سلام و نور و رحمت و نظر الهی تقدیم استاد طاهرزاده: انشاءالله که در این ایام مملو از امتحانات آخرالزمانی با بصیرت و روشنی وجودتون هر آن به خدا مقربتر شوید و راهگشای ما نیز باشید. دو تا سؤال دارم از محضرتان اول اینکه منظور از لغات (فرض) و (وجب) در زبان عربی چیست و چه تفاوتی دارند؟ دومین سؤالم مربوطه به اموات است، اینکه ما وقتی کسی از دنیا میره میگیم روحش غرق رحمت الهی و همنشین با اهل بیت علیهم السلام باشه، یعنی چی؟ یعنی روحش در کالبد برزخی میره خونه حضرت زهرا سلام الله علیها و میشینن سر سفره با امام حسن و امام حسین و شهدا غذا میخورند؟ چطوری از تفکر مادی دربیاییم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فکر نمیکنم در معنای اصلی تفاوتی داشته باشد . سخن در آن است که شارع بر شما امری را فرض کرده به همان معنای آن است که آن امر را واجب نموده. ۲. قصۀ روح، قصۀ حضور در نزد خود میباشد و وقتی ان شاءالله همنشین اهل البیت «علیهمالسلام» باشد، مهم آن است که در خود حضوری را در کنار آن ها احساس کند به معنای نوعی یگانگی در عین حفظ مراتب، که البته ممکن است آن حضور درونی با حضور جسم برزخی او در کنار آن عزیزان همراه باشد. موفق باشید
با سلام خدمت استاد بزرگوار: دو مطلب -به ظاهر یکسان- از دو اندیشمند معاصر بیان میکنم و پرسشهایی را خدمت حضرتعالی عرض میکنم. آقای دکتر داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامهریزی توسعه» بیان میکنند: «ما تا زمانیکه در علوم انسانی موجود به مراتب تحقیق و اجتهاد نرسیم، نمیتوانیم در آنها تحول پدید آوریم.». همچنین آیت الله میرباقری در کتاب عصر جدید میفرمایند: «پس، در عمل باید به همین نسخۀ عمل کنیم که دانش غرب را فتح کنیم؛ حتماً نباید از آنچه در جهان میگذرد بیخبر باشیم؛ باید آنها را بگیریم و تسخیر کنیم و سپس استحاله کنیم. قبل از تسخیر نمیشود اصلاح و ترمیم و استحاله کرد. شما تا به علوم روز مسلّط نشوید، اصلاً نمیتوانید کاری با آن انجام دهید». هر دو اندیشمند هم در ضمنِ مباحث تأکید میکنند که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب باید عالَم و انسانِ دگری در صحنه باشد. حال پرسشهایی ذهنِ حقیر را درگیر کرده: ۱. بر اساس قاعدۀ «فلینظر الانسان إلی طعامه» اگر ما به سمتِ مطالعه و تسلّط و اجتهاد در علوم انسانی غربی برویم، آیا نوعِ نگاه و نگرشِ ما بر اساس همان اصول و بنیانهای غربی شکل نخواهد گرفت و در این صورت، ایجاد یک عالمِ دگر، سالبه به انتفای موضوع نخواهد شد؟ این موضوع وقتی رنگ و بوی بیشتری هم میگیرد که جملۀ حضرت آقا را سرلوحۀ خودمان قرار دهیم: «علوم انسانی غربی ذاتاً مسموم». به این راحتی هم نمیتوان گفت کسانی با فهمِ مسمومیت، به سمت این علوم بروند و بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ چراکه به هرآنچه توجه کنی، با او مأنوس خواهی شد و مأنوس، محبوبت تو خواهد شد. ۲. اگر برای تولید علوم انسانی اسلامی، باید در عالمِ دگری زیست کرد و عالَمِ دگری در صحنه باشد، باید فهمِ از این عالم داشته باشیم؟ چه کسی و چه چیزی این تصور از عالَمِ جدید را به ما میدهد تا بتوانیم بر اساس آن زیست دگری داشته باشیم؟ به غیر از آنکه فقط بگوییم «طلب» یک زیستِ دیگر آن کار را خواهد کرد. اگر اینگونه باشد، نیاز به ایجاد یک «طلبِ جمعی» در جهانِ موجود هستیم؛ این «طلب جمعی» به چه صورت خودش را میتواند در بینِ «بشرِ جدید» متجلّی کند؟ آیا راهی به غیر از تولید علوم انسانی اسلامی و ایجاد ابزارها و تکنیکها و محصولات بر اساس آن است؟ ما همیشه ممنون شما بابت تمامی زحماتی که برای توسعۀ معارف میکشید، هستیم؛ إن شاء الله به حقّ این روز عزیز و به برکت تولّد حضرت فاطمه سلام الله علیها که مربّی این امت هستند، بهترین معارف را از ایشان دریافت کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که دقت کردهاید آری! به هر حال ما باید در جهان جدید حاضر شویم و در این رابطه نمیتوانیم نسبت به علوم انسانی بیگانه باشیم. همه عرایض بنده در این رابطه در چهار جلد کتاب «جهان بین دو جهان» در همین رابطه است که با نوعی خودآگاهی نسبت به جهانِ موجود و با نظر به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است در جهان، آری! در جهان باید حاضر شد ولی با مبانی انسانشناسی و زمان شناسی که در معارف الهیۀ خود بخصوص در «حکمت صدرایی» دارا هستیم. و از آن طرف، طلبِ جمعی با در میانگذاشتن نیهیلیسم منجر میشود تا عزم عبور از آن نوع بیمعنایی در انسانها طلوع کند. که البته بحث در این مورد بسیار است و در سالهای اخیر در این رابطه عرایضی پیش آمده است. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: طبق قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیا و لیس بشی منها»، خداوند کمالات همه اشیاء را دارد اما حدود آنها را ندارد. از طرف دیگر ما امام معصوم (ع) را مظهر الله میدانیم. خوب امام معصوم (ع) که نامحدود نیست. پس چگونه میتواند مظهر بسیط الحقیقه «الله» شود؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی وجود در عین تشکیکی بودن در مراتب خود جامع است، نور امام معصوم نیز به جهت شخصیت مجردشان از همان جامعیت به نازله بهرهمند هستند در عین هویت تعلّقی نسبت به حضرت حق. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامیم: آیا می توان گفت که امام معصوم (ع) همان تجلی حضرت حق با تمامی اسما به جامعیت بصورت انسانی میباشد؟ با تشکر از زحمات استاد بزرگوارم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است به اعتبار آنکه مصداق کامل فعلیتیافتۀ خلیفة اللهی هستند که خداوند همه اسماء را بر جانشان تعلیم داده است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد عزیز و بزرگوار خواستم بپرسم اگر حقیقت نوری محمدی (که حضرت رسول در موردش میفرمایند اول ماخلق الله نوری) همان عین ثابته محمد (ص) نیست پس چیست؟ اگر عین ثابته همان حقیقت نوری نباشد آیا یعنی حقیقت نوری همان مظهر اسم الله است یا اینکه نه آن هم نیست. پس چیست؟ ۲. مگر نگفتیم عین ثابته محمد بر تمامی عیون ثابته مقدمتر و محیطتر بوده پس عین ثابته محمد تمام عیون ثابته را بوجود میاورد پس عین ثابته امامان و بقیه عیون ثابته را نیز بوجود می آورد. درست است؟ توضیح دهید ممنونم از شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که چه برداشتی از عین ثابته داشته باشیم و لذا با توجه به آنچه جنابعالی از آن برداشت کردهاید به نکتۀ خوبی اشاره میفرمایید. و از آن مهمتر همان روایتی است که بدان اشاره فرمودید که آری! اول ما خلق الله نور حضرت محمد «صلواتاللهعلیهوآله» است و مبنای همۀ مخلوقات نور آن حضرت است که در جای خود بحثهای مفصلی از طریق اهل نظر به میان آمده است. موفق باشید
سلام علیکم: این حقیقت که مشکلات آخرالزمان در این وسعت و بیشتر بدست امام معصوم صلوات الله قابل حل هست بر کسی پوشیده نیست. نمیدانم مردم هنوز از مشکلات آگاه هستند یا خیر ولی میدانم بر شما پوشیده نیست، خودم از حدود هشت سال قبل خاصه متوجه وسعت ظلمات برای دهه هشتادی ها شدم، دهه های گذشته گرفتار بودند اما دهه هشتاد زمین خورده ظلمات شد و در تلاش برای ایستادن در ظلماتند و بعضی قد علم کردند همانطور که در جهان غرب پیش میرود، و خیلی عجیبه این ظهورات ظلمت در کشوری مثل ایران با دیدگاه جمهوری اسلامی قابل تحلیل شدن تر از خود مغرب زمینه ما در غرب این فهم ایرانی را از ظلمات نمیبینیم ولی از طرفی میترسیم مطرحش کنیم. اعتیاد، خوراک های شیمیایی، بیماریهای روانی، جسمی، روحی، شدت ظلمات که بیرحمانه هر ضعیفی رو میکشه و عملاً برای نسل های جدید چیزی به اسم دین معنا نداره، و این بسیار نگران کننده است که کودکان رو با احساسات و فکرهاشون با دین آشنا میکنند. هربار که این مشکلات رو تذکر میدم عمیق ترین دردها را روی دلم احساس میکنم این بار واقع هایی که مردم از شنیدنش فرار میکنند. نه حوصله شرح مشکلاته از بس زیاده و نه کسی دلش میخواد به آگاهی ازش خودش رو رنج بده و نه من حیا می کنم بیش از