با سلام خدمت استاد عزیز: در طی یکی دو سال اخیر سوالات زیادی از جنابعالی پرسیده می شد با این مضمون که افراد دچار گرفتگی روحی و افسردگی و... شده بودند که جنابعالی در همه موارد جوابتون این بود که اینها مقدمه یک گشایش و نگاه به افق بلند در این تاریخ نیست انگاری است و...(به این مضمون) من خودم از این نوع جواب ها متعجب بودم. و خودم هم کم و بیش درگیر آن مشکلات روحی بودم. تا اینکه سال گذشته این گرفتگی های روحی به اوج خود رسید بطوریکه نه حوصله خواندن کتاب و.. و نه حوصله گوش دادن به سخنرانی ها و یا مجالس مذهبی را نداشتم. تا جایی که با خود می گفتم متی نصرالله. و از مشکلات زندگی در ذهن خود شکایت و گله داشتم و... غافل از اینکه این گرفتاریها مقدمه یک فتح بزرگ است و «اَلا ان نصرالله قریب» تا جایی که دچار بی خوابی ها و ترس های عجیب و غریب شدم. اما کم کم اوضاع تغییر کرد و نتیجه آن سختی ها انس با تفسیر المیزان شد که واقعا زندگی انسان را توحیدی بار می آورد و الان که نزدیک ۴۰ سال دارم حسرت می خورم که چرا زودتر سراغ این گوهر نایاب نرفتم. (ضمنا این را هم بگویم که به مدت محدودی - ۱۵ ماه - زیر نظر روانپزشک قرص مصرف می نمودم که ابتدا فکر می کردم این کار ناپسند است اما بعد فهمیدم مغز انسان هم بعضی مواقع مثل بقیه اعضا بعضی مواقع دچار کمبودهایی می شود که نیاز به کمک دهنده دارد.) لذا دوستانی که در مسیر هستند نگران این امواج نباشند و ان شاءالله به ساحل آرامش می رسند. البته در حال حاضر هم مشکلات قبلی کم و بیش هست ولی نگاه و افق تغییر کرده است. الان ناراحتی ام اینه که چرا کمتر وقت پیدا می کنم برای مطالعه المیزان و دوست دارم بیشتر وقت خود را با آن بگذرانم. استاد اگر سرعت مطالعه کم باشه اشکالی نداره؟ مثلا این جوری پیش برم شاید تا چند سال دیگه تموم نشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این دقیقاً همان نکتهای است که در مواجهه با سؤال 37138 عرض شد. و البته با همان رویکردی که در جواب آن سؤال بر آن تأکید گردید. موفق باشید
سلام و رحمت خدا بر شما استاد بزرگوار: پیشاپیش رسیدن ماه مبارک رمضان رو تبریک عرض میکنم و از شما التماس دعا دارم. ان شاءالله اواخر اسفند راهی سفر کربلا هستیم اگر امکان داره نکته و راهنمائی بفرمائید برای بهره مندی بیشتر از این سفر و اینکه بشه کوله بار رو توی این سفر بست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید با امید به لطف الهی در بستر شخصیتهای معصوم جلو رفت و باز جلوتر. در این مورد خوب است به جزوه «همراه با زائر عتبات» https://lobolmizan.ir/leaflet/179?mark=%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید وقتی تو برنامه شخصی شکست میخورم و میل به انجام کاری که میدونم درسته ندارم، مثلا ابتدای روز می خوابم. لذا بعد از چند روز تکرار اشتباهم از خودم بدم میاد، حالم خیلی بد میشه و از تغییر خودم و نهایتا از خداوند دچار یاس پنهان میشم. میل به گناه و لجاجت با خودم پیدا میکنم و میل به عبادت و نماز هم کم میشه. کارهای دنیایی هم گره میخوره، دوست دارم تنها باشم و کتاب بخونم. حال روحی و جسمی ام خیلی بد میشه. حتی حوصله زیارت مشهد و... ندارم چون حالم خیلی بد میشه. چطور میشه نجات پیدا کرد؟ ممنونم از شما. عاقبت به خیر شوید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه انسانها باید مطابق ظرفیت گسترده خود عمل کنند تا همچنان میل به جلو داشته باشند. پیشنهاد میشود بعد از مباحث «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن، به عرایضی که در رابطه با سوره «التین» شد، رجوع فرمایید. https://lobolmizan.ir/sound/928?mark=%D8%AA%DB%8C%D9%86 موفق باشید
نفس اماره راهی برای رسیدن به خدا، ما همیشه از نفس اماره به بدی یاد می کنید اما آیا اگر این نفس نباشد که ما را به کاری فرا بخواند که نباید است و ما در مقابل آن به خدا پناه آوریم و با عزم و اراده به مقابله به آن بایستیم میتوانیم به آن مقام های بالایی که وعده آن داده شده است برسیم آیا این درست است که شهدا چون از سیم خاردار نفس خویش گذشتند؛ توانستند از سیم خاردار بگذرند. پس آیا می توان گفت این نفس اماره است که خدا آن را در ما قرار داده است تا به آن ظرفیتی که خدا ما را می خواهد برسیم تا بتوانیم آن ظهور تجلی بخش را ببینیم و آیا این حضور است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نظام الهی، وجود شیطان و یا در نفس انسانی، وجود نفس امّاره لازم است. اشکال در آنجا پیش میآید که ما اسیر آن گردیم. به گفته بزرگان: این وجود شیطان بود که او همچنان وسوسه کرد تا سالکان راه حقیقت با مقابله با آن وسوسهها، راهِ انس با خدا را یافتند. موفق باشید
