با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث سوره واقعه فرمودید که خدا به تمام اسما و کمالاتش به جامعیت بر مقربین به صورت حوری بر آنها تجلی میکند. می خواستم ببینم که در شب معراج طبق حدیث زیر (: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): رایت ربّی ـ تبارک و تعالی ـ فی احسن صورةٍ؛ فقال فیما یختصم الملا الاعلی یا محمّد؟ قلت: انت اعلم، مرّتین. قال: فوضع الله کفَّه بین کتفی، فوجدت بَردها بین ثدیی، فعلمتُ ما فی السماوات و ما فی الارض. ثمّ تلی هذه الآیة: «وَ کَذَلِکَ نُرِی ابْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْارْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِی) آیا این اتفاق برای حضرت خاتم (ص) رخ داده است؟ با تشکر از پاسخ گویی شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مکرر فرمودهاند هنوز خنکی آن دست را بر روی کتفم احساس میکنم زیرا حضرت حق به جلوۀ ربّانی خود در آن عالم که عالم صورتهای برزخی و متعالی است، به این صورت برای پیامبر خدا ظهور کرد به همان معنای ظهور انوار اسماء در مظاهر مختلف. موفق باشید
از خواجه عبدالله انصاری سخن به میان آوردید، پیرامونش چند مسأله را تبیین کنید، خواجه انصاری جزو آن دسته از صوفیانی است که میان شریعت و طریقت، همبستگی شدیدی قائل شده و اساسا مسیر رسیدن به طریقت را از گذرگاه شریعت معرفی می کند و معتقد است که صوفی بایستی دائما متعبد به شرع باشد. (به خلاف ما که شرع و طرق را تفکیک میکنیم و معتقدیم میتوان به زهرای مرضیه جسارت کرد اما عارف کامل بود، می توان در زمان حیات نائب خاص امام زمان ادعای نیابت کرد اما عارف کامل بود) خواجه مینویسد: «شریعت، بی حقیقت، بی کار است و حقیقت، بی شریعت بی کار و هر که نه راه میان این دو برد، بی کار است» او در صد میدان خود نیز مینویسد: «شریعت همه حقیقتست و حقیقت همه شریعت، و بنای حقیقت بر شریعت است؛ و شریعت بی حقیقت بیکارست، و حقیقت بی شریعت بیکار، و کارکنندگان جز از این دو بیکار است» جامی نقل میکند که: «مرتعش گويد كه: هرگز خويشتن را به باطن خاصّ نديدم تا خود را به ظاهر عامّ نديدم. شيخ الاسلام گفت: معنى آن است كه حقيقت من درست نيامد تا شريعت من صافى نشد» وی به مریدان خود توصیه میکرد: «چون سنّتى به شما رسد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و سلّم- اگر نتوانيد كه آن را ورد كنيد و دايم بورزيد، بارى يك بار بكنيد تا نام شما را از زمره سنّيان كنند» شریعت خواجه حنبلی بوده، دکتر شفیعی کدکنی نسبت به ادعای تشیع حاکم نیشابوری در مقدمه کتاب تاریخ نیشابور، اثر خود حاکم، می نویسد: «کسانی که او (حاکم نیشابوری) را به تشیع متهم کردهاند، افراد بسیار متعصب و تنگنظری از نوع (مانند) خواجه عبد الله انصاری بودهاند که در حق حاکم گفته است: «ثقة في الحديث و رافضي الخبيث» یعنی در نقل احادیث، بسیار مورد وثوق است اما رافضی خبیث است و از جمله دلایل رفض و تشیع او را یکی این دانستهاند که وی با معاویه و آل معاویه دشمنی داشته و این دشمنی را آشکار میکرده است.» ایشان ذیل همین مطلب در پاورقی مینویسد: «از به کار بردن کلمه «تنگنظر» در مورد این مرد بزرگ بسیار متاسفم ولی خوانندگان باید بدانند که چهره افسانهای و موجود در «مناجاتها» که اغلب آنها منسوب به اوست (یعنی انتسابشان به او قابل تایید نیست) با آنچه حقیقت تاریخی او را