با سلام: استدلال بر اصالت وجود، اینکه آتش ذهنی همانند آتش بیرونی نمی سوزاند. لطفاً مختصری توضیح دهید؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه لازم است به کتاب «بدایۀ الحکمۀ» از علامه و شرح خوبِ اساتید مربوطه رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: ما شاگرد شما هم حساب نمیشیم قصد جسارت ندارم اما چند بار به تازگی از حضرتعالی شنیدم که میفرمایید ملاصدرا در تعریف نفس میفرماید جسم آلی به منابع مراجعه کردم تعریف ملاصدرا از نفس به این صورت است کمال اول لجسم آلی ذی حیات بالقوه و این با انچه حضرتعالی میفرمایید متفاوت است. لطفا در مسیر اربعین به ما دعا کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! منظور همان «کمال اول لجسم آلی» است. بیشتر اشاره بنده از آن جهت است که متوجه باشیم همان جسم است که مظهر نفس است و ما نفس را در همین جسم بنگریم و نه آن طور که افلاطون میگوید که جسم به عنوان موجودی مادی جدای از نفس باشد. مفصل این بحث در ابتدای کتاب «معرفت نفس و حشر» از قول جناب صدرالمتألّهین مطرح شده است. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار: ببخشید برای اینکه برزخ متصل و منفصل را بهتر درک کنیم چه کتابی معرفی میکنید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» إن شاءالله میتواند افقگشایی کند و یا جزوات «تاریخ فلسفه و کلام اسلامی» که روی سایت هست. موفق باشید
سلام و عرض ادب: در این ایام سختی و تحریم اگر خامنه ای ورود کنند و جلوی افراد تندرو که اینروزها بشدت مخل آسایش ملت و مملکت شده اند بایستند امور جاری کشور رو به بهبودی خواهد رفت. بطور مثال سردبیر کیهان و چند فرد دیگر که سر عفاف بلوا بپا میکنند و عمدا می خواهند خودی نشان بدهند را بر کنار کنند خیلی از امور خودبخود حل می شود. مردم بطور ذاتی عفیف هستند و لازم نیست عده ای با فریاد این چیزها را یادشان بندازند. در شرکتهای خصوصی خیلی سالها پیش بی حجابی دیده میشد که برای کشور مشکلی نداشت از این ببعد هم نخواهد داشت. برپایی نماز و رعایت عفاف یک دعوتنامه از سوی خدای متعال است کسانی که این دعوت را رد میکنند خودشان بی سعادت هستند یا شاید فکر میکنند راه دیگری برای رسیدن به سعادت وجود دارد باید گذاشت بروند راهشان را پیدا کنند. اونها را بعدا خواهیم دید که با گریه و زاری به پابوس حرم حضرت رضا علیه سلام می روند و طلب بخشش خواهند کرد. بزارید بروند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست آری! باید بین افراد غافل و آنهایی که مأمورند تا تعمداً چهره جامعه را از حالت عفاف و حجاب خارج کنند تفکیک کرد و همچنانکه مستحضرید عدهای حقیقتاً مأمورند تا از طریق تشییع فحشاء نظام خانوادگیِ جامعه را که مأوای اصلی هر انسانی است؛ به هم بزنند. سختی کار آنجا است که بین غافل و مقصر چگونه تفکیک شود و اینجا است که با صبر و متانت و مقاومت، مطمئناً جریانی که به دنبال تشییع فحشاء در جامعه هست به نور خون شهداء رسوا و ناکام میشود. موفق باشید
با سلام: می خواستم نظر شما را در مورد جلسات استاد محمد مهدی معماریان بدانم؟ آیا ایشان مورد تایید شما هستند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ایشان را نمیشناسم. موفق باشید
سلام بر استاد بزرگوار: حقیقتا ما در این مدت اندک زندگی که داشتیم الحمدلله به فضائلی نائل شدیم و بسیار دین مطالعه کردیم و با اشخاص دینی هم صحبتی داشتم حقیقتا سوالی هست که در طی این سال ها ذهن بنده را درگیر کرده و از هر کسی که پرسیدیم جواب صحیح و منطقی ندادند و سوال ما این است که داستان این ظلمت در دنیا چیه؟ چرا مومنان در معرض امتحان هستند و دلایل این امتحانات چیه؟ امتحان که مشکلی نداره اما چرا امتحان از سطح ما بالاتر است و در سطح نفس ما نیست دلیل این چیه؟ مگر چه گناهی مرتکب شدیم که باید با امتحاناتی بالاتر از نفس خود مواجه شویم؟ چرا خداوند به ما تخفیف نمیدهد و امتحانات روز به روز بیشتر و بیشتر میشود و هیچ کسی نمیتواند ما رو توجیه کند که دلیل این چیست؟ آن اشخاصی که پول ندارند گناهشان چیست؟ این اشخاص چه کرده اند که به زجرکش بودن محکوم شده اند؟ چرا سعادت در دنیا و آخرت از این اشخاص محروم است؟ آیا نمیشد که امتحانات درجه امتحانات اللهی پایین تر باشد و خداوند در حق ما کمی تخفیف بدهد. در خیلی از سایت ها رفتم و صحبت کردم جواب آنها منطقی نبود و بنابراین به شما مراجعه کردم بابت پاسخگوییتون هم بسیار ممنونم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع امتحان الهی، بحث بسی بسیار گسترده است. آری! مسلماً امتحانات الهی در نسبت تعالی انسانها به میان میآید تا استعدادهای نهفته آنها شکوفا شود و لازمه چنین حضوری آن است که انسانها خودشان میدان را برای امتحانهای الهی گشوده باشند و این غیر از آنانی است که خود را گرفتار آرزوهای دنیایی کرده باشند و سپس گمان کنند خداوند باید جواب آن آرزوها را بدهد. در حالیکه امتحان الهی در مسیر حرکتهای توحیدی شکل میگیرد و موجب تعالی میشود وقتی ایمان در میان باشد. این اهل ایماناند که مییابند چه اندازه امتحانات انسانسازند و به گفته جناب شیخ بهائی: «رنج راحت شد چو شد مطلب بزرگ / گردِ گله توتیای چشم گرگ». آری! خداوند از طریق این نوع سختیها وقتی در بستر ایمان الهی پیش آید انسان را از جهان روزمرّگیها به جهانی بسی گستردهتر میبرد امری که بنده تصور میکنم در دل سختیهای موجود که در بستر انقلاب اسلامی پیش آمده است در حال تحقق است و این البته جدای از چپاولهایی است که رانتخواران پیش آوردهاند و رسواییِ بزرگی را در همین دنیا برای خود رقم زدهاند.
