در اینکه شهدا با خون خود چه ها نمیکنند شکی نیست، در اینکه شهدا چه حضوری را تقویت میکنند و دستشان باز تر است و... نیز شکی نیست، اما حمزه سیدالشهدا شهید است، شهدای بدر هم شهیدند، چه شده که وقتی از جنابعالی راجع به سهم امثال داوری اردکانی و احمدی نژاد و... در خون های پاک ریخته شده میپرسند به جای پاسخ دادن به سهم قاعدین و بزدلان و کج فهمان در آن خون ها سخن گویید به یاد تبیین اثر خون شهدا و بیماری داوری اردکانی می افتید چنانچه نامه ی داوری برای پزشکیان را در ابتدا با همین بهانه ی بیماری بی اعتبار دانستید، ان الله بالغ امره، نیازی به تبیین های ملکوتی برخی مدعیان نیست، آری و صد آری الان زمان اتحاد ست، اما تا وقتی پتک نمیفهمم بر سر برخی ها نخورد دست از خود عالم پنداری و اظهار نظرهای پوچ در آینده های مهم تر برنمیدارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد آقای دکتر داوری به نظرم قضاوت بسیار سخت است از آن جهت که حقیقتاً یک انسان متفکری میباشند و یک متفکر ماورای حضور فرقهای و سیاسی میاندیشد حتی آنجاهایی که نگاهشان با ما متفاوت باشد و بنا نیست ما مرید آقای دکتر داوری باشیم و به گفته خود ایشان اساساً تفکر، با مرید و مرادبازی فاصله دارد. با اینهمه باز داوری و باز متفکری که سخت بدان نیاز داریم. موفق باشید
سلام علیکم: شما در یکی از صوت هاتون فرمودید که: مجرد مانع حضور مجرد نیست. اما در پاسخ زیر میفرمایید که: جایگاه یک فرشته مانع جایگاه فرشته دیگر میشود. کدام یک درست است؟ با تشکر! متن پرسش سلام استاد: در شرح ده نکته فرمودین که ماده مانع حضور مجرد نیست ولی مانع حضور ماده است، حالا در عالم مجردات فرمودین فرشتگان مانع حضور خدا نیستن جون خدا برای عالم قدس هست یعنی در خود عالم مجردات فرشتگان مانع حضور هم هستند؟ اگه نه پس چرا دوباره یک عالم به عالم مجردات اضافه کردین؟ حقیقت امام زمان برای کدام عالمه؟ متن پاسخ باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرشتگان هرکدام در محدودهی خود میتوانند حاضر باشند و جایگاه هر فرشتهای مانع حضور جایگاه فرشتهی دیگر است. ولی حضرت مهدی «عجلاللّهتعالیفرجه» حامل همهی اسماء الهی و حاضر در همهی عوالماند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید سعی کرد هر کدام از نکات را مبتنی بر مبانیِ سخن و اشاراتی را که به مبانی می کند دنبال کرد. آری! مجرد، مانع حضور مجرد نیست ولی هر کدام در جایگاه و مرتبه خود حاضرند و این طور نیست که در عرض همدیگر باشند. پیشنهاد می شود در این رابطه اگر ذوق دنبال کردنِ مسائل فلسفی را دارید، به کتاب شریف «بدایه الحکمه» و شرح یکی از اساتید مانند آقای امینی نژاد رجوع فرمایید. موفق باشید
بسم الله سلام: میشه یه مرور و اشاره دیگری و باب دیگری به نیهیلیسم و ایمان باز کرد که باز بتوان به خویش نگریست و به عهده گرفت و از پای ننشست. مباحث نیست انگاری که مطرح شده رو دنبال کردم. حتی مباحث ایمان ائمه و عرفا را نیز و مباحث دیگر خودتان و دیگر بزرگان. شاید هنوز درک درستی و یا حتی هیچ درکی از آن ندارم. اما این به هیچ رسیدنها. این بیثمر بودنها. این گذران عمر بی هیچ درکی از راه و راهها، همین که الان جمعه است. آری جمعه. دوباره شنبه تا پنجشنبه را با وجود نخوابیدنها و صبح تا شب دویدن و فکر و کار علمی و کار مهندسی کردن، همه را هیچ دانستن و بیثمر و پراکنده دانستن (و نه دانستن که نگاه که میکنم واقعا هیچ کاری نکردهام) و حال که جمعه است، یک گوشه افتادن و فشار بر جان را تحمل کردن. اینگونه بودن را چه بنامیم. من حتی ابا دارم که نامش را نیهیلیسم بگذارم و خود را از سر خود باز کنم. دنبال معنی و مفهوم نیستم، ولی بر این احوالات که داریم، این حالات که در وجود خویش مشاهده میکنیم، چه نامی بگذاریم؟ شاید به قول شما باید اندیشه را به افق جدیدی که گشوده شده است و تاریخ جدیدی که حضرت روح الله آغاز کرد و انقلاب اسلامی نام گرفت، سوق داد و متذکر کرد تا بتوان عبور کرد. شید این سوال بیوجه است که بگویم چگونه؟ اما چه کنیم شاید همینها انتظار است، تحمل اینها که قابل تحمل نیست معنای صبر و منتظر بودن است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاحظه می فرمایید که ماییم و آنچه در این آخرین دوران، بشر آخرالزمانی با آن روبروست و نادیدهگرفتن آن به هر بهانهای که باشد نوعی خودفریبی و دروغگفتن به خود است. هنر بزرگ ما در این زمانه روبروشدن با همین حضور است. در این صورت است که آری! «اسلام» با هویتِ نظر به آخرالزمانی آن. و آری! حضرت محمد «صلیاللهعلیهوآله» و نماد انسانِ آخرالزمانی در آن حضرت و نسبت ما با او. و آری! ابن عربی و صدرا و حضرت روح الله و شهدا و ما ادراک ما الشهداء. https://eitaa.com/salambarebraHem/99858 موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: چه کنیم که خود را در آستانه ی پیروزی ببینیم ولی خود را در حال حاضر پیروز نبینیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! ما در افق حضوری نسبت به جهان آینده هستیم که اولاً: انسانیت به شکوفایی خود نایل میگردد و انسانها نسبت به انسانیت یکدیگر ارزش قائلند و ثانیاً: جهان آینده مسلّماً جهانی نیست که استکبار این چنین بتواند خود را در واژهها و رسانههایش پنهان کند. موفق باشید
استاد سلام علیکم: اگر امکانش هست لطف می کنید جوابی که به سوال 38107 فرموید ( تصور بنده آن است که رهبر معظم انقلاب، موضوع را از زاویه دیگری مینگرند) در مورد آن زاویه دید بیشتر توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده چیزی نمی دانم که با چه نگاهی حضرت ایشان آن جملات را به کار بردند. حتماً نکاتی مدّ نظرشان بوده است.
