سلام خداقوت: بنده در حیطه کار با نوجوان دارم کار میکنم میخوام یه سیر مطالعاتی از کتاب استاد طاهر زاده بهم معرفی کنید خیلی نیازمند هستم، هم روش کار با این سن، هم اعتقادی. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله با کتاب «جوان و انتخاب» و «چه نیازی به نبی» شروع فرمایید و سپس با کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» ادامه دهید، نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید
سلام علیکم: بنده طلبه درس خارج هستم که در زمینه ترجمه نیز فعالیت دارم. بحمدلله فرصتی برایم پیش آمده و دوست داشتم در زمینه ترجمه آثار استاد به زبان انگلیسی کاری انجام دهم. می خواستم ببینم آیا مطالب سایت و کانال و غیره به زبان انگلیسی هم ارایه می شود یا خیر؟ و سوال دوم هم اینکه آیا آثار استاد مثل آشتی با خدا و غیره تاکنون به زبان انگلیسی ترجمه شده است. بنده قبلا کتابی را ترجمه کرده ام و در سایت اینترنت آرشیو نشر داده ام. در صورتی که لب المیزان موافق باشد بنده در خدمتم و برای اینکار هیچ هزینه ای هم نمی خواهم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ترجمه کتاب «آشتی با خدا» در دست اقدام است. نظر جنابعالی به دست اندرکاران مربوطه ارسال میشود تا اعلان نظر فرمایند. موفق باشید
با سلام: آیا منظور از آیه «آنا لله و آنا الیه راجعون»، به معنای آن است که ما از ذات خداوند هستیم و به ذات او بر می گردیم یا اگر معنای دیگری دارد لطفاً توضیح دهید. با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث، مربوط به ذات حق در میان نیست. بحث در آن است که در مخلوقیت خود به خالقیت حضرت حق مربوط می باشیم و این که مخلوق، همواره در عین این که از خالقِ خود منشأ گرفته است، همواره به خالق خود رجوع دارد به اعتبار این که رابطه او با خالقش رابطه وجودی است به همان معنای رابطه بین علت حقیقی و معلول حقیقی. موفق باشید
سلام و عرض ادب: کتاب ده نکته معرفت نفس نکته دوم رو با صوت گوش کردیم و خواندیم یک سوال داشتیم ما تقریبا ۷ سال پیش یک خوابی دیدیم که از آن به بعد اتفاقاتی که برای ما پیش می آید همه با آن خواب ارتباط دارد این نوع خواب ها که حقیقتی رو بیان می کند رویاهای صادقه هست یا خواب های حقیقی؟ یا خواب های رحمانی؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به نوع آن دارد. رؤیای صادقه منجر به حضور انسان نسبت به آن رؤیا در آینده میشود و به یک معنا رؤیایی است حقیقی. ولی رؤیای رحمانی، جهان معنوی و افقهای روحانی را به صورتهایی خاص مثل دیدن آبهایی زلال مقابل انسان میگشاید. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد من خیلی زیاد توی دلم اشعار مذهبی مرحوم آغاسی یا حافظ میخونم میخواستم ببینم این هم خیالات محسوب میشه و باید ترکش کنم؟ به نظر خودم باید با فقرات ادعیه و آیات قرآن تعویض کنم. البته فکر مسائل روزمره هم زیاد میکنم ولی میدونم که این جز خیالات هست و دارم ترکش میکنم به امید خدا
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید تکرار آن اشعار، نوعی درک حضور شاعران آن اشعار باشد و کار خوبی است. آری! اینکه همت کنیم تا در ذهن و ذکر خود آیات و ادعیه را زنده نگه داریم، ارزش خود را دارد. موفق باشید
سلام و ادب استاد گرامی: برای کنترل ذهن و تسلط بر جهت گیری افکار و افزایش تمرکز چه پیشنهادی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله مطالعه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» در این مورد کمک خواهد کرد. موفق باشید
