سلام علیکم: شما در جایی می فرمایید: «در موقعی که انسان از همهچیز بخواهد منقطع شود و از طریق وجه روحانی خود به حضرت حق وصل شود، تازه خطورات و افکار باطله ظهور خواهد کرد. به همان معنا که «آب گِل خواهد که در دریا رود / گِل گرفته پای او را میکشد». این گِلی که پای سالک را میکشد، همان خطورات و تعلقاتی است که در پنهان وجود او رسوب کرده بود و استادِ ره رفته میداند که چگونه سالک مبتدی را از این رسوبات عبور دهد.» پرسش بنده این است که چرا خدای متعال خودش این رسوبات روحی را محو نمی کند تا انسان سالک با این مسائل و مشکلات مواجه نشود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از این بهتر! که حضرت حق از طریق پیامبر خود «صلواتاللهعلیهوآله» و ائمه هدی «علیهمالسلام» اولاً: افق را می گشاید تا مسیر حرکتمان روشن گردد که به کدام سو باید رفت، و ثانیاً با نظر به شخصیت ائمه معصوم «علیهمالسلام» نشانمان میدهد که چه باید باشیم؟ حال اگر خودمان با توجه به چنین بستری تلاش نکنیم و خداوند خودش موانع را رفع کند؛ کمالاتی که پیش میآید از آنِ ما نخواهد شد. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: از میان رشتههایی مثل کلام اسلامی، تفسیر، تاریخ، تربیت دینی کودک و نوجوان، مشاور خانواده، کدام میتواند زمینه خدمت را به جامعه کنونی فراهم آورد؟ کدام بیشتر در این زمانه مورد احتیاج هست که بدان آن جور که نیاز و شایسته است پرداخته شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکدام از رشتهها که فرمودید اگر در بستر معارف اسلامی مطرح شود، منشأ خیرات خواهد بود. با اینهمه به رشته «تفسیر» به اعتبار حضور بیشتر در قرآن میتوان فکر کرد. موفق باشید
مردم حق دارند ما را بیگانه بخوانند چرا که اولین واقعیت را نپذیرفتیم که همه در خلقت با یگدیگر برابریم. چه کسی گفته من گنه کار نیستم؟! پس چه جای برتری جویی بر دیگری. کدام اخلاق من بدنبال عشق می گردم عشقی جاری بِینمان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مردم را نسبت به وجه انسانیشان باید محترم شمرد. میماند جریانی که انکار حقیقت میکند که در آن صورت به آن جریان، اعلام میکنیم «لکم دینکم ولی الدین». و البته این جریان که بدون هیچ خصومتی که بخواهیم با آن داشته باشیم، جایگاه خود را نسبت به آن جریان تعیین میکنیم، غیر از جریانی است که به ما فرمودهاند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ». موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد در برهان حرکت جوهری فرمودند که حرکت در جوهر عالم ماده است. سوال بنده این است که اگر حرکت در جوهر عالم ماده است نمیتوان تصور کرد که عالم ماده حرکت نکند. اما من میتوانم تصور کنم. این یعنی در فهم حرکت جوهری دچار مشکل شده ام؟ کجاش رو اشتباه فهمیدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عالم ماده در ذات خود از طریق تجلیات الهی از مابالقوههایش به سوی فعلیتیافتنِ آن قوهها در حرکت است و این معنی «حرکت جوهری» و ذاتی است. موفق باشید