و از این نکته نیز نباید غافل بود که وقتی باورها تنها در محدوده مفاهیمی که حکایت از وجودِ حقیقت میکنند در میان باشد، حقیقت گم میشود و شور زندگی حقیقی که با اُنس با حقیقت در جلوهها و مظاهر مختلفش به میان میآید ، به حاشیه میرود و جای آن را روزمرگیهای سرد و تکراری میگیرد و امتحانات الهی که زمینه کمال انسان است به رنجهای غیر قابل تحمل تبدیل میگردد، در این فضا نیستانگاری رخ مینماید، زیرا انسان نتوانست خود را طوری احساس کند که در میدان امتحانات الهی نسبت او با حقیقت در میان باشد. موفق باشید
با سلام خدمت شما: من یه دختر ۱۴ ساله دارم که علاقه مند هست در جلسات هفتگی شما شرکت کنه. به نظر شما آیا جلسات شما مناسب سن و سال ایشون هست؟ اگر که نیست چه استاد دیگه ای رو پیشنهاد می فرمایید که در جلسات ایشون شرکت کنه؟ و همینطور با این سن چه کتاب هایی از شما رو می تونه بخونه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است ابتدا ایشان با کتابهایی مانند «جوان و انتخاب بزرگ» و «ده نکته در معرفت نفس» و «چه نیاز به نبی» آشنا شوند. موفق باشید
با سلام و وقت بخیر: استاد بنده جایی خواندم که لباسی که تنت بوده زمانی که غمگین بودی را عوض کن و نمیدانم این سخن از که بود و با این حرف من زمانی که فکر گناه هم میکردم میخواستم لباسم را عوض کنم و یا دستم را بشویم دهانم را بشویم پایم را بشویم با وجود اینکه بعد از آن احساس رها شدن و دور شدن از آن غم و یا گناه را میکردم اما الان اگر این کار برایم اجبار شده است که حتما باید تطهیر کنم تا آثارش بر روحم برود و نمیدانم این احساس رضایت خیالی است یا حقیقی لطفا بنده را راهنمایی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع توصیهها بحث در تغییر حالت است که در جای خود مؤثر میباشد ولی راه حل اصلی، حضور در معارف حقه میباشد که قرآن مجید در مقابل ما گشوده است. موفق باشید
سلام استاد عزیز و بزرگوار: در سوالی که در مورد مستند بانو قدس ایران حدود یک ماه پیش از شما شده بود فرموده بودید مستند مذکور را ندیده اید. امروز مستند را دیدم، به نظرم برای ما که در افقمان مجذوب امام عزیز و شخصیت ایشان هستیم، این مستند حاوی پیچیدگی هائیست. میخواستم بدانم مستند را دیده اید؟ احساس می کنم برایم سوالاتی در میان است که تنها ناظر به مستند میتوان در مورد آن ها گفتگو کرد. حتی به صورت متن نیز قادر به بیان سوال نیستم. تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به تأکید جنابعالی سعی میکنم در اسرع وقت ببینم. موفق باشید
شب که راز بودنت را پوشید - باد که ساز دیدنت را سر داد - ابر که شوق خنده ات را بارید - من که شعر ماندنت را خواندم - لبهایم را می خندیدی چشمانم را می باریدی - در رویایت می چرخیدم آوازم را می رقصیدی - ما در انتظار مهتاب ماندیم - ما شبیه هم ترانه ای خواندیم. خدایا ما را از شاکرین زندگی که داری عطا می کنی، قرار ده و با جذبه ات ما را حیران ساز و عشق را معنا فرما . اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است 💌
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اصحاب عشق را رنجی در راه است وقتی پای در مسیر تواضع میگذارند تا از کمترین بودنهایی که آنها را جدا از حضرت محبوب نگه داشته؛ آزاد شوند. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد با توجه به آیه «قل هو الله احد» و با توجه به اینکه برای اینکه خداوند را خطاب قرار دهیم می گوییم «یا هو» و «یا احد» آیا می توان خداوند را یا هو احد نیز خطاب قرار داد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ضمیر «هو» مربوط به فرد غایب است نمیشود با واژه خطاب، به آن خطاب نمود. آری! میتوان گفت: «یا احد و یا صمد» . و یا اینطور گفته شود: «يا هُوَ يَا مَنْ لا هُوَ إلا هُوَ». موفق باشید
سلام استاد وقت بخیر: کلیپی دیدم مبنی بر اینکه آیت الله بهجت فرمودند قبل فلسفه باید کلام خوند و الا منحرف شدین تقصیر خودتان است. خواستم نظرتون رو درمورد این حرف بفرمایید و اینکه آیا فلسفه به تنهایی ممکن است موجب انحراف شود؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم، فلسفه بخصوص فلسفه صدرایی که عملاً یک نوع کلام به حساب می آید موجب انحراف نمی شود ولی سخن آیت الله بهجت در این است که بالاخره ابتدا باید عقاید خود را بر مبنای عقل و استدلال محکم نمود و در بستر همان عقاید، سراغ فلسفه رفت. موفق باشید