از متن تنفیذها، دیدگاه کلی آقا نسبت به رئیس جمهورها در آن زمان مشخص میشود.
متن تنفیذ مرحوم آقای هاشمی سال ۶۸ و ۷۲ : ياور صميمى امام و شخصيت برجستهى نظام جمهورى اسلامى و بازوى توانا و چهره منوّر نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن.
متن تنفید آقای خاتمی سال ۷۶ و ۸۰ : دانشمند متفکر و اندیشمند فرزانه، شخصیتی انقلابی و فرزانه و منتسب به بیت سیادت و علم و تقوا مردی روحانی و کارآزموده و انقلابی و اهل دانش و معرفت قرار یافته و یکی از تربیتشدگان حوزهی معرفت دینی.
متن تنفیذ آقای احمدی نژاد سال ۸۴ و ۸۸ : شخصیتی انقلابی و دانشمند و مدیری شایسته و کارآزموده و دارای سوابق مجاهدت صادقانه در صحنههای گوناگون، مرد شجاع و سختکوش و هوشمند.
متن تنفیذ آقای روحانی سال ۹۲ و ۹۶ : شخصیتی دانشمند، و کارآزمودهی میدانهای گوناگون، و دارای سوابق جهادی متعدد، و مفتخر به حضور در مسئولیتهای دینی و سیاسی را به مدیریت اجرائی کشور.
متن تنفیذ شهید رئیسی سال ۱۴۰۰ : شخصیّتی مردمی و عالیقدر از تبار سیادت و علم، و مزیّن به پرهیزکاری و خردمندی، و دارای سوابق درخشان مدیریّت، عالِم فرزانه و خستگیناپذیر و کارآزموده و مردمی.
موفق باشید
با سلام خدمت استاد طاهرزاده: در مورد کتاب گوش سپردن به ندای بی صدای انقلاب اسلامی، اگر بخواهیم ترازی را در این رویه یعنی متوجه شدن به «وجود» که حاصل اسماء الله باشد و مبرا و منزه از جعلیات، الگوهای تبلیغاتی و تفسیر به رای، اهل کتاب و اساطیر الاولین باشد کتاب کلمات مکنونه از فیض کاشانی بسیار مناسب است، کتاب کلمات مکنونه فیض کاشانی علاوه بر آنکه یک متن کامل از هر جهت محسوب می شود یک منبع دائمی برای متوجه شدن به "«وجود» از طریق صدا و مشهودات است. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. در کتاب «کلمات مکنونه» جناب فیض کاشانی ما با اشارات ارزشمندی روبهرو هستیم. موفق باشید
سلام جناب استاد: هرچه بیشتر سوالات و پاسخ های انتخاباتی حضرتعالی رو مطالعه میکنم متوجه این امر میشوم که ما در انتخابها دارای نوعی اختیار در تشخیص مصداق هستیم که صرفا نیاز به استدلال عقلی و تطبیقی با نظر ولی فقیه ندارد. یعنی ما صرفا نباید دنبال کشف رای رهبری باشیم. چون به نظر میرسد شما دو ملاک تکرار شده و موکد رهبری در انقلابی بودن و توانایی انجام کار را لحاظ نمیکنید و بر «نگاه» و جهت گیری افراد تاکید میکنید. شما در پاسخ به سوالی که استدلال احراز کارآمدی و توانایی انجام بر جناب جلیلی را از شما طلب کرده بود به نقد کارآمدی قالیباف پرداختید و نظر برخی کارشناسان در مورد شهر تهران مطرح نمودید و باز بر «نگاه» جناب جلیلی فارغ از دو ملاک رهبری تاکید کردید. بر این اساس و با توجه به عملکرد حضرتعالی ما میتوانیم نوعی وسعت اختیار در تطبیق نامزد اصلح را فارغ از تاکیدات رهبری را برای مکلفین در نظر بگیریم؟ یعنی مثلا رهبری بعد اتمام دوره شهرداری قالیباف مدیریت جهادی (که منحصرا برای ایشان تا بحال مطرح شده است) ایشان را دلیل موفقیت ها میداند ولی نظر کارشناسی مورد وثوق ما حرف دیگری را تایید می کند؟ رهبری دو ملاک اساسی انقلابی بودن و توانایی انجام کار را مطرح میکنند ولی ما بر نگاه و جهت جناب جلیلی توجه کنیم در حالیکه به نظر میرسد با ملاک های رهبری جناب زاکانی تطبیق بیشتری دارند تا جناب جلیلی؟ البته بنده بعد از بررسی ها متوجه شدم استدلالی حتی برای هم جهتی جناب جلیلی و جناب رئیسی هم مطرح نمیشود و نوعی تحلیل اشراقی یا عرفانی پایه این نظر است. با توجه به اینکه جناب شهید رئیسی کارنامه و توان اجرایی را بر برنامه داشتن الویت میدادند (مناظرات) و چند دهه سابقه اجرایی کلان در سوابق داشتند احراز هم جهتی جناب جلیلی با ایشان در چه چارچوبی قابل تبیین است؟ سوال اصلی: آیا بر اساس بیانات شما برای مجاب کردن خود و جامعه باید دنبال کشف نظر رهبری در هر انتخابات باشیم یا اختیار تغییر الویت بندی ها و ایجاد ملاک های جدید را داریم؟ و اینکه استدلال منطقی در این تطبیق الویت دارد یا تشخیص قلبی حتی بدون استدلال؟ آیا با توجه عدم ارائه استدلال و تطبیق ملاک ها، انتخاب جناب جلیلی از مسیر دیگری همچون شهود قابل تبیین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موضوع، موضوعی نیست که در محدوده چند سؤال و جواب روشن شود! با این حال به نظر بنده ملاکهایی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند حقیقتاً فصلالخطاب است ولی درک مصداق آن رهنمودها و جایگاه آن و اشاراتی که آن سخنان بدان اشاره دارد، بسیار مهم است بخصوص که در چه موقعیتی و بر اساس چه موضوعی میفرمایند. موفق باشید
