سلام و احترام: از همین ابتدا به حکم «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عز و جل» از وقتی که صرف خواندن این سیاهه و پاسخ احتمالی تشکر می کنم و توفیقات روز افزون را از خداوند منان خواستارم. بعد از تحصیلات دانشگاهی و مدتی کار، احساسی داشتم که به مقصد نرسیدم و راه را گم کردهام و لذا شروع کردم به مطالعه کتابهای مذهبی و توسل که به کلی از آنها بیگانه شده بودم. کتابهای شهید مطهری را توی مسیر کار میخواندم و در دلم به حضرات معصومین علیهمالسلام التماس و درخواست داشتم و مدام در دلم صدایشان میزدم. در خواب کسی را دیدم که بسمت من میآید، انگار در خواب داشتم خواب میدیدم. ناگاه از خواب اول بیدار شدم و بلافاصله با خود گفتم که الحمدلله آقا رو دیدم سپس واقعا بیدار شدم. بعد از آن امام رضا علیه السلام را در خواب دیدم که در نهایت منو بغل کردند و ... نمیدونم که چطور شد که طلبه شدم و تا دو سال کسی نمیدانست طلبه ام و به کلی کار را رها کردم و با علاقه مشغول دروس شدم. فراز و فرود بسیاری طی شد. الان بیش از ده سال است که به لطف خدا توفیق تنفس در این فضا رو دارم. شش سال است که ازدواج کرده و طی این مدت مدام و هر هفته به شهرستان که چهار ساعت راه هست رفت و آمد دارم برای دیدار زن و فرزند. همسرم تحمل میکنند و گلایه ندارند، میگوید که پس از این سختیها، نتیجه خواهیم گرفت و ... اما بچهها هر هفته دلتنگی دارند و ... بعد از طلبگی از آنجایی که اصلا طلبه در خانواده و اقوام نداریم، با فشارهای زیادی از جانب آنها روبرو بودم مخصوصاً که تعدادی از اقوام ضدیت خاصی با این قشر داشتند و دارند. با آشناهایی که داشتند، پیشنهاد کارهایی را میدادند تا من رو از این راه منصرف کنند. امسال توی آزمون استخدامی آموزش و پرورش شهرستان شرکت کردم. البته ثبتنام در پشتبام حجرات هم ماجرایی دارد شنیدنی. بعد از دو ساعت تلاش فراوان برای ثبتنام، ساعت از دوازده شب گذشت و نتوانستم ثبتنام را تمام کنم، هر بار خطا میداد و .. . ساعت از یک شب گذشته بود که لینک ثبتنام رو برداشتند. رو کردم به خدا و گفتم که راضی به رضای شما هستم، اگر نباید از این راه بروم حرفی نیست. ناگاه لینک برگشت و دوباره تلاش کردم اما اتصال به ثبت احوال قطع بود و ... . بالاخره موفق شدم. ساعت از یک و نیم گذشته بود. الان بعد از قبولی در آموزش و پرورش، این دغدغه را دارم که آیا با توجه به شرایط خانواده و اینکه نمیتوانند به اصفهان بیایند، آیا در طرح هجرت شرکت کنم یا به روال سابق ادامه دهم یا به آموزش و پرورش بروم و تبلیغی در مدرسه باشد یا درس را با وجود علاقه بسیار در حوزه اصفهان کما سابق ادامه دهم مخصوصاً که در اصفهان روابط اجتماعی زیادی دارم ولی در شهرستان، اینقدر وسیع روابط ندارم و میشه گفت شخصیت اجتماعی بنده در اصفهان شکل گرفته است. دغدغه بنده اذیت شدن بچهها است و از طرفی سخت است که از بحث و درس فاصله بگیرم. مادرم دوست نداشته از همون اول لباس بپوشیم و منم به احترامشون توی شهرستان لباس نمیپوشم لذا تبلیغ در شهرستان با چالش روبرو است. همسرم هم به روستاها نمیتوانند همراهم بیایند لذا تبلیغ در روستا هم از لحاظی شبیه تحصیل در اصفهان از جهت دوری و ... است. خیلی از جنبهها ناگفته ماند زیرا نوشتن همه جهات از جهاتی ناممکن است. لطفاً ما را دعا کنید و اگر نکتهای به نظرتان میرسد از ما دریغ نفرمایید. خداوند میفرماید، لا نضیع آجر المحسنین. و السلام علیکم و رحمهالله
باسمه تعالی: سلام علیکم: امید است ان شاءالله خداوند بهترین تقدیراتش را برایتان مقدر کند. باز هم اگر آمادگی شما در تحصیل حوزوی و تبلیغ است؛ در این مورد فکر کنید و سعی شود موانعی که در این راه پیش میآید را با حوصله برطرف نمایید. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: در جواب سوالی که پرسیده بود آیا هرمنوتیگ فلسفی همان قلوب یعقلون هست؟ فرمودید اگر با توجه به همان آیه ۴۶ سوره حج باشد بله. حال سوال من این است که آیا این «قلوب یعقلون بها» آیا همان حضور قلب هست که در عبادات وارد شده؟ یعنی در هر مسئله ای انسان باید نزد قلب خود حاضر باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که آیه ۴۶ سوره مبارکه حج متذکر میشود و میفرماید: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا» بحث در حضوری است که با نظر به تاریخ و سرنوشت ملتهای گذشته پیش میآید تا انسان متوجه شود چگونه در هر تاریخی اراده الهی است که انسانها را در آن تاریخ در بر میگیرد. موفق باشید
سلام علیکم: خدا قوت. استاد عزیزتر از جانم، تا به حال دو مرتبه درباره نگاه دکتر چاوشی به صدرا از شما سوال کردم. اما احساس کردم حضرتعالی برای تان سوء تفاهمی در نسبت با نگاه دکتر چاوشی به صدرا پیش آمده است. به همین جهت خواستم این متن دکتر چاوشی را در خدمت شما قرار بدهم و نظرتان را ناظر به این متن بدانم. (همه ما صدرا را دوست داریم. کشور ما و فرهنگ ما شاید مانند صدرا به خود ندیده باشد و اصلا در قبال اندیشه فخيم و عظیم صدرالمتألهین بنده خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم درباره ایشان بد بگویم و اصلا کلاس و درس فلسفه جای چنین مسائلی نیست. بنده خودم مدرس فلسفه صدرا بودم و آن را دوست دارم. تنها چیزی که ما دنبال آن هستیم این است که تفکر صدرا چه وضعی دارد و از قِبَل آن، ما چه وضعی داریم؟ سفر در فرهنگ ما به سان یک گسست مطرح شده. جناب صدرالمتالهین تنها فیلسوفی است در عالم که فلسفه را با سفر خوانده اما از آن غفلت می کند، نه اینکه ایشان غفلت کند بلکه ما غفلت می کنیم و در کلام ایشان تجلی می کند. فلسفه جناب صدرالمتالهین در نهایت به اقسام سفر ختم می شود و آیا این اقسام سفری که صدرا مطرح کرده است با آنچه افلاطون در دفتر هفتم جمهوری آورده فرقی دارد؟ ما به جهت اینکه بفهمیم صدرا چه کرده به فلسفه یونان هم نیاز داریم که اول پارمنیدس را میبینیم سپس افلاطون را... و سپس در رابطه با متافیزیک این جملات را بیان می کنند: (هگل در اوج متافیزیک، روح یا انسان را در اصطلاح بی قراری می خواند که برای رسیدن به قرار در طول تاریخ، جنگ ها کرده، خون ها ریخته و جان ها تقدیم کرده. این مرگ در فلسفه هگل بسیار جدی است. مدرنیته در واقع بر همه کشتگان تاریخ سوار است. این قرار را که پس از بی قراری رخ می دهد، هگل آزادی مطلق می نامد یعنی آنجایی که گویی سفر تمام شد، آزادی مطلق روی می دهد و این، غایت نظر گرفتن است برای کل تاریخ. متافیزیسین است که میفهمد تفکر، در نهایت به خورشید معرفت ختم خواهد شد لکن مسیر را در شب می یابد. تنها متافیزیسین است که می فهمد که خورشید معرفت در شب طلوع می کند و این چه تناقضی است که آدمی را به خود می خواند که آیا فلسفه سودای محال است که آدمی پروای آن را دارد...)
