کرد، وگرنه در آن سقوط می‌کنیم. دستورات الهی از یک طرف به ما توصیه می‌کند نگاه‌های خود را کنترل کنید و از طرف دیگر می‌فرماید دل خود را با عبادات متوجه عالم معنویت نمایید. به عبارت دیگر ما را از یک طرف توصیه به انصراف از پلیدی‌ و از طرف دیگر توجه به پاکی‌ها می‌کند. اگر به جدّ خود را در این دو وادی قرار دادید، انواع بهشت‌ها به‌سوی قلب شما گشوده می‌شود به طوری که اهل فسق جذبه‌ای برای جذب شما نخواهند داشت. موفق باشید
17664
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: امسال در روز مردمی بزرگ داشت کوروش تعداد بیشماری از مردم بر دور مقبره ی کوروش جمع شدند و حتی عده ایی در مقابل این مقبره سجده کردند و این در حالیست که تجمع چنین جمعیتی تحت چنین عنوانی (بزرگداشت کوروش) در سال های اخیر بی سابقه بود و افراد از سراسر کشور خود را برای این روز به زحمت با تحمل رنج ترافیک و جاده های پیاده به آنجا رساندند و حتی شعار هایی ضد دینی و ضد انقلابی نیز در میان آنان سر داده شده حال سوال من اینجاست که شما چنین رخدادی را که هم در نزدیک پیاده روی اربعین است وهم در آستانه ی انتخابات سال بعدی است را چگونه تحلیل می کنید آیا این ناشی از برنامه ریزی نرم و رسانه ایی دشمنان ما نیست؟ و اینکه به نظر شما وسعت بیشتر این واقعه و پدید آمدن یک فرهنگ مردمی بصورت اجتماع بزرگداشت کوروش و خطرات جدی برای کشور و انقلاب به دنبال ندارد؟ و اگر این اجتماعات از آینی که هست گسترده تر شود گونه ای از تریبون سازی برای جریان رسانه ای دشمن نیست؟ وظیفه ی نهاد های دولتی در کنترل خطرات این اجتماع چیست؟ وظیفه ی شخصی هر فرد در کنترل خطرات این اجتماع چیست؟ با تشکر از دلسوزیتان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نباید نسبت به این جریان حساسیت نشان داد. هنر رسانه‌ها و صدا و سیما است که سعی کنند انگیزه‌های صحیحی را در دل این حرکت برجسته نمایند. از آن جهت که مردم کوروش را مرد آزاده‌ای می‌دانند و به یک معنا حتی بعضاً آن را با ذو‌القرنین منطبق می‌کنند. با این کار عملاً اگر عده‌ای هم بخواهند آن حرکت را به حرکتی مقابل نظام تبدیل کنند، ناکام می‌شوند زیرا ما هم به کوروش احترام می‌گذاریم. موفق باشید

17021

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: چند وقتی است طرحی موسوم به طرح ولایت مردمی در بین مشتاقان رایج شده و اعلام شده این طرح مورد تایید مقام معظم رهبری و زیر نظر علامه مصباح در حال برگزاری می باشد. لطفا در صورت امکان اطلاعات شخصی خود راجع به این طرح و البته تحقیقات علامه در این باب را به جهت راهنمایی و نصیحت این حقیر اعلام نمایید. با تشکر و سپاس فراوان. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اطلاعات کلی من حکایت از آن دارد که انسان‌های دلسوز و متعهدی این موضوع را دنبال می‌کنند. موفق باشید

15110
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: مدت هشت ساله که با مشکلی مواجه هستم که بسیاری از وقت و انرژی من رو می گیره و باعث ناراحتی خودم و اطرافیانم میشه. اگه ممکنه راهنمایی بفرمایید تا بتونم حلش کنم. مشکل اینجاست که هر وقت با کسی در هر موضوعی خصوصا در مورد مباحث دینی یا سیاسی یا حتی خانوادگی بحث می کنم از پذیرفته نشدن حرفم بسیار ناراحت میشم (چون اعتقاد به درست بودنش دارم و در مودرش مطالعه و فکر کردم). اما مشکل بزرگتر وقتی شروع میشه که مدتی از اون بحث گذشته و بحث تموم شده ولی من داخل تنهایی خودم اون بحث رو ادامه میدم و ناراحتی های همراهش خیلی خیلی بیش تر میشه و من و بسیار برافروخته می کنه. با اینکه مدت هاست از بحث کردن دوری می کنم ولی بحث و جدل هایی که در گذشته برام اتفاق افتاده مدام برام تکرار میشه و روز به روز به ناراحتی هام اضافه می کنن. امیدوارم بتونم به توصیه هاتون عمل کنم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روح آزاداندیشی و تفکر، انسان را به وجوهِ مثبت و درست سایر اندیشه‌ها آگاه می‌کند. ما چون از نظر تاریخی گرفتارِ فقر تفکر هستیم و تک‌ساحتی و ایدئولوژیک فکر می‌کنیم، نمی‌توانیم وجوه سایر افکار را بنگریم. موفق باشید

14489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. در مورد فراماسونری و جریان آن چه کتابی قوی است؟ یا پیشنهاد می کنید همان سخنان آقای رائفی پور را گوش کنیم؟ 2. در مورد سخنرانی استاد پناهیان به نام تنها مسیر نظرتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کتاب «تاریخ فراماسونری ایران» از جناب آقای موسی حقّانی کتاب خوبی است 2- سخنان استاد پناهیان هرکدام که باشد ارزشمند و حکیمانه است. موفق باشید

12975
متن پرسش
سلام: من ان شاءالله امسال وارد حوزه می شوم. آیا سیر مطالعاتی شما را ادامه دهم یا سیر شهید مطهری را یا هر دو را با هم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل برای یک طلبه ممحض شدن در دروس حوزوی است و دیگر هیچ و پس از مدتی که سوار کار شدید و مباحث، ملکه‌ی شما شد، بد نیست مباحث ده نکته و برهان صدیقین را دنبال کنید و سپس با یک برنامه‌ریزی دقیق تقریباً همه‌ی کتاب‌های مرحوم شهید مطهری را مطالعه و یادداشت‌برداری کنید. موفق باشید