مساله چیست؟ به نام خدا همین جا که گفتم مساله چیست همین مساله رو انگار گم کردم انگار که در درون من همه چیز پا به فرار گذاشته و برای یادآوری هر آنچه که الان بود و گویی الان هم نیست؛ باید فشاری به ذهن آشفتهام بیاورم ذهنی که تمام زنگهای هشدار در مغزش روشن گشته و هر چیزی که قصد دارد زندگی را به بیزندگیای ابدی تبدیل کند و حتی انسان را برده خود کند انسانی که یک بیچارگی از خود را و از تمام قلعههای وجودی خود به نظاره نشسته که این بیچارگی را چگونه دوا کند بدون آنکه دچار عوارض پس از دارو شود بدون آنکه سرگیجهای نسیبش شود و دوباره او را از ایستادن و حرکت بازدارد انسانهایی که از بی سر پناهی به پناههای بیپناه پناه بردهاند چگونه میتوانند باشند آخر؟ مگر میشود بی پناه به بی پناه پناه ببرد و آرامش یابد؟ چه باید کرد در این زمانهای که در این گِل و گیرِ بیگانهیِ عالَمِ ناشناختهای که در بن بست انسان مانده و حتی انسان را در شناخت کمتر از خود کوچک کرده انسانی که از سوالهای تکراری هر روز و هر شبش خسته و ملول گشته و نمیتواند حتی خود را برای خود دریابد و این انسان در دوگانگی عالم مانده و رها شده که، که حتی این دوگانگی هم، مخفی شده در میان تمثالهایِ بیمثالِ بیجانش گُلی که بر روی پرده وجود دارد دیده میشود اما آیا آن گُل گُل است؟ پس من میخواهم بدانم گُلهای واقعی کجایند و از کجا بدانم که این گلها گلهای واقعیای هستند که مرا به سمت و سوی حقیقت میبرند و زندگی را برایم زندگیای میکنند که حتی معنای زندگی را میتوانم در خود زندگیای که زندگی حقیقی بوده بیابم شهدا افسون گل سرخ را چگونه تشخیص دادهاند؟ تفکر؟ به من بگویید این تفکر را از کجا در خود و در لایههای زندگیم بیابم که حتی این تفکر هم من را مورد فراموشی و پیچاندن قرار ندهد؟ وقتی همه چیز در شکاکیتی فراگیر در ذهن به پیش میرود؛ پیشِ رفتی که این شکاکیت تمامیت مغزت را میجود و حتی تو را خرد میکند به علاوه رنگ باختنهایی که همین الان همین متن را برای یک انسانی چون من رنگ باخته میکند زندگیهایی که در چند کلمه خلاصه شده و با چند کلمه از بین میرود تنفرها و دوست داشتنهایی که در میان انبوه کلمات روانه شده اما بیجان و دار است طنابی که خرخره انسانها را میبرد بدون آنکه خونی بر روی زمین ریخته شود اره متوجه شدم که من با عقلم کافر شده ام تو این چند روز ولی آخه به منی که از پس همه دنیا باعقلم اومدم جلو و با همین عقل خیلی از چیزهای اطرافم رو انتخاب نکردم چجوری عقلم رو بزارم کنار و دیونه شم؟ اگر اون چیزی که میگین دیونگی نیست پس چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در این میدان که در آن حاضر شدهاید خود را از دور نشان میدهد، همان حاضرشدنی است بسی جدّی در نزد خود، به همان معنای «حضور اکنون بیکرانه جاودانه» که هرکس میتواند در نزد خود به بنیادیترین بنیاد حاضر شود و این با معرفت نفس گشوده میگردد به همان معنایی که مولایمان حضرت علی«علیهالسلام» فرمودند: «لا تَجهَلْ نَفسَكَ ؛ فإنَّ الجاهِلَ مَعرِفَةَ نَفسِهِ جاهِلٌ بِكُلِّ شَيء» به خويشتن ناآگاه مباش؛ زيرا كسى كه خود را نشناسد، هيچ چيز را نمى شناسد. پیشنهاد میشود در این رابطه به کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: وقت بخیر. نظر حضرتعالی راجع به علامه حسن زاده آملی و کتب ایشان چیست؟ شخصی گفت وارد سیر مطالعاتی ایشان نشوید، ایشان انحرافات زیادی داشتند و کتب ایشان را نخوانید. ممنون از شما استاد بزرگوار
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت الله حسن زاده «رضوان الله تعالی علیه» یکی از نمونه های فوق العاده متعالی در بستر تعالی مخاطبان خود هستند. مردی که نمونه کامل توحید و صفای ایمانی است. چه اندازه محرومند آنانی که از چنین مردان الهی بد می گویند!! موفق باشید
با سلام: روش تحصیلی و تربیتی دوران قدیم چگونه بوده که توانسته بوعلی سینا و فارابی و رازی و ملاصدرا و هزاران عالم دیگر را وارد جهان کند؟ آن روشمندی و آن شیوه چگونه بوده که چنین ظرفیت هایی را پدیدار کرده است؟ قطعا الان چنین چیزی در نظام آموزشی ما نیست، اگر کسی بخواهد به خواست خدا در همان فضا به صورت عملی قدم بردارد از کجا باید شروع کند و چکار کند؟ بنده خواستار راهکاری عملی میباشم اگر لطف بفرمایید. عرض خدا قوت دارم با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که اهل تفکر فرمودهاند نظام آموزشی موجود برای تربیت افرادی است که نهادهای موجود نظام مدرن را اداره کند و این غیر از نظامهای آموزشی است که برای تفکر شکل میگرفتند. حال این مائیم و آینده ای که باید افرادی تربیت شوند برای حضور در جهانی که انقلاب اسلامی به دنبال آن است که متأسفانه هنوز آن طور که شایسته است، شکل نگرفته. