بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله علیکم: طاعات و عبادات تان قبول. امیدوارم که در صحت و سلامت باشید و ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید. هم اکنون مشغول خواندن کتاب شرح دعای سحر و حال و هوای فهم این مطلب هستم که، در توسل به حضرت فاطمه سلام الله علیها، جلوهای از حضرت حق که در عین ثابته حقیر و ناچیز من ظهور یافته. متوسل میشود به جلوهای از او که در مقام فاطمی و در اوج، بروز و ظهور یافته است. لطفاً مرا جلوتر ببرید. سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد اولیه آن است که بعد از مطالعۀ کتاب «اسماء حسنا، دریچههای نظر به حق» که روی سایت هست به موضوع ایمان که عرایضی در آن رابطه شده است، بیندیشید https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81. موفق باشید.
با سلام و نور و رحمت خدمت استاد عزیزم: استاد به تازگی فیلمی از آقای سید حسین نصر در شبکه های مجازی منتشر شده که ایشان در حال مصاحبه با آقای کدیور هستند و آنجا اینگونه بیان می کنند که علامه طباطبایی در باره ی انقلاب نظرشان این بوده که: اولین شهید این انقلاب، اسلام است چندبار از ایشان سوال شد که مطمئن هستند علامه این حرف را گفتند و ایشان تاکید کردند بله. اینکه علامه نگران این انقلاب بوده اند و اولین شهید آن را اسلام گفته اند از منظر شما چه علتی داشته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتابی که اخیراً در رابطه با نظرات علامه طباطبایی در رابطه با انقلاب نوشته شده روشن می کند که این سخن را آقای کدیور از قول فرزند آیت الله قدوسی یعنی نوه علامه طباطبایی نقل میکند؛ در حالی که ایشان آن را تکذیب می نماید و با این که به آقای کدیور تذکر می دهند که این سخن که از قول من گفته اید، کذب است؛ همچنان ایشان آن را روی سایت خود نگه داشته اند.
به متن « ماجرای علامه و انقلاب؛ تقابل یا حمایت؟ آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی مخالف بود؟» رجوع شود موفق باشید. https://www.khabaronline.ir/news/1770994/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%DB%8C%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7
سلام علیکم استاد خسته نباشد: بنده مدتی پیش سوالی از خدمتتون پرسیدم، مبنی بر مطالعاتی که داشتم و سنی که در اون قرار داشتم، شما فرمودید که با جزوه تفسیر المیزان خودتون، به تدبر و تعمق در قرآن روی بیارم، خواستم بدونم آیا برای بنده، که هنوز مطالعات عقلی و فقهی و دینی عمیقی نداشتم آیا رجوع به تفسیر المیزان، زود نیست؟ به فرموده یکی از اساتید بنده، مراجعه امثال بنده به المیزان، باعث بی اهمیت جلوه کردن مباحث عمیق این کتاب ارزشمند میشه (به جهت جهل امثال بنده) حال با این شرایط، نظر شما چیست؟ غیر از این سوال، یک توصیه پدرانه ای بفرمایید. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض کردهام برای ورود به تفسیر المیزان خوب است که ابتدا در بحث سیر مطالعاتی، مباحثی مانند «معرفت نفس» و حتی «برهان صدیقین» که متن و صوت آن روی سایت هست، دنبال شود و سپس چند سوره که مبتنی بر نگاه علامه در المیزان بحث شده است را استماع فرمایید و سپس از طریق راهی که آن جزوه مطرح میکند، میتوان به سوی المیزان رفت. سورههایی مانند زمر- عنکبوت- آلعمران و نساء. توصیۀ این حقیر به دوستان آن است که تا میتوانند از دینداری خود با این رویکرد بهرهمند شوند که آن، امید به آیندهای است که تا ابدیت ما را جلو می برد و باید با چنین رویکردی وارد دینداری شد. در این مورد عرایضی تحت عنوان «رسالت پیامبر خدا «صلّىاللهعليهوآله» و تذکر به حضوری ابدی» شده است. امید است مفید افتد. https://eitaa.com/matalebevijeh/18583 موفق باشید
