بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
35787

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم وقتتون بخیر: نسبت ملک واهب الصور با ملکی که حضرت رسول در برزخ به شکل خروسی دیدند که همه خروسها در دنیا به واسطه خواندن آن شروع به خواندن می‌کنند چیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملکِ «واهب» صورت اعمال آنچه را که امکان صورت‌گیری دارد؛ به اذن خدا به او می‌بخشد و آن خروس، نمادِ برزخیِ اعمال انسان‌هایی است که جهت نماز صبح آماده می‌شوند. موفق باشید

35688

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد: اگر شهید نشویم ولی زینب گونه در کنار امام حسین باشیم آیا مشمول آیه «و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله....» می‌شویم یا خیر؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! شهادت یک نوع حضور است برای تأثیر بیشتر. مهم آن است که حضوری هرچه بیشتر و مؤثرتربودن را در این نظامِ حسینی در پیش گیریم. موفق باشید

35483

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: اگر بخواین از ۷۲ کتابی که از شما چاپ شده چند کتاب را به عنوان خلاصه و چکیده مباحث شما، برای مطالعه چه کتاب‌هایی را پیشنهاد می‌کنید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار آسانی نیست. شاید بتوان گفت در سه مرحله از ظهور، در مرحله اول کتاب «آشتی با خدا» و در مرحله دوم کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» و در مرحله سوم کتاب «بنیان‌های حکمت حضور در جهان بین دو جهان». کتاب‌هایی است که می‌توانید سه ساحت از تفکر را تجربه کنید. موفق باشید

35411

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: بنده پرسشگر شماره ۳۵۳۴۷ هستم بحث اخیر را پیگیر کردم خصوصا مقدمه جلسه سوم تفسیر سور انشراح گویا برای بنده بود. خواستم بگویم ایستاده ایم دگر بار خواهیم ایستاد. یاعلی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن شاءالله در راهی که خداوند مقابل‌تان گشوده است، مؤید باشید. و باز حرف بنده آن است که: «راستی را! اگر در چنین حضوری و در چنین تاریخی که این‌‌گونه انسان‌ها بزرگ می‌شوند، حتی بزرگ‌تر از مسلمانان صدر اسلام که تاریخی را به نام تاریخ اسلام با خود به میان آوردند، آیا به همان اندازه که حضور در این تاریخ بزرگ است، غفلت از این حضور به همان اندازه سهمگین و سقوط‌آفرین نیست؟ سقوط انسان در چنین شرایطی همان نیست‌انگاری است که مخصوص انسان در آخرالزمان است و راز نیست‌انگاریِ این دوران را باید در این غفلت سهمگین جستجو کرد.» موفق باشید

35258

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: من همانند بعضی از کاربران این سایت نیستم که همچون گوسفند هرچه بگویید، اطاعت کنم. این وحدت وجودی که شما از آن دفاع می‌کنید، آخرش نفی مخلوقات است. آخرش این مظاهر هستند یا نه؟ اگربگویید مظاهر وجود دارند که نتیجتا باید بساط وحدت تان را جمع کنید. اگر مظاهر وجود ندارند پس همه چیز می‌شود خدا. شما چند گونه پاسخ خواهید داد. یا پرسش را پخش نمی کنید یا توجیه می‌کنید یا جواب بی‌ربط می‌دهید. نتیجتا کاربرانی هستند که گوسفند وار شما را تایید می‌کنند و دسته دیگر که به حقیقت حرفهای من می‌رسند. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد می‌شود کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدان‌پناه را مطالعه فرمایید. امید است برایتان روشن شود که منظور از «وحدت وجود» چیست؟ و یا حدّاقل از به‌کاربردن چنین تعبیراتی برای افراد در همین دنیا پشیمان شوید!!! موفق باشید