11432
متن پرسش
سلام آقای طاهرزاده: مشیتی که در جامعه است و شما در کتاب آخریتان گفته‌اید چه نسبتی با روحِ زمانه که هگل می‌گوید دارد؟ این همان است یا متفاوت از آن؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان گفت هگل بنا به سوابق علمی و آشنایی که با اسلام دارد بحث سریان روح در تاریخ را تحت تأثیر همین بحث مشیت الهی می‌گوید، ولی در نگاه هگلی کاملاً موضوع با آن چه در روایات ما هست فرق می‌کند زیرا او معتقد است آن روح همواره به کمال می‌رسد و کمال آن روح در انقلاب فرانسه ظهور کرد، در حالی‌که در آموزه‌های دینی «مشیت الهی» مناسب طلب جامعه و امت‌ها ظهور می‌کند و این‌طور نیست که یک مشیت ثابت باشد و منقطع از حضرت حق همواره در مسیر کمال خود قرار داشته باشد. موفق باشید

10970
متن پرسش
اینکه صفت جواد بودن خداوند اقتضا می کند دست به خلقت بزند آیا جبر برای خداوند ایجاد نمی کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جبر در مقابل اختیار مطرح است و مربوط به بشر است، ولی وجوب ذاتی حق که به معنای وجوب همه‌ی کمالات است به معنای جبر نیست، بلکه اقتضای واجب الوجودی اوست. موفق باشید
10955
متن پرسش
بنده یک زمانی به عقایدم شک کردم و خواستم به تحقیق بپردازم در کنار مباحث اسلامی خیلی مختصر به برخی مباحث در تاریخ فلسفه غرب سری زدم البته وقت زیادی نگذاشتم، در کتاب مقدمات فلسفه نوشته واربرتون توحید و برخی شبهات مربوطه را مطرح کرده بود و اونجا گفته شده که آوردن برهان فلسفی برای یگانگی خداوند کار ساده ای نیست و ولی من هیچ وقت به اینکه خدا یکی نیست فکر هم نمی کردم، حتی بعد از آن که این مطلب رو خوندم، پس از مدتی هم کتاب از برهان تا عرفان شما رو خوندم که باز در آنجا به یگانگی خداوند شکی نداشتم و این دو برهان خیلی از سوالاتم درباره خداوند و نحوه حضورش در عالم حل شد، حالا بعد از گذشت حدود 3 سال سوال احساس می کنم موضوع توحید برایم حل نشده و آن بحثی که در کتاب واربرتون آمده با اینکه کامل هم نخوندمش به ذهنم میاد که ممکنه که خدا یکی نباشه؟ 90 درصد اوقات بهش اهمیت ندادم و به عنوان یک فکر احمقانه بهش نگاه کردم اما الان طی یه جریانی این سوال دوباره به ذهنم اومده. ذهنیاتم رو آوردم رو کاغذ بیشترشون مغلطه بودن است و تونستم ردشون کنم جز یکی از آنها. اینکه عالم ساخته پرداخته صانعی با علم و قدرت فوق بشری است، امری است قطعی تا حد بداهت، اما اینکه این صانع واحد باشد چه؟ قطعا این موجود موجود مرکبی نیست اینکه فرض کنیم صانع یا صانعان بر اساس کار فکری عالم را اداره می کنند فکری است غلط اما اگر این فکر به ذهن خطور کند که شاید صانعانی باشند که اتحادشان ذاتی است و نیازی به کار فکری برای اداره عالم ندارند و منجر به اختلاف بینشان نمی شود چه؟ این فکر من را آزار می دهد و باید بتوانم زمینش بزنم. سوال مهم و کلیدی دیگر: البته به نظرم این ها جزء سوالات کلامی باشند راه تصدیق قرآن و اصول دین به طریق برون دینی چیست؟ من وقتی که نیاز به استدلال آوردن برای این امور پیدا می کنم قفل می کنم، طوری که جدیداً به خاطر اینکه سوالات ذهنیم پاسخ داده نشده موقع نماز خوندن وقتی می خوام شهادت بدم نمی تونم، برام سنگینه، طوری که حس می کنم اگه هم به زبان بیارم دارم دروغ می گم، چیز دیگری هم که وجود داره استدلالهای درون دینی و خصوصاً کلامی را من قانع نمی کند یا حال بدی بهم دست میده، شاید به خاطر اینکه خیلی غلط اینها را در مدرسه و دانشگاه به ما یاد داده اند طوری که زدگی ایجاد شده، یعنی من از علم کلام بدم میاد! این اواخر فکر می کردم علامه طباطبایی گزینه خوبی باشند، چند روز پیش یه کتابشون رو گرفتم اون هم حال ما را عوض نکرد، نمی دونم بقیه کتاباشون چطور باشه، به نظر می رسه بهترین و کاملترین گزینه تفسیر المیزان باشه، که نیاز به زمان خیلی زیادی داره.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: آری یک وقت سؤال‌مان عقلی و کلامی است که در این صورت باید به صورت عقلی و کلامی جواب عقل خود را بدهیم مثل شبهه‌ای که در یگانگی خدا پیدا کرده‌اید. ولی یک وقت سؤال‌مان روحی است و روح ما نیاز دارد که از آن‌چه می‌داند تغذیه شود، در این موارد باید با سیر قلبی مطلب را احساس کنید. علامه طباطبایی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» سعی می‌کنند هر دو وجه را جواب دهند. قرآن در ابتدا در یک نگاهِ برون‌دینی با ما سخن می‌گوید. بنده مطالبی که در دو مورد فوق دارم را خدمتتان می‌فرستم، ولی در عین حال توصیه می‌کنم سعی کنید با سلوک قلبی مسائل خود را حلّ کنید که دیگر جای این‌گونه شبهات در میان نباشد. موفق باشید. برهان وحدت خداوند: علاوه بر اثبات وجود خداوند، باید متوجه بود که خدای واحدی در جهان هستی هست، چون می‌بینیم نظم جهان نظمی است ارگانیکی و یک آهنگی و اندام‌وار. یعنی همة اجزاء آن در خدمت همة اجزاء است، مثل بدن که هر عضوی در خدمت همة بدن است، فرض چند تدبیری در چنین نظام یک آهنگی، محال است. زیرا از چند ذات متفاوت آثار و برنامه‌های متفاوت ظاهر و تدبیر می‌شود که در جهان چنین چیزی وجود ندارد. اشکال: مگر حالا جهان ناهماهنگ نیست که آب تر می‌کند و آتش می‌سوزاند؟ جواب: این‌که اجزاء جهان همدیگر را محدود می‌کنند را نباید ناهماهنگی نامید، ناهماهنگی آن است که قانونی، قانونی را در نظام عالم نقض کند و دیگر آن قانون در جای خود مؤثر نباشد، در حالی که با همین محدودکردن‌ها طبیعت به مقصد می‌رسد. مثل دوکفة ترازو که در عین جهت متفاوتی که دارند کار توزین را عملی می‌سازند. اشکال: چرا فرض نکنیم که دو یا چند خدا در امر تدبیر جهان به توافق رسیده‌اند که به خاطر مصلحت با هم اختلاف نکنند و مانع تدبیر یکدیگر نشوند؟ جواب: توافق در نظام معنی می‌دهد برای رسیدن به هدفی مشخص، در حالی که خدا یعنی آن کس که خالق نظام است و فعل او همان نظام است و توافق یعنی پیروی چند نفر از قواعد عقلی موجود در نظام. مثل دو مهندس که توافق می‌کنند در این قسمت که استحکام بیشتری دارد پایه‌های پل را قرار دهند چون هیچ‌کدام از این مهندسین خالق نیستند، بلکه برروی استفاده از مخلوقی که خدا آفریده است توافق می‌کنند. در حالی‌که خدا خالق پدیده‌هاست، و به‌همین جهت توافق برای خدا معنی ندارد. دریچه‏هاى اعجاز قرآن‏: قرآن مى‏فرماید: «وَ انْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه» اگر در معجزه‏بودن آنچه بر بنده‏ى ما نازل شده شک دارید، سوره‏اى مانند آن بیاورید. مبناى برهان این است که او یا به‏واقع پیامبر است و این آیات از طرف خدا بر او نازل شده، و یا پیامبر نیست و با استعدادهاى بشرى‏اش این آیات را تنظیم کرده است. در حالت دوم از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همه‏ى شما جمع شوید مى‏توانید یک سوره مثل سوره‏هاى این قرآن بیاورید و اگر نمى‏توانید، معلوم مى‏شود که او از جنبه‏ى بشرى‏اش به چنین توانایى نرسیده، پس او پیامبر خدا است. در رابطه با معجزه‏بودن قرآن نمونه‏هایى در ذیل؛ مورد اشاره قرار مى‏گیرد: 1- از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسه‏ى کلمات و نظم خاصى که کلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورى‏که نه تا آن زمان بشریت با این ترکیب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسان‏ها توانستند از آن تقلید کنند و با آن نظم و هندسه سخن بگویند. قرآن داراى آهنگ خاصى است که در عین دارا بودن مفاهیم معنوى، بدون تکلف و تصنع، عالى‏ترین معانى را در عالى‏ترین قالب‏هاى لفظى اظهار مى‏کند به طورى‏که معلوم نیست الفاظ تابع معانى‏اند و یا معانى تابع الفاظ. قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبید که اوج تکامل فصاحت عرب بود. از آن عجیب‏تر بعد از آمدن قرآن نیز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عین فصاحت زیادى که دارد، اصلًا شکل و هندسه‏ى قرآن را ندارد. و این مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً این‏که تا حال کسى نیامده بگوید قبل از قرآن چنین کلماتى به این شکل در فلان کتاب بوده است. همچنان‏که کسى نیامده بگوید من مثل آن را آورده‏ام و اتفاقاً هر قدر انسان فصیح‏تر باشد بیشتر متوجه مى‏شود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنان‏که جادوگران متوجه شدند کار حضرت‏موسى (ع) از نوع سحر نیست. 2- از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بى‏گمان مطمئن‏ترین راه براى شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیف‏ها و تعبیرهاى آن در باره‏ى خود مى‏باشد، توصیف‏هایى از قبیل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» که همه حکایت از آن دارد که وقتى مى‏فرماید: اگر مى‏توانید مثل آن را بیاورید، یعنى آن چیز مثل قرآن از حیث هدایت‏گرى و آوردن معارف هدایت‏گر و از حیث مطالب حکمت‏آمیز، همسنگ دانش‏هاى قرآن باشد و از این زاویه بشر را به آوردن چنین اندیشه‏هایى در حد قرآن دعوت مى‏کند. جامعیت و کمال قرآن بدین معنى است که قرآن مجید تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسیدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطه‏ى انسان با «خدا»، «خود»، «انسان‏هاى دیگر» و با «جهان» را تبیین مى‏کند و همه‏ى این معارف داراى سطوح و لایه‏هاى متکثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطن‏ها وجود دارد. در پایین‏ترین سطح با مردم عادى صحبت مى‏کند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنى از بطون خود را براى او مى‏گشاید و آوردن سوره‏هایى با این حدّ از علوّ در معانى به هیچ‏وجه در حدّ بشر نیست. انسانى که قرآن طرح مى‏کند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همه‏ى ابعاد این انسان را با همه‏ى دقایق روحى‏اش فرا گرفته است، در حالى که انسان معرفى شده از راه حس و اندیشه‏ى بشرى در میان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد. در قرآن همه‏ى اصولِ معارف قرآن از توحید استنتاج شده و سپس گسترش یافته و به صورت اخلاق و عقاید و احکام در آمده به این معنى که هر حکمِ فرعى آن اگر تحلیل شود به «توحید» مى‏فرماید: «کِتابٌ احْکِمَتْ ایاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر» قرآن کتابى است با آیات محکم که سپس به صورت تفصیل درآمده، یعنى این کتاب با آیات متعدد داراى غرض واحدى است که وقتى به تفصیل در آید، در یک مورد به صورت «اصول دین» و در مورد دیگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مى‏آید و در جاى خود به صورت احکام شرعى ظاهر مى‏شود، به این معنى که هرچه نزول کند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمى‏شود و از مسیر توحیدى خود عدول نمى‏کند. به عنوان مثال: توحید خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علیاى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق کریمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذایل و همان توحید در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شایسته و پرهیز از محرمات و رعایت حلال و حرام. همه‏ى این‏ها به توحید برمى‏گردد و انسان را به توحید مى‏رساند زیرا آیات قرآن یک جهت وحدت دارند و یک جهت کثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سیرى از وحدت به سوى کثرت را دارا مى‏باشند ولى از جهت سیر از طرف انسان به سوى خدا، سیر از کثرت به وحدت را دارا هستند. قرآن کتاب انسان شناسى است، اما آن‏گونه که خدا انسان را آفریده و در همان راستا انسان را تفسیر مى‏کند تا انسان از خود بیگانه نشود، به طورى‏که در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبیاء انسان در حدّ سوره‏ى والعصر مطرح نیست، و اندیشه‏ى بشر نسبت به انسان به اندازه‏ى تبیینى که‏ یک سوره‏ى کوچک قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پیوند با خدا را در همه‏ى شئون زندگى جریان مى دهد و انسان را در حد یک باور تئوریک متوقف نمى کند، بلکه خداى حاضر و محبوب را معرفى مى‏نماید که مى‏توان به او نزدیک شد و با او انس گرفت. مرز ایمان و شرک در آن است که انسانِ موحّد توانسته است حقیقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بیابد و انسان مشرک پدیده‏هاى عالم را مستقل از حقیقت وحدانى مى‏نگرد. 3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پیامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرایط اجتماعى و روحى متفاوتى که براى رسول خدا (ص) پیش مى‏آمد، بدون آن که رسول خدا پیش‏نویسى داشته باشد و یا پس از نزول آن به و حکّ و اصلاح آن بپردازند با این همه هیچ‏گونه تناقض و اختلافى در میان مطالب آن نیست. هرگز کسى ندید که مثلًا پیامبر (ص) یادداشتى داشته باشند و مطابق آن یادداشت آیات را قرائت کنند و یا طورى آیات را بخوانند که بعداً معلوم شود یک کلمه را اشتباه گفته‏اند و بخواهند آن را تصحیح کنند، آن هم آیاتى که قبلًا هیچ‏کس چنین کلماتى در هیچ کتابى نگفته بود و بعداً هم کسى نیامد بگوید شبیه آن کلمات در کتاب‏هاى رومى‏ها و یا ایرانى‏هاى متمدن آن زمان دیده شده است. قرآن طورى است که آیه‏اى مفسّر آیه‏اى دیگر و مجموعه‏ى آن شاهد بر مجموع آن است و در عین تنوع- حتى در یک موضوع وحدت نگاه‏ کاملًا درآن حاکم است. مثلًا در مورد عبادت و یا تقوا هزاران نکته‏ى متنوع دارد ولى همه با یک بینش و یک جهت و یک نگاه. خودِ قرآن مى‏فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» آیا این منکران قرآن در قرآن تدبّر و تفکر نمى‏کنند تا متوجه شوند اگر از طرف غیرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مى‏یافتند زیرا: اولًا: فکر انسان دستخوش تحول و تکامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانیاً: افکار انسان در طول زندگى تحت تأثیر حالات متفاوت روحى‏اش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: کسى که کارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مى‏افتد، در حالى‏که هیچ‏کدام از موارد بالا در قرآن نیست و یگانگى و وحدت کاملى بر آن حاکم است. 4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حیات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مى‏راند که انسان به هیچ‏وجه آن را از جان خود جدا نمى‏بیند و به‏خوبى جذب آن مى‏شود. قرآن انسان را بر عقده‏هاى درونى‏اش پیروز مى‏کند، مرگ را برایش معنى مى‏نماید، او را دعوت به تدبر در آیاتش مى‏کند، مى‏گوید: «افَلا یَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلی قُلُوبٍ اقْفالُها» آیا تدبّر در قرآن نمى‏کنند و یا بر قلب‏هاشان قفل زده شده است که حقایق آن را نمى‏فهمند؟ به همین جهت عقل انسان در حین تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانیت آن را تصدیق مى کند و خودِ قرآن شرط تشخیص حقانیت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آیا تا حال دیده‏شده کسى در قرآن تدبّرِ لازم را کرده باشد و براى او در حقانیت آن ذره‏اى شک باقى بماند؟ و یا بیشتر کسانى گرفتار شک نسبت به قرآن هستند که از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى‏دهند؟ 5- اعجاز قرآن از نظر اخبار غیبى: آن واقعه‏هایى که در حین نزول قرآن با فکر بشرى درستى و نادرستى آن معلوم نبود در قرآن مطرح شده به طورى‏که بشر پس از سال‏ها به درستى آن پى‏برده است مثل: پیش‏بینى غلبه‏ى روم بر ایران در شرایطى که در آن زمان چنین غلبه‏اى به ذهن‏ها هم خطور نمى‏کرد. حفریات باستان‏شناسان، که پس از سال‏ها داستان حضرت یوسف و طوفان حضرت نوح و قوم سبأ را تأیید کرد. و یا این‏که قرآن براى فلک، مدار قائل است، برعکسِ پیشینیان که فلک را جسم مدورى مى دانستند که ستارگان در آن میخکوب شده‏اند ولى بعدها معلوم شد که ستاره‏ها داراى مدار هستند و در مدار خود در گردش‏اند. 6- اعجاز قرآن از نظر وسعت معارف و پهناورى مطلب: از طریق کسى که برترى فوق العاده‏اى از نظر اطلاعات نسبت به دیگران نداشت و در محیطى آنچنان محدود زندگى این وسعتِ علمى و دقت روحى مطرح شود حکایت از آن دارد که از طرف خداى حکیم و علیم بر او نازل شده است. دکتر واگلیرى مى‏گوید: «کتاب آسمانى اسلام نمونه اى از اعجاز است ... قرآن کتابى است که نمى‏توان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتابِ اعجاز آمیز کار محمد باشد؟ در صورتى که او یک نفر عرب درس ناخوانده بوده است ... ما در این کتاب مخزن‏ها و ذخایرى از دانش مى‏بینیم که مافوق استعداد و ظرفیت با هوش‏ترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان و قوى‏ترین رجال سیاست است».( استاد دانشگاه ناپل، کتا ب«پیشرفت سریع اسلام»، ترجمه‏ى سعیدى، ص 49.) قرائنى که اندیشه را بر صدق گفتار نبى مى کشاند: علاوه برمطالب فوق در مورد خود قرآن که دلیل است برمعجزه بودن آن، توجه به شخصیت پیامبر (ص) نیز اندیشه را به حقانیت شخص نبى مى‏کشاند که موارد زیر از این نوع مى‏باشد: 1- محیط دعوت: اندیشه نمى‏پذیرد که انسانى درس نخوانده در محیطى چنان عقب افتاده از تمدن و آلوده به پائین‏ترین خرافات جاهلى، بدون ارتباط با خالقِ علیمِ هستى، چنین معارفى را ارائه دهد. 2- سابقه‏ى تاریخى و خصوصیات اخلاقى: 40 سال در محیطى زندگى‏کردن که کوچک‏ترین خطاى اخلاقى نمایان مى‏شود و در عین حال هیچ نقطه ضعفى نداشتن، به طورى که او را «امین» لقب دادند و حتى‏ در اتهاماتِ بعد از بعثت او را «ساحر» و «شاعر» و «مجنون» خواندند، ولى به جهت نوع عمل‏کردش هرگز جامعه اتهام اخلاقى را نسبت به شخصیت او نمى‏پذیرفت، چگونه اندیشه مى‏پذیرد چنین انسان پاکى یک مرتبه دروغى به این بزرگى بگوید و 23 سال هم همه‏ى زندگیش را بر سر این دروغ بگذارد و با آن همه مشکلات یک لحظه هم عقب‏نشینى نکند؟ 3- محتواى مکتب و دعوت: مکتبى که محور فکرى خود را «توحید» قرار داده و آن را چون خونى در رگ جامعه جارى ساخته و مدعى است هیچ‏کس جز خدا نجات‏دهنده‏ى انسان‏ها نیست و آورنده‏ى آن مکتب براى خود هیچ ادعایى جز بندگى خداى واحد ندارد و اجازه‏ى هیچ غلوّى را در مورد خود نمى‏دهد و مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کند و بندگى غیر خدا را بدترین گناه مى‏داند و در جامعه‏ى طبقاتى آن روز شعار برادرى مى‏دهد و محیط کینه و جهل را به محیط برادرى و دانش تبدیل مى‏کند، چگونه اندیشه مى‏پذیرد چنین مکتبى آورنده‏اش یک دروغ پرداز نابغه باشد و بدون ارتباط با غیب مطلق چنین مکتبى را ارائه دهد، باید یا او پیامبر باشد و یا دغلکار، و چنین حرکات و کلماتى هرگز از یک انسان دغلکار صادر نمى‏شود که براى خود در دینى که آورده هیچ سهمى نخواهد و تماماً خود را نفى کند. 4- تأثیر دعوت پیامبر در محیط: رسول خدا (ص) در طى 23 سال از قومى متروک که ارزش استعمارشدن توسط دو قدرت ایران و روم را هم نداشت تمدنى شگرف به‏وجود آورد به طورى که جهانِ آن روز در قبضه‏ى مستقیم یا غیر مستقیم آن دعوت قرار گرفت و به این دلیل انسان‏ اندیشمند نمى‏پذیرد بدون تأثیر خالق هستى بر قلب ملت ها چنین تأثیرى ممکن باشد، به این معنى که باید همان خالق روح و قلب انسان، آورنده‏ى اصلى این مکتب باشد که بین محتواى کتاب الهى و قلب انسان‏ها این‏چنین هماهنگى حاکم است. یکى از دانشمندان هندى مى‏گوید: کشور هندوستان با این‏همه پندهاى حکیمانه که از بزرگان دین هندو به ما داده شده، هنوز دچار شراب‏خوارى و استعمال مسکرات است، اما محمد همین که شراب را حرام کرد پیروان او هرکجا خُم شراب را دیدند شکستند و همه از شراب‏خوارى دست برداشتند. 5- وسایل نیل به هدف: رسول خدا (ص) از طریق دستورات اخلاقى که در آن دستورات هیچ انسانى بى‏دلیل تحقیر نشود هدفش را پیش مى‏برد، قرآن مى‏فرماید: «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» کارهاى ناشایستِ هیچ قومى، شما را به مقابله‏اى ناشایست وا ندارد، عدالت پیشه کنید که این به تقوى نزدیک‏تر است. و لذا پیامبر اسلام هرگز براى اهداف خود از وسایل نامشروع و یا جهل مردم استفاده نکرد، حتى در مرگ فرزندشان که مصادف با خورشیدگرفتگى شد و مردم مدینه آن را به مرگ فرزند پیامبر (ص) مربوط دانستند، حضرت آن را نفى فرمودند. به این دلایل است که انسان اندیشمند نمى‏پذیرد چنین کسى با این طرز رفتار، یک سیاست باز حرفه‏اى و یا یک مدعى دروغین و یا یک شهرت‏طلب باشد زیرا رفتارش تأییدکننده‏ى این حقیقت است که او مأمور و فرستاده‏ى خداوند است و در افقى ماوراء دنیا زندگى مى‏کند و متذکر حقیقتى است بسیار متعالى. 6- میزان ایمان پیامبر به هدف: رسول خدا (ص) آنچنان به هدف خود ایمان داشتند که طاقت‏فرساترین مشکلات، ایشان را از راهشان منصرف نمى‏کرد، حتى در جنگ احد که همه فرار کردند یک تنه ایستادند. حال چگونه اندیشه مى‏پذیرد که ایشان یک مصلح ساده و یا یک شهرت‏طلب باشد؟ زیرا آنگاه که همه‏ى تحلیل‏ها به این نتیجه مى‏رسید که کار اسلام تمام است و هیچ شاهد عقلى هم دلیل بر وقوع پیروزى نبود باز امیدوارانه مقاومت مى‏کردند. اگر باور و اعتماد به خدا در آن صحنه‏ها نداشتند هرگز اینچنین پایمردى نمى‏کردند و خیلى زود مأیوس مى‏شدند. 7- سرعت تأثیر و دوام اثر: به طور طبیعى مى‏توان اقرار کرد که باید این دعوت از جان انسان ها و نوع آفرینش آن‏ها خبر داشته باشد که این چنین تأثیرى عمیق و دراز مدت در روان فرد و اجتماع گذاشته و این نشان مى‏دهد که دعوت اسلام، عامل اتصال تکوین عالم و آدم با تشریع است، و انتخاب‏انسان‏ها نه تحمیلى زورمدارانه و نه تبلیغى پرغوغا و بدون محتوى بوده وگرنه وقتى زور مى‏رفت و غوغا فرو مى‏نشست باید اثرش خنثى مى‏گردید، به‏خصوص که چنین دعوتى در جامعه‏اى پر از کینه نسبت به همدیگر پاى گرفت و ادامه یافت، و بقیه‏ى تمدن‏ها را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. آرى این نشانه‏ى آن است که در این دین تکوین با تشریع متصل است، یعنى همان که خالق هستى و خالق قلب انسان‏ها است، آورنده این دین است و انسان‏ها بر اساس خلقت خود با آن آشنا هستند و آن را از خود مى‏دانند. به همین جهت اگر کسى با اسلام آشنا شد و آن را پذیرفت و بدان عمل کرد و جانش حقیقت آن را چشید، جدایى از آن را مساوى جدایى از وجدان خود مى‏داند. این‏ها همه نشان مى‏دهد که این دعوت باید از جان انسان‏ها خبر داشته باشد که این‏چنین عمیق و پایدار در طول تاریخ مانده است و ادامه مى‏یابد. 8- ایمان آورندگان: ارزش هر مکتبى به اطرافیان آن مکتب است، همچنان‏که افراد ناصالح افرادى مثل خود را جذب مى‏کنند. حال آیا اندیشه مى پذیرد با توجه به اطرافیان صالح و صادقى چون على (ع) و سلمان و مقداد و بلال و ابوذر و ... که همه الگوهاى صداقت و حکمت بودند این مکتب انگیزه‏هاى دنیاطلبانه داشته باشد؟ در تاریخ داریم که مغروران قریش خدمت رسول‏الله (ص) آمدند، آنگاه که سلمان و صهیب و خَباب و ابوذر و عمار و ... حاضر بودند. جهت تحقیر آن‏ها گفتند: اگر بوى عرق این بى‏سر و پاها را از ما دور کنى ما با تو خواهیم نشست و حرفت را خواهیم پذیرفت، آنچه مانع پذیرش شده افرادى هستند که اطرافت را گرفته اند. پس آیه نازل شد: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ» اى پیامبر روزگار خود را با کسانى بگذران که همواره پروردگار خود را مى خوانند و از آن‏ها چشم بر مدار. در حالى که اگر پیامبر (ص) اهل قدرت و معامله‏ى
10495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: احتراما نظر جنابعالی را جلب می کنم به دو سایت گرانسنگ که بسیار مطلوب است در جهت نیل به تحولی عظیم در امر شکوفایی اقتصادی و خود کفایی در کشور امام زمان ارواحنا له الفداء خواهشمند است نظر مبارک را مرقوم فرمایید: 1 www.eabbassi.ir در خدمت اصلاح الگوی مصرف اسفندیار عباسی 2. آبیاری زیر سطحی سفالی سید محسن حجازی subsoilirrigation.ir
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این کار را به فال نیک می‌گیرم و برای عزیزان آرزوی موفقیت دارم. موفق باشید
9889

