باسمه تعالی؛ علیک السلام:
1- با توجه به جواب سوال شماره572،تا اینجا نظرمان با هم هماهنگ است که باید تلاش کنیم برای خود «عالَم دینی» دست و پا کنیم و برای رسیدن به عالم دینی با تمام جدیّت باید معارف الهیه را بشناسیم و از زمانزدگی و کثرتزدگی آزاد شویم و صاحب «وقت» گردیم و اگر در دوران جوانی این راه را بر قلب خود باز نکردیم، بعداً دیر میشود.
2- صحبت از اینجا شروع میشود که شرایط نزدیکی به عالم دینی را چگونه فراهم کنیم و در کجا بهتر فراهم می شود و آیا دوستانی که از دانشگاه به حوزه میروند صِرفاً برای رسیدن به عالَم دینی به این کار دست میزنند و یا مسئولیت دیگری را در کنار آن موضوع احساس مینمایند؟
بنده هرچه فکر میکنم نمیتوانم راحت بپذیرم جهت ورود به عالم انسان دینی اگر کسی بخواهد به آن برسد در دانشگاه شرایط برایش فراهم نیست، به همین دلیل که میفرمایید توانستهاید حیات دیگری را در حین درس در دانشگاه بشناسید و با آن اُنس بگیرید. تجربهی دوران دانشجویی خود ما هم همینطور بود که شرایط عزم زندگی دینی و انقلابی بودن را در اختیار داشتیم و فراموش نفرمایید که یک طلبه در حوزهی علمیه مثل دانشگاه با انبوه درسهایی روبهرو است که هیچ ربطی به تحقق عالم دینیاش ندارد. تفاوت دو دانشجویی که یکی در حوزه و یکی در دانشگاه میخواهند در عالم دینی وارد شوند مثل کاپیتان تیم فوتبال است با سایر بازیکنان، که در بازی در میدان هیچ تفاوتی بین آن ها نیست و همه در مدت 90 دقیقه در عالَم بازی هستند، منتها کاپیتان تیم مسئولیتی را در میدان به عهده دارد تا بازی مدیریت شود – نه اینکه بیشتر بازی کند – دانشجویی که تصمیم میگیرد به حوزه برود موضوعی را میخواهد دنبال کند که یک مهندس به نحوهای دیگر باید آن موضوع را دنبال نماید و آن ورود در نهضت نرمافزاری و تئوریپردازی در علومی است که نظام اسلامی به آن نیازمند است.
بنده فکر میکنم موضوع وحدت بین حوزه و دانشگاه موضوع بسیار مهمی است که تا کنون تحقق نیافته و اگر از جهتی حوزه به دانشگاه سر زد و معارفی را با خود آورد، روح دانشگاه – به عنوان نوعی عقل که زمانه نمیتواند چشم خود را نسبت به آن ببندد – به حوزه نرفت و جامعیتی که باید حاصل وحدت بین حوزه و دانشگاه باشد و نتیجه آن عقل خاصی است که در دوران جدید میتواند جامعه را جلو ببرد و مشکلات بهجا مانده را حل کند، پدید نیامد، عقلی که اگر در حوزه است زبان طرح موضوعات را با مبانی حوزه در دانشگاه دارد و اگر در دانشگاه است بتواند با حوزه تعامل و گفتمان داشته باشد و بیگانگی موجود بین حوزه و دانشگاه به واقع از بین برود و شعور جدیدی متولد شود که یک طور دیگر فکر کند و یک طور دیگر سخن گوید. در راستای پدیدآمدن چنین عقلی اگر تشکلهای دانشجویی به این نتیجه برسند که باید بعضی از دانشجویان با روح دانشجویی به حوزه بروند ولی دانشجو بمانند و در تمام مدت خود را متعهد کنند که رابطهشان را با تشکل خود حفظ کنند، فضایی بهوجود میآید که دانشجویی که متصل به حوزه شده و طلبهای که متصل به دانشگاه است، در آن فضا به تعقل برتر دست مییابند، در این حال دانشجو در خودآگاهی خاصی قرار میگیرد که زهر کثرتزده و بیعالَمی دانشگاه در او نفوذ ندارد و طلبه نیز در خودآگاهی خاصی قرار میگیرد که زهرِ ایزولهشدن و به دور از تفکر دوران به محفوظات خود مشغول بودن، در او نفوذ نخواهد کرد. با توجه به چنین رسالتی است که باید دانشجویان رسالت تاریخی حضور بعضی از دانشجویان را در حوزه بشناسند و معتقد باشند در متن دانشگاه و برای حفظ هویت دانشگاه این کار انجام میشود، نه اینکه دانشگاه به نفع حوزه مصادره گردد.