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی نکات آقای دکتر چاوشی لذت میبرم. بحث در بعضی از کلمات ایشان است نسبت به صدرا که ای کاش طوری نمیگفتند تا موجب سوء تفاهم شود. مانند همین جملهای که نسبت به هگل گفتهاند، که جای بحث دارد. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: شهادت چیست؟ اصلا ما چقدر راجع به این موضوع آشنایی معرفتی داریم؟ بماند که حضور در این وادی هر روز رخ مینماید، ولی گمانم اگرنشناسیم این واژه را نخواهیم فهمید اعمالی که ثواب شهادت دارد و آنکه آرزوی شهید شدن دارد چیست و زن .. درکدام مقام جایگاه شهید دارد و آنچه مجال گفتن ندارد؟ و در کدام وادی باید زیست؟ و کدام جایگاهی دارد آن حدیث که میگوی دمقام عالم از شهادت بالاتراست و چه کسی خواهد شناخت خمینی کبیررا که آن همه عالم خواستند در رکابش به شهادت رسند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در محرم امسال تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» شد که خوب است به آن رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/sound/1227?mark=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C%20%DA%A9%D9%87%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%20%D9%85%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%20%D8%A2%D9%86%20%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86%D8%AF
با سلام: شما در صوت مبانی نظری حب اهل بیت می فرمایید که ما باید در عالم خیال یک تصوری از الله داشته باشیم و شما اهل بیت را به عنوان صورت خیالی از حضرت الله در نظر گرفته آید. سوال اول: خود اهل بیت از الله چه صورت خیالی دارند؟ سوال دوم: مولانا در یکی از اشعارش میگوید: شمس من و خدای من. آیا مولوی تصویر خیالی شمس تبریزی را در عالم خیالش به عنوان تصور خیالی از الله، همان گونه که در مبانی نظری حب اهل بیت عنوان کردهاید را داشته است؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تصور خیالی در این مباحث یعنی نظر به صورتهایی که نازل شده از عالم ربوبی است. مثل آنکه از رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» داریم: «من رانی فقد رأی الحقّ»، با نظر به شخصیت آن حضرت، انسان منتقل به نور حضرت حق میشود. خود رسول الله «صلواتاللهعلیهوآله» نیز با نظر به انوار ربوبی حضرت حق به نور ربّ العالمینیِ خداوند منتقل میشوند. ۲. شاید منظور جناب مولوی در آن شعر نظر به الطاف الهی باشد که از طریق شمس به جناب مولوی میرسیده. موفق باشید
با سلام: در برهان صدیقین فرمودید که شیرینی شکر به خاطر نداشتن هایش است و شیرینی از خداوند متعال نیست. در دستگاه وحدت شخصی وجود ابن عربی قضیه بالا چگونه تبیین می شود؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این مباحث که مربوط به حوزه تطبیقی این نوع معارف است در محدوده سؤال و جواب نمیگنجد. موفق باشید
سلام: نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟ دکتر داوری به مناسبت نودسالگی یادداشتی نوشته که چینی نازک تنهاییاش را نشان میدهد. او در حکمی مطلق نوشته: «هیچکس در این چهل سال با من درباره مسائلی که مطرح کردهام بحث نکرده است. موافقان که بیشتر جوانانند با لطف و احسان در نوشتههای من نظر کردهاند». او در جایی دیگر ادامه داده که: «چهل سال است در وضع تحریم به سر میبرم. تحریم من از ناحیه یک گروه صورت گرفت و جمع کثیری از آن پیروی کردند حتی کسانی که در ظاهر هیچ اختلافی با من نداشتند». چهل سال تحریم را با هفتاد سال جنگ ادامه داده: «هفتاد سال جنگیدهام اما در یکی دو سال اخیر احساس میکنم شکست خوردهام. این شکست را وقتی آزمودم که دیدم حتی صمیمیترین و صادقترین فرزندان این کشور روحیهای پیدا کردهاند که فکر میکنند به فکر نیازی نیست بلکه عمل باید کرد». نکته مشترک این تنهایی داوری این است که میگوید هیچکس با من بحث نکرده است و عبارت «جوانان» را هم که به کار میبرد منظورش همبحث فکری نیست بلکه صرفاً از لطف و احسان آنها تشکر کرده است. او طوری نوشته که گویا اندیشههایش بر هیج کس تاثیر نداشته است. نمیدانم چطور آوینیها را حساب نکرده است؟ چطور یادش رفته که اصغرطاهرزاده را به خاطر درکی که از او داشت ستایش کرده است؟ چطور همسخنیهای جوانان اندیشمند را فقط در حد لطف و احسان میبیند؟ گرچه او همچنان تجدد و تحجر را همزمان نقد میکند و مینویسد: «از آزادی گفتن روشنفکران مثل از تقوی گفتن گروه رقیب است.» اما موضع او در مورد انقلاب هم نامتعادل است: «من اشتباه کرده بودم و گفته بودم انقلاب صرفاً سیاسی نیست بلکه میتواند آغازی دیگر باشد». داوری به نام تفکر تسلیم شده است. موافقم که سخن اکنون استاد درباره ضرورت توسعه با نقد تجدد تناسب دارد. در کتابم هم یادداشتی درباره اهمیت مقام تحقیق از دید ایشان نوشتم. ولی فکر میکنم گاهی این ضرورتگویی موجب تسلیم شده است و موضعگیری هایی از ایشان دیده شده که با داوری متفکر تناسب ندارد. شاخص این موضعگیریها پیامش درباره برجام بود. داوری درست میگوید که «هایدگر در ابتدا اشتباه کرد که ناسیونالسوسیالیسم را مقدمه گشایشی تازه در تاریخ انگاشت.» اما همچنان محتاط است و نمیخواهد نسبت