35201

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: یک) با توجه به اثر قتلی القرآن جناب ثعلبی سوال پیش می آید چرا درین قرون بر اثر شنیدن قرآن کریم نشنیده ایم کسی جان به جان آفرین بسپارد؟ دو) بنده گرایش عرفانی دارم ولی قرآن مجید به نظر می رسد چندان عرفانی نیست در ماه رمضان رجوعی کردم و باز کشش لازم را درآن کتاب شریف نیافتم البته معدود آیاتی چون سوره حدید هست که عرفانی به نظر می رسد ولی باز انسان احساس می کند این مطالب شاید مثلا در متون هند نیز هست و بکر نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نگاه عرفانی نگاهی است که از ظاهر به باطن منتقل می‌شود و در این راستا است که ابعاد عرفانی قرآن بسی فوق العاده است تا آنجایی که امثال هانری کربن منشأ عرفان اکهارت آن عارف مسیحی را عرفان اسلامی می‌داند. در این رابطه خوب است به تأویلات جناب عبدالرزاق کاشانی که با نام ابن عربی چاپ شده است رجوع فرمایید. موفق باشید

34808

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم: تشنگی ام مرا از پای درآورده، نمی‌دانم دنبال کدام می ناب باشم، نمی‌دانم می حافظ مرا سیراب می‌گرداند یا سید علی یا آقا روح الله. نمی‌دانم حرف شهید بهشتی حرف من است یا شهید مطهری از عمق جانم بر می آید. نمی‌دانم شاگردی علامه طباطبایی را در پی گیرم یا پشت درِ خانه علامه حسن زاده بنشینم. عمر کوتاه است و فهم نیز. در پی این و آن می‌گردم شاید که سیراب گردم، اما آخر می‌بینم که باید دنبال خود بگردم. اما کو!؟ اما چه!؟ اما کجا!؟ اما تا کی!؟

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! «رهروِ راهی که راه و رهرو و مقصد، خودی» همه آن بزرگانی که نام بردید در خودتان حاضرند، از آن جهت که همه آن‌ها از چشمه انسانیت کامل یعنی حضرت مولای متقیان علی «علیه‌السلام» نوشیده‌اند و آن شدند که شدند. به انسانیت کلّ که نوعی یگانگی با خودتان دارد، نظر کنید تا در خود، وسعت یابید و در آن صورت نسبت به سایر انسان‌ها نیز دغدغه‌مند خواهید بود تا آن جایی که آن حضرت می‌فرمایند چگونه آرام گیرند در حالی‌که در حوزه حاکمیت ایشان شکمی گرسنه و یا جگری تشنه باشد. موفق باشید