استاد گرامی سلام: منظور از کلمات در آیه مبارکه چیست؟ «وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ممنون
باسمه تعالی سلام علیکم: آیه فوق حکایت تجلیات بیکران و نامحدود حضرت حق را به میان میآورد که اگر عالم با تمام امکاناتش بخواهد آن کلمات را به ظهور آورد همچنان آن کلمات در غیب خود واقع هستند. موفق باشید
سلام استاد عزیز: ببخشید آیا روضه (مقتل) رو میشه پشت ماشین و در حال کار گوش داد؟ آیا این کار درسته؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی به حال خود ما دارد از آن جهت که بنا بر این است که با گوشسپردن به مقتل، خود را در تاریخ آن عزیزان حاضر کنیم و به عزمی فکر نماییم که امروز باید در مقابل استکبار ایستاد حتی به قیمت شهادت. موفق باشید
سلام علیکم: بر اساس وحدت شخصی وجود آیا ظاهر و مظهر یکی است؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مانند موج و دریا که در واقع موج، همان دریاست با این توجه که موج را ظهور دریا مییابیم و نه عین دریا. عرایضی در این رابطه تحت عنوان «در موضوع «وحدت وجود» در منظر عرفا و در حکمت ملاصدرا»https://eitaa.com/matalebevijeh/19118 شده است. خوب است به آنجا رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام: پبرو سوال ۳۸۰۸۸ تلاش برای دیدن وجه انسانی آدمها. سوال و جواب نیست که درخواست توجه دادن به جایی است که بشود وجه انسانی آدمها را دید. آیا امکان چنین دیدنی هست؟ قطعا هست، اما اگر بگوییم مشکل است شاید بیراه نیست. حداقل برای خودم. اینکه باید در افقی حاضر شد و در آن افق است که میتوان آدمیت آدمها را دید قطعا همین است. و قطعا و یقینا آن افق انقلاب اسلامی است که جلواتش را در شهید رئیسی و حاج قاسم و خود حضرت آقا میبینیم. اما سخت بودنش در حاضر شدن است، در تغییر عالم است. سهل دیدناش نرسیدن است. اینکه سید حسن نصر الله از خدمت آقا میرسد و از خسته شدن و تحویل مسئولیت به دیگری میگوید و رهبری او را به خلوت کردن با خدایی که قادر و حکیم و علیم و رحیم است میدهند، در گفته شما ذیل این حرف که فرمودید: این افق و این حضور کار هرکسی نیست و اگر در افق سیدعلیها و سید حسن نصراللهها حاضر شدی میتوانی با چنین خدایی روبرو شوی. از این سخن سخت بودن چنین حضوری را میفهمم. نه غیرممکن بونش را. از بیعالمی بیچاره شدیم. از بیتاریخی خویشتن به تنگ آمدهایم. از این نیهیلیسم که میگویید و حتی سخت آن را درک میکنیم و نمیدانیم چه در ماست که اینقدر زمینگیر خویش را مییابیم، بیطاقت گشتهایم. آری! بیادبی به آدمها در نظر نگرفتن وجه انسانی آنهاست. بیطاقتی و لجاجت و بیصبر شدن هم از وجوه آن است. اما این را در خود مییابم که حتی اگر این توصیه را هم بکنید که وجه انسانی آدمها را در نسبت با آنها در نظر بگیرید و حمل بر صحت کنید، باز اگر در توجه آن هم باشم باز بیطاقت میشوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جدّیترین اندیشه همین است که ما کمتر به این نکته میاندیشیم که تاریخی آغاز شده و ما باید خود را در آن حاضر کنیم تا بیابیم چه اندازه راه، گشوده است. عرایضی در رابطه با حضور تاریخی که با شهادت شهید اسماعیل هنیه پیش آمد در سؤال و جواب شماره 38134 شد. خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید
سلام: در صفحه ۲۰۶ سوره جاثیه و راز زمین گیری امتها در انتهای بحث در مورد مرگ و زندگی که دست خداوند است فرمودید: «بنده هم در این مورد چند تجربه دارم که چگونه جوانان ما رحلت شان از قبل معلوم بوده، حال آنکه هر کس چگونه می تواند رحلت کند امر جدایی است که بعضا نحوه ی رحلت خود را بتوانیم شکل دهیم.» اگر امکانش هست توضیح بیشتر بدهید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به تجربه دیده شده است که بعضی از جوانان، خودشان هم متوجه میشدند که زندگی آنها تا پیرشدن ادامه ندارد. موفق باشید
سلام: احساس میکنم به آنهایی که وعده آینده داده ایم از ما انتظار «بودنِ بودنشان» را دارند زیرا میخواهند رَوَنده باشند نه در راه مانده، همانطور که ما چنین درخواستی داریم؛ بعد از این همه سال تازه میفهمم بودن یعنی چه، بعد از این همه سال تازه دارم متوجه میشوم چه بر سرم گذشته و دلایل اتفاقات چیست با اینحال ناراحت نیستم هرچند تنم خونی است و آبرویی برایم نمانده اما خوشحال و شادم. همیشه از بعدِ رمضان هر سال میترسم و هیچ وقت آرام نگرفتم ای کاش عمرم را تقسیم بر ۱۲ میکردند و ۱۱ قست آنرا با ماه رمضان معامله میکردند. اگر خدا بخواهد گویا روزگاران شادی و عیش های مکرر دارد میآید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. این ربّ شهر الله است که به سراغ انسان آمده تا او را در جهانهای فراخ حاضر کند. خطاب حضرت محبوب به آن بشر آن است که «تو درون چاه رفتستی ز کاخ / چه گنه دارد جهانهای فراخ؟» و حال! مائیم و جهانهای فراخی که از طریق ماه مبارک رمضان مقابلمان گشوده شده است تا بیش از پیش ربوبیت ربّ شهر رمضان را احساس کنیم. موفق باشید
با سلام و دعای خیر: استاد با توجه به افرادی که در تهران منتخب مردم شدند نظر حضرتعالی در خصوص نحوه حضور اشخاصی مثل آقای رائفی پور در خط دهی سیاسی چگونه است؟ به نظر شما این نحوه از کنشگری در مجموعه به نفع جریان انقلابی است یا خیر؟ تخریب افرادی مثل آقای قالیباف که عملکرد آنها مورد تایید رهبری است توسط آقای رائفی پور موجب کاهش اعتماد عمومی و حتی کاهش مشارکت نشده؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد ما هر دوی آن عزیزان را فرزندان انقلاب میدانیم و سیره رهبر معظم انقلاب طوری نیست که ما گرفتار دو قطبی شویم. موفق باشید
با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: در دعای ۱۳ صحیفه سجادیه آمده که خدا چنان کن که هیچ نعمتی از بنده است نبینم مگر آن که بهتر از آن را به من عطا کنی. آقای دولابی می گفتند اگر نعمتی در فردی دیدید به خود بنگرید، اگر آن را داشتید خدا را شکر کنید و اگر نداشتیم آن را از خدا طلب کنید ولی نظر امام خمینی در مورد حسد این است که وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت انکسار رخ میدهد که همین عامل تحقق حسد میشود. با توجه به دعای ۱۳ صحیفه سجادیه و توصیه ی مشابه آقای دولابی قاعدتاً در دیدن نعمت در فرد دیگری که انسان حائز آن نیست حالت طلب و انکسار رخ می دهد که به فرموده امام خمینی عامل حسد است. لطفا درباره این موضوع توضیح دهید که اگر نعمتی در فردی دیدیم آیا باید همان یا بهتر از آن را از خدا طلب کنیم یا خیر و اساسا رفتارمان چگونه باشد تا دچار حسد نشویم؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی در نظر به کمالاتی که در دیگران هست، متوجه صراط مستقیمی شدیم که در آن صراط با همه آن کمالات به مرور روبهرو خواهیم شد؛ با جدیت بیشتر راهِ خود را ادامه میدهیم کاری که امثال حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیشه کردند. موفق باشید
