سلام استاد عزیز: یک سوال دارم از محضرتون خواهش میکنم جواب فلسفی و ماورایی ندین واقعیت را بفرمابید. آیا آقای سیستانی را قبول دارید؟ اگر قبول دارید آیا ایشون نسبت به اسلام دلسوز نیستند؟ الان در عراق حجاب اختیاریه ولی فریاد وا اسلاما سر نمیدن. شما ایشون را قبول ندارید سید نصرالله را که قبول دارید تو تجمعات حزب اله زنان بی حجاب الی ماشاءلله هستند با این دو فرض نتیجه میگیریم حجاب و بی حجابی بهانه است. بلکه سرپوش گذاشتن بر فساد و بی عدالیته. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در حجاب اجباری و یا حجاب اختیاری نیست! بحث در قوانینی است که ما در این کشور داریم و معلوم است که قانون اساسی ما و قوانین ما با کشور عراق و لبنان که کشور اقوام مختلف و مذاهب مختلف است، تفاوت اساسی دارد. موفق باشید
با سلام و عرض تسلیت خدمت استاد عزیز: استاد جان بنده در کار اصحاب کربلا حیران ماندهام! سوالم اینست در شرایطی که بزرگانی مثل محمد حنفیه، ابن عباس، عبدالله بن جعفر و... در همراهی سیدالشهداء باز میمانند و واقعهی کربلا را یک انتحار به تمام معنا میبینند، اصحاب کربلا متوجهی چه مطلبی شدند که با امام همراه شدند؟ پس زمینهی ذهنی و معرفتی اصحاب کربلا چه بود که با ایشان همراه شدند؟ درحالی که آنها نیز میدانستند که کشته خواهند شد! باتوجه به اینکه اصحاب کربلا نیز از طیف های مختلفی هستند و مراتب دارند، آیا میتوان (یا اینکه لازم است) به امر مشترکی در میان همهی آنها اشاره کرد که عامل همراهی آنها با امام بوده که در آن بزرگان نبوده؟ و اینکه چگونه انسانهایی با طیف های مختلف میتوانند به آن عامل برسند تا بتوانند در عالی ترین صحنهی جبههی حق در مقابل باطل حاضر شوند؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع از موضوعاتی است که نیاز دارد مطالعه مفصلی نسبت به فضای تاریخیِ کربلا به میان آید. پیشنهاد اولیه بنده آن است که با کتابهایی مثل «پس از ۵۰ سال» از مرحوم شهیدی و «حماسه حسینی» از مرحوم شهید مطهری و «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» که روی سایت هست نسبت به این موضوع تفکر نمایید. جناب استاد محمد حسین رجبی دوانی بحثی را در برنامه جهان آرا تحت عنوان «پاسخ به شبهات تاریخی در باب واقعه عاشورا» داشتند که قابل توجه بود https://eitaa.com/jahanara_ofogh/1457 موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامی: تو کتاب سر الصلاه یه مبحثی هست به نام «اقرا وقرا» استاد ما می گفتند یعنی هر کلمه نماز یه مزه بدهد، و یک شیرینی داشته باشد. آیا این چیزی که استاد ما فرمودند صرفا یک حالت محسوب می شود؟ آیا فرق می کند با اینکه در هر کلمه نماز اسما به قلب او جاری شود؟ یا اینکه این ها مراتب است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید به نور همان تجلی اسماء است که هر کلمه از نماز، مزه خود را ظاهر میکند. موفق باشید
سلام استاد عزیزم: در کتاب ادب خیال عقل فرمودید باید کتب عالمان بزرگ را مطالعه کنیم و برنامه ریزی داشته باشیم. من مادر دو فرزند و خانه دار هستم و چند سالی ست مباحث شما را دنبال میکنم و همیشه سعی کردم با برنامه جلو برم اما تو این برنامه های که میریزم اخیرا یه کمبودی حس میکنم. انگار این کتاب خواندن ها و ویس گوش کردن ها و خلوت داشتن ها دیگه منو راضی نمیکنه. انگار باید حرکتی دیگر انجام بدم. در درون خود جستجو کردم و فهمیدم چقدر تشنه افرادی هستم هم دل و هم فکر و هم کلام... من حس میکنم خیلی نیاز به حضور در جمع هایی دارم که منو بفهمن و بتونم باشون صحبت کنم و راه پیدا کنم. نمیدونم باید کجا برم و چه جوری شروع کنم فقط میدونم روحم نیاز به اینگونه ارتباط ها پیدا کرده. چند جلسه ای به جلسات سها آمدم و لذت بردم اما هنوز راهمو پیدا نکردم. نمیدونم باید چیکار کنم. اون نشاطی که قبلاً داشتم هم ندارم. تنها تغذیه روحم و حال خوبم در حال حاضر کتب شما استاد عزیز و قرآن و نهج البلاغه است وگاهی نوشتنهایی که از دل بیرون میآید. استاد لطفا کمکم کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مکرر عرض شد باید به حضوری دیگر اندیشید. چگونه ممکن است که انسان تا آن جا راه را رها کند و به بیراهه قدم زند که ستایش گر قاتل عمر خود شود، وقتی هر آنچه معنای زندگی را از او می رُباید را دوست می دارد؟ مشتاق اموری میشود که بر سرگردانی او میافزاید و خواهان چیزهایی است که نیست، آری! چیزهایی که نیستند و جاودانگی را از او می رُبایند و چون احساس جاودانگی را از دست داد چه اندازه در بودن خود احساس پوچی میکند. اینجا است که همه راهها برای او بنبست است، زیرا اصیلترین راه که تماشای خود میباشد به عنوان بنده، حضرت ربّ العالمین را گم کرده است، راهی که هم اکنون او را تا بیکرانه ترین حضور حاضر می کند و معنا میبخشد و با حضور در آن ساحت به جای آن که از رفتن فرار کند به راحتی رنج رفتن را که همه زندگی است به جان میخرد. رنجی که در هر قدمی که برمی دارد زندگی را به او نشان میدهد. دوریِ این رفتن ها چه اندازه دردناک است هرچند با راحتی و رفاه همراه باشد. راحتیهای پوچ و بیثمر. این است راز نیستانگاری، راز بودنهای سرد و بیثمر به جهت فرار از رفتن که شأن حضور در حقیقت است. اینجا است که با حضور در تاریخ توحیدی که با انقلاب اسلامی شروع شد و احساس و شور معنوی که به سراغ انسان میآید، از نیستانگاریِ این دوران عبور کرد. موفق باشید
