با سلام و خدا قوت استاد: مدتی هست فکر می کنم در مورد مبحث ولایت اگر بخای دنبال کنی یه کم تند رفتم اونم شاید علت اینه که جایگاه بعضی مباحث برام تعریف نداشته یا تعریف صحیح نداشته خصوصا مبحث سیاست از وقتی سیاست را از دیدگاه امام (ره) دیدم که فرمودن اسلام همه اش سیاست است، گاه با خودم فکر می کنم امام چی دیدن که این رومیگن یعنی چه شکلی میشه اونقدر قوی بود که مثلا روضه را هم سیاست دید. یه چیزایی میفهمم ولی عمق نداره شاید مرتبط با همان بحث راز باشه استاد تازه میخوام مبحث زن را هم اضافه کنم و از چند دیدگاه واردشم اونوقت بعد شاید بتوان ولایت و بعد از آن را کمی بهتر متوجه بشم. استاد در این مورد درست متوجه شدم؟ اگر آری لطفا راهنمایی بیشتر بفرمایید، البته بنده متاسفانه از شدت دست اندازی در قانون ورود به حوزه و سبک تربیتی غلط بعضی حوزوی ها، استاد شاید ما اصلا تعریف صحیح از سیاست نداریم. اینکه میگیم عین دیانتی صحیح ولی درعلوم انسانی غربی تعریف دقیق ترهست مثلا میگه سیاست آن است که ... حالا ما که میخواهیم سیاست را از دیدگاه قران و اهلبیت و معرفی نفس هم ببینیم دیگه یه چیز دیگه میشه، اینطوری شاید افراد بیشتری خصوصا خانم ها بتونن ورود به مباحث سیاسی کنن مثلا اینکه اسلام همه اش سیاست است چه ارتباطی با خانم ها و وظایف مربوط به او نداره، چون دغدغه من همیشه این بود چرا بعضی زنان نسبت به سیاست حساس نیستن، و مدتیه به این جمله امام که فکر میکنم حس میکنم ما و خصوصا زنان اسلام واقعی را نمیشناسیم اون اسلامی که همه اش سیاست است چه مناسبتی با زنان داره و چرا من خانم هنوز نتونستم اسلام را از آن زاویه ببینم که اگراسلامم سیاست نداشته باشه چه بلایی سرم میاد و گمان میکنم امام (ره) این رو فهمیده بودن و با تمام کارهایی که واسه زنان شده این بعد قضیه نادیده گرفته شده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله این حساسیت که متوجه شدهاید در سیاستی باید حاضر شد که منحصر به مردان نیست؛ جای شکر و خوشبختی است. آری! مهم آن است که هر حرکتی را با حضور تاریخیاش مدّ نظر قرار دهیم حتی همان روضهای که میفرمایید. آری! ما باید معنای انسان را بازخوانی کنیم و امروز، سیاست به همین معناست و از جهتی در واقع زن و مرد نسبت به این موضوع، یک روح هستند که باید هر کدام بر اساس ذوق خود میدان سیاست را به معنای حضور در تاریخی که در آن هستند، معنا کنند. در این مورد خوب است کمی به نکتهای که ذیلاً تقدیم میشود، کمی فکر کرد.
