بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
37759

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام! آیا درست است که در بیداری ما خیلی چیزهایی که مشاهده می‌کنیم روح ما با حقایق عالم مثال روبرو می‌شود و بر اثر آن صورتهایی در ذهن ما شکل می‌گیرد. اگر مطالب بالا درست است، نتیجه می‌گیریم که ما در بیداری با موجودات مثالی روبرو هستیم. آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جای بحث دارد که با چه رویکردی به موجودات بنگریم تا آن‌ها را آینه‌هایی ببینیم که متذکر وجه مثالی و ملکوتی خود باشند به جای آن‌که حجابی گردند که موجب سرگردانی ما در عالم کثرات باشد. در این رابطه است که باید با نگاه «اصالت وجود» به میان آمد به جای اصالت‌دادن به ماهیات که همان کثرات‌اند. موفق باشید

37684

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: ممنون بابت پاسخگویی شما. استاد به یک جایی رسیدم احساس می‌کنم دیگر مطالعه در حوزه دین فایده ندارد برایم چون از هر مکتب و نویسنده ای وارد بحز دین شوید آخر به عمل می‌رسید و حقیقتا هر کدام از علما به طریفی ما را به این نتیجه می‌رسانند. حال به نظر شما این تفکر صحیح است یا به مطالعه ادامه بدیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عمیق‌شدن در توحید است و هر اندازه معرفت بخصوص معرفتِ توحیدی عمیق شود، اعمال، ارزش بیشتری پیدا می‌کند. آری! همه مسلمانان نماز می‌خوانند ولی چه اندازه نماز مولایمان علی «علیه‌السلام» متفاوت است با نماز افراد معمولی، در جنگ صفّین که پیکانِ تیری در پای حضرت فرو رفته و مانده بود و جرّاح نمی توانست آن را بیرون بیاورد، و شکافتن پوست و گوشت پا، نیز عمیق بود تا پیکان تیر بیرون آید، و این گونه جرّاحی بسیار مشکل و دارای درد شدید و غیر قابل تحمّل بود. امام مجتبی علیه السلام به طبیب جرّاح فرمود:
«صبر کن تا پدرم به نماز مشغول شود که در عبادت نیمه شب و در راز و نیاز عارفانه، حالتی به پدرم دست می دهد که به چیزی جز خدا توجّه ندارد و مدهوش بر زمین می افتد تو سعی کن در آن حالت، پیکان تیر شکسته را از پای پدرم بیرون بکشی.» طبیب صبر کرد تا نیمه شب فرا رسید، و آنگاه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گرم عبادت شد، و مدهوش بر زمین افتاد، طبیب با عملیّات جرّاحی لازم، تیر را از پایِ حضرت بیرون کشید، وقتی امام علی علیه السلام به حال عادّی بازگشت پرسید: این خون ها در اطراف سجّاده برای چیست؟ پاسخ دادند: در حالِ نماز تیر را از پای شما بیرون کشیدیم. موفق باشید
 

37646

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: استاد، با شهادت شهید زاهدی سوالی ذهنم را درگیر کرده. اینکه با شهادت ایشان تمام معادلات جهان بهم ریخت. کل جبهه استکبار خوار شد. آن هم خواری ای که در تاریخ بی سابقه بود. چه کسی فکرش را می‌کرد ایران، ایران ۴۰ سال تحریم، ایرانی که ۴۰ سال پیش سگ آمریکایی بر شهروند ایرانی شرف داشت، حالا همان ایران تو دهان امریکا، اسراییل و کل جبهه باطل و استکبار زد و هیچ غلطی، حتی به اندازه حرف زدن هم نتوانستند بکنند و هر کدام جداگانه پیغام می‌دادند که غلط کردیم. حس می‌کنم شهید زاهدی صرفا طلب شهادت نمی‌کردند، چون در شهادت حضور داشتند ولی در نوع شهادت خودشان و بعد از آن طلبی خاص داشتند. حس می‌کنم بعد شهید زاهدی طلب شهادت تنها، خسرالدنیا و آخرت است و دیگر باید نوع و تاریخ سازی شهادت طلب شود. خیلی فکرم درگیر طلب شهید زاهدی است. اینکه در لحظه اجابت دعا از خدا چی خواست و چگونه خداست که این چنین اجابت شد؟ سر قبر حاج احمد و حاج حسین چی خواست و چطور خواست که این چنین اجابت شد؟ حس می‌کنم اصلا شهادت شهید زاهدی یک جور دیگر عالم را تکان داد. شاید هم اشتباه می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه شهیدان طالب چنین حضوری هستند و با هوشیاری تاریخی که دارند می‌‌خواهند با شهادت‌شان میدان تأثیر تاریخی‌شان بیشتر شود و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند بعد از شهادت، دست آن‌ها گشوده‌تر است. موفق باشید

