با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: مشکل انسانها کجاست که این همه به بیراهه میروند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به جهت عدم درک حقیقت خود به عنوان بندگی حضرت ربّ العالمین. موفق باشید
سلام استاد عزیز: روح که اصلا وجود ندرد که ما از، صحبت میکنیم دلیلم هم بهتون میگم ما فقط باور دینی داریم که به روح قایل هستیم بیایید فرض کنیم که ما همچنان بنا به اعتقادات آئینی مذهبی خود قائل به وجود روح در بدن هستیم و تمامی عواطف و احساسات و هیجانات و قوه ی عشق و تخیل را برگرفته ی از روح می دانیم و چون یک باورمند مذهبی هم هستیم اعتقاد داریم که بعد از مرگ که بدن مادی ما در گور بتدریج تجزیه می شود روح ما جاویدان باقی مانده و حتی بنا به اعتقاد برخی از مذاهب این روح وارد عالم برزخ هم خواهد شد (در مورد وجود یا عدم وجود عالم برزخ ادعایی برخی مذاهب در قسمتهای بعدی مفصل و مستدل به بحث خواهیم نشست) خوب حال اگر به چنین جهان بینی قائل باشیم تا زمانی که شخص متوفی انسانی از نظر ذهنی و روانی سالم باشد جهانبینی ما دچار چالش نخواهد شد چرا که بعد مرگ جسم او در خاک تجزیه و روح هشیار او که در جهان هستی در یک تعامل منطقی با محیط بوده راهی جهان برزخ شده یا هم که منتظر قیامت باقی مانده تا بعد حلول در جسم در پیشگاه حضرت حق برای پاسخگویی نسبت به اعمالش حاضر شود... ولی اگر شخصی که فوت می کند دچار معلولیت ذهنی باشد تکلیف چیست؟! یعنی شخص متوفی از نظر بدنی سالم است و حواس پنجگانه ی او بی اشکال کار می کند ولی قادر به کنترل احساسات و عواطف خود نیست و از این رو قادر به تعامل با دیگران و محیط اطراف خود نمی باشد... بنا به باوری که ما بدان اعتقاد داریم باید این نقص عدم کنترل عواطف او را به حساب روح او بگذاریم و بگوییم روح او به هر دلیل دچار نقص است. حال بعد مرگ که همین روح ناقص او از بدنش جدا شده و به همان شکل یا در عالم برزخ سرگردان تا قیامت باقی می ماند و یا هم بگونه ای دیگر در حالت انتظار بسر برده تا قیامت شود و دوباره با حلول در جسم به همان شکلی که در دنیا مهجور زندگی کرده مهجور هم به پیشگاه خدا حاضر شود...!!!!! واضح است که این از عدلی که به خدا نسبت می دهیم بدور است و از طرفی هم نمی توانیم مدعی شویم که به محض خروج روح از بدن این شخص روحش سالم شده و راهی عالم آخرت می شود چرا که این هم باز در تضاد صفت عدل خداوندی است (از میان اینهمه صفات نیک خداوند تنها صفت عدل جزو اصول دین اسلام است و از همین رو هیچ پارادوکسی نباید عدل خداوندی را زیر سؤال ببرد) شاید برخی متشرعان بگویند چرا شفای روح او منافی عدل خدا باشد؟ پاسخ واضح است اگر اینگونه باشد پس باید همین متشرعان شب و روز دست به دعا بشوند تا فرزندانی دارای معلولیت ذهنی نسیبشان بشود تا بطور قطع در آن دنیا نه تنها خود وارد بهشت بشوند که حتی با شفاعت از پدر و مادرشان و یا حتی دیگر اقوام مصبب حضور آنها هم بصورت مادام العمر در بهشت جاویدان و برین بشوند و این بی تردید در تقابل عدلی هست که ما به خداوند نسبت می دهیم... بگونه ای دیگر هم می توان با یک برهان فلسفی تقریباً مشابه همان برهان اول نیز در رد وجود روح و وجود آگاهی دلیل آورد. جان لاک فیلسوف انگلیسی معتقد است که دانش عمدتاً از تجربه ی حسی بدست می آید به طوریکه تنها موجودات آگاه دانش واقعی را حس می کنند. بنابراین تعبیر درست جان لاک از موجودات آگاه؛ در رد روح و تأیید آگاهی می توان به تفاوت بین یک فرد معلول ذهنی و یک شخص سالم چنین اشاره کرد؛ اولی قادر به درک علم و تبیین علمی نیست ولی دومی هست و ما نمی توانیم ادعا کنیم که به این دلیل اولی قادر به درک علمی نیست که روحش خراب است چرا که اگر چنین فرض کنیم باز همان مشکل روح و قیامت و عدل خداوندی که در برهان اول؛ مفصل به آن پرداختیم پیش خواهد آمد. می بینیم تصور وجود روح و نسبت دادن عواطف و احساسات به آن چگونه در برخورد با اشخاص کند ذهن یا همان معلولهای ذهنی با چالشی اساسی برخورد می کند در حالیکه هرگاه آگاهی را به عنوان مرکز تجمع و فرماندهی احساسات و عواطف در نظر بگیریم و این آگاهی را بر اساس نظریات علمی موجود مستند برخواسته از فیزیک خود مغز بدانیم دیگر در مواجه با چنین مواردی دچار چالش نخواهیم شد چرا که عارضه ی معلولیت ذهنی را به راحتی می توان در اثر یک نقص فیزیکی در یکی از قسمت های مغز دانست. نتیجه و مخلص کلام اینکه روح نه از نظر علمی و نه فلسفی وجودی خارجی نداشته و آنچه از عواطف و احساسات می شناسیم بی تردید عارضه هایی از آگاهی ما می باشد و بس و این آگاهی تنها و تنها برخواسته از فیزیک خود مغز است. پایان قسمت چهارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» اولاً: وجود روح قابل اثبات است. ثانیاً: روح هرکس در ذات خود هیچ نقصی ندارد بلکه به جهت مشکلاتی که در بدن بخصوص در دوره جنینی پیش آمده، امکان تدبیر بدن توسط روح مشکل می شود و قرآن در رابطه تعادل و بینقصیِ روح که در منطق قرآن همان نفس است، میفرماید: «وَنفس و ما سویها» سوگند به نفس و آن تعادلی که در آن هست. موفق باشید