این بگم هرچند معتقدم مشکلات مال ماست و این نوجوانان خانواده های خود ما هستند. واقعاً درمونده ام اما در همان چند سال قبل روزنه ای از امید مقابل چشمم باز شد و امید وارم به هرحال همه ما به این امید بتوانیم برسیم. بخوبی میدانم تنها با پذیرش دردهاست که خدا درمانهایش را به ما میدهند، پذیرش یعنی بدانی که بیمار شدی و حال به طبیب رجوع خواهی کرد و با انکار بیماری خود را از درمان محروم نکنی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ابتدا باید متوجه باشیم جایگاه انسان بسی برتر و بالاتر است از انسانی که تحت تأثیر فرهنگ غربی و تاریخ مدرن گرفتار روزمرّگی شده و در دل چنین توجهی است که گفتگو، آری! گفتگو و نه نصیحت، پیش میآید و در دل آن گفتگو که متأسفانه هنوز فرهنگ آن شکل نگرفته، عزمهای بلند برای تجدید نظر ظهور میکند. موفق باشید
سلام استاد جان: حمد و ثنای الهی که بنده مباحث شما را یافتم. الحمدلله رب العالمین با تدریس کتاب جوان و انتخاب بزرگی که در مطالب ویژه قرار گرفت با کانال تفکریسم آشنا شدم و با صبر حوصله بسیار عجیب آقای وحدتی فر از سوالات پرتعداد بنده در وقت و بی وقت، توانستم جوان و انتخاب بزرگ را به اتمام برسانم و زندگی ام از این رو به آن رو شود. حالا برای ادامه راه به عنوان یک دختر دانشجوی تهرانی دقیقا چه کنم؟ البته برنامه هایی با دانشگاه برای دعوت آقای وحدتی فر داریم و قرار است جلسات مداومی داشته باشیم اگر خدا بخواهد ولی من نمیخواهم فعلا متوقف باشم. شوقی مرا فرا گرفته از یافتن این جنس معارف که قدرت توقف ندارم فعلا پس بی زحمت راه را برای ما مشخص کنید. سپاس از شما و وقتی که گذاشتید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه بنده رجوع به سیر مطالعاتی سایت است. خوب است در این مورد فکر کنید. موفق باشید
سلام استاد: با این وضعیت خراب جامعه از نظر حجاب و ماهواره و... مهمانی های دورهمی. آیا از نظر شرعی باید بی مهابا شوهرامون رو آزاد بگذاریم هر مهمانی هر جا، به هر میزان میخواهند بروند؟ یا باید طبق اصولی درست و مشخص و زمانی توافق شده رفت و آمد کرد؟ آخه اینجوری که بخواییم بریم مهمونی ولی کم بمونیم که این خود مایه ی کدورت است. ۱. آیا ما انجام وظیفه کرده ایم و دیگر کدورتی که پیش میاد گردن ما نیست؟ ۲. آیا اگر این تصمیم رو بگیریم که شوهرمان خودش به تنهایی مهمانی برود به هر زمانی و هر نوع پوششی که آن مهمانی دارند. درست است؟ چون من خودم حرص میخورم که همراه او شوم. ۳. بنظرم میاد اعتماد صد درصد کردن در این مورد حماقت است، منکه خودم دارم شرایط رو میبینم آخه چرا پیشگیری نکنم؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته حساسی است که نمیتوان با یک قاعده کلی مسئله را روشن نمود از آن جهت که نه قطع رحم صحیح است و نه حضور در جلساتی که گناهان علنی صورت میگیرد. به هر حال، تذکر به همدیگردادن در جای خود ان شاءالله مؤثر است. موفق باشید
سلام علیکم: خداوند در قرآن میفرماید که از هر کسی به من نزدیکتر است. پس چرا آن را احساس نمی کنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس حضور توحیدی، امری است سلوکی و باید برای انسان در مسیر ادامه سلوک پیش آید و نه با سؤال و جواب!! موفق باشید
سلام علیکم: ابلیس به خدا گفت که خدایا تو مرا گمراه کردی. ابلیس گمراه شدن خود را به خدا منتسب می کند. آیا این سخن ابلیس از نظر عرفان درست است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوعی خودخواهی است که شیطان، اختیار طغیان در مقابل دستورات خدا را نادیده میگیرد و این قصه هر آن کس است که خطاهای خود را به گردن نمیگیرد. موفق باشید