37629

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسمه تعالی؛ سلام علیکم: ۱. استاد برام سوال شده که روان شناسان چرا نتونستن محبت را به معنای واقعی بشناسند و در حد طبیعیات آن را پایین آورده اند. اگر کسی کمی بیش از مقدار طبیعی داشته باشد نسبت افراطی به آن می دهند؟ در صورتی که این محبت یک رابطه وجودیست که از خودی خدای متعال جاری و ساریست. محبت افراطی تر از خدا هم مگه داریم که فرمود «خلقت جميع العالم لكم وخلقتكم لي» و یا فرمود «خلقت الأشياء كلّها لأجلك وخلقتك لأجلي وأنت تفرّ منّي» خدا می‌فرماد که حواست فقط به من باشد هیچ الاهی جز من نگیر و من اینطور می‌فهمم که خدا از بس بنده را دوست دارد و مراقب اوست، در لطیف ترین حالت ممکن با بنده است خیلی زود اگر بنده کمی حواس جمع نباشد، خدا ناراحت میشه. خب خود خدا ظاهرا نشانه هایی از محبتی دارد که روانشناسان به تعبیر افراط می‌کنند. به گونه ای بحث را مطرح کردم که شاید بچگانه باشد، اما منظورم اینست که تنها بندگان خاص خدا آنهایی اند که دارای محبت سرشارند و این محبت را به سمت اله خود نشانه گیری می‌کنند. ۲. براستی چه رازی در عبد بودن نهفته است که انسان با این دریای وجودی بهترین حالت را برای خود عبد بودن می یابد و بهترین انسان را در تشهد، اول به عبد بودن و بعد به رسالتش یاد می‌کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در صدرا می‌یابیم که ما نسبتی با خداوند با امکان ذاتیِ خودمان داریم که آن امکانِ انسان‌بودن و انسانیت ما است و در نتیجه نسبت ما با خداوند در نسبتی است که او ما را در انسانیت‌مان خلق کرده و در نسبت با دیگر انسان‌ها، تنها با وجه انسانیت آن‌ها ما رابطه خدایی با آن‌ها داریم. ۲. این انسانیت در نسبت با خدا تنها در عبودیت متعیّن می‌شود وگرنه توهّم است. موفق باشید

