بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
34817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

یا محبوب! عرض سلام و رضوان حضرت محبوب بر شما باد. جسارتا پیرامون سوال 34805 سوالی داشتم اینگونه انحراف از فلسفه ی عقلی و بی معنی کردن نیستی که اصلا عدم هستی است از کدام تفکر اشتباه نشئت می‌گیرد؟ یعنی آیا این نوعی پوچ انگاری است؟ و یا فقط یک اشتباه عقلی؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که سؤال‌کننده با نوعی نیست‌انگاری دست به گریبان است. وگرنه نیستی به معنای نیستی نسبت به وجود دنیایی، غیر از نیستی به معنای مطلق کلمه است. به همین جهت ما بحث را به سخن جناب فیض کاشانی منتقل نمودیم که از هستی و أنانیّت خود می‌نالد. و این غیر از نیستی است به معنای عدم هستی. موفق باشید

39169

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدم‌به قدم عقب می‌روید و بعد منتقدان را متهم می‌کنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمی‌خواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمی‌شود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179  رجوع فرمایید. موفق باشید

38016
متن پرسش

در تمام زندگیم عشقی مثل حضرت اباعبدالله علیه السلام حس نکردم، بی‌نظیر ترین حضور عاشقانه نسبت به انسانها. من نیست شدم و شرم گرفتم از حضور او؛ غالباً چنین حرف های عاشقانه رو نمی‌گم اما حیرانم کرده و نمی‌تونم با همه دلم این عشق ناب و زیبا رو درنیابم. اگر ظهور ائمه معصوم صلوات الله علیهم اجمعین رو بخوایم شرح بدیم چیزی به غیر از پرورش یافتن و آمادگی هر روز ما نسبت به ظهور اکنونی و بیش اکنونی آن حضرت نیست. خدا فرج آن حضرت را تعجیل بفرمایند که ما عمیقاً و همواره منتظریم بلطف خدا. با تمام قلبم حسرت می‌خورم از فراق این حضور و ظهور که بیش از پیش اتفاق افتاد. پدرم می‌گفت زمانی که خیلی بچه بودی شب عاشورا دیر وقت از روضه آمدم خانه و همه خواب بودند و تو در خواب با صدای بلند چند بار گفتی یاحسین و من گریستم. او همیشه بوده و هر آن بهتر و بیش تر است این فقط ماییم که با آمادگی بیشتر و به تناسب ظهور امروزینش او را بیشتر درک و حس خواهیم کرد، تا بیش از پیش انسان شویم ان شاءالله.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! بحث در نظر به ابعاد نهایی انسان است که در کربلا، بخصوص با امام حسین «علیه‌السلام» و در اصحاب گرانقدر آن حضرت به ظهور آمد تا ما در نسبت به خود بفهمیم چه اندازه می‌توانیم انسانیت خود را در آن عزیزان احساس کنیم و به نهایی‌ترین حضور در حضرت مهدی «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باز در درون خود نظر کنیم تا معنای انتظار، درونی و بیرونی باشد. انتظارِ بیرونی کافی نیست ولی لازم است. موفق باشید        

37135

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی: من مادر دو فرزند هستم پسر ۱۵ ساله و دختر ۷ ساله. پسرم نمازش را وقتی مکلف شد به راحتی می خواند تا اینکه این فتنه پارسال اتفاق افتاد و فامیل همسرم و خود همسرم که به خلاف نظام شدن تاثیر بدی روی ذهن فرزندانم گذاشتند تا اینکه روسری رو از سر دخترم می‌کشیدند و به من می گفتند اینقدر به بچه ها سخت نگیر و به اونها هی تمسخر می کردند که افکار مادرتون خیلی قدیمی است و پسرم هم الا نمازش رو حتما باید بار ها و بارها یادداوری کنم تا بخواند اونم سریع و تند و اگر در مهمانی باشیم نمی خواند و من هم اصلا نمی توانم با خانواده شوهرم قطع رابطه کنم چون زندگی هم به هم می خورد و به راحتی بعضی هاشون کشف حجاب کردند و بحث با آنها فقط به دعوا می‌کشد حتی من آنها را دعوت هم به خانمان کنم بی حجاب می آیند و من جرات ندارم به خاطر شوهرم به آنها چیزی بگیم و فقط نذر می‌کنم که طوری شود به خانه مان نیایند دختر و پسرم از شدت دوست داشتن من فعلا کمی حرف گوش می‌دهند ولی از آینده خیلی می‌ترسم حتی ماه رمضان در پیش است و من جرات نمی کنم به پسرم بگویم باید روزه هایت را تا حدی که می توانی باید بگیری چون شوهرم می گوید او ضعیف هست و تو داری بیخود از او توقع می‌کنی و من رو به اینکه در خانه حوزه علمیه راه انداختی محکوم می‌کند حتی نماز صبح هم می گوید اینقدر نباید پسر مون رو صدا کنم و چند بار به دعوا کشید و می‌گوید نباید بهش بگی خودش بخواد میخونه شوهر خودم نماز رو میخونه ولی نماز صبح هر وقت تمایل داشته باشه میخونه من باید چکار کنم؟ همش سر این اختلاف عقیده ها دعوامون میشه خواهش می‌کنم راهنمایم کنید احساس می‌کنم بچه هام دارند از دست می‌رند ولی همش به خدا میگم به خودت سپردمشون ولی می‌ترسم کوتاهی کرده باشم و به شدت هم با نظام بد شد شوهرم و میدونه من با ولایت فقیه هستم من رو تمسخر میکنه و جلوی بچه ها من رو تخریب میکنه و بچه ها همیشه از من درخواست می کنند تو رو خدا با بابا بحث سیاسی نکن ولی من هم در مقابل شوهر و طایفه شوهرم موضع روشن و قاطعی دارم و مدافع رهبرم هستم حالا خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چکار کنم؟ ممنون میشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان هستید که به هر حال ما در این شرایط تاریخی با موضوع حساسی روبرو شده‌ایم که به طور مکرر در جواب کاربران محترم در این رابطه عرایضی شده است. عمده آن است که بتوانیم بدون جدال و در فضای دوستانه و در عین حال منطقی، و با کلمات فاخر و حکیمانه متذکر خطراتی شویم که جهان استکباری برای ملت‌های آزاده و انسان‌های طالب حقیقت پیش آورده و امیدوار باشید بحمدالله ظرفیت جوانان ما طوری است که إن شاءاللّه متوجه می شوند آخرین دین یعنی اسلام جوابگوی عالی‌ترین نیازها  و طلب آن‌‌ها می‌باشد. موفق باشید

