با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در آیه شریفه «مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةࣲ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبࣲ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرࣱ» و «لِّكَيۡلَا تَأۡسَوۡاْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا تَفۡرَحُواْ بِمَآ ءَاتَىٰكُمۡۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالࣲ فَخُورٍ» می فرماید به چیزی که به شما میرسد خوشحال و اندوهگین نشوید چرا که آن در کتابی از قبل نوشته شده بود. انسان از موضوعی که دخالتی در آن نداشته منطقا ناراحت یا خوشحال نمیشود چرا که کم و کیف تلاش و کاهلی در آن اثر گذار نیست. حال با توجه به این آیه این مفهوم عدم تاثیر انسان در سرنوشت تداعی می شود ولی آیاتی مانند «...لیس للانسان الا ما سعی...» نیز داریم. حلقه ارتباطی این دو دسته آیات و نحوه تاثیر تلاش انسان در سرنوشت را لطفا توضیح دهید. با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان مأمور به تلاش است در اصلاح خود، ولی نظم کلی حوادث از قبل تعیین شده و ما مأموریم در فرصتی که برایمان هست، خود را اصلاح نماییم. موفق باشید
سلام: چرا در ایام منتسب به اهلبیت شوق به گناهان بیشتر است؟ آیا به این خاطر نیست که ما در آن ایام، تازه حیات پیدا میکنیم و مشتاق امور زندگی میشویم یا اینکه چیز دیگری است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته شاید تجربه افراد در این مورد متفاوت باشد. ولی به هر حال شیطان در مسیری که به سوی حقیقت است، فعال است و مسلّماً در فضایی که نظر به مقام قدسی اهل البیت باشد، او نیز در شیطنت خود کوتاه نمیآید. موفق باشید
سلام علیکم: ممنون بابت پاسخگویی شما. استاد به یک جایی رسیدم احساس میکنم دیگر مطالعه در حوزه دین فایده ندارد برایم چون از هر مکتب و نویسنده ای وارد بحز دین شوید آخر به عمل میرسید و حقیقتا هر کدام از علما به طریفی ما را به این نتیجه میرسانند. حال به نظر شما این تفکر صحیح است یا به مطالعه ادامه بدیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در عمیقشدن در توحید است و هر اندازه معرفت بخصوص معرفتِ توحیدی عمیق شود، اعمال، ارزش بیشتری پیدا میکند. آری! همه مسلمانان نماز میخوانند ولی چه اندازه نماز مولایمان علی «علیهالسلام» متفاوت است با نماز افراد معمولی، در جنگ صفّین که پیکانِ تیری در پای حضرت فرو رفته و مانده بود و جرّاح نمی توانست آن را بیرون بیاورد، و شکافتن پوست و گوشت پا، نیز عمیق بود تا پیکان تیر بیرون آید، و این گونه جرّاحی بسیار مشکل و دارای درد شدید و غیر قابل تحمّل بود. امام مجتبی علیه السلام به طبیب جرّاح فرمود:
«صبر کن تا پدرم به نماز مشغول شود که در عبادت نیمه شب و در راز و نیاز عارفانه، حالتی به پدرم دست می دهد که به چیزی جز خدا توجّه ندارد و مدهوش بر زمین می افتد تو سعی کن در آن حالت، پیکان تیر شکسته را از پای پدرم بیرون بکشی.» طبیب صبر کرد تا نیمه شب فرا رسید، و آنگاه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گرم عبادت شد، و مدهوش بر زمین افتاد، طبیب با عملیّات جرّاحی لازم، تیر را از پایِ حضرت بیرون کشید، وقتی امام علی علیه السلام به حال عادّی بازگشت پرسید: این خون ها در اطراف سجّاده برای چیست؟ پاسخ دادند: در حالِ نماز تیر را از پای شما بیرون کشیدیم. موفق باشید