سلام علیکم: در رابطه با سوال ۳۶۹۹۱ خوب نتوانستم منظورم را برسانم. من نگفتم که چرا از امکان ماهوی ابن سینا استفاده کردید. ابن عربی اگر از آن استفاده کرده است، قبل از ملاصدرا و حکمت متعالیه بوده است. امکان ذاتی ماهوی بر اساس اصالت ماهیت است. وقتی اصالت ماهیت باطل است خوب امکان ماهوی هم غلط است. مشکلی که من دارم این است که شما اصالت وجودی هستید. حال چگونه اصالت ماهیتی که باطل شده است، شما بر اساس آن استدلال می کنید؟ باز هم باید توجه داشته باشید که در دوران ابن عربی فلسفه مشاء غالب بوده و ابن عربی استفاده کرده است. لطفاً توضیح بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصالتدادن به ماهیت، غیر از توجه به امکانِ ذاتی موجودات است که علامه طباطبایی در کتاب شریف «بدایۀ الحکمه» به خوبی به آن پرداختهاند که بحث در امکانِ ذاتی ممکنالوجود است و لا اقتضاء بودن آن نسبت به وجود یا عدم. موفق باشید
چگونه برهان عقلی اعتقاد به خدا و معاد و... میتواند حجاب قلب شود و نگذارد که نور به قلب بتابد؟ راستگو بودن یعنی چه؟ در سوره مریم پیامبران را میگوید بسیار راستگو بودند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نظر به حضور حضرت حق در عالم و نظر به مقام معاد که هماکنون حاضر است، باید حضوری باشد و متوقفشدن در مفهوم آنها کافی نیست. عرایضی در این مورد در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» شده است. ۲. یعنی نسبت به حقیقت و ارائه آن، توجه ویژهای دارا بودهاند تا آنجایی که حتی قرآن در مورد خداوند میفرماید: «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا» چه کسی راستگوتر از خداوند است در ارائه مطالب. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: مشغول مطالعه کتاب شریف «سلام بر ابراهیم» هستم. برداشت حقیر این هست: همان طور که ائمه اطهار «سلام الله علیهم اجمعین» ابتدا منوّر به یک انوار خاصی هستند و در نتیجه می توانند این همه بزرگی و عظمت از خودشان ظهور بدهند، در ذیل ایشان امثال شهید مطهری « رحمة الله علیه» هم ابتدا اجمالاً منور به انواری می شوند و سپس به کمک آن نور اجمالی، تفصیل آن نور را در شخصیت و تفکرات و مطالعات خودشان دنبال می کنند و ظهور می دهند و باز می کنند. در همین راستا شهدایی مثل شهید ابراهیم هادی هم ابتدا منوّر به نوری خاص هستند که می توانند این همه بزرگی و شگفتی از خودشان آشکار کنند. و گرنه محال است که انسان به خودی خود بتواند این همه بزرگی و بزرگواری از خودش بروز بدهد. در عین اینکه از شخصیت این شهید در حیرتم، به حال خودم تأسف می خورم و اشک می ریزم و شرمسارم که چقدر از چنین سلوکی عقب هستم. «الهي إن كانَتِ الخَطايا قَد أسقَطَتني لَدَيكَ فَاصفَح عَنّي بِحُسنِ تَوَكُّلي عَلَيكَ»🤲
باسمه تعالی: سلام علیکم: امام باقر «علیهالسلام» میفرمایند: «مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ عَلَّمَهُ اللّه ُ ما لا يَعلَمُ» هر كه به آنچه مى داند عمل كند، خداوند به او آن بياموزد كه نمى داند. و این داستان همه عزیزانی است که از آنها سخن گفتید. بدان معنا که نسبت به آنچه حق میدانستند، عمل کردند و به حقایقی رسیدند که خودشان باور نمی کردند. موفق باشید
