سلام استاد عزیز: آیا انسان میتونه متوجه بشه ظرفیتش چه اندازه هست؟ با توجه به اینکه هر انسانی یه ظرفی داره و ما اومدیم در این دنیا تا پرش کنیم حالا چه با اعمال نیک و چه بد. آیا میتونیم متوجه بشیم چه اندازه دیگه ازش مونده؟ آیا ربطی به انگیزه برای زندگی داره؟ سوال دوم اینکه آیا میشه اعمال زشتی که داشتیم رو از این ظرف خارج کرد؟ چون من خودم حس میکنم دارم آروم آروم در مسیر دینداری پیش میرم تا یه هدفم برسم اما متاسفانه خیلی شکست میخورم ولی خب واقعا امیدم رو از دست نمیدم. و در نهایت اگه براتون میسر هست یک نکته ای از جهت شهادت بهم بگید. شاید آدم بشم. خیلی ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظرفیت ما در این زمانه آن مطالبی است که قرآن برای بشر آخرالزمان از طرف پروردگار آورده است. باید سعی کرد نسبت خود با قرآن را رشد دهیم. ۲. آری! انسان وقتی در مسیر دینداری قرار گرفت به مرور از ضعفهایش رها میشود. خوب است نظری به سؤال و جواب شماره 35461 بیندازید. موفق باشید
سلام: آینده هوش مصنوعی را چگونه ارزیابی می کنید؟ اینکه بگوییم این انسان است که به آن برنامه می دهد و بنابرین آسوده خاطر باشیم که بر ما سیطره نخواهد یافت به نظر دقیق نیست. یکی اینکه برنامه دهندگان معلوم نیست که ملاحظات اخلاقی را رعایت کنند ممکن است برنامه ای بدهند که هوش مصنوعی را بر بشر غالب کند و دیگر اینکه تحت برنامه بودن لزوما امنیت نمی آورد. ممکن است برنامه ای داده شود که قدرت برنامه نویسی برای خود را به هوش مصنوعی بدهد و با توجه به این خودمختاری شاهد تکامل تدریجی هوش مصنوعی توسط خودش و سرانجام مسلط شدن او بر بشر باشیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مستحضرید موضوع هوش مصنوعی موضوع سادهای نیست. میماند که بالاخره در نظام الهی و با نظر به سنتهای لایتغیّرِ این نظام، پدیده هوش مصنوعی را باید مدّ نظر قرار داد و متوجه باشیم دادههایی که در اختیار آن میگذاریم تکساحتی نباشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: فرق مخلِص با مخلَص در چیست. و چه کنیم تا مخلَص شویم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. آری! انسانِ مخلِص که به قصد رضایت حضرت حق، کار را شروع میکند و ادامه میهد به جایی میرسد که دیگر خداوند او را در بر میگیرد که در این حالت، مقام او مقامِ مخلَصین است که نمونه کامل آن اولیای معصوم میباشند. موفق باشید
با سلام: انسان در خواب هر دو کفشش را گم کند، معنایش چیست؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده علم به تعبیر خواب ندارم. موفق باشید
سلام و احترام خدمت استاد گرامی: جسارتا بنده که مادر خانواده هستم و فرزندانم در مورد مسایل دینی اعم از نماز وروزه و حجاب به حرفم گوش نمیکنند آیا در بیرون از خانه میتوانم امر به معروف کنم؟ در بحث امر به معروف بیرون از منزل چگونه متوجه شویم که الان با این تذکر دادن ما روی این فرد تاثیر گذار است؟ آیا اینجا وظیفه ای داریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال هرجا زمینه و فضایی باشد که ما از سر دلسوزی متذکر انحرافاتی که برای خود آن افراد ضرر دارد را با آنها در میان بگذاریم، به آنها خدمت کردهایم. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد گرامی: با توجه به جلسه ماه رجب و نظر به نیت امروزین ما آیا نیت ما از عبادات باید رضای خدا باشد یا حضور در تاریخ انقلاب اسلامی؟ اگر از مراجع این سوال استفتا شود حتما رضای خدا را واجب می دانند.
باسمه تعالی،سلام علیکم: آری! نیّت ما باید تنها و تنها رضایت خداوند و قرب بیشتر به حضرت معبود باشد. ولی خداوند در این زمانه در افقی به سراغ ما میآید که تاریخ انقلاب اسلامی در آن شروع شده و ما از این طریقه میتوانیم ذیل اراده الهی قرار بگیریم و هرچه بیشتر رحمت و الطاف خداوند را احساس کنیم. موفق باشید
سلام: ممنون می شوم در خصوص متن زیر به ویژه نقل قول از محی الدین راهنمایی کنید. عارفانِ خونیندست قدیمها بودهاند، هماکنون هم بسیاری هستند، کسانی که باسوادند، دقایق و ظرایف فلسفه را میدانند، از تاریخ بسیار خوانده و دانستهاند، شعر و ادب میشناسند، فقیهِ شریعتمدار هستند، حدیث و قرآن ورد زبانشان است؛ ولی ستم و ستمکاری را پشتیبانی میکنند، جنایت و جنایتکاری را زینت و زیور میکنند، تباه شدن انسانهای بسیار، حتی هموطنان و همکیشان خودشان را به چشم میبینند، و یا سکوت میکنند و یا هر آنچه روی دهد را تأیید میکنند. به ویژه در این میان، سختباورتر از همه، عارفانی هستند که نکتههایِ ناب عرفانی میگویند، چنانکه اشک در چشم خودشان حلقه میزند و از چشم شنوندگان سرازیر میشود، چنان ملکوت را توصیف میکنند که گویی هم اینک از معراج هفتآسمان بازگشتهاند، و چنان از پروردگار جهان گزارش میدهند که گویا همدم هر لحظه اویند! تا اینجا که آنان را ببینی، دل از دست میدهی و مریدشان میشوی؛ ولی ناگهان و در پرده دیگر، میبینی همین عارفِ اشکبهچشم و ذِکربهزبان، چنان از خونخواری و سیهکرداری پشتیبانی میکند که همه انگشتبهدهان میمانند، بلکه به عقل خود شک میکنند که نکند ما غلط فهمیدهایم! مگر میشود عارفی اینچنین والامرتبه از ظلم و فساد دفاع کند؟! نه، اگر او چنین بود که نمیتوانست با سخنانش این چنین دل ببرد و اشک بریزد و ناله بگیرد؟! البته جناب محیالدین عربی پاسخی