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام معلم مهربان ما: وقت بخیر. اینکه در ازدواج سیره عده ای مثل حضرت عیسی (ع)است، یعنی حضرت عیسی (ع) اگر ازدواج می کردند به آن مقامات نمی رسیدند، یا حضرت مریم(ع) در صورتیکه می توانستند مثل حضرت آسیه ولو با یک مرد بد ازدواج کنند و به مقامات عالیه هم برسند. اما ازدواج نکردند، ولی عده ای برای رشد معنوی نیاز به ازدواج دارند. پس حضرت عیسی (ع) را هم نمی توان شماتت کرد. این مطلب را از کتاب زن اینگونه باید باشد درست فهمیدم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، به همین جهت حضرت علی«علیه‌السلام» آن شخص را مخیّر می‌کنند یا به سیره‌ی برادرشان حضرت عیسی«علیه‌السلام» یا به سیره‌ی حبیب‌شان حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» عمل کند. موفق باشید
8935
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیز: اینجانب دانشجوی سال سوم دکتری رشته مهندسی هستم که حدود دو سال دیگه دوره دکتری رو تمام خواهم کرد. سالهاست که عشق و کشش روحی تحصیلات حوزوی را در خود احساس می کنم مخصوصا با هدف تخصص در حکمت متعالیه و تدریس و پژوهش آن به منظور کمک به رفع نیازهای انقلاب اسلامی در حوزه تمدن سازی. حال از جنابعالی درخواست دارم که یک روال معین را برای بنده مشخص بفرمایید تا حین تکمیل تحصیلات دانشگاهی، همزمان تحصیلات حوزوی را شروع کنم ترجیحا غیرحضوری تا بعدها بتوانم در آزمون ارتقایی حوزه شرکت کنم. بسیار متشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان تحصیلات غیر حضوری در حوزه نیستم ولی به نظرم اگر سیر مطالعاتی روی سایت را برای شروع دنبال کنید و سپس با خواندن ادبیات عرب کار را ادامه دهید آرام‌آرام افق برایتان روشن می‌شود. موفق باشید
8918
متن پرسش
بنام خدا و با سلام حضور استاد گرامی 1- سوال از کتاب معاد شما چاپ 1392 ص 149 سطر آخر است. کار اسرافیل علیه السلام احیاء و کار عزرائیل علیه السلام اماته و هر گونه قبض است. چرا شما قبض را به اسرافیل علیه السلام نسبت داده اید؟ آیا نکته خاصی مدنظرتان است؟ 2- همین کتاب ص 151 سطر 8 بنابر روایات با نفخ صور اول پس از صعقه همه می میرند و موت منتسب به نفخه اول است. چرا شما نوشته اید در نفخه صور اول بحث از انقطاع روح از بدن و موت نیست؟ بحارالأنوار ج : 6 ص :324- عن تفسیر القمی عند قوله : وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ ..... فینفخ فیه نفخة فیخرج الصوت من الطرف الذی یلی الأرض فلا یبقى فی الأرض ذو روح إلا صعق و مات و یخرج الصوت من الطرف الذی یلی السماوات فلا یبقى فی السماوات ذو روح إلا صعق و مات إلا إسرافیل قال فیقول الله لإسرافیل یا إسرافیل مت فیموت إسرافیل علاوه براین روایت روایات دیگری هم پیدا کردم که دقیقا همین معنا را با لفظ (مات) میرساند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دنیا در معرض دَم اسرافیل«علیه‌السلام» قرار می‌گیرد. حال چه در نفخه‌ی اول که مرحله‌ی فنای عالم است و چه در نفخه‌ی دوم که مرحله‌ی بقای بعد از فناء است. در حالی‌که دَم عزرائیل«علیه‌السلام» به افراد مربوط است و از این جهت تفاوتی بین آن دو دَم هست. به نظرم همین که ماتَ و صعِقَ را مترادف آورده، می خواهد برساند که این موت از سنخ صَعقَ است و نه آن موتی که افراد به‌وسیله‌ی نور حضرت عزرائیل«علیه‌السلام» پیدا می‌کنند و این‌که در صفحه‌ی مذکور متذکر شده‌ایم: عنایت دارید که نفرمود «ماتَ». تأکید بر آن است که از معنای صَعق غفلت نشود و روایتی که در کنار واژه‌ی صعق، واژه‌ی مات را آورد، تأکید بر آن دارد که روشن کند صعق یک نوع مردن است هرچند به معنای مردن معمولی نباشد. موفق باشید
7706