سلام استاد وقتتون بخیر: در اطراف ما جوانی ۲۰ ساله که اتفاقا دانشجو هم هست چند وقتی کار دانشجویی پیدا کرد با درآمد ۲ الی ۳ تومن طوری که به درسش هم آسیبی نرسد. مدتی که کار کرد اینجور که میگفت محل تحصیل و کارش پتانسیل گناه بالایی داشت، به این فکر افتاد که ازدواج کند. اطرافیان مدام ملامتش میکردند که با توجه به قیمت طلا و بیکفایتی مسئولین و وضعیت اقتصادی و با این درآمد کم چرا میخواهد چنین کاری انجام دهد. این جوان پاسخ میداد که روزی من به دست خداست و به میزان تلاشم. و به شدت دنبال دختری میگشت که شرایطش را درک کند. اعتقادش این بود که توکل و تلاش میتواند چارهساز بشود. واقعا وقتی نگاه میکنم میبینم الان چقدر به این جنس از توکل و ایمان نیازمندیم چه از طرف پسر و چه از طرف دختر با آن نگاه وسیع! به ظاهر کاری دیوانهوار است که خب کسی حاضر به انجامش نیست ولی وقتی پای اجرای احکام اللهی به میان آمده، چنین مردمانی هم هستند که اینگونه جولان بدهند!
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه بنده در این کلمات بصیرت و ایمان احساس میکنم. آری! بوده است و باز خواهد بود این نوع حضور که جوانان ما باید آزاد از روزمرّگیهای اهل دنیا همدیگر را درک کنند و به سادگیِ تمام در کنار هم زندگی را شروع نمایند و مطمئن باشید وقتی نیّت آنها خیر باشد، خداوند در آن حدّ که آنان زندگی را ساده بگیرند، شرایط تحقق آن زندگی و ادامۀ آن را فراهم میکنند حتی در محدودۀ یک اتاق در کنار خانواده. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد برای دریافت هر چه بیشتر برکات ماه مبارک رمضان و مخصوصا شب قدر از الان به فکر افتادم که طوری برنامه ریزی کنم که در سه چله ی متوالی باشم و اتمام چله ی سوم آخرین مصادف با آخرین شب قدر باشد ممنون میشم از شما راهنمایی بفرمایید که برای هر چه استفاده بهتر و بیشتر باید چکار کنم؟ آیا چله ی خاصی در میان اهل معرفت توصیه شده و اگر توصیه شده است دستور آن چگونه است؟ ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: به طور خاص همان روزهداری است همراه با مشغولشدن به قرآن و روایات و ذکر. و در این رابطه خوب است به سیره مولایمان حضرت امام المتقین «علیهالسلام» نیز فکر بفرمایید که سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در روزهداری به هم وصل میکردند. موفق باشید
«الهی كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي...» سلام خدمت استاد طاهرزاده: امثال بنده توفیق درک حضور با شکوه حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» را در اوایل انقلاب و زمان جنگ نداشتیم. قبلاً شنیده بودیم ولی اکنون داریم می بینیم و تصدیق می کنیم که انصافاً حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» سرآمد تاریخ هستند و از همگان در تاریخ جلوتر بودند و چقدر خوب بی آیندگی و ذات ضعیف و کثیف و سست استکبار و صهیونیسم را شهود می کردند و مدام از آن گزارش می دادند. چه اندازه خوب خبر داشتند و از این سنت و قاعده خبر می دادند که هر چقدر در برابر جریان درّنده و وحشی و هار استکبار و صهیونیسم ایستادگی کنید، آن ها بیشتر عقب نشینی می کنند. آبادی دنیا و آخرت ما در ایستادگی همه جانبه در برابر مستکبران و درّندگان و وحوش غربی است. چقدر عالی و هوشمندانه و شجاعانه تیر نهایی و آخر را شلیک کردند و رمز نجات ملت ها را آشکار کردند و فرمودند: «این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بی شهادت میسر نیست!». گویا هر چقدر جلوتر می رویم امام و بیانات ایشان زنده تر می شود. استاد دعا کنید ما از این صراط و از این حضور زیبا و باشکوه تاریخی محروم نشیم. هسـت در قرب همه بیم زوال / نیست در بُعد جز امید وصــال
باسمه تعالی: سلام علیکم: و باز در بستری که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» راه را گشودند، این رهبر معظم انقلاباند که در راستای عبور از تاریخ جاهلیتِ دوران، متذکر راهی میشوند که جبهه مقاومت گشوده و در این رابطه در دیدار با دستاندرکاران برگزاری کنگره شهدای استان فارس میفرمایند:
« ما امروز در گیرودار یک مسئله اساسی و مهم در منطقه هستیم. همین مسائل مربوط به منطقه غرب آسیا، مسائل لبنان، مسائل غزه، مسائل کرانه باختری، اینها قضایای تاریخسازی است. هر کدام از این حوادث میتواند منشأ یک جریان و یک حرکت تاریخی به یک سمتی بشود.
