بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
38619

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد آیا اتفاقات مثل ضرر مادی را نیز عین ثابته ما انتخاب کرده قبل از ورود به جهان؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عین ثابته در انتخاب های کلی که شخصیت کلی انسان را می سازد حاضر است و ربطی به این امور جزئی ندارد. موفق باشید

38554

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام وعرض ادب: استاد اینک خداوند حکم می‌کند برای کسی طبق سر قدر و عین ثابته آن فرد، آیا  کسی که در مرحله ای از زندگی یکدفعه دچار حادثه ای می‌شود مثلا آتش سوزی و کل اموالش از دست می‌رود، آیا این اتفاق در عین ثابته فرد بوده و عین ثابته انتخاب کرده؟ و اگر انتخاب کرده برچه اساس این انتخاب را کرده؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انتخابی که در عین ثابته شخص صورت می گیرد، انتخاب شخصیت کلی آن فرد است. ولی در این که مصیبت های بزرگ در زندگی فرد از قبل نوشته شده است را می توانید در آیه ۲۲ سوره حدید مدّ نظر قرار دهید که می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَة فِي ٱلأَرضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُم إِلَّا فِي كِتَب مِّن قَبلِ أَن نَّبرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِير» و نظر دارد به مصیبت هایی که قبل از تحقق در دنیا  برای انسان نوشته شده است. موفق باشید

38541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد عزیز در مورد احکام فقهی گاهی که پیگیری می کنیم در مورد حکم مسئله ای با یک ذهن کنجکاو یا کمی فلسفی تر با حکمی که فقیه می دهد متفاوت است؟ در طهارت و معاملات و.. یعنی فقیه گاها حکم به پاکی و حلالی و صحیح بودن می دهد آیا این به سهل بودن دین اسلام برمی گردد؟ دوم اینکه استاد عزیز در مورد مباحث عرفانی گاهی یک جمله یا آیه ای در شخصی انقلابی بپا می کند ولی همان جمله در نفراتی دیگر تاثیری ندارد؟ و در آخر استاد عزیز به نظر شما یک راه بهتر که انسان بفهمد خداوند کدام راه را برای انسان بیشتر می پسندد چه راهی است؟ استاد گاهی بین دل وعقل گیر می کنم. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فقیه صرفاً بر اساس تفقه در آیات و روایات نظر می‌دهد با نظر به این‌که سخن قرآن و روایات ماورای عقل جزئی انسان‌ها می‌باشد. ۲. زمینه روحی افراد و اشارت پذیری آن‌ها متفاوت است. ۳. «رَه چنان رو که رهروان رفتند». موفق باشید

38502

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب محضر حضرتعالی: مدیر مدرسه راهنمایی دخترانه از حقیر تقاضا کرده جهت امور فرهنگی و جهاد تبیین در مدرسه همکاری کنم. با توجه به سن خاص بلوغ دختران و وضعیت کنونی جامعه چه سفارشاتی می‌فرمایید؟ حقیر قبلاً در هر سه مقطع تجربیاتی داشته ام. متشکرم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» می‌توانید کار را شروع کنید و در ادامه با کتاب «ده نکته در معرفت نفس» ان شاءالله نتایج مورد نظر را بدست آورید. موفق باشید  

38461

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: فرمودید انسان کامل قدرت ایجاد بدن هم دارد مثل امام زمان که می‌تواند برای خود بدن ایجاد کند بعد توجه را بردارد. آیا امام زمان همیشه به یک شکل بدن ایجاد می‌کنند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. عمده همان حضور واسطه فیض‌بودنِ آن حضرت است و نسبتی که خداوند از طریق آن حضرت با دیگران دارند. موفق باشید