کتاب جوان و انتخاب بزرگ برای چه سنی از دانش آموزان مناسب است که مسابقه کتابخوانی برگزار کنیم؟ اگر امکان داره استاد چند سوال در رابطه با این کتاب مطرح کنند تا در مسابقه کتابخوانی استفاده شود. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سنین آخر دبستان و اوایل دبیرستان میتواند موثر باشد، إنشاءالله. تهیه سوالها به عهده خود عزیزان باید باشد. موفق باشید
با سلام استاد: بنده در حجاب های نوری دیگران، خودم و از یه طرف توقف مدرنیته، از یه طرف نخواستن نفس ناطقه، گیرکردم، وقتی من نمیخام یه عده با حرص و شاید هم مشکلات ایجاد شده دولت ها حق ضایع میکنن. عمرم رفت و میگذره، چکار کنم اینکه همه را رها کنم وحشت دارم، هیچی نمیمونه و اگربخام بگیرم چیوبگیرم. از یه طرف مدام میگن زن نباید در زمان فعلی نیاد تو اجتماع این براشرایط من مساعد نیست نه میتونم تو اجتماع باشم نه نباشم، میخام خودم باشم نمیشه. از طرفی خودم کیه که باید باشم، از سمت مذهبی ها خیلی کتک به روحم میخوره، شیطونی بعضی ها هم برا روح من خیلی آسیب زا بود، گاه فکر میکنم ما متخصصین شهید زن را به عنوان الگو درست مطرح نکردیم تا بعد به بحث نفس برسیم. لذا اکثر زنها با ورود به اجتماع دارن راه تکرار شده را دوباره میرن، مثلا بنده نمیدونستم اینقدر زن فوق تخصص پزشک داشتیم شهید شدن، وقتی میخام با آرامش امور را پیش ببرم بیشتر خودمم ولی نمیشه، انگار خیلی قدرت میخاد و من ندارم و یا آنگاه که قدرت پیدا میکنم ازم سوء استفاده میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال با انقلاب اسلامی فارغ از کوتاهیهایی که داشتهایم، تاریخی شروع شده که زن و مرد برای معنابخشیدن به زندگی دنیایی و آخرتی خود باید تلاش کنند نسبت به چنین حضور تاریخی حساس باشند و خود را متناسب با تاریخی که شهدا بدینگونه آن را شکل دادند و پروراندند، همراه نگه داریم. از این جهت خوب است ابتدا نسبت به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی آگاهی پیدا کرد و در این رابطه پیشنهاد بنده مطالعه کتاب «جایگاه قدسی انقلاب اسلامی» است که روی سایت میباشد. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم؛ سلام علیکم: ضمن عرض تسلیت شهادت سید مقاومت. ۱.عموم انسان ها مصلحت ۱۰۰ درصدی خود را درک نمیکنند و نمیدانند بهترین کار چیست، در تصمیمات و انتخابات همیشه سخت انتخاب میکنم چرا که نکند فرصت مناسب تری برایم مهیا باشد و من از آن غافل بمانم در انتخاب محل زندگی. انتخاب همسر. انتخاب استاد و...؛ فرصت هایی که با عقل ریاضی قابل درک نیستند؛ چه رزق هایی که از جاهایی، از افرادی به ما میرسد که هیچ گمانی نسبت به آنها نداریم؛ چقدر باید رجوع به عقل ریاضی داشت؟ چقدر در انتخابات و تصمیم هایمان با ظواهر مطلوب، کار را پیش ببریم. قاعده کلی چیست؟ ۲. در مباحث فقهی اصولی به مسئله ای برخورد کردیم که عمده افعال حرامی که در دین وجود دارد، بخاطر عدم ظرفیت دنیای مادی و تزاحماتیست که وجود دارد؛ مثلا شراب حرام شده چرا که عقل را زایل میکند و دچار مشکلات در این عالم میشود وگرنه در عالم دیگر که این زایل شدن عقل ایرادی ندارد و اینکه شعرا و عرفا از شراب و... صحبت میکنند، معنای حقیقی آنها که همین شراب مصطلح است، مرادشان بوده. کما اینکه جالب است که خدای متعال در آیات که چندین بار فرموده که خمر گناه کبیر و از عمل شیطان است اما در آیه ۱۵ سوره محمد (صلوات الله) میفرماید: و انهار من خمر لذه للشاربین... که انگار خمر یک چیزیست که اینجا حرام اما در عالم دیگر یکی از نعمات الهیست. خلاصه اینکه هرچیزی وجود داره حق است اما شیطان جهت ها را عوض میکند و افعال را از جای خودشون در میاره. برای همین بود که خدا یکسری افعال را که انسان ها ظرفیت استفاده از اونها رو نداشتن و دایم باهاش دچار انحراف میشدن و خدا دیگه رحمتی برای اون فعل در آن عالم ندید، اونها رو حرام کرد، کما اینکه برای خمر هم آیاتی داریم که به مرور به حکم حرام رسید. در کلاس بحث شد از اینکه در برابر موقعیت های یکسان میتوانیم احکام مختلفی داشته باشیم که سید مجتبی خامنه ای هم ظاهرا نظرشون این هست اما اکثریت قبول ندارن. اما جدای از این نظر هم اگر انسان نگاه موشکافانه ای نسبت به احکام داشته باشه؛ همین احکام اولیه و ثانویه خبر از همین احکام متعدد نسبت به یک موضوع میدهد که خدا را در شرایط یکسان به انحاء مختلفی میتوان توجه داشت بهش. ببخشید حرف طولانی میکنم؛ مثلا در باب موسیقی هم داریم که نباید مضل عن سبیل الله باشد و تحریک کننده نباشد؛ که یکرسی اهنگ ها برای افرتدی می/ تواند حرام باشد و برای بعضی حرام نباشد و قصه فقه و شریعت ما چیست؟ با توجه به یک سری حقایق، افعالی انجام دهیم که ما را متصل به آن حقایق کنند. عالم ماده محدودیات و تزاحماتی دارد که هرنوع فعلی ظرفیت نیل به حق را ندارد. برای همین افعالی به نام حرام و مکروه داریم. که حرام و حلال برای هرکسی نه به صورت کلی اما جزئی میتواند متفاوت باشد، از همین جهت میتوانگفت که انسان ها باید برای خودشان حجت داشته باشند، گویی که باید همه مجتهد در اسلام باشند (نه صرفا فقه موجود). نتیجه اطاله عرض اینکه ما برای تفقه نیاز داریم که عالم ماده را و قواعد موجود در آن را بشناسیم تا که حکم فقهی ما متصل به رحمت الهی و منجز از عقاب که همان انقطاع از رحمت الهیست، باشد. به نظر میرسد که با توجه به روایات و آیات به صورت ضعیف _از جهتی که ظرفیتش را نداریم_ بتوان به قواعد و خاصیت های عالم ماده پی برد، اما چکار کنیم تا عالم ماده را به تمامه بشناسیم؟ ۳. با توجه به تعریف فوق از فقه و شریعت، نمیدانم جای مبارزه با ظلم کجاست؟ ما از چه جهت با ظلم در جنگیم؟ از آنجهت که نمیگذارد ما بوسیله افعالمان به حق متصل شویم؟ از چه جهت نیاز به جامعه ایمانی داریم؟ برای صعود بیشتر به حقیقت؟ چرا مولوی میفرماید چون که بی رنگی اسیر رنگ شد موسی ای با موسی ای درجنگ شد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در موقعیت خود نمونههایی را باید مدّ نظر گیریم تا مطابق سیره آنها وظیفه خود را انجام دهیم. ۲. آنچه در این دنیا برای ما حجّت است، سیره پیامبر خدا و اهل البیت «صلواتاللهعلیهم» میباشد که حقیقت دنیا و حقیقت انسان را میشناسند زیرا درک خاصیت عالَم ماده به معنای کامل در محدوده ما انسانها نیست، خالق عالم است که خاصیت حقیقی عالم را با همه گستردگیاش میداند. و در این رابطه شریعت الهی نسبت به علم الهی از طریق پیامبران برای بشر آمده است. ۳. آری! اگر این دوگانگیها که بین انسانهااست از بین برود و همه نسبت به حقیقت، آگاه و متعهد شوند دیگر جنگی نمیماند. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیزم: استاد جان، در مورد آنچه راوی شنود دیده بودند و الان هم قبل از انتخابات گفتند که آقای ظریف بر اساس آنچه ایشان دیدند، دچار آبروریزی می شوند (الله اعلم) و... ولیکن شما فرمودین که آنچه آن بنده خدا دیده وهمیات بوده، اما چطوره که اتفاقاتی که ایشون دیدن، رخ میده؟ آقای ظریف که همین الان هم اون ظریف سابق نیست.... بهر حال میترسم اون چیزی هم که راجع به رهبری دیدند که آخرین رهبر این انقلابند، هم رخ بده😢😢😢آن وقت باز هم به نظرتون توهمه؟ البته که ما به فضل خداوند امیدواریم و این انقلاب هم پربرکته و اگر در جغرافیای ایران اسلامی هم به محاق بره در لبنان و عراق و یمن و حتی غرب ادامه خواهد داشت. پایدار باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً در این موارد اگر ملاحظه فرمایید سعی میکنیم موارد را با آنچه که پیشگویی شده است، تطبیق دهیم. در حالیکه ما باید طبق سنت های الهی عمل کنیم و نتیجه، فرعِ بر آن است. موفق باشید
سلام عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: برای اینکه خود را در عالم عفاف احساس کنیم و برای نظر کردن به گوشه گوشه عالم عفاف، به چه چیزهایی باید توجه کرد؟ به حجاب خودم، به جمع زنان محجبه، به حضرت زهرا سلام الله که الگوی حجاب را از ایشان داریم، به پروردگار و دستورات پوشش، به حیا که در برابر محارم هم وجود دارد (حالتی که در گذشته بیشتر بود و هر چه پیش می رویم کمرنگ تر میشود)، و یا فراتر از این موارد در جایی در مورد عالم عفاف اقتصادی، اشاره کردید به مرزهای اصیل انسانی. آیا عفاف از نظر پوشش هم به همین معناست؟ آیا برای نظر به عالم عفاف (در مورد پوشش) هم باید به مرزهای اصیل انسانی نظر کرد؟ در پرسش ۱۳۰۰۰ فرمودید که در مبحث «عالم عفاف» در کتاب «زن آنگونه که باید باشد»، درباره اینکه اگر زنان عالم عفاف را در خود حس کنند. توضیح داده اید؛ من این کتاب را مطالعه کردم، متاسفانه مطلبی با این عنوان و یا در مورد این موضوع پیدا نکردم. در کتاب «عالم انسان دینی» توضیحی در مورد عالم عفاف فرمودید. با این مضمون که تحمل سختی حجاب، برای حفظ و ماندن در عالم عفاف بسیار شیرین است. توضیحات دیگری هم در پرسشها و جزوات بود ولی بیشتر در مورد فوائد و اثرات نظر به این عالم است خواهش میکنم اگر امکان دارد یک راهکار عملی برای این ادراک بفرمایید در توضیح پرسش اولم باید بگویم، آرامش حاصل از حفظ حجاب، برای فرد محجبه، یک امر بدیهی و درونی است، که حتی شاید ابعاد آن هم برای خود فرد مشخص نباشد. اما برای به اشتراک گذاشتن این تجربه با دیگران، نیاز است که این احساس برای فرد، کاملا مشخص و بارز باشد و تا حدی قابل بیان کردن.