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: اواخر حسی دارم نمیتوانم بفهمم و شرحش دهم و نمی دانم چقدر بهش اصالت بدم، نمی دانم دقیقا کی شروع شد. شاید این جمله را به خودم نزدیک می بینم، که «جز این نمی توانم باشم». نمیدانم چیست چه حالی است. کم خوردن و کم حرف زدن برایم سخت بود ولی الان زیادیش برایم ملال آور است و نمی توانم پرخور و حرف باشم. شاغلم، منزلی دارم، خانواده دارم. احساس می کنم که تعریف کلی من شده تاریخ و مذهب و فرهنگ و سیاست و جز این نمیتوان باشم و در فضای غیر این دست خودم نیست در فشار روحی هستم. بعد از چندین سال که به مسافرت رفتم فقط جایی که تاریخی و مذهبی است را می توانم در آن نفس بکشم. به اصفهان برای دیدار شما آمدم در آن چند روز انتخابم تخت فولاد بود و... اتفاقی به گلستان شهدا رسیدم سرمزار حاج حسین خرازی و چه وابستگی عجیبی پیدا کردم. استاد من از شهید شاید فقط نوشتن اسمش رو بلد بودم اما الان احساس می کنم که جز در فضای زندگی آنها روحم در فشار سختی است. دست خودم نیست جز این نمی توانم باشم. فقط در سر مزارها و قبرستان احساس آرامش می کنم. و داستان های دیگری که شاید فقط شما بفهمید. از شغل روزمره ام و سبک زندگی ام ناراحتم احساس می کنم در درونم عربده ای دارم که باید بر سر خودم و اطرافیانم که گرفتار مکر لیل و نهاریم بکشم. ببخشید مزاحم شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید جهان خود را جهانی قرار داد بسی گستردهتر از جهانی که انسانهای دنیازده گرفتار آن هستند و حال با حضور در آن جهان به حکم «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» میتوان در این جهان هم حاضر شد و با مردم حشر و نشر داشت ولی در نسبت با آن جهان، به همان معنایی که جناب مولوی در وصف پیامبر خدا دارد: «این یکی نقشش نشسته در جهان / وآن دگر نقشش چو مه در آسمان» موفق باشید
سلام علیکم خدا قوت: اخیرا کتابهایی با رسالت الهی در دانشگاهها ورود پیدا کرده که مثلا در درس فیزیک استاد از یک مطلب علمی بتواند گریزی به مسائل دینی بزند با توجه به اینکه انسان هدف او حرکت و سیر در عوالم و در نهایت فنا و بقا و قرب الهی این مطالب نوعی التقاط نیست و انسانها را در دنیا نگه داشتن نیست؟ یا مثلا سجده فلان فائده پزشکی را دارد و البته در این فضاهای موجود که بعضا در این درسها حرفی از توحید زده نمی شود و هدف گزاری آینده بشر. شاید مسببان این تالیفات نیتشان خوب باشد اما این می تواند بهانه ای باشد که انسان را از آن اوج حضور و حرکت به سمت تعالی و خدا باز دارد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: این اشکال را مرحوم شهید مطهری به کتابهای آقای بازرگان داشتند از آن جهت که آقای بازرگان میخواستند بگویند دین اسلام غیر علمی نیست. ولی از این طریق عملاً نوعی اصالتدادن به نگاه علم تجربی بود که نمیتوان به مبناهای آن چندان اطمینان داشت. بهتر است از طریق معرفت نفس متذکر حقّانیت نگاه و دستورات دین باشیم. موفق باشید
سلام خدمت شما استاد بزرگوار: من دو دختر ۱۴ و ۱۵ ساله دارم. دختر بزرگترم اصرار داره که به تولد دوستاش بره ولی پدرش و من مخالفت می کنیم. چون مسلما بعد از اون هم نوبت به خواهر کوچک ترش می رسه و هر دو میخان به تولد دوستاشون برن. نظر شما چیه استاد؟ من دارم سخت گیری می کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: خودتان بهتر می دانید. به هر حال جوانان را بخصوص در این زمانه، نمی توان چندان محدود کرد در حالی که از طریق فضای مجازی، جهانی در مقابل آنها گشوده شده است. موفق باشید
من خسته از رهایی و بی سرپناهی ام بال و پری نمانده برایم، قفس کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به سؤال و جواب شماره 35958 بزنید. گویا هنوز بال و پری در میان است و نباید به فکر قفس بود، باید به حضور در دشتهای گسترده توحید نظر کرد. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: میخواستم اگر امکانش هست نسبت یک طلبه با مقولهی هنر را تبیین بفرمایید. با توجه به اینکه هویت طلبه را دو شأن تعلیم و تبلیغ شکل میدهد و تبلیغ نیز آن هنگام اثرگذار خواهد بود که هنرمندانه باشد، این سوال هست که نسبت طلبه با هنر چگونه باید باشد؟ در چه قالبی؟ چه مقدار؟ تفاوتی که در نسبت طلبه با هنر هست با یک هنرمند چقدر و چگونه هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بشر جدید نمیتواند خود را بدون هنر باور کند و لذا آخرین دین یعنی قرآن، با روحِ هنری خاصی کلام الهی را به ظهور آورده. از این جهت حکیمانه ولی شاعرانه سخن میگوید و با توجه به این امر باید تلاش کرد حقایق را از طریق هنر به ظهور آورد. حال چه در غالب شعر و یا هنرهایی که بشر امروز با آنها آشنا میباشد مانند فیلم آنطور که شما در شهید اهل قلم یعنی شهید آوینی ملاحظه کردید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: هیچگاه فکر نمیکردم خریدن کتاب کوچکی «۱۰ نکته در معرفت نفس» در نمایشگاهی در گوشه ایران بتواند باعث تغییر باوری شگرف در سالها بعد در این جدول وجودی کوچک گردد. همیشه دعاگوی شما و استادان بی رنگتان هستم. با وجود بی وقتی اما هرجور شده روزانه با مطالبتان در کتابها و صوتها انس میگیرم و چندین سال است با مطالبتان محشور و احساس میکنم گمشده خود را یافته ام. بعد از تفسیر حمد امام الحمدلله با راهنمایی شما وارد مباحث مصباح الهدایه شده ام به تازگی. همینطور در مسیر افتاده ام و ان شاءلله لطف حق مدد فرماید. آیا ادامه دادن به این شکل را توصیه میفرمایید که از نزدیک استادی رویت نمیکنم؟ خود کتاب مصباح الهدایه pdf اش موجود هست. التماس دعای خیر از استاد عزیز و جامع بحمدالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! همانطور که آیت الله بهجت فرموده بودند در این زمانه همین علوم معرفتی حکم استاد ما را خواهند داشت. ۲. سعی بفرمایید آرامآرام در مسیر فکری خود با کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» نیز مأنوس شوید. موفق باشید
سلام وقتتون بخیر: من چند وقتی بود که خیلی توی فاز خدا و امام و شهدا بودم ولی الان خیلی ازشون دور شدم الان خیلی راحت به چشم نامحرم نگاه میکنم، خیلی راحت فکرای بدی میاد توی ذهنم. ولی نمیتونم کنترلشون کنم و خیلی سر این موضوع اذیت میشم. احساس خیلی بدی نسبت به خودم دارم و اینکه وقتایی که میرم هیئت احساس بشدت بدی دارم بدم از خودم میاد که برای خود امام حسین نمیرم عزاداری. لطفا کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه باورهای معنوی ما با پشتوانههای معرفتی همراه شود، نهتنها احوالات معنوی ضعیف نمیشوند بلکه بیش از پیش رشد و وسعت مییابند. پیشنهاد ما آن است که با توجه به تأکید روایاتِ مکرر، از موضوع «معرفت نفس» غفلت نشود. موفق باشید
با سلام: با توجه به سوال ۳۵۶۲۲ که فرمودید: تفسیر سوره واقعه را بصورت انفسی انجام داده اید، می خواستم بدانم سایر تفاسیری که از قرآن انجام داده آید و روی سایت لب المیزان (همین سایت) موجود است، آنها هم بصورت انفسی است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اکثراً سورهها بر مبنای نظر المیزان بحث شده است مگر سورههای معدودی که البته در دل بحث، نسبت به موضوع تذکر داده میشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد گرامی محبت بفرمایید بفرمایید «فلا انساب بینهم» در آیه ۱۰۱ مومنون با «الحقنا بهم ذریتهم» در آیه ۲۱ سوره مبارکه طور چطور قابل جمع است؟ اگه بعد از نفخ صور مجددا همه از خاک برمیاییم و نسبتی بین هیچکس نیست چطور میشه آیه میفرماید ذریه مومن را به او ملحق میکنیم تا چشمش روشن شود با اینکه اعمالش کاستی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً الحاق ذرّیه به معنی الحاق آن اموری است که انسان برای خود انتخاب کرده، از آن جهت که میفرماید: «وَ كُلُّهُمْ آتيهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَرْداً» (مریم/۹۵) یعنی هرکس تنها خودش میباشد و اعمال خودش بدون هرگونه نسبتی که در دنیا داشت. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: ۱. من به دنبال جمعی از شاگردان شما استاد عزیز در شهر خودم میگردم (خرم آباد) در صورت امکان و وجود این چنین جمعی، ممنون میشوم اگر مرا راهنمایی بفرمایید. ۲. فرمودید در ارتباط با خلق از حکمت سخن بگوییم و به آیه قران که متذکر یتیمی پیامبر بود اشاره نمودید، از کجا بفهمیم کسی واقعا طالب آن است یا قصد دیگری دارد و شک را از خود دور کنیم یا زیاد و کم صحبت هایمان را چطور تنظیم کنیم؟ ۳. سرعت لازم برای اعتماد کردن به دیگران را چگونه باید ارزیابی و تنظیم کنیم؟ زود اعتماد کردن به دیگران و شبیه زمان تنهایی خود دیدن مفید است؟ اگر نه باید چه کنیم برای به تعادل رساندن این خصیصه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کسی از عزیزان را به طور مشخص در منطقهای که جنابعالی تشریف دارید، نمیشناسم. ۲ و ۳. عمده وظیفه ما آن است که با خوشبینی و از سرِ دلسوزی با افراد روبرو شویم، مگر آنکه حرکات و گفتار آنها طوری باشد که دیگر نتوان در اصلاح آنها امیدوار بود. موفق باشید