38433

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد شما فرمودید باید در زمان خود حاضر باشید و در راه انقلاب اسلامی راه خود را پیدا کنیم تا به وظیفه خودمان عمل کرده باشیم و بهترین مسیرها برایمان پیش بیایید. من حدود دوسالی است خیلی تلاش کرده ام راهی پیدا کنم و بیشتر خواستم در حوضه های فرهنگی وارد بشم اما با برخوردهای سرد و بی نتیجه ای که از دوستان فرهنگی دیدم نه تنها تشویق نشدم بلکه کمی منزجر شدم. تحلیل من از جبهه فرهنگی یه مراکز خصوصی با یه محدود آدمهایی است که بیشتر هم با هم رفیقند تا همکار... و خودشون را عالی والا میدونند و بقیه را ناچیز. می‌دانم که این حرفها ربطی به شما استاد بزرگوار ندارد اما اینجا یکی از جاهای امن و پر آرامشی است که می‌توان راحت حرف دل را زد و از خستگی ها و نا امیدیها سخن گفت. استاد، ذهنم خیلی خسته است از رفتن ها و نرسیدن ها، برایم دعا کنید. مرا ببخشید که با این صحبت‌ها وقتتان را گرفتم.

متن پاسخ

     باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این ماییم و راهی که شهدا در مقابل ما گشودند با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی، انسانی مدّ نظر است که نه انسانِ جهان غرب است، با انواع توهّمات؛ و نه انسانِ جهان متحجّرین، که بیرون از تاریخ است. انسانِ انقلاب اسلامی انسانی است حاضر در این تاریخ در عین قدسی‌بودن. با دنبال‌کردن مباحث کتاب «انقلاب اسلامی، جهان بین دو جهان» ان شاءالله افقی در این رابطه در مقابل‌تان گشوده خواهد شد. موفق باشید

38341

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و نور: حاج آقا ببخشید لطفا هر وقتی فرصت کردید در مورد جمله زیر منبع یا جزوه یا کتاب یا سخنرانی از خودتون بهم معرفی کنید تا ان شاءالله مطالعه کنم موضوع: دوشخصیتی بودن پیامبر، یعنی اینکه پیامبر یک شخصیت پیامبری دارد و یک شخصیت بشری (پدر و شوهر و دوست و ...) که غیر از پیامبری است عده ای می گویند پیامبر در قالب شخصیت بشری اش، اشتباه هم داشته حالا خواستم ببینم تفکیک این دو حوزه شخصیتی امکان پذیر هست یا نه و اینکه درست است یا نه؟ یا اینکه نه، باید بگوییم پیامبر در همه حالات شخصیت پیامبری داشته است؟ البته بیشتر بحثم روی تفکیک شخصیتی پیامبر است؟ و استناد قرآنی آن 🌹🌹🌹🌹

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وصف «مصطفی» حکایتِ برگزیده‌بودن رسول خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» می‌باشد به آن معنا که وجود مقدس آن حضرت، تماماً ذیل اراده الهی عمل می‌کند. حتی آن‌جایی که در امور عادی زندگی خود حاضرند. و به همین جهت در همه ابعاد برای انسان‌ها اسوه و حجت‌اند و فرمود: «ما ینطق عن الهوی» یعنی در هیچ موردی بر اساس میل خود که جدا از نظر حق باشد، عمل نمی‌کند. کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در این مورد گفته‌ها دارد. خوب است به آن کتاب رجوع شود. موفق باشید

38321

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: بر اساس برهان صدیقین می‌خواستم ببینم که مطالب زیر درست است یا نه؟ در واقعیت عین وجود نداریم. بلکه عین کمال داریم. عین کمال عین علم، عین قدرت و عین حیات است. (البته منظورم تمام صفات ذاتی است.). حال این عین کمال تجلی کرده است و این موجودات به وجود آمده است. این موجودات در حقیقت همان عین کمال است (همان علم، حیات، قدرت) است که نزول کرده است. (البته با حفظ عینیت ذات و صفات). یعنی وقتی عین علم، عین قدرت، عین حیات تجلی کند در جهان ماده این موجودات به وجود آمده اند. حال اگر این موجودات را در صعود بالا برویم، به عین کمال می‌رسیم که این موجودات به نحو وحدت در عین کمال به بی‌رنگی و جامعیت هستند. راستش من با عین وجود مشکل دارم. چون وقتی گفته می‌شود که وجود اشیا از عین وجود است من هر چه دقت می‌کنم نمی‌تونم این مطلب را درک کنم. اما وقتی گفته می‌شود که کمال هر موجودی از عین کمال است، من درک می‌کنم.چون علم، قدرت و حیات قابل درک کردن هستند. لطفاً راهنمایی بفرمایید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! واژه «عین وجود» واژه‌ای است فلسفی. و آنچه در واقعیت و خارج است «وجود» است به اعتبار صفات کمالیه. موفق باشید