وافی و کافی بدین شبهه! شیطانی ما داده است و هشت قرن پیشتر، مشت محکمی بر دهانِ یاوهسرایِ ما فریبخوردگان زده است! اگر غلط زیادی کردی و چشم باز کردی و دیدی عارفی ستمگری را احترام میکند و بزرگ میدارد و در مقابلش خموراست میشود و دستش را میبوسد، نکند که به آن عارف الهی شک کنی ها! خیر، بدان و آگاه باش که یکی از اسماء الهی «جبّار» است، حال این اسمِ والایِ خداوند در این حاکم ستمگر و زورگو تجلی پیدا کرده است! پس در واقع این کسی را که میبینی سالها به زور و اجبار و تهدید و زندان و اعدام بر مردم حکم میراند و جان و مال و آینده وآرزوهایِ همه را میسوزاند، در واقع امر، تجلیگاه یکی از نامهای خداوند است! و عارف هر جا تجلی نام خدا را ببیند، عارفانه و عاشقانه سر تعظیم فرومیآورد و حرمت میگذارد! (فتوحات مکیّه، ج2، ص500). عجب! ما چقدر نادان بودیم که این عارفِ واصل و آن فرشتهرویِ صالح را نکوهش میکردیم! خدا ما را ببخشد! او تجلیگاه نام خدا را پشتیبانی میکرده است! ای دلِ غافل! این طوری که ببینی باید همه قاتلها را هم احترام بگذاریم و بزرگ بشماریم، چون مَظهَر نام «مُمیت» (میراننده) هستند! همه دروغگویان و فریبکاران را هم باید پشتیبانی کنیم و دست ببوسیم چون تجلی نام «مُضلّ» (گمراهکننده) هستند! چه عرفانی! به به! چه ملکوتی! جانم! فقط نمیدانم چرا به این دخترهای پریرو گیر میدهند، مگر اینها مظهر جمال الهی نیستند؟! بلکه دو نام مقدس، «ظاهر» و «مظهِر» (آشکار، آشکارکننده) به طور کامل در این پریرویان ظهور و بروز پیدا کرده است؟! نه! آری؟! درست فهمیدم؟! هر چی شما بفرمایید! همین!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در نامه به گورباچف فرمودند حقیقتاً سخنان ابن عربی از مو باریکتر است و واقعاً طوری نیست که بتوانیم در محدودۀ سؤال و جواب به آن بپردازیم. آری! اگر جباران مظهر جباریت خداوند هستند، به آن معنا نیست که خودشان بیتقصیر میباشند مثل آنکه گفته میشود شیطان، مظهر اسم مضلّ خداوند است و این به معنای تبرئه شیطان نیست. آری! اگر خداوند اراده کرده است کسی را به دلایلی از رحمت خود دور کند، مظهر آن اراده، شیطان خواهد بود. ولی به هر حال شیطان در جای خود رانده شدۀ درگاه رحمت الهی میباشد. موفق باشید
با سلام: استاد چندین سال بود به پسرم می گفتم ازدواج کن اصلا زیر بارنمی رفت من هم یک شب زیر آسمان به خانم حضرت زهرا (س) متوسل شدم به ایشان سپردم، حدود شش ماه قبل پسرم با یک دختر آشنا شد و به قصد ازدواج تحقیق و رفت و آمد و ارتباط با خانواده دختر و نشان بردن انجام شد، اما راه دختر شهرستان و دور بود، چون دختر اهل حجاب نبود، نماز نمی خواند، اعتقادات سست داشت من بعنوان مادر فقط دعا و توسل و نذر که این اتفاق نیفتد و پسرم با این دختر ازدواج نکند، ولی پسرم دوستش داشت و همیشه هم برای نماز و اعتقاد صحبت می کرد شاید دختر پایبند شود. من خیلی دعا کردم انجام نشود پسرم هم می گفت این نشه من دیگه ازدواج نمی کنم، ولی در اثر رفت و آمد که بیشتر دختر را شناخت گفت اعتقادات این دختر سست است و ثبات هم ندارد و.. و پسرم ادامه نداد اما دختر خیلی دوست داشت ازدواج کند. به پسر من می گفت با همین اعتقاد من را قبول کن حتی گفته بود اگر قول بدهم نماز بخوانم ولی شاید من نتوانم بخوانم و خیلی هم قبول نداشت. سوال: آیا اثرات دعا و نذر و نیاز من بعنوان مادر در تصمیم این پسر تاثیر گذاشت؟ یا واقعا این ازدواج سرانجام خوبی نداشت؟ من فردی معتقد و ولایی هستم دوست داشتم پسرم سراغ یکی برود که در زندگی با اعتقاد و نماز باشد و پسرم را بیشتر به راه دین بیاورد ولی این اینگونه نبود و پسرم هم خودش دیگه ادامه نداد، اما من یک مقدار عذاب وجدان داشتم مبادا من خیلی دعا کردم و سرنوشت اینها عوض شد؟ آیا دعای من درست بود؟ چون این دختر نه نماز می خواند نه معتقد بود ولی به خاطر ما که چادری بودیم یک شال روی سرش می انداخت، سؤال استاد: ۱. آیا ازدواج با این دختر قسمتش بوده و دعای من تآثیر گذاشته و به ثمر ننشست. استاد من نذر و دعا کردم انجام نشه گناه نکردم؟ ۳. این دختر گاهی پیام میده ولی پسرم تمایل نداره آیا این قسمتش بوده یا نه؟ چون پسرم گفت اعتقاد در ازدواج مهم است. ۴. استاد پسرم میگه اصلا ازدواج نمی کنم شما چه راه حلی پیشنهاد می کنید که پسرم با دختری پاک و با نماز و با حجاب ازدواج کند؟ پسرم اصلا نظر من را راجع به ازدواج نمی شنود و قبول ندارد (پسرم ۱۲ ساله بود پدرش در اثر شیمیایی جنگ آسمانی شدند الان پسرم ۳۵ سال تمام داخل ۳۶ هستند. آیا آن دختر در اثر توسل من به حضرت زهرا (س) جلوی راه پسر من قرار گرفت؟ یا اینکه چون اهل نماز نبود اعتقاداتش سست بود و یک سری شرایطی داشت که پسرم نپسندید. آیا نتیجه این کار چه می شود؟ اگر یک زمانی این دختر مجددا ارتباط تلفنی برقرار کرد چاره چیه؟ و سوال آخر چه کنم پسرم همسر خوب و شایسته انتخاب کند و اینقدر نگوید ازدواج نمی کنم. آیا ازدواج پسرم بزودی با یک دختر خوب تر انجام می شود؟ حرف من را اصلا قبول ندارد. راهکار بدهید و بفرمائید آینده پسرم ان شاءالله خوب هست و همچنین چه کنم پسرم پایبند نماز شود؟ ممنونم. ایمیل بلد نیستم اگر به ایتای من پاسخ دهید ممنون میشم، یا اگر خواستید در کانال عمومی یا سایت پاسخ دهید لطفا اسمم را ننویسید. ممنونم استاد بزرگوار لطفا دعا بفرمائید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مسائل ورود خاصی ندارم. البته در اینکه چنین ازدواجی به آن صورت که میفرمایید شکل نگرفته، چیز بدی نیست. خود پسر باید احساس کند نیاز به ازدواج دارد و اصرار بقیه شاید نتیجه عکس بدهد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله. اکثر مردم، تحلیلگران و فعالان داخلی و خارجی که نگاه ملی، کلان و جهانی به مسائل دارند از حضور آقای قالیباف در لبنان تقدیر و حمایت کردند! دشمنان که از این اقدام قالیباف در شوک فرورفته، ساعات اولیه ترجیه دادند سکوت، اختیار کنند اما به تدریج اکانت ها و رسانه های عصبانی آنها نتوانست ذلت این تحقیر را تحمل کند! اما جریان مشکوک سوپرانقلابی که در جبهه انقلاب نفوذ کرده اند همچنان فضای انتخابات را به گروگان گرفته اند و از هر بهانه ای برای تحریف - تقطیع - تفسیر به رای، سعی بر انحراف در تشخیص اذهان و تحمیق مردم را داشته! همچنان برخلاف هشدارهای موکد امام خامنه ای در حفظ وحدت ملی در این شرایط حساس و سرنوشت ساز نه تنها در جبهه انقلاب بلکه در تمام فضاهای سیاسی کشور جزء اولویت های واجب و فوری باید باشد! اما ظاهرا برنامه ثابت این جریان سیاسی نفوذی، همان بدعت لجن پراکنی و دوقطبی سازی در جبهه انقلاب و ایجاد شکاف و تضعیف نظام، انقلاب، جمهوریت و میدان را دنبال میکنند، مسیری را در پیش گرفته اند که در حال ذبح امنیت و منافع و مصالح عالیه نظام پای اهداف پنهان سیاسیشون هست! به قول امام خامنه ای، شیوه دشمنان ما اینست با اختلاف افکنی، سیاه نمایی و دوقطبی سعی دارن تحولات کلان مثبت داخلی و خارجی را به حاشیه برده و احسان ناامیدی و ضعف و تزلزل در جبهه انقلاب، احساس شود! وقتی ردّ پای این جریان سیاسی را طی این مدت دنبال میکنیم لیدرهاشون، با رسانه های پروژه محور از هر تصمیم سازی و تصمیم گیری کلان! از هر تحول و اتفاق مثبت که باعث خشم و عصبانیت و شوک دشمنان میشه با تحریف و تقطیع و جعل، موضوعات کلیدی و راهبردی را دست مایه اختلاف و تفرقه و دوقطبی سازی برای تضعیف جبهه انقلاب قرار میدن! بارها هم تاکید کردیم خطر سیر ثابت در شیوه خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف تقوا و خلاف منویات امامین انقلاب که باعث عبور از خطوط قرمز منافع، مصالح و امنیت ملی ایران، جبهه انقلاب و مقاومت میشه! هرگز یه اشتباه عادی و اختلاف سیاسی ساده نباید لحاظ کرد! یا اینکه پای جریان تحجر و خوارج انقلاب درمیانست یا پای جریان نفوذ تشیع انگلیسی و صهیونیسمی. ما وقتی از جریان سعید جمهور میگیم برخی سریع جبهه گیری میکنند و واکنش تند و افراطی نشون میدن! بارها هم گفتیم موضوع ما ابتدا به ساکن شخص آقای جلیلی مطرح نیست بلکه مخاطب ما جریان سیاسی که لیدرهای آن بعضا به مراکز قدرت، رسانه و فرهنگ وصل بوده و عموما از طرفداران و حلقه اولی حامیان موثر آقای جلیلی هستند! اما نگرانی مضاعف ما نیز عدم مرزبندی آقای جلیلی با خط و ربط انحرافی و خطرناک این جریان سیاسی است! سکوت، انفعال و بیعملی آقای جلیلی نسبت به جریان سعید جمهور که ایشان را در معرض و مظان اتهامات زیادی قرار داده و ترس از تکرار احمدی نژادیسم توسط جریان سعیدجمهور در این شرایط حساس و سرنوشت ساز هستیم! متاسفانه ایشان برای برون رفت از این بن بست سیاسی و تطهیر فضای غبارآلود، هیچ موضع گیری، روشنگری و شفاف سازی نکرده اند و همچنان ترجیه میدهند در سایه باشند! جریان سعید جمهور همان جریان احمدی نژاد ساز است که سعی دارند با همان شیوه احمدی نژادیسم، با دوقطبی سازی! لجن پراکنی! اختلاف افکنی! تضعیف، پروژه کوچک سازی جبهه انقلاب را عملیاتی کرده تا ایشان (جلیلی) همچنان بی رقیب جبهه انقلاب باشه! تا به وقتش از وی بعنوان حلقه اتصال با مراکز و کانون قدرت بهره برداری کنند! همین جریان سعیدجمهور که پشت سر احمدی نژاد پنهان شد، با عَلَم کردن شعارهای انقلاب، اسلام، ولایتمداری، عدالتخواهی، استکبارستیزی و صهیونیسم ستیزیِ به تدریج بهترین فرصت برای دشمنان فراهم شد تا پروژه نفوذ فرهنگی و سیاسی در نقاب نفاق اسلام سیاسی از بدفهمی و دیرفهمی جریان اصولگرای حاکم، در دستور کارشان قرار گرفته و عملیاتی شود! پروژه نفوذ سیاسی، فرهنگی و امنیتی در جبهه انقلاب خیلی حساب شده دوباره مثل هشت ساله احمدی نژاد در حال تکرار است! همان زمان احمدی نژاد، هرچه مطالبه کردیم! هرچه هشدار دادیم! هرچه اعتراض کردیم! انتقاد کردیم! اخطار دادیم! که از جریانی که بدعت لجن پراکنی! دوقطبی سازی! اختلاف افکنی! تخریب و سیاه نمایی را در جبهه انقلاب تشدید کرده مرزبندی کند! موضع گیری کند! اعلام برائَت و شفاف سازی نماید! اما او نیز مصلحتش در سکوت، سکون، انفعال و بیعملی بود! جریان احمدی نژاد ساز، وقتی احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم معرفی و اطاعتش را اطاعت خدا و نظر کرده امام زمان برای انتخابات معرفی اش کردند! کار بجایی رسید که او را فراتر از زمان و بالاتر از رهبری در راهبری کلان و مدیریت جامعه جهانی معرفی اش، کردند و به تدریج با دوقطبی احمدی نژاد - رهبری بی سابقه ترین ضربه به جبهه انقلاب، تحمیل شد!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بسیار خوب شروع کردید و از حساسیت جنابعالی نسبت به حضور در کلیت انقلاب، بسیار لذت بردم و همان طور که می فرمایید ملاک ما نسبت به هر شخص و هر جریان، حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی آغاز شده و همان طور که عرض شد https://eitaa.com/matalebevijeh/17794 حضور جناب آقای دکتر قالیباف در لبنان و در نشست اجلاس رؤسای مجالس اسلامی بسیار برای ما ارزنده بود. انعکاسی بود از جنس حضور حاج قاسم سلیمانی و سید مقاومت، و مطمئن باشید همین روح و روحیه در جناب آقای دکتر جلیلی نهفته است و اگر طرفداران این دو عزیز بنا دارند در کنار آن ها فرقه درست کنند؛ ربطی به آن عزیزان ندارد و بنده در انتخابات مجلس تذکری که به آقای رائفی پور از سر دوستی و دلسوزی دادم؛ آن بود که فراموش نکنیم جناب آقای دکتر قالیباف فرزند انقلاب می باشند. عرایضی در این رابطه در جواب سؤال شماره 38652 داده شد. موفق باشید