باسمه تعالی. استاد گرامی صوت نوید بخش شما را استماع نمودم. نقاط ابهامی دارم که عرض می کنم: ۱. تحلیل شما این است که جریان غرب گرا با محوریت گفتمان برجام و ارتباط با غرب به میدان آمده و با ناتوانی از استفاده از ظرفیتی که شهید رئیسی در سیاست خارجه به وجود آوردند مردم را از خود نا امید می کند؟ ۲. اشاره فرمودید ضعف هایی داریم و به نظر میرسد ضعف های ما موجب رای های سلبی بود رای های سلبی بیشتر به جهت حجاب و فیلترینگ متوجه آقای جلیلی شد؟ آیا گفتمانی فاقد ضعف های گشت ارشاد و فیلترینگ از آقای جلیلی برای تدبیر وضعیت حجاب و فضای مجازی سراغ دارید که در صورت به میدان آمدن و معرفی شدنش بتواند از این سلب ها عبور نماید؟ ۳. رای قومیتی در این انتخابات را آغازی بر ضعیف شدن ملیت و پر رنگ شدن مرزهای قومیتی نمی دانید؟ یا تحلیل شما این است که با شکست طرح دولت در تعامل با غرب قومیت گرایی نیز تضعیف می شود؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آقای سلمان معمار در مقاله خود تحت عنوان «ما توده نیستیم» https://eitaa.com/salmaneshoon/39 میفرمایند بیش از ۱۳ میلیون توسط افرادی که بر ارزشهای انقلاب تأکید دارند حکایت از آن دارد که ما راه بلندی را طی کردهایم و باید نشان دهیم تهمت تنگکردن زندگیها از طریق طرفداران آقای جلیلی واقعیت ندارد و احترام با انسانیت انسانها و آزادی آنها تا آنجایی که جریانی نخواهد امور ضد انسانی را بر جامعه حاکم کند؛ مدّ نظر و قابل احترام است. اقای صفار هرندی نیز در مورد آقای دکتر جلیلی به عنوان سرمایهای برای جهان سیاست در بستر انقلاب اسلامی نکات قابل توجهی مطرح فرمودند https://eitaa.com/yaminpour/3264 عرایضی نیز تحت عنوان «دکتر جلیلی و سیاستی که عین دیانت است» در این مورد شد. امید است مفید باشد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمت الله؛ در خصوص پرسش شماره ۳۷۷۹۲ مواردی به نظرم رسید که لازم دیدم ذکر کنم: ۱. دوست بزرگوارمان ازدواج موقت و صیغه را به عنوان راهکار برای اطفاء شهوات نوجوانان مطرح کرده اند، در حالی که خود این موضوع صیغه تبعات بسیار زیادی دارد. بسیاری از خانمهایی که تحت این عنوان ازدواج میکنن حتی التزام حداقلی به الزامات دینی این موضوع و عده نگه داشتن و... ندارند و این مسیر غالبا برای امرار معاش انتخاب شده است. خیلی از ایشان، به طور متعدد صیغه می شوند و چون در این نوع ازدواج غالبا بحثهای جنسی و شهوانی پررنگ تر است و این افراد تجارب زیادی دارند روح و عالم حاکم بر بسیاری از آنها یک حالت جنسی نچسب و غیر روحانی می شود که کسانی که روح لطیفی دارند سریعا متوجه می شوند، حال ما یک نوجوان با روح صاف را با این فرد مجرب صیغه کنیم به نظر من مثل این است که کسی را در دریا غرق نماییم وارد یک وادی بی انتها از لذات غیر ضروری می شود که به جای آنکه موضوع شهوت حل شود و به سایر امور زندگی بپردازد، تمام زندگیش می شود همین مساله، چون به لحاظ روانشناسی، نوجوان وقتی در یک کاری قرار گیرد غرق آن می شود. فلذا بهترین حالت این است که طبق آموزه های دینی، بحث خویشتن داری در نوجوانی را به فرزندانمان بیاموزیم و از طرف دیگر رواج ازدواج آسان را در دستور کار قرار دهیم. از نوجوانی باید برای نوجوانان ازدواج سهل و آسان تبدیل به ارزش شود. متأسفانه چوم تبلیغ این موضوع رها شده و از طرف دیگر انواع و اقسام مراسمات ازدواج با دنگ و فنگهای رنگارنگ و متنوع جدید در اینستاگرام و.... در معرض دید جوانان است و اینها تبدیل به ارزش شده، به طوری که اصل ازدواج به حاشیه رفته. در حالی که ازدواج به موقع، با فرد مناسب و آگاهانه آنقدر جادبه دارد که نیازی به این حواشی نیست. حیف که ما اصل را گم کرده ایم. در خصوص بازتعریف نقشهای زن و شوهر طبق زمانه امروز، موافقم که در عین حفظ اقتدار مرد و کرامت زن، خانواده امروز با خانواده دیروز متفاوت است. البته سوال کننده محترم بگونه ای مطرح کردند که در زندگی فعلی زن و شوهر فقط از غروب تا فردا صبح، همدیگر را می بینند انگار که زمانهای قبل مردها سر کار نمیرفتند، آن موقع هم مرد صبح میرفته و غروب می آمده و فرقش این بوده که در قدیم کار خانمها بیشتر در منزل بوده است اگرچه صبح تا شب آنها هم کار میکردند، حالا اداره میرن اون موقع در منزل. اما در اصل موضوع که هر دو از کار روزانه خسته بودند اما معمولا با دیدن هم روحشان تازه میشده شک نیست. خیلی نباید مسائل را پیچیده کرد. ببخشید استاد جان که پراکنده گویی کردم، گفتم شاید بگویم بهتر است. خدا توفیقتان دهد