«الهی! به لطف و کرمت ملت ما و ملت های جهان را با نور معارف عالیه ات آشنا و مأنوس و خوشبخت بفرما». سلام استاد. من خیلی جناب دکتر داوری را دوست دارم. و این علاقه و ارادت به صورت جدی با اشاره حضرتعالی در مورد کتابی که درباره انقلاب اسلامی دارند آغاز شد و با دیگر آثارشان ادامه پیدا کرد. با مطالعه این کتاب و نگاه جدّی و زنده و فوقالعاده عمیق ایشان به جایگاه انقلاب اسلامی، سراسر وجودم را حیرت و لذت فرا گرفت. شناخت عمیق ایشان از غرب و مدرنیته و توسعه نیافتگی و مسائل کشور هم که به جای خود. حتی وقتی شنیدم از دکتر پزشکیان حمایت کردند، به دنبال راهی بودم تا حکمت و فلسفه این حمایت را پیدا کنم و زوایا و ظرائف باریک تر از موی این عمل را کشف کنم. استاد چرا من اینقدر دکتر داوری را دوست دارم؟ چرا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم شخصیت علمی و اندیشه دقیق دکتر داوری است که همانطور که حتماً تجربه کردهاید ما را حقیقتاً با تفکری که معنای تفکر است، آشنا می کنند. در امور سیاسی و مواضع جزئی، در زمانهای مختلف؛ باید فکر کرد دکتر داوری چه تصوری از آن جبهه دارد که دکتر پزشکیان متعلّق به آن است و در آن مسیر دکتر عارف را به عنوان معاون اول انتخاب میکند؟ و احساس خطری که به جبهه مقابل دارد، ممکن است گمان کنند نوعی تحجّر حاکم میشود به جهت شواهدی که دیدهاند. که البته از نظر بنده در هر حال، شخصیت آقای دکتر جلیلی برای ادامه انقلاب و حضور در آینده انقلاب، قابل توجه است. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: ۱. اگر انسان به یک شخص محرم نگاه کند آیا محدود به آن شخص میشود یا نه؟ ۲. اگر انسان به یک شخص نامحرم نگاه کند آیا محدود به آن شخص میشود یا نه؟ ۳. نگاه کردن به نامحرم چه ضررهایی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه به نامحرم حتی به وجه و کفین او اگر از سر لذت باشد؛ ذهن و روح انسان را مشغول ظواهری میکند که ازحضور در معنویات به همان اندازه محروم میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: من انسان خوب و مومن و با تقوایی نیستم اصلا. اما مدتی است آتشی به جانم افتاده و خواب شب هایم را گرفته، شب ها هرکاری میکنم خوابم نمیبرد و فقط بر روی سجاده آرام می شوم چیزی از عبادت های عرفا و بزرگان نمیدانم برای همین فقط بر سرِ سجاده قرآن میخوانم و استغفار میکنم اما هرروز حالم بدتر از دیروز میشود با نوعی اضطراب زندگی میکنم، گویی کسی را منتظرم که از در برسد و از او بی خبرم نمیدانم چه کنم، اصلا دوست ندارم در میانِ مردم و فامیل باشم بودنِ در کنارشان ذهنم را می آزارد، تنهایی و فکر کردن برایم مانند خوردن باقلوای آذری شیرین است و در جمع بودن مانند عذاب حتی گاهی به این می اندیشم که برای یافتنِ مقصود خود مهاجرت کنم از شهر خود و بدور از مردمان پُر توقع در قم زندگی کنم اما هر بار تصور اینکه همسرم در این شهر مسئول هدایت نوجوانان است مانع از این امر میشود نمیدانم چه کنم، دنبال مسیری میگردم که بی تابی ام را درمان کند و این آتش را در وجودم تسلا بدهد نمیدانم چه کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته حضرت آیت الحق آیت الله حسن زاده، هنر آن است که انسان در زندگی اگر دل با یار دارد، دست در کار داشته باشد. به آن معنا که انسان، خود را در وسعتی حاضر کند که نه از حضور معنویش در نزد خود محروم باشد و نه از حضور در جمع انسان ها و فعالیت های اجتماعی. باید خود را در چنین حضوری مدّ نظر آوریم. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد: استاد کاش میشد شرایطی فراهم میشد و میتوانسیم باهاتون مباحثه و گفتگو داشته باشیم. من هرچه بیشتر در فلسفه ملاصدرا و یا بحث توحید وارد میشم بیشتر گیج میشم. اگر همه چی وجود است و وجود پس جایگاه گناهان که گناه کارها چه میشود؟ من میخوام این توحید را در تک تک لحظات و جزئیات زندگیم دریابم یعنی همین الان که دارم برای شما مینویسم وجود مینویسد؟ پس من چیم؟ اگر من منم که پس میشه دو تا اگر همه چی وجوده پس این بدی ها در جهان چه میشود؟ یعنی از اوست؟ چگونه این بحث را درست دریابم و به کل هستی نگاه توحیدی پیدا کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرمود: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». اگر مباحث را در سیر مطالعاتی با حوصله دنبال بفرمایید خود به خود، خودتان جواب سؤالاتتان را می یابید. موفق باشید