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید روحِ اولیه کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» بهخصوص عنوان «هویت گمشده زن» متذکر عالَم عفاف میباشد و یا مباحث «تقابل آزادی و حجاب چرا؟» ما را متوجه عالم عفاف میکند که چه اندازه خانمها در انتخاب حجاب، خود را مفتخر به فاخرترین انتخاب کردهاند و نسبت خود را در رابطه با دیگر انسانها یعنی مردان؛ در میدان ارتباط انسانی شکل دادهاند آن هم ماورای دوگانگیِ جنسیت مرد و زن. به هر حال سخنگفتن در رابطه با چنین موضوع ظریف و دقیق بسیار به جا و لازم است بهخصوص که باید حقیقت حجاب را در این تاریخ و با ظرفیتی که این تاریخ برای گفتنهای اصیل دارد؛ به میان آورد. موفق باشید
تِوَهُّم چیست؟ رباعی۱۴۴ مولانا: «آنکس که درون سینه را دل پنداشت / گامی دو سه رفت و جمله حاصل پنداشت / تسبیح و سجاده توبه و زهد و ورع / این جمله رهست خواجه منزل پنداشت» مقدمه؛ تفاوت دِل حقیقی و مجازی آیا منظور همان تکه گوشت صنوبری شکلی که کار پمپاژ خون در بدن را عهده دارست میباشد؟ اما نه، دِل، اشاره به کیفیتی از وجود آدمی است، نه اشاره به جزئی از بدن جسمانی! هرکسی دچار چنین اشتباهی [یعنی خلط میان دل مجازی و دلِ حقیقی] بشود، احتمالا در مسیر زندگی به رشد و تعالی چند ادامه دهد اما نهایتا دچار توّهم خواهد شد و از ادامه مسیر تحصیل معرفت باز خواهد ماند. توَهّمی به نام «من به مقصد رسیدم» تشخیصِ تفاوت میان« مسیر و راه» با «منزل و مقصد» بسیار مهم است. اتفاقا تعریف توهم یعنی؛ پندار اشتباه راه بجای مقصد! توهم = عدم تشخيص امر حقیقی از مجازی اگر کسی از ما پرسید که آیا دِل دارید؟ اگر صرفا با توجه به دل مجازی که گوشت پمپاژ کننده خون است بگوییم بله جواب اشتباه توِهّم زده ایی داده ایم چون منظور از دل آن نیست خداوندان دل دانند دل چیست / چه داند قدر دل هر بیروانی / ز درگاه خدا یابی دل و بس / نیابی از فلانی و فلانی غزل۲۷۲۲ دیوان شمس https://t.me/sokhannoo
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت آن است که انسان جز «دل» نیست به همان معنایی که چون خود را در خود احساس میکند، چیزی جز همان احساسی که از خود دارد نمییابد. حال در این نوع احساس خود با چه جهانی روبهرو میشود؟ با گوهری که حکایت حضور اوست در نسبت با حقیقت در نزد خود، مثل آن که در خود زیباییِ دوستداشتنِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» را احساس میکند که صاحبِ دلِ حقیقی است و یا در دل خود، دل را به امور کثیره احساس میکند و این یعنی گرفتاری در توهّمات. زیرا به ما فرمودهاند: «دل یکی است گوهری ربّانی / خانه دیو را چه دل خوانی». موفق باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد آیا اینکه زن تمایل به دوست داشته شدن دارد برای زن انحراف محسوب میشود؟ و آیا مثلا از جنس علاقه ایی است که مرد به زنها دارد و باید آن را کنترل کند؟ آیا خداوند فقط خود را به عنوان معشوق می پسندد و غیرها را کنار میزند و زن را فطرتا طالب معشوق شدن خلق کرده و سپس رشد او را در عدم طلب عشق قرار داده؟ استاد عزیز ما زنهای مذهبی نیاز داریم از نظر علمی بتوانیم تحلیل کنیم که در مجوز تعدد زوجات برای مردان چه حکمتی برای زنان است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. انسان در درخشیدن وجود خود و وسعتدادن به حضور خود، در واقع خود را بیشتر احساس میکند و این غیر از خودنمایی و یا نظر به خودنماییها است. ۲. عرایضی در رابطه با موضوع تعدد زوجات در شرح سورههای نساء و احزاب شده است؛ که خوب است به صوت آن سورهها که در سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام محضر استاد گرامی: در تفکر به وضع خودم و راهی شدن به وضع مطلوب به این نتیجه رسیدم با مواجه با همین من فعلی و موجود که دارم و خواندن مطالبی که مربوط به همین من فعلی و موجود هست امید هست راهی گشوده شود و الا خواندن و مواجه شدن با چیزهای دیگر هرچند مربوط به من متعالی باشد آخرش انسان یک احساس بیگانگی میکند. الان بنده با مباحث نیهیلیسم بیشتر احساس شناخت خودم رو دارم و طبق نتیجه بالا احتمال میدم با مواجه با این مبخث امید هست راهی برای مرحله بعدی گشوده شود. شاید حرفم خیلی دقیق نباشد کلیت حرف مدنظرم هست. خیلی ممنون از پاسخ گویی شما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته خوبی است و در همین رابطه داریم: «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» و فرمودهاند: «هرکسی را بهر کاری ساختند / میلِ آن اندر دلش انداختند». موفق باشید