نیستم دنبال پاسخ، با سوالاتم خوشم / سیر ما امکان ندارد؟ با محالاتم خوشم / شاعری، بیپیشگی، سرمستی و عشق و جنون / بیکمالی هستم و با این کمالاتم خوشم / هر که ما را دید گفت: او غصه دارد در درون / در خودم، در زندگی، هم در رسالاتم خوشم / ثابتات آسمانها را بگو حسرت خورند / چرخهای هستم که در تغییر حالاتم خوشم / از مزیّتهای عقل منطقی صحبت نکن / شاعری هستم که دائم با خیالاتم خوشم / ۲۹ مهر ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: بخصوص اگر این خیالات، تجلیات بستان خدا باشد از آن جهت که فرمودهاند: «آن خیالاتی که دام اولیاءست / عکس مه رویان بستان خداست» و اینجا است که میتوان با خیالات خوش بود. زیرا حکایت جهانی است که خدا در آن حاضر و حاضرتر است. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: در موضوع معرفت و شناخت امام زمان (عج) و مباحث آخرالزمان و مهدویت برای خانم های خانه دار که بخواهیم صحبت کنیم چه سیر مطالعاتی را پیشنهاد میفرمایید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: معرفت نفس و شناخت خود زمینۀ درک انسان کامل میشود. در این رابطه خوب است سری به کانال «معرفت نفس» بزنید و بررسی بفرمایید سخن کدام اساتید با ذوق شما و دوستانتان همراه است. اگر بشود هر کدام از افراد صوت آن جلسه را قبل از حضور در جلسه گوش بدهند و جنابعالی محور بحث را تبیین و تشریح آن جلسه قرار دهید، ان شاءالله مؤثر خواهد بود https://eitaa.com/marefatenafs_10nokteh. موفق باشید
سلام: یک نکته ای در جلسات اخیر جنابعالی و همینطور رهبر انقلاب توجه بنده رو جدی جلب کرده! شدت و وسعت مسائل جلسات بیش از حد معمول که قبلاً این وسعت نبود و این نشان دهنده ظرفیت بیشتره جهان و انسانهاشه. فقط یک نکته برام سئوال شده: این وسعت زیاد در همه آفاق و انفس باید اثرات جدی روی جهان بذاره؛ چرا که متحول شدن جهان را انسانهای آن شکل میدهند در حالی است که آنها تغییر کرده اند. تا حالا ندیدم شما یک نظری در مورد مثلاً وقوع دوباره جنگ یا دلایل کافی برای اینکه اصلا از جنگ نظامی عبور کردیم و وارد یک نوع دیگری از رخ داد ها بشویم، گفته باشید؟! شاید این اشاره افق حرکتی ما را به سوی درست تر نشانه بدهد و میدان جدیدی را بگشاید. بهرحال چه آنرا از زبان شیرین شما یا رهبری بشنوم بدانید از شنیدن آن، پوزیشن و چگونگی حضور اجتماعی جدید و میدان حضور جدید برای سیر کردن تاریخ وجودم را بدست می آورم و سخت برای به روز شدن موقعیت منتظرم. هرچند یاد گرفتم صبوری در عین انتظاری شیرین را پیشه کنم. به همان معنایی که از شما آموختهایم که انسان همانی باید باشد که وجودا هست و بهترین نوع بودن و زندگی کردن بودنی است که همان وجود ذاتی ابدی اش است، همانی که بوده و بیشتر میشود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با انقلاب اسلامی تاریخی آغاز شده که حکایت از آیندهای دارد غیر از آیندۀ سراسر توهّمی که جهان استکباری مدّ نظر آورده که، عین بیآیندگی میباشد. و از این جهت باید همۀ اموری که در مقابل انقلاب اسلامی پیش میآید با نگاه تمدنی مدّ نظر داشت، نگاهی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظر دارند و از این جهت آمریکا و ترامپ و اسرائیل و نتانیاهو عددی نیستند که ما مشغول آن شویم. همۀ تلاش آنها را در راستای مقابله با حضور تاریخی انقلاب اسلامی به آینده باید بدانیم از آن جهت که متوجۀ حضور تاریخی انقلاب اسلامی در آیندۀ این جهان میباشند و از این جهت از حرکات آنها منفعل نمیباشیم و با متانت و صبر، کاری که شروع شده است را جلو و جلوتر میبریم با نظر به مردم آزادۀ جهان که سخت شیفتۀ ایران انقلابی این تاریخ هستند و بقیه را به چیزی نمیگیرند. موفق باشید
بسماللهالرّحمنالرّحیم. محضر استاد، جناب آقای طاهرزاده (دامتبرکاته) سلام علیکم: اینجانب پژوهشگر مسلمان در یکی از نهادهای شاخص علمی اروپا—دانشگاه کارولینسکای سوئد—بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۴ در زمینه سرطان شناسی فعالیت داشتم. این گزارش را بهعنوان سندی از تقاطع دانش، امنیت و هویت اسلامی در غرب تقدیم میدارم؛ تجربهای که از سویی روایتی فردیست، و از سوی دیگر پرتوی میافکند بر ساختار راهبردی غرب در تهاجم علیه هویت اسلامی بهویژه تفکر شیعی انقلابی. در این نوشتار، کوشیدهام با تکیه بر تجربهی شخصی در نظام علمی-اطلاعاتی سوئد، پرده از سازوکارهای نفوذ، مهندسی عقیدتی-اجتماعی و کنترل نخبگان مسلمان بردارم؛ روندی که با ظاهری علمی، اما در بستری امنیتی و ایدئولوژیک، در خدمت پروژههای ژئوپلیتیکی تمدن غرب است. امید دارم این تجربه، سهمی کوچک در مسیر «جهاد تبیین» و تقویت آگاهی راهبردی در جبههی فرهنگی اسلام داشته باشد. شاید گامی باشد در جهت فهم عمیقتر فتنههای نرم تمدنی غرب و بسط نگاه توحیدی و فطری در تحلیل پروژههای سلطه؛ تمدنی که بر خلاف ادعای خود نه بر محور دموکراسی، آزادی و حقوق بشر، بلکه با جوهره استکباری و استبدادی بر مدار تکنوکراسی، نیهیلیسم و الیگارشی اسلامستیز استوار است. «کارولینسکا ونهاد نوبل نه در خدمت علم، بلکه اتاق جنگ نرم برای مهندسی هویت نخبگان مسلمانان است.» ۱. ساختار نوبل، کارولینسکا و مدل حکمرانی سوئدی در قلب این ساختار، سه نهاد بهصورت همافزا عمل میکنند: ۱. دانشگاه کارولینسکا بهعنوان بازوی اجرایی جایزه نوبل پزشکی، از ابتدا توسط