سلام حضور استاد گرامی: ببخشید استاد چرا امسال ماه رجب بروز و ظهور دیگری دارد؟ متفاوت است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نوعی افقگشایی پیش آمده تا با امیدواریِ بیشتر به سوی آنچه در دل انقلاب در حال رخدادن است، قدم بزنیم. انقلاب اسلامی تنها در دل انسانهای فرهیختهای که از امثال آقای صادق زیباکلامها به کلّی جدا هستند؛ ادامه مییابد و ماه رجب یعنی بستر ظهور انسانهای «پسفردایی». موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهر زاده عزیز: از اینکه به پرسش بنده توجه دارید و پاسخ می دهید تشکر می کنم. بنده حدود ۲۰ سال است که به نوعی وسواس فکری (بسیار آزار دهنده) دچار شده ام و با اینکه واقف به اشتباه بودن افکار و بالطبع آن کارهای دستوری از آن افکار هستم اما هیچ گاه در مبارزه با این بیماری پیروز نبوده ام علاوه بر نشانه های عمومی وسواس فکری که در اکثر افراد مبتلا به این موضوع در بنده هست، موضوع بسیار آزار دهنده و وحشتناک تری نیز حدود ۲۰ سال است که گریبانگیر بنده است و آن این است که فکرهای سرایتی (بیماری ها، مصیبت ها، ناکامی ها و...) را از طریق دیگران مُسری می دانم و این باعث شده در ارتباط با افراد همیشه دچار اضطراب و وحشت شوم از بابت اینکه مسائل زندگی آنان به بنده نیز سرایت کند و این افکار دائما بدون لحظه ای توقف در ذهن بنده جولان می دهند و باعث اضطراب همیشگی و دائمی شده و تا جایی که باعث شست و شوی زیاد (لباس ها، بدن و...) شده از ترس اینکه در ارتباط با دیگران این اشیاء آلوده شده و حتما موضوعات نگران کننده آنان به بنده نیز سرایت خواهد کرد از جنابعالی در مقام استاد و پدری دلسوز تقاضا دارم راهنمایی یا حتی توصیه های عبادی برای رفع این موضوع جانکاه برای بنده بفرمایید. اجرکم عندالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته آیت الله مظاهری در این موارد باید شخصی را که به عنوان الگو و نمونه پذیرفتهایم، مدّ نظر قرار دهیم و بر اساس سیره و حرکات ایشان، حرکات و افکار و اعمال خود را تنظیم کنیم. در ضمن خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت است رجوع شود. موفق باشید
شمع، تاب عریانشدن ندارد. تاریکی فراگیر است و گستریده. از هر سو میآید؛ نه از پیش، نه از پشت، که از درون. شمعِ عریان را با یک نسیم خاموش میکند. شمع، دیگر نمیخندد. دیگر اشک نمیریزد. شمع، آنگاه که پوشیده است روشن میماند. چراغدان نور میدهد یا شمع؟ عجب افسانهایست. کمشکاة فیها مصباح، المصباح فی زجاجة، الزجاجة کأنها کوکب دری. شمع را در چراغدان سینه میگذارم و پنهانش میکنم. آهسته سخن میگویم، مبادا خاموشش کنم. میخواهم دورش طواف کنم. میخواهم از پردهدَران جدا شوم. پردهدَرها دیوارهای خانهٔ خدا را هم خراب میکنند تا حقیقت را بیابند. شمع میمیرد. آنها چیزی نمییابند. چراغدان میدرخشد. چراغدان تماشایی است. میخواهم طواف کنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و اینجا است که اگر حضرت حق فرمود: «وَلِلّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»؛ و امام صادق «علیهالسلام» نسبت به این آیه فرمودند: «نَحْنُ وَاللَّهِ اسْماءُ الْحُسني» و در همين رابطه حضرت باقر «علیهالسلام» فرمودند: «نَحْنُ واللهِ وَجْهُه» به خدا قسم مائيم وجه خداوند. این یعنی در جمال اولیای الهی که آینه و مشکاتِ حقیقتاند میتوان با نور حقیقت از آن طریق مأنوس شد. مهم آن است که به گفته جناب مولوی: «دیدهای خواهم که باشد شهشناس / تا شناسد شاه را در هر لباس». موفق باشید