سلام علیکم: برای عرفان عملی کدام صوت های خودتان را پیشنهاد میکنید ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» از حضرت امام خمینی که عرایضی در شرح آن کتاب به صورت صوتی شده و روی سایت هست، ان شاءالله مفید خواهد بود. موفق باشید
سلام و خدا قوت استاد طاهر زاده: من پسر۲۰ ساله طلبه امسال پایه ۵ میرم یک سوال: من میخواهم ابتدا یقین پیدا کنم به بودن خداوند متعال دوم اگر یقین پیدا کردم میخواهم خودم و خداوند را بفهمم چی هستیم. من چه جوریم خودم را بفهمم و همچنین خدا را همچنان که الان هر دوتا را نفهمیدم. خودم رو بفهمم چون نحوه بودنم و سیر جلو رفتنم در آخرت چگونه است چگونه قرار است با موجودی به نام خدا تا ابد باشم؟ ۲. احتمال میدهم سبب خداشناسی بیشتر هم بشود. خدا را بفهمم تا یک فهمی از او حداقل پیدا کنم که چگونه در همین دنیا به موجودی به نام خدا توجه کنم؟ آیا حسی او را فرض کنم؟ و آن را خدا قرار دهم یا تصوری بکنم؟ خلاصه هنگامی که میخواهم توجه کنم به موجودی به نام خداوند به چه چیزی توجه کنم ۳. چگونگی ارتباطم با او در آخرت را بفهمم (مثلا اگر قرار است تا ابد با او باشم با او یکی شوم و عشقبازی کنم این چگونه است) ۴. احتمال میدهم فهم و شناخت بیشتر وجودش سبب نزدیکی به او باشد. و من تفکر زیاد رو دوست دارم و من میخواهم ان شاءالله فکر کنم و خودم به نتیجه برسم (جایی لازم شد مراجعه به مطالعه) بعد حرف فلاسفه رو ببینم و در آخر با نتیجه ام تطبیق بدهم و همچنین نتیجه نهایی رو به بحث با شخصی بگذارم و روش کارم اینگونه باشد و بعدش که اینها حل شد برنامه ریزی برای کل زندگیم کنم برای رسیدن به هدفم یعنی خدا. حال سوال اینجاست من میخواهم مرخصی تحصیلی یک ساله بگیرم برای انجام آن امور فلسفی که گفتم (که البته شاید قبلش یک جوهر النضید بخوانم و بعد وارد فلسفه) آیا به نظر شما کار درستی هست؟ چون واقعا هنگامی وه محصل باشم اینقدر دروسی مثل اصول و... کار داره که نمیرسم به فلسفه. و اگر بخواهم بگذارم پایه هفت بخوانم بدایه رو احتمال میدم نمیرسم که عمیق بشم در فلسفه چون درس های دیگه هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که جناب عطّار میفرمایند: «تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید کرد». بحمدالله در مسیر طلبگی و انس با قرآن و روایات و حکمت، جواب سؤالات خود را مییابید. پیشنهاد میشود در کنار دروس رسمی حوزه و با جدیت کامل جهت دنبالکردن آن دروس، سیر مطالعاتی سایت را نیز در حدّ ممکن دنبال فرمایید. موفق باشید
استاد جانم جوابتان به سوال (28275) را خواندم. ممنونم از شما عزیز جان و استاد گرامی. منظورتان اینست که جناب مولوی اینگونه مثنوی را میدیده که در مناقب العارفین هم آمده: روزی حضرت سلطان ولد (فرزند مولوی) فرمود: که از یاران، یکی به حضرت پدرم شکایتی کرد، که دانشمندان با من بحث کردند که مثنوی را چرا قرآن گویند؟ من بنده گفتم که تفسیر قرآن است. همانا که پدرم لحظه ای خاموش کرده فرمود که: ای سگ! چرا [قرآن] نباشد؟ ای خر! چرا نباشد؟ ای غرخواهر چرا نباشد؟ همانا که در ظروف حروف انبیا و اولیا جز انوار اسرار الهی مدرّج نیست. و کلام خدا از دل پاک ایشان رسته، بر جویبار زبان ایشان روان شده است. خواه سریانی باشد، خواه سبع المثانی، خواه عبری، خواه عربی… و به همین خاطر عبارات خاص کلام الله مجید را برای توصیف اشعارش آورده؟ که مثنوی نیز: بایدی سفره کرام برره یمنعون , بان لا یمسّه الا المطهرون ، کَما قالَ تَعالى یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرا و انه شفاه الصدور، خَیْرٌ مَقامًا وَ أَحْسَنُ مَقِیلًا، الأَبْرارُ فیهِ یَأکُلونَ وَ یَشْرَبُونَ، مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ. یعنی مولوی کلامش را چه میدیده دقیقا که شما و حضرت آقا تایید میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. جناب مولوی به خوبی درک میکرده که به قول خودش «تو مپندار که من شعر به خود میگویم / تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم». با این همه نباید بجز به آنچه در مثنوی و دیوان شمس هست اعتماد کرد. زیرا به گفته اهل تحقیق در آن کتابها بخصوص در «مناقب العارفین» مطالبی هست که احتمالاً مریدان جاهل از قول جناب مولوی مطرح کردهاند. موفق باشید