به نام خدا سلام: حیوانات و موجودات و همه ی عالم پس از ايمان به امیرالمؤمنین ارزش پیدا کردند و در درگاه الهی ارزشمند شدند. از کسی شنیدم جغد پس از شهادت امام حسین شب زنده دار شد و مارمولک ایمان به امیرالمؤمنین نیاورد و سگ اولین حیوانی است که به شیطان ایمان آورد و سنگ عقیق به دلیل ایمانش ارزشمند شد. امکانش هست منبعی معرفی کنید که این موارد رو تایید یا رد کنه
باسمه تعالی: سلام علیکم: منبع چندانی در ذهن ندارم. احتمالاً باید نکاتی باشد که با اشاره و با نگاهی خاص مطرح شده وگرنه هر موجودی در ذات خود، خیر است هرچند نسبت به ما در موقعیت خاصی میتواند مضرّ باشد مانند حضور سگ در درون خانه و زندگی و نه در آغل گوسفندان که نگهبانی است بس مهم. موفق باشید
با سلام: با توجه به سوال ۳۷۶۲۲ فرق ثابت با سکون چیست ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ثابت، مانند وجود که همواره هست ولی سکون، در مقابل حرکت است. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: عبادتی که تمام فکر و حواس من جلب و معطوف به ادای صحیح حروف یا محسابه رکعاتش هست را نمیتونم بپذیرم. اگر نسبت به ظواهر نماز کم اهمیت بشم، نماز باطله. اگر نسبت به ظواهرش اهمیت قائل باشم، چطور انتظار داشته باشم که از چنین عبادتی افق و دریچه جدیدی به روی من باز شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کلمه آن اشاره به افق بلندی دارد از توحید. و کلماتی آنچنان مقدس، تا به کمک آن کلمات که از جانمان جاری میشود عالیترین توجه را مدّ نظر آورد وگرنه آن افق، هنوز تیره و تار است. موفق باشید
سلام علیکم! فرض کنیم من رفتم بهشت. آخرش چی؟ آیا نعمات بهشت دلم رو نمیزنه؟ میگن اونجا گرسنگی و تشنگی و. .. نیست. خوب وقتی تشنه نیستی لذت آب خوردن چی میشه؟ وقتی گرسنگی نیست لذت خوردن چی میشه؟ اونم حیات و زندگی که آخر نداره! وقتی که بهشت فقط یه رنگه. اونم فقط رنگ خوشی. گیرم که بگی لقای خدا! لقای ذات که محاله. بگی لقای اسمای خدا آخرش تا کی؟ اینکه پایانی برای زندگی آخرت نیست و مرگی نیست هم خوبه هم بد. اگه اونجا هم روزمرگی در بهشت باشه، خودش نوعی مرگه. تا وقتی توی دنیا هستی طمع بهشت و ترس از جهنم انسان رو به حرکت در میاره. اما در آخرت چی! آخرتی که آخر ندار چی میشه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تصورات از بهشت که میفرمایید به معنای همین دنیا میباشد و مسلّماً مطلوب فطرت هیچ کس نیست. عرایضی که در شرح سوره واقعه شده میتواند مقدمهای باشد برای فهم حضوری که به نام بهشت برای اهل ایمان در پیش است. اشارهای نیز در جلسه اخیر «یا هشام» در رابطه با معنای حضور در بهشت، شده است میتوانید نظری به آن بیندازید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/689?mark=%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87و
https://eitaa.com/matalebevijeh/16610
سلام و نور و رحمت الهی تقدیم به پیشگاه حضرت حجت ارواحنا له الفدا. معنی این جمله که بزرگان میفرمایند (قرآن را با حزن و با صدای خود الله بخوانید انگار که همان لحظه به خود تو وحی میشود و فقط برای تو نازل شده) یعنی چی؟ التماس دعا.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه با مدّ نظرقراردادنِ این نکته که در رابطه با قرائت قرآن قرار دادهاند، ورود کنیم، آرامآرام به لطف الهی برای انسان پیش میآید آنچه باید پیش آید. موفق باشید
