سلام و خدا قوت: زینب کبری علیهاالسلام این نام برای من تداعیگر «حُریّت» است، «آزادگی». زینب کبری آزاد بود، رها. رها از همۀ تعلقاتی که او را از ادای تکلیف جدا کند، از «امام» فاصله دهد. او آنقدر آزاد بود که فقط در بند مولا بود. او آنجا بود که مولا میخواست. آنکار را میکرد که مولا میخواست، آنچه را میگفت که مولا امر میکرد. آنچه را میخواست که مولا میخواست. او فقط در بند مولا بود و از هرآنچه او میخواست رها بود. رهایی و آزادی بزرگترین داشتۀ زینب کبری علیهاالسلام بود. اگر حریت و آزادگی او نبود، توان آن حماسهآفرینی بینظیر کربلا را نداشت. توان پنجه در پنجۀ استکبار انداختن را نداشت. مدافعان حرم زینبی را نیز در همین مدار میبینم. مدافعان حرم اگر آزاد نبودند، توان دفاع از حرم را نداشتند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آزادگی، گمشده بشریت است و هرکسی را توان فهم جایگاه آزادگی نیست وقتی متوجه ظرفیت خود و تاریخی که برایش خداوند اراده کرده است، نشود. در همین رابطه امروز ما ندای آزادگی را از زن و مرد و نوجوان غزه میشنویم زیرا آنها به خوبی میدانند چه نوع حضوری در دل این آزادگی نهفته است. در رابطه با درک تاریخیِ حضرت زینب «سلاماللهعلیها» و حضور آنچنانی، عرایضی در جزوه «انقلاب اسلامی و زبان نرمِ مادری» https://eitaa.com/matalebevijeh/15217 در رابطه با درک تاریخی حضرت زینب «سلاماللهعلیها» نسبت به نهضت کربلا شده است. خوب است نظری به آن متن انداخته شود. آری! آزادگی و حضور در فردای تاریخ، امری است که زنان پروریده شده در متن اسلام، همواره با خود داشتهاند. موفق باشید
سلام علیکم ستاد ارجمند: به یاد دارم حضرت آقا در دیدار خود با راویان دفاع مقدس تاکید جالبی مبنی بر عدم غلو کردن در روایات جنگ داشتند، از آن جهت که خودِ قضایای واقع شده به اندازه ایی بزرگ و جالب و حضور آورند که نیازمند غلو نیست! حال برخورد غلوآمیز با مساله «طوفان الأقصي» و قدری نا ملایمتی ها در حق سید مقاومت نیز، بنظر از آفات پیش رو است، که با تعمیم تاکید آقا البته قابل حل است! ما باید عنایت داشته باشیم که سید مقاومت و دیگر بزرگان برای خود ننگ میدانند اگر امروز توان غلبه نظامی به اشرار عالم اعم از آمریکا و صهیونیسم را داشته باشند، و آنرا به فردا بسپارند لیکن مساله توان مقاومت مساله حمله نظامی نیست که از ایشان انتظار داشت_مساله چندین ساله جنگ نرم است که آنهم در حد اعلا آن مشهود است و با تورق صفحات مجازی میشود بروز «انقلاب اسلامی» آشکارا و «ایرانِ» در پشت آن را بطور پنهان مشاهده کرد! ایشان خود بخوبی تاکید کردند که شاید منتظر فرمان حمله مستقیم من هستید اما من چندین سال است در حمله ام، بدون از دست دادن لحظه ایی. من بشخصه گمان دارم در این برهه بیشتر از آن که دنبال تهیه تفنگ و موشک و تانک میباید بود دنبال گوش و چشمی باید بود که نبسته به زبان سیدان باشد _ مصداق بشنو از نی چون حکایت از این قضایا میکنند است. سمعا و طاعتا از بزرگان علی الخصوص آقا، بدون هیچ غلوی سلاحی است که هیچ ارتش جهان آن را نه دارد و نه میتواند به سادگی ها داشته باشد. ممنون از شما
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جلسه «ما و قامت بلند سید مقاومت» https://eitaa.com/matalebevijeh/15126 در جمع رفقا مطرح شد و نیز در جلسهای که با عنوان «جایگاه تاریخی سخنان سید مقاومت با نظر به غزه» https://eitaa.com/matalebevijeh/15130 عرض شد حقیقتاً جناب سید حسن نصرالله در آن سخنرانیشان مسئله تقابل ما با صهیونیسم و استکبار را بسیار عمیق تر دیدند و بنده تعبیر نگاه پسفردایی برای سخنان ایشان قائل هستم. تلاش همه ما آن باید باشد که سعی کنیم جایگاه سخنان سید مقاومت را در تاریخی که پس از رخداد طوفان الاقصی مطرح کردهاند، بفهمیم که اشارهای است به آیندهای که به تعبیر مقام معظم رهبری آن آینده، آینده فلسطین است. موفق باشید
سلام علیکم استاد بزرگوارم: با جمعی از دوستان چند سالیست سیر مطالعاتی شما رو دنبال میکنیم. بعد از کتاب معاد به کتاب «فرزندم اینچنین...» رو به اتمام میرسونیم. در کنار آن مباحث کربلا رو دنبال میکنیم و با توجه به تاکید شما که نیاز هر روزه ما به کربلا هست و باید با کربلا زندگی کرد، بر این حساب کتابهای «كربلا؛ مبارزه با پوچيها» «راز شادی امام حسین...» «جایگاه تاریخی حادثهها و...» جزوهی «كربلا از چشم عقل و عاطفه» جزوهی «كربلا، سریان عشق الهي» جزوهی «كربلا در سطوح مختلف تحليل» رو به لطف خدا به اتمام رساندیم و در حال حاضر کتاب فتح خون با شرح صوت های شما رو به پایان میرسونیم که بسیار پربرکت بود. حال استاد بعد از فتح خون چه پیشنهادی برای ادامه مباحث کربلا دارید؟ در ضمن استاد چه طور از شهید آوینی جدا نشم؟ آشنایی بنده با شهید آوینی به برکت شما بود. ان شاءالله همنشین اهل بیت باشید. بنده و دوستانم رو دعا بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحثهایی که در سال اخیر در رابطه با کربلا شده، بخصوص مباحث سال جاری تحت عنوان «کربلا و رازی که شهدا متوجه آن بودند» ان شاءالله میتواند کمک کند. ۲. باید سعی کنید همه نکاتی که شهید آوینی عزیز بر آن نکات دست گذاشته و ورود کرده را بشناسید و در این رابطه انس با آثار دکتر داوری کارساز است. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد بنده راجع به مسائل اعتقادی زیاد مطالعه میکنم و از لحاظ عقلی قبول میکنم مسائل اعتقادی رو ولی همش شک میکنم که این مسائل حقیقت داشته باشه. چه کار کنم که به یقین و به باور قلبی برسم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باید باورها، درونی باشد و اینجا است که نقش معرفت نفس حساس میشود. پیشنهاد میگردد پس از دنبال کردن کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح آن به کتاب «رسالۀ الولایه» از علامه طباطبایی و شرح آن پرداخته شود. شرح «رسالۀ الولایه» روی سایت هست. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: نسبت ملک واهب الصور با ملکی که حضرت رسول در برزخ به شکل خروسی دیدند که همه خروسها در دنیا به واسطه خواندن آن شروع به خواندن میکنند چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملکِ «واهب» صورت اعمال آنچه را که امکان صورتگیری دارد؛ به اذن خدا به او میبخشد و آن خروس، نمادِ برزخیِ اعمال انسانهایی است که جهت نماز صبح آماده میشوند. موفق باشید