با سلام: من تا حالا فکر میکردم که چون من موجود مجردی هستم، فنا ناپذیرم. اما حالا فهمیدم که موجود مجرد، غیر از خدا میشود که فانی شود. برای همین از نابودی میترسم. خوب درست است که خدا قول داده که ما تا ابد زنده باشیم. اما باز احتمال نابودی را از بین نمیبره. برای همین از نابودی هراسانم. دلایل تجرد نفس فقط اثبات میکند که بعد از مرگ مادی زنده هستم. اما این دلایل اثبات نمیکند که من تا ابد زنده باشم. لطفاً راهنمایی بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً چنین است که هرکس همیشه در نزد خود حاضر است و بر اساس اختیاری که دارد تا ابد در اختیار آنچه اختیار کرده است، قرار دارد. قرآن میفرماید: «فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» هیچکس را فوت و نابودی نیست و آنها را از مکان قریب یعنی همان نسبتی که بین انسان و جناب عزرائیل هست، گرفته میشوند. موفق باشید
با سلام: در بحث حضور مجرد سوالی داشتم. شما اثبات کردید که نفس انسان در تمام بدن حاضر است که آن را قبول کردم. اما شما چگونه میتوانید اثبات کنید که مثلاً نفس خود شما در تمام این موجودات کره ی زمین حاضر است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثِ تجرد نفس همانی است که در جواب سؤال شماره 37999 مطرح شد و در آن بحث، حضور ما در تمام موجودات مطرح نیست. موفق باشید
سلام وقت بخیر: بنده چند وقتی است سرگردانم که آیا زن باید بیرون از خانه کار کند یا داخل خانه؟ چرا؟ درآمد داشتن زن و اشتغال او خوب است یا خیر؟ و متاسفانه به هیچ نتیجه ای نرسیدم و در یک مجموعه ای از تناقضات گرفتار شده ام... وقتی یک زن یک سری استعداد ها و توانمندی ها دارد، مثل توانایی مدیریت بالا و روحیه ی گرم و با حرارت، این زن نمیتواند در خانه بماند و ظرف بشورد و بچه نگه دارد، افسرده و دل مرده میشود. پس تکلیف استعداد های او چه میشود؟ چرا رهبر انقلاب خطاب به مردان میگویند عامل موفقیت شما زنی است که خانه داری میکند و بچه را نگه میدارد و...؟ چرا این موفقیت برای زنان نیست؟ چرا موفقیت و حضور در جامعه و کسب ثروت فقط برای مردان است؟ چرا زن را موجودی میپندارند که معطل مرد است؟ زن بشوید، بروبد، بچه بزرگ کند تا مرد به موفقیت برسد؟!! چرا با کسب ثروت و اشتغال زنان مخالفت میشود؟ مگر نه این است که پیامبر به واسطه ثروت حضرت خدیجه اسلام را نشر دادند؟ چرا میخواهیم مسلمانان را در فقر و قناعت و زهد نگه داریم و یهودی ها بواسطه ی ثروتشان دنیا را در دست بگیرند و بر ما برتری یابند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنانکه در کتاب «زن آنگونه که باید باشد» عرض شده؛ بحث در استعدادهای متفاوت زن و مرد است آنجایی که نیاز به آن استعدادهای متفاوت است و زنان با مادری و دلسوزی و حکمت خاصی که دارند کارهای غیر ممکن در امر تربیت را با روحیه خود، ممکن می سازند و این غیر از کارهایی است که با روحیه انسانیِ انسانها جدا از زن و مردبودن پیش می آید بخصوص در زمانه ای که بسیاری از کارهای دیروزینِ خانه، امروز به جامعه کشیده شده است و هرگز نباید از استعدادهای زنان در این رابطه استفاده نکرد که بعضا در امور تولیدی همچون قهرمانی شجاع به میدان آمده اند. موفق باشید
آیا هدف از خلقت نفس این هست که انسان در سایه مبارزه با او و تأدیب رشد یابد و به کمال برکمال برسد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه؟! در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، بحثی در مورد «چرا خدا ما را خلق کرد؟» مطرح شده، خوب است به آن مطلب رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام و احترام: شهادت رییس جمهور عزیز و هیئت همراهشان را تبریک و تسلیت میگویم. جایی در صحبت هایتان فرموده بودید امام خمینی (ره) در دوران جوانی به روح الله صوفی معروف بوده اند. ممکن است منبع آن را جهت مطالعه معرفی نمایید؟ تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ذهنم هست که جناب حجتالاسلام آقای حمید روحانی در جلد اول کتاب «تحلیلی از نهضت امام خمینی» این موضوع را مطرح فرمودند. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله: استاد بزرگوار قبلا هم این سوال را پرسیدم اما جوابی ارسال نشد و آن اینکه وقتی خداوند میفرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» اراده خداوند آنگونه نیست که محل تصمیمات جدید قرار گیرد و نمیتوان تصور کرد در مقطعی صادر اول یا نور محمدی نبوده و بعد خداوند تصمیم میگیرد همچو چیزی ایجاد کند چرا که به فرموده شما خاصیت و ذاتی موجودات مجرد از ماده آن است که تجلی و ظهور دارند بنا بر این نمیشود الله جل و جلاله باشد ولی خلیفه الهی و صادر اول که ظهور اوست نباشد که تا اینجا بحث زمان مطرح نبوده و یک حقیقت ازلی است ولی چون قرآن کریم با زبان ما سخن میگوید خود بخود و بطور قهری این حقیقت ازلی حالت زمانی و ماضی بخود میگیرد ولی همین حقیقت وقتی میخواهد در عالم ماده ظهور کند نیاز به یک بدن عنصری هست که آن در بستر زمان و با مقدماتی که از جمله آنها خلقت عالم ناسوت است ایجاد میشود که البته این بدن از آدم تا خاتم اشکال و صورتهای خاصی دارد و اوج ظهور آن حقیقت در ولی الله اعظم و پیامبر خاتم است و به قول علی (ع) ما الف الف عالم و الف الف آدم داشتیم و ظهور آن حقیقت فقط مخصوص دوره زمانی ما نیست و در هر دوره ای بصورتی ظهور کرده و ظاهرا ابو علی سینا گفته که ما قیامتها داشتیم و این مسئله یک امر تکرار پذیر است. آیا این برداشت درست است؟ جزاک الله خیرا
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» عرض شده؛ آیۀ «انّی جاعل فی الارض خلیفه» حکایت ارادۀ تکوینی خداوند را متذکر میشود، ربطی به زمان و یا آغاز زمانی ندارد که در این رابطه میتوانید به مباحث «حرکت جوهری» رجوع فرمایید. موفق باشید.