سلام علیکم خدمت جنابعالی: آیا ممکن هست بودنی از بودن انسان که در عین واقعیت میان متن زندگی زمینی، یک اطمینان و نوع زندگی مستحکم علمی، معنویت روحانی اما زمینی، حرکت در آسمان اما حاضر در زمینی بدون تضاد و تنش، که پذیرفته شده در اجتماع جهانی باشد را داشته باشیم؟ اطمینان دارم نقطه آغاز تبلیغ اسلام اجتماعی تاریخ، دقیقاً در همین مسئله خواهد بود. میدانم چه میخواهم اما نمیدانم چگونه بگویم یا شرح دهم. لکنت های زبانی بنده از باب نشناختن گفتار قرآنیست! میشناسم اما نمیشناسم، میدانم اما بلد نیستم. اگر زندگی یعنی همین مسائل من در این مسائل حاضرم اما تفاوت میان مردم و ما دوگانگی های مرگبار و سختیها با همین مسئله مرتفع میشود. انشاءالله.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اساساً زندگی به همین معنا میباشد که جمع بین زمین و آسمان باشد. عرایضی اخیراً در این رابطه در شرح غزل شماره ۱۳۴ شده است. خوب است به آن رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/17297. موفق باشید
انتقاد شدید آیت الله ناظم زاده قمی از واعظ بیت رهبری معظمانقلاب. آیت الله ناظم زاده قمی با صدور بیانیه ای سخنان آقای عالی واعظ بیت رهبری را شدیدا مورد انتقاد قرار داد و نوشت: جناب آقای عالی! بهتر نبود در شب تاسوعا که مطالب شما را ده ها هزار نفر از صدا و سیما می شنوند به جای طرح این مسائل بی فایده، گریزی به مشکلات طاقت فرسای اکثریت مردم می زدید تا رهبری معظم از زبان شما بشنوند و راه علاج را بیان کنند. همچنین گریزی هم به معضل طلاق و موانع ازدواج میزدید، تا معظم له دستوراتی در رفع این خطر بزرگ که نسل جوان را تهدید می کند، صادر کند. همچنین معضل مهاجرت جوانان تحصیل کرده و نیز فرار سرمایه ها را از کشور مطرح میکردید. ای کاش گریزی می زدید به مراقبت امیرمومنان علی- علیه السلام- در حکومت غیرولایی! خود در حفظ بیت المال که حاضر نشد دیناری از بیت المال به برادر نابینا و عیالوارش داده شود. یا اشاره ای می کردید به خاموش کردن چراغ بیتالمال توسط علی -علیه السلام - زمانی که سخنان طلحه و زبیر غیر از مسائل جامعه و حکومت بود؛ تا مسئولان کشور بیشتر مراقب بیت المال باشند. جناب آقای عالی می دانید کشور ما حدود ۶۰ درصد فقیر و یارانه بگیر دارد. خوب بود اشاره می کردید که امیرمومنان وقتی دید مردی طلب کمک می کند، فرمود: چرا باید در حکومت علی فقیر باشد؟! که جواب دادند او مسیحی است و امام -علیه السلام- در جواب فرمود: او در جوانی خدمت کرده و اینک در حال پیری باید از بیت المال بی نیازش کنید. چه خوب بود می گفتید که حکومت غیرولایی علی! وقتی ابن کواء در مسجد و در حال نماز خواندن حضرت، آیه شرک آلود را به علی نسبت داد، حضرت با آیه جواب دادند نه با باطوم و مشت و حبس و حصر، و حتی حقوقش را قطع نکردند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید طرح مشکلاتی که رهبر معظم انقلاب به خوبی در جریان آن هستند در محضر ایشان زیره به کرمان بردن است. مشکلات را باید در مسیر برنامههایی که دولت شهید رئیسی داشتند؛ به مرور مرتفع کرد. طرح آن مسائل در آن جلسه، خود به خود موجب یأس و ناامیدی میشود. موفق باشید
سلام: ببخشید استاد من دنبال یک پناهگاه و یک لحظه آرامش میگردم پیدا نمی کنم. این دنیا بستر امتحان و سختی های مختلف هست، مرگ هم که سختی های فراوان خودش را دارد. برزخ هم درگیر حساب و کتاب، احوالات قیامت هم که وحشتناک هست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در محضر خداوند و توجه به توحید ربوبی، ما را در آغوش خدا قرار میدهد. کتاب «با دعا در آغوش خدا» https://lobolmizan.ir/book/608?mark=%D8%AF%D8%B1%20%D8%A2%D8%BA%D9%88%D8%B4 که روی سایت هست، ان شاءالله در این مورد میتواند مفید باشد. موفق باشید
ادامه همچنین استاد فرموده بودید دشمن می خواسته ۱۵ در صد رای بدهند چون چهل در صد شده پس پیروزی است. این منطق همچنان جاری است اگر ده در صد هم رای داده بودند می گفتند دشمن می خواسته یکنفر هم میآید وصف در صد شود ولی چون ده درصد آمدند پیروزی است. استاد یک نکته دیگر عرض کنم هر رای بالغ بر این چهل در صد در دور دوم به آقای پزشکیان داده شد به جیب نریزید رای اضافه بر دور اول به پزشکیان، نه به تفکر انقلابی و از سر ناچاری در تغییر وضعیت موجود است در حقیقت رای بغضا لمعاویه را با حب لعلی اشتباه نگیرید امروز در جامعه بحثی در بین مردم داغ است که می گویند با اینکه حکومت را قبول نداریم فعلا چاره ای نیست بریم به پزشکیان رای بدیم حداقل این تندروها بر سرمون مسلط نشوند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: می دانید که بحث در این مورد بسیار است. حداقل به این نکته فکر شود که جبهه آقای پزشکیان با دامنزدن به موضوع قومیت، میدان اندیشیدن نسبت به تاریخی که در آن هستیم را، به حاشیه بردهاند. کانال «چرکنویس» نکاتی را به میان آوردهاند که قابل تفکر است. موفق باشید
https://eitaa.com/mosavadeh/258