38306

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: با مسجد محلمون چطور میتونم ارتباط بگیرم؟ چه وقتی که داخلش هستم چه وقتی که داخلش نیستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد نقش امام جماعت بسیار مهم است. وظیفه ما حضور در مسجد است در مواردی که می‌توان در مسجد حاضر بود. موفق باشید

38262

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: جناب استاد یه راهنمایی و مشورت می‌خواستم از خدمتتون. حقیر قراره یه دوره ۲.۳ ماهه با موضوع مبانی دین و غرب برگزار کنم با محوریت شرح عالم دین و عالم غرب و بررسی ثمرات و خروجی هردو عالم و مقایسه این دو فضا. ابتدا می‌خواستم برای سیر مطالعاتی مخاطبین از کتاب عالم انسان دینی استفاده کنم منتها متوجه شدم که اکثر مخاطبای دوره قبلا ذیل یه دوره ای این کتاب رو کار کردن و می‌خواستم از خدمتتون بپرسم در امتداد کتاب عالم انسان دینی، از چه کتاب، جزوه یا اصواتی که شما بیان کردید میتونم استفاده کنم؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد گسترده است. بعد از نظر به کتاب «مدرنیته و توهم»، خوب است به کتاب «جایگاه عقل تکنیکی» رجوع شود. موفق باشید 