37019

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد ارجمند: درمسیر تحصیلی و انتخاب شغل و رشته من یک کشش درونی در خود به رشته حقوق و سیاست و مسائل اعتقادی و سیاسی دیدم و صد البته مستعد بودم الان هم از انتخابم راضی ام، نیاز جامعه و ولایت و اثر گذاری و مسائل مالی را هم دیدم و به این سمت آمدم آیا انتخاب من درست بوده؟ پیش خودم فکر می‌کردم در مسائل هسته ای و یا پزشکی استعداد دارم اما عیچ علاقه ای نداشتم و از محاسبات فیزیک و... بیزار بودم، ارزشش را دارد این علاقه را برای خدمت به کشورم به اجبار ایجاد کنم برای خودم یا با قدرت به مسیرم ادامه دهم؟ استاد بزرگوار پایه علمی قوی در علوم انسانی و مبانی اعتقادی دارم. بیشتر علاقه ام به عضویت در هیئت علمی دانشگاه های برتر هست اما خوب موقعیتی کاملا اشباع شده هست بنابراین مسیر قضاوت را انتخاب می‌کنم هرچند طبع لطیفی دارم اما می‌توانم مستعد عمل کنم. نظرتان را درباره هدفگذاری ام بفرمایید به نظرتان مسیر کلی ام صحیح هست؟ روش کشف استعداد اسلامی در این مسیر را بفرمایید، در صورت امکان اگر ممکن هست استخاره ای هم در باره ورودم به منسد قضا بگیرید،

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در خطاب به کسانی که از حضور در نظام قضائی احتیاط می‌کردند، می‌فرمودند اگر در همین مسیر، قصدتان احیای حقوق افراد باشد، ارزش خود را دارد. موفق باشید

36907

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدا قوت: من تو برنامه رىزى موندم. اگه راهنماییم کنىد خیلى ممنونتون میشم؟ من بیىست و هفت سالمه متاهلم و یه فرزند دارم. قرآن حفظ می‌کنم و خیلى دلم میخواد کنار حفظ قرآن تمام کتاب ها و مطالب استاد رو تماما گوش کنم و مطالعه کنم. از یه طرف عاشق منطق و فلسفه هستم یعنى سیر مطالعه منطق و فلسفه هم داشته باشم دلم میخواد همه ى اینها منتهى بشه به قرآن یه سیر فلسفى اى داشته باشم و قرآن رو از نظر فلسفه اسلامى مطالعه کنم سیر انفسى داشته باشم و پیادش کنم روى قرآن کنار همه ى اینها عربى قرآن بخونم آیا میشه تا سى سالگیم در تمام این موضوع ها پیشرفت کرده باشم و حافظ قرآن باشم و یه مسئله دىگه که خیلى اذیتم میکنه آیا این موضوع هایى که دوست دارم توشون تحصیل کنم آیا مناسب با زمان ما هست و امام زمان راضى هستش من الان در حال حاضر توى اىن موضوع ها فعالیت بکنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید چنانچه مدتی با قرآن به روشی که در جزوه «جایگاه تفسیر المیزان و روش استفاده از آن»https://lobolmizan.ir/leaflet/182?mark=%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86 پیشنهاد شده، به سر ببرید، راه های گشوده‌ای را تجربه خواهید کرد. موفق باشید

36770

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: خدا قوت. استاد عزیزتر از جانم، تا به حال دو مرتبه درباره نگاه دکتر چاوشی به صدرا از شما سوال کردم. اما احساس کردم حضرتعالی برای تان سوء تفاهمی در نسبت با نگاه دکتر چاوشی به صدرا پیش آمده است. به همین جهت خواستم این متن دکتر چاوشی را در خدمت شما قرار بدهم و نظرتان را ناظر به این متن بدانم. (همه ما صدرا را دوست داریم. کشور ما و فرهنگ ما شاید مانند صدرا به خود ندیده باشد و اصلا در قبال اندیشه فخيم و عظیم صدرالمتألهین بنده خودم را در جایگاهی نمی‌بینم که بخواهم درباره ایشان بد بگویم و اصلا کلاس و درس فلسفه جای چنین مسائلی نیست. بنده خودم مدرس فلسفه صدرا بودم و آن را دوست دارم. تنها چیزی که ما دنبال آن هستیم این است که تفکر صدرا چه وضعی دارد و از قِبَل آن، ما چه وضعی داریم؟ سفر در فرهنگ ما به سان یک گسست مطرح شده. جناب صدرالمتالهین تنها فیلسوفی است در عالم که فلسفه را با سفر خوانده اما از آن غفلت می کند، نه اینکه ایشان غفلت کند بلکه ما غفلت می کنیم و در کلام ایشان تجلی می کند. فلسفه جناب صدرالمتالهین در نهایت به اقسام سفر ختم می شود و آیا این اقسام سفری که صدرا مطرح کرده است با آنچه افلاطون در دفتر هفتم جمهوری آورده فرقی دارد؟ ما به جهت اینکه بفهمیم صدرا چه کرده به فلسفه یونان هم نیاز داریم که اول پارمنیدس را می‌بینیم سپس افلاطون را... و سپس در رابطه با متافیزیک این جملات را بیان می کنند: (هگل در اوج متافیزیک، روح یا انسان را در اصطلاح بی قراری می خواند که برای رسیدن به قرار در طول تاریخ، جنگ ها کرده، خون ها ریخته و جان ها تقدیم کرده. این مرگ در فلسفه هگل بسیار جدی است. مدرنیته در واقع بر همه کشتگان تاریخ سوار است. این قرار را که پس از بی قراری رخ می دهد، هگل آزادی مطلق می نامد یعنی آنجایی که گویی سفر تمام شد، آزادی مطلق روی می دهد و این، غایت نظر گرفتن است برای کل تاریخ. متافیزیسین است که می‌فهمد تفکر، در نهایت به خورشید معرفت ختم خواهد شد لکن مسیر را در شب می یابد. تنها متافیزیسین است که می فهمد که خورشید معرفت در شب طلوع می کند و این چه تناقضی است که آدمی را به خود می خواند که آیا فلسفه سودای محال است که آدمی پروای آن را دارد...)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از بعضی نکات آقای دکتر چاوشی لذت می‌برم. بحث در بعضی از کلمات ایشان است نسبت به صدرا که ای کاش طوری نمی‌گفتند تا موجب سوء تفاهم شود. مانند همین جمله‌ای که نسبت به هگل گفته‌اند، که جای بحث دارد. موفق باشید

36727

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: یه وضعیتی برام پیش اومده که اصلا نمیشه هیچ کار کرد. یه وضعیت بدی که درس خوندن هم شده برام مساله. نمیتونم مگه من نمی دونم که امتحاناتم کی هست. مگه من نیمده بودم اون طوری که برنامه ریخته بودم. و واقعا نمیشه ها. چرا من این قده گند میزنم. این چه افتضاحیه. امروز مثل روز های جمعه وقت بسیار خوبی هستش برای این که به کارام برسم. انگار خودم رو مسخره کردم این قدر تعادل ندارم و خرفت هستم که بدون اراده دست به هرچی کثافت کاری هست می‌زنم. ولی من بازم نمی تونم. حتی بعد الان هم قرار هست که برم بشینم سر کارا قبلیم . چیکار کنم همیشه مسله من همین بوده. چرا نمیتونم کاری بکنم انگار که پا هام توی گل گیر کرده در حالی که قله ای پیش رومه که من فقط باید برم ولی من همیشه پای خودم رو می‌بینم مسئله من هم نیست، همه همین طور هستن. حضرت آقا ۴۰ ساله که هی وایساده داره هی اون قله رو نشون میده خدا ان شاالله که سلامتی شون بده. آسون بودن کار اجی مجی لا ترجی نیست باید خدا بخاد. به گفته ی شهید حججی ما پامیشیم میرم کربلا یا مزار حاج قاسم از خونه دوریم ولی به خدا نزدیک تریم. اما اگه بتونیم توی خونه خدا رو هم داشته باشیم بیشترین جهاد رو کردیم. چجوری؟ همون اول هم گفتم. دوباره گند می‌زنم به درسام آخرش هم نمی دونم. بقیه هم میگن نَشستی بخونی هرچی میگم بابا بخدا نشد هرچی خواستم. حالا با این اوصاف باید بگم که همه ی وقتم رو دارم تلف می‌کنم؟ خب معلومه. چیکار کنم؟ نمیدونم . شاید باید سِحر بشم، یا زهر هلاهل بخورم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم‌ترین کار همان‌طور که انسان‌های بزرگ خود را در آن قرار دادند؛ برنامه‌ریزی برای هر روز و هر هفته و هر سال است. در دلِ آن برنامه، نه‌تنها جای دروس و مطالعه و کارهای دینی و کارهای جدّی را مشخص می‌کنید، حتی جای بازی و تفریح و ورزش را نیز معلوم می‌نمایید. در نظر داشته باشید که یکی از ابعاد شخصیتیِ حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» برنامه داشتنِ ایشان بود. موفق باشید