با روبه روشدن با اندیشههای آشفته و با شکاکیتی که بشر جدید با آن روبهرو شد و با توجه به ناتوانیهایی که کلیسا و فلسفه اسکولاستیک در مقابل آن اندیشهها از خود نشان داد، موجب شد تا متفکران به این نتیجه برسند که باید انسان به عنوان مبناییترین مبناها، موضوع تفکر باشد و دین و هنر و تاریخ در نسبت با انسان و معطوف به انسان قرار گیرند و فلسفه با نظر به انسان در موضوعات فوق با ما سخن بگوید، آن هم سخنی وجودشناسانه و نه موجودبینانه وگرنه باز ادامه خودبنیادی انسان و حال این مائیم و فلسفههایی که نظر به وجود دارند یا در نگاه هایدگر و یا در نگاه ملاصدرا. و حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» با نظر به نگاه صدرایی و معنایی که او از انسان به میان آورد، افقی از سیاست را مقابل ما گشود که عین دیانت بود و جنابعالی خوب است در این مورد همچنان بیندیشید. موفق باشید
با سلام! از نظر عرفان، علم صفت ذات است یا خیر؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! صفت ذات، یعنی صفتی که اگر از ذات جدا و اخذ شود موجب نقص آن ذات می گردد و مسلماً علم، صفت ذات حضرت حق است. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید شما برای مشکلات روحی که نیست انگاری هم به آن اضافه شده مراجعه به روانپزشک را موثر میدونید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نیستانگاری که امری است تاریخی و نسبتی که انسان با جهان پیرامونی دارد و در راستای بیمعناشدن بشر است؛ غیر از افسردگیهای معمولی است که بعضاً مربوط به اختلال نظام ارگانیکی روح و بدن میباشد و روانپزشک مورد مطالعه قرار میدهد. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: استاد، با شهادت شهید زاهدی سوالی ذهنم را درگیر کرده. اینکه با شهادت ایشان تمام معادلات جهان بهم ریخت. کل جبهه استکبار خوار شد. آن هم خواری ای که در تاریخ بی سابقه بود. چه کسی فکرش را میکرد ایران، ایران ۴۰ سال تحریم، ایرانی که ۴۰ سال پیش سگ آمریکایی بر شهروند ایرانی شرف داشت، حالا همان ایران تو دهان امریکا، اسراییل و کل جبهه باطل و استکبار زد و هیچ غلطی، حتی به اندازه حرف زدن هم نتوانستند بکنند و هر کدام جداگانه پیغام میدادند که غلط کردیم. حس میکنم شهید زاهدی صرفا طلب شهادت نمیکردند، چون در شهادت حضور داشتند ولی در نوع شهادت خودشان و بعد از آن طلبی خاص داشتند. حس میکنم بعد شهید زاهدی طلب شهادت تنها، خسرالدنیا و آخرت است و دیگر باید نوع و تاریخ سازی شهادت طلب شود. خیلی فکرم درگیر طلب شهید زاهدی است. اینکه در لحظه اجابت دعا از خدا چی خواست و چگونه خداست که این چنین اجابت شد؟ سر قبر حاج احمد و حاج حسین چی خواست و چطور خواست که این چنین اجابت شد؟ حس میکنم اصلا شهادت شهید زاهدی یک جور دیگر عالم را تکان داد. شاید هم اشتباه میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه شهیدان طالب چنین حضوری هستند و با هوشیاری تاریخی که دارند میخواهند با شهادتشان میدان تأثیر تاریخیشان بیشتر شود و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند بعد از شهادت، دست آنها گشودهتر است. موفق باشید
همه قبیله من، عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت استاد عزیز و فرزانه فرارسیدن روز بزرگداشت مقام والای معلم را به حضرتعالی، که در برهه های سخت و نفس گیر زندگی ام، تلمذ و شاگردیتان، به فضل خدا، نجاتم داد، تبریک می گویم. روح بلند شهید والامقام مرتضی مطهری تا همیشه تاریخ، در بهشت اردیبهشت، با نام و جایگاه معلم و معلمی پیوند خورد و حقیقتا چه نیکو تقارنی است. شاکر درگاه خدا و قدردان وجود نازنینتان هستم، اگرچه: قدر تو خدای داند و بس او نیز معلم است و استاد