با سلام استاد عزیز: شهادت چیست؟ اصلا ما چقدر راجع به این موضوع آشنایی معرفتی داریم؟ بماند که حضور در این وادی هر روز رخ مینماید، ولی گمانم اگرنشناسیم این واژه را نخواهیم فهمید اعمالی که ثواب شهادت دارد و آنکه آرزوی شهید شدن دارد چیست و زن .. درکدام مقام جایگاه شهید دارد و آنچه مجال گفتن ندارد؟ و در کدام وادی باید زیست؟ و کدام جایگاهی دارد آن حدیث که میگوی دمقام عالم از شهادت بالاتراست و چه کسی خواهد شناخت خمینی کبیررا که آن همه عالم خواستند در رکابش به شهادت رسند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در محرم امسال تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» شد که خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/1227?mark=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%20%D8%A2%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86%D8%AF
سلام: در پاسخ ۳۶۶۹۴ هستی است به صورت آن ذات!! دقت کن به تعابیری که ازش استفاده می کنی. هستی به صورت ذات باز رفتی دنبال تحلیل ذات. هر گونه تحلیل، تفکیک، ترکیب و... از فرایند ذهن تو خارج ذات هست و مشخص که تشخصات ذات باعث تضاد با ذوات دیگره
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید چون در فهم «وجود بما هو وجود» تلاش نمیشود واگر هنوز گرفتار نظر به «موجود بما هو موجود» باشیم، عملاً به دنبال همان چیزی خواهیم بود که میخواهیم بیابیم، وگرنه در آن گفتاری که گفته شد مطلب روشن بود بخصوص اگر بتوانیدبا نگاهی که جناب صدرالمتألهین در «برهان صدیقین» مطرح کردهاند همراهی کنید. به هر حال «اطفئ السراج فقدطلع الصبح». موفق باشید
سلام و عرض ادب: هیچ سؤال معرفتی نیست استاد فقط دلتنگم، غرق شدم، بین یک دو راهی گیر کرده بودم که آیا خداست که با دست رحمتش مرا از گناه نجات داد یا خودم با مبارزه با نفس چرا که «لیس للانسان الا ما سعی»؟ و پس از این باید با مبارزه با نفس رذایل اخلاقی را دور کنم یا با التماس از درگاهش؟ در یک آن تمام گناهانی که پنج سالی بود ترک شده بود چون سیلی ویرانگر مرا از بنیاد برکند و برد. نماز شب که ترک شد هیچ، نماز در وقت فضیلت شد آخر وقت، نماز صبح ها گاهی قضا می شود. آرایش می کنم، مو بیرون می اندازم، توی چشم نامحرم نگاه می کنم، لباس هایم کوتاه تر شده، خدا لعنتم کند. سریال بی محتوا می بینم، منم منم می کنم. احوالاتی که قبلاً داشتم گذشت و من شاد بودم که این وعده ی استاد است و قرار است در جهانی وسیع تر حاضر شوم، از ماه رمضان نه ماه گذشت و من روز به روز بیشتر غرق منجلاب این دنیای لعنتی می شوم، آرزوهای بلند می کنم استاد، آنقدر که در خوابم دیگر به جای مبارزه با روباهی که ادای سگ در می آورد، عقابی در حال پرواز می بینم. مادر خوانده ی همسرم که با مشورتی که از شما گرفتم کارهایش را انجام می دادم، کمی مانده به ماه رمضان خسته شدم و به بهزیستی سپردیمش و دو هفته بعد فوت شد، چراغ نور و ایمان من هم خاموش شد. حالم که بد میشد دو صفحه از هر کدام از کتاب هایتان را می خواندم پر از شعف می شدم، دیگر توفیق دیدن جلد کتاب هایتان را ندارم، توفیق شنیدن صدایتان. ببخشید از این همه روده درازی، باز هم گوشی محرم تر از گوش استاد نیافتم، دلتنگم استاد، دلتنگ خودم، خدا بکشد این نام خود را و راحتم کند از دستش!