36667

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: این روایت رو که در مورد سوال و جواب از اهل بیت هست چطور میشه تفسیر کرد. مگر از اهل بیت سوال و جواب میشه؟ ... قال : أتاني الروح الأمين ـ يعني جبرئيل ـ إنها إذا هي قبضت ودفنت يسألها الملكان في قبرها: من ربك فتقول: الله ربي، فيقولان: من نبيك فتقول: أبي، فيقولان: فمن وليك فتقول: هذا القائم على شفير قبري علي بن أبي طالب، ألا وأزيدكم من فضلها ان الله قد وكل بها رعيلاً ... منبع: بشارة المصطفی لشیعة المرتضی علیهماالسلام، صفحه ۲۲۰ (البته روایت از صفحات قبلش شروع میشه؛ اما این تیکه‌ش توی صفحه ۲۲۰ هست)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اعتبار آن‌که ائمه «علیهم‌السلام» نیز در جایگاه انسانیت انسانیِ‌شان قرار دارند و انسان می‌باشند؛ باید در موطن قبر و برزخ، وجوهِ متعالی خود را با همین جواب‌هایی که می‌دهند ظاهر کنند و به همین جهت آنان نیز در راستای بندگی خداوند عبادت می‌کنند و البته این غیر از مقام نور عظمت آن‌ها است که فوق فرشتگان می باشد. موفق باشید

36660

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکمک آیا ما راهی جز رشد عقل داریم؟ با خود که می نگرم می یابم که راه برون رفت از توهمات و نقش بر آب کردن زینت های شیطان چیزی جز حقیقت گرایی، عقل گرایی و واقع گرایی نیست! و آن نیز با کسب علوم عقلی حاصل می‌شود، درست است؟ (البته معنویت اگر نباشد توان لازم و کافی برای به مقصد رسیدن وجود نخواهد داشت) معنویت در این مسیر چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! خداوند هم در قرآن کریم عقل انسان را مخاطب قرار داده و می‌فرماید: «افلا تعقلون». ولی حقیقتاً بستر تعالیِ عقل، همان تدبّر در کلام الهی می‌باشد کاری که حضرت آیت الله علامه طباطبایی در تفسیر قیّم «المیزان» انجام دادند. موفق باشید

36600
متن پرسش

با عرض سلام و ارادت خدمت استاد بزرگوار و آرزوی سلامتی و تندرستی همیشگی از درگاه حق تعالی برای جنابعالی. استاد مدتی ست سوالی ذهن مرا مشغول به خود کرده که چطور می‌شود یکی مثل بنده که بیشتر عمر خود را در جامعه غرب گذرانده ام وقتی صحبت های جنابعالی را در مورد به بن بست رسیدن تمدن غرب و ضرورت ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان تنها راه ادامه تمدن بشری می شنوم کاملاً درک می‌کنم و می‌پذیرم ولی بعضاً جوان های دیندار و به ظاهر مذهبی که شاید بیشتر از بنده به احکام شریعت اسلام مقید هستند به عمق سخن شما پی نمی برند و یا شاید آنطور که باید چنین سخنانی را جدی نمی‌گیرند! آیا این به خاطر این نیست که جوان ما اگر چه دین اسلام را دوست دارد و احکام آن را هم اجرا می‌کند ولی هنوز درک درستی از روح حاکم بر جوامع غربی ندارد؟ و برعکس وقتی جنابعالی از روح حاکم بر تمدن غرب سخن می‌گویید امثال بنده این روح حاکم را در مناسبات انسانی و در محیط کار کشورهای غربی به صورت کاملاً ملموس تجربه کرده و لذا به تمدن غرب نه به عنوان یک راه بلکه به عنوان یک بن بست نگاه می‌کنیم؟ آیا مشکل جوان ما نداشتن ذهنیتی درست از تمدن غرب و روح اومانیستی حاکم بر آن و مشکلات ناشی از آن نیست؟ آیا مشکل جوان ما این نیست که نه درک درستی از جوامع غربی دارد و نه دوران شاهنشاهی ایران را تجربه کرده تا بداند ذیل فرهنگ لیبرالیسم غرب زیستن چه مشکلاتی می آفریند؟ به طور مثال جوان ما فقط ماشین بنز را در ایران می‌بیند و تحسین می‌کند ولی امثال بنده علاوه بر محصولات تکنولوژی، کارگران بی روح این شرکت ها را دیده و مناسبات مادی حاکم در محیط کار و فرهنگ حاکم در جامعه غرب را با پوست و گوشت خود تجربه کرده ایم و می‌دانیم خوشبختی و سعادت هر چه هست این نیست و راهی دیگر باید گشوده شود. لذا وقتی در ایران هستیم در کنار دیدن مشکلات، به آن راهی که با انقلاب اسلامی در مقابل تمدن غرب گشوده شده امیدوارانه نگاه می‌کنیم و ایجاد تمدن نوین اسلامی را به عنوان تنها آلترناتیو در مقابل تمدن غرب می‌دانیم. خواستم نظر و راهکار استاد را در این مورد جویا شوم. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نکته آخر سخن‌تان شروع کنم که به خوبی متوجه شده‌اید که ایجاد تمدن نوین اسلامی، تنها راه و آلترناتیوی است که می‌توانیم با نظر به آن، نسبت به آینده بشر امیدوار بود آن هم به عنوان آغاز تاریخی که آدمیان تلقیِ دیگری از «خود» خواهند داشت، نه آن نگاهی که تفکر اومانیسم به انسان دارد و انسان را ملاک هست‌ها و نیست‌ها و بایدها و نبایدها می‌داند، بلکه حضور انسانی که مانند حاج قاسم سلیمانی به انسانیت انسان‌ها که پرتو نور انسان کامل‌اند؛ نظر دارد و از این جهت آینده‌ای در پیش است و این است آنچه مورد غفلت بعضی از جوانان ما قرار گرفته، زیرا متوجه نبودیم تمدن غربی اگر وعده رفاه داد، اتفاقاً با بحران‌هایی که در درونش به‌وجود آمد همان رفاه را نیز از بشر گرفت.
بزرگان اهل اندیشه معتقدند اتفاقاً وقتی می‌توانیم از غرب عبور کنیم که غرب را به خوبی بشناسیم، آن‌طور که بنده در سخنان شما احساس کردم و تنها در آن صورت است که متوجه می‌شویم باید به انسان دیگری فکر کرد. اگر این ما هستیم و نحوه تلقی که باید از خود داشته باشیم، آیا این حاج قاسم سلیمانی نبود که در این تاریخ یعنی تاریخی که با انقلاب اسلامی آغاز شد؛ ما را متوجه تأمّل هرچه بیشتر در خود کرد تا معلوم شود چگونه باید بود؟ و از جهانی که سخت از مرگ هراسان است با حضوری که در خود پیدا می‌کنیم، نه‌تنها مرگ و زندگی برای‌مان یکسان می‌شود، بلکه به دنبال مرگی تاریخی هستیم که در این تاریخ از هزار زندگی، حیات‌بخش‌تر است به همان صورتی که حاج قاسم سلیمانی در مورد آن مرگ به دخترش فاطمه آن نوشته را نوشت. موفق باشید  
 