که مردی است بسیار متعصب در مذهب حنبلی تشکیل میدهد زمین تا آسمان تفاوت دارد. از همین داوریِ او در باب حاکم، طرز تفکر او را به خوبی میتوان دریافت» دکتر شفیعی کدکنی به خوبی بحث مذهب خواجه را مطرح نموده و نوشته است: «خواجه عبدالله انصاری یک صوفیِ اهل سنت است و بر مذهب امام احمد بن حنبل، و در شعری که به عربی سروده گفته است: من همه عمر حنبلی زیستم و وصیت میکنم که همگان نیز مذهب حنبلی اختیار کنند. اما ما ایرانیان به ویژه بعد از عصرِ ایلخانی و بیشتر صفوی، در طول زمان، کوشیده ایم که از او یک شیعه اثنی عشری-آنهم به سبکِ مرحوم شاه اسماعیل صفوی- بسازیم» از طرفی خواجه انصاری یک اشعری متعصب است، لذا در مباحث جبر نیز بر همین رویه مشی میکند. وی داستان آدم و حوا علیهماالسلام را با دید جبر اشعری خود تفسیر میکند و با اینکه عدل را میپذیرد اما نمیتواند اعتقاد اشعری خویش را کنار بگذارد، میگوید: «از آنجا که عدل صرف است، حجّت بندگان بر تو نیست. با آنکه فرمودی که بکن و نگذاشتی و فرمودی که مکن و بر آن داشتی. الهی، اگر ابلیس آدم را بدآموزی کرد، آدم را گندم که روزی کرد؟» یا میگوید: «الهی، اگر خواهی همه آن کنیم که تو خواهی، چون همه آن کنی که خواهی، پس از این بیچاره مفلس چه خواهی؟»
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه دارید که این موارد، مواردی نیست که در دل سؤال و جواب بگنجد و همیشه این بحثها بوده است. کافی است تأملی در «منازل السائرین» آن مرد بزرگ داشته باشید تا به عظمت روح توحیدی او پی ببریم تا آنجایی که شخصی مانند کاشانی که حضرت امام خمینی در وصف او میفرمایند: «العارف الکامل القاشانی» شرح مبسوطی بر «منازل السائرین» مینویسد با مقدمهای بسی عالمانه. و آیت الله جوادی در شرح «فصوص الحکم» کاشانی را شیعه میدانند. موفق باشید
سلام استاد: این متن را در سایتی خواندم به مزاجم خوش نیامد گفتم نظر شما را بدانم: اساس جریان تصوف برای مبارزه با وجهه عرفانی و معنوی اهل بیت علیهم السلام در اسلام توسط حکام جور ایجاد شد. آنها وقتی نتوانستند مانع انوار فیوض اهل بیت علیهم السلام شوند افرادی را به عنوان عارف و زاهد به مردم معرفی کردند و نسخه های بدلی برای برنامه های معنوی اسلام ساخته و در سطح گسترده منتشر کردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضاً چنین بوده و شاید جریان سفیان ثوریها برای رقابت با جریان اهل البیت ساخته شد. ولی خودِ همانها هم با مواجهه با اهل البیت متوجه عظمت آن خاندان شدند و البته این غیر از جریانی است که با جناب خواجه عبدالله انصاری و ابن عربی پیش آمد تا آنجایی که جناب ابن عربی در اولین نوشتههای فتوحات این روایت را از قول امیرالمؤمنین «علیهالسلام» آورده که حضرت فرمودهاند: «کنت مع الانبیا سرّا و مع رسول الله جهرا» «من با سایر انبیا در باطن و نهان همراه بودم و با رسول خدا در ظاهر نیز همراه هستم». تا این اندازه عرفانِ اصیل به اهل البیت نزدیک میشود در حدّی که امروز بهترین شروح «منازل السائرین» و «فصوص الحکم» توسط علمای شیعه به میان آمده است به این معنا که عرفان حقیقی در واقع بازگوکننده ابعادی از ابعاد متعالی تفکر تشیع است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: استاد یکی از مسائلی که به آن می اندیشم این است که مناسک مذهبی چگونه بر امر جنگ و مقاومت تاثیر میگذارد؟ در واقع جایگاه تاریخی و انفسی مناسک و آئینهای مذهبی در رویدادهای مختلف محور مقاومت چه در ایران و دفاع مقدس و چه در لبنان و غزه، چگونه است؟ مناسک و مقاومت