37600

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: جانم این حجم از دلهره، اظطرار، اضطراب، نگرانی، بی قراری، تشویش، دلتنگی، غم، لابه، استغاثه، تضرع، دعا برای سید اولاد پیغمبر چه زیباست. خدا سید ابراهیم رو حفظ کنه ولی اولاد پیغمبر با اولاد پیغمبر چه فرقی داره؟ واقعا این اولاد پیغمبر با اون اولاد پیغمبر فرقی نداره؟ آه آه و صد آه که من هیچوقت برای اون اولاد پیغمبر که پدر زمان بندگان خداست تا این حد مضطر نشدم و با تمام قلبم دعا نکردم در پدر بودن او شکی نیست شاید من بنده خدا نیستم که برای غیبت و مصیبت سرپرستم بی تاب نیستم یا خودم رو محجور نمی دونم و احساس نیاز نمی کنم. اگه مستقلم از سرپرست و ولی زمانم که وای بحالم اگه بنده خدا نیستم، بنده کی یا چی شدم؟ خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم؟ من نسبت به امام زمان غائب غریبم بی تفاوتم و نسبت به چند ساعت بی خبری از سایه مرد حقیقی زمان بی تاب. آه چه دروغ غم انگیز مقدسی حقمه که بی تاب پایین‌تر باشم چون لایق استغاثه غیبت جان عالم نیستم و همین غنیمت حال منه ولی نیمه خالی لیوان بدجور تو ذوق میزنه. پرسیدم چه کنم عاشق بی قرار شم که خواب و خوراک ازم گرفته بشه منظورم همین حس و حال الآنمه ولی انگار هربار تو یه مصداق ضعیف‌تر خودش رو نمایان می کنه حال عجیبی که نمی خوام سر از سجده تضرع بردارم تا خبر خوش رو بهم بدن اما هر بار مثل اسپند رو آتیش به خبرها نگاه می‌کنم و از بی خبری بی تابتر از قبل میشم که مومنی از دوستان معشوق (رجائا) در چه حال و روزیه و سرنوشت باقی مومنین در فراقش چی میشه کاش قبل از مرگ بی قراری برای اونی که باید رو درک کنم بنظرتون ممکنه؟ چه بلایی سرم اومده جانم؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان از فقدان اولیای الهی که مأمور اصلاح مسلمین در مقابل استکبار هستند، این‌چنین بی‌تاب می‌شود؛ حکایت شعور و وجدانی در صحنه است که خبر از آینده‌ای امیدبخش دارد این انقلاب، صفحه گشوده توحید است، با ظهور مردانی که اشاره‌هایی هستند به سوی عرش که با بودن‌شان مأمور نمایش حقیقت توحیدیِ عرش‌اند، در جهان سیاست، تا تاریخی به ظهور آید که حکایت حضور انسان کامل «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» می‌باشد و با شهادت‌شان که برگشت به مأوایِ عرشی‌شان می‌باشد ما را متوجه عرش می‌کنند. موفق باشید

37534

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده:  گاهی حس می‌کنم عمرم تمام شده است و هیچ حس معنوی برای خود و دیگران نداشته‌ام. این حس منجر به استرس شده. چاره چیست؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این منحصر به جنابعالی نیست. این مربوط به بشر این دوران است و ظرفیت های بیشتری که در خود دارد و نیاز است که به آن‌ها جواب دهد. در این مورد خوب است که به مباحث «نیست‌انگاری» رجوع شود https://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C موفق باشید

37507

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت محضر استاد عزیز: عرض تسلیت و تعزیت بمناسبت شهادت رئیس مذهب جعفری حضرت امام جعفر صادق (ع) محضرتان خواستم بپرسم؛ در برخی از ایام شهادت حضرات معصومین (علیهم السلام) همچون دهه عاشورا دسته های عزاداری در سطح شهرها و روستاها شکل می‌گیرد، یادم هست در یکی از جلساتتان شکل گیری این دسته های عزاداری رو به استثناء ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) که می‌بایست در پرشورتر برگزار شدن آن تلاش نمود، نوعی بدعت قلمداد فرموده بودید، نظرتان رو در این خصوص مطرح بفرمایید سپاسگزار میشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما دستور داده‌اند آن نوع عزاداریِ خاص که برای حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» با سینه‌زدن و دسته راه‌انداختن، به جهت روش خاصی که آن حضرت در صحنه کربلا داشتند؛ منحصر به ایشان باشد و در عزاداری سایر ائمه«علیهم‌السلام» همان روش عزاداری سنتی که به ذکر مناقب ایشان مشغول ‌شویم و متوجه نقش تاریخی آن بزرگواران باشیم. موفق باشید