36588

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: برای فرزندی که ۱۰ سال است آلوده به انواع مواد، مخدر، مشروبات الکلی، دزدی، دروغ، بی نمازی است و تمام کارهای لازم چه درمانی چه دعایی انجام شده ولی تاثیر نداشته آیا می‌شود نفرینش کرد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  به هر حال بهتر است دعایش کنید. نمی‌داند، امیدوار باشید ان شاءالله اصلاح می‌شود. تا می‌توانید با او قطع رابطه نکنید. موفق باشید

36575

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم‌الله الرحمن الرحیم: استاد شناخت خدا با خدا چگونه است؟ چگونه می‌شود از وحدت به کثرت رسید؟ استاد عمر کوتاه است و مسیر طولانی و نفس ضعیف چه کنم؟ یا علی
 

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: صدیقین یعنی آنانی که خدا را به نور خود خدا می یابند حال یا از طریق قلب که با سلوک خاص خود پیش می آید، یا از طریق عقل که همان «برهان صدیقین» است که متن برهان و شرح صوتی آن روی سایت هست. موفق باشید

36467

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت جناب استاد عزیزم: فقط می‌توانم بگویم با پیاده کردن رهنمودهای جنابعالی در تمام شئونات زندگی می‌تواند جبران این همه زحمات شما باشد. از حضرت الله بهترین خیرات دنیوی و اخروی را برای حضرتعالی مسئلت دارم. خواستم در مورد متن ذیل نظر حضرتعالی را بدانم، و ازنویسنده متن تحلیلی داشته باشم. التماس دعا شعارهای انقلاب در دوراهی فقه و چپ گرایی! اوایل انقلاب شعار «جامعه بی طبقه توحیدی» بر زبان انقلابیون می چرخید آن زمان که هنوز مدار انقلابی گری برمدار اصلاح داخل بود و نه اصلاح عالم! بعدتر شعارهایی چون «مرگ بر امریکا و شوروی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» که بوی اصلاح روند ظالمانه حاکم بر عالم را داشت جایگزین شعارهای قبلی شدند که نشان از تغییر اولویت‌ها از اصلاح داخل به اصلاح عالَم می‌داد. بی گمان شعار «جامعه بی طبقه توحیدی» با فقه سازگاری‌ای ندارد وقتی عباداتی مخصوص ثروتمندان است چون خمس و زکات و حج و امیرمومنان پس از خانه نشینی و در اثر کار و تلاش از ثروتمندان عرب می‌شود اگر چه در زندگی زهد می ورزد. شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالَم» هم نه معقول است نه مشروع چون انسان‌عاقل و فرهنگ دینی در بسیاری موارد برای حفظ جان و مال انسانها، آنها را ناگزیر از تقیه و مدارا می‌داند و نه جنگ. به همین دلیل شعار مرگ بر امریکا که موجب بغض و کینه در دل مردم امریکا وبر افروختن آتش کینه در دل فرعون عصر حاضر است نیز نه با عقل سازگار است و نه شرع. مگر امام‌کاظم (ع) با فرعون عصر خود از در تقیه و مدارا در نیامد و هارون‌الرشید خون ریز را امیرمومنان خطاب نکرد؟! همچنین دیگر امامان شیعه؟ فقه شیعه بشدت بر حفظ جان انسانها و کیان تشیع پای می‌فشارد و رفتاری از سر دور اندیشی با جائران زمانه دارد. برخلاف فقهِ برخی فِرَق منحرف شیعه چون زیدیه، که برجنگ آشکار با ظالمان زمان و نفی تقیه پای می‌فشارند که البته امامان شیعه، پیروان خود را از این فرقه ها برحذر می‌داشتند. اینکه بر اساس کدام قواعد فقهی به یکباره با تایید تسخیر سفارت امریکا، جنگی اعلان نشده با امریکا را آغاز نمودیم، باید حامیان این سیاست توضیح دهند. بنظر می‌رسد با خطای محاسبه گمان می‌شد اگر شاه را به زیر کشیده، با ایجاد یک وحدت و انسجام در ملل مستضعف می‌توانیم آمریکا را هم تضعیف و شاید منفعل نماییم. اما در عمل این درافتادن با قدرت اول اقتصادی و سیاسی دنیا موجب باز ماندن از حل مشکلات داخلی و بعدتر تحمیل جنگی ۸ ساله و بعد تر تحریم‌ها گردید. آیا ضعف قوای داخلی ما متاثر از همین رفتار بین الملل ما نیست؟ اگر پس از پیروزی انقلاب به‌جای رفتن سراغ امریکا سراغ حل مشکلات داخلی و سر وسامان دادن به وضع مملکت رفته بودیم و در قبال ظلم های امریکا در اقطارعالم، به محکومیت‌های دیپلماتیک و هم‌افزایی با دول همراه در مجامع بسنده می‌کردیم یعنی همان سیاست ترکیه یا اندونزی، الان امریکا با یک قدرت اقتصادی منطقه ای مقتدر مواجه نبود؟ شرع در تعیین مصداق و اینکه در تعامل با آمریکا پس از انقلاب، جای تقیه بوده یا مبارزه علنی، تابع عقل است به عبارت دیگر چهارچوب‌ها و احکام از جانب خداست اما تعیین مصادیق احکام کاملا بشری و برخاسته از عقل است. آیا پس از ۴۰ سال عقل حکم نمی‌کند نباید به آن سرعت و فارغ نشده از انقلاب اول سراغ انقلاب دوم می‌رفتیم؟! امروز وظیفه چیست؟! این مسیر که به تحلیل رفتن روز به روز قوای ما می انجامد اخرالامر جز شورش و تباهی ونابودی  را رقم نخواهد زد. ممکن است گمان شود امام حسین علیه السلام بر مدار تقیه عمل ننمود حال انکه گزارش‌های تاریخی حاکی از تحمیل دفاع بر سیدالشهداء است آنجا که در مقابل سپاه حُر و بعد تر عمرسعد خواستار بازگشت شدند از مسیری که امده بودند اما پذیرفته نشد.» متن فوق حدود سال ۹۷ منتشر شده بود و نشان می‌دهد مسیر روشن بوده اما مانع طی مسیر صحیح بوده و هست. آن‌سال در تهران در مسجدی به تبلیغ مشغول بودیم و بابت همین متن‌ها بارها از نهادهای مربوطه خواستند و هشدار دادند و سپس به هشدارشان در سال ۱۴۰۰ عمل کردند و عذر جمع ما را از فعالیت‌ فرهنگی که داشتیم خواستند و ما در حالیکه نمی‌دانستیم چه منتظر ماست! امروز در کنف حمایت باری‌تعالی بهتر و بیشتر از سابق به انجام وظیفه انسانی مشغولیم. راست گفت‌ امیرالمومنین علی علیه السلام که نهی‌از منکر کردن نه عمری را کوتاه می‌کند و نه روزی را کم» عصر جمعه / ۵ آبان ۱۴۰۲