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر مقاومت در مقابل جبهه ظلم و کفر جهانی، مددهای الهی بسیار کارساز است و حاضرشدن در مسیری که خداوند آن را میگشاید، مسلّم دعا و نیایش و نذر و ایثار بسیار مهم است. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: بعضی ها میگویند تغابن یعنی در معامله کلاه سررفتن بین مستکبرین و مستضعفین و بعضی دیگر گفته اند تغابن یعنی در معامله ای کلاه سررفتن کافر ها و کلاه سررفتن مؤمنین. میشه با دلیل بگین نظر شما کدام مورد است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این رابطه در سوره تغابن شده است. مهم دقت به خود آیات است از طریق تفسیر قیّم المیزان. موفق باشید
سلام و ادب: برای درمان کم همتی و نداشتن پشتکار چه کنم؟ تا به حالا مکرر برنامه ریزی کردهام که مطالعات منظم و ورزش منظم داشته باشم، اما چند روزی خوب پیش میره و بعد رها میشود. تقریبا در همهی امور، به همین منوال است. افقها و هدفهای بلند پیش چشمم هست و رفقایم را میبینم که با همت بلند به سوی آن افقها رهسپارند و من ناتوانم. ممنون و ارادت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله اگر از مباحث «معرفت نفس» و «معاد» که روی سایت هست؛ شروع کنید، افق ادامه کار گشوده می شود. موفق باشید
با سلام: در جایی فرمودید که اولین موجودی که خدا خلق کرد عقل است و عقل موجودی مستقل است. در جای دیگر فرمودید که عقل از شؤن نفس است. این دو چگونه با هم جمع میشود؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقلی که به معنای شئونی از شئون نفس است غیر از عقل به معنای اولین مخلوق میباشد. موفق باشید
با سلام: آیا می شود که نفس انسان یا همان من بدون گوش و چشم باشد؟ (منظورم چشم و گوش جسمانی نیست) لطفاً توضیح دهید!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نفس، خود به خود در قوای خود ظاهر میشود زیرا قوای نفس ذاتیِ نفس است. موفق باشید
گاهی کسی به خاطر شدت حالات روحی و معنوی، شدت عشق زمینی پیدا میکند و نیازمند روابط بیشتر روحی با زنان میشود. چنانکه پیامبر ما اجازه ۹ زن داشتند و این به خاطر شدت روحی ایشان در سلوک بود. حتی در آیه تحریم هم به ایشان فرموده شد که حتی اگر زیبایی زنی تو را به اعجاب آورد دیگر نمیتوانی ازدواج رسمی کنی. پس ازدواجهای پیامبر نه از سر معطل نماندن زنان بلکه شدت علاقه و عشق به زنان بوده است. چنانکه فرمودند من از دنیای شما زن را دوست دارم... (این رابطه ظاهر و باطن است که عشق الهی خود را در عشق زمینی نشان میدهد) این در حالی است که ازدواج دوم در جامعه ما مفاسدی به دنبال دارد و ممکن است به سرنوشت زن و فرزند اول آسیب بزند. چطور باید این دو مسأله را جمع کرد؟ میدانم پرسش دشواری است اما اگر راهحلی به ذهن حضرتعالی میرسد بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند چند همسری مربوط به فرهنگ عرب است و اتفاقاً چندسال پیش در کشور اردن جشن چند همسری برقرار کردند. در حالیکه به گفته رهبر معظم انقلاب در فرهنگ ما چنین چیزی پذیرفته نیست و منجر به مشکلاتی خواهد شد. موفق باشید