باسمه تعالی: سلام علیکم: حال مائیم و ادامه راه زیبایی که آن مرد مخلص و دلزنده و زمانشناس مقابل ما قرار داد. در آثار گرانبهای او که حقیقتاً خواندنی است میتوان متوجه دغدغههایی شد که او نسبت به نشاندادن اسلام داشت تا انسانها معنای زندگی را درک کنند. از لطف جنابعالی متشکرم. موفق باشید
سلام علیکم حضرت استاد: سوالی داشتم: پزشک های نورولوژیست طی آزمایشی متوجه شده اند در جایی که ما دستمان را بصورت ارادی حرکت میدهیم ابتدا پتانسیل کورتکس حرکتی مغز ثبت میشود و پس از ۳۵۰ میلی ثانیه ما احساس میکنیم که تصمیم به حرکت دست گرفته ایم و ۲۰۰ میلی ثانیه بعد عضلات دست را حرکت میدهیم. بعضی نورولوژیست ها (برای مثال رضا ابوتراب در کتاب مخنویس ص ۱۲۰) از این آزمایش نتیجه میگیرند که این احتمالا به این معناست که ما هیچ اراده ای از خودمان نداریم و چیزی که هست این است که تنها از تصمیم های مغزمان مطلع میشویم. نه اینکه آن ها را بسازیم. با توجه به این توضیحات سوال بنده این است که این ادراکی که ما از خودمان داریم آیا همان ادراکیست که نفس ناطقه یا (منِمن) از خودش دارد؟ ۱. اگر ادراک نفس ناطقه ی من از خودم همین ادراک کنونی من باشد پس این آزمایش ها یا دیگر فعالیت های غیر ارادی بدن چگونه توجیه میشوند؟ (زیرا آگاهی من از تصمیم گیری خودم بعد از فعالیت کورتکس حرکتی مغزم بوده و ظاهرا من در آن تصمیم گیری نقشی نداشتم و ابتدا مغزم تصمیم گیری کرده بوده)۲. یا اینکه ادراک نفس ناطقه ی من قبل از ادراک این من که در این جسم مادی محصور است میباشد؟ جسارتا این مقاله هم در رابطه با تصمیم گیری مغز پیش از آگاهی ماست: https://nbml.ir/fa/posts/Our-Brains-Reveal-Our-Choices-Before-We%E2%80%99re-Even-Aware-of-Them ممنون میشوم اگر توضیحاتی پیرامون این مسئله بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به تجرد نفس ناطقه و وسعتی که ما نسبت به زمان و مکان داریم، آنچه در این نوع آزمایشها پیش میآید معنای دقیقتری پیدا میکند. به نظر میآید با مطالعه کتاب «خویشتن پنهان» بتوانید جایگاه این نوع آزمایشها را روشن فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: حالم بدجوری گرفته! قبلاً هم این حالو داشتم. با مطالعه کتابهای شما تا حدودی این حالت برطرف شد. اما الان به کتاب های شما هم عادت کردم. حالا باید چکار کنم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که ما امروز در جهانی باشیم که جهان سیطره نیستانگاری است. باید آن را به خوبی درک کنیم و بشناسیم تا متوجه راهی باشیم که با انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده. جهت شروع، خوب است مباحث «نیستانگاری» را دنبال بفرمایید. موفق باشیدhttps://lobolmizan.ir/sound/1363?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C
https://lobolmizan.ir/leaflet/1361?mark=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C
سلام علیکم: ببخشید می خواستم نظرتون رو درباره برخی از مسائل فلسفی که بسیاری از علما آنها را قبول دارد و بسیاری حتی آنها رو کفر می دانند بدونم به طور مثال بحث «وحدت وجود» آیا واقعا طبق نظر برخی از علمای عرفانی فلسقه در ابعاد بالا باعث کفر می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این افراد تصور درستی از «وحدت وجود» ندارند و از این جهت آن را کفر میدانند. و البته از نظر آنها عملاً حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی«رحمتاللهعلیهما» کافر محسوب میشوند. زیرا گمان میکنند لازمه اعتقاد به «وحدت وجود» آن است که همه مخلوقات را خدا بدانیم؛ غافل از آنکه همه عالم، جلواتِ انوار اسماء الهی میباشند و نه ذات حضرت حق. جناب استاد ملکی تبریزی در کتاب شریف «لقاء الله» نکات ارزشمندی در این رابطه دارند. موفق باشید