و امروز فقط دارد در خون خود میغلتد این قلب جز قلب خلق نیست. کی ام پس اگر خلقم و کو جز خدا اگر حق است و هست هست. پس سفر دوم کی شروع می شود من که تمام شدم و این یکی همیشگی است؟ دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز / که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است / ز من چه سرزده ای سرو نوش لب / که دگر سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است / منه فزونم ازین بار جور بر خاطر/ که پیک آه گران خاطر سبک خیز است / کشاکش رگ جانم شب دراز فراق / ز سر گرانی آن طره دلاویز است / به این گمان که شوم قابل ترحم تو / خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است / چو محتشم سخن از قامتت کند بشنو / که گاه گاه سخنهای او بانگین است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر از حق به حق یعنی همه چیز را به آینۀ حضور او متصل بیابیم و همچنان به هدف و اهدافی نظر کنیم که در دل طوفانهای زندگی ظهور میکند. مانند فرزندان مقاومت و مانند مادرانِ مادر شهدا، حضرت ام البنین. بانویی که نشان داد مسیر توحید برای سرنگونی استکبار اموی ظرفیت آن را دارد که چهار فرزند را فدای آن مسیر کند و ابداً به گمان آنکه دشمن توان کشتن ما را دارد؛ خود را نبازد. آری! این است معنی سیر از حق به حق. «من هرچه خواندهام همه از یاد بردهام / غیر از حدیث دوست که تکرار میکنم» و این یعنی همان ایمانی که پشتیبان جبهه مقاومت است با فرزندانی که عارفان و شب زندهداران همه حسرتِ حضور چنین ایمانی را در جان خود احساس میکنند. موفق باشید
با سلام خدمت شما: رهبری در چند سال اخیر در موضوع امر به معروف و نهی از منکر و حجاب و عفاف توصیه های اساسی فرمودند و آن را واجب فراموش شده و... خواندند. سوال بنده این است که چرا رهبری در مواجهه با بدحجاب ها مانند نمایشگاه کتاب و... نهی از منکر نکردند؟ یا بعضا در جلساتی که در حسینیه امام خمینی برگزار میشود، مشاهده میشود افراد بدحجابی هستند و کسی به آن ها تذکر نمیدهد. مضافاً بر اینکه این رفتارها توسط برخی افراد مذهبی و انقلابی به عنوان روشنفکری و تألیف قلوب توسط رهبری و محبت اقشار مختلف مردم حتی بدحجاب و بیحجاب ها تلقی شده و به عنوان یک روش در جامعه انتشار داده میشود. لطفا این مورد را توضیح دهید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره 39095 در این مورد شد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث سوره واقعه فرمودید که خدا به تمام اسما و کمالاتش به جامعیت بر مقربین به صورت حوری بر آنها تجلی میکند. می خواستم ببینم که در شب معراج طبق حدیث زیر (: قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): رایت ربّی ـ تبارک و تعالی ـ فی احسن صورةٍ؛ فقال فیما یختصم الملا الاعلی یا محمّد؟ قلت: انت اعلم، مرّتین. قال: فوضع الله کفَّه بین کتفی، فوجدت بَردها بین ثدیی، فعلمتُ ما فی السماوات و ما فی الارض. ثمّ تلی هذه الآیة: «وَ کَذَلِکَ نُرِی ابْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَ الْارْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِی) آیا این اتفاق برای حضرت خاتم (ص) رخ داده است؟ با تشکر از پاسخ گویی شما استاد بزرگوار!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» مکرر فرمودهاند هنوز خنکی آن دست را بر روی کتفم احساس میکنم زیرا حضرت حق به جلوۀ ربّانی خود در آن عالم که عالم صورتهای برزخی و متعالی است، به این صورت برای پیامبر خدا ظهور کرد به همان معنای ظهور انوار اسماء در مظاهر مختلف. موفق باشید
تعمیمی که در پاسخ به سوال 38967 ادعا کرده اید نه مورد قبول علمای اصول است نه تفسیر و تاویل، اگر چنین تعمیمی از بخشی از لفظ استنباط شود که نمیشود، بر اهل تعقل واضح است که تعمیم لفظی درون تخصیص معنوی متوجه به همان تخصیص است، البته تخصص خاص اصولی در چنین موردی هم لازم نیست، رجوع به متن اصلی، تقطیع های حضرتعالی و برداشت های اشتباه تان را مشخص خواهد کرد و اگر کسی ابتدائیات منطق کلام را فهم کند این مطالب را هم فهم میکند. لذا تمنا میکنم بیش ازاین با متون مقدس و نورانی ملاعبه نکنید، خدا عاقبتمان را بخیر کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست که میفرمایید. و امری را به پای علماء میگذارید که عملاً روحیه اجتهاد آن بزرگان را نفی میکند از آن جهت که در هیچ شرایطی در نسبت با متون دینی نباید عقل را تعطیل کرد و از وسعتی که بعضاً متون دینی و حتی قرآن کریم در کلمات خود دارد؛ غفلت نمود. و اساساً تفاوت مکتب اصولی آیت الله وحید بهبهانی با اخباریون در همین تفاوت است که آنان به یک معنا عقل را در فهم متون تعطیل میکنند. موفق باشید