سلام و عرض ادب خدمت جنابعالی و اسلام و جامعه نگران در امر خانواده. پاسخ شما را در گفتگوی موضوع #ارتباط_مرد_و_زن_در_بشر_جدید_و_معنای_وجودی_آنها به دقت مطالعه کردم. و نکات آن کاربر نگران را که فرمودند نیز مطالعه کردم البته پیش از آن، آن مطالب را میدانستم و جایگاه بنده دقیقا گفتگو با چنین جامعه ای است تا نه دچار گروهک های تندرویی شویم که میخواهند با تشدید فساد یک توهم برای ظهور زود رس ایجاد کنند و نه مسئله رها شده بماند تا جامعه از دست برود بلکه هم اکنون راهی باز شود بسوی آن قله که آن قله مدرنیته متوهم غیر انسانی نیست. و البته جایگاه محترم جنابعالی بطور کلی تذکر به بنیان انسانیت در هستی و تعقل و پروش میباشد. آنچه بنده عرض کردم که مسلم ناقص و پیش پا افتاده بود و بنا بر شروعی برای گفتگو. پیش تر عرض شد نتوانستیم از روابط غیر متعارف و روان پریشان و توهمات و شهوات بی رویه جلو گیری کنیم و نمیتوان احساسات و نیازهای انسان را نادیده گرفت و دیدیم که آسیب ها خوردهایم. ما بنا نداشتیم زنان غیر متعارف و کاسبان این امر را میدان دهیم و یک جامعه بیمار تر بسازیم! خیر بنای ما بر این بود آن دختر پسری که هم سن هستند و فردی معمولیاند با صیغه پیش روند تا در کنار یکدیگر پروشی سالم یابند نه آنکه در خانه جلوی پدر مادر مذهبی سکوت کنند و در خفا رابطه جنسی برقرار کنند تا اتفاقا دچار این مسائل روانی بد که گفته میشود شوند. بنا به شواهد شخصی و آمارهای مستدرک ارگان های رسمی و علمی کشور بسیاری از نسل جدید رابطه جنسی مخفی دارند و دیگر باکره نیستند و میزان سقط جنین بسیار بالاست، دقیقا مثل آن دختر مسئول فرهنگی پایگاه بسیج، که با گفتگو با بنده این مسئله را شرح داد و از خودش گفت که شهوتش بی اندازه زیاد است و رابطه جنسی با مردی میانسال و دیگران داشته و تقریبا هر شب خود ارضایی میکند و او یک بیمار نبود بلکه به خاطر حاضر نشدن ما و حضور دشمن یک بیمار شده (بنا ندارم بیش از این مثال بزنم با این که دارم اما مجبورا به خاطر درک موضوع گفتم). میبینیم که از ورود نکردن ما این مشکلات بیشتر شده نه آنکه ما متهم به بیشتر کردنش بشویم!. متوجه باشید ما نخواستیم به شهوت دامن زنیم، ما میخواستیم جامعه شهوت ران را در چهارچوبی انسانی کمک کنیم تا به سخن شما برسیم زیرا در تنگناها قرار داریم و باید آرام آرام راه را باز کنیم و از خطرات بیشتر به کنترل خطرات و سوق به آن قله برسانیم. و اما چیزی که لازم دانستم عرض کنم در باب سخن صحیح شما از تاریخ صیغه اول اسلام است؛ آری ولی اکنون در جنگی باطنی تاریخی هستیم! و بنا نیست مسئلهی صیغه به منظور عرفش تشدید شود. شماها خانواده هایی که جوانانتان تصمیم گرفتند مخفی کاری کنند بهتر است به فکر برقراری ارتباط با آنها باشید زیرا اگر شما با درک و محبت و تشرع و تعقل دل جوانان را جذب نکنید و راهکاری ملموس و عملی و موقت برای رسیدن به آن قله ندهید، دشمن منتظر اوست با جوابها و روش ها و لذت های زیبا که در جامعه شما حاضر کرده «ما بنا به توقف و انجماد نداریم ما بنایمان حرکت محکم است که پذیرای جوانان است و نخواستیم با بهانه این سخنان آنها را گمراه تر کنیم». جناب استاد بنده به وضوح سخنان شما را فهم کردم و بلطف خدا ورود کردم حال منتظرم ببینم چه پیش میآید و چه ساخته میشود ان شاءالله. نفسم را فدای دینی کردم که به آن امیدوارم و آبرویم فدای انسانهایی کردم که خود ارزش خود را نمیدانند و گمگشته و حیران و آسب دیده و منتظرند. هر شروعی مسلم پرورشی دارد مهم آن صراطی است که در آنیم. باز مرا به اموری متذکر شوید که بیش از کتب شماست و تا اینجای کار حرکت کردم و نیازشان دارم و منتظرم پیش تر روم. برای بنده تفکر برانگیز بود که شما «زن» را محور این مسئله دانستهاند و براستی زن محوریت غالب را دارد. من عابرو به کف گرفته و از چیزی هراس ندارم و تکیه ام بر عقل و حکمت و امر حی الهی است الحمدالله و شما را در این راستا مشاهده میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار ارزشمندی را به میان آورده اید مبنی بر آنکه ما نمی توانیم در این شرایط تاریخی نسبت به مسائل جنسی جوانان با موقعیت هایی که پیش آمده، ساده انگاری کنیم. آری! به هر حال بحثِ انکار ازدواج موقت در میان نیست، بحث در آن است که چرا در مسئله ازدواج مطابق این زمان فکر نکنیم؟ مگر نشنیده اید که پیامبر خدا «صلوات الله علیه و آله» در مسجد چگونه به راحتی برنامه ازدواج چند جوان را فی المجلس پیش می آوردند؟ ما مجبوریم اگر بنا بر آن است که از خطرات بزرگ انحرافات جنسی عبور کنیم، نسبت به این امر جنسی جوانان مان و ساده کردن ازدواج بیندیشیم و به بهانه خطرات توهّمی و یا احتمالی از ساده کردن ازدواج نباید غفلت کرد. وگرنه ملاحظه می کنید که علاوه بر مشکلاتی که فرمودید با درصد زیادی از دختران و پسرانی روبرو هستیم که در سن ۴۰ سالگی هنوز منتظر تشکیل خانواده و ازدواج هستند و پشیمان از سخت گیری هایی که انجام دادند. موفق باشید
حیفم میاد خدا اینهمه خلاقیت بهم میدن و جامعه روز و آینده رو بهم میشناسونن تا اختراعاتی انجام بشه اما صرفا بخاطر پول گرفتار دیگرانی هستم که با محدودیت های فکریشون مواجهیم و به یک گرمی سردی مزاجشون کل حرکات علمی مون زیر سئوال میره. چقدر حیف زمانی که برای رشد جامعه و مرکز علم انسانی یعنی ایران مخصوصا اصفهان هست باید دچار چنین معظلی باشم. زمانی که ما میتونیم مقابل نظر خلاف رایج علم تجربی غربی، علوم انسانی و طبیعیه صحیح رو پیاده کنیم اینقدر زمین گیر باشم. واقعا این پول چیه که نه میذاره پیشروی علمی انسانی داشته باشیم و نه هر نوع پیش روی دیگه ای. نتونستم دلیلی غیر از خلاقیت علمی از زندگی و اشتغال برای خودم پیدا کنم و اگه نتونم کلا بی معنی میشم، بی معنی شدن کسی مثل من خطرناکه، واقعا آدم خطرناکیام. اگه پول داشتم صرف تحقیق و توسعه و بنیان گذاری سبک زندگی انسانی میکردم و آدمایی رو جمع آوری میکردم که از خلاق ترین و آزادترین و بروز ترین و با استعدادترین مردان روزگار باشند تا تحولی در جهان آینده را از امروز بسازیم. هرچه میبینم شرکت ها و سرمایه دارها مسیرهای خودشون رو مشخص کردن و نمیتونن تحولاتی به این سرعت در خود جای بدن درحالیه که مردمان بخاطر گرفتاری علوم روز، هر روز بیشتر تلف میشوند. اگه امروز نشه من خودم رو توی تنگناش نمیذارم و میرم پی تجارت های پر سود بی آنکه معنایی داشته باشند و واقعا خودم رو توش غرق میکنم چون تا جان خرج چیزی نکنی اتفاقی حاصل نمیشه و من بدنبال حاصل شدنم نه دنبال صبرهای طولانی و فلاکت بار تا خاری.