با سلام خدمت شما: در بحث متناهی یا نامتناهی بودن خداوند، مخالفان عرفان این موضوع را از مقوله تناقض عدم و ملکه می دانند. یعنی خداوند نه متناهی است نه نامتناهی. چه جوابی باید به اینها داد! با سپاس.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود به عرایضی که تحت عنوان «برهان صدیقین» به سبک جناب ملاصدرا عرض شده؛ رجوع فرمایید. تا اساساً موضوع را در ساحتی بسی بالاتر از این نوع دوگانگیها مدّ نظر قرار دهید. https://lobolmizan.ir/sound/659 موفق باشید
سلام علیکم: آیا این سخن درست است که: خداوند در ظهور با مخلوقات عینیت دارد نه از نظر ذات؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها میتوان گفت انوار اسماء الهی در مخلوقات به تجلی میآیند. موفق باشید
با سلام: شما در یکی از صوت هایتان فرمودید که علامه طباطبایی در حین انجام عملی دیدند که کلاغها الله الله میگویند. سوال: آیا علامه اسم جامع الله را شهود کردند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آنجا بحث در رابطه انتقال به نور اسم «الله» است از طریق آنچه کلاغها انجام دادند و این به جهات نفس مستعد علامه طباطبایی است و انتقال نفس ایشان به اسم مبارک «الله» در هر موقعیتی. موفق باشید
«وَيْلِي كُلَّما كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ ذُنُوبِي» سلام و عرض شرمساری، به کسی که آبروش پیش خدا و اولیای خدا رفته، از نفس و شیطان کاملاً شکست خورده، ولی هنوز خوبان رو دوست داره، بدی ها رو هم دوست نداره، از بدی هاش هم نمیتونه فاصله بگیره چه توصیه ای دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از الطاف الهی هرگز نباید مأیوس بود. امیدواری به حضرت محبوب در جای خود راهگشاست. موفق باشید
سلام و عرض ادب: حضرت استاد از آنجا که بارها فرموده اید تواضع مقابل خدا و آیات خدا و اولیاء خدا، علامت حرکت صحیح است و تکبر و سرکشی علامت انحراف و بازی در زمین ابلیس، و از طرفی انس من با مثنوی به توصیه های متعدد شما بوده، بنده راجع به این عبارات جناب مولوی رحمت الله علیه دچار حیرتم: هذا کِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ أُصولُ أُصولِ أُصولِ الْدّین، فى کَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْیَقین وَ هُوَ فِقْهُ اللَّهِ الاکْبَر، وَ شَرْعُ اللَّهِ الازْهَر، وَ بُرهانُ اللَّهِ الاظْهَر، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ، یُشْرِقُ إِشْراقاً أَنْوَرَ مِنَ الْإِصْباحِ، وَ هُوَ جِنانُ الْجَنانِ، ذو الْعُیونِ وَ الْأَغْصانِ، مِنْها عَیْنٌ تُسَمّى عِنْدَ ابْناءِ هذا السَّبیلِ سَلْسَبیلاً، وَ عِنْدَ اصْحابِ المَقاماتِ وَ الْکَراماتِ خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، وَ الْأَحْرارُ مِنْهُ یَفرَحُونَ وَ یَطْرَبونَ، وَ هُوَ کَنِیلِ مِصْرَ شَرابٌ لِلصّابِرینَ، وَ حَسْرَهٌ عَلى آلِ فِرْعَوْنَ وَ الْکافِرینَ، کَما قالَ تَعالى یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور و جلاء الاحزان و کشاف القرآن و سعه الارزاق و تطییب الاخلاق، بایدی سفره کرام برره یمنعون بان لا یمسّه الا المطهرون آیا اینکه بنده از این عبارات جناب مولوی، سرکشی و تکبر مقابل کلام الله حس میکنم، از تکبر خودم است نه تکبر مولوی رحمت الله علیه؟ از طرفی عبارت قرآنِ فارسی را افراد کثیری برای مثنوی به کار برده اند. اگر بپذیرم نگاه مولوی به مثنوی اینگونه متکبرانه است باید بپذیرم دیگر به سراغ این متن نروم، اگر بپذیرم خود اشتباه میکنم با ندای قلب متواضعم دوگانه رفتار کرده ام. چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب مولوی در مثنوی به خوبی متوجه است که آنچه او را فراگرفته و به «گفت» آورده، امری است فوق اراده شخصیِ او. و از این جهت جایگاه خاصی برای آن کلمات قائل است. و این نکته مهمی است که میتوان در مثنوی احساس کرد و رهبر معظم انقلاب به عنوان کسی که در این مورد صاحبنظرند؛ آن مقدمهای که جناب مولوی در مورد مثنوی گفته است را تصدیق میکنند. موفق باشید