با سلام: آیا اسماءالهی همیشه همراه صورت مثالی و یا مادی است؟ بعبارتی دیگر آیا همیشه اسماء الهی را باید در مظاهر مادی و مثالی جستجو کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است و به گفته جناب ابن عربی هر اسمی به دنبال سلطنت خود میباشد که همان مظهرش به حساب میآید در جلسه اخیر در راستای بنیان حکمت حضور انقلاب اسلامی در «جهانی بین دو جهان» عرایضی در این رابطه شد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14331. موفق باشید
سلام استاد: ببخشید مزاحم وقتتون میشم. گاه مطالبی که به ذهنم میرسه تنها نمیتونم حلاجی کنم برای همین برای شما میفرستم چون فکرمیکنم نکنه راه گشاست و من دارم کم کاری میکنم ببخشید اگراذیت میشید ولی استاد مدتی هست یه ساختار مدام ذهنم رودرگیر کرده شما رو سادات موسوی یه مدت ساختارداشتید یه چیزیه ذهنم اومد فرزندان حاج آقا مصطفی شنیدم سوئیس هستن اگر تصورکنیم امام آن زمان دو تا فرزند شهید حاج مصطفی را هم باید مدیریت میکردند آیا نوع دیگری نباید نگاه کرد قضیه چیه؟ و اصلا اون بچه ها الان رابطشون با نظام و رهبری چطوره؟ ادمای خوبی هستن؟درمدیریت های ممکلت موثرن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در مباحث «انقلاب اسلامی و فهم امام خمینی از انسان و جهان مدرن» https://eitaa.com/matalebevijeh/10680 عرض شد حضرت امام، یک شخصیت جهانی میباشند و زندگی مدرن را بهکلی نفی نکردهاند. حال آیا فرزندان و بازماندگان ایشان هم در همین رابطه در جهان حاضرند؟ و یا ممکن است از جهتی افراط داشته باشند؟ مسئله بسیار حساس است. در اینکه مثلاً آقای سید حسن خمینی بروند در آفریقای جنوبی و زبان انگلیسیِ خود را در آنجا تقویت کنند؛ اشکالی نیست، ولی اینکه در این مسیر خدای ناکرده اصالتهای شخصیت امام به حاشیه رود؛ خطرناک است که قضاوت در این مورد بسیار حساس است. موفق باشید
سلام: با خودم فکر میکردم حالا که هوش مصنوعی اومده و تمام علوم و فنون بنیانگذاران سایِنس هم به روان شدن خودش رسیده و دیگه اون برده هایی که در دانشگاه ها و مدارس داشتند پرورش میدادند عملا نیازی بهشون ندارند چون مستحضرید عده ای گفتند ما به مسائل این نگاه خاص رو داریم اما عمرمون کوتاهه پس بیایم شاگرد بگیریم که مثلا علم تجربی پزشکی که نگاه خاصی به انسان و حیوانه رو چون خلق کردیم حالا ادامه پیدا کنه تا ما تو این دنیا پایدار باشیم، بعد دیدن گویا خیلی این فرایند کُند میگذره و تعداد افراد بیشتری ورود کنند اینجوری سرعت و هم ابعاد مختلف بهتر رشد می کنه تا روزی برسه به هوش مصنوعی و هوش مصنوعی کندی های ذهن آدمها رو نداره در صورتی که علمی که انسانی نیست زنده نیست، پس هوش مصنوعی زنده نیست و حالا به نهایت مردگی خودش ظهور کرده. دانشگاه ها و مدارس بنا کردند و گفتند کتابی که من میگم بخون تا بهت منت بذارم مدرکی بدم و مردم هم باید جلوی پات سجده کنند تا نظام پادشاهی علمی ما برسه به اون نهایت. خب دیدیم با تمسخر و خُرد کردن علوم واقعی و زنده مثل مکاتب و طب های اصیل انسانی شروع به جابازکردن خودشون کردن و اون بخشهایی که نتونستن از بین ببرند رو با نگاه مُرده خودشون بازخوانی کردند و کشتند و گفتند اگر میخواین کاری بکنید باید از ما تاییدیه بگیرید! خلاصه برده هایی که به عنوان دانشجو و محصل گرفته بودند در این نظام مدرنیته جهانی رو به افول هست و مثل تفاله ای دورش میندازند چرا که تمدن شیطانی چند هزارساله حتما به ضرر انسانهاست هرچند ظاهر دانشگاه های مدرن به شکل های دیگه تغییر کنه مثلا ادامه حس زندگی و در متاورس برای کاربرها فراهم کنه چون نهایتا بشر رو یک کابر یا همون برده میبینند که باز هم ذاتش زنده نیست. حالا که آمریکا از حالت ایالات متحده تغییر می کنه و شیطان موفق شده آدمایی پرورش بده که هر کدام صد تا ترامپ باشند فقط سن و سال ترامپ رو هنوز ندارند بهتره که به فکر خودمون باشیم چون ذات اینا حمله و بی رحمی و تمسخر و بی شرفیه و دشمن کاملا پیداییه و داره میگه دشمنه، به فکر خودمون باشیم و زندگی که انقلاب اسلامی به ما هدیه داد تا در هر قدم از زندگی انقلابی بتونیم خودمون رو پیدا کنیم دست به تغییر زندگی جدی بزنیم چون در جهان بزرگ ها، کوچک ها زیر پا لِه میشوند و گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی بردی وگر خفتی مُردی. زندگی برای یه آدم انقلابی آخرالزمانی خیلی خوش و زیباست حالتی که هر صبح از خواب پا میشیم با انتخاب های جاودانه و زنده روبروییم که هر شب به خوشنودی و رضایت میرسه گویا جای خودمون رو به درستی پیدا کردیم. خیلی حرف ها دارم در رابطه با طبیعت ولی مدتی خموشی باید چون مهلتی بایست تا خون شیر شود- تا نزاید بخت تو فرزند نو- خون نگردد شیر شیرین خوش شنو. گفتم ای دل آینهٔ کلی بجو / رو به دریا کار بر ناید بجو / زین طلب بنده به کوی تو رسید / درد مریم