سلام و نور، عرض تسلیت فرارسیدن ماه محرم و آرزوی قبولی عزاداری های شما. سوالی دارم، استاد چرا گناهان گذشته اینقدر در ذهن یادآوری میشن؟ یاداوری مداوم این گناهان هم حالم رو بد میکنه و هم شرمندگی و ناامیدی از بخشش. اصلا اثر بد میذاره رو روان و قلب انسان چه کار کنم؟ ذهن چرا فراموش نمیکنه. یا علت این یادآوری ها چیست؟ وقتی خودم نمیتونم خودم رو ببخشم خدا میبخشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیری در آن هست. اساساً وقتی که انسان حرکت سلوکی خود را شروع کند با انواع خیالات روبهرو میشود و به گفتهی مولوی: «آب گل خواهد که در دریا رود / گل گرفته پای او را میکشد» اگر کسی قصد عبور از کثرت به دریای وحدت نداشته باشد که متوجهی اینهمه خیالات که در درون او بود نمیشود! به گفته مولوی باید رنجها و بلاها کشید و خون دلها خورد تا روح، از این کثرات آزاد شود. موفق باشید
سلام: ببخشید استاد نمیدونم این افکار شیطانیه یا مال نداشتن علم است. فکر ابدیت و جاودانگی من را دچار وحشت میکند چطور میشه ابدیت و فرا زمان بودن را درک کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با «معرفت نفس». پیشنهاد میشود به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: دختر ۱۷ ساله ای دارم که لباس های پسرانه می پوشد نماز سرباز می خواند و از هر گونه پوشش زنانه ای دوری می کند و می گوید می خواهد پسر باشد چه کار باید کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مورد از مواردی است که روانشناسان مورد بررسی قرار دادهاند. خوب است در این مورد موضوع را با آنها در میان بگذارید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: گاهی میخوام با دیگران صحبت کنم ولی حس میکنم درونم پر از خلاء هست و نمیدونم چی بگم که درست باشه. رهایی از این حس چطور امکانپذیره؟ هرچه بگویم، خودم گرفتارش هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه نطق انسان را گویا میکند طرح مباحث توحیدی و تربیتی است که با تدبّر در قرآن برای انسان پیش میآید. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم ببخشید از مزاحمت ما. استاد حالت هایی به بنده دست می دهد که بسیار شیرین است که مدت طولانی است آنها را تجربه نکرده ام (مثل اینکه انسان بوی عطری ناگهان اورا به اولین خاطره با آن عطر می برد) دقیقا حالتی که من در آن قرار گرفته ام همینطوری است. همان بهجتی که در دوران کودکی داشتم را حس میکنم. حس امید، انرژی، تلاش وآینده ای روشن، همان حس معصومیت بچگی و انگار بسیاری تاریکی های درونم محو میشود. سوالم این است آیا میتوانم روی این حالت حساب کنم که گناهانم بخشیده شده و باید بر این پاکی مداومت کنم تا این حالت برایم بماند یا اینکه خیالی بیش نیست، چون چند وقت طولانی است که امید حرکت از من گرفته شده است. چندین بار برایم این حالت پیش آمده و بعد آن را از دست داده ام، نمی دانم خودش عارض میشود یا می توانستم مراقبت کنم از دست نرود. باز هم عذر خواهی می کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال آنچه مهم است امید به رحمت الهی است و صفایی که برای اهل ایمان و ایثار در میان است آن هم ذیل شخصیت معنوی رهبر معظم انقلاب و شهدای عزیز. مگر زندگی غیر از این است؟!! موفق باشید