38207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: روح که اصلا وجود ندرد که ما از، صحبت می‌کنیم دلیلم هم بهتون میگم ما فقط باور دینی داریم که به روح قایل هستیم بیایید فرض کنیم که ما همچنان بنا به اعتقادات آئینی مذهبی خود قائل به وجود روح در بدن هستیم و تمامی عواطف و احساسات و هیجانات و قوه ی عشق و تخیل را برگرفته ی از روح می دانیم و چون یک باورمند مذهبی هم هستیم اعتقاد داریم که بعد از مرگ که بدن مادی ما در گور بتدریج تجزیه می شود روح ما جاویدان باقی مانده و حتی بنا به اعتقاد برخی از مذاهب این روح وارد عالم برزخ هم خواهد شد (در مورد وجود یا عدم وجود عالم برزخ ادعایی برخی مذاهب در قسمت‌های بعدی مفصل و مستدل به بحث خواهیم نشست) خوب حال اگر به چنین جهان بینی قائل باشیم تا زمانی که شخص متوفی انسانی از نظر ذهنی و روانی سالم باشد جهان‌بینی ما دچار چالش نخواهد شد چرا که بعد مرگ جسم او در خاک تجزیه و روح هشیار او که در جهان هستی در یک تعامل منطقی با محیط بوده راهی جهان برزخ شده یا هم که منتظر قیامت باقی مانده تا بعد حلول در جسم در پیشگاه حضرت حق برای پاسخگویی نسبت به اعمالش حاضر شود... ولی اگر شخصی که فوت می کند دچار معلولیت ذهنی باشد تکلیف چیست؟! یعنی شخص متوفی از نظر بدنی سالم است و حواس پنجگانه ی او بی اشکال کار می کند ولی قادر به کنترل احساسات و عواطف خود نیست و از این رو قادر به تعامل با دیگران و محیط اطراف خود نمی باشد... بنا به باوری که ما بدان اعتقاد داریم باید این نقص عدم کنترل عواطف او را به حساب روح او بگذاریم و بگوییم روح او به هر دلیل دچار نقص است. حال بعد مرگ که همین روح ناقص او از بدنش جدا شده و به همان شکل یا در عالم برزخ سرگردان تا قیامت باقی می ماند و یا هم بگونه ای دیگر در حالت انتظار بسر برده تا قیامت شود و دوباره با حلول در جسم به همان شکلی که در دنیا مهجور زندگی کرده مهجور هم به پیشگاه خدا حاضر شود...!!!!! واضح است که این از عدلی که به خدا نسبت می دهیم بدور است و از طرفی هم نمی توانیم مدعی شویم که به محض خروج روح از بدن این شخص روحش سالم شده و راهی عالم آخرت می شود چرا که این هم باز در تضاد صفت عدل خداوندی است (از میان این‌همه صفات نیک خداوند تنها صفت عدل جزو اصول دین اسلام است و از همین رو هیچ پارادوکسی نباید عدل خداوندی را زیر سؤال ببرد) شاید برخی متشرعان بگویند چرا شفای روح او منافی عدل خدا باشد؟ پاسخ واضح است اگر اینگونه باشد پس باید همین متشرعان شب و روز دست به دعا بشوند تا فرزندانی دارای معلولیت ذهنی نسیبشان بشود تا بطور قطع در آن دنیا نه تنها خود وارد بهشت بشوند که حتی با شفاعت از پدر و مادرشان و یا حتی دیگر اقوام مصبب حضور آنها هم بصورت مادام العمر در بهشت جاویدان و برین بشوند و این بی تردید در تقابل عدلی هست که ما به خداوند نسبت می دهیم... بگونه ای دیگر هم می توان با یک برهان فلسفی تقریباً مشابه همان برهان اول نیز در رد وجود روح و وجود آگاهی دلیل آورد. جان لاک فیلسوف انگلیسی معتقد است که دانش عمدتاً از تجربه ی حسی بدست می آید به طوریکه تنها موجودات آگاه دانش واقعی را حس می کنند. بنابراین تعبیر درست جان لاک از موجودات آگاه؛ در رد روح و تأیید آگاهی می توان به تفاوت بین یک فرد معلول ذهنی و یک شخص سالم چنین اشاره کرد؛ اولی قادر به درک علم و تبیین علمی نیست ولی دومی هست و ما نمی توانیم ادعا کنیم که به این دلیل اولی قادر به درک علمی نیست که روحش خراب است چرا که اگر چنین فرض کنیم باز همان مشکل روح و قیامت و عدل خداوندی که در برهان اول؛ مفصل به آن پرداختیم پیش خواهد آمد. می بینیم تصور وجود روح و نسبت دادن عواطف و احساسات به آن چگونه در برخورد با اشخاص کند ذهن یا همان معلول‌های ذهنی با چالشی اساسی برخورد می کند در حالیکه هرگاه آگاهی را به عنوان مرکز تجمع و فرماندهی احساسات و عواطف در نظر بگیریم و این آگاهی را بر اساس نظریات علمی موجود مستند برخواسته از فیزیک خود مغز بدانیم دیگر در مواجه با چنین مواردی دچار چالش نخواهیم شد چرا که عارضه ی معلولیت ذهنی را به راحتی می توان در اثر یک نقص فیزیکی در یکی از قسمت های مغز دانست. نتیجه و مخلص کلام اینکه روح نه از نظر علمی و نه فلسفی وجودی خارجی نداشته و آنچه از عواطف و احساسات می شناسیم بی تردید عارضه هایی از آگاهی ما می باشد و بس و این آگاهی تنها و تنها برخواسته از فیزیک خود مغز است. پایان قسمت چهارم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث «معرفت نفس» اولاً: وجود روح قابل اثبات است. ثانیاً: روح هرکس در ذات خود هیچ نقصی ندارد بلکه به جهت مشکلاتی که در بدن بخصوص در دوره جنینی پیش آمده، امکان تدبیر بدن توسط روح مشکل می شود و قرآن در رابطه تعادل و بی‌نقصیِ روح که در منطق قرآن همان نفس است، می‌فرماید: «وَنفس و ما سویها» سوگند به نفس و آن تعادلی که در آن هست. موفق باشید