چیزی که باعث میشه از زندگی کردن روی زمین لذت ببرم و نخوام بمیرم اینه: دل آدمایی که باهاشون برخورد میکنم رو نسبت به نفس خودم معنا کنم! یعنی اگر کار میکنم ازدواج میکنم راه میرم و هرآدمی رو میبینم بسرعت دلش رو نسبت به خوشحالی خودم معنا کنم! در حدیث داریم که با محبت صاحب قلب ها شوید! منم همین رو لازم دارم یعنی نسبتی با آدما و موجودات همواره سریع بدون کهنه شدن و البته با حافظه بسیار قوی و تیزم و باز البته فراموش کردن گیروگره های آدما، در ملاقات دوباره باهاشون!. اگه این ویژگ ریو بدست بیارم آدم غَنیی میشم چه از مال دنیا و چه برزخ و آخرت. اگه پیداش کنم حتی اگه جاودان و مطمئنم باشم بازم از پیشرفت و ورود به مشکلات هر روزه برای ساخته شدن باکی ندارم و در این صورته که نه تنها زمین خورده ظن دیگران نسبت به خودم نخواهم شد بلکه دیگران رو از مرگ نجات دادم و به یاد زندگی انداختم! ﻣُﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ؛ گفت: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ!. این یعنی بهترین ارتباط با مخلوقات و خود و این یعنی آغاز زندگی. کم تر از این اگر معنایی پیدا کنم مجبورم تحت مکتب سرمایه داری و سلسله ارباب و برده ایه تمدن غرب وارد زندگی اجتماعی بشم و غیراز این دو، چاره ای ندارم! مگر اینکه بمیرم. این یعنی امپراطوری عبودیت تحت فرمان توحید! و هم اراده شدن با توحید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این نکتهای خوب و مهم است و باید از خداوند بخواهیم راهی مقابل ما قرار دهد که نسبت به دیگران چنین نقشی داشته باشیم، حتی اگر در حدّ زندگی و کار سادهای باشد مانند آن فرد قفلساز https://eitaa.com/alamevojud/69. موفق باشید
استاد بزرگوار سلام و نور. قبول باشه طاعات و عبادات شما.انشاءالله. استاد لطفا در مورد قبض و گرفتگی روح و راه درمانش بفرمایید. این قبض خیلی اذیت کننده است چکار کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت، چیز بدی نیست و منحنی این قبض و بسطها اگر از معارف توحیدی غفلت نشود، رو به صعود دارد. به قول جناب مولوی: «اي برادر عقل يکدم با خود آر/ دم بدم در تو خزانست و بهار» بالاخره این نوع قبض و بسط ها در مسیر رجوع به حضرت حق پیش میآید؛ عمده همان صبر قرآنی است یعنی پایداری در وظایف حتی در مواقعی که انسان در قبض قرار دارد. تا انشاءالله آن صفای نهایی پیش آید. إن شاءالله عرایضی در جلسه اعتکافی که در اواخر ماه رمضان در پیش است تحت عنوان «حقیقت ایمان» خواهد شد که میتواند در این مورد ما را به اندیشه دعوت کند. موفق باشید
با سلام خدمت شما: به عرض برسانم که من از مباحث معرفت نفس، برهان صدیقین و سایر مطالب شما استفاده میکنم. اما یک حالت انزجاری، نسبت به شما بخاطر دفاع شما از وضعیت کنونی کشور از نظر اقتصادی و... و حمایت شما از عملکرد های دولت آقای رییسی، از شما دارم. این حس انزجار نمیگذارد که با بیانات شما سلوک کنم. سوال: با این احساس انزجار از شما چکنم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم خوب است به مبنای دفاع بنده از انقلاب اسلامی فکر کنید و حضور تاریخیِ توحیدی که با انقلاب اسلامی پیش آمده و شهدای عزیز ما با توجه به آن تاریخ توحیدی، تا میدان ایثار جان جلو رفتند. البته این بدان معنا نیست که بنده به دنبال مرید باشم و خدا میداند از این که جنابعالی نسبت به بنده رابطه محبتآمیز ندارید؛ کوچکترین نگرانی و ناراحتی ندارم. ولی امیدوار هستم امثال جنابعالی که به دنبال معارف حقّه و حقیقیه هستید، نسبت به تفکر تاریخی که اساس تفکر است، حساس و حساستر باشید به همان معنایی که اهل ایمان باید زمانه خود را و روح زمانی که در آن هستند بشناسند. موفق باشید
وحید یامینپور سکانسی از فیلم «طعم گیلاس» اثر مشهور عباس کیارستمی را منتشر کرده که در آن مردی خاطره خودکشی ناموفقش را برای کسی که به فکر خودکشی است نقل میکند و توضیح میدهد چگونه با چشیدن اتفاقی چند توت شیرین زندگی را احساس کرده است و از فکر خودکشی بیرون آمده است. یامین پور نوشته است: «خدا در چشیدن شیرینی یک توت رسیده است... خدا در مفاهیم متافیزیک نیست... خدا را میتوان در متن زندگی پیدا کرد... در گشودگیِ چشمها همهی جهان پر از امید و سرزندگی میشود...» کاملاً با این نگاه موافق هستم که با انتزاعیات نمیتوان به خدا رسید و به قول عرفایی مانند سید احمد کربلایی: فدایت! مسائل راه آخرت آموختنی نیست بلکه نوشیدنی است (کهکشان نیستی، ص۳۶۲). اما کیارستمی که مدعی «زندگی و دیگر هیچ» بود به مرگ و دنیای پس از آن کاری نداشت، همچنانکه در فیلم «باد ما را خواهد برد» گفت: کی به آن دنیا رفته و کی برگشته؟! در حالی که تا نمیریم به خدا نمیرسیم. زندگی خالص در مرگ اختیاری است و زندگی این دنیا ناخالص است. این چیزی بود که کیارستمی نفهمید تا اینکه مرگ ناگهان گریبانش را گرفت و خودش گفت مانند قماربازی شدم که همه چیزش را باخته! در پایان همین فیلم طعمگیلاس میبینیم که بعد از اقدام به خودکشی، صحنه عوض میشود و مرد از قبر بلند میشود و گروه فیلمسازی را در حال کار میبیند! گویا دنیای پس از مرگ فراتر از دنیای سینما نیست!