یهود و مدرنیته در اندیشه هایدگر را تبیین کند. اگر او متوجه بود که اصلیترین تاثیرش بر جوانان اصیل در آن سوی انقلاب است، نمیگفت: «با انقلاب نه فقط رویای من تعبیر نشد هیچیک از شعارها و سوداهایی که اهل انقلاب داشتند به جز خواست کسانی که حکومت شریعت دل بسته بودند یا به آن گردیدند تحقق نیافت.» داوری سخن سالها پیش خود را تکرار کرده که کتابهایم خوانده نمیشود و گفته شکست را میپذیرم. تیتر سیاستنامه فیلسوف بازنده است. نمیخواهم سخن استاد را رفو کنم یا بگویم حرفش غلط است یا شکستهنفسی است. اما شکستخورده شکستگی و درجهای از تضرع دارد که همان راه نجات است امیدوارم این شکست مانند سخن خود او درباره کرونا باشد که آن را عصر اضطرار بشر خواند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً هر سخن و هر نوشتهای که از آقای دکتر داوری به ظهور آید، ما را به تفکر دعوت میکند از جمله همین نوشتهای که جنابعالی از ایشان متذکر شدهاید و بنده نیز در جریان آن بودم. و به همین دلایل که میفرمایید پس آقای دکتر داوری دیده شدهاند و در نظام اسلامی، ایشان را فیلسوف فرهنگ نامیدهاند و تقریباً اکثر متفکران، نگاه ایشان به امور را مدّ نظر دارند. در جواب سؤال شماره 36357 به طور اجمال اینطور عرض شد همانطور که استاد فرمودهاند یادداشتهای تنهایی ایشان بوده حاکی از آنکه سخنان و نگاه ایشان به عالَم و آدم، بسیار بیش از آنکه مدّ نظرها است میتوانست مفید و کارساز باشد و در دل آن یادداشت، گویا استاد از خود پرسیده باشند چرا در این مورد شکست خوردهاند؟! و کسانی که استاد را میشناسند میدانند که این نوع سخنگفتن، دأب ایشان است. ولی به نظر بنده اگر دکتر داوری فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار است، بیش از آنکه فیلسوف فرهنگ و چهره ماندگار باشد، فیلسوف فردای ما میباشد با تأثیری بسی بیشتر. زیرا در بستر انقلاب اسلامی با هویت جهانیِ این انقلاب و اینکه باید این انقلاب، سرنوشتِ بشر گرفتارشده به نژادپرستی غربی را تغییر دهد؛ این دکتر داوری است که در آن بستر برای آنهایی که میخواهند با عقل جهانی، انقلاب را بیان کنند، حرفها دارد، همانطور که برای آنانی که امروز بنا دارند دینداری خود را به عمیقترین شکل فهم کنند، نیازمند اشارات دکتر داوری میباشند. به یاد آورید وقتی آنطور که شایسته بود جناب مارتین هایدگر را پاس نداشتند. شاگرد چینی هایدگر اینطور میگوید: وقتی رفتار غیر منصفانه متفقین را با هایدگر دیدم به او گفتم: «منکیوس میگوید: وقتی آسمانیان اراده میکنند که تکلیف سختی را بر عهده کسی بگذارند، نخست قلب او را از تلخی اندوه آکنده میکنند، رگ و پی و استخوانیهای او را میپوسانند و کالبدش را به مشقت دچار میکنند و اعمال و آثارش را با بیحرمتی میکنند تا آنکه قلبش مهبط الهام شود و طبیعتش انگیخته گردد و نقایصش جبران شود ..... و از این همه، میآموزیم که حیات حقیقی از شور و اشتیاق و محنت و حرمان نشات میگیرد و از طرف دیگر مرگ حاصل بیدردی و لذت و تن آسایی است.» و بنده حقیقتاً هرچه بیشتر در جناب آقای دکتر رضا داوری تعمق و تأمّل می کنم، بیشتر احساس می نمایم که قلب او مهبط الهام فرشتگان است و میتوان معنی حیات حقیقی را از اشارات او برگرفت و مگر میشود چنین مردی نسبت به غوغاسالاران، گمنام و غریب نباشد؟!!! طوبا للغربا.
بنا به گفته آقای دکتر سید مهدی ناظمی قره باغ : دکترداوری تلاش میکند به خوانندگانی که در آینده دارد اعلام کند که هیچ وقت «او را جدی نگرفتهاند»؛ نه حاکمان و نه مخالفان ایشان. بنابراین هر چیزی که ممکن است مخالفانش درباره او بگویند از همینجا ریشه میگیرد که آنها هیچ وقت «دکتر داوریاردکانی فیلسوف» را نخواندهاند.
و از جهت دیگر آنگاه که متفکران خاموشی میگزینند، بدین معنا است که گوشها و گفتگوهایی والاتر از آنچه در عرف ردّ و بدل میشود باید داشت. این است که آن متفکران با سکوت و یا اظهار شکستِ خود باید بذر دلواپسیهای خود را در زمین آن تاریخ بپراکنند، به امید ظهور زمین و زمینهای که شنیدن و دلسپردن به اندیشمندان در آن آغاز شود. و تا زمانی که ظاهرگرایان و متحجّرین در جایگاه ارزیابی انسانها قرار دارند، انسانهای ارزشمند در بوته فراموشی گذاشته میشوند. آیا دروغگوترین انسانها همان ظاهرگرایان و متحجّرین نیستند؟ آیا نمیشناسیم کسانی را که به دلایل نوع اندیشهای که دارند، عوامِ سرگردان آنان را نمیستایند؟ آیا میتوان گفت درخشش اندیشه آنان چشمهای مردمان سطحینگر را میزند، زیرا خود را در مقابل آن اندیشهها خوار و حقیر احساس میکنند؟ اینجا چه کسی را باید مقصر دانست؟
باز باید نسبت به آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. رفقا در همین رابطه سه جلسه تحت عنوان «فیلسوف فردا» داشتهاند که خوب است سخنان آنان نیز مدّ نظر قرار گیرد و باز در مورد آقای دکتر داوری و آن متن، فکر کرد. https://eitaa.com/soha_sima/3128 وhttps://eitaa.com/soha_sima/3156 موفق باشید
🔵 این سؤال دوباره ارسال میشه چون پاسخش ارسال نشده, درسایت هم نیست کد پیگیری قبلی : 9ackmtk8k6 سلام علیکم استاد در زندگیم مسئلهای به وجود آمده که نیاز به مشورت با شما دارم بنده بانویی صاحب چهار فرزند هستم ..................