37477

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم! فرض کنیم من رفتم بهشت. آخرش چی؟ آیا نعمات بهشت دلم رو نمیزنه؟ میگن اونجا گرسنگی و تشنگی و. .. نیست. خوب وقتی تشنه نیستی لذت آب خوردن چی میشه؟ وقتی گرسنگی نیست لذت خوردن چی میشه؟ اونم حیات و زندگی که آخر نداره! وقتی که بهشت فقط یه رنگه. اونم فقط رنگ خوشی. گیرم که بگی لقای خدا! لقای ذات که محاله. بگی لقای اسمای خدا آخرش تا کی؟ اینکه پایانی برای زندگی آخرت نیست و مرگی نیست هم خوبه هم بد. اگه اونجا هم روزمرگی در بهشت باشه، خودش نوعی مرگه. تا وقتی توی دنیا هستی طمع بهشت و ترس از جهنم انسان رو به حرکت در میاره. اما در آخرت چی! آخرتی که آخر ندار چی میشه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تصورات از بهشت که می‌فرمایید به معنای همین دنیا می‌باشد و مسلّماً مطلوب فطرت هیچ کس نیست. عرایضی که در شرح سوره واقعه شده می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای فهم حضوری که به نام بهشت برای اهل ایمان در پیش است. اشاره‌ای نیز در جلسه اخیر «یا هشام» در رابطه با معنای حضور در بهشت، شده است می‌توانید نظری به آن بیندازید. موفق باشید 
https://lobolmizan.ir/sound/689?mark=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87و 
https://eitaa.com/matalebevijeh/16610
 

37376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام خدمت شما! با توجه به آنکه مدرکات حصولی به مدرکات مابلذات که حضوری انسان است، برمی‌گردد. آیا می‌شود گفت که انسان همیشه دارد خودش را درک می‌کند. بعبارت دیگرانسان همیشه از دریچه وجود خودش با بیرون از خودش ارتباط دارد. شاید بتوان گفت که ادراک حضوری یعنی عالم درون یعنی ذات من. عالم خواب یعنی درون ذات انسان. من وقتی که در خواب هستم با خودم روبرو هستم. مطالب بالادرست است یا نه؟ اگر نادرست است کدام بخش نادرست است؟ با تشکر از وقتی که برای پاسخ گویی به سوالات می‌گذارید. دوستدار شما!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال 37375 عرض شد به هر حال در خواب، قوه خیال انسان در میان است و اگر انسان در بیداری، نفس ناطقه خود را با معارف الهیه تربیت نکرده باشد، قوه خیال او میدان ظهور توهّمات می‌شود هرچند آن توهّمات زیبا هم که باشند حکایت دروغینی را مقابل ما شکل می‌دهند. موفق باشید

36890

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

به نام حضرت دوست سلام علیکم و رحمة الله: اگر بخواهیم ولایت و امامت رو به صورت ریشه ای با کتب فلسفی و عرفانی حل کنیم چه کتابی رو معرفی می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» که روی سایت هست ان شاءالله برای شروع می‌تواند مفید باشد. موفق باشید

36869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

ابلیس به آدم گفت میوه ممنوعه را بخور! باید اولا پرسید چرا صدای ابلیس را شنید و سخن ابلیس او را به تصمیماتی رساند سپس پرسید چرا تزلزل درونی آدم در خواسته ای از زبان همسرش او را به نتیجه رساند؟ جواب هر دوی این ها در یگانگی آدم با ابلیس و حوا می باشد، آدم هر دوی آنها را در خود داشت و آنها هر دو ظهورِ نَفسِ حضرت آدم بودند؛ آدم خودش انسان و شیطان است ما خودمان انسان و شیطانیم این ما هستیم که از شرق تا غرب بهترین و بدترین حاضریم تنها راهِ حل، غلبه بر شرق و غرب خود است . حال نمی پرسی چگونه می توان غالب بود که جاودان باشی و «حقیقت» تو را اصلیت؟ اسرائیل و آمریکا خودِ ما هستند همانطور که فلسطین و یمن و حزب الله خودِ ماییم آگر ما این واقعیت را می پذیرفتیم دیگر برای سلوک مان دچار زمین گیری و کُندی و خودخواهی و اکثر خطاها نمی شدیم و از بزرگ شدن نمی هراسیدیم، خودِ بزرگ شدن لازمه ما برای سلوک بشرِ آخر است. من این جملات را در حالی یافتم که از شرق تا غرب خود یعنی آمریکا تا انقلاب اسلامی قرار گرفتم تا فهمیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بی‌حساب نیست که به ما فرموده‌اند: «در تو نمرودی‌ست در آتش مرو / رفت خواهی اول ابراهیم شو». موفق باشید