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که آقای دکتر یامینپور و پیش از آن آقای مارتین هایدگر متذکر شدهاند؛ ما اگر از طریق حکمت وارد هنر شویم و از جمله سینما، میتوانیم از سیطره نیستانگاریِ جهان مدرن عبور کنیم، وگرنه همان هنر، ادامه نیستانگاری خواهد بود. موفق باشید
با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرانقدر: استاد همانطور که مستحضرید چند سالی است که در بین ما ایرانیان اغلب موضع گیریها به شدت دوقطبی شده. به طوری که در مورد هر مسئله ای موافق و مخالف به جای گفتگو و تفاهم زود احساساتی می شوند و به جان همدیگر می افتند و متأسفانه به عقاید و یا اشخاص مورد احترام هم زبان به توهین می گشایند (که در این میان دشمن از طریق فضای مجازی با کاشتن تخم کینه و لجن پراکنی نقش اساسی و پرکاری دارد). بنده خیلی سعی دارم در بین رفت و آمدها بین آشنایان با مدارا و سعه صدر با مخالفان خود برخورد کنم ولی وقتی گاهی حرف از شهید و شهدا پیش می آید به هیچ وجه تحمل شنیدن بدگویی و تهمت و یا استهزاء شهدا را ندارم و خیلی زود از کوره در می روم و احساس انزجار و بیزاری و دل زدگی از اینگونه افراد تمام وجودم را فرا می گیرد به طوری که یا باید آن مکان را فوراً ترک کنم و یا اینکه زبان به پرخاش بر سر این افراد بگشایم. شخصاً به این نتیجه رسیده ام که باید از رفتن به خانه بعضی از این آشنایان اجتناب کنم و دور خیلی از رفت و آمدها و آدمها را در زندگی خط بکشم که این البته می شود بر خلاف توصیه دین به صله رحم. با وجود این سعی بر این دارم که در جهاد تبیین به نحوی شرکت داشته باشم و جاهلان و غافلان و گول خوردگان فضای مجازی را در حد وسع و توان خود از توطئه دشمنان آگاه سازم. گرچه حرفهای طرف مقابل به مدد فضای مجازی مسموم این زمان اکثراً در حد افتراء و توهین و استهزاء و احساسات صرف باقی می ماند تا اینکه به مرحله گفتگوی سالم و تبادل نظر و تفکر برسد. مرتبط با صحبت های ارزنده اخیر شما در مورد روحیه رفق و مدارا با یکدیگر و با نظر به الگوی رفتاری ائمه (در نسبت با دیگری) چه رفتاری را در این موارد توصیه می کنید. محدود کردن معاشرت در حد همفکران خود و یا بالا بردن سقف تحمل در شنیدن حرف ناحق که البته در خصوص بحث شهدا این امر برای شخص بنده بسیار دشوار است و موجب ضعف اعصاب، کلافگی و بیخوابی و بی قراری می شود. با کمال تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همانطور که متوجه شدهاید اکثر این افراد جاهلاند و تحت تأثیر دروغهای رسانه جهانی میباشند، ولی مغرض نیستند تا آنجایی که ملاحظه فرمودید حتی نگاه رهبر معظم انقلاب به اکثر خانمهایی که کشف حجاب میکنند، نگاه به انسانهای فریبخورده است. و به این جهت است که به گفته خودتان باید رابطهها را با افراد فریبخورده قطع نکرد تا متذکر فریبهایی باشند که آنها را گرفتار کرده است. و در همین راستا همینطور که متوجه شدهاید برای احیای جامعه خود نیاز به روحیهای داریم که نسبت به این افراد، دلسوزانه برخورد شود. موفق باشید
سلام استاد عزیز: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. بحثهایی اخیرا بین جریان مصاف و جریان منتسب به آقای قالیباف برقرار است. البته پیگیری بحث شفافیت چند سالی است توسط موسسه مصاف انجام می شود. اما متاسفانه رفتارها و مسایل عجیبی از جریان منتسب به آقای قالیباف مشاهده می شود. مثل نوع برخورد آقای جلیل محبی ویا امثالهم .... آیا این بحثها برای غربالگری مجلس انقلابی الان مناسب هست؟ نظر شما در رابطه با این موضوع و نحوه مواجه ما با این مسایل چه می باشد؟ لطفا ما را راهنمایی بفرمایید و برای ما هم دعا بفرمایید. با احترام
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید باید سخنان آن عزیزان را شنید و در دل آن سخنان، اندیشه صحیح را دریافت نمود. بهتر آن بود که به جای آنکه یک جریان، جریان دیگری را که هر دو فرزندان انقلاب هستند؛ نفی کنند، همدیگر را درک میکردند. زیرا از امام محمد باقر «عليهالسلام» داریم: «اِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ قُفلاً وَ قُفلُ الایمانِ الرِّفقُ؛» هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مداراکردن و نرمی است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: شعری از مولوی هستش که استاد مهدوی دامغانی معتقدند براشون یادآوره امام حسین علیه السلامه، میخواستم ببینم شما هم به همین امر منتقل می شوید؟ باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده / دروازه بلا را بر عشق باز کرده / بازار یوسفان را از حسن برشکسته / دکان شکران را یک یک فراز کرده / شمشیر در نهاده سرهای سروران را / و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده / خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته / و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده / آن حلقههای زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده / از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد / کشتی جان ما را دریای راز کرده / ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده / وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده / بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم و آنگه تو ناز کرده / ای خاک پای نازت سرهای نازنینان / وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده / ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی راهی گشوده شود « دروازه بلا را بر عشق باز کرده» کدام میدان است که چنین باشد، جز صحنه کربلا؟! وقتی نهاییترین عشق، عامل گشودهشدنِ دروازههای بلا میشود و در نتیجه « سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت». موفق باشید
السلام علیکم و رحمة الله و بركاته: سرد و بی روح؛ مثل یک سنگم، با خودم سالهاست در جنگم / چه بگویم از این پریشانی، از چنین حال و روز ویرانی، یا بسی توبه های پنهانی / طعم برزخ چشیده اید آیا؟، از قیامت شنیده اید آیا؟ / خسته از خویشم و گریزی نیست، وحشت از تا ابد عِقاب شدن، کرده دلریشم و گریزی نیست/ ( خود غلط گفتم و ندانستم؛ سنگ، تسبیح می کند همه دم، این منم نا سپاس و بی همدم...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: ، اگر بشر امروز با توجه به ابعاد اجتماعیاش، در امور سیاسی با هویت قدسی ورود نکند، هرجا که باشد در نیستانگاری است، بهخصوص که جزء لاینفک هویت قدسی در این زمانه حتماً با مقابله با استکبار همراه است تا بتوانیم از نیستانگاریِ دوران عبور کنیم، وگرنه چه مذهبی باشیم و چه روشنفکر، اگر متوجه پوچی دوران و نیستانگاری نباشیم؛ همچنان گرفتار بیتاریخی و بیمعنایی خواهیم بود و هیچکدام از مسیرهای معمولی که عملاً در بستر به رسمیتشناختن نظام استکباری قرار دارند، راه چارهای برای عبور از نیستانگاری نیست. نباید برای عبور از نیستانگاری، خود را فریب بدهیم، حتی در پوشش عبادات طولانی. اگر حضرت امیرالمؤمنین «علیهالسلام» هر شب هزار رکعت نماز میخواندند، در راستای حضوری بیشتر، در افقی بود که با اسلام در مقابلشان گشوده شده بود و این غیر از عباداتی است که انسان را از درک پوچی دوران غافل کند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد یا قاسم سلام علیکم: از دغدغه و درد خودمم میخوام بنویسم که اصلا همین بی دردیه. حالا نمیدونم شاید بشه بهش گفت نیهیلیسم یا چیزای دیگه. ولی چیزی که من میدونم و الان مسئلمه اینه که اصلا حالم و حالمون خوب نیست. منظورم بیشتر رفقا و افرادیه که خودم باهاشون در ارتباطم. ولی اصلا حال خوبی نداریم نه بخاطر اینکه یک مشکل بزرگ توی زندگی هر کدوممون پیش اومده باشه، حتی اگه همه چیز هم گل و بلبل باشه بازم نمیشه. این بد حالی توی بعد های مختلف یا توی جهات مختلف داره خودش رو به من نشون میده و از طرفی هم ما که خسته شدیم بدنبال راه حل و راهکار میگردیم در حالیکه گویا دنبال راه حل گشتن هم اشتباست. خلاصه بگم و از جزئیات بزنم این بحث ها رو شاید اقای طاهرزاده و دوستان قبلا کرده باشند ولی برای من الان مسئله است چون من در حال حاضر فقط حال خودم برام مهمه. جهان بیرون اگر نسبتی با حضور من نداشته باشه نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم. مسائل کشور و شاید همون گام دوم بهمین خاطر اصلا جلوی چشمانم نیست چون حضوری بین خودم و اون نمیبینم. بنظر من خود حاج قاسم هم اینطوری بود چون میگه هر کی میخواد شهید بشه باید شهید باشه تا شهید بشه. بنظر من یعنی همین که پیش خودت اول یه احساس حضوری بکنی تا بتونی در واقعیت هم اون رو بیابی. ولی حتی اگه توی واقعیت هم اون رو پیدا نکردی بازم بنظر من تو شهیدی! بشدت دلم میخواد یکی بیاد برام قصه بگه، قصه این دنیا قصه این زندگی و این کشور و شهر و قصه خودم رو به خودم یادآوری کنه تا شاید دوباره زنده بشم و بتونم نسبت جدیدی برقرار کنم! تو زندگیم الان هیچ افقی و هدفی پیش روم ندارم بخاطر همین تموم کارام پریشونه و واقعا نیهیلیسم رو تا مغر استخوانم حس میکنم ولی نمیدونم باید چیکار کنم؟ نه میتونم درس بخونم نه کار کنم نه مطالعه. کلا هیچ امیدی نیست افقی نیست هدفی نیست.