را به خرمابن کشید / دیدهٔ تو چون دلم را دیده شد / شد دل نادیده غرق دیده شد / آینهٔ کلی ترا دیدم ابد / دیدم اندر چشم تو من نقش خود / گفتم آخر خویش را من یافتم / در دو چشمش راه روشن یافتم / گفت وهمم کان خیال تست هان / ذات خود را از خیال خود بدان / نقش من از چشم تو آواز داد / که منم تو تو منی در اتحاد / کاندرین چشم منیر بی زوال / از حقایق راه کی یابد خیال / در دو چشم غیر من تو نقش خود / گر ببینی آن خیالی دان و رد/ زانک سرمهٔ نیستی در میکشد/ باده از تصویر شیطان میچشد/ چشمشان خانهٔ خیالست و عدم/ نیستها را هست بیند لاجرم / چشم من چون سرمه دید از ذوالجلال / خانهٔ هستیست نه خانهٔ خیال / تا یکی مو باشد از تو پیش چشم / در خیالت گوهری باشد چو یشم / یشم را آنگه شناسی از گهر / کز خیال خود کنی کلی عبر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی مختصر در رابطه با هوش مصنوعی در سؤال و جواب شماره 35370 شد. آری! حرم در پیش است و حرامی در پس، و آینده جهان، آیندهای است که انقلاب اسلامی و شهدا متذکر آن بودند به همان معنایی که خودتان در شعر جناب مولوی متذکر آن شدید که: تا نزاید بخت تو فرزند نو / خون نگردد شیر شیرین خوش شنو. موفق باشید
سلام استاد عزیز: نظر حضرتعالی در ارتباط با اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ در جایی از آقای سروش شنیدم که می گفت این اعلامیه شریعت بشر جدید است. و حتی باید دین اسلام را با این اعلامیه منطبق کرد! با توجه به اینکه این اعلامیه صلح، بعد از دو جنگ بزرگ جهانی و کشتار میلیون ها انسان مطرح شده، آیا برای پوشانیدن چهره درنده و سیاه تمدن غرب است؟ به نظر شما آیا خطوط سیاه و مفاد این اعلامیه، توانایی مهار روح سرکش و متوحش بشرِ درنده ی مدرن را دارد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با مفاد آن اعلامیه آشنا نیستم ولی با نظر به روح تاریخی که در آن تاریخ و با نظر به فرهنگی که حاکم بوده یعنی فرهنگِ مبتنی بر اومانیسم و لیبرالیسم، نمیتواند نظر به وجوه قدسی انسان داشته باشد و مسلّم است اگر از وجوه قدسی انسان غفلت شود و آن ابعاد، بسط نیابد عملاً انسان، گرگِ انسان خواهد بود و آن اعلامیه بهانهای بیش نخواهد بود. موفق باشید
موضوع: اجتماع _ممــــیزی سیستم و سیستمِ ممــــیزی _در انقلاب اسلامی
«آنچه میتواند مثل درّهی خطرناکی در مقابل حرکت ما بُروز بکند، این است که ما این دشمنی را فراموش کنیم، این جبههبندی را فراموش کنیم. هر وقت فراموش کردیم، ضربه خوردیم.» آیت الله خامنه ای ۱۴۰۲/۰۳/۱۴ گزافه نیست اگر ظهور انقلاب اسلامی ایران را حاصل تلاشی به قدمت تاریخ تمام انبیاء برآورد کرد تلاشی که محوریت آن موضع گیری جنگ و ایجاد خط ممیزی با مالکیت گرائی های فردی و جمعی بود اکنونِ تاریخ انسان برای انسانِ تاریخی پوشیده نیست که آنچه فطرت خواهان گشودن است، بند مالکیت است، انسانِ در بند نفس اماره بشدت در جریان فرآیندِ جذب به سوی مالکیت است، چرا که ترس ناشی از وابستگی ذهنی او به امور بیرونی اینچنین حکم میکند، او هویت خود را در چیزها میابد و لذا هویت اصلی اش همیشه در هاله ابهام و حجاب باقی است اساس ایجاد کاپیتالیسم «سرمایه گرایی فردی» و در مقابلش کمونيسم « سرمایه گرائی جمعی» برچنین ترس، افراشته شد، و نهایتا عمومیت این توهم (پنداریدن هویت خود در چیزها) منجر به گشودن شدن جوامع غربی کنونی شد، حال انقلاب اسلامی با شعار قرآنی « قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ» ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﺎﻟﻚ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ _که تمام حقیقت گویان تاریخ در صدد بیانش بودند به میدان جهانی پای گذاشت، رشد و نمو این جامعه با همه جنگ تحمیلی ها سختی ها و تحریم ها و نفوذ سست عنصران اختلاس گر گرگ صفت در لباس میش!!! مبین این است که ای انسان تو محصول محیط نیستی _ای انسان آزاد، آزادی، آزادی از بند ماده است، ممیزی سیستم یعنی «ممر و محل نفوذ ترس ها، دلمردگی ها، افسردگی ها، بی امنیتی ها، غصه ها، حزن ها.... همگی از توهم مالکیت و سرمایه است ایجاد مرز و حدود شناسی بین خود حقیقی که منسلخ از ماده و مادیات است با خود توهمی و دروغین که در بند است، از طرفی انسان به یک سیستم ممیزگر دارد، تا حدود این حقیقت را از توهم و خیال های پوچ جدا کند که اکنون «انقلاب اسلامي» این مهم را به گردن گرفته است لذا گوشزد رهبر معظم انقلاب از چنین اهمیتی برخوردار است. جناب استاد طاهرزاده بنظر جنابعالی ما جوانان اکنون چگونه قدر شناس و شکر گذار چنین نعمات باشیم که حق مطلب ادا شود تا خداوند از ما دریغ مدارد. بنده حقیقتا حس میکنم این نعمات را پاس آنگونه که رواست بلد نیستم؟ بهترین شکر گذاری چگونه است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که میفرمایید انسانِ فردایی که میتوان او را فراانسان گفت، انسانی است که ملکوت آسمانها را میتواند از آنِ خود کند و اگر به اشتباه، فضای مجازی را جایگزین آن کرده، به امید آن است که مالک امری شود که در دسترس او است. در حالیکه فضای مجازی امری از جنس واقعیت نیست که در دسترس او باشد. لذا باید متوجه بود آنچه حقیقتاً این انسان به دنبال آن است ملکوت آسمانها و زمین میباشد که در مسیر توحید ابراهیمی برایش پیش میآید به حکم آنکه حضرت حق فرمود: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» و امروز آن مسیرِ توحیدی مسیر انقلاب اسلامی است برای فرزندان حضرت امام خمینی «رضوانالله