اگر امثال شهید سنوار پیدا نمیشدند که تا لحظهی آخر بجنگند، سرنوشت منطقه یک جور بود، حالا که پیدا شدند یک جور دیگر است.»
و این یعنی توجه به تاریخی که در راستای عبور از استکبار گشوده شده است؛ حال مورد تعجب است که چرا بعضی از کسانی مانند «مجمع مدرسین حوزه علمیه قم» که انتظار درک چنین حضوری از آنها هست، متوجه این امر نیستند و طوری بیانیه میدهند که عملاً به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل و ادامه همین تاریخ خواهد بود. وقتی در آن بیانیه گفته میشود: «در باره جنایات اسرائیل تنها راه بازگشت اسرائیل به مرزهای 1967 و تشکیل دولت مستقل فلسطین میباشد.» آیا این مخالفت و رویگردانی با شعار حضور از بحر تا نهر نیست؟ که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «بدون تردید فلسطین یک مجموعه و تاریخ «از بحر تا نهر» است و قدس نیز پایتخت آن است.» عرایضی اخیرا در این رابطه تحت عنوان« بلاغ مبین و عبور از تاریخ جاهلیت» https://eitaa.com/matalebevijeh/17894 شده خوب است به آن بحث رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام و احترام: پیام مهم امام خامنه ای در خصوص اتفاقات لبنان حاوی این حکم بود که: «بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» آیا مقصود از این عبارت آن است که هر کسی در جایگاه خود (علمی، تبیینی و نظامی و...) این فریضه را اقامه نماید یا اینکه مستقیماً بر وجوب جهاد نظامی دلالت دارد. بنده متوجه هستم که وجه تکلیفی و شرعی را باز باید از خود ولی فقیه پرسید اما میخواستم برداشت حضرتعالی را از این حکم حضرت آقا را بدانم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم آن است که در مسیری که با انقلاب اسلامی گشوده شد و عهدی که ما با شهدایمان از جمله سید حسن نصرالله بستیم، هرکس در مقابل هر امری که در این راستا پیش آید که مقابله با استکبار و صهیونیسم است کوتاهی نکند. از زنان خانهدار بگیرید تا مردان سیاست و جهاد. هر کدام با حضور در این تاریخ هر کاری که معنای مقابله با استکبار دارد را معنای خود قلمداد خواهیم کرد، به جای اینکه در چنین شرایطی مسیر دنیاطلبان و فرصتطلبان را در پیش گیریم و از فضا و عالَمی که تعهد نسبت به شهید و شهادت ما را در بر میگیرد؛ خود را محروم کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: من برهان صدیقین را خواندم و صوت هایش را گوش دادم. «قاعده کل ما بالعرض لابد....» معنی آن این است که هر بالعرضی باید به ما بالذات منتهی و ختم شود. وابستگی موجودات به عین هستی را بر اساس این قاعده خوب درک نکردم. چون فقط میگوید باید ختم شود. شما وابستگی را چگونه از آن در میآورید ؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر بدیهی است که آنچه بالعرض است به صرف بالعرضبودنش، منتهی به «ما بالذات» آن میشود. موفق باشید
سلام جناب استاد: هرچه بیشتر سوالات و پاسخ های انتخاباتی حضرتعالی رو مطالعه میکنم متوجه این امر میشوم که ما در انتخابها دارای نوعی اختیار در تشخیص مصداق هستیم که صرفا نیاز به استدلال عقلی و تطبیقی با نظر ولی فقیه ندارد. یعنی ما صرفا نباید دنبال کشف رای رهبری باشیم. چون به نظر میرسد شما دو ملاک تکرار شده و موکد رهبری در انقلابی بودن و توانایی انجام کار را لحاظ نمیکنید و بر «نگاه» و جهت گیری افراد تاکید میکنید. شما در پاسخ به سوالی که استدلال احراز کارآمدی و توانایی انجام بر جناب جلیلی را از شما طلب کرده بود به نقد کارآمدی قالیباف پرداختید و نظر برخی کارشناسان در مورد شهر تهران مطرح نمودید و باز بر «نگاه» جناب جلیلی فارغ از دو ملاک رهبری تاکید کردید. بر این اساس و با توجه به عملکرد حضرتعالی ما میتوانیم نوعی وسعت اختیار در تطبیق نامزد اصلح را فارغ از تاکیدات رهبری را برای مکلفین در نظر بگیریم؟ یعنی مثلا رهبری بعد اتمام دوره شهرداری قالیباف مدیریت جهادی (که منحصرا برای ایشان تا بحال مطرح شده است) ایشان را دلیل موفقیت ها میداند ولی نظر کارشناسی مورد وثوق ما حرف دیگری را تایید می کند؟ رهبری دو ملاک اساسی انقلابی بودن و توانایی انجام کار را مطرح میکنند ولی ما بر نگاه و جهت جناب جلیلی توجه کنیم در حالیکه به نظر میرسد با ملاک های رهبری جناب زاکانی تطبیق بیشتری دارند تا جناب جلیلی؟ البته بنده بعد از بررسی ها متوجه شدم استدلالی حتی برای هم جهتی جناب جلیلی و جناب رئیسی هم مطرح نمیشود و نوعی تحلیل اشراقی یا عرفانی پایه این نظر است. با توجه به اینکه جناب شهید رئیسی کارنامه و توان اجرایی را بر برنامه داشتن الویت میدادند (مناظرات) و چند دهه سابقه اجرایی کلان در سوابق داشتند احراز هم جهتی جناب جلیلی با ایشان در چه چارچوبی قابل تبیین است؟ سوال اصلی: آیا بر اساس بیانات شما برای مجاب کردن خود و جامعه باید دنبال کشف نظر رهبری در هر انتخابات باشیم یا اختیار تغییر الویت بندی ها و ایجاد ملاک های جدید را داریم؟ و اینکه استدلال منطقی در این تطبیق الویت دارد یا تشخیص قلبی حتی بدون استدلال؟ آیا با توجه عدم ارائه استدلال و تطبیق ملاک ها، انتخاب جناب جلیلی از مسیر دیگری همچون شهود قابل تبیین است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته موضوع، موضوعی نیست که در محدوده چند سؤال و جواب روشن شود! با این حال به نظر بنده ملاکهایی که رهبر معظم انقلاب میفرمایند حقیقتاً فصلالخطاب است ولی درک مصداق آن رهنمودها و جایگاه آن و اشاراتی که آن سخنان بدان اشاره دارد، بسیار مهم است بخصوص که در چه موقعیتی و بر اساس چه موضوعی میفرمایند. موفق باشید
سلام خدمت جنابعالی: متوجه شدم حقیقت همیشه در دسترس اجتماع نیست و فقط گاهی زبان باز میکنه که شرایط محیا شده باشه، و در زمانهای انتظارش باید شرایط را احیاء کرد و این یکی از راز های وجود اصحاب اولیاء معصوم هست. با این حال متوجه شدم امروز شما مبحثی با موضوع (معلمی، پیشوایی، بصیرت تاریخی) مطرح کردید. هنوز آنرا نخواندم اما میخوانم ولی آنچه در قلب بنده پیش آمد فعلا گفتن رنج ها و مطرح کردن مشکلات و نواقصی است که در این مورد تجربه کردم. بر این باورم هر رنج طبیعی خوب است، حتی اگر رنجی باشد که ترامپ برای ترامپ شدنش تحمل کرده یا رنج پاکی که سردار شهید سلیمانی عزیز برای سلیمانی بودنش کشیده اما! هرگز رنجی به بدی «رنج رشد نکردن» و توقف از خاطر پوچی ندیدم. این حق بنده نبود با اینهمه توان و استعدادی که داشتم و میتوانستم از بزرگان این جهان باشم به خاطر خفگی میدان موجود، پرورش نیابم. به یاد دارم در سن سه چهار سالگی قدرت جسمی بیش از اندازه معمول و توان ذهنی و هوش و دقت و ذکاوت و خلاقیت بسیار زیادی داشتم و باعث تعجب بود ولی با اولین گام ورود به جهان ایران همه با زور ازم سلب شد. اگر شاید در جای دیگری بودم این اندازه پیچیده نبود. امروز با خودم گفتم: باید هجرت کنی و بروی جایی که هیچ گذشته ای در آن نباشد و از صفر شروع کنی که صفر تو صد بسیاری از مردمه و نترس برو کمی خود را باش و زندگی کن زیرا قرار نیست بسرعت لذت نوشیدن می حقیقت را بچشی. من چه گناهی دارم که همواره گرفتار عده ای هستم که همان عده مرا ذلیل میکنند؟! با چه انصافی مرا از من باز میگیرند و زندگی مرا به این مهلکه انداختند. آری از غربت بدم میاد پس: «حجابِ چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم / خوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم / چُنین قفس نه سزایِ چو من خوش اَلحانیست / رَوَم به گلشنِ رضوان، که مرغِ آن چمنم / عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم / دریغا و درد که غافل ز کارِ خویشتنم / چگونه طوف کنم در فضایِ عالمِ قدس؟ / که در سراچهٔ ترکیب، تختهبندِ تنم / اگر ز خونِ دلم بویِ شوق میآید / عجب مدار که همدردِ نافهٔ خُتَنَم / طرازِ پیرهنِ زَرکشم مبین چون شمع / که سوزهاست نهانی درونِ پیرهنم / بیا و هستیِ حافظ ز پیشِ او بردار / که با وجودِ تو کَس نَشنَوَد ز من که منم».