کتاب؛ انسان و باز انسان تالیف استاد اصغر طاهرزاده. گفت و گو با طاهرزاده چیزی شبیه نماز خواندن است. تا میآیی حرفی بزنی یا بهتر بگویم وقت حرف زدنت که میرسد (مثل رسیدن وقت نماز) بدنت شروع میکند به لرزیدن البته من وقت نماز که میشود بدنم بیش از اندازه ثابت مینماید! منظورم چیزی است که دربارهی اولیا شنیدهایم که هرگاه وقت نماز میشد رنگ از رخسارشان میپرید و رعشه بر سر تا پایشان میافتاد! چرا که قرار است هست و نیستت بر ملا شود! در محضر طاهرزاده نمیخواهیم همانی باشیم که پیش دیگران هستیم! همانی که دائما آرایشش یا گریمش میکنیم تا مبادا نقصی از ما پیدا شود و دستآویز این و آن! البته هیچکس لَنگ آن نیست و دام نیانداخته تا نقصهای ما را دستآویز خود کند ولی خب ما ترجیح میدهیم اینگونه فکر کنیم چرا که خدای جهان امروز یعنی تکنیک نقصها را (نقص ظاهر را) بهیچ عنوان فراموش نمیکند و از صغیره و کبیرهی آن نمیگذرد! ولی خب طاهرزاده است! و ما که میدانیم ریاکاریم و پر از نقص انتحار میکنیم و دست به کار خطایی میزنیم! بر ملا کردن خود پیش کسی که بندهی خدای دیگری است یا لااقل تیغش میبرد! کار خطرناکی میکنیم و برای چند دقیقه ما بیدست و پاها دست و پا را از تکیهگاهها جدا میکنیم! کاری شبیه نماز خواندن! چرا که از گریم کردن خود له و لورده شدهایم و دربدر رحمن و رحیمی میشویم اولیا وقت نماز که میشد میگفتند: وقت ادای امانت آمده! گویا اولیا فقط امانتداران عجز خودند و هرباره عجز را در پیشگاه میآورند با طاهرزاده میشود امانتدار شد و با بیم و امید از سر عجز با او سخن عاجزانه گفت
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا جز آن است که زبان اشاره، زبانی است که به چیز مشخصی که ابژه به حساب آید؛ اشارت ندارد؟! و در عین حال «آنقدر هست که بانک جرسی میآید». گویا باید روشن میشد در این تاریخ در اردوگاه جبهه انقلاب حضرت روح الله چنین گفتههایی هم هست که دیروز و امروز و فردا را به هم میپیچد به طوری که معلوم نیست چه شد!! موفق باشید
سلام علیکم استاد: روان شناس حوزوی و نویسنده هستم. مشغول نوشتن کتابی درباره سهم و نقش شیاطین در اختلافات زناشویی. در این زمینه فیش برداری کردهام و مصاحبههای زیادی داشتهام. سؤالاتی برایم مطرح است استدعا دارم به سؤالاتی که برایم پیش آمده جواب فرمایید: بیشتر تلاشم در حوزه علوم غریبه بیان ترفندهای روان شناختی دعانویسان شیاد و.... است. همین طور بحث زمینه های روان شناختی اسناد مشکلات به جادو. درست می فرمایید کار خیلی حساس است. ۱. برداشت زیر درست است؟ در آیه ۱۰۲ بقره آمده سحر حقیقت دارد و قابل آموزش است و اکتساب. اگر توصیه های دینی حضرت سلیمان کافی می بود لازم نبود هاروت و ماروت بیایند آموزش هم بدهند برای بطلان سحر. بنابراین برای دفع سحرهای محکم، لازم است از اهل فن هم کمک گرفت. ۲. اگر یک نفر از یک میلیون گرفتار سحر شود طوری که متخصصان علوم مادی نتوانند علاج کند، فرد باید نزد چه فردی برود که اهلیت دفع داشته باشد؟ صفات (سلبی و ایجابی) چنین فردی چیست؟ علما وارسته در دسترس نیستند و کثرت مشکلات و مراجعن سبب میشود نتوان به خیل زیاد پرسشگران و افراد نگران پاسخگو باشند، در برابر دعانویسان شیاد و رمالان و دعانویسان گرفتار جاهل مرکب و کلاش در بیرون و فضای اینترنتی خیلی زیاد شده اند. ۳. آیا در عصر فعلی، دوره حضرت خاتم (ص) آیا شیاطین غیر وسوسه، قدرت اجرایی برای بیمار کردن جسمانی (مسنی الشیطانُ بنُصب و عذاب در داستان حضرت ایوب) و بیماری روانی (یَتخبّطه الشیطانُ من المس) دارند یا فقط وسوسه می کنند؟ (داستان دیوانه شدن افراد توسط جنیان در برخی روایات هست. و حکایت سنگ انداختن جنیان به منازل را بزرگانی مثل آیتالله بهجت نقل کرده اند) ۴. آیا کتاب مستقل نوشتن درباره سهم و نقش شیطان در اختلافات زناشویی سبب تشویش ذهن مردم می شود یا روشنگری است؟ در کتاب بحث می شود که در کنار علل متعدد مادی، علت ماورایی مثل سحر و چشم زخم و.. هم می تواند در اختلافات سهیم باشد. در کتاب پیوسته امور زیر تذکر داده می شود: قدرت انتخابگری انسان و فرع بودن وسوسه شیطان، تأیید الهی و فرشتگان، تأثیر سبک زندگی دنیا و دعا و توسل و ناچیز بودن قدرت شیطان در برابر خدا و ایمان قوی، آسیب های رجوع به دعانویسان شیاد و ناآگاه و... تذکر داده می شود) ۵. آیا بین نام افراد و مشکلات فردی و زناشویی و بیماری و سلامتی و فقر یا ثروت رابطه ای وجود دارد؟ این روزها افراد زیادی با عنوان علم اعداد و اسما و... نام مراجعان خود را حتی نام معصوم و صفات و القابشان را تغییر می دهند تا مشکلاتشون رفع شود. ۶. قطعا اسباب طبیعی مهم است در کنار آنها علل ماورایی در نارضامندی و رضامندی زناشویی کدام اند؟ ۷. کتاب معتبر ادعیه، ذکر، ختومات و.... برای استفاده عموم در این زمینه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» شده است. کتاب روی سایت هست. به نظر میآید اگر بیشتر متذکر توحید و تقوا شویم، انسانها را از گردونه تأثیر جنیان شرور که همان شیاطین هستند رهایی بخشیدهایم به همین جهت بیشتر باید در موضوع مقابله با شیطان که «کان من الجن» میباشد؛ موضوع را دنبال کرد. امید است نظر به آن کتاب بتواند جوابگوی سؤالات جنابعالی باشد. به هر حال در مواجهه با جنیان شرور یعنی شیاطین، مسئله نظر به تقوایی که شریعت الهی متذکر میشود اگر مطرح شود، بهتر است همان روشی که ائمه «علیهمالسلام» دنبال کردند. موفق باشید
سلام و عرض ارادت محضر استاد عزیز: میدانم که از سالهای دور انسی با مثنوی داشتهاید و کم بیش از آثار شما هم مشخص است. سال گذشته درست در آغاز جنایات اسرائیل در غزه با دوستان به داستان آن پادشاه یهود که نصارا را میکشت رسیدیم و باز جلوهای از حقیقت را از جاری زلال مثنوی، از اصول اصول دین شنیدیم گویی این ابیات را مولوی برای کودکان غزه سروده: مولوی، دفتر اول مثنوی، بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن به آتش.
یک زنی با طفل آورد آن جهود پیش آن بت و آتش اندر شعله بود
طفل ازو بستد در آتش در فکند زن بترسید و دل از ایمان بکند
خواست تا او سجده آرد پیش بت بانگ زد آن طفل انی لم امت
اندر آ ای مادر اینجا من خوشم گر چه در صورت میان آتشم
چشمبندست آتش از بهر حجاب رحمتست این سر برآورده ز جیب
اندر آ مادر ببین برهان حق تا ببینی عشرت خاصان حق
اندر آ و آب بین آتشمثال از جهانی کتشست آبش مثال
اندر آ اسرار ابراهیم بین کو در آتش یافت سرو و یاسمین
مرگ میدیدم گه زادن ز تو سخت خوفم بود افتادن ز تو
چون بزادم رستم از زندان تنگ در جهان خوشهوای خوبرنگ
من جهان را چون رحم دیدم کنون چون درین آتش بدیدم این سکون
اندرین آتش بدیدم عالمی ذره ذره اندرو عیسیدمی
نک جهان نیستشکل هستذات و آن جهان هست شکل بیثبات
اندر آ مادر بحق مادری بین که این آذر ندارد آذری
اندر آ مادر که اقبال آمدست اندر آ مادر مده دولت ز دست
قدرت آن سگ بدیدی اندر آ تا ببینی قدرت و لطف خدا
من ز رحمت میکشانم پای تو کز طرب خود نیستم پروای تو
اندر آ و دیگران را هم بخوان کاندر آتش شاه بنهادست خوان
اندر آیید ای مسلمانان همه غیر عذب دین عذابست آن همه
اندر آیید ای همه پروانهوار اندرین بهره که دارد صد بهار
بانگ میزد درمیان آن گروه پر همی شد جان خلقان از شکوه
خلق خود را بعد از آن بیخویشتن میفکندند اندر آتش مرد و زن
بیموکل بیکشش از عشق دوست زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست
تا چنان شد کان عوانان خلق را منع میکردند کتش در میا
آن یهودی شد سیهرو و خجل شد پشیمان زین سبب بیماردل
کاندر ایمان خلق عاشقتر شدند در فنای جسم صادقتر شدند
مکر شیطان هم درو پیچید شکر دیو هم خود را سیهرو دید شکر
آنچ میمالید در روی کسان جمع شد در چهرهی آن ناکس آن
آنک میدرید جامهی خلق چست شد دریده آن او ایشان درست
ما از آتشی که در غزه افتاد هراسان بودیم و کودکان غزه با معصومیت و صبر بینظیرشان تمام هیمنه پادشاه جهود را شکستند. حال ملتها صف گرفتهاند که سهمی از آتش غزه برگیرند. یهود همیشه از مرگ ترسیده و خواسته دیگران را از مرگ بترساند، درحالی که امت اسلام بدون انکه ادعای نحن ابناء الله احباؤه سردهد، مرگ را در آغوش میگیرد ما از ذلت گریزانیم آنها از مرگ. مرگ اگر مرد است گو پیش من آی / تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است. در این رابطه به بانگ بلند قرآن باید گوش سپرد که در خطاب به یهود میفرماید: «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (۶/ جمعه) و این یعنی هر آن کس به اندازهای که از مرگ هراس دارد در ادعای انس با حضرت معبود، فریبکاری میکند و کذّاب است و ملاحظه میکنید بحمدالله در بستر تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد و «شهادت» وجهی از وجوه این تاریخ گشت، چه اندازه ملت ما در نسبت با حضور در آینده، خود را در آن شهادتها جستجو میکنند و از این جهت چه گفتارها و چه زبانهایی درآینده در پیش است. آیا هنوز آن طور که در این تاریخ، شهادت طلوع کرده است، ما را توان درک آن هست؟ موفق باشید