تعالیعلیه» و با نظر به ملکوتی که در مقابل آنها گشوده شده است. در اینجا است که انسان از بند ماده آزاد خواهد شد و جواب حضرت ربّ العالمین را به خوبی خواهد داد که به ما میفرماید: «أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ..» آیا امثال حاج قاسم همانانی نبودند که ماورای تکیه بر اسبابها با نور ملکوت آسمانها و زمین در میدان حاضر شدند و از اسارت ماده آزاد گشتند؟!! موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده ی بزرگوار: من چندین ساله دارم تزکیه میکنم. اوایل سلوک استادم من رو از انجام مستحبات حتی نماز شب منع کردن شاید یکسال طول کشید که بعد با اصرار ازشون اجازه ی انجام مجدد مستحبات رو گرفتم اما متاسفانه هرچی تلاش کردم دیگه ذوقی به انجام هیچ نوع اعمال مستحبات نداشتم چند روز تکرار میکردم و بعد دلسرد میشدم و کنار میذاشتم. چندین بار به استادم گفتم و ایشان میگفتن وسوسه ی شیطانه اما واقعا با وجود تمایل نمیتونم بصورت دائم مستحبات رو انجام بدم قبلا با ذوق و استقامت سحر داشتم نماز شب داشتم تلاوت قرآن و ذکر داشتم شاید یکی دوسال به همین منوال بودم که با ایشان استادم آشنا شدم و این طور شد الان هیچ ذوقی به انجام این کارها ندارم لطفاً چاره ای پیش روم بذارین و منو از این گرداب وحشتناک نجات بدین. سپاسگزارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین اینکه البته نباید در انجام مستحبات به خود سخت بگیرید، این احتمال را هم بدهید که خداوند بخواهد شما را در عمق بخشیدن به معارف سیر دهد تا ان شاء الله نه تنها واجبات تان بلکه مستحبات تان هر اندازه هم کم باشد تأثیر خود را داشته باشد. پیشنهاد میشود سری به سیر مطالعاتی که روی سایت هست بزنید. امید است راهی باشد برای عمق بخشیدن به معارفی که بحمدلله بدان باور دارید. موفق باشید
سلام: با توجه به پاسخی که طالبان به هشدار جناب رئیسی دادند آیا می توان گفت سیاست منطقه ای دولت موفق بوده است؟ و بالاتر از آن اگر همسایگان، جمهوری اسلامی را ضعیف نمی پنداشتند میتوانستند چنین سلوک کنند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بالاخره حتماً عنایت دارید که جریان روی کارآمدن طالبان به آن شکل خاص، امری است که بدون توافق آمریکا و برنامههایی که در آینده در نسبت با ما دارند، محقق نمیشد و میتوان گفت به نحوی دیگر باز نوعی درگیری با آمریکا را ما در پروژه طالبان در پیش داریم و حکمت انقلاب اسلامی در عین عزت و مصلحت، اقتضاء میکند که همچون گذشته، کار را طوری جلو ببریم که عملاً شکست دیگری برای آمریکا باشد. موفق باشید
با عرض سلام خدمت شما: استاد بزرگوار دیشب ۲۰:۳۰ حضور رهبری در غرفه کتاب، خانمی بود که موهایش بیرون بود، چرا رهبری تذکر ندادند که مو هایش را بپوشاند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً طبق عرایضی که در جواب سوال شماره 35085 عرض شد باید شرایط تذکر فراهم باشد وگرنه موجب سرخوردگی میشود و جالب است که همان خانم بعد از ملاقاتی که با رهبر معظم انقلاب داشتند می گوید: «حس دلنشین پدر و دختری را با حضرت آقا تجربه کردم و ممکن است تا آخر عمرم دیگه این حس رو تجربه نکنم ...» در حالی که اگرحضرت آقا آن فضا را با تذکر خود به هم زده بودند چنین نتیجهای حاصل نمیشد. موفق باشید
با سلام و عرض ادب: استاد بنده از شما دو سوال و یک درخواست دارم که اگر لطف کنید به سوال اول و سوال دوم بنده فقط با یک بله یا خیر جواب دهید از شما ممنون میشم. سوال اول: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم از اراده بنده در تمامی لحظه ها از لحظه تولد تا لحظه مرگ بنده با توجه به اینکه بنده در هر یک از لحظه های زندگیم در شرایط مختلفی از نظر ذهنی و روحی و جسمی و ارادی و کیفی و کمی و مکانی و زمانی و... هستم به صورت کامل آگاه است؟ سوال دوم: با توجه به اینکه وجود خداوند نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای وجود خداوند یکسان می باشد آیا قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم وجود خداوند به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است؟ درخواست: معصومین (ع) در احادیثی فرمودهاند که دعا می تواند سرنوشت و قضا و قدر حتمی را تغییر دهد سوال اصلی بنده از شما این است که اگر وجود خداوند که نامحدود از نظر فلسفی می باشد و گذشته و حال و آینده برای او یکسان است و با توجه به پاسخی که شما به سوال اول و سوال دوم بنده می دهید اگر وجود خداوند قبل از اینکه بنده به دنیا بیایم به صورت کامل از سرگذشت بنده از لحظه تولد تا لحظه مرگ آگاه است پس بنده در این دنیا حکم یک بازیگری را پیدا می کنم که کارگران که وجود خداوند باشد از قبل از به دنیا آمدن بنده فیلمنامه را آماده کرده است و از لحظه به دنیا آمدن بنده در این فیلمنامه قرار می گیرم، استاد اگر لطف کنید توضیحی مختصر به این درخواست بنده بدهید از شما ممنون میشم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! ۲. آری! 3- در جزوه «جبر و اختیار» که روی سایت هست با توجه به شعری که منسوب به عمر خیام است، جواب این مطلب داده شده است. آنجایی که جناب خیام می گوید: «میّ خوردن من حق، ز ازل میدانست / گر میّ نخورم علمِ خدا جهل بود». در جزوه مذکور روشن میشود که آری! خداوند از ابتدا میداند ولی همانطور که انسان با اختیار خود عمل میکند؛ میداند. پس علم خدا به فعل ما قبل از انجام آن فعل، منجر به جبر نمیشود. موفق باشید