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که میفرمایید و در کتاب «زن آنگونه که باید باشد» بیان شده ما خانواده را به عنوان یک هسته توحیدی که در جای خود جهان وسیعی به حساب می آید در نظر نمیگیریم و چاره کار اصلاح همین نظر است و در آن صورت مطمئن باشید شرایط ازدواج و ادامه زندگی با سادگی تمام پیش می آید و جلو میرود و ذات انقلاب اسلامی چنین اقتضائاتی را به میان خواهد آورد. بنابراین راهِ حل مسئله، راه حلی نیست که در جهان در غرب پیش آمد. موفق باشید
حیفم میاد خدا اینهمه خلاقیت بهم میدن و جامعه روز و آینده رو بهم میشناسونن تا اختراعاتی انجام بشه اما صرفا بخاطر پول گرفتار دیگرانی هستم که با محدودیت های فکریشون مواجهیم و به یک گرمی سردی مزاجشون کل حرکات علمی مون زیر سئوال میره. چقدر حیف زمانی که برای رشد جامعه و مرکز علم انسانی یعنی ایران مخصوصا اصفهان هست باید دچار چنین معظلی باشم. زمانی که ما میتونیم مقابل نظر خلاف رایج علم تجربی غربی، علوم انسانی و طبیعیه صحیح رو پیاده کنیم اینقدر زمین گیر باشم. واقعا این پول چیه که نه میذاره پیشروی علمی انسانی داشته باشیم و نه هر نوع پیش روی دیگه ای. نتونستم دلیلی غیر از خلاقیت علمی از زندگی و اشتغال برای خودم پیدا کنم و اگه نتونم کلا بی معنی میشم، بی معنی شدن کسی مثل من خطرناکه، واقعا آدم خطرناکیام. اگه پول داشتم صرف تحقیق و توسعه و بنیان گذاری سبک زندگی انسانی میکردم و آدمایی رو جمع آوری میکردم که از خلاق ترین و آزادترین و بروز ترین و با استعدادترین مردان روزگار باشند تا تحولی در جهان آینده را از امروز بسازیم. هرچه میبینم شرکت ها و سرمایه دارها مسیرهای خودشون رو مشخص کردن و نمیتونن تحولاتی به این سرعت در خود جای بدن درحالیه که مردمان بخاطر گرفتاری علوم روز، هر روز بیشتر تلف میشوند. اگه امروز نشه من خودم رو توی تنگناش نمیذارم و میرم پی تجارت های پر سود بی آنکه معنایی داشته باشند و واقعا خودم رو توش غرق میکنم چون تا جان خرج چیزی نکنی اتفاقی حاصل نمیشه و من بدنبال حاصل شدنم نه دنبال صبرهای طولانی و فلاکت بار تا خاری.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه مسیر ما را به سوی کمال شکل میدهد ایمان به توحیدِ حضرت ربوبی است از آن جهت که او پروردگار ما است. حال به هر صورت که او مصلحت ما را میداند. در این مورد خوب است به کتاب «جایگاه رزق در هستی» که روی سایت هست؛ رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد: من میخوام چله کلیمی بگیرم برای اینکه بتونم غضب و پر حرفی خودم رو کنترل کنم چه کارهایی باید انجام بدم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: چهل روز همچون حضرت موسی «علیهالسلام» در میقات با خدا حاضرشدن با رعایت آداب و اذکار دینی همراه با روزهداری که البته به جهت کاملشدن ۴۰ روز روزهداری و با در نظرگرفتن آنکه دهم ذیالحجه عید قربان است و روزهداری در آن روز جایز نیست؛ بهتر است یک روز یا دور روز قبل از ماه ذیقعده شروع شود تا به روز عرفه ختم گردد. بخصوص که روزهداریِ روز عرفه در جای خود نیز موضوعیت دارد. موفق باشید
سلام و خدا قوت و التماس دعا از محضر استاد عزیز. خدا را شکر ان شا الله امسال عازم حج تمتع هستم ممنون می شوم کتب، صوت هایی که مناسب هست در این مقطع مطالعه کنم بفرمایید و بسیار ممنون خواهم شد توصیه هایی نیز بفرمایید. دعاگوی حضرت عالی هستم دعایمان بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله که بیشترین بهره را در اُنس با خانه توحید که حکایت حضور در بیت المعمور و عرش الهی است؛ ببرید. جزوات «حقیقت حج» و «وظیفه حجاج پس از بازگشت از حج» که روی سایت هست؛ إن شاءالله مؤثر باشد. موفق باشید
سرودهای داشتم که تقدیم استاد طاهرزاده عزیز و لب المیزانیهای عزیز میکنم:
اگر یک روز درماندی به پیغمبر توسّل کن / به برق ذوالفقار حقّهی حیدر توسّل کن
اگر در جستجوی هیبتی، بابایمان حیدر / اگر هم غرق رحمانی به آن مادر توسّل کن
اگر گفتند در مشت تو چیزی غیر گردو نیست / به مروارید لبهای علی اکبر توسّل کن