به نام او که زیباست و زیبایی را آفزید. می خواهم شروع کنم به نوشتن و نمی دانم از چه بنویسم از خودی که هزاران بار با آن بیگانه شده ام از خودی که می خواهم از آن فرار کنم و راهی برای گریز ندارم نمی دانم چه کنم؟ در منجلابی دست و پا می زنم که هر چه بیشتر دست و پا می زنم بیشتر فرو می روم خسته ام، از خویشتن خویش خسته ام نمی دانم چه کنم، احساس میکنم هیچ فریاد رسی ندارم از اوضاع زمانه هیچ نمی فهمم. شهید سید حسن ها را دوست دارم ولی سنوارها را نمی فهمم یعنی خویش را نمی فهمم، از بودن خویش خسته ام، بود من برای چیست؟ انسان ها برای جاودانه شدن دست به هر کاری می زنند، البته بهتر است بگویم برای زنده ماندن، چون جاودانگی زیباست و من می دانم همه جاودانه آمد ولی اصلا جاودانگی برای چه؟ سخت در نهیلیسم زمانه فرورفته ام، سخت و نمی دانم آیا فریاد رسی دارم دست طلب به کجا بلند کنم؟ از خودم به چه کسی شکایت کتم؟ با این خود بی خود چه کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین» https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%AE%D8%AF%D8%A7 مطالعه گردد. امید است ان شاءالله بابی در راستای آنچه به دنبال آن هستید را در مقابلتان بگشاید. موفق باشید
سلام علیک و رحمت الله: در جایی از دروس فرمودید که همه بعد از مرگ دچار فراموشی شده آلزایمر را تجربه خواهند کرد درحالی که اگر اینطور باشد شخصی که مثلا عذاب میشود اصلا نمیداند موضوع چیست و چرا در همچون وضعیتی قرار گرفته در حالی که باید سوابق زندگی خود را داشته باشد و متوجه باشد که این وضعیت نتیجه زندگی دنیوی خود اوست و بعضی عقیده دارند که بعد از مرگ به دلیل انصراف نفس از بدن و از بین رفتن حجاب بدن نفس در ادراک نیازی به ماده مغز و بدن نداشته انسان گذشته خود را دفعتا بیاد میآورد ولی فرد آلزایمری اگر چه محفوظات با او هست ولی به دلیل فرسایش و مشکل پیدا کردن مغز محفوظات در مرتبه مغز پردازش نمیشود آیا این مطلب را صحیح میدانید؟ در پاسخ سوال دیگری از بنده در مورد انسان کامل و اینکه ائمه کمالاتشان اکتسابی یا از همان ابتدا انسان کامل هستن فکر نمیکنم خود شما بپذیرید که علی (ع) در سن ۶۰ سالگی با سن ۵ سالگی هیچ فرقی از جهت کمالات باطنی ندارد. و لذا چرا تحت تعلیم و تربیت پیامبر (ص) قرار داشتند برای تحصیل حاصل؟!! بله بر اساس آیه «انما یریدالله لیذهب...» عصمت آنها با اراده تکوینی هست که البته منافاتی با اختیار ندارد و ناله آنها برای همین است که از عصمت ساقط نشوند ولی آنها هم باید جذب اسما نموده و این باید در بستر خاص خود و با ابتلائات حاصل شود و در نهایت به جامعیت اسما در اوج شدیت رسیده با حقیقت اولیه خود که صادر اول است متحد شوند آیا این برداشت نکات مبهم آن کمتر از برداشت شما نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در روایات داریم انسان هایی که در زندگی دنیایی در عین دینداری به عمق لازم نرسیده اند و اعمال و عقایدشان، ملکاتشان نشده است؛ در صراط، توقف گاه ها دارند حاکی از آن که به آن حضوری که باید برای ادامه راه برسند، نرسیده اند. می فرمایند مثلاً نام پیامبر خود را فراموش کرده اند تا بالاخره به یادشان بیاید. ۲. می فرمایند عصمت ائمه موهبی است و در عین اختیاری که دارند، آن عصمت را حفظ می کنند و کمال آن ها، حفظ آن عصمت است. عرایضی به طور مفصل در این رابطه در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» شده است می توانید به آن کتاب که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: اهل جهاد شاید نباشم و کلا انسان با درجه بالای ایمان و حتی پایین ایمان نیستم و مبتلای به کبائرم و در مسائل اعتقادی سست و در تردیدم منتها علاقه مند انقلاب اسلامی هستم حال سوال است شهادتی که خود با پای خود به سراغ برخی شهدا می آید و آن بمباران منازل مسکونی است آیا امکان دارد چنین شهادتی نصیب من بشود؟ البته بدون ارتقای ایمان و توبه و اینها چون با حال و روز من بعید است. تزکیه ای صورت بگیرد یا مرد جبهه و جهاد و جنگ بشوم و خوب قاعدتا عاقبت با مرگ عادی خواهم رفت ولی محب انقلابم و تنها شهادت می تواند این حب را به تبلور برساند و به نظر می رسد خداوند می تواند در جواب این حب شهادت را نصیب کند و قعر دوزخ را نیز کیفر کفر و گناهانم قرار دهد و تا ابد خالد اعماق جهنمم کند شهید که لزوما لازم نیست بهشتی باشد بالاخره درست است وجود من بی ثمر و بلکه شر مطلق است لکن پیکر من می تواند سیاه لشکری باشد در جبهه انقلاب که مثلا جنایتکاری صهیونیست ها را اندکی هویداتر کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به ما فرموده اند: «گرچه بهشتش نه به کوشش دهند / آن قدر ای دل که توانی بکوش». ما در نسبت به انقلاب و شهدا و ارادت به رهبر معظم انقلاب، مسیر خود را تعیین می کنیم و امیدوارِ به رحمت الهی هستیم. موفق باشید
با سلام: در جایی فرمودید که اولین موجودی که خدا خلق کرد عقل است و عقل موجودی مستقل است. در جای دیگر فرمودید که عقل از شؤن نفس است. این دو چگونه با هم جمع میشود؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عقلی که به معنای شئونی از شئون نفس است غیر از عقل به معنای اولین مخلوق میباشد. موفق باشید
با سلام: استاد عزیز در مورد احکام فقهی گاهی که پیگیری می کنیم در مورد حکم مسئله ای با یک ذهن کنجکاو یا کمی فلسفی تر با حکمی که فقیه می دهد متفاوت است؟ در طهارت و معاملات و.. یعنی فقیه گاها حکم به پاکی و حلالی و صحیح بودن می دهد آیا این به سهل بودن دین اسلام برمی گردد؟ دوم اینکه استاد عزیز در مورد مباحث عرفانی گاهی یک جمله یا آیه ای در شخصی انقلابی بپا می کند ولی همان جمله در نفراتی دیگر تاثیری ندارد؟ و در آخر استاد عزیز به نظر شما یک راه بهتر که انسان بفهمد خداوند کدام راه را برای انسان بیشتر می پسندد چه راهی است؟ استاد گاهی بین دل وعقل گیر می کنم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فقیه صرفاً بر اساس تفقه در آیات و روایات نظر میدهد با نظر به اینکه سخن قرآن و روایات ماورای عقل جزئی انسانها میباشد. ۲. زمینه روحی افراد و اشارت پذیری آنها متفاوت است. ۳. «رَه چنان رو که رهروان رفتند». موفق باشید
با درود خدمت شما: جوابی که شما به یک سوال دادید بفرمایید آیا واقعا شما این نظام را اسلامی میدونبن؟ اگر این عقیده را دارید من متاسفم به حال خودم که پیرو شما هستم یا اگر این نظام اسلامیه باید برم زرتشتی بشم باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی در این رابطه در ذهن ندارم. الدلیل للمدعی، بفرمایند مورد ادعای آنها چه کسی است و کجا؟ ۲. آری! فتنهگر می تواند توبه کند و مؤمن شود، ولی مگر فتنه در مقابل نظام اسلامی با ایمان همراهی دارد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حضور تاریخی انقلاب اسلامی است و آیندهای که در ذات این انقلاب در راستای عبور از استکبار در آن حاضر است، حال چه استکبار داخلی و چه استکبار جهانی. تفکر حقیقی در این زمانه نظر به آینده نورانی و بزرگی است که از طریق این انقلاب به میان آمده تا آنجایی که متفکران معتقدند در فضایی که انقلاب اسلامی ایجاد کرده، هژمونیِ استکبار و صهیونیسم فرو ریخته است. مگر جز این است که وقتی حرکتی با روح توحیدی به میان آید، این ماییم و وعدهای که حضرت ربّ العالمین میفرماید: «أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ»؟ موفق باشید