سلام حاج اقا: بین حب جاه و مقام و مسئولیت پذیربودن یا نبودن چه فرقی وجود دارد، من از کجا بفهمم باید یه مسولیت راستی برم دنبالش و بدست بیارم یا اینکه من حب جاه دارم و باید به همین پایین ها قانع باشم حاج اقا نسل الان گم شده در این مبانی است کما اینکه نسل من هم همین بلا سرش بود من تومان اینهمه نظر و فکر درمانده ام، یکی میگه تو تنبلی، یکی میگه نباید حب جاه داشته باشی،یکی میگه زن بایدبچه داری کنه یکی میگه اجتماع ومسیولیت اجتماعی ،یکی میگه حوزه خوب نیست یکی میگه حوزوی هاقوی ترن ،یکی میگه حوزوی هادرس نمیخونن ،یکی میگه اکثرمشکل معیشت دارن حاج آقا چکارکنم، تازه من بدبخت یه عده چشم دوختن ببینن من چکارمیکنم اونا بکنن ،ازیه طرف هرکاری دست میگیری همه میخان بقاپن ،تامیدی دستشون درست انجام نمیدن ،هرچی فکرجدیدارائه میدی فقط میخورن نمیدانم تشنه اندوکارنیست یاحرص. داره این کارومیکنه یااثارسیاست وفضای مجازی است ویااینکه چون گروههای فرهنگی باهم هماهنگ نیستن دارن به هم وبه اعضای هم آسیب میرسانند
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در همه این امور توجه ما به روح عبودیتمان باشد هرکجا که هستیم و در هر صحنهای که باید حاضر شویم. در این حالت است که در عین تواضع، تلاشهای ما معنا پیدا میکند. دیگر تفاوت نمیکند خانم خانهدار باشید و یا رهبرِ یک نهضت. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم: متأسفانه یک صفت زشتی که بنده دارم اینه هرموقع یه نفر باهام بحث و جدل میکنه و حق هم با من هست، اینقدر ناراحت میشوم که باید حتماً با یه نفر درددل کنم تا آروم بشم، و این باعث غیبت شخص میشه، چکار کنم از این صفت زشت بیرون بیام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با وسعتدادن به خود سعی بفرمایید در مباحثات و مذاکرات در عین آرامش، حق را به میان آورید و در آغوش حضرت حق خود را احساس کنید. موفق باشید
سلام استاد گرانقدر: ببخشید پرسشی داشتم. یادگیری ساز موسیقی مانند سه تار یا سنتور اشکال دارد؟ و تاثیرات وضعی دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: میفرمایند یادگیری و استفاده از ابزارهای موسیقی ذاتاً حرمت ندارد. حرمت آن به استفاده نامشروع آن است که منجر به فتنه و فساد گردد به همان معنایی که در مجالس لهو و لعب به کار میرود. موفق باشید
با سلام و احترام: با توجه به این که خداوند نظام عالم را علی و معلولی آفریده است. جایگاه دعا در این نظام چیست؟ و این که اگر دعا را به عنوان یکی از علت ها به حساب بیاوریم، این عامل گاهی نتیجه بخش و گاهی ظاهراً بی نتیجه است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! دعا و تقوا در جای خود بسی نقشآفرینند ولی نه آنکه دیگر عوامل از تأثیر خارج شوند. موفق باشید
با سلام: نیچــــه در چنین گفت زرتشـــت در بخش سه شّر می آورد «شهوات رانی، قدرت خواهی، خودخواهی؛ و اما قدرت خواهی: آموزگار هولناک خوار شماری بزرگ؛ آنکه رویارویِ شهرها و کشور ها موعظه میکند «مرگ بر تو» تا آن که از درون آنان فریاد برآید که «مرگ بر من»... و اما پیر فرزانه آن امام بزرگوار (قدس سره) چگونه گفت روزگاری که «آمریکاست شیطان بزرگ» و همه بگویید «مرگ بر آمریکا» و اکنون میفهمم که آنکه نتواند، آن گوید سرانجام نتواند گفتن که مرگ بر نفس اماره ام و او را تا پایان سر صلح و سازش با خود نباشد!!!!