36866

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: در روایت می‌فرماید که در محضر عالِم ساکت باشد تا خود عالم به تو چیزی بگوید. آیا نمی‌شود گفت که طبیعت هم به عنوان یک عالِم همینگونه هست یعنی انسان برای تفکر در طبیعت باید در انتظار سخنی باشد تا خود طبیعت با انسان صحبت کند که شاید این به واسطه قوه حدس باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نکته خوبی است. موفق باشید

36491

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در بحث وحدت وجود اگر ما وجود را فقط خدا بدانیم و کثرت را در مظاهر برده و از آنها به عنوان نمود یاد کنیم، آیا من به عنوان نمود، می‌توانم احساس وجود کنم؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما در «وجودِ» خود عین ربط به وجود مطلق خود را در عین آن‌که هیچ نیستیم جز ربط؛ می‌یابیم آن‌گاه که بتوانیم از کثرت ماهیات عبور نماییم. موفق باشید

36144

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب: استاد چطور بفمیم صفتی، یا رذیله ای در وجودمون ملکه شده یا نه؟ و اگر (پناه برخدا) ملکه شده چطور باهاش مقابله کنیم، چطور از بین ببریم؟ اصلا امیدی به ازبین بردنش هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این دنیا که میدان انتخاب است، همواره امکان تغییر هست حتی تغییر ملکات. و از این جهت با نظر به سیره معصومین «علیهم السلام» که نماد کامل ابعاد متعالی انسان می‌باشند؛ می‌توان از هر رذیله‌ای عبور کرد. موفق باشید

35960

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: تو جمعی از «خودت باش» سخن می‌گفتم بواسطه چهره مذهبی و حامی نظام بودن اعتراضی شد. گفتند «خودت خودت باش» برای مردم ما خیلی آشناست قبلا هم گفتند «دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست» خنده حضار فرا گرفت در جوابشون یه چیز نوشتم که شاید جالب باشه! گوینده؛ «دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست» خنده حضار 😂😂😂😂😂😂 اما من که با خنده دیگران عادت خندیدن را چند وقت پیش ترک کرده ام! بودم فکر کردم!!! راست می‌گفت وقتی بچه بودم تو ادبیات نوشته بود «گاه» یعنی محل! دانش گاه = محل دانش می‌باید می بود اگر دانشگاهی که دانش گاه نباشد دانشگاه نیست! راست می‌گفت! دانشگاها خیلی وقت بود که محل کسب دانش نبود، محل کسب هر چیزی بود جز دانش! من که با حضار نخندیده بودم! سخت گریه ام آمد ازین درد! تو برادر دردت نیآمد؟ من زود گریه ام می‌آد تو گریه نمی‌کنی نکن اما حداقل دردت را انکار نکن! ما باید گریه کنیم به حال خودمان که هنوز در ادبیات پنجم گیریم و از هرچی بیشتر نمی‌فهمیم بیشتر می‌خندیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هرچه بیشتر نمی‌فهمیم، بیشتر می‌خندیم. زیرا زندگی را که راهی است گشوده به سوی توحید، گم کرده‌ایم وگرنه می‌توانیم خودمان باشیم و به گفته کی‌یرکگور: «خود باشید و خود شوید» نسبت به استعدادهایی که در خود دارید. موفق باشید