سلام و عرض ادب: استاد سوالی داشتم از حضورتون: ما داریم خانه ی نوسازی رو آماده زندگی میکنیم، یه سری خرج ها که ضروریه و باید انجام بشه اما یه سری کارها برای زیبا سازی فضای خونه ست و ضروری نیستند اما خیلی علاقه مندیم که انجامشون بدیم از نظر مالی هم مشکلی نیست میخواستم بدونم اگر بخوایم در حد کناف و رنگ و نه بیشتر خونه رو مطابق سلیقه مون در بیاریم اشکال داره؟ با توجه به اینکه اگر این کار رو نکنیم بیشتر فکرمون درگیر این قضیه میشه و در پیش دیگران احساس حقارت میکنیم چون به شخصه حس میکنم هنوز رضایت مردم رو در وجودم نکشتم میدونم هم که باید این حس رو از بین ببرم. اما در حال حاضر که این حس در درون من وجود داره بهتره این کار رو انجام بدم یا خیر؟ چون حس میکنم با انجام ندادنش بیشتر درگیری ذهنی برام به وجود میاد. ممنون میشم راهنمایی کنید و اگر راهکاری هست بفرمایید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی آری، ولی تجملی که موجب اشرافیت شود خود به خود از یک طرف نوعی تکبّر در ما و نوعی تحقیر در بقیه بهوجود میآورد. موفق باشید
در این گروه همهی اعضا صلوات و قرآن خوانی و... ( به تعداد دلخواه) میفرستند و ثواب آن برای هدیه به ذوالحقوق کل اعضای گروه و اموات باشد. (چه اعضا فعال باشند چه نباشند). استاد آیا حتما فقط خود فرد باید برای خودش ذخیره داشته باشه و این چیزی نیست که دیگران بخواهند برای ذوالحقوق او بفرستند؟ این نیت درسته؟ ا ما ۵۰ نفریم میخواهیم سخاوتمندانه و آگاهانه به این نیت صلوات هدیه کنیم. اعضای فعال به این نیت کاملا راضی و آگاهند. به شدت وسوسه میشوم که این کا را نکنم. میترسم چیزی به گردن بنده بیفته. پویش خودم گفتم هر چه استاد طاهرزاده گفت لینک فقط برای خواهران است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ کار، کار ارزشمندی است و هرچه قدر در آن ذکر شریف قلباً بیشتر حاضر باشید و معارف عالیۀ آن ذکر، بیشتر مدّ نظر باشد تأثیرش برای خودِ شما و برای عزیزانی که ثواب آن ذکر را به آنها هدیه میکنید بیشتر است از آن جهت که اولیای معصوم به ما فرمودهاند به اندازۀ معرفتی که نسبت به اعمالمان داریم، آن اعمال قبول میشود. و در این رابطه خوب است به کتاب «اصول کافی» قسمت «عقل و جهل» رجوع فرمایید. موفق باشید
پدر جان آنچه در سوال 39149 به منتقدین نسبت دادید که فلان کلام امام رضا را بر نمی تابند خلاف اخلاق و تقواست، و مغلطه ی پهلوان پنبه، اشکالات منتقدین به آنچه در پاسخ 38956 فرموده اید با آن جملاتی که در سوال 39149 نسبت داده اید تفاوت پهلوان واقعی ست و پهلوان پنبه ای که مدام از همان اشتباهات خود قدمبه قدم عقب میروید و بعد منتقدان را متهم میکنید. مسلم است حضرتعالی در عباراتی که در سوال اول از حدیث منحصر معصوم برای ولی فقیه استفاده کردید عباراتی دال بر مطلق عصمت بود و ادله ی آن ها کاملا صحیح. شما ظاهراً حتی نهی های امام خمینی از این شیوه مواجهه با قرآن و حدیث را در موارد متعدد و در کتب متعدد ندیده اید یا نمیخواهید بپذیرید. با استاد ندیدن و مطالعات سطحی و نداشتن منطق در مواجهه با متون و شاعرانگی به معنای «فی کل واد یهیمون» نمیشود مرشد شد. متاسفم که مجبور شدم نقد کنم، اما دلم به حال آن افراد سوخت که به هر بهانه برچسب اخباری و غیر متعقل و متحجر بدیشان زدید. من که سواد ندارم، اما خدا رو شکر تناقضات مبنایی و رفتاری را هنوز درک میکنم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این رابطه به سؤال و جواب شماره 39179 رجوع فرمایید. موفق باشید
استاد سلام علیکم: چقدر این نیافتادن در تله تنش شبیه حرف بنیصدر هست که زمین بدیم و زمان بخریم! نظر شما چیست؟ آیا باید اسرائیل بعد از شخص دوم مقاومت سراغ شخص اول بیاید یا در قلب تهران و ما همچنان بگوییم که صبر راهبردی یا بگوییم اسرائیل میخواهد ما را درگیر جنگ کند و ما زرنگ هستیم و خودمون را درگیر نمی کنیم؟ اگر قرار بود ما با اسرائیل درگیر نشویم پس خیلی بیجا میکنیم که می گیم حیفا و تلآویو را اگر غلطی کرد با خاک یکسان می کنیم؟ استاد از آمریکا و اسرائیل هیچ غلطی نمیکنند رسیدیم به جایی که جمهوری اسلامی هیچ کاری نمی کند! باید اسرائیل دیگر چکار کند و چه خط قرمزی را رد کند تا ما بعد از این همه شعار یکم عمل کنیم؟ ته کار ما همینه که بریزیم توی خیابان چندتا مرگ بر اسرائیل بگیم؟ یعنی همین؟ بعد هم با چند تا تحلیل خودمون را گول بزنیم که نه چقدر خوب شد!
سلام علیکم: بحمدالله ایران به رهبری حکیمی فرزانه تا آنجا در صحنه حاضر است که ملاحظه کردید چگونه در حساسترین موقعیت، کنار سید حسن نصرالله، سرتیپ عباس نیلفروشان که معاون عملیات سپاه پاسداران بود حاضر است و ملاحظه کردید که نتانیاهو در سازمان ملل همه عصبانیتش به جهت حضور فعّال ایران در صحنه است و راز شکست خود را تنها ایران میداند. و این بهترین برخورد حکیمانه است تا ما به همین روش نگذاریم اسرائیل این شکست را با درگیری مستقیم ما پنهان کند و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند رژیمی که همچون یخ در حال ذوب شدن است به نحوی این ذوبشدن و از بینرفتنِ هژمونی را به حاشیه ببریم. آرزوی نتانیاهو در این شرایط آن است که به طور مستقیم با ایران وارد جنگ شود تا از یک طرف شکست او در مقابله با حماس به حاشیه برود و از طرفی حتماً آمریکا را مجبور خواهد کرد به دفاع مستقیم از اسرائیل، مستقیماً با ما وارد جنگ شود. و البته همانطور که مسئولین محترم کشور فرمودهاند انتقام ما به وقت خودش انجام میگیرد. ولی به گفته آقای دکتر صدرالحسینی این زیباترین روش استhttps://eitaa.com/matalebevijeh/17686. که اولاً: از یک طرف کاملاً ایران در حال جنگ با اسرائیل است و از طرف دیگر آرزوی جنگ مستقیم اسرائیل با ایران را که موجب پنهان کردن شکست آن و موجب مظلومنمایی آن رژیم میشود و آمریکا را مجبور به ورود به دفاع از آن رژیم میکند؛ از اسرائیل بگیرد.