اگر پیچید کار تو، به آن نحوی که خونین شد / به آن قنداقه سرخ علی اصغر توسّل کن
اگر رویش نداری روبرویش، مات ابرویش / نرو جایی بمان اینجا ز پشت در توسّل کن
اگر حیدر تو را پس زد که این احوال یاران نیست / سمج شو بر غلام او، به آن قنبر توسّل کن
به جای جستن حال خوشی در گوشه محراب / به حرب فتنه رو گاهی به این رهبر توسّل کن
حجاب روی وهّاب است وهّابیّت تاریک / نترس از سربریدنها، بدون سر توسّل کن. ۲ فروردین ۱۴۰۴
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مائیم و راههایی که انسانهای الهی در سیره و سخن و شخصیت خود نشانمان دادند و توسل به آنها همانطور که متوجه شدهاید یعنی میدان حضور خود را در زندگی و در اهداف، با نظر به شخصیت آن بزرگان معنا کنیم. و این است معنای توسل به اولیای الهی و نتایج فوقالعادهای که در بر دارد. و جنابعالی بحمدالله در سروده خود متذکر آن شدهاید. موفق باشید
سلام: امروز روز بحث تجلیات ایمان را دارید مطرح میکنید. پس یقین برای بنده چطور حاصل میشود؟ ایمان یعنی هنوز نه ولی یقین یعنی دیگر آری! یقین جاییست که نفسم آرام میگیرد و میتواند زندگی را شروع کند. یا من گیجم و نمیفهمم یا که عرضم درست است؟ میشود مرا آگاه سازید لطفا. زندگی برایم خیلی سخته. لطفا کمکم کن با جواب این سئوال
باسمه تعالی: سلام علیکم: یقین، به معنای به هدفرسیدن نیست؛ به معنی حضور در صراطی است که رفتن در آن عین بودن و گستردهشدن است که جای بحث آن بسیار است و با اصالتدادن به «وجود»، گشوده میشود. عرایضی در این رابطه در بحث «راز طلوع بشر جدید و نسبت آن با اصالت وجود در حکمت متعالیه» شد که خوب است به آنجا رجوع شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: سوال بنده درباره «جایگاه کار انسان در هستی» است. در مقدمه باید عرض شود دانشجو دکتری و همزمان بصورت پاره وقت مشغول به کار نیز هستم. مدتی به واسطه قصد ازدواج در مسائل مالی و ترس عدم توان تامین نیاز خانواده دچار مقداری ترس شده بودم ولی الحمدالله با مطالعه کتاب جایگاه رزق در هستی از بابت تامین رزق آسوده شدم (البته شاید به خوبی درک نکرده باشم این سوالات هنوز برایم حل نشده است). اما در مسئله کار همچنان مسئله پا برجاست. کلیت عرض آن است که «جایگاه کار در زندگی انسان چیست؟» و اگر بنا بر ریز تر کردن سوالات داشته باشم باید اینطور عرض کنم سوالات فرعی؛ سوال اول: شاخص های ارزیابی و انتخاب شغل چیست؟ سوال دوم: وقتی بنده جایی دعوت به کاری میشوم باید میزان دریافتی مالی را هم درکنار محیط، نقش و تاثیرگذاری کاری درنظر بگیرم یا خیر؟ همانطور که رزق منافاتی با تلاش و حرکت انسان ندارد اگر مثلا جایی دعوت به همکاری (جذب رسمی) کنند که متصل به حاکمیت هم باشد و دردی دوا کند ولی آن حقوقی که میدهند در قیاس با جاهای دیگر انقدر پایین باشد که تصور کنم دارند بصورت سیستماتیک انسان را به سمت مستضعف میکشانند و باید در آینده برای تامین نیازهای زندگی متوسل به شغل دوم و ... شوم، چکار باید بکنم وقتی میدانم احتمالا منجر به ضعیف شدنم میشوم و نیازم را برطرف نمیکند بهتر نیست قبول نکنم؟ (سوال سوم). سوال چهارم: در انتخاب شغل باید به دل بها داد یا عقل؟ هر کدام چه میزان (گاهی دل بخاطر فضای کار میل در حضور در جایی که هست را ندارد. اما نمیداند که آن میلی هست که به نفس باز میگردد و باید با آن مقابله کرد و تمرین صبر و... یا جایی هست که باید نظرش را بیان کرد و خارج شد.). سوال پنجم: فارغ از مسئله مالی همه ادارات حتی ارگان هایی علمی حاکمیتی مانند دانشگاه امام حسین روحیه ساعت حضور دارند و از بهرهوری پایینی برخوردار هستند، اگر این فضا برای انسان آزار دهنده است چه کنیم؟ (ساده عرض کنم؛ گویی باید در جایی حاضر بشوم که در قیاس با بنده (به لطف خدا) افرادش هم خیل کُند تر و هم در سطح در فهم خیلی عقبتر هستند، حالا حقوق کارمندی پایین هم باید دریافت کنم که احتمالا در آینده بنده را ضعیف و مجبور میکند تا حداقل دو شغله بشود. بازدهی کل سیستم هم که پایین است و حتی باید دستور بگیر افراد شوم. سوال ششم: کارمندی یعنی متعهد باشم هر روز ساعت مشخصی حاضر باشم و تا ساعتی در خدمت جایی که متعهد شدهام، درحالی که این فضا بنظرم منتج به دل مردگی میشود چون بنده هر چند روز یکبار از تکرار و یکنواختی خسته میشوم و بعد دو سه روز مثلا یکباره نصف روز به اماکن زیارتی یا حتی قدم زدن و فکر کردن میگذرانم درحالی که این هوایی شدن ها دلی هست و زبان ساعت رباطی اداره را نمیفهمد (دل هوای زیارت میکند، ممکن است دو ساعت دیگر این هوای زیارت نباشد؛ بنده میخواهم این ساعت را به زیارت اختصاص بهم ولی آن جنس استخدام مانع میشود.) سوال هفتم: اصلا جایگاه کار درزندگی چیست؟ بنده میخواهم روزانه بخش زیادی را به کارهای غیرپول درآور مانند مطالعه آزاد (آنهایی که برای رشد خودم مفید است) اختصاص دهم ولی عرف میدان میگوید باید حدودی قائل شد. سوال هشتم: نسبت کار و زمان چیست؟ در تقسیم زمان روزانه ائمه توصیه هایی کردهاند مثلا بخشی عبادت، بخشی کار برای تامین رزق حلال، بخشی لذت های حلال. حالا اگر به بنده باشد تقسیم بر سه هم بکنم روزانه ۸ ساعت بدست میآید. اتفاقا اینجا مایل هستم نهایتا ۸ ساعت برای کار اختصاص دهم چون هم به راحتی بخش عبادت و تامین لذتهای حلالم پر میشود به همین دلیل نمیخواهم بیشتر از ۸ ساعت به کار(با فرض کسب درآمد) اختصاص بدهم، چون زمانم ارزشمند است و نمیخواهم صرف این موضوع هدر برود (از سویی چیزی که ائمه گفتهاند بنا بر نیت قابل جابجایی هست) سوال نهم: نسبت کار با زمان از منظر تاخیر و عجله چیست؟ (میتوانم در این سن به امید کاری ارزشمندتر با همین شغل پاره وقت ادامه دهم، ولی هرچیز زمان دارد و اگر از زمانی که باید انجامش دهیم عبور کنیم ضرر در تاخیر به وجود میآید مانند ضرر ناشی از تاخیر ازدواج) در کار چگونه باید تشخیص داد که حالا باید درگیر کار به معنای شغل تمام وقت شد؟ سوال دهم: بنده کلا فلسفه بیمه و وام را هم درک نمیکنم؟ (حس میکنم با مفهوم رزق همخوانی ندارد، از الان مقداری پول به جایی بدهم که فردا روزی اگر بازنشسته شدم رزقم را از او بگیرم! یا وقتی ممکن است فردا بمیرم پولی به اسم قرض وام بگیرم تا از تورم و... استفاده کنم، در حالی که وام گرفتن آدم را مبتلای به نوعی وابستگی و زمینگیر شدن هم میکند و ممکن است درصد خطر پذیری انسان را کمتر کند. سوال آخر: نسبت کار و رشد انسان و تکلیف اجتماعی چیست؟ (اگر تشخیصم بر این باشد که قوی شدن جامعه اسلامی که خواسته حضرت آقا هست، از قوی شدن خودم به عنوان حلقه اول سیر به سمت جامعه نیاز هست برای خودسازی و رشد فردی (در آغاز سیر) جذب را قبول نمیکنم، ولی اگر عکس آن باشد باید بگم در فلان جا به بنده نیاز دارند و اگر نباشم ممکن است کار توسط فردی دیگر ضعیفتر اداره شود پس باید اولویت رو از لایه خودسازی به اداره آن مجموعه متمرکز شد؛ این وضعیت هم درحالی هست که تحقق همزمان هر دو تقریبا ناممکن است. مثلا فرض بفرمایید استاد فرموده باشند برای رشد در این مرحله باید طهارت زبانی/خیال پیدا کرد و بخشی از آن با حضور در خلوت میشود و با حضور تمام وقت کار قابل جمع نیست. در مجموع در دوگانه قرارگیر در نقش استخدام یا زندگی شغل آزاد هستم، روحیاتم هم به کارمندی نمیخورد ولی شاید متناسب با نقش کاری مصلحت بر جذب باشد. بابت طولانی بودن سوالات عذرمیخوام ولی به قصد یادگیری توان ماهیگیری سوالات طرح شد (چون طبعا این موضوع در ادامه مسیر هم پیش خواهد آمد) و کاش کتابی هم در موضوعی که عرض شد، داشتید. (اگر برای کسب معرفت در این موضوع گفتگو را هم نیاز دانستید آنقدری مبحث ارزشمند هست که بفرمایید به استان اصفهان و ملاقات حضرت عالی سفر خواهم کرد) خدا قوت و التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله متوجه نکات خوبی هستید. آری! در اینکه انسان در کار، خود را به تماشا مینشیند و هر اندازه کار، زیباتر و اصیلتر باشد در واقع انسان سرزندهتر با خود به سر میبرد. ولی با اینهمه در این زمانه و در این تاریخ، باید متوجه مقتضیاتی شد که با آن روبهرو هستیم و از این جهت باید نسبت به درآمدِ مکفی در کار، حساس بود بخصوص تا وقتی که نیاز به آن درآمد داریم. و از آن طرف به هر حال نمیتوان از ساعات کار که قراردادی است بین ما و ادارهای که در آن کار میکنیم؛ عدول کرد و آن زمان را جدّی نگرفت. فکر میکنم ان شاءالله با توجه به این نکات بتوانید جواب سؤالاتتان را بیابید. موفق باشید