با عرض سلام و وقت بخیر: من درحال مطالعه ی کتاب های استاد طاهرزاده هستم. چهله ی دائم الوضو بودن. کم خوری و بین الطلوعین هم انجام دادم. استادی که زیرنظر ایشون هستیم چهله کلیمی رو پیشنهاد دادن که هرکس براساس مورد شخصی که در آن ضعف دارد دو مورد را انتخاب کند. من در سکوت کردن و کم حرفی مسئله دارم و این مورد باعث حملات شیطان و ایجاد افکار میشود. وقتی در جمعی قرار میگیرم شهوت حرف زدن و جلب توجه دارم، تلاش کردم برای کم حرفی ولی موفق نبودم. لطف میکنید راهنمایی بفرمایید. راه عملی برای این مورد بفرمایید و در این چهله روی چه مسائلی تمرکز کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به رهبر معظم انقلاب و تأمّل در سخنان ایشان، إن شاءالله مشکل حل میشود. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز: حدود چندین سال است مباحث شما را با استادی شروع کردیم. جدیدا همین استاد حدود چهار پنج ماه است ادعا میکند درباره شما تحقیق کرده و جریان انحرافی در شما وجود دارد و همه ما شاگردانش را حذر میکند که کفتمان شما را ادامه دهیم و به نظر ایشان شما مثل شریعتی هستید. گاهی میگوید استاد طاهرزاده اینقدر مباحث انقلاب اسلامی برایشان مهم است که اگر کسی بین انقلاب و زندگیش بخواهد انتخاب کند به سمت طلاق هدایت میکند. ادعا دارد حوزه اصفهان با شما مخالف است. ادعا دارد شما با گذاشتن عکس حاج قاسم و رهبر درصدد حذف امام هستید یا با پیروی و حمایت جدی از مباحث دکتر داوری و و دارای جریانی انحرافی هستید. خواهش میکنم مرا قانع کنید که بتوانم از کفتمانی که اینقدر مرا تغییر داده دفاع کنم. الان برای من بحث شخص نیست بحث یک کفتمان است من خیلی علاقمند به ادامه گفتمان شما هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما انسانها با عقل و شرع ذیل ولایت فقیه زمانه باید زندگی کنیم و هرکس باید با توجه به چنین اموری راه حق را تشخیص دهد. البته بنده نشنیدهام که حوزه علمیه با بنده مخالف باشند!! در حالیکه نهتنها خود را عضوی از آن جریان میدانم و اتفاقاً چند ماه پیش بود که حوزه علمیه زنجان مصاحبهای را با بنده ترتیب داده بودند https://eitaa.com/serat_ir1/9129 تحت عنوان «روحانیت و مردم». و دعوتهای مکرری که از مدارس مختلف جهت صحبت با طلاب عزیز میشود، حکایت دیگری را به میان میآورد و عجیبتر از همه آن برداشتی است آن فرد محترم در رابطه با بحث طلاق پیش کشیدهاند که عجیبتر از عجیب است. امری که درست خلاف مشی و روش بنده است. با اینهمه بنده خود را بینقص نمیدانم. امید است حضرت رب العالمین با کرم خود اعمال ناقص ما را به احسن وجه پذیرا باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما شنیدیم برخی از بزرگان و اولیای الهی با خواندن قرآن حالات خاصی بهشون دست میده. ظاهراً در خطبه متقینِ مولای متقیان سلام الله علیه هم اشاره ای شده. آیا شهود مثالی و مشاهده صورت و معنا در باطن کلمات قرآن رخ میده واسشون؟ پرده ها کنار میره و با همین چشم سر و در بطن این کلمات قدسی صحنههای خاصی می بینن؟ چجوری میشه به اینجا رسید؟ اینکه رهبر معظم انقلاب هم در ابتدای ماه مبارک امسال فرمودند:«قرآن هنر تصویر دارد. یعنی حوادث را تصویر میکند...» آیا میشه گفت شاید منظور اصلی شون همین شهود مثالی باشه؟ استاد اگر این برداشت های بنده توهمی است به من بگید. من ناراحت نمیشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: لازم نیست موضوعی را که از طریق انس با قرآن پیش میآید، به شهود مثالی تعبیر کنیم. مهم توجه به اشاراتی است که باطن انسان را منوّر مینمایند و انسان متذکر معانی عالیه میشود که در عزم خود صاحبِ روحیه اولوالعزمی میگردد و بهترین انتخابها را انجام میدهد. موفق باشید