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال در مسیر دینداری هرکجا که انسان قرار گیرد، راههای آسمان به سویش گشوده میشود، حال ممکن است انسانِ تنهایی باشد گوشه یک روستا و یا انسان مشهوری باشد همچون حضرت امام در مرکز یک کشور. آری! معلمی نیز اگر برای کسی پیش آید، راهی است که انسان با انسانها مرتبط خواهد شد. ولی مهم نیست، مهم روحیه صفا و تواضع است که زندگی را در هر شرایطی زنده نگه میدارد. موفق باشید
سوال أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ رَأَیْتُ الْخَضِرَ (علیه السلام) فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَهًٍْ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَی الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ (علیه السلام) عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ وَ کَانَ عَلَی لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ أَنَّ أَمِیرَ لْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَرَأَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُبْنُیَاسِرٍ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِید. امام علی (علیه السلام)- امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «یک شب پیش از جنگ بدر خضر (علیه السلام) را در خواب دیدم و به او گفتم که مرا چیزی تعلیم کن که به آن بر دشمنان نصرت یابم. گفت که بگو: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ یعنی ای او ای کسی که اویی نیست مگر او و چون صبح کردم این خواب را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قصّه کردم، به من فرمود: «یا علی (علیه السلام) اسم اعظم به تو تعلیم داده شده و در روز بدر این بر زبانم جاری بود و بهدرستیکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) سوره قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را خواند و چون فارغ شد فرمود: یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَی الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ، بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و بیامرز مرا و یاری کن مرا بر گروه کافران. و علی (علیه السلام) در روز جنگ صفین این را میفرمود و حمله میبرد عمّاربنیاسر به آن حضرت (علیه السلام) عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) این کتابها چیست و کنایه پوشیده و ناصریح سخنگفتن است». حضرت فرمود: «اسم اعظم خدا و عماد توحید است». تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۵۰ بحارالأنوار، ج۳، ص۲۲۲/ نورالثقلین؛ فیه: «و کان علی (یقول ذلک ... الی آخر» محذوف سلام علیکم حضرت امیرالمومنین (علیهم السلام) دانای دانایان و بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله داناترین مخلوقات است. چگونه ممکن است از حضرت خضر علیه السلام چیزی یاد گرفته باشند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه آخرین پیامبر و ائمه «علیهمالسلام» جامع همه علوم لازم برای هدایت بشریت هستند؛ ولی بعضاً تفصیل آن احوالات و یا علوم، در شخصیت دیگری قابل نظر است مانند همان ارادتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» در رابطه با عبودیتشان در زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» ملاحظه میکردند و آنچنان ارادت میورزیدند به همان معنای «المؤمن مرآت المؤمن». حتی تفأل را هم در همین راستا میتوان معنا کرد که پیامبر در مورد امری اگر در مسیر با اهل ایمان روبهرو میشدند، آن را به خیر میگرفتند و انجام میدادند. موفق باشید
سلام علیکم: نمی دانم! کانه خداوند متعال برای قبل از ظهور حد مشخصی از پیشرفت را برای انقلاب اسلامی تعیین نموده که نباید و یا نمیتوانیم از آن بالاتر رویم؟! چقدر در حادثه بالگرد درک حکمت آن حکیم علیم سخت است. اگر میخواستیم از بهترین عملکردهای آن دولت بعد از جهاد داخلی اش بگوییم، امور خارجه بود که آن هم رفت. یا الله، بنده از داغ بیشتر در اربعینِ آن سیدالشهدا و پایان انتخابات به خدا پناه میبرم و آن نشناختن مردم سیدالشهدای دیگری چون جلیلی راست... خداوند به حق خون آن شهید قلوب را به سمت این ذخیره روح الله و انقلابش سوق دهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! نه بی مصلحت بود آنچه پیش آمد و نه راهی که باید طی شود؛ راهِ همواری است. باید در میدانهای بزرگ امتحان داد تا پرداخته و صیقل شویم و از سرمایههای گرانقدری که خداوند برای ادامه انقلاب پرورانده است، غفلت نکنیم. موفق باشید