سلام و احترام خدمت شما استاد عزیز و گرامی: امیدوارم در سایه ایزدمنان سلامت باشید. غرض از مزاحمت سوالی داشتم خدمت شما استاد بزرگوار. با توجه به اون روحیاتی که چند وقت پیش تلفنی خدمت شما عرض کردم موضوعی ذهنم را درگیر کرده و آن این است که کتابهای شما را از همان ده نکته معرفت نفس در بین دوستان و گروه هایی که دارم نشر بدم و با دوستان به مباحثه بپردازم هم جهت مرور خودم و هم اینکه نذرفرهنگی باشه جهت تبیین عده ای که به فراتر از جسم و دنیا فکر کنن با نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان؟ متاسفانه یا خوشبختانه چون به خودم بدبین هستم هیچ اقدامی نکردم یعنی تاکنون به جز کتاب زن آنگونه که باید باشد آن هم فقط یک بار چون نیاز گروه بود استفاده نکردم با آنکه بسیار هم مورد استفاده قرار گرفت حتی دوستی گفت آشنایی با این کتاب باعث شد که بتونم از منبع بهتری برای پایان نامه بهره بگیرم اما برای ادامه مباحث دیگر هرگز این اجازه را به خودم ندادم چون در همان سالهای ابتدایی وقتی پرسیدم من این کتب و مباحث را به دوستانم معرفی میکنم شما فرمودید که این کارو نکنم و اول خودم را اصلاح کنم بدیده منت پذیرفتم و دیگه چنین کاری نکردم اما از دیروز مدام حسی در وجودم شعله گرفته که با دوستانی که در فضای مجازی ارتباط دارم کتاب ده نکته را شروع کنم و کم کم به سراغ مباحث دیگه برم در ظاهر خوبه و اینکه برکاتی به لطف نفس پاک شما برای بنده داشته باشه قطعا هست منتهای مراتب از آنجا که شیطان از طریق مقدسات و امور خیر هم به بنده حمله می کنه و آسیب می زنه با اینکه شوق درونیم زیاده خواستم اول از شما کسب اجازه کنم که آیا چنین امری را با توجه به نیتی که دارم انجام بدم یا خیر؟ آیا صلاح بنده هست یا خیر؟ در کل منتظرم که شما امر بفرمایید چون قطعا حمله شیطان بسیار در این امر مقدسات آسیب زننده تر است و اگر جواب شما احیانا مثبت باشد برای جلوگیری از این حمله و هرخطای دیگر چه توصیه ای برای بنده حقیر دارید؟ از اینکه وقت با ارزش شما را گرفتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بشرِ امروز تنها از طریق خودشناسی میتواند مسائل خود را با خدا و دیگران حل کند و از این جهت طرح «معرفت نفس» را نیاز دارد تا دیگر ابعاد دین حتی درک درست خدا و نبوت و امامت نیز برایش ممکن شود و خود جنابعالی نیز با طرح این نوع مباحث با عمقی بیشتر و نگاه همهجانبه در عبادات خود حاضر میشوید. موفق باشید
سلام علیکم استاد: من به وجوب و لزوم امر به معروف و نهی از منکر و اهمیت ویژه آن در حال حاضر اعتراف دارم. اگر بحثی هم بشود در حمایت از آن برمیخیزم. در صورتی هم که در جمعی همدل باشم، از انجام این فریضه الهی کوتاهی نمیکنم اما اینکه تک و تنها شجاعت آن را داشته باشم که طرف را از کار زشتش نهی کنم، اینگونه نیستم. نظر شما در این باره چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال انجام امر به معروف اولاً: مشروط به آن است که شرایط آن فراهم باشد. ثانیاً: امکان تأثیر در آن تشخیص داده شود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم: دارم شرح مصباح الهدایة را کار میکنم. مشکلی برام بوجود آمده است. نمیتوانم در هنگام نماز خواندن روی وحدت حق تمرکز کنم. وقتی به حق میرسم توی ذهنم (هویت غیبیه، احدیت و واحدیت) است. این تمرکز بر یگانگی را چگونه بدست آورم. با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این امور در اختیار ما نیست. این مائیم و واردشدن در محضر حق تا حضرت محبوب هرطور صلاح دانست رُخ بنمایاند. موفق باشید