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً در جریان این مباحث هستید و معلوم است که عرض عریضی دارد. تنها می‌توان گفت به این باید فکر کرد که حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متوجه بودند شرایطی فراهم شده تا هژمونی و اقتدار ابرقدرت‌ها بشکند. و چه خوب تشخیص دادند وگرنه اگر کوتاه می‌آمدیم امروز اسرائیل بود که با تئوری از نیل تا فرات بر ما حاکمیت داشت. نشناختن تاریخی که در آن هستیم، مشکل نویسنده این مقاله است. حتی ایشان متوجه نیستند که چرا حضرت اباعبدالله «علیه‌السلام» می‌خواستند جبهه را تغییر دهند و نه آن‌که ترک مخاصمه با استکبار یزیدی را به میان آورند. و اتفاقاً جبهه اموی این را به خوبی می‌دانست. این مشکل، مشکلی است که ما در نگاه و امید به برجام هم داشتیم و متوجه نقش استکبار در این تاریخ نبودیم که اگر ما قدرتمند نباشیم، ما را به چیزی نمی‌گیرند. و بحمدلله رهبر معظم انقلاب راهی را در مقابل ما و جبهه مقاومت گشودند که اساساً تاریخِ دیگری طلوع می کند. موفق باشید           

36211
متن پرسش

سلام علیکم: بسم الله الرحمن الرحیم. امیرالمومنین علیه السلام «رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است چه زیبا فرمود مولای متقیان و امیر بیان که اساس و بنیاد و ریشه ی بینایی و بصیرت تامل و فکر است، و مگر جز این است که آنانی که امروز از درک و فهم حماسه ی طوفان الاقصی درکی ندارند به دلیل عدم تامل در درک زمان و تاریخی است که به میان آمده است؟! بصیرت، مسأله ی فهم زمانه ایست که انسان ها می خواهند با درک آن تاریخ خودشان را بسازند و اگر این فهم صورت نگیرد از انباشت علم های متراکم و مدرک و مقالات روی هم فقط ثروت اطلاعات حاصل می شود و نه درک و فهم تاریخی که زیست انسانی بشر را تغییر دهد! امروز غزه موضوع تفکر اندیشمندان شده است تا آنکه بتوانیم برای فردای تاریخ و انسانی که به شدت از پوچی و افسردگی خسته شده است و توهم و خیالات روزمره ی زندگی دنیا جای تامل و تفکر را از او ربوده است و جامعه ای که از تفکر روی بگرداند گریزی از پریشانی ندارد و ریشه ی احوال پریشان روزگار تاریخ بشر هم جز این نیست که بیش از آنی که پیرامون خود و زندگی و نسبت اش با تاریخ امروز فکر کند خود را مشغول پرنده ی خیالی کرده است که برای فرار از روزمرگی ها از این شاخه به آن شاخه می پرد بی آنکه بداند فردای زندگی اش چه ربطی با تفکر در وضعیت امروزینش دارد! ما در تاریخ انقلاب اسلامی با ایام گوناگونی روبرو شدیم که بابی و فتحی برای گشودگی تفکر در میان انسان ها شد از دفاع مقدس، از جریان های گوناگون از مشکلات و مصایب مختلف در ادوار و اطوار این انقلاب و از فتنه ها و از شکوه ایام اللهی که بر ما رو کردند از تشیعع شهدا و... امروز با حماسه ی غزه باز هم بابی از تفکر و تأمل بر ما گشوده شد تا بیش از پیش خود را در آینده ی قلمرو اسلام حاضر ببینیم و تفکر را بستر حضور در حقیقت بدانیم نه صرفا حرکت از مسأله ی مجهول برای کشف معلوم که البته آن هم از مصادیق تفکر است اما حضور در واقعیت و حقیقت تفکر در عالی ترین نحوه ی بودنی است که انسان می تواند در زمانه ی خود حاضر باشد. اساسا انسان هایی که خود را از اندیشیدن پیرامون آنچه با غزه پیش آمده است روبرو نمی‌کنند و با آن مواجه نمی شوند و طلبی که باید را از پیش آمد تاریخی امروز ندارند جز پریشانی و سردرگمی حاصلی نخواهد بود ولو اندیشمند ترین انسان ها باشند یا با فضیلت ترین و اخلاقی ترین آدم های عصر خود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به گفته هایدگر: «تاریخ، اعصار وجود است» و ما وجود را که همان حقیقت است در عین هویت قدسی در هر مقطعی از تاریخ وجهی از آن را ملاحظه می‌کنیم و او خود را در دل تاریخ با جلوات و اسماء حسنای خاصی می‌نمایاند تا انسان‌ها با نور توحیدی که در تاریخ‌شان ظهور کرده، نسبت خود را با خدا در آن تاریخ بیابند؛ آری! اگر تاریخ اعصار وجود است و ما در انقلاب اسلامی حضور خدا را تجربه کردیم ولی پس از مدتی با روزمرّه‌گی‌ها از روح انقلاب فاصله گرفتیم و عملاً از او که معنای ما بود، فاصله گرفتیم؛ در همان راستا انقلاب با حاضرشدن در تاریخی که با غزه به ظهور آمده، حضور بیشتری را به میان آورد و ما در واقع وجه متعالی انقلاب اسلامی را که از آن غفلت کرده بودیم، در منظر خود می‌یابیم. غفلت از حقیقتی که به سوی ما آمده تا ما را در معنایی بسی اصیل‌تر وارد کند. این است آنچه ما در غزه می‌یابیم و این اندازه احساس یگانگی با آن داریم. موفق باشید.