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: 36278- باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: همانطور که طرف، عقاید منفی خود را حتی به ظاهر انکار کرده باشد؛ کافی است برای ادامه زندگی. و ثانیاً: در مورد فرزندانتان با تذکرات معرفتی مانند مباحث معرفت نفس که در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» مطرح است میتوانید آنها را متوجه حقیقت خود و عالم ابدیت بنمایید.
با توجه به اینکه سوالات این چنینی که خصوصی هستند به ایمیل کاربران ارسال میشود سوال جناب عالی نیز در ایمیل جواب داده شده است. و به جهت خصوصی بودن قسمتهایی از سوال حذف شد زیرا ممکن است سوال کننده شناخته شود و این صلاح نیست
موفق باشید
«نی و چه» و در نگاه نیچه....... دست آورد نیچه بعنوان نماد انسان جدید _ نگاه نیچه به زندگی انسان به دو بخش قابل تقسیم است _بخش اول تذکر اوست به مسئله پوچی یا نهیلیسم که در ادبیات کهن ما با کلید واژه «نی» قابل پیگیری است _بخش دوم_ نگاه نیچــــه و نقادی او به آنچکه به گزافه مدعی یافتن حقیقت است، متمرکزشده! که با کلید واژه پرسشی « چه؟» در تمام متون فلسفی و حکمی وجود داشته و دارد! پرسش از چیستی «چه» نقد نیچه بر متافیزیک با ترجمه این واژه غربی با واژه «مابعدالطبیعه» بیشتر روشن میشود تا با واژه متافیزیک! او (نیچــــه) بعنوان نماد هر انسان جدیدیست و دقیقا پرسش میکند «چه» چیز خارج از طبیعت وجود دارد؟ «چه» چیزی بغیر آنچه یافته ایم وجود دارد؟ اگر خارج از طبیعت چیزی باشد، طبیعت دیگری خواهد بود و غیر طبیعی «نی_ست» ...... و در نتیجه این پرسش و «چه» متوجه میشویم که انسان چیزی که بدان عینیت قائل است، تفسیر به رأی خویش است و طلوع بُتی است که بایست غروب یابد و ربطی به فی حد ذاته امور ندارد! لذا هیچ ربطی میانشان «نی_ست» ! و پرده مورد غفلت نهیلیسم وجه «اثباتی» آنست نه وجه «نفی» لذا نمایاندن پوچیِ آنچه در جایگاه حقیقت چنبرهٔ نامیمون زده کاری ساده نبوده و در میان انسانها جز از عهده و زبان و عمل اولیا الله از کسی بر نمیاد، لذا «زرتشـــت نماد» همین خارج از دستیاب بودن است، و در قید ولایت بودن «حقیقت» است با «نیِ» نیچــــه به مولاناها اگر نگاه کنیم تفاسیر بشنو از نی چون حکایت میکند کاملا افقی جدید خواهد یافت، «نی» یعنی اوليا الله _که وجه عملی او ابتدا در انسان نفی و نمایاندن پوچی (رژیم غاصب درون هر انسان و البته رژیم غاصب بیرون) است، جز از عهدهٔ «نی» از که بر آید؟ هیچ کس! و با «چه» نیچه اگر به متون فلسفی نگاه کنیم افق نو بوجود میآید که بیشتر بر شکستن نظریات پایدار است تا بر ساختن نظر _شکستن از جنس ابراهیم _ابراهیم حنیف ساز _و این بی شباهت تفسیر آیه قرآن است که میفرماید « الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ _ﺣﻖ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺗﻮﺳﺖ لذا مباش از ممترین. امتراء کننده در صدد کشیدن چیزی از میان پیکره واحد به بیرون است و لذا حق و پایداری در قید «نی» است و خدا و تنها کار صالح انسان بنظر نساختن و شکستن ساخته های پوچ است _و این از میان برخیزیدن است که تنها حجاب موجود است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب است که باب تفکر به نیچه را گشودهاید، هرچند درک اندیشه طوفانی او آسان نیست و قصه او اینچنین است که: «هرکسی از ظنّ خود شد یار من». ولی نمیتوان نبوغ آن مرد را نادیده گرفت بخصوص با قرائت جناب هایدگر در سه جلد معروف او در رابطه با نیچه. و بخصوص جلد سوم آن کتابها. بنده خلاصهای که از آن کردهام در پیام رسان ایتا برایتان ارسال میکنم. ولی آن طور نیست که اگر پیامی در ایتا ارسال فرمایید بتوانم آن را دنبال کنم. ارتباط بنده با رفقا از طریق همین پرسش و پاسخها باید باشد. موفق باشید
هرکس در همه ابعاد وجودی خود اعم از اعمال و معارف الهیه به شریعت الهیه نزدیک شود و مقیّد به آنها باشد، عملاً به امام حیّ و حاضر خود نزدیک شده است. من میخوام روی همه ی ابعاد وجودی خودم نزدیک بشم و مقید به آن ها بشم، چه طوری این کار رو انجام بدم؟ نقطه شروع من کجاست چه سیری رو دنبال کنم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در معارف، «معرفت نفس» از طریق کتاب «ده نکته در معرفت نفس» که روی سایت هست همراه با صوت آن میتوانید شروع کنید. و در اخلاق، کتاب «چهل حدیث» حضرت امام، که شرح صوتی آن نیز روی سایت هست. و در عبادات، همان دستوراتی که در رساله عملیه مییابید. موفق باشید
سلام علیکم: بعضی از نزدیکان بنده متاسفانه تحت تاثیر نوشته ها و فایلهای امثال آقایان سید ابوالفضل برقعی و سید کمال حیدری و عبدالعلی بازرگان و... (به عنوان شیعیانی که داعیه محقق بودن دارن و متمایل به اهل سنت هستند) که در جمعهای خودشون با هم دیگه رد و بدل میکنن، گرایش به عقاید اهل سنت پیدا کرده اند، عقایدی نظیر حسبنا کتاب الله و وجود امام زمان و توسل و شفاعت و...، و همه را اعم از عوام و خواص و حتی بزرگان شیعه را جاهل میدونن، میخواستم خواهش کنم در این زمینه راهنمایی بفرمایید ما چه کاری میتونیم انجام بدیم. اگر هم منابعی در رد این افراد و عقاید سراغ دارید ممنون میشم معرفی کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» میتوانید دلایل قرآنی نسبت به حضور سیره پیامبر و ائمه «علیهمالسلام» که در کنار قرآن آمده است را بیابید تا روشن شود اگر این افراد حقیقتاً به دنبال انوار و اشارات قرآن هستند، نیاز دارند راهی که سیره ائمه مقابلشان قرار داده است را فهم کرده و طی نمایند. کتاب روی سایت هست. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/252?mark=%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C
سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: پیرو سوال 36090 مباحث ده نکته از معرفت النفس و معاد حضرتعالی را مطالعه کردیم و پیگیر مباحث معرفتی بوده ایم. گاهی از شما نکات و سرگذشت های ویژه ای پیرامون زندگی امام شنیده ایم که تقاضا داشتیم منابعتان در نقل این خاطرات برای آشنایی با زندگی حضرت امام (ره) را بفرمایید. متشکرم
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کتابهای خوب و مفصلی در میان است. مجموعه آثار مرحوم آقای قرهی زوایای خوبی از زندگی امام را پیش میکشند و آقای روحانی در مجلدات تحلیلی از نهضت امام خمینی نیز نکاتی را از قبل از سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب با ما در میان میگذارند. جناب حاج آقا رحیمیان در کتاب «در سایه آفتاب» نیز حرف هایی در این مورد دارند. موفق باشید
سلام حضرت استاد: دو تا سوال از خدمتتون داشتم. یک اینکه دستورالعمل ابتدایی یکی از عرفا مبنی بر تمرکز قوا را که فکر کنم از میرزاجواد آقا ملکی تبریزی بود یه جا خوندم در کتب شما اما الان نمیدونم کجاست؟ میشه راهنمایی بفرمایید. دو اینکه سیر مطالعاتی شما را جسته گریخته کار کردم و به حرکت جوهری رسیدم و در اون زمین گیر شدم. در حال حاضر حس میکنم قرآن به شدت در روحم اثر گذاره آیا شروع کنم سیر قرآن شما را؟ چگونه؟ سه اینکه من کتاب های شما رو بعضا شده هر اثر رو به خصوص جوان و انتخاب بزرگ و ادب خیال عقل و قلب و معرفت النفس رو شاید ده بار بیشتر هرکدام رو خوندم و هربار که میخونم انگار بیشتر از قبل نصیبم میشه. به نظرتون این کار درسته یا وسواسه؟ چهار اینکه دارم میرم سربازی عقیدتی سیاسی ارتش و خیر سرم طلبه هستم. چطوری میتونم دوستان سربازمون رو وصل کنم به مباحث؟ چه مدخلی مناسبه برای اثرگذاری در سربازان جوان؟ پنجم اینکه آیا برای ورزش، کوهنوردی در طبیعت بکر نزد شما موضوعیت داره؟ برای تمرکز در حین ورزش آیا محتوایی هم به ذهن میدهید؟ جملاتی برای راهگشایی و دست یابی بهتر به تمرکز حین ورزش بفرمایید؟ آیا تمرکز به اراده های ممتد در بینایی و شنوایی هم میتواند کارساز باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. خود بنده هم در جریان نیستم که مرحوم آیت الله ملکی کجا فرموده اند؟ هرچه هست بسیار نکته اساسی است جهت به وحدتآمدن اندیشه. ۲. حال که دل در گرو قرآن است خوب است که فعلاً از ادامه حرکت جوهری بی خیال شوید. ۳. پیشنهاد بنده آن است که سعی بفرمایید از هر کتابی نکات اصلی آن را انتخاب و یادداشت کنید و در مراحل بعدی، همان یادداشتها مدّ نظر باشید. ۴. همان سبک شخصیت صبور و حکیم و دلسوز و ایثارگرتان، خود به خود نقشآفرین خواهد بود. ۵. مهم آن است که از ورزش و سرِ حال نگهداشتن بدن غفلت نشود، حال به هر شکلی که پیش آمد. ۶. آری! همواره باید وجه وَحدانی نفس ناطقه در هر حالتی در میان باشد. موفق باشید
از یک سال پیش تاکنون که دغدغه فهم سخن دکتر داوری در وجودم شکل گرفت، حدود ۱۵ تا از کتابهای ایشان را مطالعه کردم و ساعتهای زیادی هم صرف مباحثه و گفتگو با افرادی شد که عمری در مطالعه آثار ایشان گذراندهاند. این حجم از وقتی که برای آثار دکتر داوری گذاشتم این خیال را در من تقویت کرده بود که تقریبا کلیت حرف و دغدغه این فیلسوف را درک کردهام؛ شاید هم تا حدودی همینطور بوده است ولی دیروز که در جلسه پنجم متنخوانی کتاب «بلای بیتاریخی و جهان بیآینده» شرکت کردم فهمیدم گرفتار نگاه ایدئولوژیک بودهام. فهم اخلاقی_کلامی_اجتماعی از سخن داوری امر شایعی است که رهایی از آن برای ساکنین عالم توسعه نیافتگی و سوداگران نیهیلیسم، امری به غایت مشکل است زیرا حرف از «تاریخ» و «عالم» است. وقتی سراسر وجودت را نیهیلیسم گرفته است یا به بیان دیگر اصلا در توسعه نیافتگی، «بیوجود» شدهای باید هم نگاهت به سخن متفکر زمانه که انگشت اشارهاش به این «بیتاریخی» است، خالی از سوداگری و نگاه ایدئولوژیک نباشد. بدون تعارف میگویم که احساس شکست میکنم. شاید روز اولی که کتابهای دکتر داوری را به دست میگرفتم _و میخواندم و حقیقتا لذت هم میبردم_ برایم سخت بود که تصور کنم بعد از یکسال مطالعه و مباحثه و گفتگو با اساتید و رفقا و... در فهم و درکش انگشت حیرت به دهان بگیرم! طعم شکست تلخ است و قبول آن تلختر و ممکن است گاهی به ناامیدی بينجامد، اما چاره چیست؟ آیا راه را اشتباه آمدهام که به بنبست رسیدهام؟ من که غیر از مطالعه و گفتگو کار دیگری بلد نبودم و اساتید و رفقا هم که ظاهرا همین مسیر را رفتهاند! در وهله اول گفتم شاید از «هوش بالا» بیبهرهام و آنها که فهمیدهاند باهوشند؛ اما بعد دیدم این همان جواب ساده و دمدستی است که مساله را میپوشاند. من که به لطف خدا در حوزه از پس فهم کتابهای سختی مثل کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانی بر میآمدم الان چطور میتوانم مساله را با پذیرش این جواب مخفی کنم؟ شاید مشکل این بوده است که عمق و عظمت مساله را نادیده گرفته بودم. مگر شوخی است؟ خود داوری میگوید «چهل سال است که حیران سبب سازی و سبب سوزی وجود هستم!» حالا این متفکر فیلسوف دارد از آن ساحت برای ما سخن میگوید و تا وقتی نتوانی عظمت مسالهاش را درک کنی، یک سال که سهل است صد سال هم مطالعه کنی در فهمش شکست میخوری و نتیجهاش این میشود که یا خودت را متهم به بیهوشی میکنی و یا داوری را یاوهگو و پریشانخاطر مینامی. اینکه عظمت مساله داوری را نادیده میگیریم به «بیفکری» تاریخ ما بر میگردد که در آن سکنی گزیدهایم و با سوداگری خوشیم و این ربطی به هوش و استعداد افراد ندارد. سال قبل که استاد عزیزی چندساعت از وقتش را در روز برای تبیین فلسفه هایدگر به ما اختصاص داده بود، برایمان از نیهیلیسم میگفت و اینکه چطور «حقیقت» به «ارزش» بدل شد و ارزشها هم بیارزش شدند... دیروز فهم عمیقتری از این غلبه سودای سود و زیان در عالم ما، نصیب شد. ( @varastgi وارَستِگی)