40744
متن پرسش

در جستجوی خداوندی که در قلبم حس می‌کردم، رو به شریعت آوردم و خیلی چیزها رو هم قربانی کردم. اما بعد از سه سال دیدم نه خودم تغییر کردم، نه حال روحم، نه حال جسمم، نه اوضاع درون و بیرونم، نه ایمانم. فقط خداوندم تغییر کرده بود‌. خداوندی پر از غضب و خشم و داستان و سیاست و صبر برای انتقام. خداوندی که جز قربانی چیزی ازت نمیخواد و چیزی براش مهم نیست. دیگه هیچی از ارتباطم با خدا نمونده بود. نمیدونستم چرا دنیاش اینجوری کار میکنه، ازش با تک تک سلول هام می‌ترسیدم و هیچ عشقی بینمون نمونده بود. از این عبادات ذره ای آرامش نمی‌گرفتم. تا اینکه یه دفعه گفتم: شاید خداوندی که دارم می‌پرستمش خداوند واقعی نیست. شاید خداوندی که برامون تعریف میکنن خداوند واقعی نیست. شاید آدرس خدا رو اشتباهی بهم دادن!! استاد به خداوندی خدا قسم جز اینکه بیش از ۵ ساله دارم بین کفر و ایمان بندبازی می‌کنم، الان مدتیه که دیگه نصف شب ها هم خواب ندارم. توی طول روز که مدام ذهنم درگیر قیاس و سنجشه و شب تا صبح هم بارها از خواب می‌پرم درحالی‌که می‌بینم باز ذهنم در حال فکر کردن به شریعت و سیاست و به زور جا دادن خداوند وسط این مفاهیم دنیاییه. الان اگه به همه چی پشت پا بزنم مسئولیتم خیلی سنگین میشه با این‌همه مطالعه و منابعی که به دستم رسید و استادایی که سرراهم قرار گرفتن. نمیتونم به خدا بگم ندیدم نشنیدم کسی یادم نداد. یه روزی میتونستم بگم اما الان دیگه نه. منتها اینم میتونم بگم که با اینکه کسی یادم نداد خودم رفتم دنبالش، و بی تفاوت نبودم، اما به نتیجه نرسیدم. مدتیه روسری که میذارم احساس خفگی بهم دست میده و میلیاردها سوال بهم هجوم میاره که اصلا چرا؟! هویت فاخر کجا بود استاد. شما فکر کردید یک عمر با چادر درس خوندن و کار کردن راحته؟! هویت متعالی چه کوفتیه؟! از زنانگیم هیچی باقی نمونده. اگه قرار بود مو نداشته باشیم خب خدا نمی آفرید‌. آخه خدای بی نیاز مطلق برای چی باید همچین چیزی از ما بخواد. میخوام برگردم به زندگی عادی و مثل آدم های عادی در جهت خدمت رسوندن در دنیا تلاش کنم نه اینکه همه‌ش توی آسمون توهمی سیر کنم. اما نه راه پس دارم نه راه پیش. شما میگید گرفتار مقایسه های جزئی شدی اما بنظر من در حقیقت، جزء، سیاسته. من نمیتونم طلبه باشم و خداوند رو برای کسی تعریف کنم، این برای من معنای حقیقی تکبره. تکبر! تازه بشینم خداوند رو با سیاست های کثیف دنیایی تعریف کنم و بگم برنامه‌ی خدای بی نهایت برای پیشبرد دنیا چیه! و مردم رو از عذاب استیصال و قیامت و ظهور و چه و چه و چه بترسونم. بخدا این چیزها نه حال آدم رو خوب میکنه نه معنویت رو بالا میبره نه آدم رو به خدا نزدیک میکنه. نمیتونم اگر هم واقعیته من گروه خونیم با این چیزها سازگاری نداره. آخه برای چی یکی باید از آسمون بیاد ما رو نجات بده؟! از کجا معلوم توی ایران بیاد که ما بخوایم با بمب اتم