سلام استاد عزیز: اگر این را به عنوان اصل بپذیریم که هر چه قدرجسمیت محکمتر و قوی تر و ضخیمتر نفس ضعیف تر و لطیف تر است در جسمیت و نفوس جن ها این قاعده صدق نمیکند. جسم لطیف است و نفس هم قوی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس اجنّه در محدوده خیال، فعّالترند ولی نه در محدوده عقل. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت شما: یه سوالی از خدمتتون داشتم. توی یکی از پادکست هایی که مربوط به ولادت امیرالمؤمنین بود فرمودید یه مبحث امام شناسی ۱۰ جلسه ای همراه با جزوه آماده کردید، گوش کنید اما من هرچی توی سایت نگاه کردم نبود ممنون میشم راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید یا مباحث «حبّ اهل البیت» و یا مباحث «حقیقت نوری اهل البیت» و یا کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بوده باشد. زیرا بحثی که ۱۰ جلسه باشد در رابطه با امامت، نداشتهایم. موفق باشید
سلام استاد عزیز: خیلی علاقه پیدا کردم به تفسیرهایی که توی سایت گذاشتین ملموس و قابل فهم است. خواستم ببینم متن این تفسیرها هست یا فقط فایل صوتی هست؟ خیلی دوست دارم المیزان بخونم ولی بحثهایی که میکنه یکم برای سطح من سنگین هست. ممنونم
باسمه تعالی: سلام علیکم: شرح و خلاصه بعضی از سورهها تحت عنوان «لب المیزان یا خلاصه سوره ها در المیزان» https://lobolmizan.ir/leaflet/1276?mark=%D9%84%D8%A8%20%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 روی سایت هست. اگر مباحث را با توجه به نظری که روی آیات میاندازید، دنبال بفرمایید؛ انشاءالله قابل فهم میشود. موفق باشید
سلام استاد طاهر زاده: خدا قوت. اگر حب نفس از انسان ریشه کن بشه و انسان بعد از طی کردن سیر و سلوک به مرحله فنا برسه آیا باز هم امتحان خواهد شد و اینکه آیا فنا به معنی رسیدن به جایی هست که انسان دیگر خود را نبیند و فقط خدا را در وجود خود ببیند یا بالاتر از اینهاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «امتحان در امتحان است ای پسر / پس به کمتر امتحان خود را مَخر» زیرا «گفتم فراق تا کی؟ گفتا که تا تو هستی». موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: بنده طلبه پایه ۸، مدت حدود ۶ سال در مدرسه مسجد محور به عنوان مدیر دبستان فعالیت داشته ام به تازگی با توجه به سخنان رهبری و این قاعده که باید تحول از بالا به پایین باشد تصمیم گرفته ام که از این مدارس خارج و جهت ادامه خدمت، استخدام آموزش و پرورش شوم. هدف بنده از ورود به آموزش و پرورش حقوق و مزایا نیست بلکه تلاش علمی و عملی برای ایجاد تحولی عمیق در بدنه آموزش و پرورش کشور هست که یک فرآیند ۱۰ الی ۲۰ ساله دارد. سوال اول اینکه به نظر حضرتعالی آیا تحول از بالا به پایین است یعنی از وزارت آموزش و پرورش این تحول اتفاق میافتد یا از دل مردم و مدارس غیر انتفاعی و مسجد محور و....؟ سوال دوم اینکه بنده توانایی همکاری قوی با مدارس مسجد محور را دارم و حتی خودم میتوانم مدرسه در مسجد تاسیس و فعالیت کنم، حال به نظر شما آیا وارد آموزش و پرورش شوم یا در خارج از آموزش و پرورش پیگیر تحول باشم؟ سؤال سوم اینکه به نظر شما آیا این هدف جزء اهداف منطقی و صحیح هست یا نه؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام حُسن خود را دارد و این امر، به روحیه خودتان بستگی دارد. شاید بتوان با حضور در آموزش و پرورش زمینه ای را فراهم کرد تا آرامآرام، آموزش و پرورش به سوی اهداف اصلی انقلاب جلو برود. ولی به هر حال هر دو حضوری که می فرمایید هرکدام حُسن خود را دارد. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید این درسهایی که در مدارس داده میشن آیا کاربردیه؟ واقعا حق والناس نیست که اینقدر وقت بچه ها رو میگیرن؟ درسهایی که اصلا کسی حتی یادش نمیمونه ودر حد حفظ هست و اکثرا بعد از پایان مدرسه فراموش میشن. آیا بهتر نبود بچه ها از ده سالگی به مدرسه بروند و درسهایی کم و مورد نیاز با توجه به انتخاب رشته شان، بعد ده سالگی به آنها سریع آموزش داده بشه؟ بچه های دبستان نصف روز تو مدرسه اند و نصف روز باقی مانده را باید درسهای فردا را بخونن و کلا این بچه در عذاب است و مشغول درس!!! دیگه این بماند که صبح به صبح باید بیدار شود و این عذابی مضاعف است برای آنها! به نظر من که آموزش و پرورش یک سواستفاده است. آنهم از قشر ضعیف و کودک جامعه!!! معمولا هم این بچه ها در مدارس کشمکش و دعوا دارند. علی الخصوص در مدارس پسرانه. البته بخاطر سنشان و نداشتن مهارتهای اجتماعی و رابطه ای خوب و درست، نمیتوان از آنها انتظار دیگری داشت. تازه تنبیه هایی که بعضی معلمان در حد کتک و تحقیر کودکپیش میروند. همه ی اینها باعث بوجود آمدن افرادی در آینده با اختلالات روان بسیار میشود! واقعا اینکار ظلم نیست؟ شما توجه داشته باشید که چقدر باید با بچه برای دروس ریاضی، علوم، اجتماعی، کلاسهای بالاتر، زبان، فیزیک، شیمی و...سرو کله زد و واقعا و حقیقتا کاری بیهوده. من حتی یک نفرم سراغ ندارم که اصلا یادش مونده باشه، که این دوازده سال چی خونده! و اکثر شغلها حتی یک خط از این مطالب که در کتابها خواندند به دردشان نمیخورد. واقعا این ریاضیها و فیزیک و شیمی و حل مسایل پیچیده چه سود؟ حیف عمرمون که دوازده سال سوخت میشود و بالاجبار باید به مدرسه بروی و گرنه شغلی بهت نمیدن. بخاطر نداشتن یک مدرک بیهوده. آیا این ظلم نیست؟ من که نمیبخشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال مشکلات زیادی در نظام آموزشی جهان و در نظام آموزشی کشور ما نیز هست. ولی این بدان معنا نیست که ما برای حضور در این جهان، موضوعات آموزشیِ موجود و نظم تدریس آن را به هم بزنیم. باید با تفکری حکیمانه، روشهایی را به میان آوریم که مناسب امروزمان باشد، کاری که سند تحول نظام آموزشی سعی دارد عملیاتی کند. موفق باشید
سلام: آیا شما گفته اید من هایدگر را در نماز شب خود دعا میکنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته هایدگری که به گفته دکتر سید احمد فردید، منتظر خدایی بود که با انقلاب اسلامی به ظهور آمد و آقای دکتر احمد فردید گفته بودند ای کاش زنده بود و آن خدا را مییافت. زیرا فلسفه هایدگر، فلسفه آمادهگر است و عرایض بنده در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» با نظر به بحث «گلاسنهایت» هایدگر به ظهور آمده است. در آن جا است که انسان ملاحظه میکند چه اندازه میتواند به هایدگر نزدیک باشد ولی نه هایدگری که در دانشگاه به عنوان درس دانشگاهی مطرح میشود، بلکه هایدگر به قرائت دکتر احمد فردید. موفق باشید
سلام علیکم: چرا خلق شدم؟ چرا باید دین را یاد بگیرم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد در کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست، نکاتی مطرح شده است. میتوانید به آن کتاب رجوع کنید. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/book/69?mark=%D8%A2%D8%B4%D8%AA%DB%8C
سلام استاد: با توجه به صحبت های شما برای اینکه گرفتار پوچی و نیهیلیسم نشویم، باید در انقلاب اسلامی حضور خود را پیدا کنیم و حاضر شویم؛ سوال اولم از خدمت شما: آیا این حضور همان افقی است که شهدا آن را دیدند و بسویش رفتند؟ سوال دوم: آیا شهدا همان قدر که شوق شهادت و انس با ملکوت داشتند همان قدر هم شوق زندگی در دنیای مادی و امورات مادی را داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! همچنانکه در جلسه ۲۸ «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://eitaa.com/matalebevijeh/15214 عرض شد در افق توحیدی در دل انقلاب اسلامی و با نظر به آیندهای که باید در انتظار آن بود، میتوان نسبت به نیستانگاریِ دوران تأمّل کرد و حقیقتاً شهدا با درک چنین تاریخی توانستند به راحتی تا مرز آن نوع فداکاریها قدم در میدان بگذارند. موفق باشید
سلام استاد: بحثهای «راز نیست انگاری دوران و راه عبور از آن» را گوش دادم. من این رو فهمیدم و به این نتیجه رسیدم که بشر جدید، عرفانِ امام خمینی «رضواناللهعلیه» را میخواهد. همچنین یاد سخنی از شما افتادم که وقتی مطرح فرمودید، عدهای از علما با شما مخالفت کردند و صداشون در اومد وقتی فرمودید: «اسلامِ بدونِ عرفان، اسلام نیست!» و در جواب اونها فرمودید این حرف من نیست، بلکه حرف حضرت امام خمینی «رضواناللهعلیه» است. البته نتیجهگیری از بحث شما سخته و به این راحتیها نمیشه متوجهاش شد و بحث پیچیدهتر از این حرفهاست.
باسمه تعالی: سلام علیکم:آری! ما هر اندازه بیشتر متوجه ظرفیت بشر آخرالزمانی شویم، بیشتر و بیشتر متوجه عظمت اسلام در لایههای عمیقتر آن میگردیم که همان عرفان حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» میباشد. آیا از خود پرسیدهایم چرا آن مرد الهی در آن سالهای دور و در جوانی خود، آنهمه تلاش کردند در تألیف و تدوین آن کتابهای عرفانی آن هم در زمانی که کمتر کسی به آن کتابها نظر داشت؟ ولی حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» آینده و ظرفیت بشر جدید را به خوبی یافته بود و میدانست همینکه بشر جدید متوجه دامِ نیستانگاری خود شود، نیاز به آن کتابها دارد با رویکرد عبور از نیستانگاری و نه با رویکرد آنکه بخواهد آن کتابها را تبدیل به متون صرفاً آموختنی نماید. موفق باشید