35919

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: مریض بد حال دارم، ممنون اگر دعا بکنید، خراب کردم آقاجان، وقتی ذی القربای من در مضیقه ی مال بود من دلمشغول خریدن و خوردن مارکها و مدرن ها! بودم به خیال خودم، و هیچ خبر از حال خلوتِ خانه آنان نداشتم، وقتی گرفتار غم دنیا بودند و هستند من گرفتار غم آخرت خودم و دنیای آنان نبودم، بلکه من فقط گرفتار غم خودم می خواستم باشم و به کسی جز خودم فکر نمی کردم؛ همین خودی که اینقدر بیچاره و ذلیلم کرده!! از آنطرف خودم باعث غم و مشکل بیشتر آنان هم بودم بعضی وقتها، و اندوه یا مشکلات بزرگی برایشان درست کردم، دلم به کجای دینداری ام خوش باشد دیگر؟ باید اصلا شرم کنم که یا جابر بگویم! شده ام مصداق عینی الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و هم یحسبون ان یحسنون صنعا! دیگر چه جای جبرانی؟ واقعا دیگر چه جای جبرانی؟ چه برای من چه برای آنها.. شدم طلبکار اطرافیانم و طلبکار یکسری آدم دیگر؛ از آنطرف به فرموده امام جواد عزت مومن در بی نیازی اش از مردم است... باور کنید اگر حواسم به این کارهای زشتم باشد و در حضورم بماند اینطور کارهایم؛ آنوقت اگر خدا هم باز ببخشد و به بهشتش بخواندم دلم نمی خواهد بروم؛ جهنم بعضی وقتها طعم شیرینی دارد؛ باید نوش جان کرد تا حال آدم سر جایش بیاید. دعا کنید حالا که من کار مفیدی برای اطرافیانم نکردم و آنها هم گرفتارند خدا گرفتاری دنیاشان را رفع کند که دغدغه شان آخرتشان بشود؛ دعا کنید خدا بیشتر و دائما حال مرا بگیرد؛ من جهنم‌لازمم فعلا تا بعد ببینیم چه می شود، خلاصه اینکه خیلی از این بی خبری احوال ذوی الحقوقم شرمنده ام و افسوس که این شرمندگی خانه در جانم ندارد و شرب مدامم نیست؛ گاهی مست توبه می شوم ولی این مستی افسوس که دوام ندارد و مدام نیست، خودم را دارم بازی می دهم و باکم نیست، وای بر من این من اصلا به درک آقاجان؛ برای رفع اندوه اطرافیانم دعا کنید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله خداوند راهی برای جبران کوتاهی‌ها مقابل‌تان می‌گشاید با تواضع و ایثاری که پیشه می‌کنید. موفق باشید

35843

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و احترام! من سوال کننده پرسش ۳۵۸۴۲ هستم. در رابطه با سوال مذکور برداشت های به ذهنم رسیده است. لطفاً راهنمایی بفرمایید. اینکه کلا در جهان هستی، یکی بیشتر نیست. این حقیقت خداوند است. و این خداوند ذاتی است که هیچ نشانی از او نیست. بعد این خداوند تجلی می‌کند. تجلی اول احدیت، تجلی بعدی واحدیت و ... تا به اعیان خارجی می‌رسد. که اعیان خارجی همان خداست که در اعیان خارجی ظهور کرده است. پس در سرای هستی فقط خداست با تشکر! .

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چگونه می‌توان اعیان خارجی را همان خدا دانست، در حالیکه خداوند هستی مطلق و کمال مطلق است. موفق باشید