ازش محافظت کنیم؟! این داستان ها برای چی هست اصلا. از ساعت ۴ از خواب پریدم و اصلا نمیتونم چشم روی هم بذارم. میخوام راهی که اومدم رو برگردم اما از خداوندم می‌ترسم. آخه خدا که نمیشه حرف بزنه! نمیشه تبدیل به کلمه بشه! ساعت ۳ صبح میخوام با خدا حرف بزنم برای چی باید برم غسل کنم و بعد اون روسری لعنتی رو روزی ۵ بار دور سرم بپیچم و یه چادر گنده هم بندازم روی خودم. اینقدر اینا روم سنگینی میکنه که اصلا نمی‌فهمم دارم به خدا چی میگم. چیزی از ارتباط با خدا نمونده، فقط حواسم هست تکونی نخورم یه جاییم معلوم نشه نماز باطل شه. من حاضرم روزی ۲۰ بار بشینم با خدا حرف بزنم بدون این قوانین و قصه ها. خدای من این شکلی نیست. استاد اینقدر دلم میخواد بشینم جلوی شما و به اندازه قد ام اشک بریزم تا تموم شم، که باور کنید نه دچار شهوتم نه دچار عناد، و جز خدا هیچی نمیخوام، اما این خداوند من نیست. بهم بگید مسئولیتم چیه و آیا خدایی که به توحیدش اقرار دارم و این چنین دوستش دارم من رو توی آتیش میسوزونه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همچنان که عرض شد خدایِ پیامبران، خدای «ناز» و «راز» است به لطافتِ «نور» و به ناپیداییِ همان «نور»، و زیباییِ زندگی با اُنس با چنین خدایی برای انسان پیش می‌آید. خدایی که زیبایی و صفای او را در سیرۀ حرکات مولایمان علی «علیه‌السلام» می‌توان دید. https://www.aparat.com/v/qB9LV.
 خدایی که شمس تبریزی برای جناب مولوی آورد و به گفتۀ او:
مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم           دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
گفت كه ديوانه، نه‌اي، لايق اين خانـه نه‌اي          رفتم و ديوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت‌كه‌سرمست نه‌اي، روكه ازاين دست نه‌اي       رفتم وسرمست شدم وزطرب آكنده شدم
گفت كه توزيرككي، مست خيالي و شكي           گول‌شدم، هول شدم وزهمه بركنده‌شدم
گفت كه تو شمع شدي، قبلة اين‌جمع‌شدي             جمع نِيَم، شمع نِيَم، دود پراكنده شدم
تابش جان يافت دلم، واشد و بشكافت دلم            اطلس نو يافت دلم، دشمن اين ژنده شدم
زهره بدم، ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم             يوسف بودم، زكنون يوسف‌زاينده شدم
از توام اي‌شهره‌قمر، در من و در خود بنگر             كز اثــر خنــدة تو، گلشـن خندنده شدم
این خدا، ناز دارد و جناب حافظ به خوبی ناز او را می‌کِشد ولی نه به روش زاهد که ما را به بهشتِ فردا حوالت می دهد. در حالی‌که: «من که امروزم بهشتِ نقد حاصل می‌شود / وعدۀ فردای زاهد را چرا باور کنم». و این‌جا است که دستورات شرع معنای دیگری می‌دهد، به عنوان راهی به سوی حضرت محبوب، بدون سخت‌گیری به خود. ببینید بحث توحیدی که دیشب عرض شد می‌تواند راهی بگشاید؟ 
https://eitaa.com/matalebevijeh/20636 موفق باشید
 