 

36108

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و خداقوت خدمت استاد عزیز: بنده طلبه هستم، هردفعه سوالی میشه ازم در مورد نحوه برخورد با کشف حجاب و واقعا در این زمانه آدم نمیدونه چه جوابی بده که آسیب زننده نباشه. اخیرا پزشکی سوال کرد «که خیلی از خانوم ها که وارد اتاق میشن بدون حجاب هستن و وقتی هم تذکر میدم میگن مگه اینجا مسجده و مسئول همان درمانگاه هم میگه شما نباید کاری به اینها داشته باشید اگه نه نمی‌تونید اینجا کار کنید (یعنی اخراج) تذکر بدم بیرونم میکنن ندم نگاه حرام میشه. وظیفه من چیه؟» چه جوابی باید داد به سوالات خصوصا به این شخص؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه هستید در شرایط خاصی قرار داریم به طوری که افراد تصورشان از حجاب و بی‌حجابی تغییر کرده است. گمان می‌کنند حجاب صرفاً یک امر دینی است و چنانچه حجاب نداشته باشند صرفاً وظیفه دینی خود را عمل نکرده است غافل از آنکه بر اساس قوانین کشور یک امر اجتماعی نیز هست و در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند حرام سیاسی می‌باشد یعنی پیرو آن یک حرکت سیاسی نهفته است در هر حال بحث تقابل و دعوا در میان نیست ولی اگر با زبان لیّن به آنها تذکر داده شود که حداقل به جهت آنکه وظیفه قانونی خود را عمل کنند باید حجاب را پاس بدارند و موجب نشود تا دشمنان ملت، شما را  از افراد خود بپندارد در حالی که شخصیت شماها چنین کاری را بنا ندارد در پیش گیرد. موفق باشید

36038
متن پرسش

سلام استاد: با توجه به تفسیر سوره مرسلات شما، چه کنیم که جز منکرین یوم الفصل نباشیم و چه کنیم خود شویم و خود باشیم و به زنده بودن برسیم؟ تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنانچه کتاب و مباحث صوتی را تا آخر ادامه دهید، «خود راه بگویدت که چون باید کرد». تا هنوز در این موارد به دنبال پرسیدن هستید، آن حضور پیش نمی‌آید. این‌جا است که جناب مولوی می‌فرمایند: «چون گهر در بحر گوید بحر کو / وآن خیال چون صدف دیوار او. گفتن آن کو حجابش می‌شود / ابر تاب آفتابش می‌شود». موفق باشید   

36036

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: پیرو صوت چه نیاز به نبی و اینکه ما باید پیامبر را در نفس خودمون جستجو کنیم من همیشه این مشکل رو داشتم که موقع نماز چرا همش دروغ میگیم مثلا شهادت میدیم که محمد رسول خداست در حالی هر چی فکر می‌کنیم این حقیقت رو ندیدیم و شهادت های دیگه (چه در نماز و اذان) و همیشه امیدوارم بودم این شهادت رو راست بگم ولی نمیتونم باهاش کنار بیام.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال، این ماییم و شخصیتی به نام حضرت محمد «صلوات الله‌علیه‌وآله» و سیره و سخنانی که با خود به ظهور آورده‌اند. باید از خود پرسید آیا او با این سیره و سخن می‌تواند پیامبر خدا نباشد؟ موفق باشید

35761

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: وقتتون بخیر. عذر میخوام. یک سوال داشتم از خدمتتون. خوانندگی برای خانم ها از نظر رهبر چه حکمی داره؟ یجا خوندم نباید موجب تحریک شهوت بشود اما از کجا باید بفهمیم موجب شهوت می‌شود یا خیر؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: خود انسان رویهمرفته تشخیص می‌دهد که فضا، فضای تحریک شهوات است و یا فضای تذکر به محتواهای آن موسیقی. و رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند در جایی هم که شک داریم، حمل بر حلّیّت بکنیم. موفق باشید

35560

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و ادب و احترام: اگر کسی بخواهد در مباحث توحیدی عملی و نظری کار بکند چه کتابهایی برایش مفید است؟ بنده توحید مفظل و جنود جهل و عقل حضرت امام رو فقط مطالعه کردم. تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» استاد یزدان‌پناه در این مورد کتاب خوبی است. موفق باشید

35526

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم حاج آقا طاهرزاده: عید غدیر رو خدمت شما بزرگوار تبریک عرض می‌کنم. آیا این درست است که موقع نام گزاری فرزند باید نامی که انتخاب می‌کنند با نام مادر هم خوانی داشته باشد واگر هم خوانی نداشته باشد در آینده روی شغل و زندگی آن تاثیر بد می‌گزارد. با تشکر از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف‌ها اعتبار ندارد. همان خوب است که ما نام فرزندان‌مان را با نظر به انسان‌های قدسی و الهی تعیین کنیم. موفق باشید

35479

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من یک صوت از استاد سید مهدی امامی جمعه را گوش دادم. ایشان فرمودند که علامه طباطبایی درباره اصل واقعیتی هست، همین واقعیت در اصل بالا را وجود حضرت حق فرض کرده اند. آیا این ادعا صحیح است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «وجودِ مطلق» در نگاه فلسفی همان کمال مطلق است که به زبانِ دین، خداوند می‌باشد. موفق باشید