38193

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد فرزانه و بزرگوار: در کتاب از برهان تا عرفان، در ابتدا در مقام استدلال و ارائه مبانی اصلی برهان صدیقین می‌فرمایید اگر سوفسطایی نباشیم می پذیریم موجودات یا عین وجود هستند یا وجودی هستند که در عین وجود داشتن محدودیت و نقص دارند و لذا به عین وجود ختم می شوند. استاد عزیز آیا طرح این موضوع و یا شکل طرح آن ایراد ندارد؟ زیرا عین وجود را در یک مدل دو تایی قیاس می کنیم که هستی یا عین وجود است یا نیست و در واقع داریم عین وجود را که تنها باریتعالی می تواند باشد را محدود می کنیم به خودش و عیر خودش! البته هدف از این استدلال روشن و ظاهرا صحیح است ولی آیا استدلال نباید محکم و بدون ایراد باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با فرض مذکور روشن شد مخلوقات عین وجود نیستند؛ مرحله بعدی آن است که متوجه شویم پس وجود آنها عین ربط به وجود مطلق است و لذا هیچ محدودیتی در نتیجه و در افق پیش نمی‌آید. موفق باشید

38012

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: آیا درست است که بگوییم که آتش عقلی که جنسش از عالم عقل است و شکل و صورت ندارد. اما قدرت سوزندگیش از آتش مثالی که شکل و صورت دارد بیشتر است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است مانند احساس پوچی و بی‌ثمری در قیامت. ولی در هر حال همان حالت هم صورت پیدا می‌کند و اطراف طرف را فرا می‌گیرد. موفق باشید

37984

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: منظور از «اجادکم فی الجساد» در زیارت جامعه کبیره چیست؟ آیا منظور این است که سیطره ی وجودی امام انقدر قوی است که می‌تواند در شخص تصرف کند و جسم او بشود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در رابطه با این فراز از زیارت مذکور فرموده‌‌اند منظور جسمِ برزخی آن ذوات مقدسه است که نسبت به جسم برزخی دیگر انسان‌ها جایگاه خاصی دارد. در شرح «زیارت جامعه کبیره» در این مورد عرایضی شده است. موفق باشید

37982

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و درود خدمت شما آقای طاهرزاده عزیز: تازه‌ گی ها احساس نیستی می‌کنم و هیچی بودن. مثلاً قبلاً که صلوات می‌فرستادم برای آقا ولی عصر و ارتباط با ائمه اطهار و اعمال انجام می‌دادم. احساس غرور نمی‌کردم ولی یکم خودم را متمایز تر می‌دیدم اما نه متمایزی که دیگران فکر می‌کنند خلاصه. الان داخل آینه یا داخل شیشه تلویزیون نگاه می‌کنم میگم محمد رضا تو هیچی نیستی تو هیچکس نیستی همه چیز خدا است همه چیز امام زمان علیه السلام است اگر مثلاً دعا و صلوات برای آقا بعضاً نرفستم. احساس می‌کنم از ظهور آقا عقب افتاده ام تازه گی ها اگر قبلاً کسی را می‌دیدم یا نماز نمی‌خواند یا روزه نمی‌گرفت ولی بنده می‌گرفتم احساس بلند بودن می‌کردم اما نه بلندی که دیگران فکر می‌کنند ولی الان خدا شاهده هرکسی را می‌بینم اجازه غرور به خودم نمیدم و در دل خودم میگم که او شاید از بنده بهتر تر باشد یک سگی را می‌بینم در دلم میگم. شاید این از من بهتر باشد و در نهایت تازه گی ها خودم را هیچ و نیست می‌بینم که هیچی نیستم و هیچ کس نیستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما در نسبت با خداوند هیچ هستیم، هیچ، مگر ذیل رحمت او. ولی نسبت به دیگر مخلوقات، انسان خلیفه اللّه است و مظهر انوار حضرت حق. و از این جهت است که انسان در نسبت با امام حسین «علیه‌السلام» که مظهر کامل انوار الهی است، احساس می‌کند نسبتی با آن حضرت دارد. موفق باشید