رؤیت معجزه قرآن و معنای توکل در آینه وجود حضرت زهرا سلاماللهعلیها و حضرت نرجس خاتون: امروز ذکر و فکر ما وجود دختری از تبار نور بود که با سپردن خویش در دل طوفان و خطر دوران، مادرِ امام آخرین شد. آری صحبت از مادر مولایمان صاحب العصر و الزمان (عج)، حضرت نرجس خاتون بود. کلام که در تفکر به وجود تو جان گرفت و اندیشیدن به احوالت خواستگاه جانمان شد، ایمان و امید و توکل به خدا در بیان شیوای فرزندتان برایم معنایی دیگر یافت. ولی معزز دوران ما، در دیدار با شرکتکنندگان مسابقات بین المللی قرآن، تبیینی بس ایجازگونه داشتند، او فرمود: «هر وقت به قــرآن مراجعه میکنیم توجه داشته باشیم که قرآن معجزۀ پیغمبر است... فرق این معجزه با معجزات دیگر انبیا این است که آن معجزات مال دوران خود آن نبی مکرم بود و مشاهدۀ معجزۀ الهی مخصوص به همان مردم بود... لکن معجزۀ پیغمبر را در طول تاریخ و تا هزاران سال دیگر خود مردم جلوی چشمشان مشاهده میکنند این معجزه را به چشم خودشان میبینند. این استمرار اعجاز قرآنی و اعجاز نبوی یک برکت عظیمی است برای عالم انسانیت، برای عالم وجود. سامان یافتن زندگی و رفع مشکلات در صورت بهره بردن از قرآن... اگر از قرآن بهره ببریم، زندگی بشر به سامان خواهد رسید همۀ مشکلات برطرف خواهد شد. درسهای قرآن برای بشر درسهای عملی است قابل تجربه است؛ این غیر از معارف بلندی است که فقط برای بزرگان و اولیا و مقربان، دسترسی به آن ممکن است. اینها برای آحاد بشر قابل استفاده است.» و گویا آن احوال تو مرا به درون خود فرو میبرد تا دمی از خویش وارهم و در تو زندگی را نفَس بکِشم. ساده نیست که از آنچه داری و هست، دست بکِشی، دست کشیدن از ظواهر و مرسومات روزگارت را سخت نمیبینم، چون جان که در طلب حقیقت به جستجوگری و حیرانی برسد از اسم و رسم و مکنت و جاه و مقام، میتواند دل بکند، اما چطور از مهر و محبت مادر دل کندی؟ چطور خود را به طوفانی سپردی که در چرخش و غبار روزگار ممکنش در نظرها، هزاران ترس و واهمه در وجود زن و مردش میکارد، چه برسد به روح لطیف دختری چون تو که شاهزاده است و در اوج نعمت غوطهور و شاید چون منی هزار بار نقص خویش و دیگران را در رفاه و آسایش دیدهام، اما تو مرا به ایمانی رهنمونی که جنسش از جنس معجزه است، از جنسی که به ارادۀ او و فضل لایزالش محال را ممکن میکند و امید و توکل به او معنایی دیگر مییابد. نمیدانم، در تو قرآن را میبینم یا در قرآن تو را؟ معجزه تویی یا قرآن یا کلام سید مردان تاریخ، سید علی؟ شاید هنوز گنگم از خوابی که دیدم، باز با من حوصله کن و جلو بیا، ببین آقایم در معنای توکل چه میگوید: «وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه» اگر به خدای متعال توکل کردید، یعنی تکیه کردید و اعتماد کردید، خدا برای شما کافی است و به هیچ وسیلۀ دیگری به هیچ عامل دیگری برای رسیدن به مقصود احتیاج ندارید. یعنی چه اگر توکل کردیم، به عامل دیگری احتیاج نداریم؟ در چه شرایطی با چه وضعی این حقیقت قطعی و مسلّم تحقق پیدا میکند؟ توکل به خدا و ترتب اثر بر توکل به خدا، دارای یک شرط ذهنی و یک شرط عملی و واقعی است. شرط ذهنی این است که شما اعتماد داشته باشید به صدق وعدۀ الهی؛ «و مَن أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلاً...» آن شرط ذهنی یقین داشته باشیم که با اذن خدا محال ممکن میشود؛ چیزی که به نظر محال میرسد، ممکن میشود؛ این را یقین داشته باشیم. یعنی بایستی این را بدانیم که همۀ محالات موجود عالم با اذن الهی، با ارادۀ الهی قابل تحقق است و ممکن است تحقق پیدا کند؛ شرط عملی توکل به خداوند؛ ورود در میدان انجام وظایف شرط عملی؛ شرط عملی این است که برای پدید آمدن این رخداد این حادثه خدای متعال یک بخش کار را به عهدۀ خود انسان میگذارد این جوری نیست که بنشینیم داخل منزلمان، بعد بگوییم خب «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةَ كَثيرَةٌ بِإِذْنِ الله»؛ نه، یک بخشی از کار به عهدۀ ما است...» و تا چشم باز کردم بگو چه دیدم، آری حضرت زهرا سلاماللهعلیها و تو را در یگانگی ایمانی یافتم که مادر هستی در رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و در بین در و دیوار سخت سقیفه که به نظر میآمد طوفانی است که بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را ممکن است از جا برکَند، با تمام وجود وعدۀ مهدی امت از ماست را باور کرد و آن امر محال را به نور رب العالمین ممکن یافت و تو چنان در نور باور او ذوب شدی که گویی خود اویی که یکی از ابعاد عملی یعنی به دنیای مادی آمدن او را به عهده گرفتی و از وجهی بهتر است بگویم تو هم بار امانت انسانیت را پذیرفتی و به جان خریدی، جز عشق و دلدادگی توحیدی رازآلود چه چیزی میتواند انسان را در «فاخلع نعلینِ» قدرت و اراده قرار دهد تا هیچ شوی و چنان صبر کنی در ذات الله که به ارادهاش او متولد شود. آیا قصۀ حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها، قصۀ حیات ما نیست؟ آیا امروز او را بر فراز خرابههای غزه و لبنان و سوریه و... حتی در میدان مبارزات مردم آزادیخواه جهان نمیبینی که دل به طوفان حوادث زده و در جستجوی حقیقت حیران و سرگردانِ رسیدن نامه و نشانهای از ولیّ زمان خویش است؟ امروز ما درون قصهایم و به تمامه به او نزدیک شدیم، نزدیکتر از همیشه، آیا طوفان انقلاب اسلامی را میبینی که محالی است در دل جهان توسعه یافتۀ مدرن، اما ممکن شد و تا ابد تاریخ امکان حضور یافته است؟ آیا طوفان الاقصی را دیدی که وه چه بینشان و پرنشان، نشان از نور استقامت ولایت و قرآن دارد؟ اللهم ارزقنا بخوانم یا اللهم ثبتنا؟ هر دو را با نوای اللهم اغفرلنای غفلتهایمان میخوانم تا به نور آن مرد ایستاده در افق تاریخ و شهدای جان فدایش، ما هم از این غافله جا نمانیم. سلام استاد عزیز، باز قلم جان گرفت که امیدوارم اگه قصوری در درک حقیر هست با کلام شما رفع شود. سؤالی هم پیش آمد، از وجهی صبر خدا هم صبری است که اگر به وجه مادی هم بخواهیم نگاه کنیم از سقیفه تا میلاد امام زمان (عج) حدود ۲۰۰ سال طول میکشد، و وقتی نگاه میکنیم از وجهی رسیدهایم و از وجهی راه بسی طولانی است، هم صبر و استقامت گویا بسی عظیم است و هم رسیدن گویا بسیار نزدیک، انگار معنای وجود را میشود یافت هم دور است هم نزدیک، آیا چنین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همۀ حرف همین یک نکته است که چگونه یک زن، آری! یک زن یعنی جناب نرگس خاتون «سلاماللهعلیها» در آن شرایط توانستند آیینۀ بزرگ ایمانی شوند که ایمان حضور در نهاییترین میدان بود تا قرآن با نور حضرت صاحب الأمر«عجلاللهتعالیفرجه» نهایت خود را در آخرین دوران در افقِ جان انسانها بگشاید، و آن زن در جان خود اینگونه حاضر شود که باید برای چنین حضوری نقشآفرینی کند آنهم به هر قیمتی. و از طریق جناب نرگس خاتون آن عزمِ بزرگ تاریخی آغاز شد تا جهان دیگری در افق زمانه گشوده شود و مسیحیت نیز ابعاد متعالی خود را در نسبتی که با اسلام مواجه میشود؛ بیابد و در ریشههای تاریخی خود هرکس در نسبت با سید حسن نصرالله، نرگس خاتونی باشد آزاد از دوگانگیِ اسلامیت و یا مسیحیت، و آیندهای به ظهور آید که انسانیت معنای خود را در نهاییترین وسعت تجربه کند.