مسئولیت دانشجویی که میرود در حوزه شبیه مسئولیت علامهطباطبایی«رحمةاللهعلیه» است در تدوین تفسیر المیزان، تا هرکس خواست در قرآن تدبّر کند زمینهی کار برایش فراهم باشد. انصافاً میتوان گفت امروز دانشگاه کمتر از حوزه از المیزان استفاده میکند یا باید گفت علامه«رحمهاللهعلیه» تشخیص دادند این نقیصه را رفع کنند تا همه بتوانند در تفکر قدمی جلو بگذارند و در حال حاضر دانشجویان ما کمتر از طلاب از المیزان بهرهمند نیستند. پس کار علامه«رحمهاللهعلیه» کاری بود برای دانشجویانی که میخواستند با عقل قرآنی راه را ادامه دهند. یا شبیه کار موسسهی آیتالله مصباح«حفظهالله» که بعضی طلاب را به اروپا و آمریکا فرستادند تا زبان تفکر آن دیار در حوزه تجزیه و تحلیل شود و بیگانه از آن عقل و آن زمان نباشند.
خلاصه باید دو موضوع از همدیگر تفکیک شود؛ یکی موضوع رسیدن به عالَم دینی که ربطی به دانشگاه و حوزه ندارد و دیگر موضوع رسالتی که در سنگر نهضت نرمافزاری و تئوریپردازی در علومی که نظام اسلامی به آن نیاز دارد – اعم از علوم انسانی یا علوم فنی – همه باید در آن سنگری کاری را به عهده بگیرند و برای عبور از فرهنگ غربی تلاش کنند و مسلّم اگر رویکرد عزیزان – در حوزه یا دانشگاه - موضوع اخیر شد، بهخوبی در عالَم دینی خود همچون سربازی فداکار از الطاف عالیهی حضرت صاحبالأمر«عجلاللهتعالیفرجه» برخوردار میشوید و مددهای خاص حضرت به شما خواهد رسید. إنشاءالله
موفق باشید
جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
فکر میکنم کسانی که فقه اللغت کار کردهاند بهتر میتوانند جواب جنابعالی را بدهند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح این نوع گفتارها خودِ این گفتارها است بنابراین شرح آن را نیز باید شرح داد. بهتر آن است که به جای نظر به عبارات، دل را متوجه ی اشاراتِ این کلمات بفرمایید. یعنی به جای آن که پای مطلب را بگیرید و پایین بکشید، دست به دامان آن بزنید و بالا بروید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده این بود که چرا بعضی از اصولگرایان به کار تیم هستهای چون دشمن نگاه میکنند گویا به جای بیاعتمادی به دشمن به یک نحوه بیاعتمادی به تیم هستهای إعمال میکردند و این همدلی نبود. بنده هم خدا را شاکر هستم که رهبری عزیز چگونه اندیشهها را متوجه حقایق میکنند و همدلی و همزبانی را به همهی جریانها – اعم از دولت و ملت - متذکر میشوند. مقام معظم رهبری«حفظهاللّه» فرمودند خط قرمزها را به دولت تذکر دادهاند و به نظرم میتوان از متن بیانیه رعایت آن خط قرمزها را تا حدّی فهمید. ولی بعضی از عزیزان خیلی بدبینانه نگاه کردند و اصل حضور ما را در مقابل استکبار نادیده گرفتند و اینکه توانستیم کاری کنیم که نتوانند ما را نادیده بگیرند؛ ظاهراً با جشن اصلاحطلبان و انتقاد تند اصولگرایان، که مربوط به حضور تمدنی ما است، گم شد. بنده در همان راستایی که دغدغهی سیر توحیدی برای جامعه دارم، دغدغهی نگاه سیاسی جامعه را نیز در خود احساس میکنم و میدانم آنهایی که سلوک دینی را بیرون از نگاه سیاسی به این دوران پیشه کردهاند و نیز کسانیکه صرفاً نگاه سیاسی به همهچیز دارند با بنده همدلی نمیکنند ولی من هم نمیتوانم از وظیفهی معلمیام کوتاه بیایم و با بهانه قراردادنِ آنچه در این تاریخ واقع میشود متذکر تفکری که تراز حضور انقلابیون در این تاریخ است نشوم. چهرههای تفصیلی انقلاب اسلامی یکی بعد از دیگری در حال ظهور است که دیدن آن چهرهها مشروط به آن است که از نگاههای سیاسی حزبی و گروهی آزاد باشیم و از این جهت معتقدم غربیها میخواستند اسطورهی ایستادگی ایران را در مقابل غرب به بهانهی