سلام استاد: طاعات و عبادات مقبول درگاه حق! ببخشید استاد در زندگی شخصی ام بسیار روی حلال و حرام حساسیت دارم و خمس رو هم رد می کنم اما وقتی به زندگی شخصی خودم نگاه می کنم برکتی در زندگی نمی بینم. همیشه یه جایی از کارهام مشکل و نقص داره. حتی در وسیله خریدن برای ماشین و ضروریات زندگی هم با مشکل روبه رو میشم. واقعا دیگه خسته شدم و کم آوردم، نمی دونم چکار کنم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به همان شکلی که خداوند برایمان پیش میآورد راضی نباشیم؟ در مسیر زندگی توحیدی گاهی امتحان های الهی، روحیه بیشترشدن در آنچه خدا میخواهد به ما عطا میشود و این بسیار مهم است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: الان حدود ۱۷ سال هست که با شما آشنا شده ام و تمام مباحث را پیگیری میکنم ابتدای امر هر سوالی برایم پیش می آمد و میخواستم خدمت تان برسم بلافاصله در جلسه بعدی از زبان شما جوابش را میشنیدم به این نتیجه رسیدم که نباید سوال کنم الان میترسم که این نتیجهگیری ام اشتباه باشد البته سوال. هم ندارم آیا خود اینکه سوال ندارم دلیل میشود که به عمق مطالب پی نبرده ام یا دغدغه و مسئله اصلی من دینداری نیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی مهم، حضور در راهی است که انقلاب اسلامی مقابل ما قرار داده تا همچنان این حضور تاریخی ذیل اسلام و ولایت الهی شدت یابد، إن شاءالله. موفق باشید
سلام علیکم: مسئله دار شدن با خود را لطفا توضیح میدهید و راهکار درمان این اتفاق؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جزوهای که تحت عنوان « بررسی شیوههای تبیین معارف دین»
https://lobolmizan.ir/leaflet/1414?mark=%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C که در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
با نام و یاد خدایی که در فراقش بینهایت بلاء سرم آمد و خود او میداند که بی او نتوانستم لحظه ای زندگی کنم و داغ زندگی و عشق و عقل و معرفت و سلامت نفس را بر دلم گذاشت. منی که با صدایی گرفته از شدت فریاد اقرار داشتم هیچ نوع زندگی کردنی برای هیچ آدمی در این دوران بدون حضور خدا، در تمام مراتب نفس امکان پذیر نیست! ولی میانه رویی و صبر تنها راه ممکن برای گشودن حضور خدا در جانهایمان بود که من نتوانستم میانه رو بمانم، از این خطایم بگذریم راستش تحملش را نداشتم بدون او لحظه ای خوش باشم، باز خدا مرا عفو کند. به دنبال خود در همه گشتم و آرزو داشتم مخلوقی مرا به ادراک خودم درک کند اما آن خدا بود که از فراقش داشتم میسوختم آن خدا بود که میتوانست مرا همواره بهتر از خودم نزدم و از خودم و در خودم درک کند. من اگر این حرف ها را نمیگفتم تصور میشد خدا در این دوران اهمیتی ندارد در حالی که جان ها سوخته و سالها صبر و دوری و رنج های پیاپی از عشقی که درواقع در«خود» است و «خود» است بر جای گذاشته داغی که باید در دل میمانده و مخفی میشده تا سوزشش افزون تر باشد. بسیار جفا کشید آخر، او را به مُراد او رسانید. ای کاش روزی سخن هایی که دل سوخته ام در خود پرورش داده عیان میشد که بخدا به هرکه برخورد میکرد میسوزاندش و او را بیدار میکرد. من دیگر نمیدانم زبان گفتگوی این روزها چیست و چیزی بیش از این برای گفتن ندارم و آن سخن «خداست»
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت جناب فیض کاشانی در مواجههای که با خودش برای خودش پیش آمد با خود چنین گفت:
گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی
گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی
گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی
گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی
گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم
گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی
گفتم لباس تقوی در عشق خود بریدم
گفتا به نیک نامی جامه دریده باشی
گفتم که در فراقت بس خونِ دل که خوردم
گفتا که سهل باشد جورم کشیده باشی
گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد
از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی
گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد
گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی
گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن
جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی
گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی
گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی
خود را اگر نبینی از وصل گل بچینی
کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی
آری! «گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی». نسبت ما با حقیقت، همیشه همینطور بوده و هست. موفق باشید
ابلیس به آدم گفت میوه ممنوعه را بخور! باید اولا پرسید چرا صدای ابلیس را شنید و سخن ابلیس او را به تصمیماتی رساند سپس پرسید چرا تزلزل درونی آدم در خواسته ای از زبان همسرش او را به نتیجه رساند؟ جواب هر دوی این ها در یگانگی آدم با ابلیس و حوا می باشد، آدم هر دوی آنها را در خود داشت و آنها هر دو ظهورِ نَفسِ حضرت آدم بودند؛ آدم خودش انسان و شیطان است ما خودمان انسان و شیطانیم این ما هستیم که از شرق تا غرب بهترین و بدترین حاضریم تنها راهِ حل، غلبه بر شرق و غرب خود است . حال نمی پرسی چگونه می توان غالب بود که جاودان باشی و «حقیقت» تو را اصلیت؟ اسرائیل و آمریکا خودِ ما هستند همانطور که فلسطین و یمن و حزب الله خودِ ماییم آگر ما این واقعیت را می پذیرفتیم دیگر برای سلوک مان دچار زمین گیری و کُندی و خودخواهی و اکثر خطاها نمی شدیم و از بزرگ شدن نمی هراسیدیم، خودِ بزرگ شدن لازمه ما برای سلوک بشرِ آخر است. من این جملات را در حالی یافتم که از شرق تا غرب خود یعنی آمریکا تا انقلاب اسلامی قرار گرفتم تا فهمیدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. بیحساب نیست که به ما فرمودهاند: «در تو نمرودیست در آتش مرو / رفت خواهی اول ابراهیم شو». موفق باشید
و اما سوال من: اینکه آهویی در حال چرا در علفزار شکم عقل، صید شیری میشود که نمیداند از کجا بر او استیلا یافته جرم آهوست یا جرم شی؟ اما همه مرا مجرم میدانند، آری چون بجز او نیست! انا من المجرمین منتقما! انتقام ما به این است که میگوییم چنگال عشقت را بیشتر در جسم و جانمان و آنچه نمیدانیم و نباید بدانیم فرو کن! و باز از خود انتقام میگیریم. بیشتر زخم بزن بر تن آهوهایت. شیرِ لفظ است هر آن شیر که شیری نکند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا این آهو است که با آهوبودنِ خود، شیر را برای دریدنش، شیر کرده است تا معلوم شود نباید از زیباییهای فوقالعاده چشم پوشید. راستی! اگر آهو، آهو نبود با آن دلرُباییهایش؛ شیر آن سلطان جنگل، اینهمه تلاش برای شکار آن آهو میکرد؟! این داستان عجیبی است. به این حدیث قدسی فکر کنید که حضرت حق چگونه شیفته بندهاش میشود و تا کشتن او جلو میرود تا خودش دیه او شود. فرمود: «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه؛ آنکس که مرا طلب کند، مرا مییابد و آنکس که مرا یافت، مرا میشناسد و آنکس که مرا شناخت، مرا دوست میدارد و آنکس که مرا دوست داشت، به من عشق میورزد و آنکس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و آنکس که من به او عشق ورزیدم، او را میکشم و آنکس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او میباشم. موفق باشید