سلام بر ماه زندگی بر ماه خدا بر عشق بر حیات یکتای بی همتا بر ماه بندگی و عشق بر ماهی که انتظارش مرا از لحظه فراقش هر لحظه و چه بی رحمانه کشت ماهی که میشه هدایتی بیش از همه عمر را در آن به لطف خود خدا برای پیشروان در زندگی و هر آگاهای از معرفت النفس، بالایمان کسب کرد و یافت. جانم فدای خدای امام جهان، حضرت خمینی رضوان الله تعالی علیه که خاص الخاص خدا اورا برگزیده و بنده خودش قرار داد تا به همه عالم فخر فروشد که این است مقصود از خلقت انسان و با آفرینش و پرورش او خداییش را معنا کرد، همان خمینی و بنده او. بمیرم اگه امام انقلاب را ذره ای انکار کنم در حالی که جز امر خدا را کارش نیست و هر چه گفت و باز میگویند از اسلام نابی است که هیچ کس نتوانست اندازه او درک کند همان امامی که اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین او را مقرب ترین فرد به اسلامشان میدانند همان بزرگواری که پیامبر خدا از بودنش خدا را شکر میکنند که اسلام درک شد. ای محبوب خدا حاضرم بمیرم حتی جهنم بروم ولی با خدای تو در انکار نروم که این کار از هر گناهی بد تر است. و تقوا! تقوایی که باعث پیروزی اسلام و انسان و حیات است و نابودی هرچه ظالم کافر را بدنبال دارد. جنگ! بخدا اگر آمریکا اسرائیل دیگر ارزش شمشیر داشته باشند وقتی با تقوای خاص این رمضان میشود دشمن را بحال تنهایی خودشان رها کرد تا ظلمشان بر خودشان بازگردد. هرچه کنند دستشان به متقیان برسد نمیرسد بلکه بر سر خودشان فرود می آید و دیگر تنها آمریکا اینگونه نابود میشود. خدایا اگر بناست بعد از این رمضان مرا به جهان آمریکایی متجاوز بی تقوا برگردانی عمرم را در همین رمضان به پایان رسان زیرا دنیا یا جای زندگی است که بتقوای خمینی سلام الله بنا میشود یا جای ماندن نیست این دشمن ماها را زجر داده. خدایا ببخشم ولی از شما انتظاری بیش از هر ادراکی میرود و آن حیرت آفرینی توست، ما را متحیر فرما که از دست خودمان در ستم های جهان ناامیدیم و همه امیدمان به تو و اسلام نابت است. تقوای اجتماعی یعنی کار تمام شد بعد از آن دوره معصومین است و این همان یک قدم مانده بظهور است. پروردگارا اگر درنگی کردم در نفهمیدن این موارد مرا دیگر شقی ترین و بدبخت ترین و از دست رفته ترین بدان حال شما و انتظار ما با ماه روزه و انتظار و نظر به شما. پروردگارا بسیارند که در طول سال نه نمازی نه روزه ای، اما در این ماه تازه مسلمان میشوند آنان نیز متوجه تو شدند پس وای بر ما اگر نشویم متوجه تو نشویم. خدایا شکرت ما را به رمضان رساندی از این خوشحال شدن برایم ممکن نبود. ای عشق دیرینه ای خدای رمضان عاقبت مرا فنای در رمضان قرار ده بحق محمد و آل محمدت که صلوات تو برآنها باد. همه قلب و دلو هستی و جان همه ما به فدای یک نظر خدای ماه رمضان. خدایا از خودت محرومم نکن مرا ارزش تو نیست اما تو را ارزش تو هست است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و حقیقتاً هنر انسان آن است که متوجۀ شرایط و راههایی شود که او را به سوی مقاصد عالیه جلو میبرد که آن شرایط از یک طرف، موقعیتهای خاص زمانی میباشد مانند «ماه رمضان» و یا شخصیتهایی خاصی که آینههای نمایش ابعاد متعالی انسان هستند؛ مانند اولیای الهی و در این زمان، ذیل اولیای الهی مانند امثال حضرت امام و شهدایی که در جواب سؤال شمارۀ 39636 از آنها سخن گفته شد.
هنوز باید از خود پرسید ما با چه کسانی در طول تاریخ و در این دوران میتوانیم خود را درک کنیم؟ چه کسانی در طول تاریخ و در اکنونِ ما متذکر حضور نهایی ما در ما هستند؟ من در این دوران نمیتوانم از حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و آیت الله خامنهای و حاج قاسم و سید حسن نصرالله و یحیی سنوار عبور کنم و خود را در جای دیگر جستجو نمایم و اتفاقاً با نظر به عزم این انسانهای اولیالعزم اگر با ماه رمضان مواجه شویم به لطف الهی به آن تقوایی خواهیم رسید که خود خداوند وعده داده است و از این جهت با اُنس با خداوند هیچ ترسی از دشمنان خدا نخواهیم داشت که مانند سقیفهسازان از غدیر منصرف شویم به گمان آنکه قدرت مقابله با اُمویان و ابوسفیانها را نداریم. موفق باشید
سلام به استاد گرامی: صاعدی هستم. همانطور که در جلسۀ دیروز فرمودید که در رابطه با تشییع شهید سید حسن نصرالله هرکس هرطور میتواند آنچه بر جانش میگذرد، بنویسد؛ یادداشت کوتاه زیر را نوشتم. اگر نکتهای هست بفرمایید.