انرژی هستهای بشکنند و از این جهت نتوانستند. که تفصیل بیشتر این موضوع را در جواب سؤال شمارهی 11841 خواهید دید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جامعهی اسلامی که هرکس سعی دارد سرمایهی خود را در اُنس با خدا جستجو کند تنها طبق وظیفه به امور اقتصادی میپردازد جهت رفع نیازهای مادیاش و خدمت به خلق، حال دیگر برایش فرق نمیکند که درآمد بیشتری برایش پیش آید یا درآمد کمتر، حتی آن کسی که درآمدی در حدّ کفاف دارد حسرت آن کسی که درآمد بیشتری دارد را نمیخورد. آری ذات طبیعت طوری است که بعضاً شرایط درآمد بیشتر را برای بعضی فراهم میکند ولی ثروت ارزش نیست، مسئولیت است. موفق باشید
جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
به نظر بنده روحیهی فقه جواهری مدّ نظر حضرت امام خمینی«رضواناللهعلیه» به این معنا است که انسان سعی کند به عمق روایات و جایگاه تاریخی آنها و دلالات آنها توجه کند و بنده پیشنهاد آخر شما را قبول دارم. منتها همانطور که متوجه هستید؛ موضوعِ دروس فقهی ما یک بحث است – که مربوط اصول عملیه است – و روش فقهی ما یک بحث دیگر است که موجب رشد دقت انسان در فهم متون دینی میشود و لذا اگر با رویکرد به حکومت اسلامی در دروس خارج اساتید شرکت کردید پس از مدتی خودتان متوجه میشوید آمادگی لازم را تا حدّی پیدا کردهاید و چون رویکرد خود را سیر در سایر ابواب دینی قرار دادهاید به مطالعهی آن امور میپردازید. که در جای دیگر عرض کردهام.
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کجا بودید قبل از انقلاب! تا با صحنههایی ناخواسته روبهرو شوید که چند شبانه روز ذهنتان را آنچنان به خود مشغول میکرد که تنها با پناهبردن به خدا و مقاومت در مقابل آن شرایط به روحانیتی دست مییافتید که فکر آن را هم نمیکردید. چرا امام سجاد«علیهالسلام» میفرمایند: در آخرالزمان انسانهایی هستند که از همهی انسانهای دوران بهترند زیرا حفظ ایمان در آن زمان مثل نگهداشتن آتش در کف دست است؟! آیا همینکه با همهی این سختیها که میفرمایید، مقاومت میکنید نتیجهاش بیشتر از صدها بهشتی نیست که آن شخص مسیحی با آن روبهرو شد؟ اگر خداوند به حکم آیهی «لایکلف اللّه نفساً الاً وسعها» در شما و امثال شما چنین آمادگیهایی را نمیدید، حتماً مطمئن باشید که چنین شرایطی را برای شما فراهم نمینمود. از خدا تقاضای مرگ نکنید، از خدا بخواهید که از این پل صراط آتشین دنیا همچون شهدای عزیز به سلامت عبورتان دهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه حائری شیرازی در مصاحبهی خود فرمودند آقای هاشمی با ظرایفی تلاش داشت تا بعد از امام، رهبریِ انقلاب به صورت شورایی اداره شود ولی صحبتهای امام«رضواناللّهتعالیعلیه» و تأکید مرحوم احمدآقا، نگاهها را به حضرت آیت اللّه امام خامنهای«حفظهاللّه» انداخت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همهی این حرفها حسّ ما، ما را متوجه گرمای آتش و رطوبت آب میکند و اگر به گزارش حسّ اعتماد نکنیم در آتش میسوزیم در همین رابطه عقل ما، ما را متوجه وجود حقایق میکند که اگر به آن اعتماد نکنیم خودمان را از اُنس با حقایق محروم میگردانیم. آیا فکر نمیکنید این مباحث چیزی به دانش ما نمیافزاید و ما را مشغول اموری میکند که به هیچکاری نمیآید؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای زیادی در این مورد هست از همه مهمتر «بحارالأنوار» است و در کتابهای فارسی، کتاب «زندگی پیشوایان» از استاد پیشوایی و کتاب «منتهی الآمال» از مرحوم شیخ عباس قمی و مجموعهی کتابهای مرحوم آیت اللّه اشتهاردی در مورد زندگی معصومین خوب است. موفق باشید