باسمه تعالی: سلام علیکم: درست نقطه تفکر برای طلوعی دیگر از همینجا آغاز میشود، مشروط بر آنکه متوجه ابعادی از شخصیت انسانی باشیم که هلدرلین و نیچه در فرهنگ خود آن را نداشتند و آن، شخصیت مولایمان علی «علیهالسلام» است و زبانی که با آن حضرت در نهجالبلاغه به ظهور آمد به وسعت همه هستی و به وسعت جانِ همه انسانها. اگر بنا است زبان، به مرور خود را نشان دهد تا خانه وجود ما گردد؛ این زبانِ علی «علیهالسلام» است که در صدر تاریخ اسلام گشوده شد و سالها است ما منتظریم تا خود را نشان دهد. در اولین روز اعتکاف امسال، در این رابطه عرایضی شد که کلیپ متن و صوت آن ذیلاً تقدیم میشود. به این موضوع میتوان اندیشید. https://eitaa.com/matalebevijeh/15818. موفق باشید
سلام خدا قوت: استاد بنده ۲۴ سالمه حدود سه ساله خوابهای سنگینی میبینم که بسیار روحم و توجهم را عمیق میکند و خود خوابیدنم هم بسیار عمیق است و متوجه اطراف نمیشوم و با صدا بیدار نمیشوم. اما نکته اینکه این خوابهایی که میبینم عموما در یک خواب هم شیطانی است هم ظاهر الهی دارد یعنی هم نور هم ظلمت هم روشن هم تاریک یعنی یک خواب هردو را در خود دارد در حالی که بنده از نوجوانی تا سه چهار سال پیش یعنی حدود هفت هشت سال مطلقا هیچ خوابی نمیدیدم جز به تعداد انگشتان دست در کل هفت هشت سال. به نظرتان مطلبی هست راهنمایی کنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد میشود کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست را مطالعه فرمایید. ان شاءالله با تعادل در معارف حقهای که در نزد خود دارید، نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید
سلام و خدا قوت خدمت استاد: با توجه به مسائل مربوط به منازل انسان در سه ساحت احساس و تخیل و تعقل و عبور از این ساحات ۱. چگونه مجازات های روحانی و آتش های دوزخ موجب تزکیه نفوس میشود به طوری که گاهی در دنیا گاهی در برزخ و گاهی در حشر و موقف و حساب و جهنم نفوسی که قابلیت اصلاح و فلاح نهایی را دارند پاک میشود در واقع چون این امور اعتباری نیستند و تکوینی اند چگونه مثلا عملی که موجب ظهور فسادی در نفس میشود با عذاب پاک و معدوم میشود در واقع فرآیند تزکیه تکوینی چگونه است لطفاً توضیح بفرمایید. ۲. آیا جهنم خلد افرادی که خالد در جهنم اند با جهنم کسانی که فلاح نهایی دارند دو ساحت مختلف است به این عبارت که ذاتا جهنم خلد امکان عفو و خروج ندارد پس رستن از جهنم محال است یا این که خلد صفت نفس جهنمیان است نه جهنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «لا یأکل النّار محل الایمان» پس اگر ایمان به نور توحید در میان باشد، سختیهای برزخی و قیامتی، انسان را به اصل خود که همان ایمان است، برمیگرداند. ۲. آن کس که به کلی هیچگونه جهتگیری روحی به سوی توحید ندارد، همواره در جهنمِ خود باقی است. موفق باشید
سلام استاد گرامی: ممنون از مباجث خیلی خوبتون، ببخشید میخواستم نظرتون رو در مورد این حدیث بدونم: رسول خدا (صلی الله علیه آله و سلم ) فرمودند: براى نطفه هاى خود جایگاه مناسبی اختیار کنید که دائی در خصوصیات فرزند موثر است همان طوری که دو همخوابه در خصوصیات فرزندانشان موثرند. در خبرى دیگر آمده كه فرمود: تلاش كنید براى نطفه هاى خود كشتزار صالحى انتخاب كنید و نزدیكان او را هم در نظر بگیرید زیرا فرزندان شبیه به دائى ها هستند. واقعا دایی یک شخص انقدر در سرنوشت او موثره؟ و کسی که میخواد همسر انتخاب کنه علاوه بر تحقیق در مورد شخص مورد نظر در مورد خواهر و برادرهای او هم باید همین قدر حساس باشه؟ مثلا دختری که خیلی خوب و مذهبیه ولی برادرش خیلی مذهبی نیست، این دایی روی بچه های دختر اثر دارند و کسی نباید با اون دختر ازدواج کنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه در شرایط عادی که جامعه در هویت اسلامی خود شکل گرفته، به ما فرمودهاند همسر خود را از «بیوت صالحه» انتخاب کنید؛ میتوان آن نوع روایات را در همین رابطه معنا کرد. میماند در شرایط غیر عادی که ممکن است یک خانم و یک آقا جدای شرایط غیر دینی خانواده، خود را با هویت دینی دریافته باشند، که البته این ارزش خود را دارد. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد گرامی، وقت بخیر. در مورد این که می فرمایند «خود را از همه پایین تر و گنه کار تر ببین و این که بایستی مومن عزت نفس داشته باشد» لطفا توضیح دهید که این دو مورد چگونه قابل جمع است؟ با تشکر و تقدیر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انسان در نسبت با دیگر مؤمنین در درون خود مییابد که چه اندازه راه نرفته در پیش دارد. ولی نه آنکه در ظاهر و در مواجهه با دیگران، خود را خوار و ذلیل نشان دهد. موفق باشید