35565

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: بابت پراکنده‌گویی این قلم ناچیز و نارسایی اش عذرخواهم اما دوست داشتم حرف دلم را - که سخت است بیانش- درمیان بگذارم: بهتر است از همه چیز بگذرم و دل بسپارم به تنهایی خویش، زیرا تنها زاده شدم و تنها به خاک سرد گور سپرده می‌شوم! به قول شهید آوینی «بگذار اغیار هرگز در نیابند» که این تنهایی به من چه حالی می‌دهد! ای آنکس که نمی‌گذاری به حال خویش باشم و به درد خود بمیرم و از من می‌خواهی حال که دیگر کار این جهان یکسره شده است و نیرویی نیست که ما را با خود ببرد، دل به جیفه ی بی مقدار تو بسپارم و دستهایم را در کازار وهمی ات پیر و کهنسال کنم! بگذار از تنهایی خویش با خود سخن بگویم! پس با من سخن بگو ای من! به من بگو با کدامین سخن می‌توانم تو را به راه بیاورم تویی که روزی سر به راهی و روز دیگر دور افتاده و غمگین. این درد را نمی‌خواهم به کسی بگویم که دلسوزم باشد، می‌خواهم با همین تنهاییم در میان جمع، شاد باشم! و به تو ای خدایی که می‌خواهی مرا از تنهایی به در آری و هر شب به سنیه من می‌کوبی «که بیا و در جمع ما یاران و یاوران شاد باش» بگویم «اللّهُمَّ لَاتَمْکرْ بِی وَلَا تَسْتَدْرِجْنِی وَلَا تَخْدَعْنِی» با این سرود رقصی کنم و بگویم من از آزاد شدگانم! حال است که دلم می‌خواهد جانم را فدایت کنم. هان منی که فسرده بودم و غمگین در جمع خودم با خودم شادم و به سراغتان میایم، زیرا می‌توانم دلتان را بدست آرم و راه دل آدم ها از همه بیشتر می‌دانم زیرا این راه را تا آخر با خودم رفته ام. هر بار که دلم می‌گرفت راز گشودن گره اش را با دستهایی غیر از دستهای خودم نیاموختم! نبود لیلی دروغینی که دلم را شاد کند. من بودم و من بودم و حال این منی که تنهای تنهایم، قدرتی یافته ام که هیچ یک از قهرمانان قوی هیکل که سر آخر محتاج تبسم دروغینتان است ندارد. به راستی این قدرت چیست؟ قدرتی که آدمی با خودش و در خودش می یابد و با آن خانه دل را میآراید و با خود صفا می‌کند و آینه که صاف شد جلوه ی خدا آرام آرام به سینه‌ات راه می یابد و دل مرده ات را - که باید هم مرده باشد و اگر نمرده باشد باید به خودت تردید کنی - به فیض دیدار حق رهسپار می‌کند. بی آنکه نه دستی داشتی و نه پایی برای رفتن به سوی آن خدا... خود به سراغت می آید و آنگاه لحظه ی شهادتت فرا می‌رسد از آن جنس که رهبرم گفت: نمی‌گویم شهید بشوید، خدا کند شهید نشوید! مثل شهیدها زندگی کنید" و من می‌دانم که شهدا غریب بودند و اکنون با این تنهایی خودخواسته ای که مرا در برگرفته‌است، در راه تو عزمی یافته ام که هیچکس نمی تواند مرا تکان هم بدهد!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إن شاءالله با مباحث مطرح در سوره انسان، خود را با خود آشنا کنید افقی در مقابل‌تان گشوده می‌شود که اگرچه از شما دور نیست ولی برای حضور در آن افق، خوب است که همتی جانانه در پیش گیرید. https://lobolmizan.ir/sound/844?mark=%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%D8%AF%D9%87%D8%B1 . موفق باشید

35455

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من حیات مادی را احساس می‌کنم. اما حیات برزخی، حیات عقلی و از آن مهمتر حیات خدا چگونه اثبات می‌شود؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رجوع شود به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی ان‌ها که روی سایت هست. موفق باشید

35429

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: ممنون از سخنرانی ها و مطالب ارزشمند. شما در سخنرانی خود بنام زمان در برزخ گفته بودید که این مسئله رو در شرح خطبه ۱۸۳ نهج البلاغه فرموده اید بنده این شرح خطبه ۱۸۳ رو پیدا نکردم اگه ممکنه آدرس دانلود آن را برای بنده بفرستید. تشکر فراوان