37843

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: انسان مومن در اثر گناه دارای یک ملکه نفسانی مثلاً عصبانیت می‌شود. در عالم برزخ و قیامت در اثر عذابی که می‌بیند، این ملکه نفسانی عصبانیت آیا از بین می‌رود و یا اینکه خدا دیگر اجازه ظهور به این ملکه نفسانی عصبانیت نمی‌دهد. کدام یک اتفاق می‌افتد؟ با تشکر! متن پاسخ «باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال ما در زندگی برزخی و قیامتی در اختیار ملکات خود هستیم آن هم در بستر عقایدی که داریم. و چنانچه عقایدمان توحیدی باشد، بالاخره بعد از مدتی از ملکاتِ منفی خود آزاد می‌شویم. موفق باشید» استاد در مباحث معاد اشاره فرمودید هر آنچه ملکه نشده و در زیر حجابها مدفون شده عیان می‌شود (اعمال نیک) و گناهی که ملکه نشده با توقف در برزخ پاک می‌شود اما ملکات پاک نمیشه با توجه به پاسخ بالا مجدد توضیح بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم توجه به معنای ملکه است آنجا که بحث از ملکاتی است که غیر قابل تغییر است، ملکاتی است که انسان از بستر توحید خارج شده باشد. ولی در آن سؤال ملکاتی مطرح شده که حضور در توحید را از انسان نمی‌گیرد. موفق باشید

37683

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: در رابطه با معرفت النفس کتاب ها مشخص است با کدام صوت شما پیش بریم؟ به نظر شما درباره فلسه حقوق چقدر مرتبط با فلسفه است و آیا فلاسفه اسلامی کسی روی این موضوع کار کرده که ما پژوهش کنیم در این رابطه اگر منابعی را هم می‌شناسید معرفی کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همان صوت‌های «ده نکته در معرفت نفس» برای شروع خوب است. ۲. منظور از واژه فلسفه در این موارد به معنی جایگاه و انگیزه است و ربطی به علم فلسفه ندارد. موفق باشید 

37372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: طاعات و عباداتتان ان شاالله مقبول و مستدام، یک متنی برایتان ارسال می‌کنم اگر برایتان امکان داشت نگاه کنید که ادامه بدهم یا لازم نیست؟ و اینکه اصلا بفرمایید به نظرتان در کل وقتی برای نوشتن بگذارم یا سراغ امر دیگری بروم؟ https://s8.uupload.ir/filelink/GoYZ8SUmmdSA_01122f7b87/آخرین_نگاه_aite.docx

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی شد مطابق آدرسی که فرمودید، متن دانلود شود ولی موفق نشدم. لطفاً اصل متن را ارسال فرمایید. موفق باشید

37262
متن پرسش

سلام من اسم (خانم کشاورز بودنم) و افعالم دوگانگی دارند و در وحدت هست. غیب الغیوب الله (ائمه) یا امام زمان و فعلیت تمام هستی. در دوگانگی نیست و در وحدت هست. پس غیر از خدا چیزی در صحنه نیست و همه همون غیب الغیوب هست. پیامبر غیب الغیوب هست. من هم همون غیب الغیوب هستم و غیر از او کسی یا چیزی نیست پس وظیفه اصلی من چی هست؟ چکار باید بکنم؟ من خودم رو توی کوچه های مدینه می‌بینم من خودم رو در اطراف کربلا می‌بینم. من خودم را در ایران می‌بینم و چرا برای مردم غزه نمیتونم کاری بکنم می‌خوام کاری بکنم ولی نمیتونم انگار یکی دست روی شونه ام گذاشته و میگه صبر کن ببین آخرش چی میشه و منتظر یه اتفاق آسمانی هستم. ولی تهش از خودم بدم میاد که چرا هیچ کاری نمی‌کنم چرا نمیتونم اون بچه بدون مادر رو بغل کنم؟ چرا نمیتونم سفره هفت رنگ غذام رو برای بچه های گرسنه غزه پهن کنم؟ چرا نمیتونم با انگشتانم گلوی صهیونیستها رو فشار بدم و نفس کشیدن رو براشون حرام کنم؟اصلا چرا زنده ام؟ چرا نفس می‌کشم؟... چکار باید بکنم تا از خودم راضی شوم؟ خواهشاً درباره ی سوال های اولیه واضح جواب بدید. اگه در سایت سوالات نمیشه جواب رو به ایمیلم بفرستید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حال مائیم و همه آنچه فرمودید و ندایی از جنس «متی نصرالله». راستی! چه باید کرد وقتی همچون زندانیِ گرفتار زندان نمی‌توان با دست‌های گشوده ایثار حتی ایثار جان در کنار مردم غزه بود. تنها می‌توانیم با عزمی اساسی از حضرت پروردگار تقاضا کنیم ما را نیز در میدانی که برای مردم غزه گشود، به نحوی که خودش صلاح می‌داند وارد کند. موفق باشید  