سلام و عرض ادب این پیام را شب جمعه و در صحن حرم امام حسین می نویسم. بنده به شدت از خودم و شرایطم و امکان تغییر در روحیاتم ناامیدم. پسری ۱۱ ساله دارم که به دلیل رفتارهای غلط خودم و همسرم در این ۱۱ سال، آسیب های رفتاری دارد. اعتماد به نفس ندارد، کمی سطح ادب اش پایین است و ... امشب در حرم امام حسین آمدم که عهدی کنم که رفتارم را تغییر میدهم عصبانی نمیشوم، تحقیر نمیکنم و ... ولی ناگهان به خودم آمدم که چند بار میخواهی عهد کنی؟ و واقعا حس میکنم دیگر تغییر من غیر ممکن است و این مساله به شدت آزارم میدهد. اگر این بچه به خاطر سوء رفتار من و همسرم راه زندگی اش کج شود چه باید بکنم؟ دیگر زیارت رفتن چه مفهومی دارد؟ روضه گرفتن و روضه رفتن و ... چه فایده دارد وقتی قرار است تغییری نکنم. چه کنم استاد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد بنده نمیتوانم نظر بدهم. عنایت داشته باشید این سایت در محدوده سؤالات کاربرانی میتواند جوابگو باشد که مباحثِ مطرح در سایت را دنبال کردهاند و برایشان سؤالاتی پیش آمده. و لذا این سایت نمیتواند جوابگوی این نوع سؤالات برای کاربران محترم باشد. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوار: یک سوال رو خواهشاً صریح جواب بدید: بین پزشکیان و قالیباف شما کدام یک رو برای ریاست جمهوری ایران شایسته تر و کارآمدتر و اصلح تر میدانید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد حالا دیگر وقت این حرفها نیست. وقت آن است که تلاش کنیم دولت آقای پزشکیان در شعارهایی که دادهاند موفق شوند و رهبر معظم انقلاب در نسبت با دولتها، این مسیر را در پیش میگرفتند. ما نیز در بستر صبر و سلوک، باید همان روش را دنبال کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: طبق فرمایشات شما مدبر امور بدن نفس انسان است اما آیت الله طهرانی در کتاب معادشناسی مدبر امور بدن را از جمله قوای هاضمه و تغذیه و رشد دهنده و رفع کننده و جاذبه و دافعه و ماسکه و غیرها ملائکه می داند. لطفا توضیح بفرمایید. عافاکم الله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حال همان قوا را باید مربوط به نفس دانست. موفق باشید
بنام خداوند بخشنده و بخشایشگر. سلام و درود و نور و رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا و استاد مهربان آقای طاهرزاده. حضرتعالی در مباحث «درک حضور تاریخی اصحاب امام حسین علیه السلام» جلسه سوم در دقیقه ۴۳ فرمودید: که حضرت حسین علیه السلام در شب عاشورا به اصحاب خود فرمودند: « اگر کسی بدهی دارد از جمع ما برود چون حضور چنین فردی در بین ما باعث میشود که ....»، آیا همه اصحاب میدانستند از قبل که برای شهادت میروند و باید بدهی هاشون رو مثلا همچون زهیر پرداخت کرده باشند؟ یا اینکه اون لحظه شب عاشورا که فرصت ادا کردن دین و پرداخت بدهی ها نبوده؟ پس چطور آقا امام حسین علیه السلام چنین خواستن ای از اصحاب داشتند؟ ممنونم میشم توضیح بفرمایید. یاعلی
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً شرایط آن زمان طوری بود که عموماً افراد بدهی بر گردن خود نمیگذاشتند مگر موارد استثناء و حضرت متذکر همان موارد استثناء بودند. موفق باشید
با سلام و احترام: تفاوتها زمانی موجب بن بست است چگونه راهی که آن را جامعه کور میخوانند به تمام سرشاخه ها متصل میشود ولی در شیوه ظاهری رعایت مدارا نکند، ما اینجا بهر تغییر آمده ایم تا چه حد؟ این تلخیها قراراست تا کجا بجوشد؟ لازم دیده شد که آفتی باید رخ دهد یا این اشتباه اختیار است؟ مشاهده میکنم که روز به روز عمر این پیوند در حال غروب است اینکه چقدر کدام بنیاد درآن موثر است را نمیدانم این طی طریق صحیح است یا غلط؟ نتیجه فرآیند به خودی خود کافیست! مگر میشود پس عشق چه چیز میسراید؟! این آزارها از کدام جهت است درمان چیست چه باید کرد همراهی نونهالان را؟ اکل میته در جهالت هم جایز است؟ چه شد که دعا به عکس واقع شد؟! هجویری عارف تبعیت عیسی کرد ولی برای هرکسی راهی نمود آیا خودش را نشان داد یا قطعه ایی از حقیقت؟ اما او این شیرینی را دور نمی نمایاند پس چه چیز در جای خود قرار نگرفت یا نگرفته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این ماییم که باید در جای خود قرار گیریم تا در دل تقدیر الهی، احساس کنیم چه اندازه افقی که تقدیرات الهی میگشاید، زندگیساز است. موفق باشید