دربار سلطنتی سوئد و محافل ماسونی آن کشور در قرن هجدهم تأسیس شده و اکنون تحت سیطرهی مالی خاندان والنبرگ اداره میشود—خاندانی که بر حدود ۴۰٪ اقتصاد ملی سوئد مسلطند. این خاندان با تملک صنایعی مانند AstraZeneca و تملک مؤسساتی نظیر وایزمن در رژیم صهیونیستی، نقشی کلیدی در جهتگیریهای راهبردی و مدیریت دانشگاه ایفا میکند. اساتید یهودی در مدیریت این دانشگاه بسیار کلیدی و متنفذ هستند گرچه بسیاری از اساتید این دانشگاه فاقد صلاحیت علمی معتبر بوده و فرآیند تولید علم بر استثمار جوانان پژوهشگر دیگر کشورها استوار است؛ الگویی نئوکلونیالیستی که از پیوند با نهادهای اطلاعاتی و فراماسونی نشأت میگیرد. تاکنون رسواییهای علمی متعددی نیز در این دانشگاه ثبت شده است. ۲. بنیاد نوبل، متشکل از ۵۰ عضو منتخب از دانشگاه کارولینسکا، نهادی به ظاهر علمی و بیطرف اما کاملاً سری، غیرپاسخگو و تحت انقیاد دربار سلطنتی (که به ظاهر تشریفاتی است ولی در واقع دارای قدرت و نفوذ تعیین کننده است) و ساختار اطلاعاتی سوئد Säpo است. بنیاد نوبل با تصمیمگیریهای محرمانه، در خدمت اعتباربخشی به جهانبینی پوزیتیویستی و نئوداروینستی علم و کارتلهای دارویی جهانی فعالیت میکند. اینکه در بیش از یک قرن تقریبا هیچ مسلمانی از کشورهای اسلامی (بر اساس استانداردهای علمی غرب) موفق به دریافت این جایزه نشده، نشانهای گویا از جهتگیری ایدئولوژیک و اسلام ستیزانه این ساختار است. ۳. سازمان اطلاعاتی سوئد (Säpo) بهمثابه دولت پنهان، با ابزارهای فناورانه و شبکههای نفوذ اجتماعی، جهتدهی مسیرهای علمی، فرهنگی و مذهبی را در راستای اهداف ژئوپلیتیکی غرب بر عهده دارد. از نظر تاریخی، سوئد همیشه یک بازیگر منافق و مزور در سطح بین المللی با ظاهری صلحدوست و بی طرف بوده است، اما در عمل یکی از پیشگامان نظارت عمومی، مهندسی عقاید و همکاری نزدیک با مجامع امنیتی همچون مجمع جهانی اقتصاد، ناتو، آمريکا و رژیم صهیونیستی بهشمار میرود. در مجموع، سوئد با ترکیب سهگانهی علم، سرمایه و اطلاعات، و با تکیه بر برند نوبل، جایگاهی کاذب اما مؤثر در سلطه نرم جهانی غرب کسب کرده است؛ جایگاهی که نه بر مبنای حقیقت، بلکه بر اساس مهندسی افکار و تأسیس شبکههای فکری نظام سلطه بنا شده است. ۲. تجربه شخصی (۲۰۱۸–۲۰۲۴) الف) نظارت عقیدتی و تحلیل دادههای محتوایی علایق مذهبیام—از جمله توجه به آثار حضرتعالی—هدف تحلیل سیستماتیک قرار گرفت. در فضای دانشگاه، افرادی با پوشش ایرانی یا عرب، با طرح مباحثی چون ملاصدرا و ولایت فقیه، در واقع مشغول جمعآوری داده و تهیهی پروفایل عقیدتی بودند. حتی اشاره به نام شهید حاج قاسم سلیمانی نیز واکنشهایی ایجاد میکرد. ب) حذف خاموش و تخریب روانی بیهیچ اتهام حقوقی، از پروژهها کنار گذاشته شدم، دسترسی علمیام قطع گردید و روابط حرفهایام بهتدریج مخدوش شد و مورد تخریب حیثیتی و آزار و اذیت سیستماتیک قرار گرفتم. این حذف نرم، در سکوت بروکراتیک اما طبق الگویی طراحیشده رخ داد که با اصول فراماسونی چون «نفیپذیری» و حذف غیرمستقیم افراد ناسازگار با اصول خود مطابقت دارد. این کاملا بر خلاف ادعاهای سوئد است که خود را بهشت آرمانی دموکراسی و حقوق بشر معرفی می کند. علی رغم تقیه و صبر با اوج گرفتن این فشارها و آزارها و عدم شفافیت قانونی، من از این کشور در اکتبر ۲۰۲۴ خارج شدم و به وطن بازگشتم. ج) عناصر نفوذی دوچهره در فضای نمازخانه دانشگاه، چهرههایی با ظاهری دیندار اما وابسته به ساپو بهعنوان پیشنماز یا فعال مذهبی ظاهر میشدند، اما احادیثی از معاویه را بر دیوار نصب می کردند! این فضا عملاً در اختیار عناصر سلفی-وهابی با هدایت اطلاعاتی ساپو بود که مأموریت تخلیهی روانی و تضعیف باورهای مقاومت اسلامی را حتی در پوشش برگزاری نماز جمعه در دانشگاه دنبال میکردند. ۳. کارولینسکا؛ شبکه نفوذ بین المللی غرب جایگاه ویژهی کارولینسکا در تلاقی صنعت دارو، نهادهای اطلاعاتی ناتو و جذب نخبگان بینالمللی، آن را به یک مرکز اطلاعاتی-امنیتی بدل کرده است. جذب مسلمانان در قالب پروژههای علمی، در واقع پوششی برای مهندسی نرم جوامع اسلامی است. سه رکن اصلی این شبکه نفوذ عبارتاند از: ۱. طیفی از عناصر وهابی-سلفی با ریشههای سوری یا سومالیایی، که هرچند در ظاهر حامل گفتمانهای افراطی مذهبیاند، در عمل از سوی سرویس اطلاعاتی سوئد مورد هدایت و پشتیبانی قرار میگیرند—پدیدهای که نشانگر بهرهبرداری ابزاری از افراطگرایی بهمثابه ابزار مهندسی اجتماعی است. ۲. جذبشدگان سکولار ایرانی و خاورمیانه ای به ساختار اطلاعاتی سوئد که در اکثریت هستند و حامل گفتمان لیبرال، ضداسلامی و فمینیستی می باشند؛ گفتمانی که از سوی دولت سوئد، بهعنوان یکی از پیشقراولان مهندسی فرهنگی لیبرال-فمینیستی، بهشکلی راهبردی حمایت و تقویت میشود. ۳. گروهی از شیعیان ظاهرالصلاح