باسمه تعالی: سلام علیکم: و به همین جهت در ماه رجب که «شهر الله» است، توصیه بر قرائت سوره کافرون میشود تا مرز خود را با اندیشه کفرِ کافران مشخص کنیم بدون اینکه بخواهیم به جنگ کفر و کافر برویم. و لذا در آخر سوره میفرماید: «لکم دینکم ولی الدین» زیرا تا زمانی که جریان کفر به مقابله با جبهه اسلامی ما برنیامده است، به نابودی آن از طریق مقاتله دست نخواهیم زد. موفق باشید
سلام استاد عزیز: خسته نباشید. استاد یک سوال داشتم ما باید در دلمان عشق به خداوند باشه یا اهل بیت؟ اگر عشق اهل بیت در دلمان باشه مگه خداوند غیور نیستش آیا خداوند راضی هستش ما عاشق ۲ چیز باشیم و خود اهل بیت میفرمایید به جز خداوند به هیچ کسی دل نبند و سوال دوم این هستش چطور میشود عاشق خداوند شد و در همه لحظات خداوند را احساس کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در آن است که عشق به خداوند در مظاهر او که اهل البیت «علیهمالسلام» میباشند، صورتِ عملی به خود میگیرد وگرنه در حدّ مفهومِ ذهنی باقی میماند ۲. به همان صورت نظر به مظاهر عالیه او، متوجه نور حضرت حق میشویم و در این رابطه جناب عمّان سامانی به زیبایی تمام میفرماید: «به پرده بود جمال جمیل عزّ و جلّ / علی شد آینه خیر الکلام قلّ و دلّ». موفق باشید
ای برادر! دنیا را ببین این جهانیست که به آن رفتم جهانی پر ظلم و ستم جایی که باید خودِ ویران شده ام را از نو در آن بنا کنم خودی غیر از ظلم و ستم عجب کار محالی، بله محال! غیر ممکن است کسی بتواند این دنیا را عوض کند مگر خدا، خدایی در اراده مردان خدا. بنگر ای برادر من چگونه متلاشی ام این است زندگی که نه می توانم کم تر از آن باشم و نه راه گریزی از آن دارم بخاطر جگر پاره پاره و خون ریخته ام آری این است انسان. انسانی که خدای خود خواهش آن را آفرید و هیچ گونه زندگی معنا نمی یابد مگر با یافتن عشقِ به خالق هستی اش ... این است اصل زندگی که اگر کسی یافت به ذات مقدس حضرت ربّ محال است کوچکترین ضعف و گمراهی در او ببینی ای خدای من پس چه چیز تو راضی می کند؟ آیا منتظری هست که با او پژواک صدای یا رب یا ربش را به گوش ها برسانیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ولی بحث در رضایت جان ما در میان است آنگاه که مطابق فطرت خود، خود را متعالی کنیم و حضرت ربّ العالمین از آن جهت در این مورد از ما راضی هستند که ما در خودمان متعالی شویم و مظهری از ربوبیتِ او را در شخصیت خود به میان آوریم و این نکته مهمی است که متذکر آن هستید. موفق باشید
با سلام: من درباره وحدت شخصیه وجود سوالی دارم. طبق نظر بالا کثرت در مظاهر قبول شده است. اگر بگوییم که مظاهر همانند آینه هستند. خوب چگونه در این آینه ها خدا را ببینم؟ با تشکر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مظاهر اسماء الهی. در این مورد خوب است مقدماتی مثل «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن که روی سایت هست مدّ نظر قرار گیرد. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوارم: استاد جان، آنقدر رهبری امیدوار به آینده و رسیدن به قله و....هستن که شک کردم نکنه برای روحیه دادن به مردم اینطور صحبت می کنن، آخه ظاهر امر چیز دیگری است، حداقل این همه امیدبخش به نظر نمیرسه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت انقلاب اسلامی همین است که آن مرد الهی از آن خبر میدهد و مردم باید مواظب باشند در این تاریخ، خود را بیابند وگرنه انقلاب و فرزندان راستیناش با همان روحیه جهادی تا قله پیش میرود. این تقدیر این زمانه است. وای اگر کسی از این حضور تاریخی باز بماند و گرفتار پوچی دوران شود!!! موفق باشید