با سلام: چرا ایران خشک سالی است اما اروپا که کافر هستند سرسبز وپر باران است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این را باید از خدا پرسید!! آیا آن نعمتها کمکی به راز خلقت آنها میکند؟ شاید در این مورد بتوانیم به چایگاه ابتلائات اهل ایمان فکر کنیم. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام خدمت استاد بزرگوار و تشکر فروان: استاد چه طور از انسان های جاهل اعراض کنیم تا خود و خانواده دچار آسیب نشویم؟ التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: با برخوردی وارسته به همان معنایی که خداوند میفرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»؛ عبادالرّحمان كسانى اند كه بر روى زمين متواضعانه قدم مىزنند و چون افراد جاهل آنها را مورد خطاب قرار دهند، در مقابلِ برخورد جاهلانه آنها، برخورد سالم و همراه با سلامت خواهند داشت. موفق باشید
با سلام و احترام: با توجه به اختلافات روحی و جسمی زن و مرد، این تعبیر صحیح هست که بگوییم مرد مظهر صفات جلال الهی و زن مظهر صفات جمال هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و آیت الله جوادی با توجه به این امر نام کتاب خود را «زن در آینه جلال و جمال الهی» نامیدند. موفق باشید
با سلام: آیا الله ذاتی صمد است یا الله وصفی؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: او در احدیت خود، در ذات خود مستغرق است و امثال صمدبودن برای او، وصفی است که ذاتاً در او میتوان یافت، برعکسِ خالقیت یا رزّاقیت که اوصافی است که در نسبت با مخلوق در او مییابیم. موفق باشید
سلام: من باردار هستم. میخوام اسم بچه ام را بگذارم محمد یاسین به من گفتند که یاسین اسم اول سوره ی قرآن هست همیشه بچه ات مریض میشود میخواستم بدونم که حقیقیت داره؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: قکر نمیکنم اینطور باشد. واژه «یاسین»، نظر به پیامبر و اهل البیت «علیهمالسلام» دارد. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: حقیر به لطف الهی در حال استماع تفسیر سوره عنکبوت هستم. حقیقتاً از این همه زنده بودنِ این سوره و تفسیر، و از این همه پاسخ گویی به مسائلی که امروزِ تاریخِ ما را دربرگرفته حیرانم. مثلاً حضرتعالی وقتی در ذیل آیه «خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ» مثال صدام و شارون و بی ثمری تلاش های جریان باطل در نظام هستی رو می زنید، ما به راحتی آینده اسرائیل و جنگ غزه را در آینه این آیه به نظاره می نشینیم. برای ما بیچاره ها دعا کنید همواره در سر سفره قرآن مستفیض باشیم و از جام سرشار و لبریز آیات الهی جرعه نوشی کنیم و زندگی را با قواعد قرآنی بسازیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر جناب حافظ فرمود: «هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم» حقیقتاً این سخن را بیحساب نگفت. و نظر بنده آن است که علامه طباطبایی «رحمۀاللهعلیه» نیز با تفسیر «المیزان» که به تعبیر مقام معظم رهبری «حفظهاللهتعالی» یک تفسیرِ شگفتآور است؛ قرآن را به دنیای ما نزدیک کردند بدون آنکه آن معارف را تقلیل دهند و یا گشودگی انسان جدید را نادیده بگیرند. این است معنای پرکردن خلأیی که رهبر معظم انقلاب متذکر آن شدند که باید به پایگاه فکری مستحکمی نظر کرد، با هویت سیاسی و اجتماعی، با آرایش تهاجمی. و آنچه شما در سوره مبارک عنکبوت یافتید، بهره مختصری است که به نور قرآن از تفسیر قیّم «المیزان» استفاده شده بود. موفق باشید