با سلام و تحییت به جناب آقای استاد طاهرزاده: میشه استاد یکبار دیگه سوره هایی که تفسیر کردین و صوتش موجود نیست دوباره تفسیر کنین؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله توفیقی باشد. موفق باشید
با سلام: من مدت های مدیدی هست که اکثر خوابهایم همراه با خواب دیدن است. خواب های روز مره تا خواب های جنگ وجدال و... در حالیکه در طول روز هیجان وجدال خاصی ندارم. و برعکس همسرم که درگیری های ذهنی و عملی فراوان دارند؛ به ندرت خواب می بینند. به نظر شما چه کنم که خواب باعث آرامش باشد؟ (ضمنا کتاب ادب خیال عقل و قلب را هم مطالعه کرده ام که مطالب مفیدی دارد که خلاصه آن را برای استفاده همسفران ارسال می کنم: - جسم بستر تعالی روح - خیال مایه ی نشاط و شعف و یا زباله دان کثرت ها؟ - عقل قوت استدلال - قلب؛ بعد اصلی انسان - ورزش معبری برای احساس حضور خود در جسم - خیالات مانع شناخت جهت اصلی (علامه حسن زاده : خود را مشغول کنید تا خیالات شما را مشغول نکند.) ریشه خیالات سوء: جز خدا را منشاء اثر بدانیم و برای آن ها تاثیر مستقل قائل شویم. به اندازه ای که انسان در قوه واهمه به غیر خدا اصالت دهد؛ به همان اندازه صورت های کاذب به عنوان عوامل تاثیرگذار ظاهر می شوند. (دستورالعمل آیت الله بهجت جهت اصلاح ریشه خیالات سوء: اولا علم تو استاد توست. ثانیا گناه مکن.) استعدادها متفاوت است و هر کس باید اندیشه ی مناسب استعداد خود را پیدا کند. آیت الله بهاء الدینی همراهی در اسفار نکردند. اما چون خدا استعداد اسفار خواندن را به ایشان نداده بود؛ پس جای خالی آن را هم در خود حس نمی کردند و فردای قیامت حس نمی کنند که یک بعدی از ایعاد وجودشان را جواب نداده اند. برای هرکسی راهی جهت ارتباط با عالّم غیب هست .هیچ وقت نباید همه مثل هم باشند. بالاترین مقام: انس با قرآن.)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! برای سیر در صراط که با عبور از جهنم همراه است؛ مواجه شدن با این امور به نظر میآید طبیعی باشد. مهم آن است که در متن جهنم و با روبهروشدن با زبانههای آن، بتوانیم توجه خود را به جای دیگری که همان حضور توحیدی است، معطوف داریم تا آرامآرام که البته چندان آسان نیست، به بهشت نزدیک و نزدیکتر شویم. موفق باشید
با سلام: انسان در دنیا برای شنیدن ابزاری دارد به نام گوش. آیا در برزخ و قیامت ما ابزاری به نام گوش برزخی و گوش قیامتی، برای شنیدن داریم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر؛ در عالم مجردات، تمام وجود انسانْ دیدن و شنیدن است و جسم انسان، صورتِ همان ملکات او است. موفق باشید
آخه چرا من، منی که در طول زندگیم بیشتر از هرکسی درگیرودارِ پوچی بودم تا برسد به تقدیر پوچی تاریخ! چرا من باید بمانم و مشکلات را در خود حل کنم. بین اصرار بر پوچی و اصرار بر زندگی که از میان هم عبور کرده اند گمگشتگی های سختی است شادی لازم دارم سرخوشیی که مرا ایستاده، اَبَدی و زنده بدارد. خدایا مرا از هر نوع غم نجات بده و همیشه شادم کن تا بهپا خیزم و برای تو مشکلات را در خود حل کنم چون بدون شادی دیگر ممکن نیست. من خود را چگونه و در کِه ببینم؟ ای کاش همه مثل من زیبا بودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره «مرغ را پر میبرد تا آشیان / پرِّ مردم همت است این را بدان». باید همّت کرد و این راه، بدون مشکل نیست. و در این رابطه به ما فرمودهاند: «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم *** سرزنشها گر کند خار مغیلان، غم مخور.». موفق باشید