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه مسیر ما را به سوی کمال شکل میدهد ایمان به توحیدِ حضرت ربوبی است از آن جهت که او پروردگار ما است. حال به هر صورت که او مصلحت ما را میداند. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: حس میکنم رهایی از دنیا خوبه ولی چه کنیم که دنیا و استرسهاش ما رو رها نمیکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه از طریق معرفت نفس متوجه «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود در دل تاریخ انقلاب اسلامی بشویم؛ بیشتر و بیشتر از تعلق نسبت به دنیا آزاد میگردیم. راهی که شهید رئیسیها تا آنجا جلو رفتند که طعنه خَلقان برای او هیچ ارزشی نداشت. موفق باشید
با عرض سلام: شبه ای درگیرم کرده در بحث وحدت شخصی وجود. اگر دو وجود موجود باشد هر یک حدی دارد که به عدم ختم میشود و بین آنها جدایی ناشی از عدم هست. حالا چون ما عدم نداریم چنین چیزی محال است و وجود یکپارچه هست و نهایتی که ناشی از عدم باشد ندارد حال شبهه من این است که در هنگام تصور این موضوع ذهن ما جرمی را تصور میکند که از وسط با عدم تفکیک شده و این شبهه ایجاد میشود که موجود مجرد ازین قاعده برکنار است و استدلال فوق برای جسم است. به عبارت دیگر به نظرم میرسد که شبهه ابن کمونه در نظرم است چگونه میتوان آن را حل نمود. ذهنم پرش میکند که استدلال بالا در خصوص مادیات است و مجردات این استدلال را بر نمیتابد. اگر اینطور باشد ما میتوانیم بینهایت موجود مجرد از سنخیت های گوناگون داشته باشیم که در کنار هم موجود باشند. و هر کدام ازلی و ابدی.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با تأمل در مباحث «برهان صدیقین» و شرح صوتی آن بهتر میتوانید جواب خود را بگیرید. مباحث و شرح صوتی آن روی سایت هست. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: خواستم مطالبی رو در مورد شهادت سید محرومان باهاتون در میان بزارم ببینم نظر شما چجوریه. من به چشم خود باز دیدم که جانم میرود واقعاً تو این چند روز قلبمان پر از ماتم شد و سختی بر ما وارد شد باز از دست دادن کسی که روح جمهوری اسلامی و مکتب انقلاب اسلامی در او کاملاً مشهود بود، دقیقا مثل از دست دادن حاج قاسم. اما یادم شما یه بار تو تفسیر سوره مبارک انشراح و در آیه «ان مع العسر یسرا» فرمودید که خداوند تو دل همون سختی یه گشایشی و یه آسودگی قرار میده آیا میتوان گفت که ما در برابر از دست دادن همین بزرگورانی (حاج قاسم و سید ابراهیم ) که در اصل نمونه بارز روح جمهوری اسلامی و انقلاب بودند یه برکاتی و معنویات هم برای مردم و هم برکات ویژه برای حفظ انقلاب دارد؟ چه رابطی در میان است که خداوند اینطور دل های مردم را نسبت به این اتفاقات آخر زمانی آگاه تر می کند و مردم با وجود مسائل اقتصادی و جنگ رسانهای استکبار بازم هم تشیع میلیونی رقم میزنند؟ آیا غیر این است که به برکت خون همین شهدای عزیز دل های مردم آگاه میشود؟ رهبری چند روز پیش فرمودند که مردم ما مردمی آگاه اند آیا همین موضوع نیست که وجدان عمومی مردم اصل و ذات انقلاب اسلامی را با جان دل پذیرفته پای آن تحت هر شرایطی هستند؟ با اینکه آزرده خاطر هستیم از اینکه به قول رهبری یکی از بهترین عناصرمان رو در زیر آسمان خدا از دست دادیم ولی از طرفین هم امیدی حتمی به آینده انقلاب داریم انقلابی که حاج قاسم ها و سید ابراهیم ها رو پرورونده باز هم شهدای زنده ای در دل همین انقلاب رشد خواهند کرد و در دل ملت عزیز خواهند شد و مردم و انقلاب خدمت خواهند کرد و ما خوشحالیم که در عصری هستیم که جمهوری اسلامی یه گشودگی و راهی برای ما به وجود آورده که در آن میتوان بهترین زندگی را داشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مردی از تبار و قبیله فرزندان صادق و بصیر انقلاب از میان ما رفت، و اشاره شد به سوی مردمانی که این اندازه خدمتگذار صادق را میشناسند، پس باید در عظمت شهید آیت الله رئیسی متوجه آیندهای شد که در ابتدا تصور آن را هم نمیکردیم که در بستر تاریخ توحیدی انقلاب اسلامی، خداوند چگونه چنین مردان و چنین مردمانی را پرورانده است تا در فهم آن پای بر میدان بگذاریم، وگرنه در میدان دشمنان و مخالفانی قرار میگیریم که قصه احوالات آنها «ثم لا یموت فیها و لا یحیی» میباشد. آیا این نوع بودن که نه مردن است و نه زندگی کردن؛ تقاص آنانی نیست که در مقابل چنین نظامی قرار گرفتهاند؟!! موفق باشید