سلام علیکم: استاد زمانه، زمانه ای است که گویا مردمان به زندگی بدون امام زمان عجل الله تعالی فرجه عادت کرده اند و به زندگی عادی مشغولند و بالتبع متوجه واقعه ضد استکباری و ضد طاغوتی انقلاب اسلامی به عنوان حرکت در جهت مهدوی شدن دنیا نیستند، در این زمانه همانگونه که از حضرتعالی فراگرفته ایم چنانچه بخواهیم یک مسلمان روزمره نباشیم میبایست در چهارچوب تفکر انقلاب اسلامی زیست کنیم، شخصا دغدغه بنای زندگی در این چهارچوب را دارم ولی این رنج را هم دارم که انگار قابلیت مفید بودن و خدمت در این دستگاه برایم مهیا نیست، همون زندگی عادی که عموم مردم دارند را بنده هم طی میکنم به غیر از اینکه متوجه این مفاهیم و خودآگاهی هستم، ولی زمینه ای برای به فعلیت رسوندن این خودآگاهی نیافته ام و این عذاب آور است که نتوانم در راستای این مسوولیت تاریخی قدمی عملی بردارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه انسان متوجه حضور تاریخی و افقی که در این حضور توحیدی در پیش است، باشد؛ به گفته جناب عطّار: «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». زیرا این حضور همان در راهبودن است. موفق باشید
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ فَرِّغْ قَلْبِي لَِمحَبَّتِكَ ، وَ اشْغَلْهُ بِذِكْرِكَ...» سلام خدمت استاد طاهرزاده. انسان وقتی در محضر اولیای الهی مشرف می شود، آیا باید با خدا مناجات کند یا با اولیای خدا؟ مثلاً وقتی به لطف الهی به زیارت شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شدیم، تقاضاهای خود را با خدا در میان بگذاریم یا با حضرت رضا علیه السلام؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیارت «امین الله» با اصالت سندی که دارد، نمونه خوبی در این امر است که پس از حضور در محضر امام و سلام بر آن حضرت، و انس با شخصیت روحانی آن امام، آنچنان زمینه فراهم میشود که به عالیترین شکل با خدا مناجات میکنید. موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده طلبه پایه ۸، مدت حدود ۶ سال در مدرسه مسجد محور به عنوان مدیر دبستان فعالیت داشته ام به تازگی با توجه به سخنان رهبری و این قاعده که باید تحول از بالا به پایین باشد تصمیم گرفته ام که از این مدارس خارج و جهت ادامه خدمت، استخدام آموزش و پرورش شوم. هدف بنده از ورود به آموزش و پرورش حقوق و مزایا نیست بلکه تلاش علمی و عملی برای ایجاد تحولی عمیق در بدنه آموزش و پرورش کشور هست که یک فرآیند ۱۰ الی ۲۰ ساله دارد. سوال اول اینکه به نظر حضرتعالی آیا تحول از بالا به پایین است یعنی از وزارت آموزش و پرورش این تحول اتفاق میافتد یا از دل مردم و مدارس غیر انتفاعی و مسجد محور و....؟ سوال دوم اینکه بنده توانایی همکاری قوی با مدارس مسجد محور را دارم و حتی خودم میتوانم مدرسه در مسجد تاسیس و فعالیت کنم، حال به نظر شما آیا وارد آموزش و پرورش شوم یا در خارج از آموزش و پرورش پیگیر تحول باشم؟ سؤال سوم اینکه به نظر شما آیا این هدف جزء اهداف منطقی و صحیح هست یا نه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام حُسن خود را دارد و این امر، به روحیه خودتان بستگی دارد. شاید بتوان با حضور در آموزش و پرورش زمینه ای را فراهم کرد تا آرامآرام، آموزش و پرورش به سوی اهداف اصلی انقلاب جلو برود. ولی به هر حال هر دو حضوری که می فرمایید هرکدام حُسن خود را دارد. موفق باشید
سلام استاد: برای در خواست زیبایی اخروی ضمن رعایت تقوا و تهذیب نفس. کدام اسما الهیی را تکرار کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی دانم. آنچه هست از ذکر شریف «لا اله الا الله» و تسبیحات اربعه و صلوات، تا می توانید نباید غافل شویم. البته با حضور قلب. موفق باشید