با سلام و خسته نباشید خدمت آقای طاهر زاده: من کتاب مکارم اخلاق شما رو خوندم منتهی یک کلمه اشتباه تایپ شده معنی جمله عوض شده چه جوری می تونم اطلاع بدم تصیح کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از همین طریق میتوانید تذکر خود را بفرمایید. موفق باشید
سلام و رحمت: یه سوال دارم اگه میشه از استاد بپرسید. بنده خیلی به علم فلسفه واقف نیستم ولی یه سوالی برام پیش اومده ممنون میشم پاسخ بدید، اینکه ذات خداوند متعال برای آفریده ها غیر، محسوب میشن؟ یعنی عالم ،غیر از خداوند است, و این حد برای خدا تعیین نمیکنه؟ یعنی ذات اقدس الهی وقتی بینهایت هستند چگونه میتوان آفریده های خدا را غیر از او محسوب نکنیم و این بینهایت مطلق را براش حد تعیین نکنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خداوند از آن جهت که وجود مخلوقات را به آنها میدهد؛ عین وجود بدانیم، پس در عین آنکه وجودِ مخلوقات را به آنها میدهد، آنها از نظر وجودی از او جدا نیستند که از این جهت دوگانگیِ خالق و مخلوق مانند مادر و فرزند پیش بیاید. بیشتر میتوان مثال موج و دریا را زد که هر موجی از یک جهت موج است و از جهت دیگر جدا از دریا نیست. موفق باشید
سلام و رحمت خدمت استاد بزرگوار: میخواستم اگر امکانش هست نسبت یک طلبه با مقولهی هنر را تبیین بفرمایید. با توجه به اینکه هویت طلبه را دو شأن تعلیم و تبلیغ شکل میدهد و تبلیغ نیز آن هنگام اثرگذار خواهد بود که هنرمندانه باشد، این سوال هست که نسبت طلبه با هنر چگونه باید باشد؟ در چه قالبی؟ چه مقدار؟ تفاوتی که در نسبت طلبه با هنر هست با یک هنرمند چقدر و چگونه هست؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً بشر جدید نمیتواند خود را بدون هنر باور کند و لذا آخرین دین یعنی قرآن، با روحِ هنری خاصی کلام الهی را به ظهور آورده. از این جهت حکیمانه ولی شاعرانه سخن میگوید و با توجه به این امر باید تلاش کرد حقایق را از طریق هنر به ظهور آورد. حال چه در غالب شعر و یا هنرهایی که بشر امروز با آنها آشنا میباشد مانند فیلم آنطور که شما در شهید اهل قلم یعنی شهید آوینی ملاحظه کردید. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: بعضا توی حوزه می بینیم که بعضی اساتید ما در ماه محرم خیلی حالت قبض و گرفتگی پیدا می کنن؟ حتما علت این قبض کربلاست. ولی ماها چی؟ اگر قبضی پیش بیاد چه طور بفهمیم بار گناهان هست یا مربوط به حال بد روحی مشکلات و یا کربلاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میتوان عرض کرد که چگونه دنیای پست، امکان آن را دارد که در کربلا بهترین انسانها را اینچنین مورد ظلم و بیحرمتی قرار دهد و معلوم است که برای روح هر انسانی یادآوریِ آن بسیار آزاردهنده است هرچند آن بزرگان، در بستر همان ظلمها راه درخشش انسان را به میان آوردهاند وگرنه با تصور اینهمه ظلم، انسان قالب تهی میکرد. موفق باشید
با عرض سلام و ادب و احترام: در یکی از سخنرانی های حضرتعالی راجع به عقل و جهل فرمودید که آخرین چیزی که از قلب صدیقین خارج می شود حب آبرو است. پرسشم این است که آیا ما در جمع هایی که بعضاً ما را خیلی تحویل میگیرند در بین رفقا و یک پرستیژ خاصی داریم آیا مجاز هستیم که بعضاً با بعضی از کارها که خارج از شرع نباشد. مثلاً یک شوخی سبک عمدی کمی از غرور و منیت خودمون کم کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بعضی که مشهورند به سالکانِ خراباتی، همین روش را پیشه میکنند. موفق باشید