به نظر میآید خوب است به نکتهای که آقای دکتر جواد لاریجانی کارشناس مسائل بین المللی با خبرگزاری فارس متذکر میشوند؛ فکر شود که میفرمایند: «این پدیده دردناکی برای انگلیس و آمریکاست؛ رژیم صهیونیستی که چیزی نیست و تنها یک بخش کوچک از پروژه بزرگ صهیونیسم است.️ وی افزود: در هیچ موردی در دفاع از حرکت های مقاومت کوتاهی نکرده ایم. ما اگر ورود می کردیم به نفع مقاومت نبود؛ بنا نیست که کشورگشایی کنیم البته ما حمایت سیاسی و نظامی هم میکنیم.️ لاریجانی گفت: در حمایت از مقاومت خجالت نمی کشیم ولی به این معنا نیست که اگر اتفاقی افتاد نیرو بفرستیم.️لاریجانی اظهار کرد: اینکه مستشاران ما در لیست شهدا هستند به این معنی است که می خواهیم آنها را توانمند کنیم که روی پای خودشان بایستند و خودشان بجنگند.» https://b2n.ir/g82598 موفق باشید
استاد پیرامون ارتباط پاسختان به سوال 38275 و مطالب زیر بیشتر توضیح دهید: در مقالات شمس درباره مولوی آمده: « اگر از تو پرسند که مولانا را چون شناختی؟ بگو: اگر از قولش می پرسی: انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون و اگر از صفتش می پرسی: قل هو الله احد، و اگر از نامش می پرسی: هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمان الرحیم و اگر از ذاتش می پرسی: لیس کمثله شیٌ و هو السمیع البصیر. همچنین مناقب العارفین نقل می کند: یک بار مولوی به خادم خود (شیخ محمد) گفت: « فلان کار را به اتمام برسان. شیخ محمد در جواب گفت: ان شاء الله . مولانا بانگ بر وی زد که: ای اَبلَه! پس گوینده کیست؟ و یا این شعر مثنوی: چون رسید آن وقت و آن تاریخ راست, زاده شد آن شاه و نرد ملک باخت, از پس آن سالها آمد پدید, بوالحسن بعد وفات بایزید, جملهٔ خوهای او ز امساک و جود, آنچنان آمد که آن شه گفته بود, لوح محفوظ است او را پیشوا, از چه محفوظ است؟ محفوظ از خطا, نه نجومست و نه رملست و نه خواب, وحی حق والله اعلم بالصواب, از پی روپوش عامه در بیان, وحی دل گویند آن را صوفیان, وحی دل گیرش که منظرگاه اوست, چون خطا باشد؟ چو دل آگاه اوست, مؤمنا ینظر به نور الله شدی, از خطا و سهو آمن آمدی
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به جواب سؤال شماره 38311 رجوع شود. موفق باشید
سلام حاج آقا: میخواستم بپرسم عرفا سفره های غذا رو بین زن و مرد جدا میکردن؟ آیا باید سفره زن و مرد جدا انداخته بشه؟ میخواستم بدونم شما چطور زندگی میکنید، در زندگی شخص حضرتعالی مثلا سفره تون رو بین زنها و مردهای فامیل جدا میندازین؟ درباره امام خمینی و علامه طباطبایی هم ممنون میشم بگید. سوال من فقط درباره سفره انداختنه که اگه زن ها با حجاب باشن و مردهای فامیل هم آدم حسابی باشن نه جلف و سبک؛ باز هم لازمه ی سلوک اینه که سفره های غذا بین زن و مرد جدا باشن یا خیر؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور که میفرمایید لازم نیست که حتماً سفره زن و مرد جدا باشد. وقتی باید احتیاط کرد که افراد نامحرم رعایت لازم را نسبت به همدیگر نداشته باشند. ما عموماً بر سر یک سفره هستیم و بحمدلله همه رعایت میکنیم. موفق باشید
دامن آلوده و روی سیاه آورده ام، گرچه آهی در بساطم نیست، آه آورده ام... نا امیدی را بزرگ ترین گناه می داند، و من هم نا امید نیستم، البته از او...، وگرنه دیگر هیچ امیدی به خودم ندارم، مدتهاست که از خودم بریده ام، هوس ها و یک زندگی سطحی مرا دفن کرده، من یک زنده بگورم تنها با این تفاوت که هنوز نفس می کشم! این زندگی نیست، این قبری است که برای خودم ساخته ام و با گناه و بطالت، عمیق و عمیق ترش می کنم. نه خواندن دیگر فایده ای داردم، نه نوشتن، و نه حتی رفتن! من و خودم دوتایی محکم به سافل ترین نوع زنده بودن چسبیده ایم و ریسمان محکم کرده ایم که هرجا برویم باز در بند همین جاییم. همه دعا دعا می کنند کربلا بروند و کلی دست و پا می زنند و التماس می کنند شرایطش فراهم شود و حال آن که من به لطف خدا همه شرایطم هست و با میل خودم نمی خواهم بروم! همه چیزم آماده است غیر خودم! کجا بروم، بروم دوباره باز با بار تعفن گناه و شرمندگی برگردم؟! حتی امام رضا هم انگار دیگر از من روی گردانده! حالا که همه در آرزوی جهاد اند، من گرفتار یک زندگی حیوانی ام! حتی نمی خواهم دیگر به جهاد هم فکر کنم! جوهر زندگی ام عیب دارد، حالا هرچه هم با اخلاق و اعمال زیبا بخواهم حیاتم را تزئین کنم فایده ندارد، اصل ماجرا دچار فساد است، دیگر به ابدیت هم نمی خواهم فکر کنم، هر چه می خواهد بگذار بشود، فقط این را بگویم که من از این نوع زندگی که مدتها و مدتهاست بی روح و بی ثمر و باطل و یکنواخت شده خسته شده ام، چرا خدا پس خسته نشده هنوز؟!! می خواهد با من چه کند با این حال و این روزم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این قصه، قصه بشر امروز است و نیستانگاری و نیهیلیسمی که او را فراگرفته، چه به زبان بیاورد و چه به زبان نیاورد. چه با انواع مشغولیات، حتی عبادات ظاهری این حالت را پنهان کند و چه بدان اقرار نماید؛ تا ما در تاریخی که مقابلمان گشوده شده مانند حاج قاسمها حاضر نشویم، همچنان این نوع سرگردانی را با خود داریم. در جواب این نکات و در جواب سؤال بعدی خودتان ان شاءالله عرایضی که در مواجهه با غزل شماره ۱۳۴ شد، بتواند راهگشا باشد. موفق باشید