استاد عزیز سلام: دیدم در جایی فرمودید که چون در خواب حالت وجودی بوده پس خواب در ذهن نمی ماند، سوال اینکه آن بخش از خواب که در ذهن می ماند به چه صورت بوده؟ دوم اینکه می گویند در خواب حقیقت و وهم با هم آمیخته شده و حجت نیست. حال اگر بخواهیم درست بودن بعضی قسمتش را که حقیقت دارد بفهمیم آیا فقط باید منتظر باشیم تا اتفاق بیفتد یا اینکه راهی و تذکری وجود دارد که بتوان عمیق تر رویش فکر کرد؟ ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آن نوع خوابها که از جهتی در ذهن میماند، وجه حصولی آن نیز در میان بوده و مربوط به امور روزمرّه است. ۲. آنهایی که علم تعبیر خواب داده شدهاند میتوانند، ولی نه هر مدعی. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: استاد فکر می کنم در بخشی از سوره حضرت یوسف (ع) بود که فرمودید اینکه گفتند «تو همان یوسفی» با «یوسف تویی» فرق دارد لطف می کنید فرق این دو را کوتاه بفرمایید. پیدا کردن صوت برام سخت بود. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جمله «تو یوسفی» ابتدا نظر به وجود جناب حضرت یوسف «علیهالسلام» در میان است و پیرو آن به ماهیت آن حضرت. و در جمله «یوسف تویی» قضیه بر عکس است. و در این رابطه در بحث «اصالت وجود»، انسان، ابتدا وجود را از هر ماهیتی مدّ نظر دارد. موفق باشید
سلام استاد: ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها رو خدمتتون تسلیت میگم. مدت زیادی هست که به خاطر گناهان زیاد توفیق ارتباط با شما و سایتتون رو ندارم در باتلاق نفسم گیر کرده ام ملتمس استغفار و دعای خیرتون هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه متوجه میباشید راه دیگری در مقابلتان هست که راه نورانیت است؛ این حکایت از آن دارد که قلب شما نسبت به حقیقت حساس است. به این نکته فکر کنید که پيامبر اکرم- صلی الله عليه و اله- فرمودند: حواريين به عيسي عليه السلام گفتند يا روح الله با كه بنشينيم فرمود: با كسي كه ديدارش شما را به ياد خدا اندازد و سخنش دانشتان را زياد كند و كردارش شما را بآخرت تشويق كند. «قَالَتِ اَلْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اَللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اَللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي اَلْآخِرَةِ عَمَلُهُ.» موفق باشید
سلام استاد: در خصوص رد متافیزیک و اساسا اینکه مشکل ما با آن چیست، منابعی از کتب خودتان یا سخنرانی ها یا هر مطلب دیگر بفرمایید تا مطالعه شود. ممنون میشوم اینجا هم توضیح مختصری بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث ردّ متافیزیک، به نظر می آید در میان نیست، بحث در ناکافی بودن مفاهیم است جهت حضور هرچه بیشتر. عرایضی که در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ می شود» و یا در مباحث «عبور از نیست انگاری» به میان آمده؛ متذکر این امر هست که باید برای ادامه دینداری بر ساحت حضور نیز تأکید کرد. هایدگر نیز در کتاب «هستی و زمان» با توجه به دغدغه هایی که نسبت به خدا دارد، بر همین نکته تأکید دارد، امری که آقای دکتر رضا داوری نیز در آثار خود بعضاً پیش آورده اند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم: در قسمتی از صوت ضبط شده در تشریح حدیث یابن جندب فرمودید که حتی اگر نماز جماعت هم آنگونه که باید نبود با ذکر این مثال که مثلاً امام جماعت بیش از حد تند بخواند فایده چندانی ندارد. با توجه به اینکه از نظر سکوت و تمرکز ذهنی شاید نماز فرادی از جماعت بهتر باشد و اگر چنین چیزی اولویت قرار گیرد که بعضاً هم در بعضی افراد دیده شده آیا باعث نمی شود که کلا نماز جماعت مطرود شود؟ در واقع بنده تا کنون فکر میکردم که از هر نظر نماز جماعت اولویت دارد. ولی این گفته شما را درک نکردم. بعضی اوقات هم راجع به نماز اول وقت مطرح می شود که مثلاً لباسم کثیف است یا بدنم عرق کرده و یا گرسنه ام و خسته ام و نماز به بعد موکول می شود. من پیش از این اصرار داشتم که به هر نحوی نماز اول وقت ارجح است. لطفاً اگر اشتباهی در فکر بنده است اصلاح کنید و یا مرجعی برای بررسی آن معرفی بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه فضیلت نماز جماعت بسیار زیاد است و برکات خاص خود را دارد، حرفی نیست و نباید به بهانه های جزیی خود را منصرف کرد. ولی رخصتهایی که به ما داده اند را نیز نباید فراموش کرد. به هر حال، علاوه بر اینکه باید شرایط جسمی ما، شرایط نسبتاً قبولی باشد، شرایط روحی نیز مهم است. بالاخره اگر شرایط جماعت آنچنان تقلیل یافته است که بیشتر حرکاتی است بدون هرگونه حضور، که بنده بسیار کم دیده ام در مساجد خودمان؛ معلوم است که آن جماعت آن فضائل مورد نظر را ندارد. ولی نباید با وسوسه های شیطانی با اندک بهانه ای خود را از فضیلت نماز جماعت محروم کرد. موفق باشید
سلام و ادب: استاد بنظر شما اگر آوینی الان بود به مفاهیم و تعابیری که از افق انقلاب اسلامی داشت مثل عصر توبه بشریت، آغاز عصری دیگر، پایان غرب زدگی، طلوع صبح عدالت و... وفادار میموند؟ منظورم این نیست که آوینی ضد انقلاب میشد، منظورم اینه اگه این حجم از انواع فساد اخلاقی و رانت و اختلاس و بی اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت که متأسفانه کم هم نیست به وجود آمده رو میدید بازم اون امیدی که در دوران جنگ نسبت به آینده انقلاب داشت رو میداشت؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید حکمت و فهم تاریخی شهید آوینی به او متذکر میشد ما باید با این تنگناهای تاریخی خود که در جانها پنهان بود، روبرو میشدیم تا معلوم شود هر اندازه بیشتر به غرب نزدیک شدهایم، بیشتر با این فلاکتها روبرو بودهایم پس بیشتر باید به انقلاب اسلامی فکر کرد و افقی که رهبر معظم انقلاب مدّ نظرها میآورند مثل سخنان اخیرشان با مردم سیستان و بلوچستان و تأکیدی که در رابطه با شرایط جدید به میان آوردند و یا آنجایی که فرمودند ما در حال نزدیکشدن به قلّه هستیم و از این جهت باید فعالیت شبانهروزی داشت زیرا جبهه مقابل انقلاب در آخرین روزهای عمر خود، نهاییترین تلاشها را به میان آورده به امید آنکه بماند و این قصه هر محتضری است که با مرگ خود روبروست. موفق باشید
چرا انسان به حکم عقل عمل نکند پس حیوان است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان برای تعالی خود علاوه بر غرایز، فطرتی دارد که با نور عقل به فعلیت میآید و از این جهت اگر از عقل خود بهره لازم را نبرد، عملاً در محدوده غرایز خود یعنی وجه حیوانیاش متوقف شده است. موفق باشید
سلام آقای طاهر زاده وقت شما بخیر: ببخشید بنده یه مسئله ای برام پیش اومده و به گمانم حضرت عالی امکان ارائه راه حل برای بنده رو دارید. بنده طلبه هستم و حدود دو سال در رابطه با مسائلی مثل مرگ و معنا و زندگی و... بسیار فکر میکردم به نحوی که حتی یکبار سرم هم گیج رفت. اما بعد از این مدت انگار که ذهنم خسته شده باشه دیگه توانایی مطالعه نداشتم. یعنی نمیتونستم و نمیتونم کتاب بخونم. البته برای فکر کردن مشکلی ندارم. میخواستم بدونم برای اینکه ذهنم ریکاوری بشه و بتونم دوباره مطالعه کنم چه راه حلی پیشنهاد میکنید. در ضمن بنده کتاب ادب عقل و قلب و خیال رو خوندم همچنین حدود چهار یا پنج ماه هیچ مطالعه ای نداشتم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی کنید با دقت در مسیر مطالعه، مطالبی که به نظرتان مهم است را گزینش و یادداشت کنید؛ این امر خود به خود اندیشه را به نظم میآورد. موفق باشید