به بهانه شهادت شهید رییسی. شهادت و جهاد دست بی فکری مان را رو خواهد کرد مجاهد کسی ست که عجز خودش و عجز تاریخش را دریافته و از اول آن را پذیرفته است و از همین روست که جهد و تلاش میکند. و چون دستش را خالی می بیند نمیتواند ساکن باشد پس در پی جستن چیزی ست که نداردش و همینطور در طلب چیزی ست که مردمان تاریخش آن را ندارند و حتا شاید در طلب آن هم نیستند و مایل به فکر کردن و به عهده گرفتن آن هم نیستند و بدتر آنکه آگاه به این بی فکری شان هم نیستند مجاهد در همین عجز قدم در راه ساختن بر میدارد چرا که آنچه میبیند جز خراب آباد نیست. او رنج راه را میپذیرد تا راه را هموار کند. «بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد / نمیدهند اجازت مرا به سِیرِ سفر/ نسیمِ بادِ مُصَلّا و آبِ رُکن آباد» (حافظ) مجاهد آنقدر قدم در راه ساختن بر میدارد که دیگر به منتهای عجزش نایل شود و دیگر تاریخ امکان قدم برداشتن بیش از آن را به او ندهد اینجاست که دیگر ناگزیر شهادت را میپذیر و با شهادت دست بی فکری آدمیان را رو میکند تا بلکه عبرتی شود و راهی هموار شود. و مگر حسین بن علی جز این راه را رفت. در تاریخی که مردمان عهد دینی شان را فراموش کرده بودند و دچار بی فکری نسبت به زمانشان شده بودند و همه ی راه ها به بن بست کشیده شده بود حسین بن علی محض گشایش راهی، راه کوفه را در پیش گرفت. و آنقدر این راه را رفت و موانع را از سر گذراند تا اینکه در کربلا تمام راه ها بر او بسته شد. اینجا بود که ناگزیر شهادت را پذیرفت و با شهادتش دست یک تاریخ را برای مردمانش رو کرد و عبرتی برای آینده گانشان شد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! شهادت، راهگشاست آنگاه که گویا همه راهها بسته است و حال مائیم و راهی که در فهمِ آن و در شناخت آن هوشیاریِ خاصی را میطلبد تا اولاً: معلوم گردد راه، بسته نیست و ثانیاً: این راه، شبیه دیگر راهها نیز نمیباشد، راهی است که دقیقاً در دل یک تنگنا و بنبست گشوده میشود آن هم با هویتی دیگر و معنایی متفاوت. بگذارید بدون معناکردنِ آن راه، در روشنایی نیمروزِ آن جلو و جلوتر برویم. مانند حضور ی که شهید آیت الله ابراهیم رئیسی خود را در روشنایی نیمروزِ راهی که شهدا گشودند، درک کرد و در آن حاضر شد تا تاریکی غلبه نکند. او حقیقتاً «راه» شد و راهی را گشود که معنی آن «رفتن» است بدون آنکه بخواهیم آن را تعریف کنیم. قصه «راه»، تعریفکردنی نیست، رفت و باز رفتن است. موفق باشید
بسم الله و سلام. متنی از جناب محترمی خواندم که در لبالمیزان مرحمت کرده و نوشته اند در سئوال عزیز ۳۷۲۳۸ متنی فیلواقع سرتاسر حکمت یعنی شهود و عقل اصیل. چند روزی بود نفسم از برشی عظیم مرا زخمی کرده و رنج عجیبی را میشکم که با خواندن این جملات گهر بار احساس کردم مقربی از جانب حضرت حق مامور به روشن کردن افقی شده که داریم بسختی بسمت آن حرکت میکنیم واقعا مرا متعجب کرد و شاد و این است امید، پس الحمدالله به خدایی که ما را بسوی خود میخواند. همین سخنان باعث شد خواهشی را داشته باشم از برادران لب المیزان که توان گرد آوری اینگونه سخنان را دارند دست بکار شوند که گاه گاه ازین جملات در این سایت نوشته میشود به یک جزوه برای چالش های سلوکی فرزندان سالک این تاریخ تهیه کنند ان شاء الله تا این سخنان غریب نماند زیرا این افراد بسیار عادی زندگی میکنند و از خدا خواهانیم آنها را بر سر صدر نشاند تا ما از آن جنابان بهرمند باشیم، یقین دارم باقیات و صالحات عظیمی برای گرد آورندگان دارد. البته معلمان و فعالان فرهنگی این سخنان را به مباحثه گذارند و این سخنان در ذیل کتب جناب استاد طاهرزاده باعث روشن شدن بهتر آن کتب و مبنای این سخنان است باید استفاده شود.
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد به جایی است و خوب است که رفقا نسبت به آن فکر کنند. کانال «مطالب ویژه» بعضی از این نکات را تحت عنوان «آوینیها» مطرح میکند و سایت «لبّ المیزان» تحت عنوان « نوشتارها(یادداشت ها)» آنها را دستهبندی کرده، امید است بتوان بیش از پیش در این مورد فکر کرد. موفق باشید
اغلب مردان از همان بچگی میل به جنگیدن دارند به طور مثال دوست دارند پلیس باشند و سرباز باشند و... و دختران از همان بچگی خاله بازی میکنند و بیشتر کارهای عاطفی انجام میدهد. یک سوال اینجا مطرح است که میگویند امتحان مردان جهاد و امتحان زنان تحمل این است. اگر مرد زن دوم گرفت صبر کند. من هرچه فکر کردم دیدم که برای مردان که از همان ابتدا تمایل خاصی به جنگ و کارهای اینجوری دارند این امتحان زیاد هم سخت نیست اما برای زنان که عاطفه ای قوی دارند اینکه هوو داشته باشند دردناک خواهد بود، در جای جای اسلام و احکام آن مشاهده میشود که خدا اصلا توجهی به عاطفه ی قوی که به زن داده نکرده، یا به طور مثال مرد نیاز جنسی بیشتر دارد و زن نیاز عاطفی بیشتر، مرد با گرفتن زن نیازش میتواند کاملا برطرف شود اما مرد را خدا طوری نیافریده که به نیاز عاطفی زن درست پاسخ دهد، منظورم این است که زن چون فیزیکش را خدا آفریده و چیزی نیست که خودش کسب کرده باشد به راحتی جواب نیاز مرد را میدهد اما مرد را خدا اینطور نیافریده تا آن ابراز محبتی