ایرانی و عراقی با مأموریتهای مشخص در حوزهی نفوذ، نقش واسط میان دستگاه اطلاعاتی سوئد و نخبگان مذهبی مهاجر را ایفا میکنند. این «شیعیان مأمور» با بهرهگیری از ادبیات شبهمعنوی و چهرهای متشرع، مأمور به تخریب درونی، تلهگذاری و تضعیف نیروهای متعهد شیعیاند. برخی از آنها با استفاده از روشهای کلاسیک تفرقه افکنی میان شیعه و سنی عمل میکنند؛ برخی دیگر با ظاهری انقلابی و ادعای پیروی از گفتمان انقلاب اسلامی، عملاً در خدمت مأموریتهای گزارشدهی و کنترل اجتماعی برای ساختار امنیتی سوئد فعالیت دارند. ۴. تحلیل ساختاری و افق تمدنی تجربهی شخصی من، در واقع صرفاً روایتی فردی نیست، بلکه بازتابی عینی از یک الگوی تمدنی در مقیاس جهانی است: الگوی سلطهی غرب بر عرصههای علم، فرهنگ و هویت. این سلطه نه از سر اجبار نظامی، بلکه بهواسطهی مکانیزمهای نرم و پیچیدهای صورت میگیرد که در آن، نهادهای علمی، اطلاعاتی و مالی بهگونهای در هم تنیده شدهاند که محصول نهایی آن، «مهندسی هویتی» و «کنترل معرفتی» جوامع غیرغربی بهویژه مسلمانان است. یکی از جلوههای بارز این پروژه، شیعهستیزی ساختاری است. برخلاف تساهل و حتی حمایت غیررسمی غرب از سلفیگری تکفیری یا اسلام لیبرالشدهی غربگرا، گفتمان اهلبیت علیهمالسلام با حساسیت بالای امنیتی و اطلاعاتی مواجه است. در این چارچوب، نهادهای علمی و دانشگاهی نیز کارکردی صرفاً معرفتی ندارند، بلکه در نقش ابزارهای مهندسی فرهنگی ظاهر میشوند؛ ابزاری برای ادغام علم، سرمایه و اطلاعات بهمنظور بازتولید انسان غربیشده، تابع، و خلعشده از بنیانهای معنوی. نخبگان مسلمان نیز یا باید بهطور کامل استحاله شوند، یا با جوایز و عناوین اکادمیک در سطوح پایین نگه داشته شده و صرفاً بهعنوان ویترین «تساهل فرهنگی» و «تنوع ساختگی» بهکار گرفته شوند؛ بدون آنکه مجاز به تهدید گفتمان غربی باشند. در برابر این وضعیت، افق تمدنی ما نه انفعال، بلکه بازسازی عقلانیت علمیِ اسلامی است؛ عقلانیتی که نهتنها بدیلی برای علوم مدرن سکولار بهشمار میآید، بلکه میتواند بهمثابه نیرویی جهادی و تهاجمی در برابر بنیادهای متزلزل تمدن غربی قد علم کند. ما نیازمند احیای پیوند علم و توحید در پرتو حکمت اسلامی هستیم؛ آن هم در قالب نهادهای علمیِ توحیدی، نهادهایی که نه بهدنبال تأیید غرب باشند، و نه در مسیر تجربهگرایی پوزیتیویستی مدرن گام نهند. در این رویکرد، همچون عصر شکوفایی علوم اسلامی، همچون ابنسینا، علم مادی و قدسی از یکدیگر گسسته نمیشوند، بلکه در نسبت معنادار با توحید تعریف میگردند. تنها در چنین افقی است که میتوان ساختار سلطهی معرفتی غرب را در هم شکست و مسیر تازهای برای علم، انسان و جامعه در پرتو هدایت الهی گشود. ۵. جمعبندی آنچه در این گزارش آمده، نه صرفاً شرح تجربهای فردی، بلکه تلاشی است برای گشودن روزنهای به فهم تمدن غرب؛ تا در پسِ چهرهی آکادمیک، جوایز بینالمللی و شبکههای همکاری علمی، ساختارهایی پیچیده از نفوذ، استحاله و مهار فرهنگی پنهان نمایانده شود. این متن، دعوتی است به بازاندیشی در باب نسبت علم، هویت و قدرت؛ و امید آن میرود که بتواند سهمی هرچند اندک در تقویت جبههی فرهنگی اسلام داشته باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که ملاحظه میفرمایید سخن اصلی در این جهان با این خصوصیات که تجربه نمودهاید یک کلمه بیشتر نیست و آن سخن مرد تاریخ حیات قدسی امروزینمان یعنی حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه است که فرمود باید از خود شروع کنیم و این یک کلمه نیست این یک حضور تاریخی است تا از یک طرف در میدان سوبژکتیویته بشر جدید حاضر باشیم و از طرف دیگر گرفتار سیطره روحیه نژادپرستی جهان غرب نباشیم امری که حقیقتاً فرهنگ دانش بنیان به عهده دارد و رهبر معظم انقلاب بر اساس بصیرت تاریخی بر موضوع دانش بنیان تاکید دارند زیرا دانش بنیان در جای خود یک فکر و فرهنگ است امید است با توجه به اطلاعاتی که جناب عالی دراختیار رفقا گذاشتهاید عزمی ماورای عزم تکنیکی صرف به میان آید و معنای حضور فرهنگ دانش بنیان شور و همتی تاریخی در ما و جوانانمان ایجاد کند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد: ما گروهی از بانوان هستیم که سیر مطالعاتی رو از جوان وانتخاب بزرگ و چه نیاز به نبی و آشتی با خدا و ده نکته از معرفت و معاد و سلوک ذیل شخصیت امام و تفسیر جاثیه و... شروع کردیم و داریم ادامه میدیم، تعدادی از همسران ما که بازنشسته فرهنگی و نظامی هستن میخوان این سیر رو شروع کنن، ترتیب سیر مطالعاتی آنها هم همین باشد یا تغییراتی نیاز است با توجه به سن و تحصیلات و شرایط روز جامعه، ممنون از پاسخگویی شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همان سیری که انتخاب کردهاید برای آن عزیزان نیز خوب باشد. در عین حال اگر بتوانید و بتوانند در جریان مباحث قرآنی روزهای شنبه باشید؛ خوب است بخصوص که آن جلسات به اصطلاح، برخط میباشد. موفق باشید