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. جوان 21 ساله ای هستم که تازه قصد ورود به حوزه علمیه را دارم. چند وقتی هست که تصمیم گرفتم ازدواج کنم ولی با توجه به اینکه دیرتر وارد حوزه میشوم و این طور که شنیدم 6-7 سال اول را در حوزه فقط باید درس خواند و فرصت کسب و کار متفرقه ای نیست. آیا بهتره که سطح یک را بخوانم بعد ازدواج کنم یا با توجه به مهم بودن امر ازدواج داماد شوم و در آن واحد درس بخوانم؟ و اگر گزینه دوم بهتر باشه برای موضوع اقتصادی چه کار کنم؟ آیا موقعیتی در حوزه دارم که بتوانم امرار معاش هم داشته باشم. راستش نمیخوام دستم جلوی هیچ کس حتی اولیا دراز باشه. ولی به این هم ایمان دارم که خدا از جایی که فکرش نمیکنیم روزی میرساند ولی باید جنبشی هم از سوی بنده باشد. با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: با همه‌ی این احوال سعی بفرمایید سال‌های اول حوزه را فارغ‌البال فقط به درس بپردازید. موفق باشید
7180
متن پرسش
با سلام با توجه به اینکه کلیت فرهنگ غرب را با توجه به فلسفه غرب را نفی میکنید،در سوال ( 7137 )فرمودید:انسان‌ها استعدادهایی دارند و تکنیک‌هایی نیز هست که می‌تواند این استعدادها را رشد دهد نمی‌توان این تکنیک‌ها را نادیده گرفت.به نظرم جزییاتی که از فرهنگ غرب هم می آید،روح کلی فرهنگ غرب را در خود دارد،اگر امکان دارد در این مورد کمی توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورم در آن سؤال تکنیک به معنای تکنولوژی نیست بلکه منظورم روش‌هایی است که بعضاً در مدیریت ذهن تجربه شده است. این مثل روش‌هایی است که عرفایی مثل خواجه عبدالله انصاری در منازل‌السائرین برای سیردادن سالک تنظیم کرده است. موفق باشید
6580
متن پرسش
سلام خسته نباشید می خواستم اگر ممکنه لطف کنید و مسئله فرزندآوری را از دیدگاه اسلام کمی توضیح دهید ابهام من در این است که آیا به همین روشنی که در مورد ازدواج در احادیث تأکید شده و همگان رو به ازدواج توصیه کردند،و محاسن و آثار مثبت فراوانی برای اون گفتند، در مورد داشتن فرزند هم این طور هست؟ و اگر هست چرا و چه آثاری دارد؟ آیا داشتن فرزند هم به همه توصیه می شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس بتواند فرزندانی را به جامعه هدیه دهد تا اولاً: نسل بشر ادامه یابد ثانیاً: در فضای نظام توحید انسان‌های رشدیافته‌ای بر صحنه آیند، نباید کوتاهی کند. موفق باشید
4417
متن پرسش
با درودواحترام/با توجه به اینکه روح مجرد همه ائمه معصومین همه جا حضور دارندو می توان با حضور قلب به انها متوسل شد با این حال ایازیارت قبور انها واجب است وایا نداشتن تمکن مالی برای زیارت تاثیر معنوی را ندارد؟و چرا برای زیارت باید از دوستان خداحافظی کرد که گفته باشیم بیایید به دیدنمان وبا خرجهای کنار ان/اگر برای خودسازی ومعرفت خود می رویم ایا فقط باید برای زیارت حلالیت بطلبیم ؟ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ائمه«علیهم‌السلام» فرموده‌اند به زیارت قبور ما بیایید. چون با نور ملائکه‌ای که در کنار حرم مبارک آن‌ها هست بهتر می‌توانیم به نور امام نزدیک شویم ولی این بدان معنا نیست که اگر با عزمی جدّی وقلبی پاک از دور آن‌ ذوات مقدس را زیارت کنید زیارت و ملاقات صورت نگیرد 2- وقتی از مؤمنین حلالیت می‌طلبید ، قلب شما پاک و پاکیزه می‌شود و امکان اُنس چنین قلبی با نور امام معصوم بهتر فراهم می‌شود. موفق باشید
4406

حرزبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی آیا برای فرزندی که تازه متولد می شود لازم است دعایی نوشته شود و همراهش باشد تا او را از شر جن و انس حفظ کند یا اینکه اگر زبانی هم دعایی خوانده شود کافی است؟ لطفا در هر مورد نوشتن یا زبانی که به نظر شما صحیح است اگر دعایی می شناسید بیان بفرمایید. و دیگر اینکه به نظر شما کارهایی که در بین بسیاری از مردم معمول است که پس از به دنیا آمدن نوزاد انجام می دهند مانند عبور دادنش از روی مهره ای خاص، ریسمان سیاه و سفید همراه مادر و نوزاد گذاشتن یا از این قبیل امور، ریشه در چه چیزی دارد؟ آِیا خرافه است یا به سحر و جادو نزدیک است یا غیر از این؟ با تشکر
متن پاسخ
اسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که حرز یا قرآن نزد کودک باشد. در مورد حرز به قسمت حاشیه‌ی مفاتیح رجوع کنید ولی بقیه‌ی کارهایی که می‌فرمایید را فکر نمی‌کنم درست باشد. موفق باشید
3875
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .سوالی کوتاه دارم،این علاقه دیوانه وار ما به حضرت امام خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و یک سالک ناب مسیر سیر به حضرت حق که واقعا مارا عاشق ایشون کرده،در صراط چگونه متجلی میشه؟راحت بگم کجا دستمون رو میگیره؟این علاقه ای که به ایشون داریم اصلا مثل علاقه ای که مثلا به حضرت آیت الله جوادی آملی داریم یا مثلا به بقیه اساتید داریم نیست.یه چیزی بالاتره. . .استاد نمیدونم عرض کنم یا خیر،ولی بنده بیشتر از 3 ساله ایشان و نحوه سلوکشون رو میشناسم،و علاقه زیادی هم داشتم،اما این علاقه شدید رو از ماه رمضان امسال یک دفعه پیدا کردم،از کجا؟اصلا نمیدانم؛اصلا یه چیز دیگس. . . موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: لطف خدا است که انسان به نایب امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» که انوار آن حضرت در حرکات و سکناتش ظاهر است، علاقه‌مند باشد، کمترین بهره‌ی چنین علاقه‌ آن است که خطورات شیطانی نمی‌توانند شما را تحت تأثیر خودشان قرار دهند. موفق باشید
3089
متن پرسش
با سلام و عذرخواهی از بابت مزاحمت بنده 27 ساله و یکسالیست که در مقطع فوق لیسانس مهندسی فارغ التحصیل شده و مشغول به کارم. از دوسال پیش با شما و کتاب های شما آشنا شدم و به فراخور زمانی که در اختیار داشتم از از آنها بهره می بردم. متأسفانه برخلاف تصورات وهم آلودم مبنی بر حرکت در مسیر سلوک دینی، در اثر واقعه ای به این نتیجه رسیدم که در این راه هیچ گونه موفقیتی حاصل نکرده ام. به این نتیجه رسیدم که شاید اینگونه تذکرات جای خود را در زندگی من پیدانکرده و من باید به صورت جدی در این مسیر گام بردارم. لذا به فکر تحصیل در حوزه علمیه قم افتادم تا هم بتوانم از شرایط تحصیل در آنجا استفاده کنم و نیز به دلیل دوری از خانواده کمی بهتر و جدی تر بتوانم خود را در این محیط پیدا کرده و ارزیابی نمایم تا پس از چندسال توانسته باشم خیلی از دانسته های خود را به باور تبدیل نموده و تبدیل به یک رویه ثابت درزندگی شود که به راحتی و بامرور زمان با مسائل غیرالهی جایگزین نشود. اما متأسفانه از هرکس در این زمینه مشورت می گیرم بدون استثنا اصرار دارند که در حوزه علمیه نمی توانی به دنبال معنویت بگردی. خواهش میکنم بفرمایید چه کار کنم. وقتی میبینم با این ظاهر به اصطلاح اسلامی هیچ فرقی به لحاظ فکری و عقیدتی با یک فرد غیر مذهبی ندارم و هنوز در زندگی به دنبال موفقیت های فردی در مجاری غیر الهی (والبته بدون تضاد با دین) هستم. متأسفانه یک مقدار دیگر بگذرد بایک ناامیدی مطلق رو به رو خواهم شد چون هرچه بیشتر می دانم کمتر عمل می کنم. ضمنا اگر در انتهای تحصیل در حوزه به هیچ چیز نرسم پنج سال از عمرم را هدر داده ام. چه کنم در آخر عمر احساس خسران نکنم؟ باید ببخشید این باره سومه که وقت شما رو برای مسائلی که دین به صورت واضح مشخص کرده می گیرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم تا حال کسی را دیده‌اید که در علوم دینی به معنای واقعی آن وارد شود و در آخر عمر پشیمان شود؟ و از آن طرف کسی را دیده‌اید که همت خود را صرف داشتن دنیا بکند و در انتها پشیمان نباشد؟ اگر درست وارد حوزه‌ی علمیه شوید و در کنار فقه به معارف الهی مثل عرفان و تفسیر و روایات بپردازید هر اندازه هم که آدم کم‌همتی باشید ضرر نخواهید کرد. موفق باشید
15707
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: منظور از «غاسق اذا وقب» و «نفاثات فی العقد» در سوره مبارکه فلق چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «غاسق اذا وقب» ما را متوجه می‌کند که گاهی آن‌چنان ظلمات، زمانه را پر می‌کند و افکار شیطانی انسان، روحِ انسان را از نورانیت خارج می‌کند که باید تنها و تنها به خدا پناه برد تا ما را از آن ظلمات و افکار شیطانی نجات دهد و در همین رابطه نظر به «نفاثات فی العقد» می‌شود که اینان در گره‌های ظلمانی و شیطانی که ایجاد شده است می‌دمند تا انسان نتواند متوجه‌ی حقیقت مطلب شود. کاری که امروز جریان‌ها و رسانه‌های ضد انقلاب و ضد فرهنگ وِلاییِ ما انجام می‌دهند. موفق باشید