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه را در این کلمات متذکر هستید، بیش از این حرفها است و باز هم باید رفت. مسلّماً نسبتی در پیش است که نه در آن نسبت میتوان از آقای دکتر داوری و آقای مارتین هایدگر عبور کرد و نه از جناب ملاصدرا. نسبتی که در منظر خود تقدیری به ظهور میآید که در آن قامت بلندِ حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» است در حال اشاره به آخرین شریعت برای آخرین انسان. و این یعنی باید به نسبتی که در پیش است اندیشید، که قابل توصیف نیست. موفق باشید
با سلام: آیا اسماءالهی همیشه همراه صورت مثالی و یا مادی است؟ بعبارتی دیگر آیا همیشه اسماء الهی را باید در مظاهر مادی و مثالی جستجو کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به گفته جناب ابن عربی هر اسمی به دنبال سلطنت خود میباشد که همان مظهرش به حساب میآید در جلسه اخیر در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» عرایضی در این رابطه شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14331. موفق باشید
با عرض سلام و تقدیم بهترین درودها خدمت شما استاد مهربان ✍ امسال محرم برای خیلی ها عزاداری کنید. امسال عزاداری کنید برای تمام آن جوان هایی که قرار بود امسال عروس و داماد بشوند ولی با این وضع اسفناک قید هر چه عشق و ازدواج و تشکیل زندگی را زدند. امسال عزاداری کنید برای کشوری که ارزش پولش از تمام کشورهای دیگر کمتر شده. امسال عزاداری کنید برای مستاجرهای جواب شده، برای افراد بیکار و عائله مند، برای افراد محتاج دارو و بی پول. برای آبرودارها و بازنشستگان مستاصل. برای پدر و مادرهای شرمنده و پشیمان. امسال عزاداری کنید و اشک بریزید برای حال مردم. مردم مهربانی که حال دل شان خوب نیست.😭 پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران. (مولوی) جواب اینهمه ظلم را چه کسی می دهد؟ ای خدای مهربان چه کسی جوابگوی ضجه های مردم در کوچه و خیابانهاست به خاطر بی تدبیری و یکدنگی؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! حقیقتاً باید عزاداری کرد و اشک ریخت برای همین مظلومهای عزیزی که میفرمایید. ولی باید مواظب خطای تشخیص بود تا جای شهید و جلاد جابجا نشود و معلوم گردد مشکل را باید با نظر به افقی که از طریق انقلاب اسلامی پیش آمده است جبران نمود. و این سخن حکیمانه مقام معظم رهبری را همواره مدّ نظر داشت که میفرمایند: «ما اگر مشکلات را مشاهده میکنیم، باید انگیزهمان تقویت بشود برای پیدا کردن راههای رفع مشکل و کمک به آنهایی که در میدان، در مقابل این مشکلات ایستادهاند و برای رفع آنها دارند تلاش میکنند.» (۱۴ خرداد ۱۴۰۲). موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد همانطور که اطلاع دارید چند روزی هست که استاد رائفی پور بعد از اتمام مناسک حج به دلایل نامعلوم در عربستان ممنوع الخروج شده اند. تحلیل حضرتعالی در رابطه با این موضوع چیست؟ و اینکه دعا بفرمایید ان شاء الله مشکل ممنوع الخروجی استاد حل شود و به سلامت به میهن بازگردند. التماس دعا یا حق
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله مشکل برادر عزیزمان حل میشود. ولی اگر این حرکت در آن زمان در کشور عربستان قانونی نبوده، ما باید احتیاط می کردیم. موفق باشید
سلام خدمت استاد طاهرزاده: به نظر شما چرا چندین قرن است که تجدد و تمدن غرب بر جهان غالب شده است و حجاب حقیقت شده؟ آیا قدرت تجدد بیشتر از قدرت اسلام و حقیقت است؟ به نظر شما نیرو و قدرت تجدد از کجاست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک تجربه تاریخی است که هر اندازه انسانها از حقیقت خود و حقیقت عالم فاصله بگیرند، به همان اندازه شیطان بیشتر و بیشتر وارد زندگیها میشود و اینجا است که باید حضور شیطان را در ذات تمدن غربی ملاحظه کرد. به امید آنکه بشریت به خود آید که فریب بزرگی خورده است، «الیس الصبح بقریب»؟ موفق باشید
با سلام: من یک صوت از استاد سید مهدی امامی جمعه را گوش دادم. ایشان فرمودند که علامه طباطبایی درباره اصل واقعیتی هست، همین واقعیت در اصل بالا را وجود حضرت حق فرض کرده اند. آیا این ادعا صحیح است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجودِ مطلق» در نگاه فلسفی همان کمال مطلق است که به زبانِ دین، خداوند میباشد. موفق باشید
سلام علیکم خدمت استاد طاهرزاده: مواجه با نیهیلیسم چیست و چگونه شخص با مواجه با این نیست انگاری میتواند به سمت پیدا کردن خود و بشارات انبیا حرکت کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسی مفصل است. عرایضی در این مورد به عنوان مقدمه شده که خوب است به آنجا رجوع فرمایید. https://eitaa.com/matalebevijeh/13805 و https://eitaa.com/matalebevijeh/13807. موفق باشید