"رستخیز زمان در تشییع سید حسن"
گویا مخفی بودن پیکر سید حسن از شهادت تا به حال حرفی با خود دارد. البته نه حرفی که بشود با آن تکلیف قصه را یکسره کرد. این جنس قصه ها سراسرش رازواره است و از راز هم نمیشود انتظاری جز راز داشت. به گمانم مخفی بودن پیکر سید بی ربط به مخفی بودن قبر حضرت زهرا نباشد.
آشکار شدن قبر حضرت به آخرالزمان سپرده شده. آن موعدی که «زمان» با صاحبش ملاقات میکند و ازین گمگشتگی و سرگشتگی در می آید. که چنین نقطه ای رستاخیز آدمی ست.
زمان در روزگار ما سرگردان و گمگشته است. و گویا در همین گمگشتگی است که قبر بی بی زهرا گمنام و پنهان است و روزی که این قبر آشکار شود همان روزی است که زمان با صاحبش ملاقات کرده و به معنای واقعی، زمان خودش شده و رستاخیز جسم و جان ها فراهم آمده.
مخفی بودن پیکر سید پرتویی از همین جنس است که رازی را با خود به دوش میکشد به وقتش رستاخیزی دارد و از تاریخ و زمان چیزی را آشکار میکند. شاید حال که موعد تشییع پیکر سید حسن شده است خبر از زمان دیگری ست که کسی به جز اشاراتی چیزی از آن در نمیابد و فقط باید مهیای رستخیزش باشیم. گوش و چشم و دل را زیر بار انتظار چنین وقتی بگذاریم. انتظاری که آدم و عالم دیگری را با خود دارد. آدم و عالمی که شاید برای ما غریب و غریبه بنماید و این خود پذیرفتن باری به دوش را میطلبد. «عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی»
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا قوت: نکتۀ بسیار خوبی را متذکر شدهاید. حقیقتاً همانطور که میفرمایید رازِ پنهانبودن مزار مبارک حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» را در عدم تشییع سید حسن نصرالله در این مدت، برایمان روشن شد. از آن جهت که هر رخدادای را زمانی است و اگر زمان تشییع پیکر مبارک سید حسن نصرالله پس از انتظاری فرا رسید و ما در نظر به آیینۀ این تشییع از «زمان» آزاد شدیم، چه اندازه حسابشده است انتظاری که نسبت به تشییع مبارک پیکر قدسیِ حضرت زهرا «سلاماللهعلیها» باید مدّ نظر باشد.
ما در تشییع پیکر مبارک سید حسن، آری! به حضوری میاندیشیم که حضور آخرالزمانیِ ماست در فهم نهاییترین حضور که در عین درک امروزینِ آن در انتظار شدت بیشتری هستیم. و این است معنای حضور تاریخی در دل تاریخی که با توحید آغاز شده است. موفق باشید
سلام و رحمت بی پایان بر استاد گرامی؛ بابت زحمات ارزشمند تیم فرهنگیتان در پیج صراط (serat_rasaneh@) در اینستاگرام هم تشکر ویژه داشته باشم. حقیقتا محتواهای این پیج اعم از کلیپها، عکسنوشتهها و... بستری دلنشین را برای تجلّی نور فرمایشات تان فراهم و بلاغت کلامتان را مضاعف نموده است. مزید امتنان خواهد بود در باب دسترسی به محتواهایی از این دست چنانچه توصیه یا ارشاداتی مد نظر مبارکتان هست دریغ نفرمایید. همواره در حصن حصین الهی موید و منصور باشید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که متوجه شویم از طریق انقلاب اسلامی، راهی به سوی درک نهاییترین ابعاد انسانیِ انسانیتمان گشوده شده است آن هم در جهانی که احساس بیهویتی و بیمعنایی و عادیشدن زندگی، انسان را تهدید میکند و اینجا است که بحمدالله رفقا به خوبی متوجه شدهاند که نمیتوانند مانند غربزدگان و متحجّرین زیر بار چنین جهانی بروند که جبهۀ استکبار و استعمار بنا دارد زندگی ما را عادی و همه چیز را یکسان کند و انتخابهای بزرگ را که حتی به قیمت شهادت است؛ از ما بگیرد. همۀ ما باید در فعالیتهای خود متوجه میدانی باشیم که با انقلاب اسلامی گشوده شده است و دشمنان انسانیت بنا دارند این میدان را از ما بگیرند، ولی ما تا آخر، آری! آری! تا آخر ایستادهایم. موفق باشید