35293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

هیچ وقت فرصت نشد مسئله به این مهمی رو بنویسم. گویا فعلا تنها راه بازخوانی زندگی خودم به نظرهای مختلفه تا همواره امیدوار باشم. برای اولین بار که وارد اجتماع شلوغ تری شدم مهد کودک بود که روحم تحمل اون فضارو نداشت و رهاش کردم و مجبورا اول دبستان و دوران مدرسه بود که صد ها بیماری روحی در روحم نمود کرد؛ مثلا اینکه هیچ وقت در دوران کودکی من خواب بد یا اینکه کنترل ادرارم رو از دست بدم نداشتم و بسیار شاد بودم که تقریبا تو جهان خودم زندگی می‌کردم اما اول دبستان در راه مدرسه تا منزل خودم رو خیس می‌کردم. بارها خواستم برم ورزش اما هیچ وقت نشد مستمرا پایدار باشم در حالی که ورزش اصلا بی معنی بود برام. اما در کودکی با آزادیهایی که داشتم خود زندگیم ورزش بود. دبستانم در دهه هشتاد بود یعنی دهه تهاجم اخلاق غرب و بیشترین طلاق ها در اون دوران بود و عملا خانواده ها اون سالها متلاشی شدند و شهوت در اجتماع به حد افتضاحی رسیده بود من خبر دارم بسیاری از تجاوز ها در اون دهه بوده و الان هم که گاها می‌نویسند از اون سالها بوده. به زحمت رسیدم به نوجوانی و سعی کردم کار کنم و دیدم بازار سرتاسر دروغه نهایتا خانه نشین شدم و همواره به زور تحصیل کردم اما با تمام معلمانم بحث میکردم و برام سئوال بود چرا باید این درس ها رو بخونم یا اصلا چرا اینجام یا آخه چرا باید وقتی این اندازه همه چیز سیاه و طاقت فرصاست به خودم دروغ بگم و مثل دیگران با خودم تعارف کنم که آدم نایس و مودبی هستم؟!. تنها جایی که می‌شد خودم رو از بالاتر ها به زمین بیارم عالم خیالی بود که می‌شناختم و تنها خیالی که بهم معرفی شده بود فیلم و سریال و هنر بود و بسیار میدیدم و هنوز هم می‌بینم. مدت های زیادی خانه نشین بودم یعنی اگه عمرم رو حساب کنند دو سومشو خونه نشین بودم و چاقم. سربازی که رفتم دیدم هیچ چیز درست نیست و راه فرار هم نیست هرچند مدتی با فشارهای روحی زیاد از خدمت فراری شدم و گویا خدا با بازی موقتی که راه انداختند روحم رو تازه تر کردند و بر گشتم و پس همت کردم و جنگیدم تا جایی که اواخر می‌دیدم در پادگان های مختلف سربازا معقول تر و آزاد تر شدند هرچند پیش از فرار از خدمت هفته ای ۳ یا ۴ روز بازداشتگاه انفرادی پادگان بودم و روی موزاییک بدون پتو و بالش می‌خوابیدم فقط پیرهنم رو زیر سر میذاشتم و هنوز نمیدونم چطور اون حالت برام طاقت فرسا نبود و یک خوشی در عین سختی داشت حتی در بازداشتگاه نماز که می‌خواندم در تنهایی دعای (خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...) میخوندم و سربازش مسخرم می‌کرد اما از بازداشتگاه بیشتر از در اجتماع سربازایی که داشتم حرف از آزادی و استقلالشون می‌زدم خوشم میومد ولی همونا با ترس و لرزشون و دلدادگیشون به بعضی فرماندگان ظالم، کسانی که حق انسانی آدما رو زیر پا میذاشتن برای امیالشون همدست می‌شدند. هرچند کل سربازی لازمه برای هر آدمی و سختیهاش اگر در راستای تربیت نفس باشه خیلی هم موافقم و واقعا در جمهوری اسلامی عبادت بزرگیه. در نوجوانی پیش از انکه حرف از بشر آخرالزمان باشه من با خودم فکر می‌کردم و میگفتم هیچ راهی جز «خدا بودن نیست.» البته به زبان کودکانه خود می‌گفتم و الا هیچ کس خدا نمیشه منظورم فنای در توحید حضرت حق تبارک و تعالی است. روح من همواره آسیب دیده و همواره پی آسمان بوده اما راه های آسمان نه تنها گم شده بود بلکه من رو درک نمی‌کرد. روح من سالیان درازی آسیب دیده با این وجود زمانی که راهی به آسمان یافتم برگشتم و این برگشت برای من آنقدر سنگین بوده که ماه ها گریه کردم و موهایم را سپید کرد. همه این ها را گفتم تا برسم به این چند سال اخیر. نه تنها در خانه محبوس تر شدم بلکه آنچه از گذشته و لطمات بسیار رنج می‌دیدم با هر منزلی تشدید شد و شکسته تر شدم تا حدی که قلبم رو از روحم کندم و روح بی قلبی دارم که هر ارازل و اوباشی میتونه بسرقت ببردش چون قلب و تعین نداره مثلا آدمی مملو از خشم به سمتم میاد و به روحم تجاوز میکنه تا اونجا که اختیار از کف میده و خشم اون رو به خودش بر میگردونه و من میشم آدم بی ادب و بد و هرچقدر زحمت کشیدم تا لحظه ای از آسمان نوری بگیرم تا روحم بتواند بایستد صد دزد من رو می‌ربودند. همینقدر میدونم بسیاری از نوجوانها و جوانها مخصوصا خانم ها همین امروز با سنین بالا در خانه محبوسند و این دردها درد من تنها نیست. بخدا قسم آه اینها دامن گیر کسانیه که از بیرون قضاوتشون می‌کنند و ارواح نا امید و شکستشون رو به زیر غرور و تکبرشون لِه می کنند و هزار دستور روانشناسی و احساسات فانتزی نثارشون می‌کنند. ای نسل گذشته من خود یک حاج قاسمم مثل بسیاری دیگر اما هیچ وقت کسی نمی‌تواند از زندگی ما کتاب بنویسد یا تعریفمان کند که مثلا دلیر بود یا غیور بود یا... ما به شما عقب مانده ها یا متجدد ها امیدی نداریم اگر مَردید حد اقل کاری به ما نداشته باشید و ما را با چهار چوب های روحی خودتون اندازه نگیرید. اگر خدا می‌خواست ما به شما حق ندهیم و نگوییم آنها هم گذشته ای داشتند که گاها از اختیارشون خارج بوده و درد هایی کشیدند، حتما به حال خودتون رهاتون می‌کردیم و می‌ماندید به آینده همین جوانها حسادت می‌کردید اما خدا خواسته ما در روح انسانیت و در جهان یگانه و وسیعی حاضر بشیم که بزودی بظهور میاد. بخدا قسم ما هنوز شناخته نشدیم زمانی شناخته میشیم که بظهور بیایم پس تا اون زمان دندان روی جگر بگذارید و به ما میدان دهید تا راه بریم. به هیچ وجه دوست ندارم مغرور یا ترحم جو باشیم فقط زمان لازم داریم که فکر کنم خدای ما به ما زمان داده مردم غلط می کنند زمان ندهند. در سخت ترین زندگی امیدوار ترینم ولی زمانی معلوم میشه که جان گرفته باشم و این جان رو نثار راه خدا کنم زیرا تا اینجا جانی ازم نمونده یعنی حتی بارها بیهوش شدم یا شاید روحم داشته می‌رفته ولی خدا نخواسته. اینها را آنقدر بازخوانی می‌کنم تا زمانی که خودم کانون امید باشم. براستی که نه دوست دارم مذهبی به معنای مرسومش باشم و نه عارف به هر معنایی و نه شبیه هیچ یک از این بازیها من فقط مشکلاتم را با انقلاب اسلامی حل می‌کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این رابطه خوب است به این نکته فکر شود که در کدام میدان می‌توانیم خود را بسط بدهیم و خود را اصیل‌ترین احساس نماییم. مهم نیست که آن میدان، میدانِ بزرگی باشد یا میدانِ محدودی؛ مهم، حضوری است که موجب بسط انسانیت انسان شود حتی در حدّ خیررساندن به مردمان در یک خیریه. موفق باشید