آیا ما معنای توکل و نقش مؤثر و بزرگ آن را جز در آیینۀ عزمِ جناب نرگس خاتون در آن انتخاب میتوانیم مدّ نظر آوریم که چگونه آن بانوی بزرگ تنها و بدون نام و نشان خود را با نام «نرگس» به قافلۀ اسیران رساند؟ تا آنجایی که اگر تمام ظلمات آخرالزمانی با تمام قدرتی که استکبار با تسلیحات خود و بمبهای سنگرشکن به میان آید؛ این مائیم که تمام نمیشویم با نظر به عزمی که جناب نرگس خاتون «سلاماللهعلیها» با ایمان خود به ظهور آوردند. موفق باشید
با سلام و احترام: با عنایت به «و کذلک شیعتنا فازوا...» حدیث شریف کساء، ۱. چنانچه فرد به درجهی شیعه نائل شود در دنیا و آخرت اهل سعادت و نجات است؟ آیا این استدلال برای این درجه درست است که: فرد مومن پس از تلاش و توکل به مرحله ای میرسد که جذبهی حضرات معصومین متوجه اش میشود و به علت شدت جذبه ایشان به فوز نائل میگردد؟ ۲. اگر جواب آری است چگونه میتوان این رتبه را تشخیص داد؟ ۳. با توجه به آیات شریف قرآن آیا جز مقربین است که حسابش در گروی اعمالش نیست؟ «کل نفس به ما کسبت رهینه» با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا که نه! در این مورد خوب است به https://eitaa.com/matalebevijeh/18568 رجوع شود. ۲. با توجه به نسبتی که در وجه انسانیمان با انسان کامل پیش میآید، راه برای رسیدن به آن رتبه گشوده میشود به همان معنایی که در صوت مذکور مطرح شد. ۳. همینطور است که میفرمایید. با حضور در قرب الهی عملاً انسان به ارادۀ الهی عمل میکند امری که در حدیث قرب نوافل متذکر آن هست. موفق باشید
سلام علیکم: وقت بخیر. استاد من بین خودم و قرآن فاصله ی زیادی می بینم. احساس میکنم اصلا متوجه آن بزرگ نمی شوم. برای همین هیچ عشق و جذبه ای نسبت به تلاوت آن ندارم. این من را عذاب می دهد، چه کنم. بیشتر تلاوت گوش می دهم. اما دوست دارم با عشق قرآن را خودم تلاوت کنم حتی دوست دارم حفظ کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما مأمور به تدبّر در قرآن هستیم و به همین جهت قرآن میفرماید: «أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا» و با تدبّر در قرآن است که متوجه میشویم خداوند با ما سخن میگوید و آن تدبّر موجب اُنس با خداوند میشود. اینجا است که علاقۀ انسان به لطف الهی آنچنان به قرآن رشد میکند که مانند حضرت امام خمینی (ره) بنا به گفتۀ عروس ایشان، هر روز ۸ مرتبه به قرآن رجوع خواهیم کرد. ان شاءالله. موفق باشید
سلام علیکم حضرت استاد معظم: پیرامون نکاتی چند از مباحث اخیر در پرسش و پاسخ ها (اختیار کردن ولی فقیه برای زمام امور توسط خداوند، قاعده ی القاء اصول و تفریع، اجتهاد و عقلانیت و تفکر تاریخی در روایات، تایید و موفقیت ولی فقیه در تمام نظرات و تصمیمات حتی اولویت ها و... ) حدیثی که در آخر خواهم آورد را می توان اینگونه که عرض میکنم نتیجه گرفت؟ که: «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل، بنابر این اگر موسی علیه السلام در اختیار کردن صالحین خطا میکند و منافقین را به جای صلحا ممکن است برگزیند، اما مجلس محترم خبرگان که همان علماء امت رسول الله هستند انتخابشان همان اختیار کردن الهی ست و افزون بر آن، شخص اختیار شده جز صواب از او صادر نمیشود و خطا و زلل و عثار در او راه ندارد. زبان هستی و وجود است. حدیث مذکور از حضرت حجت سلام الله علیه بدین شرح است: المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- فِی کِتَابِ کَمَالِ الدِّینِ وَ تَمَامِ النِّعمَةِ بِاِسنَادِهِ اِلَی سَعدِ بنِ عَبدِ اللهِ القُمِّی عَن الحُجَّةِ القَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَدِیثٌ طَوِیلٌ وَ فِیهِ: ... فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی یَا مَوْلَایَ عَنِ الْعِلَّةِ الَّتِی تَمْنَعُ الْقَوْمَ مِنِ اخْتِیَارِ الْإِمَامِ لِأَنْفُسِهِمْ قَالَ مُصْلِحٌ أَوْ مُفْسِدٌ؟ فَقُلْتُ: مُصْلِحٌ قَالَ: هَلْ یَجُوزُ أَنْ یَقَعَ خِیَرَتُهُمْ عَلَی الْمُفْسِدِ بَعْدَ أَنْ لَا یَعْلَمَ أَحَدٌ مَا یَخْطُرُ بِبَالِ غَیْرِهِ مِنْ صَلَاحٍ أَوْ فَسَادٍ؟ قُلْتُ بَلَی قَالَ فَهِیَ الْعِلَّةُ أَیَّدْتُهَا لَکَ بِبُرْهَانٍ یَقْبَلُ ذَلِکَ عَقْلُکَ؟ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنِ الرُّسُلِ الَّذِینَ اصْطَفَاهُمُ اللَّـهُ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِمُ الْکُتُبَ وَ أَیَّدَهُمْ بِالْوَحْیِ وَ الْعِصْمَةِ إِذْ هُمْ أَعْلَامُ الْأُمَمِ فَأَهْدَی إِلَی ثَبْتِ الِاخْتِیَارِ وَ مِنْهُمْ مُوسَی (علیه السلام) وَ عِیسَی (علیه السلام) هَلْ یَجُوزُ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِمَا وَ کَمَالِ عِلْمِهِمَا إِذْ هُمَا عَلَی الْمُنَافِقِ بِالاخْتِیَارِ أَنْ یَقَعَ خِیَرَتُهُمَا وَ هُمَا یَظُنَّانِ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ؟ قُلْتُ لَا قَالَ فَهَذَا مُوسَی (علیه السلام) کَلِیمُ اللَّـهِ مَعَ وُفُورِ عَقْلِهِ وَ کَمَالِ عِلْمِهِ وَ نُزُولِ الْوَحْیِ عَلَیْهِ اخْتَارَ مِنْ أَعْیَانِ قَوْمِهِ وَ وُجُوهِ عَسْکَرِهِ لِمِیقَاتِ رَبِّهِ سَبْعِینَ رَجُلًا مِمَّنْ لَمْ یَشُکَّ فِی إِیمَانِهِمْ وَ إِخْلَاصِهِمْ فَوَقَعَ خِیَرَتُهُ عَلَی الْمُنَافِقِینَ قَالَ اللَّـهُ عَزَّوَجَلَّ وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا الْآیَةَ فَلَمَّا وَجَدْنَا اخْتِیَارَ مَنْ قَدِ اصْطَفَاهُ اللَّـهُ لِلنُّبُوَّةِ وَاقِعاً عَلَی الْأَفْسَدِ دُونَ الْأَصْلَحِ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ الْأَصْلَحُ دُونَ الْأَفْسَدِ عَلِمْنَا أَنْ لَا اخْتِیَارَ لِمَنْ لَا یَعْلَمُ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ وَ مَا تُکِنُّ الضَّمَائِرُ وَ یَنْصَرِفُ عَنْهُ السَّرَائِرُ وَ أَنْ لَا خَطَرَ لِاخْتِیَارِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ بَعْدَ وُقُوعِ خِیَرَةِ الْأَنْبِیَاءِ عَلَی ذَوِی الْفَسَادِ لَمَّا أَرَادُوا أَهْلَ الصَّلَاحِ. سپس سعد بن عبدالله می گوید: عرض کردم مولای من! علت اینکه مردم نمی توانند برای خودشان امام انتخاب کنند، چیست؟ امام (ع) در جوابم فرمودند: امام مصلح یا مفسد؟ عرض کردم: مصلح. امام عصر (ع) فرمودند: آیا ممکن است مردم در انتخاب اشتباه کنند و به جای پیشوا و امام پرهیزگار و مصلح یک فرد غیر مصلح را اختیار نمایند یا خیر؟ عرض کردم: آری، امکان این اشتباه هست. امام زمان، روحی له الفداء، فرمودند: علت اینکه مردم نمی توانند برای خود امام انتخاب کنند این است و من برای تو دلایلی ذکر می کنم که عقلت بپذیرد. عرض کردم: بفرمایید. امام (ع) [در مقابل استدلال و دلیل بر اثبات مدّعی] فرمودند: به من بگو آیا انبیاء و فرستادگان الهی که راهنمایان مردمند و با (1) نزول کتابهای آسمانی، (2) فرستادگان وحی به وسیله جبرئیل و (3) مجهز بودن به نیروی عصمت، مؤید هستند و بزرگانی مانند موسی و عیسی با آن عقل و کمالی که داشته اند ممکن است انتخابشان غلط بوده باشد و در حالی که خیال می کردند برگزیدگان آنها مؤمن هستند، از منافقین بوده باشند؟ عرض کردم: خیر، ای مولای من! امام عصر(ع) فرمودند: با این وصف کلیم الله با آن فراوانی عقل و کمال علمی و برخوردار بودن از نیروی وحی از میان بزرگان قوم و لشکریانش هفتاد نفر را از همه طبقات اختیار کرد؛ آن هم کسانی را که در اخلاص و ایمان آنها شک و تردیدی نبود و دیدیم که چه شد. و خداوند بزرگ فرموده است: «و موسی هفتاد مرد از قوم خود برای وعده گاه برگزید.» امام عصر (ع) فرمودند: پس هنگامی که مشاهده کردیم که انتخاب و اختیار برگزیدگان خداوند از سلسله جلیله انبیاء به این صورت درآمد و افراد فاسد به جای مردم صالح قرار گرفتند، نتیجه می گیریم افرادی که از درون اشخاص آگاهی ندارند حق اختیار و انتخاب از آنها گرفته شده است و پس از اینکه انتخاب انبیاء بر افراد مفسد پیاده شد، دیگر اعتباری برای اختیار و انتخاب مهاجرین و انصار پس از رسول اکرم (ص) باقی نمی ماند تا برای پیامبر بزرگ اسلام و وصی و جانشین انتخاب کنند.» چنانچه عرض کردم در ابتدای سوال. با این وصف پس حقیقتا ساختار نظام مقدس و آخرالزمانی ما حتی در عهد انبیاء نظیر ندارد، چرا که آن ها انتخابشان اختاره الله نیست اما انتخاب خبرگان رهبری ِ ما مصداق اختاره الله است. و این لطفیست که خداوند بر ما داشته تا آنجا که رهبری ما زبان خداوند است چنانچه شما همیشه برای رهبری اینگونه دعا میکردید که خدایا این سیدی که زبان توست در عصر ما ... . خدا رو شکر که شما را داریم استاد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در رابطه با روایت «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» و نسبتی را که با روایت بعدی به میان آوردید؛ به نکتۀ بسیار ارزشمندی اشاره فرمودید و در این رابطه همانطور که ذیل سؤال شماره 39179 عرض شد، جایگاه ولیّ فقیه را به عنوان نایب الإمام باید در راستای جلواتی از انوار الهی دانست که اصالتاً مربوط به امام معصوم است و این جایگاه حتی با جایگاه مراجع محترم تقلید فرق میکند به اعتبار آنکه ولیّ فقیه در این زمانه مصداق کامل «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» میباشد. و از این جهت این سؤال پیش میآید چرا با نظر به بصیرت نایب الامام که اینگونه صفای آخرالزمانی را متذکر میشوند، متوجه جایگاه ولیّ فقیه و نسبت ایشان با حضرت صاحب الامر «عجلاللهتعالیفرجه» در این تاریخ نیستیم. موفق باشید
سلام علیکم: قرن هاست همه پیامبران و امامان معصوم و اولیاء الهی دارند رنج پشت رنج میبرند، امروز هم این نوجوانان و جوانانی که گل چین و اشرف مردمند شهادت را آرزو و انتخاب میکنند تا دین خدا همواره ادامه یابد زیرا آنها عاشق زندگی هستند. دل آدم اونقدر به رنج میاد از این که بهترین انسان ها این چنین جان خود را فدا میکنند که خود به خود به دنبال آرزوی میدود که آرزوی حقیقی همه آزادگانه، روزگاری که بالاخره آمریکا نابود شده بقیع آزاد شده هرکس دیندار تره آزاده تره و ایمان ذات و محور زندگیه. روزگاری که انسانیت جرم نخواهد بود آنکه دم از حق میزنه سنگش نمیزنند اصلا شیطان جایی نخواهد داشت بین مردمی که تا قیامت و یوم الوقت المعلوم از شیطان عبور کرده و پر کشیدند. بالاخره خواهد آمد، زمانش مهم نیست مهم تحقق چنین حیاتیه که دوست دارم در آن روزگار نفس بکشم و سینه ام را از آن هوا به اطمینانی همراه با لطافت و آرامشی همراه با یقین تنفس کنم، امیدی که هرگز گم نخواهد شد، آنزمانی که زندگی از برای اهل زندگی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی همان ایمانی که انسان به جای باور به خداوند نسبت خاصی با خداوند پیدا میکند و در هر عملی نظر به آن نسبت دارد برای تفصیل بیشتر آن نسبت نزد خود، مانند نوری که همچنان شدید و شدیدتر میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد بنده گروهی درست کردم در ایتا با این شرایط آیا درسته؟ کمبودی نداره؟ بهش چه ایرادی میشه گرفت؟ میخام حقی به گردن کسی نیفته چه من چه اعضا نسبت به هم. نیت به معناى مقصد داشتن و انگیزه و آگاهى و توجه به هدف است. نیت روح عبادت است. پس اینجا همگی در گروه نیت میکنیم به نیت قربة الی الله. عزیزان دسته جمعی صلوات هدیه میکنیم به ارواح مقدس پیامبران، امامان، مقربین و شهدا و تعجیل در فرج امام زمان و به تمامی اموات و افراد جهان (مؤمنان و مسلمانان، حاضر و غایب در این گروه) از طرف اعضای گروه قربة الی الله. ۱. هر فردی هر جایی این بنر را دید و صلواتی فرستاد به تعداد دلخواه، (حتی یک عدد) و وارد گروه هم نشد. از اعضای گروه حساب است. ان شاءلله. (اینم بخاطر اینه که قصد ما فقط زیاد شدن ممبر در این گروه نیست. قصد ما هر چه بیشر شدن تعداد صلوات فرستاده شده است.) ۲. هر فردی حتی ۱۰ مرتبه صلوات هم بفرستد و از گروه خارج شود. (نیاز به ثبت در گروه هم حتی نیست مهم نیت است.) از اعضای گروه حساب است. (این بخاطر اینه که کسی اگر دیگه نمیخاد صلوات بفرسته بتونه اگه خواست با خیال راحت از گروه خارج بشه.) ۳. دوستان از آنجایی که من دوست داشتم این عمل، عملی مداوم باشد. چون این گروه قطعا تا سالیان سال فعالیتش ادامه پیدا میکند ان شاءلله. هر یک از اعضا بعد از صد سال به رحمت ایزدی پیوست ثواب صلواتهای فرستاده شده ی دیگر اعضا به او ادامه دار برسد. ۴. دوستان توجه داشته باشند تعداد ذکر اعلام شده توسط اعضا، شاید قطعی نباشد. مثلا اگر کسی در گروه تعدادی را اعلام کرد ولی به دلایلی خواندنش را فراموش کرد ونتوانست بفرستد چیزی بر عهده ی او از نظر تعداد مجموع صلواتها نیست. (من تمام سعی و تلاشم در نیت گروه این است، که خدای نکرده حقی به گردن کسی نیفتد. اینجا یک گروهه دوستانه ی دورهمیست..) تا میتوانید بنر گروه را به دیگران برسانید و پخش کنید. با تشکر التماس دعا گروه خیر کثر https://eitaa.com/joinchat/2489844731C67cb2a6be3
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بنده چیزی نمیدانم. اگر در مباحث معرفتی سؤالی برای رفقا پیش آمد و بنده توان جوابگوی آن را داشتم؛ در خدمت هستم. عنایت داشته باشید که در روایات ما تأکید بر عمقبخشیدن به معارف است با توجه به اینکه میفرمایند به اندازهای که معارف انسان عمیق باشد، عبادات او مورد قبول است و از این سخن رهبر معظم انقلاب که اخیراً با بسیجیان عزیز در میان گذاشتند؛ غفلت نفرمایید که فرمودند: «پرچم بسیج که پرچم دفاع از حقیقت و حقوق ملت است، همواره باید در اهتزاز بماند که لازمه آن عمقبخشی به معارف بسیجی، افزایش کیفیت و پرهیز از نگاه سطحی به مسائل با مطالعه و مباحثه و تشکیل حلقههای درسی و تحقیقی است.» موفق باشید
«بنگی زدیم و سرانا الحق شد آشکار / ما را به این گیاه ضعیف این گمان نبود» سلام استاد عزیز، این بیت از ابیات تاویلی مولاناست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً شخصیت بزرگی همچون جناب مولوی و آن نوع گشودگیهای معنوی که برایش پیش آمده تا آنجایی که زبانش، فوقِ اراده خودش، زبانِ اظهار حقایق است؛ هرگز خود را مشغول چنین اموری که عملاً انسان را در توهّمات ذلیلانه فرو میبرد، نمیکند. آنانی که به بهانۀ عرفانبازی گرفتار این نوع ظلمات هستند را نباید به عنوان عارفان مدّ نظر آورد. ما جناب محمد بلخیای را میشناسیم که در اکثر عمر، روزهدار بوده است با بدنی لاغر و با حدّاقل غذا. تا آنجایی که آنگاه که یک لقمه بیشتر استفاده میکند آنچنان در حضور متعالی او نسبت به افق حقیقت کدورت پیش میآید که فریاد برمیآورد: «از برای لقمهای این خار خار / از کف لقمان برون آرید خار». خود او تا آنجا از این صوفی بازی ها متنفر است که می گوید: هست صوفی آن که شد صَفوَتطلب / نه از لباس صوف و خیاطی و دَب. صوفیای گشته بهپیش این لئام./ الخیاطه و اللَواطه و السلام. موفق باشید
با سلام خدمت استاد ارجمند: با توجه به مطالعة کتاب هستی و زمان هایدگر مزاحم اوقات شما میشوم، جناب استاد نمیدانم چرا اولا این کتاب برام جالبه و دوما چرا افق های آشنای عرفانی از آن درک میکنم، لطفا راهنمایی در خصوص این کتاب و در خصوص ضرورت بحث دازاین بعنوان پیش نیاز احتمالي برای مطالعة هایدگر و علی الخصوص این کتاب بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم برای جناب هایدگر جایگاه بلندی قائل هستم بخصوص که مسیر او به هایدگرِ واپسین میرسد که بسیار درخشان است. تصور بنده آن است که اگر با شرح اساتید محترم کتاب «هستی و زمان» را ادامه دهید نیازی به پیشنیازنداشته باشید. موفق باشید
استادم شما حرف از حضور در انقلاب میزنید که اگر حضوری اصیل و فعال داشته باشیم میرسیم به آن بهترین های که خدای برایمان خواسته و و فکر کنم با توجه به صحبت های شما شهادت بهترین غایت انسان است. استادم همه ی این صحبتهای شما ارزشمند و به حق است اما آنچه برای من سوال است این است چطور کسی که ذهنی پر از دغدغه برای امرار معاش روزانه خود و خانواده اش را دارد میتواند جایی را می گذاشت تصمیمات بهتری برای زندگی اش میگرفت و گشایش بیشتری برایش حاصل میشد! لطفا نظرتان را بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین حضور که برای رفع نیاز خود و خانواده در عین صداقت و صفا تلاش میکنید، نوعی نایلشدن به بصیرت و نوری است که برای شهدا پیش میآید. در این مسیر باید همچنان جلو رفت تا هرچه خدا میخواهد پیش آید. موفق باشید