15532
متن پرسش

سلام استاد: خسته نباشید برای ماه رجب کتاب شما را خوانده ام و دوباره می خواهم بخوانم. 1. در این ماه بجز دعای توقیع چه ذکر و دعایی اثرگذار است؟ 2. بنده که بخاطر طلبگی نمی توانم اعتکاف بروم بجای آن چه اعمالی انجام دهم که کمی اثر کند؟ 3. ماه رجب از جهت توبه و بازگشت به سوی الله یک نوع خاصیت بیشتری ظاهرا دارد. این توبه و بازگشت را با کدام اعمال و چگونه انجام دهیم که ما را به زمره ی مانوسان با حق راه دهند. ان شاءالله؟ 4. برهنگی که ماه رجب موجب رفع آن می شود در برزخ یا قیامت ما هم اثر دارد؟ به چه شکل؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن دعا فوق‌العاده است. بنده نیز شرحی راجع به آن دعا داشته‌ام که روی سایت هست. 2- از اعمال «امّ داود» در آن سه روز می‌توانید استفاده کنید، بدون آن‌که لازم باشد معتکف باشید. 3- نظر به شهدا و توبه از این‌که کاری بکنیم که از حضور تاریخی آن‌ها غفلت شود. 4- پوششی که با انجام اعمال ماه رجب پیش می‌آید. موفق باشید

11155

مفاهیم ذهنیبازدید:

متن پرسش
با سلام: با توجه به جواب سوال 11142 که فرمودید: انسان‌ها به مرور مفاهیم ذهنی خود را شکل می‌دهند و کامل می‌کنند. پس چرا کودک تازه متولد شده که هنوز فاقد ذهن می باشد موقع شیرخوردن وقتی شیر یک سینه مادر تمام می شود متوجه می شود و تمایل به سینه دیگر مادر پیدا می کند مگر نه اینکه مفهوم عدم وجود شیر در یک سینه مادر را درک کرده و خواهان شیر از سینه دیگر مادر می شود؟ چگونه توجیه پذیر است؟ درحالی که هنوز فاقد ذهن می باشد ولی مفهوم عدم که ذهنی است را درک کرده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موارد بیشتر با غریزه و هدایت تکوینی انجام می‌شود، بحث ما در رابطه با انتزاع مفهوم عدم است که مثل سایر مفاهیم ذهنی با تکامل ذهنی برای انسان پیش می‌آید، مگر انسان‌های ساده که در انتزاع مفاهیم خیلی ضعیف عمل می‌کنند. اصل این مباحث را باید در دروس فلسفه دنبال کنید به‌خصوص در مباحث صورت‌های ذهنی و جایگاه آن‌ها. موفق باشید
نمایش چاپی