سلام استاد روز معلم را به شما که واقعا حق بزرگی به گردن من دارید تبریک عرض میکنم. آیا تعاریف روانشناسی از شخصیت انسان مثل تعریف درونگرایی یا برونگرایی و... مورد تایید دین و وحی است؟ و آیا در ازدواج به این تعاریف هم توجه کنیم یا نه مثلا از طرف مقابل بپرسیم شما درونگرا هستید یا برونگرا یا این که ملاک ما باید ملاک های دینی باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از لطفی که به بنده فرمودهاید سپاسگزارم و خدا را شکر میکنم. ۲. به هر حال روحیۀ انسانها متفاوت است. مهم آن است که هرکدام، دیگری را درک کنند و به روحیۀ همدیگر احترام بگذارند. موفق باشید
با سلام: تفاوت توهم و واقعیت چیست؟ من حقیقتا درمانده شدم و هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر این مسائل به من هجوم می آورد. واقعا نمیدانم در رابطه با خدا و ائمه و شهدا چه نسبتی دارم. زمانهای زیادی را به صحبت با خدا و امام ها و حتی سر مزار شهدا میپردازم. اما نه جوابی و نه علامتی که به من تسلی قلبی دهد که صدایم را شنیدند. احساس میکنم در نسبت این بزرگواران در توهم هستم و دارم با خودم صحبت میکنم. توهم و تصور دارم که با آنها ارتباط گرفتم. اصلا نمیدانم کدام درست است. آیا حقیقتا رابطه ای برقرار شده یا همه تخیلات و توهمات من هستند! خواهشاً کمکم کنید. بگویید از کجا بفهمم این نسبتم با این بزرگواران در حقیقت چیست؟ نکند بعد از مرگ متوجه بشوم اصلا رابطه ای نبوده. من با خدای توهمی و امامان توهمی و ساخته ذهن خودم ارتباط برقرار کردم و این خسارت ابدی خواهد بود برای من. سپاسگزارم
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید از «معرفت نفس» شروع کرد و با حضور و نسبتی انسانیِ خود نزد خود، نسبت انسانیِ خود را با آن عزیزان به میان آورد که چه اندازه آن ها متذکر حضور گمشدۀ ما در این عالم هستند تا آنجایی که انسان احساس میکند خود را هرچه بیشتر در آن شهدای عزیز دنبال میکند. در این صورت است که مییابیم چه اندازه با هر شهیدی راههایی اصیل در مقابل ما گشوده شده است. از شهید عزیزاللهیِ نوجوان بینام و نشان بگیرید تا شهید یحیی سنوار و سیّد حسن نصرالله، و رابطۀ حضوری که با این آینهها میتوان برقرار کرد. خود را آماده کنید برای چنین حضوری در نسبت با تشییع سید حسن نصرالله. بنده نیز نکاتی را تحت عنوان «در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله» با رفقا در میان گذاشتم که خوب است ذیلاً نظری به آن انداخته شود. موفق باشید
در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله
اگر شهدا با حیاتی بیشتر و تأثیری افزونتر در صحنه نیستند، چرا استکبار از تشییع پیکر مبارک سید حسن نصرالله تا این اندازه نگران است و تلاش دارد تشییع آن مرد بزرگ تا آنجا که ممکن است، محدود باشد؟
آیا خود را آماده کردهایم تا در فضایی که با تشییع آن مرد بزرگ پیش میآید، حاضر باشیم؟ فضایی که در تشییع پیکر جناب سعد بن معاذ پیش آمد و رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» متذکر انبوه فرشتگان در آن تشییع شدند.
در تشییع پیکر شهید سید حسن نصرالله آیندهای را مدّ نظر آورید که آن روح بزرگ، انسانهایی را به ظهور خواهد آورد که هر کدام، سید حسن نصراللهها هستند.
مگر میشود ما در این تشییع در اکنونِ خود نسبت به آینده بیبهره باشیم؟ اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
به گفتۀ آن مرد لبنانی فکر میکنم که میفرماید:
«حتی اگر سید را تشییع کنیم باز هم آماده نخواهیم بود. این تشییع تا روز قیامت با ما خواهد بود».
لبنانِ پس از تشییع، لبنانِ دیگری خواهد بود. لبنانی که بزرگ شهیدش قرار است تا قیام قیامت دستگیر وداع کنندگانش باشد.
آری روز تشییع سید، مقاومت خیز بلندی میگیرد، از اینجا تا قیامت. اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
طاهرزاده ۱۴۰۳
سلام جناب طاهرزاده: بنده خیلی به مباحث سیروسلوک و عرفان علاقه زیادی دارم و خانم هم هستم منتها نمیدونم باید از کجا شروع کنم به چه کسی رجوع کنم تا راه و چاه رو نشون بده و شنیدم در این مسیر بدون استاد یا راهنما غیرممکن هست از کجا باید پیدا کرد اونم برای ما خانمها. کم و بیش سخنرانی های شما رو دنبال میکنم اما میخوام به طور جدی سیر و سلوک رو دنبال کنم. راهنمایی بفرمایید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعۀ جزوه « شرح مختصر دستورالعمل آیه الله بهجت (رحمه الله علیه)» که روی سایت هست، اگر سیر مطالعاتی سایت دنبال شود، ان شاءالله به معارفی میرسید که به گفتۀ آیت الله بهجت در همان جزوه، آن علوم و معارف، خود به خود در حکم استاد ما قرار میگیرد. موفق باشید