با سلام استاد ارجمند: در سوره مبارکه تين، مراد از تين و زیتون را به چه معنیی میشود بسط داد، اینکه انجیر و زیتون میوه گفته شده بنظر بدون حکمت نیست، اینکه مثلا مولانا انجیر را نمادی از میوه ایی که از «پوست و هسته» که عموما میوه ها دارند، و انجیر از آن ها رسته است، میشناسد، بعبارتی دیگر انجیر را نمادی از گذر از محسوسات و برهانیات صِرف میشناسد یا زیتون، همانند روغنی که در چراغ جاری است و بقول معروف، درجایگاه روان کننده میشناسد و آنرا بنظر نماد روان و نفس میشمارد! میتواند مورد استناد باشد؟ (برون پوست درون دانه بود میوه گرفتار / ازان پوست وزان دانه چو انجیـــر بجستم) غزل۱۴۷۲ (باز خرما عکس آن، بیرونِ خوش و باطن قُشور / باطن و ظاهر تو چون انجیر باش ای مهربان) غزل۱۹۴۰ بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش غزل۱۲۶۲
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نگاه خوبی است و در رابطه با سوره مبارک «التین» عرایضی در رابطه با این دو موضوع شد از آن جهت که افقی را در مقابل ما میگشاید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با توجه به بطلان بیهودگی در آفرینش الهی، هر خوابی که انسان می بیند حتی اضغاث احلام، علتی دارد ولو اینکه آن خواب تعبیر نداشته باشد و یا تعبیر آن در حالت عادی غیرقابل تحصیل باشد. با این مقدمه سؤالی داشتم. آیا پرواز کردن در خواب می تواند نشانی از آسودگی روح و کاهش تعلق به دنیا باشد؟ یادم می آید در اوان جوانی و بیشتر از آن در کودگی، خیلی در خواب پرواز می کردم اما الان که دل مشغولی های دنیایی ام زیاد است، به ندرت خواب پرواز کردن می بینم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد خواب، همینطور است که میگویید زیرا که بالاخره هر خوابی نسبتی با احوالات انسان دارد, ولی بنده علم تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
به نام خدا عرض سلام و احترام: رهبرانقلاب در سخنرانی اخیرشان در میان فرهنگیان فرمودند امر تعلیم و تربیت امری کاملا حکومتی بوده و افرادی که صحبت از برون سپاری آموزش و پرورش به مراکز خصوصی می کنند بهترین راه حل برای نابودی کشور را پیشنهاد داده اند، با وجود ناکارآمدی اکثر مدارس دولتی و جهت گیری های نادرست در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی، این مسأله ی تحول در آموزش و پرورش که خواسته مهم چندین ساله ی رهبری هست، چگونه باید اتفاق بیفتد؟ آیا باید افرادی از درون سیستم آموزش و پرورش که اشراف بر سیستم دارند، این تحول را آغاز کنند؟ در واقع، درون سیستم بوده و همواره تلاش کنند با تمام سختی و توان خلاف موج حرکت کرده و تغییر سیر حرکت را رقم بزنند، و یا افرادی خارج از سیستم، طرحی را تنظیم کرده و پس از بررسی های علمی و دقیق با ارائه به آموزش و پرورش تحول را آغاز نمایند؟ در این صورت به آسیب های سیستم اداری و وزنه های حاصل از آن که مانع پرواز می شوند دچار نمی شود. و یا اینکه راه دیگری وجود دارد که ما از آن آگاه نیستیم، ممنون می شوم مرا در این زمینه راهنمایی بفرمایید. چرا که سال هاست به امید تحول در آموزش و پرورش وارد سیستم مدارس غیرانتفاعی شده و با تمام توان جنگیده ام و هم اکنون در جایی ایستاده ام که از تغییر در سیستم موجود و حرکت به سمت تحول، ناامید هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینکه فرمودند امر تعلیم و تربیت، امری است کاملاً حکومتی؛ خواستند متذکر این امر شوند که نظام به طور کلی باید نسبت به امر تعلیم و تربیت در دل آموزش و پرورش حساس باشد. امری که متأسفانه هنوز پیش نیامده. شاید بتوان گفت آرامآرام در حالِ به سر عقل آمدن نسبت به آموزش و پرورش هستیم تا بتوانیم از این به بعد نسبت به معلمانِ فرزندانمان و بهره هوشی معلمان از یک طرف و معیشت آنها از طرف دیگر حساسیت لازم را نشان دهیم. در این صورت است که تازه جایگاه موانع تعالی فرهنگی را به معنی واقعی آن متوجه میشویم، بخصوص که نظام آموزشی ما بسیار از نظر تاریخی عقبافتاده است، هم از نظر محتوای کتابها و هم از نظر روش تدریس. موفق باشید
با سلام و نور خدمت استاد گرامی: در سلوک جناب علامه بهجت چرا امر پدر بر امر استاد ایشان اولویت داشته؟ و ایشان به دلیل آن از انجام برخی مستحبات و... امتناع کرده اند؟ آیا مگر نه این است که اولاامر منظور هادیان این طریق هستند و مگر نه این است که ولایت استاد بر شاگرد از ولایت پدر بالاتر است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که خود استادشان یعنی مرحوم قاضی فرموده بودند به دستور پدر عمل کنند. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: به لطف خدا چند روز قبل مشغول نظر به شرح غزل ۷۶ حافظ که سال های گذشته شرح داده بودید بودم که با این بیت و شرح آن مواجه شدم: «شکر خدا که از مدد بخت کار ساز/ بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست» میفرماید خدای را شکر که به کمک بخت کارسازم درست به همان چیزی که میخواستم رسیدم. راهی که رفتم و در آن انقلاب اسلامی را فهمیدم همهی آن چیزی است که در طلب آن بودم. میخواستم شخصی مثل ترامپ پیدا شود تا انسانی مثل رهبری ظهور نماید و در تقابلِ با او عزت اسلام به ظهور آید و اینچنین شد. استاد باز هم ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد! و برای ما که از قبل با این مطالب و نظیر آن مأنوس هستیم، به لطف الهی قصهی قلب مان این است: «وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا»: موقعی که مؤمنان لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را» حقیقتاً همینطور است و بحمدالله تاریخی در مقابل ما گشوده شده است که در بستر حضور در آن تاریخ، معنای حضور آخرالزمانیِ اسلام را درک خواهیم کرد و به گفته جناب مولوی: اگر زمانی، ظلمات زیاد شود، از آن طرف هم حضرت حق نور هدایت خود را زیاد میکند. لذا «چونکه سرکه، سرکگی افزون کند / پس شکر را واجب افزونی بود. قهرِ سرکه، لطف هم از انگبین / این دو باشد اصلِ هر سرکنگبین». از این نوع تقابلها، ما را گریزی نیست ولی اینکه در این تقابل، متوجه ظهور هرچه بیشتر لطف خداوند میشویم، امر مهمی است و در این راستا متوجه جایگاه زبان مقام معظم رهبری میگردیم به عنوان زبان این تاریخ. در این رابطه اخیراً عرایضی تحت عنوان «رهبر انقلاب و زبان تاریخی که در پیش است» https://eitaa.com/matalebevijeh/17990 شده امید است مفید افتد. موفق باشید