سلام استاد: بنده هر موقع خواب میبینم خودم رو نمیبینم خودم رو درک میکنم انگار صحنه ی خواب من جسمانیتی از من درش نیست من فقط هستم که صحنه رو میبینه میترسه میدوه و... ولی یکسری خودشون رو میبینن مثلا میبینه آدمی که از عرض خیابون رد شد خودشه علت این تفاوت چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد که بیشتر جنبه تعبیر خواب دارد، علمی و ورودی ندارم. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیز آقای طاهرزاده (دامت البرکاته): ۱. کتابها را می خوانم و کتابهای شما و غیره یادم می رود و چگونه تمام کتاب را حفظ کنم و احادیث همین طور بعد از چند وقت یادم می رود ۲. سخنرانهای شما را هم بیشتر از آن گوش دادم ولی زود از یادم می رود چگونه به خاطر بسپارم وعمل کردن چگونه به آن عمل شود؟ ۳. خیلی علاقه به معنویت از جمله چشم بصیرت و برزخی وغیره دارم ولی هرچی به خدا و اهل بیت گفتم نشده شاید اینها برای من ترسناک باشد و ظرفیت ندارم و یا هنوز گنهکار هستم و این چیزها برای ما عوام بد است و نباید به اینها فکر کنم؟ ۳. کتاب معراج العساده را می خوانم بعضی شبها و مطالب سنگین هست و مطالبش را نمی فهم. چگونه بفهمیم اینها را و چگونه بفهمیم این صفات را داریم از جمله حسد و ریا و عجب و غضب و شهوت و حیله و غیره که زیاد هست چگونه از خود دور کنیم و چگونه بفهمیم از ما بیرون رفته و دیگر در ما نباشد؟ با تشکر از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مطالعه کتابها و گوشدادن به صوتها، مهم آن است که فهمی کلی از موضوعات و عزمی در راستای تقوا در ما پیش آید. در مورد چشم بصیرت و برزخی، چه بگویم در حالیکه از ما خواستهاند تقوا پیشه کنیم. و این است عامل کرامت انسان. کتاب «معراج السعاده» اگر ان شاءالله با مقدمات معرفت نفسی خوانده شود، نتایج خوبی خواهد داشت. موفق باشید
سلام و رحمت: یه سوال دارم اگه میشه از استاد بپرسید. بنده خیلی به علم فلسفه واقف نیستم ولی یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم پاسخ بدید، اینکه ذات خداوند متعال برای آفریده ها غیر، محسوب میشن؟ یعنی عالم ،غیر از خداوند است, و این حد برای خدا تعیین نمیکنه؟ یعنی ذات اقدس الهی وقتی بینهایت هستند چگونه میتوان آفریده های خدا را غیر از او محسوب نکنیم و این بینهایت مطلق را براش حد تعیین نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند از آن جهت که وجود مخلوقات را به آنها میدهد؛ عین وجود بدانیم، پس در عین آنکه وجودِ مخلوقات را به آنها میدهد، آنها از نظر وجودی از او جدا نیستند که از این جهت دوگانگیِ خالق و مخلوق مانند مادر و فرزند پیش بیاید. بیشتر میتوان مثال موج و دریا را زد که هر موجی از یک جهت موج است و از جهت دیگر جدا از دریا نیست. موفق باشید
با سلام: خداوند اول است، ظاهر است، آخر است و باطن است. آیا اسما بالا به جامعیت درخداست؟ سوال دوم: آیا اسما بالا مانند علم، جزو صفات ذات هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! او در عین آنکه اول است، آخر میباشد. ۲. هر اسمی که رفع آن موجب نقص ذات حضرت حق باشد، از اسماء ذاتیِ حضرت ربّ العالمین است. موفق باشید