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه هنوز روی سایت قرار نگرفته. توصیه شد در اسرع وقت این کار بشود. البته می‌توانید با تماس با جناب حاج آقا نظری به شماره 09136032342 از ایشان بخواهید تا سی‌دیِ آن را برایتان ارسال کنند. موفق باشید

35277

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: در دنیا مثلاً من از خانه عازم مدرسه می‌شوم. این رفتن همراه رفتن با دو پا هست. آیا در برزخ و قیامت اینچنین راه رفتنی وجود دارد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن‌جا حضور است و اراده حضور، هرچند آن حضور به صورت پا و دست به ظهور آید. موفق باشید

35261

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام حضور استاد محترم: استاد ما بعضا در بعضی مذهبی ها روحیاتی می بینیم که باعث زدگی و فاصله گرفتن ما از آن ها می شود. مثلا کسانی که دائم دیگران را در حال ریا و عدم اخلاص می بینند، دائم به قضاوت هستند، تکان می خوری ریا می بینن، چپ و راست عدم صداقت را در دیگران می بینند. سوال اول: نمی دانم چرا این طور هستند. و سوال دوم: چون این افراد دائم با قضاوت هایشان باعث آزار و اذیت می شوند و قوه خیال ما را به خودشان مشغول می کنند، آیا فاصله گرفتن کار درستی هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه! نباید فاصله گرفت ولی دوستانه باید متذکر شد که تا آنجا که ممکن است کار مؤمنین را باید حمل بر صحت کنیم و وجهی یا وجوهی را در اعمال افراد مدّ نظر قرار دهیم که حاکی از صدق نیّت آنها است. خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را که در این مورد چه اندازه موفق بودند. موفق باشید

35093

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد بزرگوارم: وقتتون بخیر. در فقه مطرح شده اگر پدر و مادر یا فرزندان مشکل مالی داشته باشند واجب النفقه هستند، حالا اگر خواهر و برادر مشکل مالی داشتند و زندگی سختی بگذرانند واجب النفقه نمی‌شوند این یعنی کمک نکردن به اونها عقاب و گناه نیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آن که نسبت به والدین وظیفه مستقیم داریم، نسبت به خواهران و برادران از این جهت وظیفه مستقیمی نداریم ولی به اعتبار آن‌که بتوانیم به آن‌ها کمک کنیم مسلماً در مسیر صله رحم که زیباترین نحوه عبادت است قرار می‌گیریم. موفق باشید

38504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیز: عادات رفتاری که در انتخاب بنده تاثیرگذار است در مورد شهوات وغضبها و ترس ها و... مثلا بنده انسان پرخوری هستم یا در ارتباط با انسانها رفتار خوبی دارم. اینها به مرور با تکرار سَبکی خاص ملکه انسان میشه و دفعات بعد انسان شاید بدون فکر خاصی در موقعیت ها همان رفتاری تکراری ضبط شده درونش را تکرار می کند. آیا تقریبا می‌توان گفت این همان نامه عمل انسان است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همه عقاید و اخلاق و اعمال ما در قیامت طبق قاعده معاد جسمانی، صورت به خود می‌گیرند. موفق باشید

38416

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: آیا درست است که بگوییم: «وقتی من دستم را بالا می‌برم قدرت را می‌بینم. وقتی ماشین حرکت می‌کند من قدرت را می‌بینم. وقتی جاذبه زمین را می‌بینم که اشیا را نمی‌گذارد بالا بروند، من قدرت را می‌بینم. الکترون را می‌بینم که مجبور است به گرد هسته دور بزند من قدرت را می‌بینم و...مثال های زیاد دیگر. من در این صحنه ها و مظاهر قدرت را دیدم. قدرت صفت ذاتی خداست. صفات عین ذات هستند. نتیجه آنکه من خدا را در مظاهر دیدم.» آیا مطالب بالا درست است؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیاری از این نوع قدرت‌ها می‌تواند نسبی و اعتباری باشد و آن‌طور که در «برهان صدیقین» روشن شده، قدرت خداوند، ذاتیِ او است. موفق باشید

نمایش چاپی