37138
متن پرسش

سلام علیکم استاد: وقتتون بخیر. برای ما هم دعا بفرمایید عاقبت بخیر شویم. برای کسی که مباحث شما را کار کرده ولی باز هم احساس پوچی دارد چه پیشنهادی دارید؟ کسی که این حس را دارد می‌گوید گویا دارم خفه می‌شوم از دوری خدا‌.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تقدیر تاریخی بشر آخرالزمان با حضور هرچه بیشتر در تاریخ توحیدیِ جهانی که در آن هستیم که از میدان دفاع مقدسِ دیروزین تا حضور تاریخی مردم غزه می‌باشد و با جدّی‌گرفتن نیهیلیسمی که فعالانه در میدان است؛ می‌توان به آینده‌ای نظر کرد که انسان برای حضور بیشتر در آن تاریخ و عبور جدّی‌تر از نیهیلیسم در وسعت انسانیت خود که آن را درک می‌کند, حاضر می‌شود و با این رویکرد به قرآن با نظر به کوره راهی که پیش می‌آید، می‌توان متوجه روشنی‌گاهی بود که در پیش است. موفق باشید

37102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: عرض ادب. در کتاب عالم انسان دینی عبارتی از ایوان ایلیچ آورده‌اید که: از طریق سرعت های افراطی بی عدالتی ایجاد شد و حالا می‌خواهند با ایجاد سرعتهای زیاد تر این بی عدالتی را جبران کنند. در این رابطه سوال شد که آیا در گذشته که عالم، عالم سرعت های افراطی نبوده عدالت وجود داشته؟ بی عدالتی هایی که در گذشته بوده اعم از اقتصادی و اجتماعی و... که قابل انکار نیست (البته شاید گفته شود که طلب این مسایل نیز نبوده) بطور کلی گفته می‌شود که مدرنیته ما را از عالم دینی دور کرده و دچار پریشانی شده‌ایم، این به معنای این است که در گذشته سردرگمی و پریشانی نبوده و همه در عالم دینی بسر می‌برده‌اند؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه ایوان ایلیچ متذکر می‌شود غفلت از عدالتی است که تمدن جدید، بشر جدید را گرفتار آن کرده است و این غیر از بی‌عدالتیِ فردی می‌باشد که فردی نسبت به فردی اعمال می‌کند. موفق باشید

36611

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد :بنده چند تا از پرسش و پاسخ ها رو مطالعه کردم، شما اکثرا به طلبه ها توصیه می فرمایید که فقه و اصول بخوانید. می خواستم بدونم با اینکه شما شخصیت فلسفی عرفانی دارید چرا به خواندن فقه و اصول توصیه می فرمایید؟ بنده سال آخر درس خارجم و حدود دو ساله شروع به خواندن فلسفه کردم بدایه رو خوب خواندم و الان در حال خواندن نهایه هستم، آیا توصیه شما شامل حال بنده هم میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که خودتان در درس خارج حاضر شده‌اید حتماً ملاحظه کرده‌اید که فقه و اصول در جای خود یک علم است با انضباط خاصی که هر علمی دارد و برای حضور در میدان تبلیغ دین، با حضوری همه‌جانبه حتماً وجهی از آن حضور، حضور در میدان علمیِ فقه و اصول است و حقیقتاً میدان علمیِ مهمی است. موفق باشید 