سروده ای نو تقدیم به استاد طاهرزاده عزیز که مایه دلگرمی همه لب المیزانی ها هستند: خدا کند نشود از سرم جدا دستت / خنکتر است چرا از خود خدا دستت؟ / نماز صبح نخواندیم، خواب خوش بینیم / مگر به خواب ببوسیم بیهوا دستت / من از دو چشم تو خواندم که دست در کار است / از آن زمان که گره خورده دست با دستت / نصیحتی طلبیدم یواشکی گفتید: / بمیر! دلبر و دلدار دار دادستت / امید و پشت و پناه همه یدالله است / شدست پشت و پناه و امید ما دستت / نگاه نافذتان دست و پایمان گم کرد / چقدر فاصله افتاده، بوسه تا دستت / به دستگیریتان تا همیشه محتاجم / خدا کند نشود از سرم جدا دستت. شعر در وصف استاد عزیز است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جناب لسان الغیب میتوان گفت: «من که باشم که در آن خاطر عاطر گذرم / لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم». آری! خوشا به حال آنهایی که به این سخن رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» میاندیشند که میفرمایند: «رَبَّانِي رَبّي اَرْبَعيِنَ سَنَةٍ ثُمَّ قَال اِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيم»؛ پروردگار من، چهل سال مرا تربيت کرده است، حالا ميفرمايد تو در خلق عظيم هستي. موفق باشید
سلام علیکم استاد: روان شناس حوزوی و نویسنده هستم. مشغول نوشتن کتابی درباره سهم و نقش شیاطین در اختلافات زناشویی. در این زمینه فیش برداری کردهام و مصاحبههای زیادی داشتهام. سؤالاتی برایم مطرح است استدعا دارم به سؤالاتی که برایم پیش آمده جواب فرمایید: بیشتر تلاشم در حوزه علوم غریبه بیان ترفندهای روان شناختی دعانویسان شیاد و.... است. همین طور بحث زمینه های روان شناختی اسناد مشکلات به جادو. درست می فرمایید کار خیلی حساس است. ۱. برداشت زیر درست است؟ در آیه ۱۰۲ بقره آمده سحر حقیقت دارد و قابل آموزش است و اکتساب. اگر توصیه های دینی حضرت سلیمان کافی می بود لازم نبود هاروت و ماروت بیایند آموزش هم بدهند برای بطلان سحر. بنابراین برای دفع سحرهای محکم، لازم است از اهل فن هم کمک گرفت. ۲. اگر یک نفر از یک میلیون گرفتار سحر شود طوری که متخصصان علوم مادی نتوانند علاج کند، فرد باید نزد چه فردی برود که اهلیت دفع داشته باشد؟ صفات (سلبی و ایجابی) چنین فردی چیست؟ علما وارسته در دسترس نیستند و کثرت مشکلات و مراجعن سبب میشود نتوان به خیل زیاد پرسشگران و افراد نگران پاسخگو باشند، در برابر دعانویسان شیاد و رمالان و دعانویسان گرفتار جاهل مرکب و کلاش در بیرون و فضای اینترنتی خیلی زیاد شده اند. ۳. آیا در عصر فعلی، دوره حضرت خاتم (ص) آیا شیاطین غیر وسوسه، قدرت اجرایی برای بیمار کردن جسمانی (مسنی الشیطانُ بنُصب و عذاب در داستان حضرت ایوب) و بیماری روانی (یَتخبّطه الشیطانُ من المس) دارند یا فقط وسوسه می کنند؟ (داستان دیوانه شدن افراد توسط جنیان در برخی روایات هست. و حکایت سنگ انداختن جنیان به منازل را بزرگانی مثل آیتالله بهجت نقل کرده اند) ۴. آیا کتاب مستقل نوشتن درباره سهم و نقش شیطان در اختلافات زناشویی سبب تشویش ذهن مردم می شود یا روشنگری است؟ در کتاب بحث می شود که در کنار علل متعدد مادی، علت ماورایی مثل سحر و چشم زخم و.. هم می تواند در اختلافات سهیم باشد. در کتاب پیوسته امور زیر تذکر داده می شود: قدرت انتخابگری انسان و فرع بودن وسوسه شیطان، تأیید الهی و فرشتگان، تأثیر سبک زندگی دنیا و دعا و توسل و ناچیز بودن قدرت شیطان در برابر خدا و ایمان قوی، آسیب های رجوع به دعانویسان شیاد و ناآگاه و... تذکر داده می شود) ۵. آیا بین نام افراد و مشکلات فردی و زناشویی و بیماری و سلامتی و فقر یا ثروت رابطه ای وجود دارد؟ این روزها افراد زیادی با عنوان علم اعداد و اسما و... نام مراجعان خود را حتی نام معصوم و صفات و القابشان را تغییر می دهند تا مشکلاتشون رفع شود. ۶. قطعا اسباب طبیعی مهم است در کنار آنها علل ماورایی در نارضامندی و رضامندی زناشویی کدام اند؟ ۷. کتاب معتبر ادعیه، ذکر، ختومات و.... برای استفاده عموم در این زمینه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» شده است. کتاب روی سایت هست. به نظر میآید اگر بیشتر متذکر توحید و تقوا شویم، انسانها را از گردونه تأثیر جنیان شرور که همان شیاطین هستند رهایی بخشیدهایم به همین جهت بیشتر باید در موضوع مقابله با شیطان که «کان من الجن» میباشد؛ موضوع را دنبال کرد. امید است نظر به آن کتاب بتواند جوابگوی سؤالات جنابعالی باشد. به هر حال در مواجهه با جنیان شرور یعنی شیاطین، مسئله نظر به تقوایی که شریعت الهی متذکر میشود اگر مطرح شود، بهتر است همان روشی که ائمه «علیهمالسلام» دنبال کردند. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: آقای جوادی آملی در مورد بحث شما در مورد ایمان و مذهب نظر دیگری دارند. ایشان ذیل آیه ۱۹۹ آل عمران فرمودند در سورهٴ مباركهٴ «آل عمران» فرمود ﴿لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ﴾ ؛ اينها كسانياند كه آيات الهي را تلاوت ميكنند، همان آياتي كه بر شما نازل شده است هم آياتي كه بر خودشان نازل شد. همين آيهٴ محل بحث سورهٴ «آل عمران» همين است ديگر، اينها مؤمناند. اينها كسانياند كه دو تا دين را دو تا وحي را درك كردند، قهراً بايد دو تا اجر هم داشته باشند، لذا ذات اقدس الهي از اينها كه صاحب دو اجرند ياد ميكند. در دين خود، تابع دين خود بودند، حرف پيامبر خودشان را ايمان آوردند، اجر بردند. وقتي اسلام طلوع كرد تابع اسلام شدند اجر ميبرند، از اينها به عنوان اينكه داراي دو اجرند ياد ميكند. در سورهٴ مباركهٴ «قصص» آيهٴ ۵۲ به بعد اين است: ﴿الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ﴾ آنها كه قبلاً ما به آنها كتاب داديم يعني تورات و انجيل داديم، اينها به قرآن ايمان ميآورند ﴿إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ﴾؛ وقتي قرآن بر آنها تلاوت بشود ﴿قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمين﴾؛ ما قبلاً انتظار چنين كتابي را ميكشيديم، چون انبياي ما در كتاب آسماني ما را بشارت دادند، ما منتظر رسيدن اين وحي بوديم ﴿وَ إِذا يُتْلي عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنّا كُنّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمينَ﴾ آن گاه فرمود: ﴿أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْن﴾ اينها دو تا اجر دارند ﴿بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ٭ وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلين﴾ اينها از بزرگان اهل كتاباند. منظورشون را اینطور برداشت کردم که اهل کتاب اینجا منظور مسلمانانی هستند که قبلا یهودی و مسیحی بودند و اگر اینجا تعبیر به اهل کتاب شده به این لحاظست که در آیات قبلی سوره هم از اهل کتابی سخن گفته شده بود که آنان آیات خدا را به قیمت ناچیزی میفروختند. توضیح کاملتر در این لینک هست. https://eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/70/701010/ آیا واقعا فتوایی از مراجعی مانند آقای خامنه ای وجود دارد که ایشان گفته باشند از نظر فقهی اشکالی ندارد که یهودی یا مسیحی اگر فهمید دین اسلام حق است، باز هم تابع شریعت مسیحی یا یهودی خود باشد، با اینکه میداند پیامبر حقست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه حرف در این نکته است که میشود اهل کتاب بود و در عین حال به وَحی محمدی «صلواتاللهعلیهوآله» ایمان داشت و همچنان در زمره اهل کتاب بود و اسلام نیز برای چنین افرادی به عنوان اهل ایمان و حتی «راسخون فیالعلم» جای و جایگاه قائلاند. موفق باشید
سلام روزتون بخیر: از استاد ارجمند یه سوال داشتم. حجاب زن فقط شامل چادر میشه؟ این مانتو عبایی ها که تو بازار اومده و گشاده اونا حکم چادر را دارند؟ مانتو عبایی گشاد با یه روسری قواره بلند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که فرموده اند حتی همان مانتوی عبایی گشاد و روسری به شکلی که می فرمایید در حکم رعایت حجاب است. موفق باشید
با سلام: در مقام واحدیت ذات به اسماء ظاهر میشود. در مقام احدیت این صفات علم، قدرت و حیات چه میشوند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در «برهان صدیقین» به طور کامل روشن شد، بحث در جامعیت و مجموعیت است. موفق باشید
با سلام و عرض ادب، آیا آن کسی که درهمان ابتدای کودکی بیماری خاصی میگیرد ذاتش قبل از ورود به جهان انتخاب کرده؟ اگر کرده چرا این انتخاب را کرده است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً آن انتخاب اولیه در رابطه با حضور کلی او در دنیا باشد و نه امور جزئی. میماند که ممکن است متوجه باشد تقدیر او همین اندازه حضور است و همین اندازه حضور در دنیا را برای خود مغتنم بداند مانند جنینی که در حدّ حضور در رحم مادرش تقدیر او بوده و آن حضور را که در هر حال نوعی احساس وجود در خودش می باشد، انتخاب کرده. در این مورد خوب است به فصّ عزیری از کتاب «فصوص الحکم» ابن عربی رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام: در اکثر دعا ها و بیشتر قرآن ما کلمه الله آمده است. آبا ما باید این الله را به عنوان همان الله که جامع اسماء است، مد نظر آوریم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است مگر در سوره اخلاص که عرایضی در این مورد شد. موفق باشید
سلام و درود: من به طور غیر ارادی برخی وقتها ناگهان ذهن و فکرم درگیر فردی میشود و از کنترل من خارج است و اذیت میشوم. البته همیشگی نیست و بعد متوجه میشوم که این افراد به من فکر میکردن و یا میبینم که پیام دادند و یا زنگی به من زدند یا به ناگاه حالم بد میشود و افکار ناجور و منفی به سمتم هجوم می آورد. چرا چنین اتفاقاتی برای من می افتد؟ این نشانه ضعف من نیست که هر کس به من فکر کند به سمت او بروم؟ باید چکار کنم که چنین نباشم. چون برخی مواقع واقعا کنترل خودم دست خودم نیست و یک نکته دیگر، من علیرغم کلی کار و برنامه که دارم و باید انجام دهم، کلا بی انگیزه هستم و هیچ میلی برای انجام ندارم. دوست دارم فقط بخوابم. نمیدانم باید چکار کنم. خواهشاً راهنمایی بفرمایید . با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» ان شاءالله میتواند در این رابطه کارساز باشد. موفق باشید