سلام استاد: در رابطه با وقایع اخیر و شهادت ریس جمهور عزیز در دلم غم هست ولی گریه م نمیاد. در رابطه با سوختن احسان و دخترش در ماشین باهاشون صحبت کرده بودم. سرشار از عشق و لذت بودم و عشق رو فقط درون خودم نمیدیدم همه جا پر از عشق بود. از نقشه ای که براشون کشیده بود از سلیقه ش و فکرش از علمش از طرح و برنامه ش از صبرش از موفقیت سنجی حادثه از... و در نهایت از طرحی که برای پاکسازی اونها کشیده بود (به نظر من) لذت میبردم ولی برای رییسی غم در دلم هست ولی لذت وعشق نه کاملا بهش اعتماد دارم به طرح و برنامهای که ریخته اصلا نگران آینده نیستم نمیپرسم چرا چرا. میگم خوب بعدش چی میشه و انتظار سوپرایز شدن رو از طرفش دارم چون وقایع رو میتونم دست او در کاره حالا هرچه واقعه شدید تر انکار دستش رو پیدا تر میبینم و از این لذت میبرم چون خودش رو بی لباس نشون میده میبینم که دوستان گریه و زاری میکنند و در غزل حافظ هم. پس من چم شده. نکنه اشتباه رفتم. قضیه چیه. قسی القلب شدم آیا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد میتوان به ورقی از تاریخ در بستر توحیدی که در این زمانه ظهور کرده؛ اندیشه نمود. حال گاهی در نظر به صفحهای است که گشوده شده و ما احساس نزدیکی میکنیم و عزمی در ما طلوع میکند، و گاهی افقی گشوده میشود و طلبی عرشی پیش میآید و اشکی جاری میشود. مهم آن است که متوجه باشیم در شخصیت شهید رئیسی این مائیم و آیندهای که با عزمهایی بلند در پیش است. و حکایتِ باز رئیسی از او به گوش میرسد. موفق باشید
سلام و احترام حضور استاد محترم: شواهد حاکی از این است که در ماههای گذشته شرایط تاریخی جدیدی برای جهان اسلام فراهم شده و زمینه فعالیتهای مهمی پدید آمده که گویا در حدود ۸ سال گذشته دچار یک انسداد شده بود. محور سوال من این است که چگونه میتوان زن (همسر) را با خود در این شرایط جدید همراه کرد؟ از سویی ما همسرانی داریم که به امور دینی خود مقید هستند و در باب عبادات فردی و رعایت حلال و حرام الهی موفق هستند و از سوی دیگر به همین مقدار دینداری محدود شدهاند و اگر بخواهیم گام جدیدی برداریم گویا میخواهند وارد یک دنیای ناشناخته شوند و میگویند با همین مقدار هم ما از همه مذهبیتر هستیم. به عنوان یک مرد که خانواده برایم بسیار مهم است و با شناخت جایگاه زن و نقش او با احترام و صبر لازم با همسرم مواجه میشوم و حتی فحاشی او در هنگام عصبی شدن را با نرمی و دلسوزی پاسخ میدهم، همچنان درک نمیکنم که همسران انسانهای بزرگ چه راهی رفتند و چه شد که چنین محکم در راه حق در تاریخ خود حاضر شدند که اگر مرد میخواست متزلزل شود اجازه نمیداند؟ از سوی دیگر هم میدانم منشاء ناامیدیها و عصبانیتهای او غالبا احساس نارضایتی از بودنی است که اکنون دارد اگرچه خودش نمیداند و هر چیزی را بهانه میکند. با احساسات پیچیده زنان که غالبا بر عقل و منطق ایشان مسلط است و با تغییر احساسات رفتار و تصمیمهای ایشان هم تغییر میکند چه باید کرد؟ از طرفی میدانیم که ریحانه بودن زن موجب میشود نرم و با لطافت با او مواجه شویم و از سوی دیگر هم میدانیم قلدری و عربدهکشی و اخم و اینچنین رفتارهایی که در نظام تفکر مردسالارانه زن را مدیریت میکرد دیگر پاسخ نمیدهد چراکه زنان امروز دهه هفتاد و هشتاد گویا آماده رفتن و طلاق گرفتن هستند و برای این مسئله دنبال بهانه میگردند. زود به پوچی و ناامیدی میرسند و گمان میکنند فریب خوردهاند و عشق برتر و بهتر جای دیگری بوده و پیدایش نکردهاند. با توجه به اینکه گروه قابل توجهی از مخاطبان شما خانمها هستند لطفا راهنمایی بفرمایید که ما مردان چگونه میتوانیم این موجود لطیف احساساتی را وارد فضای تعقل و تفکر کنیم و او را با خود برای یک حضور تاریخی آماده کنیم تا به عنوان مثال به جای اینکه دغدغه شغل و موقعیت اجتماعی داشته باشند فرزندآوری و تربیت هدفمند فرزندان را در راستای یک ضرورت تاریخی مهم بدانند و به آن بپردازند؛ چراکه هرگاه زن که روح ایثار و گذشت را در خود دارد موضوعی را حساس و مهم بداند خود را تماما وقف آن میکند. ببخشید. ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که خود شما نیز متوجه شدهاید، اگر بانوان ما وارد جهانی شوند که جهان انسانهای آماده وسعت در ابعاد فردی و اجتماعی است، به خوبی قدمهای بلندی برمیدارند که علاوه بر احساس شخصیتی گسترده در خود، عامل وسعتدادن به خانوادهشان هم میشوند. آری! اگر با مدارا نسبت به شخصیت رهبری و سخنان رهبر معظم انقلاب حساس و علاقهمند شوند؛ به خوبی راه خود را مییابند. و از این جهت خوب است زمینه توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب و زمینه گفتگو نسبت به آن سخنان را نسبت به همدیگر فراهم کنید تا معلوم شود رهبر معظم انقلاب چگونه ما را به معارف قرآنی و معرفت نفس رهنمون میشوند و از این جهت با نگاه قرآنی که پیش میآید؛ زندگی، وسعت لازم را به دست میآورد. موفق باشید
سلام: همیشه یک ترس از امتحانات الهی دارم که مانع از لذت بردن از زندگی و خللی در روند زندگی برای من ایجاد کرده چگونه می تونم بر این ترس غلبه کنم؟ حتی در مطالعه زندگی نامه بزرگان و امتحانات الهی را که با آن مواجه شدند دچار خوف و ترس شدیدی میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر دینداری و توحید، اگر هم امتحانی پیش آید برای رشد و تعالی است و هرگز نباید این امور ما را از زندگی و لذات شرعی باز دارد. موفق باشید
سلام وقت بخیر: استاد شما کوچینگ عرفان برگزار نمی کنید؟ اساتید را می شناسید که کوچ عرفان برگزار کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلاً نمیدانم کوچینگ عرفان چی هست؟!!!! موفق باشید