سلام: صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم، وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم، صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم، چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم، تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری، یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم، جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو، چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم، هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید، با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم، در خانه آب و گل بیتوست خراب این دل، یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم....... ما در ره عشق تو اسیران بلاییم، کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم، ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست، گر سر برود سر تو با کس نگشاییم؛ تقدیم به خدایی که این روزا اونم با نارفیقها رفیق تره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به این سخن مولایمان نظر کنید که میفرمایند: «وَ انَّ الدُّنْيا لَمْ تَكُنْ لِتَسْتَقِرَّ الّا عَلى ما جَعَلَها اللّهُ عَلَيْهِ مِنْ النَّعْماءِ وَ الْابتلاء»، بدان كه دنيا مستقر نمىشود و سنت خدا در آن جارى نمى گردد مگر از طريق نعمت و بلاهايى كه خدا در آن قرار داده است. يعنى خدا دنيا را ساخته است- از دستش هم درنرفته است- ولى سنتى كه در آن جارى مى كند سختى و راحتى دادن است به طور توأمان. مدير دنيا، مديريت خودش را از طريق نعمتها و بلاها اعمال مى كند. نه بلاها از دست خدا دررفته اند و نه راحتى ها از زمام اختيار او خارج شده اند. نه راحتى دادن ها مديريتى جدا از سختى دادن ها دارد و نه سختى داراى مديرى غير از مدير راحتى است. نه سختى گسسته از راحتى است و نه راحتى جداى از سختى. يك زندگى است كه هم سختى دارد و هم راحتى، لذا مى توان به جايى رسيد كه گفت:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ اى عجب كس عاشق اين هر دو ضدّ
خدايا زندگى راحت بى تحرك و بى مزه به چه كار مى آيد؟ يك شور و حيرت، مصيبت و جنگ يا محروميتى بده تا از بى تحركى و تنبلى به درآييم! هنگامى كه مريض در تختش خوابيده، اگر مرتب پهلو به پهلو نشود بدنش زخم مى شود، و سختى ها و رنج هاى حيات، تكان هايى است كه بر ما وارد مى شود تا خونمان لخته نگردد. لذا است كه هم تقاضاى رفع مشكلات مى كنيم و هم نگرانيم كه ما را به راحتى سردى گرفتار كند.
نالم و ترسم كه او باور كند وز ترحّم جور را كمتر كند
موقعى كه مشكلى براى من ايجاد نموده و حالم را گرفته است، مى نالم و از خدا مى خواهم كه مشكلم را برطرف كند. امّا در عين حال ترسانم مبادا حرف مرا باور كرده، مشكلات مرا كم كند.
اگر در راحتى محض قرار گرفتم چه كنم؟ در آن وقت همانند بلبلى خواهم بود كه از گُل جدايش كرده اند. بر من مباد كه خدا مرا از سختى جدا كند- دقت كنيد كه ديد خوبى است.