در احوال جمعه نصر و ایمان ولیامر به امت: اولین گام ایمان، شهادت به وحدانیت الله است، گام اول رستگاری. خدای پاک منزه، مبدأ بینهایت قدرت، جامع همه خیرات و کمالات را پرستش کردن و به او ایمان داشتن، ارزشمند است اما ساده نیست؛ باید به قدرتی ایمان بیاوری که دیدنی نیست اما اگر او را باورکنی، قطعا ستودنی است. گام بعدی این است که بتوانی او را در وجود نبی، در قالب انسان کامل بیابی، باورکنی انسان، چنان عظمتی دارد که الله با او سخن بگوید، بتوانی به یک انسان به عنوان رسول الله و کلمه تامه او ایمان بیاوری، دشواری این ایمان آنجاست که او نیز چون دیگر انسانها غذا میخورد و در بازار قدم میزند، باید چشم غیب بین داشتهباشی تا باطن این انسان به ظاهر معمولی که کفشش را وصله میزند ببینی و چقدر این باطن دیدن، کار دشواری است اما چون او معصوم و پیراسته است و میتوانی سبوحی و قدوسی خدا را در او ببینی باورمیکنی. گام سوم بسی دشوارتر؛ ایمان به انسان اما نه دیگر انسان معصوم، نه پیراسته، نه بیعیب، آمیختهای از داشتهها و نداشتهها، در نوسان، گاه گرفتار لقمهای و گاه رنجیده کلامی، اما هنوز هم آینه الله، چقدر باید تیزبین و باطن یاب باشی تا بتوانی در پس همهی نقصها و نداشتهها، در پس روزمرگی ها او را آینه الله ببینی و به مؤمن، ایمان بیاوری این نقطهها که صفحه تصویر را پرکردهاند، این قطرهها که سیل ساختهاند انساناند، نه بینقص و معصوم، همین همکار و همکلاسی ما هستند که مثل ما چندان هم پاک و مبرا نیستند اما میشود به آنها ایمان داشت، همین مردم عادی کوچه و بازار، مجلای اراده الله اند و پیش از ما رسول الله و ولیامر به آنها ایمان دارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: و این یعنی حضور در آخرین دوران که در آینه انسان آخرالزمان اگرچه نور عصمت را نمی یابیم ولی ظرفیتی به وسعت انسانیتِ انسان را در او مدّ نظر خواهیم داشت و امیدوار به حضوری از انسان می باشیم که جهانی می سازد در نهایت یگانگی، تا آن جایی که گرگ و میش که در اوج دوگانگی هستند، در کنار همدیگر غذا می خورند. و این ماییم و چنین حضوری در آینده ای که امروز به سوی آن، اکنونِ خود را احساس می کنیم و نه تنها از حضورِ تیره و به ظاهر گسترده ظلماتِ صاحب قدرت، هیچ سستی به خود راه نمی دهیم بلکه با تمام اطمینان هم اکنون آن ها را رفته به حساب می آوریم حتی اگر سید مقاومت را شهید کردند. این یعنی ما را گسترش دادند تا جبهه استکبار را همچون لانه عنکبوت، سست بنگریم و این یعنی امیدواریِ حضرت روح الله «رضوان الله تعالی علیه» به آینده، و این یعنی امیدواریِ رهبر معظم انقلاب به فردایی که در اکنونِ خود می توانیم آن را احساس کنیم. موفق باشید
با عرض سلام و احترام: سن و سالی از من گذشته. از جوانی در باب معارف اسلامی مطالعات زیادی کرده ام. کتابها و نوارهای آیت الله حسن زاده آملی و شما را کار کردم. چند وقت پیش مناظره یک آتئیست را به طور اتفاقی گوش دادم. شک در دلم نسبت به خدا ایجاد شد. ترسیدم. سوال من این است که چرا با اینهمه تلاش برای کسب معارف اسلامی باز هم شک در دلم ایجاد شد؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عبور از شک در بودنِ خدا با براهین عقلی محکم، کار سادهای است. آنچه مهم میباشد لرزش در ایمان به خداوند است که کار میبرد. عرایضی در ماه رمضان اخیر تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم «علیهمالسلام» و عرفا»https://lobolmizan.ir/sound/1476?mark=%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81#sound-row-5094 شد. امید است که مفید افتد. موفق باشید