که زن احتیاج دارد را بتواند به طور کامل برطرف کند. این مسئله با تعدد زوجات هم بدتر میشود. من نمیدانم که منظورم را درست رساندم یا نه اما امیدوارم به مفهوم و منظور چیزی که میگویم توجه کنید و اگه از کلمات درستی استفاده نکردم ایراد نگیرید میدانید از همین مسئله میشه سوال راجع به عدالت خدا هم بیرون آورد. انگار خدا خواسته مدام زن را زجر دهد. برای یک نیاز جنسی مردان کلی احکام بیرون آمده و کلی حقوق به نفع مردان، چون آنها میل بیشتری دارند، اما به همان میزان راجع به عاطفه ی زن چیزی نیامده و یا در قرآن اشاره نشده، مثلا راجع به رفتار با زنی که به حرف شوهرش گوش نمیدهد آیه ی قرآن داریم اما برای اینکه مرد نیاز عاطفی را زن را برطرف نکند هیچ، بیشتر خیانت های زنان به خاطر همین مسائل عاطفی است، اگر زن نیاز مرد را برطرف نکند باز مرد میتواند یک زن دیگر بگیرد ولی اگر مرد نیاز عاطفی زن را برطرف نکند زن چه باید بکند؟ شاید برای شما قابل درک نباشد چون مرد هستید و نمیدانید که همین موضوع عاطفه و احساسات اگر بهش توجه نشود میتواند یک زن را تا فروپاشی ببرد اگر خدا زنان را هم مثل مردان منطقی تر میآفرید پذیرش این سری چیزها برای زنان به مراتب راحت تر میشد، دقیقا مثل همان میلی که به پسرها برای جنگ و محافظت و... داده راستش من هیچ عدالتی نمیبینم و از چهارده سالگی تا همین الان که بیست و یک سال سن دارم زندگی ام جهنم شده بسیاری از محدودیت های زن به خاطر همین احساسات و عاطفی قوی زن به وجود آمده مثل همین قانون که زن نمیتواند قاضی شود و... مشکل من نگاه خدا به زن است و عدالت خدا و حکمت خداست. من اصلا نمیتوانم خودم را قانع کنم که این دین را نگه دارم اگر اسلام میگفت زن از مرد پست تر است و انسانی تنزل یافته پذیرشش به مراتب راحت تر میشد. یا اگر مرد فقط انسان بود و زن را برای مرد خدا میآفرید زن نه زیبایی اش به سود اوست، نه عاطفه اش زیبایی اش برای مردان و عاطفه اش برای فرزندان برای خودش فقط ضرر است، به خاطر زیبایی حجاب آمده، به خاطر عاطفه محدودیت های دیگر من واقعا وضعم بحرانی است اینها یک درصد از چیزی که در ذهن من ایجاد شده هم نیست لطفا کمکم کنید. راستش را بخواهید من به طور کلی از جنسیتم متنفر شده ام و فکر میکنم شاید یکی از دلایلی که عالم زن زیاد نداریم همین موارد است و خیلی چیزهای دیگر که کتاب میشود اگر بنویسم
باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن در این مورد بسیار است. پیشنهاد بنده آن است که ابتدا به کتاب «زن در آینه جلال و جمال الهی» از آیت الله جوادی رجوع فرمایید که به گفته خواهرانی که آن کتاب را مطالعه فرمودهاند چه اندازه اسلام، جایگاه حساسی برای زن قائل شده است، هرچند ممکن است مردان و زنان ما متوجه چنین جایگاه حساسی که به یک معنا جایگاه مادرانه است؛ نشوند جایگاهی که هر انسانی تنها ذیل حضور مادرانه زن، معنای خود را مییابد. پس از مطالعه آن کتاب پیشنهاد میشود به کتاب «زن؛ آنگونه که باید باشد» رجوع شود. برای مواجهه با آیاتی که جایگاه خاصی برای زن قائل میباشد. کانال «بشنو از زن چون حکایت میکند»https://eitaa.com/ziafat_andishe و کانال «راه سوم» https://eitaa.com/rahesevvom نکات خوبی را به میان آوردهاند. موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام و ارادت بی منتها خدمت حضرت مهدی علیه السلام. آیا در آثار شما جزوه یا مجموعه ای تحت عنوان آیات مهدویت تهیه و تنظیم شده است؟ بنده برای مسابقات قرآنی محلی بسیج ویژه ماه مبارک، قسمتی با این عنوان گذاشتم. خواستم از بیانات شما استفاده کنم. استاد بنده ۱۷ ساله بودم که با دعای امام عصر علیه السلام با استاد لطفی آذر آشنا شدم. و ایشون از مباحث شما در کلاسهاشون استفاده میکردند. امروز در کانال مطالب ویژه بنر فراخوان مدارس همگان ولایت در اصفهان رو دیدم که اسم شریف شما دو بزرگوار رو برای همکاری شاگردانتون در اداره این مدرسه دیدم و بسیار خوشحال شدم. حقیقتا پانزده ساله که نمیتونستم کلاسهای استاد لطفی آذر رو ادامه بدم و خیلی غصه می خوردم اما یکسالی که مباحث نهج البلاغه و مهدویت شما رو گوش میدادم همیشه از خودم میپرسیدم به دعای مستجاب چه کسی بوده که من جان دوباره گرفتم و با شما بیش از پیش ارتباط گرفتم و میگفتم جز دعای خیر استاد لطفی آذر کسی دیگه ای به قلبم خطور نمیکرد. الان مطمئن شدم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله که خیر باشد. خوب است سری به کتابهایی که در این مورد مطرح شده، بزنید مانند:
مبانی نظری مهدویت و عوامل ورود به عالم بقیة اللهی.
آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی.
انقلاب اسلامی برونرفت از عالم غربی.
زیارت آل یاسین نظر به مقصد جان هر انسان.
بصیرت و انتظار فرج.
دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی.
جایگاه و معنی واسطه فیض.
موفق باشید