با سلام و احترام: استاد میخواستم ازتون یک سوال بپرسم. ببخشید اگه من مجرد فیلم های خارجی مثلا کرهای ببینم باعث میشه دچار مشکل بشم یا اینکه ایمانم کم بشه؟ چون وقتی فیلم کرهای نگاه میکنم احساس گناه میکنم و وقتی میخوام نماز بخونم یا یکیو توی یک کاری راهنمایی کنم باعث میشه از خودم خجالت بکشم و دیگه اون کارو نکنم و همینطور نمازهامم بی فایده میشه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چرا با چنین احوالی روبرو میشوید؟ در حالیکه هر فیلمی در هر فرهنگ و قومی که ساخته شود مقصد و هدفی را دنبال میکند و ما بر اساس اهداف و مقاصد و فرهنگ خود با آنها مواجه میشویم، یا میپذیریم و یا ردّ میکنیم. مهم آن است که با نظر به مسائل و فرهنگ خود با آنها مواجه گردیم تا صرفاً خود را در اختیار آن فیلمها و سریالها قرار ندهیم. موفق باشید
سلام خدا قوت استاد گرامی: بعد از آمدن بچه هامون توفیق مون برای شرکت در جلسات شما کمتر شد، چون هیس هیس های حاضران در جلسه ما رو معذب میکرد که ما داریم برای بهره بردن خودمون از جلسه داریم موجب اذیت دیگران میشیم. آرامش جلسه برایمان تبدیل به تشویش و نگرانی شده بود. امروز با دیدن تلاش مادران بچه های نوپا برای حضور در جلسه و صداهای هیس گفتن و حالات چهره و تذکر های لسانی از سمت برادران، گریه ام گرفت، به اندازه ی تمام جلساتی که خودم و دوستان بچه دارم دلمان میخواست در جلسات حضور داشته باشیم و به خاطر عذاب وجدان دیگران شرکت نکردیم. حالا بنده چند سوال دارم: اطرافیان شما چقدر در محقق شدن صحبت رهبری برای افزایش جمعیت سهیم اند؟ آیا با حذف مادران بچه دار از جلسه، پای ثابت جلسات شما تعدادی افراد ثابت و اهل سلوک و جا افتاده می مانند، کافی است؟ آیا این افراد سالک نباید وسعت روحی خود را برای پذیرش بچه بیشتر کنند و با یه جیغ بچه تمرکزشون بهم نخوره که مادران بچه دار مجبور نشن برن توی راهروی حسینیه روی زمین بشینن؟ چرا بعد از این همه سال جایگاهی برای حضور بچه ها در جلسه و فراهم نمودن شرایط بازی و حالت مهد کودک در حسینیه مسجد فراهم نیست؟ و در آخر، چرا اکثر مادران بچه دار احساس میکنن جایگاهی در جلسات شما ندارند؟ و این افراد احساس ترد شدگی از جلسات شما دارند؟ اگر بگید این جلسات حالت خصوصی دارد و امکان حضور بچه ها نیست، باشه به روی چشم، پس لطفا ما مادران مشتاق و بچه دار را هم قابل بدانید و جلسه ای متناسب با این فضا برگزار کنید، تا شاهد مادران تمدن ساز بیشتری باشیم، حتما فراهم آوردن این شرایط به خواست و اراده ی اطرافیان شماست و چون بنده دسترسی به این افراد ندارم و اگر هم داشتم کسی برای حرف بنده تره خورد نمیکرد، از شما درخواست عاجزانه دارم که صحبت بنده را به این بزرگواران انتقال دهید، تا ما هم ان شاءالله از این فیض بی بهره نمانیم. بنده قبلا هم این دغدغه را در مسیر اربعین با افراد دیگری از اطرافیان شما مطرح کردم (چون در سخنرانی های در مسیر هم بسیار از مواهب اطرافیان بهره مند شدیم، آنجا که دیگه جلسه خصوصی معنا نداره، همه موکب امام حسین علیه السلام است😭......) و گفتند ما پیگیری میکنیم ولی متأسفانه خبری نشد. امیدوارم به زودی با همت شما شرایط فراهم بشه. تشکر از شما به خاطر وقت گذاشتن برای خواندن این دغدغه.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدا خدمت رفقا عرض میشود بنده در مدیریت مسجد انبیاء که جلسه شنبهشبها تشکیل میشود، نقشی ندارم. ولی چه خوب بود اگر دستاندرکاران محترم آن مسجد نسبت به محلی برای سرگرمکردن کودکان فکری میکردند. در عین حال تصور بنده آن است که اگر از یک طرف رفقا نسبت به حضور کودکان حساسیت نشان ندهند و ذهن خود را مشغول بحث بفرمایند و از طرف دیگر، والدین محترم کودکان نیز در حدّ خود، کودکان را کنترل کنند، مشکلی پیش نخواهد آمد. بخصوص که برای بنده تحرکات کودکان مشکلی ایجاد نمیکند که موجب حواس پرتیام شود. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد بنده از شما دو سوال و یک درخواست دارم که اگر لطف کنید به سوال اول و سوال دوم بنده فقط با یک بله یا خیر جواب دهید از شما ممنون میشم. سوال اول: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم از اراده بنده در تمامی لحظه ها از لحظه تولد تا لحظه مرگ بنده با توجه به اینکه بنده در هر یک از لحظه های زندگیم در شرایط مختلفی از نظر ذهنی و روحی و جسمی و ارادی و کیفی و کمی و مکانی و زمانی و... هستم به صورت کامل آگاه است؟ سوال دوم: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم وجود خداوند به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است؟ درخواست: معصومین (ع) در احادیثی فرمودهاند که دعا می تواند سرنوشت و قضا و قدر حتمی را تغییر دهد سوال اصلی بنده از شما این است که اگر وجود خداوند که نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای او یکسان است و با توجه به پاسخی که شما به سوال اول و سوال دوم بنده می دهید اگر وجود خداوند قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است پس بنده در این دنیا حکم یک بازیگری را پیدا می کنم که کارگران که وجود خداوند باشد از قبل از به دنیا آمدن بنده فیلمنامه را آماده کرده است و از لحظه به دنیا آمدن بنده در این فیلمنامه قرار می گیرم، استاد اگر لطف کنید توضیحی مختصر به این درخواست بنده بدهید از شما ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! ۲. آری! 3- در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست با توجه به شعری که منسوب به عمر خیام است، جواب این مطلب داده شده است. آنجایی که جناب خیام می گوید: «میّ خوردن من حق، ز ازل میدانست / گر میّ نخورم علمِ خدا جهل بود». در جزوه مذکور روشن میشود که آری! خداوند از ابتدا میداند ولی همانطور که انسان با اختیار خود عمل میکند؛ میداند. پس علم خدا به فعل ما قبل از انجام آن فعل، منجر به جبر نمیشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد سوالی داشتم از حضورتون: ما داریم خانه ی نوسازی رو آماده زندگی میکنیم، یه سری خرج ها که ضروریه و باید انجام بشه اما یه سری کارها برای زیبا سازی فضای خونه ست و ضروری نیستند اما خیلی علاقه مندیم که انجامشون بدیم از نظر مالی هم مشکلی نیست میخواستم بدونم اگر بخوایم در حد کناف و رنگ و نه بیشتر خونه رو مطابق سلیقه مون در بیاریم اشکال داره؟ با توجه به اینکه اگر این کار رو نکنیم بیشتر فکرمون درگیر این قضیه میشه و در پیش دیگران احساس حقارت میکنیم چون به شخصه حس میکنم هنوز رضایت مردم رو در وجودم نکشتم میدونم هم که باید این حس رو از بین ببرم. اما در حال حاضر که این حس در درون من وجود داره بهتره این کار رو انجام بدم یا خیر؟ چون حس میکنم با انجام ندادنش بیشتر درگیری ذهنی برام به وجود میاد. ممنون میشم راهنمایی کنید و اگر راهکاری هست بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی آری، ولی تجملی که موجب اشرافیت شود خود به خود از یک طرف نوعی تکبّر در ما و نوعی تحقیر در بقیه بهوجود میآورد. موفق باشید
با سلام استاد عزیز: اول تشکر که به لطف خدا و نور قرآن و اهل بیت به ما یاد دادید در این آشفته بازار امروز جای درستی بایستیم. استاد ببخشید شاید یک مقدار طولانی شود. مواردی است که نظر شما برایم مهم است. پس برای اینکه وقت شریفتان را نگیرم اگر طی چند روز هم پاسخ فرمودید باز هم سپاسگذارم. ۱. استاد عزیز به نظر شما اینکه یک سری ها بعد از امام خمینی (ره) نتوانستند یار انقلاب و رهبری بمانند و ریزش کردند را می توانیم اینطور بگوییم که آنان که ماندند پای انقلاب، گفتند ما انصارالله ایم یعنی در انقلاب اراده خدا را دیدند اما ریزش ها شاید این عمق را نداشتند. در کل آیا می شود در این انقلاب اراده خدا را ندید و پای انقلاب ماند؟ استاد پس آنان که پایدار ماندند این جهان بینی و هستی شناسی درست را چگونه پیدا کردند؟ ۲. استاد عزیز در بحث «هست» و «وهم و نیستی» زمانی که کنجکاو می شویم به این می رسیم که بنده ی نوعی در زندگی با این موارد هستم و سرو کار دادم الف.علم ب.دین. ج.سنت الهی که در مجموع همه مثل یک نظم و قانون است البته اگر با قوانین وضعی بشر خلط نکنیم است. علم، اجزای اشیاست. مثلا جسم من تشکیل شده از سلول و... که در نهایت این نظم اجزا، یک قانون است. دین، نظمی است بین انسانها که یک قانون است. سنت های الهی در مقیاس بزرگتر و شاید فراگیر همه موارد قبل باشد و نظمی است در وسعت تاریخ انسانها و یک قانون تاریخی است. استاد آیا این بیان درست است؟ ۳. استاد عزیز اگر واژه عشق و محبت را در قالب و معنای یک نوع همبستگی اجزا و یکی شدن بدانیم، آیا این درست است که بگوییم آنچه در صحنه است که باطن و اصل نظم و قانونی است که در بالا ذکر شده است، عشق و محبت است؟ ۴. استاد عزیز در باب ریشه شناسی ترس و غضب فکر می کردم در مورد ترس و غضب های مذموم به این نتیجه رسیدم که اگر هر آنچه غیر از آنچه که « هست» و «در اصل موجود است»، را برای خود بسازیم و به اشتباه، مهم بدانیم برای نگه داشت آن وهم، مجبور به سیستم تدافعی میشویم به نام ترس و غضب. سیستم تدافعی جهنم ساز. ۵. اینکه البته دو تا از سوالاتم تکراری ست با عرض پوزش شاید سوالی باشد که احساس شود ضرورتی ندارد ولی موردی است که در ذهنم مانده و جواب شما برایم موثق است. استاد شخصی می گفت که از آنجایی که تمام کهکشانها تجلی وجود است و وجود بی نهایت است پس کهکشانها هم انتها ندارد و این بیان این مشکل را دارد که ماده که بی نهایت نیست به هرحال نهایتی دارد. ببخشید وقت گیر شد ولی احساس می کنم که اگر به فرض انسانی قصد کشف انتهای کهکشانها را داشته باشد عمرش کفاف نداده و به ملکوت می پیوندد. استاد آیا این صحیح است که بگوییم که نقطه ی مرز بین جایی که ماده به معنا تبدیل شود وارد عالم دیگر شویم مثل همان نقطه به ملکوت پیوستن است؟ یعنی نقطه ای که من به ملکوت می پیوندم همان جا مرز ماده و معناست که خلا هم نیست. ۶. سوال آخر اینکه استاد عزیز در مورد اینکه وقوع قیامت، زمان خاصی ندارد و کلا زمان ندارد چون عالم از لا زمان آمده و به آن برمی گردد. استاد اینکه عالم از بی زمانی آمده برایم متصور است ولی اینکه در بی زمانی پایان می یابد را نمی توانم بفهمم، چون اگر از جانب ما انسان در تاریخ و زمان حساب کنیم بالاخره زمان وقوع یک تاریخ و ساعتی زمینی دارد. ممنون میشم بفرمایید کجای کار دارم اشتباه میرم که نتیجه نمیگیرم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه ۲. مکتب فکری امام خمینی ذیل قرآن ۳. نکات بسیار خوبی را مطرح فرمودهاید. آری! یگانگی واقعی به نور توحید پیش میآید و غوغا میکند. ۴. همینطور است. ۵. نه. کهکشانها مرتبۀ نازلۀ عالم وجود است که همان ماده میباشد و محدودیتهای ماده را دارد و لذا هرچه هم در عالم ماده جلو و جلوتر برویم از ماده خارج نمیشویم ۶. در این موارد رجوع به «برهان صدیقین» که صوت و شرح آن در سایت هست، ان شاءالله کارساز است. موفق باشید