نالم و ترسم كه او باور كند وز ترحم جور را كمتر كند
واللّه ار زين خار در بستان شوم همچو بلبل زين سبب نالان شوم
باز هم ناله سر خواهم داد امّا اين بار به خاطر آن كه او سختيها را از من گرفته است. قرآن مى فرمايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ فى كَبَد» (ما انسان را در سختيها مى پرورانيم) خدا مى فرمايد شما پشته هاى سخت و گردنه هاى تنگ حيات را پشت سر نگذاشته ايد. مرده و ساكت و ساكنيد و تا به سختى ها نيفتيد نمى توانيد خودتان را آزاد كنيد. تا سختى ها را ننوشيد زنده نمى شويد. در روايات آمده است كه يكى از بهترين ذكرها «ماشاءاللّه» است. يعنى انسان به مقامى برسد كه بگويد: «هرچه خدا بخواهد». يعنى منِ انسان با تمام فعاليت هايم در عرصه حيات، تسليم سنت جارى حق هستم. موفق باشید
سلام: امیدوارم حالتون خوب باشه. از زحمات شما بسیار تشکر میکنم. استاد بنده کتاب خویشتن پنهان و کتاب ده نکته از معرفت النفس رو خوندم. کتاب معرفت النفس و الحشر شما رو خوندم. بسیار عالی بود. در یه جایی شما گفتین هرکس دوسال روی این کتاب وقت بذارد وارد عالم معنویت میشه. سؤالم اینکه چه کار باید انجام بدیم، شما دراین کتاب راه کار ارائه نداده بودین. لطفا بیشتر توضیح بدین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: راهکار همان توجه به حضور وجودی خود در عالم است امری که در کتاب «چگونگی به فعلیترسیدن باورهای دینی» همراه با شرح صوتی آن بدان اشاره شده. موفق باشید
سلام: مقصود از منکر ذات خویش شدن در یکی از سوالات اخیر چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت منظور آن است که انسان متوجه حقیقتِ فطری خود و یا نسبت وجودیاش با خداوند نباشد. موفق باشید
سلام: از خدا خواستم هدایتم کنه شما رو جلوی راهم قرار داد! ۲۰ سالمه بالا شهر تهران زندگی میکنم. بچه پولدارم ولی نمیدونم زندگی برام چه معنی داره. ریش و قیچی با خودتون. میخوام آدم بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره باید از جایی شروع بفرمایید. از این جهت سیر مطالعاتی سایت را در همین رابطه خدمت عزیزان پیشنهاد میکنیم. در مورد ورود به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است آن را با شرحی که آقای وحدتی در کانال «تفکریسم» به میان آوردهاند، دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/tafakorism/1763 موفق باشید
سلام: وقتتون بخیر. لطفاً اگه براتون امکانش هست این سؤال را پاسخ دهید. امسال قسمتم نشده برم اعتکاف آیا دلیلش رو میشه این بدونیم که کاری یا کارهایی کردهایم که خدا ما را درجمع معتکفین راه نداده، بیسعادتی بوده یا خیرمان دراین بوده؟ حال چه کنیم که همچون معتکفین استفاده وافری ببریم و همچون آنها به فیض برسیم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به رحمت الهی، احتمال بدهید حکمتی در کار است. البته میتوانید به اعمال «امّ داود» فکر کنید به عنوان سه روز روزهداری و اعمالی که بعد از ظهر روز ۱۵ ماه رجب مطرح است. موفق باشید