بسم الله. بنده از علاقهمندان به انقلاب اسلامی هستم و برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به خارج ایران رفتم تا دانش سودمندتری کسب کنم و به ایران برگردم. اکنون در اروپا ساکن هستم. پیش از آنکه به اروپا بیایم، یک بار شما را در اصفهان دیدم و گفتگوی کوتاهی کردیم. اگر فراموش نکنم فرمودید هرجا که بروم اگر قدر انقلاب اسلامی را بشناسم راه خوبی در پیش دارم. من هنوز علاقهمند به اسلام و انقلاب هستم، اما در راهم در تحصیل در اروپا به مشکلاتی برخوردم. مشکلاتی نظیر استرس فراوان، تنهایی شدید و همچنین احساس پوچی زیاد در این فرهنگ. با خود گفتم در روز عاشورای حسینی از شما بپرسم که چگونه نسبت خود را با محیطی که در آن هستم_ محیطی که گویی انسانها در آن دهها سال است مردهاند هرچند خود متوجه نباشند_ باز تعریف کنم تا از گزند این هجمه اضطراب و پوچی در امان بمانم و سرمایهای برای دنیا و آخرتم از سالهای زیستنم در اروپا فراهم کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً همه حرف در این است که چگونه انسان غربی و جهان مدرن گرفتار اینهمه نیستانگاری و نیهیلیسم شده است؟ و راه عبور از آن چیست؟ متفکرانی همچون هایدگر که در دل جهان غرب، آن نوع نیستانگاری را با جان خود تجربه کرده است؛ جهت عبور از آن متذکر حضور در تاریخ میشود که به گفته دکتر احمد فردید همین حضور در انقلاب اسلامی میباشد. عرایضی اخیراً تحت عنوان «معنای درک حضور تاریخیِ اصحاب امام حسین «علیهالسلام» شده است امید است که راهگشا باشد. https://lobolmizan.ir/sound/1520 موفق باشید
با سلام: شما میفرمایید که در اثر خوابیدن زیاد قوه وهمیه، صور خیالی شیطانی ایجاد میکند و به وحشت خانه میرویم. سوال اول: آیا این قوه وهمیه جزو قوای نفس منطقه است یا آنکه منظور قوه وهمیه از منظر اخلاقی میباشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: قوه واهمه همان وجه منفی و انحرافی قوه خیال است از آن جهت که صورتهایی میباشند منقطع از عقل. موفق باشید
با سلام: آیا درست است که تمام صورت هایی که در خواب میبینم درک و شعور دارند. هم من آنها را درک میکنم و هم آنها مرا درک میکنند؟ سوال دوم: اگر مطالب بالا صحیح است، آیا در برزخ و قیامت هم، همینطور است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه، معلوم نیست آن صورتها توهمی و غیر واقعی نباشد. ۲. صورتهای برزخی و قیامتی صورتهایی هستند در رابطه با اراده های ما و عقاید ما. موفق باشید
با سلام استاد طاهرزاده: برای کسی که حدود ۳۰ سال از عمرش را پای مباحث شما سپری کرده می دانم این نوشته آب در هاون کوبیدن است و توجیهی برایش تراشیده می شود. در افتضاح انتخابات دور اول ۶۰ در صد نیامدند از ۴۰ در صد باقی مانده حدود نیمی به گفتمان انقلاب رای ندادند یعنی بوضوح اکثریت قاطع گفتند ما این تفکر جبهه انقلاب را قبول نداریم و چه قدر روشن است برای کسی که قضاوت پیشینی نداشته باشد اضافه بر آن کسی که در متن اجتماع باشد بوضوح می بیند چند درصد قابل توجه از همین چهل درصد علی رغم میل قلبی بخاطر ترس از موقعیت شغلی ترس از عدم استخدام های دولتی در آینده ترس از قطع شدن یارانه ترس از عدم دریافت پاسپورت و ترس های متنوع دیگر رای داده اند (گرچه شاید این ترسها واقعی نباشد و اجرا نشود ولی نقش آن ترسها در رأی دادن کاملا هویدا و ملموس است) اگر در جامعه باشی به روشنی و بوضوح بیان می شود من شخصا در بین دوستان اقوام و جامعه مکرر شنیدم. پس همین الان رای اعتقادی به انقلاب حدود همان پانزده درصدی است که خودتان گفتید دشمن چنین می خواسته. حالا هی شما بگوئید دشمن می خواست پانزده در صد باشد حالا که چهل شد پس پیروزی است چرا خاک در چشم واقعیت و حقیقت می پاشید و پیام اکثریت ملت را درک نمی کنید و توجیه می کنید دیگر باید بپذیرید نظر مردم را صندوقها، نوع انتخاب و مهمتر از آن عدم شرکت تعین می کند نه طول و عرض تشیع جنازه ها و شوهای راهپیمایی ها. اگر حکومت جرآت دارد یک رفراندوم با عنوان ولایت فقیه را می خواهید یا نه آنوقت شاهد مشارکتی عظیم با نتیجه ای ویرانگر خواهید بود. می دانم هیچ وقت اینکار نمی شود اما روزی این واقعیت را کاملا قبول خواهید کرد. پاسخی نمی خواهم حدود ۳۰ سال پاسخها و توجیهات شما را شنیده ام و افسوس می خورم. فقط برای تفکر و تلنگر نوشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه میکنید که در این مورد، نگاهمان به تاریخ و آینده متفاوت است و بنده با سؤال شماره 37870 هم نظر میباشم. اخیراً عرایضی تحت عنوان «کدام رئیس جمهور؟ کدام آینده؟» https://eitaa.com/matalebevijeh/ 17094و متن «آقای دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» عرض شد. امید است موجب تفکری شود در این تاریخ. موفق باشید