36529

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد عزیز اگر کتب شما مطالعه شود آیا باز هم نیاز به مطالعه اسفار و فصوص هست؟ اگر آری ممنون میشم بفرمایید. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به برنامه‌ای دارد که از نظر معرفتی برای خود تنظیم کرده‌اید. مسلّماً کتاب شریف «اسفار اربعه» و «فصوص الحکم» میدان معرفتیِ ارزشمندی را در مقابل ما می‌گشاید که برای هرچه بیشتر حاضرشدن در این دوران، مفید خواهد بود. موفق باشید

36399

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا قاضی الحاجات» سلام استاد بزرگوار: چند وقت پیش با یک واسطه از یکی از شاگردان حضرت آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه شنیدم که نقل به مضمون گفتند: اگر در مکانی عبادت کردید و احساس کردید سیر قلبی و صعود روحانی ندارید، احتمال دارد در آن مکان گناهانی صورت گرفته باشد و آثار آن گناهان مانع شده است. مسائل حقیر این هست که: اثر گناهان در مکدر کردن مکان ها تا چه حد هست و تا چه مدت باقی است؟ و چگونه اگر در یک مکانی گناهانی صورت گرفته باشد آن مکان از اثرات آن گناه تطهیر می شود؟ و آیا خودِ خدای متعال هم مکان های آلوده را تطهیر می کند؟ با تشکر از الطاف شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با یک استغفار و با همتی توحیدی، مکان، سیطره منفی خود را از دست می‌دهد زیرا بالاخره به ما فرموده‌اند: «شرف المکان بالمکین» ارزش هر جایگاه به کسی است که در آن قرار گرفته است. به عبارت دیگر، انسان است که به یک جایگاه ارزش می‌دهد. موفق باشید

36060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: اول سوالم رو اجمالا میگم بعد کمی توضیح می‌دهم. اجمالا: حضرت ابراهیم در چه راستایی و برای چه دنبال «أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ » بودند و می‌خواستند قلب ایشان نسبت به چه چیزی اطمینان پیدا کند معمولا از این آیه در مورد معاد جسمانی و... صحبت می‌شود ولی آیا صرفا این آیه می‌خواهد یک قضیه کلامی را به ما تذکر دهد؟ تفصیل: در ذهنم چنین امد اگر مرگ همواره همراه ماست و تنها چیز روبروی ما هست و عالم غربی عالمی هست که ما را از مرگ غافل می‌کند خوب است به قضیه حضرت آدم و حضرت ابراهیم نگاهی دوباره کنیم که عالم غربی با درنظر گرفتن «مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ» به روی انسان گشوده شد. و چرا حضرت ابراهیم دنبال «أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ » بودند؟ آیا قصه حضرت ابراهیم با عالم غرب ارتباطی دارد و ارتباط آن چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از آن‌که در آیه ۲۵۹ سوره بقره جریان حضرت عُزیر را به میان آورد و این‌که آن حضرت پس از صدسال مجدداً زنده شدند تا به حیات پس از مرگ عالِم گردند، جریان حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» را به میان آورد که حضوری بود در راستای حضور خداوند در احیای مردگان، که حضوری بود فوق تجربه مردن و زنده شدن حضرت عزیر «علیه‌السلام». بلکه در این‌جا حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» منوّر به اسم احیای «موتی» شدند تا خود آن حضرت در خودشان آن را تجربه کنند. آری! این نهایت حضور درک مرگ است تا انسان هم اکنون در وجود خودش معنای مرگ و زنده شدن حقیقی را تجربه کند. امری که جهان مدرن نه‌تنهاازاین نوع مرگ، بلکه از هرگونه مرگ‌آگاهی در غفلت است. موفق باشید

نمایش چاپی