سلام استاد: کم پیش میاد که نمازم قضا شه. ولی وقتی نمازم قضا میشه. من اصلا ناراحت نمیشم. و از این ناراحت نشدن میشینم گریه میکنم که چرا من ناراحت نمیشم. از اینکه نماز نخوندم. یعنی. من کافر هستم؟ یا منافق؟ چند وقت پیش. یکی از فامیل که نامحرم بود یدفه من رو بدون روسری دید من خودم رو سریع کشیدم کنار دیوار ولی وقتی بهش فکر کردم دیدم ناراحت نشدم. شبها قبل سحر بعضی اوقات خیلی گریه میکنم. برای نفهمی هایی که دارم. با امام زمان خیلی حرف میزنم خیلی گِله میکنم. ولی هیچ اتفاقی نمیوفته. دوباره همون آدم قبلی. که از دوست داشتنی هاش. نمیتونه بگذره. ( مثل شهوت فیلم دیدن. بد رفتاری با همسر و...) من واقعا نیاز به کمک دارم و فکر میکنم هیچ کس صدام رو. نمیشنوه. من نمیتونم به خانواده یا به همسرم از مشکلات روحی بگم. و این واسم زجر آوره. استاد لطفا کمک کنید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کنار شور زندگی و صفای همسرداری، به معارف توحیدی میتوانید نظر کنید. در ضمن وقتی نماز قضا میشود و عمدی در کار نبوده نباید به خود سختگیری کنید. مگر در این امور و یا موارد دیگر که میفرمایید، عمدی در کار بوده؟!! برای شروع خوب است کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» را که روی سایت هست، مطالعه فرمایید. موفق باشید https://lobolmizan.ir/book/294?mark=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%85
سلام علیکم خسته نباشید ببخشید این سوال و نوشته کمی طولانی هست خواهش میکنم کامل بخونید. حالاتی بهم دست داد که همه چیز برایم سوال شد با خود گفتم اصلا ما چرا باید زندگی کنیم ایا چون جهنمی و بهشتی هست و جهنم درد دارد؟و همه چیز برایم سوال شد که چرا زندگی چرا کار کردن و ... یک لحظه دیدم در این که من هستی هستم که چرا میگویم نمیتوانم چرا بگویم یعنی هر چه امدم به خودم بگویم تو چرا هستی هستی که چرا میگویی دیدم بی معنا هست برایم. حتی اگر کسی به من بگوید بیا کاری کنم تا دیگر چرا نگویی به او خواهم گفت چرا باز یک لحظه دیدم شاید حالاتم شبیه جناب دکارت هست که گفت من شک میکنم پس هستم و در این که کسی هست که شک میکند نمیتوان شک کرد. با خودم گفتم حال مجبور به زندگی هستم و موجودی ابدی هم هستم پس بیاییم خودم یک معنا بر اساس هستم به زندگی بدهم یعنی خودم معنایی به زندگی بدهم تا بتوانم به بودن خودم ادامه بدهم و باز دیدم چقدر شبیه جناب دکارت شدم که همه امور را ابژه قرار داد هستم و با خود احساس کردم اگر همه چیز رو همینطور معنا بدم شاید دیگر احساس پوچی نکنم حال سوال من این هست که با این حالات(واقعا این حرف ها حالاتی هست که به من دست میدهد نه عقاید و باور ها اتفاقا باورهایم کاملا برخلاف این چیز ها است) چگونه میتوانم با مباحث شما انس بگیرم چگونه میتوانم به ظرفیت انسان اخرزمانی و انسانی که جناب صدرا بیان میکند مانوس شوم ایا من محکوم به هستی هستم که چرا میگوید ؟ اخه هر چه تا حالا کردم دیدم نمیشود در راهی قرار بگیرم و باتوجه به حرف شما که ان را با جان یافتم که فرمودید انسان امروز فقط نزد خود میتواند حاضر شود و همه چیز را در نسبت با خود میتواند بیابد دیدم من هم مثل جناب دکارت هستم؟ خیلی ممنون پاسخ گو سوالات جوانان هستید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این قصه هرکسی است که در این زمانه همچون شهید آوینیِ بزرگ به خود آمده و خودش برای خودش مسئله شده؛ در تاریخی که هرکس به خود آید مییابد که خودش برای خودش مسئله است ، حال یا چون دکارت و کانت و حتی هگل، با چنین انسانی در عین سوبژگی و درونماندگاری که خودشان باشند برای خودشان، بهسر میبرند و یا در دل همان تاریخ مانند هایدگر به گستردگیِ انسان میاندیشند و دازاین را که معنای در جهانبودگیِ انسان است اصالت میدهد که نوعی معنابخشیدن به خود است و در این راستا تا حضور تاریخی انسان جلو میرود و یا در این جهان یعنی جهانِ ما، حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» خودش برای خودش مسئله میشود و به عرفان ورود میکنند و در دلِ عرفان و حضور در جهان انسانهایی بزرگ مانند حضرت علی«علیهالسلام» جلو آمدند و باز گویا منتظر حضور دیگری برای معنابخشیدن به خود بودند که میدان سیاستِ آنچنانی که او فرمود «همه اسلام سیاست است» و حضور در تاریخ انقلاب اسلامی، مقابل ما گشوده شد تا در چنین حضور در خود و درخشش در جهان، خود را در بستر نهاییترین حضور درک کنیم و فتحی شد از یک طرف برای امثال آوینیها و از طرف دیگر برای آنهایی که به شکلی دیگر برای خود مسئله شده بودند و در نتیجه افق شهادت را یافتند و حال مائیم و حضور انسان در این جهان و راهی برای معنابخشی. مدتی است به انسان آری! باز به انسان میاندیشم و در این رابطه یادداشتهای صدگانهای شده است که یکی از آنها تقدیم میشود: 29- انسان در نسبت با وجودش و بودنی که رو به سوی هستی دارد، مثل سایر موجودات نیست، وجودی است خاص با هستی گسترده و گشوده، لذا میتواند خود را به جهت گستردگیاش، در آنجا و در نسبتیافتن با دیگران، بدون دوگانگیِ ابژه و سوبژه بیابد، زیرا همهچیز در نسبت وجود گسترده او معنا پیدا میکند. مانند نطق که انسان در آن گشوده میشود با نوعی بیرون ایستادن و در آن بیرونایستادن در نسبت با دیگران، خود را فهمکردن، در عین حضور نزد همه و همه را از خود جدا ندانستن، به همان معنایی که جناب مولوی میفرماید:
این دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم!.