35188
متن پرسش

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما استاد سخن و مرد عارف ضمیر و خوش اخلاق: از وقتی که شما فرمودین رهبری نایب امام زمان هستند و از طرفی فرمایشات اینچنینی هم دارند به والله قسم از امام زمان هم نومید شدم و شک کردم با ۵۵ سال سن ایشان کجا و آیت اله سیستانی کجا؟ رهبر در دیدار با نمایندگان ششم: معیشت نباشد دین، اخلاق، عصمت و عفت نیست رهبر در ملاقات با نمایندگان مجلس یازدهم، سوم خرداد ۱۴۰۲: شاخص‌هایی از نماینده انقلابی را بیان کرد و گفت: «بعد از ۳ سال، در مجموع این مجلس را همچنان انقلابی، جوان و پرتحرک می‌دانم؛ البته این نگاه، کلی و بدون در نظر گرفتن استثنائاتی است که ممکن است در مجلس وجود داشته باشد...عمده قوانین برای مبارزه با فساد، رفع تبعیض، رفع انحصار و بهبود فضای کسب و کار و با «قاطعیت و صراحت» تصویب شده است./ قانون جهش تولید دانش‌بنیان هم از جمله مصوبات راهبردی مجلس است.»‌ در توصیه پایانی با تأکید بر به سرانجام رساندن کارهای بزرگ مجلس در سال آخر همچون برنامه هفتم، پیگیری شعار سال، نهایی کردن لوایح نیمه‌کاره و جبران خلأها و قصورها، خطاب به نمایندگان گفت: «سرافراز وارد مجلس شدید، ان‌شاءالله سرافراز از مجلس خارج شوید.» اما سخنان ایشان در دیدار با نمایندگان مجلس ششم در سال ۷۹: «كدام نقض كرامت انسانى بالاتر از این كه انسانى، رئیس عائله ‌اى، پدر خانواده‏‌اى، در جامعه‌‌اى كه در آن همه ‏چیز هم هست، نتواند اوّلیات زندگى فرزندان خودش را تأمین كند؟! كدام تحقیر از این بالاتر است؟! كدام نقض شخصیّت و شرف و كرامت انسانى از این بالاتر است؟! صبح تا شب كار كند، آخرش به من یا به شما یا به آن مسؤول دیگر نامه بنویسد كه من دو ماه است به خانه‏‌ام گوشت نبرده ‌ام! یك وقت در جامعه گوشت و میوه نیست، من و شما هم نمی‌خوریم؛ یك وقت در جامعه امكانات رفاهى نیست، من و شما هم استفاده نمی‌‏كنیم؛ یك وقت ایام عید كه می‌شود، فرزندان من و شما هم لباس نو بر تن نمی‌‏كنند. در این حالت كسى احساس سرشكستگى نمی‌كند - البلیة اذا عمت طابت - اما وقتى همه چیز هست، وقتى كسانى در جامعه با استفاده از فرصتهاى نامشروع توانسته‌اند براى خودشان آلاف و الوف و زندگی‌هاى تجمّلى فراهم كنند، وقتى طبقاتى در جامعه هستند كه برایشان پول خرج كردن هیچ اهمیتى ندارد، جمع كثیرى از مردم كه در بین آنها رزمندگان و عناصر نظامى و كارمندان دولت و معلمان و روستاییان و مردم مناطق محروم و دور و مناطق جنوب هستند، نتوانند نان و پنیر بچه ‏هایشان را فراهم كنند، كدام شكستن شخصیّت و شرف انسانى از این بالاتر است؟! شما می‌خواهید جواب چه كسى را بدهید؟ شما می ‏خواهید دل چه كسى را خوش كنید؟ شما می‌خواهید چه كسى از شما راضى باشد؟ بله، مسأله معیشت قطعاً در اولویّت اوّل است. معیشت كه نبود، دین هم نیست؛ اخلاق هم نیست؛ حفظ عصمت و عفت هم نیست؛ امید هم نیست. كسى را كه به موقعیتى دست پیدا كرده، به خاطر این كه براى رفع نابسامانى و فقر، تلاش و مجاهدت كند و شب و روزِ خودش را صرف نماید، ملامت نخواهند كرد. اولویّتها را پیدا كنید. مسائل اساسى جامعه اینهاست.» چه تفاوتی در وضعیت اقتصادی مردم ایجاد شده است که در سال ۷۹ معیشت در الویت قرار دارد اما در سال ۱۴۰۲ چنین اولویتی با آن لحن، برای مجلس نشینان تذکر داده نمی‌شود؟ تورم ۷۰٪ کمتر شده، رکود نیست؟ کیلو کیلو و شقه شقه گوشت می‌خریم؟ کرامت انسانی الحمدلله رعایت و تامین شده؟ معیشت تامین شده و آنانی که نان و پنیر نمی‌توانستند در سال ۷۹ بخورند امروزه کباب برگ و جوجه با سس فرانسوی می‌خورند؟! نمی‌‌دانم! فقط می‌دانم مجلس ۷۹ مجلس اصلاح‌طلبان بود و مجلس امروز اصولگرایان انقلابی و نوعا پایداری‌های شاگردان معنوی و مادی مرحوم آقای مصباح یزدی! تفاوت دیگری اگر هست بفرمایید!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤوال شماره 35184 عرض شد بحث در رابطه با راهی است که بتوان از این مشکلات که می‌فرمایید عبور کنیم. و این‌که از نظر بنده آن راه در این زمانه جز حضور تاریخی انقلاب اسلامی در این کشور نیست، آن هم با خصوصیاتی که ذات انقلاب در خود دارد و با تعریفی که به مرور از زندگیِ انسان به میان می‌آورد که چگونه گرفتار مشکلات و موضوعاتی از جمله احساس پوچی و نیست‌انگاری که غرب گرفتار آن شد؛ نشویم. آیا در این مورد نیز فکر کرده‌اید وجهی از وجوه مشکلات ما مربوط به نوع فهمی است که بر اساس نگاه غربی به انسان و به زندگی می‌کنیم؟ موفق باشید  

35187

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد عزیز و بزرگوار: یک روزی دست اندرکاران سایت شما از آقای رییسی حمایت کردن و ما هم فریب دادن. بنده شخصا معترضم به خاطر رویکرد غلط ایشان و اعتراض دومم به شماست که شخص عارفی هستین و با سواد و محبوب، اما توجیه گر رفتار غلط حاکمان مغرور و ستمگر شده اید و بعضا فرمایشاتی دارید که انسان را از همه چیز ناامید می‌کند. اینکه می‌فرمایید نایب امام زمان یا این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی عج وصل می شود اینا صحت ندارد و هیچکس دیگر قبول نمی‌کند ۴۳ سال است که وعده بهتر شدن و صبر به مردم می‌دهند ولی دریغ از یک ذره امید به مردم. این چه خدایی هست که روی کره زمین فقط ایران و مردم ایران و نه مسوولین آن را اتنخاب کرده برای امتحان و در فرمایشاتون از امتحان الهی اسم می‌برید اگر امتحان فقر و بدبختی هست چرا برای مسوولین نیست. شما به عنوان انسان صبور و متقی آیا می‌دانید در بغل گوشتان در همین حسین آباد و سه راه سیمین چقدر زنان تن فروشی می‌کنند و روزبروز تعدادشان زیادتر می شود؟ الان ما با بدترین نوع فقر مواجهیم. این فقر یک ویژگی مهم دیگری هم دارد و آن وضعیت تشدیدکنندگی آن است. به عبارت دیگر خانوارها برای زنده ماندن دست به اقداماتی می‌زنند که آنان را فقیرتر می‌کند. تحصیل، آموزش، بهداشت و سایر امور رفع‌کننده فقر را از سبد مصرفی خانوار حذف می‌کنند، در نتیجه در آینده فقر را تشدید می‌کنند. در سطح جامعه نیز نیروهای نخبه و تحصیلکرده و کارآمد اقدام به مهاجرت می‌کنند و بزرگ‌ترین سرمایه کشور که سرمایه انسانی است، خارج می‌شود و این نیز فقر را در سطح کلان تشدید می‌کند و جامعه را وارد چرخه فقر می‌کند. خداوند لعنت کند در این لحظه و خوار کند حاکمان بی لیاقت و ظالم و مغرور به جای اینکه الگوی جهان اسلام باشند یک کشور کمونیست و کافر باید آن ها را با عربستان آشتی دهد یا سلطان هیثم مشکلات آن ها را با دنیای خارج حل کند. استاد عزیز لطفا یک چرخی با لباس مبدل در جامعه بزنین و ببینید زیر پوست جامعه چه خبر هست. هرچند حضرتعالی اشراف کامل دارید با معذرت خواهی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همین فرمایشات جنابعالی، سعی شد عرایضی در جواب سؤال شماره 35184 به آن کاربر محترم داده شود. امید است بتواند کمکی باشد نسبت به تحلیل درست شرایطی که در آن هستیم. موفق باشید

نمایش چاپی