باسمه تعالی: سلام علیکم: تأمّل در نیستانگاری به همان معنایی که جهان خود را آنچنان باید وسیع کرد که جایگاه این نوع گرایشها فهمیده شود؛ کار خوبی است و اینکه چگونه با سیطره نیستانگاری، انسان از جهانِ گسترده محمد و آل محمد «علیهمالسلام» محروم میشود. خوب است سری به مباحثی که در رابطه با نیستانگاری شده است، بزنید. https://lobolmizan.ir/search?search=%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%20%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C&tab=sounds موفق باشید
از آنجایی که اربعین با سکوت هایش صحبت میکند. در مسیر اربعین یجایی نشسته بودم دیدم آنسوی موکب ها شهرکی قرار داشت و چرخ فلک و... روح آنجا ساکت ولی روح مسیر پر از وجود و محبت بود، و امسال مردمانی را دیدم که مسیر اربعین را با سالیان قبل فرق داده بودند، شاید بتوان گفت این محبت و گرمی یگانگی میهمان و میزبان و امام حسین (ع) دیگر گونه های دیگری را هم در خود نشان میداد، گویا استعدادی رو آشکار میکرد و چند قرائن دیگر باعث شد احساس کنم مسیر اربعین وقتش رسیده که آرامآرام به داخل شهرها سفر کند. از آن زمان وظیفه خود دانستم تا به قدر وسع کوچک خود، در شعاع این امر قرار بگیرم. ما کانون فرهنگی کوچکی داریم که نونهالان و نوجوانان فعالیت میکنند. امسال بجای ایستگاه صلواتی که فقط اعضای یک مسجد یا هییت یا مجموعه فعالیت میکنند را تعطیل و بجایش موکب های فاطمی زدیم فرق موکب ها این بود که سر هر کوچه یه موکب بود که یک نوعی اهالی محله ها را دعوت میکرد تا به این ایثار با محبت تشریف بیاورند، و با ۷ تا موکب، در کل محله روحی احساس میشد که انگار داخل گرمی محبت همان همسایه های قدیم وارد شدیم و ان شا الله در نظر داریم این امر رو در نیمه شعبان و غدیر و اربعین تداوم بدیم و گسترش پیدا کنه این موکب های فاطمی هم با حرکت ایستگاه صلواتی فرق میکرد و با ابنکه ملهم از اربعین هست ولی حتی با حرکت مسیر اربعین کمی فرق داشت و آن سریان مسیر به داخل کوچه ها بود. داشتم فایل خطر بدعتهای غیر الهی و غیر اخلاقی رو گوش میکردم گفتم این نگاهم را به استادم بگم تا اگر اشتباه بدعتی درش هست، ما را متذکر تفکر اصیل خود و انقلاب کند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار بسیار خوبی است و این یک سنت حسنه است تا روح مردمان متوجه سرمایههای معنوی و تاریخیشان شود و معلوم گردد دلها حتی در دنیای غربزده با اینهمه سرگردانیهای بیهوده، هنوز در گرو دلسپاری به اولیای معصوم هستند و لذا وقتی همان انسانها از آن سرگرمیهای بیهوده خسته شدند، متوجه میشوند راه دیگری هست تا انسانها را معنا ببخشند. چه اندازه برای خود بنده شادیبخش است وقتی در برقراری چنین موکبهایی شرکت داشته باشم و سهیم باشم. موفق باشید
عرض سلام و ادب: استاد با توجه به تاریخ جدیدی که در حال وقوع است، من که یه انسانی ام که غرق در گناه و حجاب هایی هستم که برای خودم ساخته ام یعنی همین الان با توجه به احوالاتی که دارم میدونم توی برزخ درحال سوختنم. حالا من چطوری میتونم خودم رو توی این تاریخ معنا کنم یا حتی بهش ایمان بیارم؟ عبادت یا ذکر خاصی نیاز هست؟ میترسم استاد میترسم آخرش خسرالدنیا و خسرالاخره بشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم افقی از حقیقت با شروع انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده شده و راهی باز شده برای صداقت و ایمان و تواضع و پشتکار، معلوم است میتوانیم انسان دیگری شویم. در این حالت است که نه تنها به گفته قرآن: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ» اعمال نیک، بدیها را میبرد، بلکه از این هم مهمتر: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» در آن حدّ که حتی چنانچه انسان در مسیر توحید قرار گیرد، سیئات او نیز تبدیل به حسنات خواهد شد. در راستای حضور هرچه بیشتر در تاریخ جدید که شهادت و ایثار جزء لاینفک آن است خوب است کتاب «گلستان ۱۱» مطالعه شود. موفق باشید