سلام بر استاد طاهرزاده عزیز و خدا قوت: استاد امروز تفسیر و توضیحات شما رو درباره آیه «تجری من تحت الانهار» رو در یکی از جلسات شرح کتاب معاد خودتون گوش میکردم که یک نتیجه گیری کردم میخاستم ببینم درسته یا نه. آب یعنی تجلی توحید و وحدت و درخت تجلی کثرت و تعینات. جاری شدن آب زیر درخت به معنای زیر مکانی نیست بلکه منظور زیربنای آن است مثل یک ستونی که زیر بنا و ماده اصلی آن بتون است و میگوییم این ستون با بتون ساخته شده. مخلص کلام اینکه انسان های مومن چون موحد بوده اند عقیده توحیدی آنها به نهر جاری تعبیر شده که ماده اصلی مخلوقات کثیر بهشتی است. یعنی مؤمنین در بهشت تمام کثرات آن عالم را چیزی غیر از جلوه خدا نمیبینند هم خودشان را هم دیگر مؤمنین و هم فرشتگان و درختان و تمام نعمتهای بهشتی را جلوه خدا و بصورت یگانگی و وحدت توحیدی میبینند. هرچه میبینند و میشنوند و حس میکنند اسما خداست. همان وحدت در کثرت و کثرت در وحدت. استاد ممنون میشم راهنمایی کنید. التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجۀ نکتۀ خوبی شدهاید بخصوص به این نکته که جان انسان در بهشت در اوج یگانگی با خود میباشد و اینکه هرچه میبیند میشنود. سعی بفرمایید بحث معاد را تا آخر جلو ببرید تا ان شاءالله خودتان در نزد خود متوجه جواب این پرسشها باشید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با وجود این همه فقر و گرسنگی و انسان مظلوم چگونه میگوییم خداوند عدالت را بین همه بندگان برقرار میکند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته مرحوم دکتر شریعتی آری! خداوند عادل است و هر آنچه زمینه تعالی انسان است را در عالم فراهم کرده و لذا باید انسان بنگرد چه کسی حق او را از او قاپیده است. عدالت خدا به آن معنا نیست که بنشینیم تا از آسمان حق ما به ما برسد. اینجا است که جایگاه انقلاب اسلامی و مقابله با استکبار که رهبر معظم انقلاب در سخنان خود با دانش آموزان و دانشجویان مطرح کردند روشن میشود. موفق باشید
عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده گرامی: ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید. استاد در مورد اینکه قبل از بودن این دنیایی مان بودن و مدل بودن خودمان را خودمان انتخاب کرده ایم. آیا اینجور درست است که بگوییم. از آنجایی که وجود بی کرانه است و ظهورات دارد و وجود در ذاتش جز ظهورات نیست پس (نمیدانم چقدر این لغت در اینجا درست است) پس اگر بودن های اشیا و ماهیات را مانند پازل در نظر بگیریم که هرکدام در هستی جای خود را دارند پس از آنجایی که هر شیی در ذات خود جزیی از هستی هست پس بودن آن در نسبت با بودن کلی است که معنای درست خود را می یابد و حکمت نحوه خلقتش معنا می یابد و این جمله که آن قبل از بودن این دنیایی، بودن خود را در علم خدا انتخاب کرده بوده، منظور از انتخاب، نحوه بودن آن شی در نسبت کلی پازل است که مثلا می گوییم تو بودنت در نظام هستی جز این نمیتوانسته باشد چون تو جزیی از پازلی هستی که آن پازل زیباترین و کامل ترین وجه ممکن را دارد. پس اینگونه مثلا یک انسان ناقص الخلقه از هرجهت همانند یک انسان سالم زیبایی دارد ولی نیاز به چشم کل بین هست. ۲. استاد در مورد بحث تقدیر و قضا به نظر شما این مثالها درست است؟ در مورد تقدیر مثلا یک دیوار در حال ریختن اینجور عقل می گوید یا تقدیر شده که می ریزد پس انسان می تواند در کنار آن قرار نگیرد. در مورد قضا الهی یعنی حکم قطعی شده که دیگر انسان قدرت یا امکان فرار از آن را ندارد. ۳. استاد چه می شود که یک چیز را که انسان در ذهن دارد و اراده به انجامش دارد باز هم در موقع عمل نمیتواند انجام دهد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. همانطور که فیلسوفان متذکر هستند «امکان»، ذاتیِ مخلوقات است و اینکه هر موجودی که امکان بودن دارد، به حکم عدم بخل خداوند، خداوند به آن وجود میدهد. ۲. مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب خوب «انسان و سرنوشت» همین نکته را مطرح میکنند. ۳. نمیدانم. موفق باشید