موفق باشید
سلام وقت بخیر طاعات و عبادات قبول: آیا جمهوری اسلامی واژه متناقض نیست؟ چطور ما دنباله رو غدیر هستیم و در نظام اسلامی خود مانند سقیفه عمل میکنیم؟ رای گیری وقتی مردم چشم خود را روی واقعیت ها ببندند و ضربه به نظام اسلامی بزنند چه سودی دارد؟ آیا یک حکومت اسلامی که در جمیع شرایط و کوچکترین بخش ها توسط حاکم با توجه به تخصص ها انجام پذیرد راه را برای وصل به حکومت حقه امام زمان هموارتر نمی کند. تشکر از استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حاکمیت جامعه باید مردم شرکت داشته باشند. زیرا امیرالمؤمنین «علیهالسلام» به مردم میفرمایند: ای مردم! حکومت از آنِ شما است به هرکس که میخواهید بدهید. لذا یک روز بیعت با حاکم، نظر عمومی لحاظ میشده و امروز با انتخابات. در هر صورت باید نظر مردم در صحنه باشد. حضرت امام (ره) دردیدارسال ۵۸ با اعضای مجلس خبرگان میفرمایند: «من سفارش میکنم به آنهایی که خدایی نخواسته یک آرایی دارند برخلاف مسیر ملت، من سفارش میکنم به آنها طرحشان را وآرایشان را برای وقت دیگری بگذارند و وقتهای دیگر این کار را بکنند. حالا وقت آن نیست که آرایی که خلافِ مسیر ملت است اظهار بکنند». بعد میفرمایند: «اکثریت هرچه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف و به ضرر خودشان باشد». چرا امام این را میگویند؟ امام که یک مرد سنتی است! اینجا میخواهد بگوید به خلاف! یعنی بگذارید که مردم انتخاب کنند. جای دیگر میفرمایند: «این بلوغی که این مردم دارند در حدی است که انتخاب سالم باشد» موفق باشید
با سلام: استاد موضوعی رو بین جوانان پسر(اعم از خودم) میبینم و خواستم با شما در ارتباط بگذارم. این موضوع عبارت است از نیاز عاطفی! پسرها وقتی به ۱۹_۲۰ سال می رسند این حس را از اعماق وجود درک میکنند که آقا من الان به یک همدم، همراز و به یک معدن محبت و عاطفه نیاز دارم. نیازی است خدادادی که مقدمه ازدواج هم هست. جامعه غیر اسلامی به گونه ای است که با طرح مسئله دوست دختر/دوست پسر این مشکل را تا حد زیادی حل کرده با توجه به اینکه حالا یکسری مشکلات پدید می آورد. اما این نیاز عاطفی واقعا زمین گیر کننده است. انگار با هیچ نماز و دعایی نباید برطرف شود و درستش هم این است و گرنه پیامبر و ائمه علیهم السلام نباید ازدواج می کردند؛ بالاخره ازدواج که فقط گسترش نسل نیست! عاطفه هست، عشق هست و... با توجه به وضع جامعه، تا ۲۴،۲۵ سالگی ازدواجی مقدور نیست؛ تعداد معدودی هستند که زیر این سن ازدواج می کنند. بنده اکثریت جامعه را در حداقل حالت در نظر گرفتم. یک پسر ۱۹_۲۰ ساله، ۴ الی ۵ سال در حسرت است. مخصوصا اگر مذهبی باشد که دیگر وضعش بدتر! چون پسر مذهبی رابطه چندانی با دختر ها ندارد مگر در حد سلام علیک! و مشاهده اینکه دختر پسر ها باهم اند و دل و قلوه میگیرند یکم قلب پسرای مذهبی مثل خود بنده رو به درد میاره. بنده که پیامبر یا امام نیستم دانشگاه میروم، تا جایی که بتوانم نگاهم را کنترل میکنم ولی نیمچه نگاهی کافی است تا افکارم ویران شود. خلاصه که موضوع سختی شده و رفقای بنده نیز همین مشکل را دارند حالا افرادی که غیر مذهبی اند کارشان جور تر است ولی برای مذهبی ها هیچ پناهی نیست سر که بر بالین میگذارم میخواستم کسی بود که فقط با او انس میگرفتم و فقط او را می نگریستم (به دور از فضای نکبت بار صرفا جنسی!) ولی چه می شود کرد؟! دوستی و مکالمه غیر ضروری با نامحرم از بر حرام است و خب، باشد! به نظر اسلام احترام میگذاریم ولی باور کنید این احترام حقیقی نیست از روی اکراه است بگذارید توضیح بدهم: نمیشود به چهره نامحرم نگریست، باشد بیشتر از ۵ کلمه ضروری مشکل ایجاد میکند، باشد هر کلمه شوخی با نامحرم معادل هزار سال جهنم، باشد اینها باعث میشود کلا از دید دختران، ما پسران مذهبی آدمهای منفوری باشیم با اینکه نهایت ادب و احترام را در حق آنها بجا می آوریم و هیچ بدخلقی ای نیست. حالا واقعا تکلیف چیست؟ من هر روز بعد از دانشگاه حساب میکنم که چند سال به جهنم هایم اضافه شده است. شاید فکر کنید شوخی میکنم ولی واقعا برایمان مهم است که چطور رفتار کنیم که نه سیخ بسوزد نه کباب. اگر منبعی هم برای مطالعه دارید خواهشمندم معرفی کنید. ممنون و سپاس باب وقتی که میگذارید. تشکر🌹
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه عدهای در بهوجودآمدن شرایطِ پیشآمده که موجب سختی زندگی و سختی ازدواج جوانان شده، گنهکاراند حرفی نیست و مسلّماً اینان از زندگی خود بهرهای نمیبرند. ولی از طرف دیگر شما نیز مطمئن باشید اگر در مسیر رعایت دستورات الهی قرار بگیرید، گشایش لازم فراهم خواهد شد. قرآن به ما مسلمانان دستور داده است «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» و البته باید مردان بیزن و زنان بیشوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر آن مردان و زنان فقیرند خدا به لطف و فضل خود آنان را بینیاز و مستغنی خواهد فرمود و خدا رحمتش وسیع و نامتناهی و (به احوال بندگان) آگاه است.
آری! اگر ما در مقابل فاجعهای بزرگ قرار گرفتهایم و حقیقتاً جوانانِ پاکدامن ما در زحمت هستند؛ در مقابل این فاجعه، خداوند مدد میکند تا روحهای بزرگی به میان آید برای عفافی بزرگ که آن، عفافِ آخرالزمانی است به همان معنایی که جضرت ربّ العالمین برای چنین جوانان پاکدامنی امید فضل واسعی را دادند و فرمودند: «يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ». موفق باشید