بسمه تعالی. سلام و درود خدا نمیدانم چگونه بنویسم؛ ممکن است سوالم خیلی حساس و یا سخیف باشد. چند وقتیست که از حد آنچه که میدانستم اشتباه است فاصله گرفتم و خود را مشغول به جنود عقل و جهل و اذکار کرده ام و میلی به زیاده خواهی غذا ندارم، مشغولیتی ندارم. شب ها مسبحات نیز خوانده میشود. ورزش نیز مستمر دارم. خلاصه به گمانم ظواهر را از هر جهت رعایت کرده ام. اما گمان میکنم آن موقع که گناهی سر میزد با آتشی رو برو میشدم که مرا چنان از جا میکند و متحیر میکرد و نیروی راسخی برای حرکت میافتم. از طرفی گناه در حد اعلا، از طرفی توبه و تضرع و تلاش دردمندانه برای رسیدن به انتهای این تونل وحشت؛ که چه برکاتی داشت. اما حال که به ظاهر عبادات مشغولم، سکون یافتم و از حرکت باز ایستادم و دچار خمودگی و مردگی شدم. مردگی ای نه از آنجهت که قوه واهمه دارد ضعیف میشود و من خود را آن واهمه بیابم و در عذاب باشم که ظاهرا دارم از دست میروم و بخواهم باز گردم به همه آن کاری که توهمم را زنده کند، نه، این نه. بلکه غیر از این میابم که به خواب رفته ام و حرارتی برای تحرک ندارم. عجب نعمتی شد این گناه! عجب فرصتی شد این عصیان! عجب رفیقسیت این شیطان! استاد امیدوارم توانسته باشم مقصود را برسانم؛ در خواست دارم در صورت اشتباه بودن، آن را با صرف نه گفتن انکار نکنید که بنده بخواهم تعبدا بپذیرم راز گناه و شیطان چیست؟ چه جایی باید در زندگی مان برایش متصور باشیم؟ به سمت گناه همچون طاعت بشتابم تا باز با تنفر روبرو شوم؟ بلکه عائدی حاصل آید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به عرایضی که در جلسات سوم و چهارم مربوط به سوره تغابن پیش آمد، توجه فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/17260 و https://eitaa.com/matalebevijeh/17341 . موفق باشید
سلام علیکم: در فتنه ها و آزمایشات به خدا پناه میبریم و بنده بزرگترین آزمایش سیاسی را انتخابات میدانم. ۲۰ سال است رای میدهم اما کمتر اتفاق افتاده با قسم حضرت عباس بوده باشد و اکثرا با حال مولا علی علیهالسلام خار در چشم و استخوان در گلو، مصلحت گونه و برای دفع ضرر بزرگ از اصلح خود گذشته و به صالح مقبولِ عامه رسیده ام. اگر آقای قالیباف در این فتنه پیش آمده، که به علت مناصب قبلی و فعلی بیشتر در انظار عامه بوده و اینگونه نمایندگان و علمای مخاطب دار و... هم به سمت او رفته اند و حمایت کرده اند، اقبال بیشتری را به خود اختصاص دهد و نهایتا جبهه انقلاب هم به اجماعی نرسد و بدانیم با رفتن گروه خاصی از نخبگان به سمت دکتر جلیلیِ اصلح و مظلوم و ناشناس، و پخش شدن آرا، لیبرال های پلید دوباره سود می برند چه کنیم؟ اولویت اصلح است یا اولویت جلوگیری از نفوذ غرب گدایان! با پذیرفتن فرد صالح؟ امیرالمؤمنین فرمود خانه نشینی را بر از دست رفتن اسلام ترجیح میدهم. واقعا تصور و حتی فکر برگشتن این موجودات، تن انسان را به لرزه می اندازد و اگر تا پایانِ مناظرات، اقبال و نظرسنجی ها با قالیباف بود، ادامه کار سایه وار جلیلی مظلوم بر برگشت ایشان ترجیح ندارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در بستر توحیدی خود و با نظر به هویت اجتماعیمان، اگر از یک طرف بهار، در اسفندماه احساس میشود؛ ولی از طرف دیگر در فروردین نیز هنوز زمستان حاضر است. مهم آن است که متوجه حضوری در تاریخ خود باشیم که در عین تأکید بر سیاست، متوجه ابعاد توحیدی این انقلاب باشیم. احساس میشود این نوع حضور را میتوان در شخصیت سیاسی- قرآنیِ آقای دکتر جلیلی مدّ نظر داشت و این وظیفه ما در این تاریخ است تا معنای حضور خود را در بستر توحیدی در عین تعالیِ هویت اجتماعی احساس کنیم. موفق باشید