40376

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ارادت و رحمت: آیا ما می‌توانیم مصائب خود را ـ مثلا مصائب غزه را ـ با مصائب امام حسین علیه السلام مقایسه کنیم؟ برخی قائل اند که مصیبت بر ابا عبد الله علیه السلام عظیم ترین مصیبت است و معمولا استناد می‌کنند بر فرازی از زیارت عاشورا که می‌فرماید: «مصیبة ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام» در حالیکه این فراز، از صیغه تعجب استفاده کرده و صرفا دلالت بر عظمت مصیبت و سختی مصیبت سید الشهدا علیه السلام می‌کند نه اعظم بودن آن. از طرفی امام خمینی رحمة الله علیه در سال ۱۳۵۰ ـ که اگر اشتباه نکنم می‌شود جلد یک صحیفه صفحه ۱۶۶و ۱۶۷ ـ فرمودند (نقل به مضمون) بالاترین مصیبت مصیبت سلب حکومت از امیر المومنین بود و این مصیبت بالا تر از مصیبت وارد بر سید الشهدا است. و این نشانگر این است که مصیبت امام حسین علیه السلام اعظم نیست. حالا با این اوصاف پس ما می‌توانیم مقایسه کنیم خودمان را زیرا می‌دانیم اعظم مصائب نیست. و سوال اینجاست که آیا می‌شود مصیبت وارد بر یک نفر بالا تر از مصیبت وارد بر امام حسین علیه السلام باشد؟ اگر خیر چرا؟ برخی در پاسخ می‌گویند ملاک در عظمت مصیبت، تعداد نفرات کشته شده نیست بلکه عظمت و اهمیت اشخاصی است که کشته می‌شوند که حرف صحیحی به نظر می‌رسد. لکن دو اشکال دارد یکی اینکه اصحاب امام حسین علیه السلام معصوم نبوده اند که نشود شبیه آن ها از لحاظ عظمت و اهمیت بیاید پس دیگران نیز می‌توانند چنین اصحابی را از دست بدهند و از این جهت مصیبتشان هم رده با امام شود. دوم اینکه به لحاظ اهمیت و عظمت بقیه معصومین هم به شهادت رسیده اند پس مصیبت آنها نییز در حد امام علیه السلام است. ممنونم اگر محبت فرموده علاوه بر توضیحات خود کتاب یا چیز دیگری را هم معرفی کنید. ممنون می‌شوم لطفا دعایمان هم بکنید تا طلبگی کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! این تغییردادنِ جهت تاریخ است که ریشه و بنیان همۀ جنایت‌های بعدی می‌شود که از یک جهت، همان تغییر نظام حکومتی است که باید انسانی معصوم بر آن حاکم باشد به جای افراد معمولی، و آن افراد معمولی هرکس می‌خواهد باشد. از این جهت حقیقتاً می‌توان گفت این اعظم مصیبتی است که بر بشریت رانده شد تا در ادامۀ حیات تاریخی‌اش از الگوگرفتنِ اسلام محروم باشد و از جهت دیگر آری! این‌که تا آن‌جایی جنایتکاران برای خود حق قائل باشند که حتی اگر کسی با آنان بیعت نکند و تسلیم اهداف شوم آن‌ها نباشد محکوم به قتل باشد؛ می‌توان گفت این نیز در جای خود اعظم مصیبت است  و به همین جهت در نگاه تاریخی باید به آغازها نظر کرد که تبعات بعدی هر اندازه هم که زشت و بد باشد، مهم آن آغازی است که منجر به چنین ظلم‌هایی شده‌ است. کتاب «عنصر شجاعت یا هفتاد و دو تن و یک تن» اثر آیت‌الله میرزا خلیل کمره ای. در مورد واقعه عاشورا و شرح شهادت امام حسین (ع) و یاران ایشان نکات بسیار برجسته‌ای دارد. این کتاب در هشت جلد چاپ شده. موفق باشید

39869

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

«یا اکرم الاکرمین» سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهرزاده: ما هیچ تصور و شناخت حقیقی و درستی از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نداریم. آنچه مقابل ما هست آینه و شخصیت شگفت‌انگیز رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) هست. به نظر حضرتعالی بهترین راه برای رضایت قلبی رهبری از ما چه راهی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌که متوجه جهانی باشیم که آن مرد بزرگ که به واقع نایب الإمام است در مقابل ما می‌گشایند در راستای «ایمان و «امید». ایمان به سنت‌های الهی و امید نسبت به آینده‌ای که استکبار از صفحۀ روزگار محو می‌شود. موفق باشید

39233
متن پرسش

او کیست که با حماسه مانوس شده است؟ با صبر برای عشق قاموس شده است؟ در یک کلمه، مقاومت یعنی چه؟ خاکستر غزه باز ققنوس شده است ۶ دیماه ۱۴۰۳ همانطور که گنج در گوشه خرابه‌ها پیدا می‌شود، ققنوس هم از خاکستر و آتش زاده می‌شود، پس بکشید ما را تا ققنوسی سرختر متولد شود. هیچ آبادی نیست مگر اینکه قبل از او ویرانی هست. هیچ ویرانی هم نیست که مژده‌ی آبادی و آزادی را ندهد. آه غزه! آه از تویی که خاکستر شدن را به جان خریدی تا ققنوس مقاومت از دل تو به پرواز درآید. مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از معجزۀ غزه گفتید و چه خوب متوجه شده‌اید این مردم در این باریکه می‌توانند آینده‌ای را مقابل بشریت قرار دهند که در آن آینده جهان استکبار معنا ندارد. و در همین رابطه است که خانم مریم شحادة مادرِ دو شهید می‌فرماید: «مگر ما می‌گذاریم زندگی از رونق بیفتد». و در مصاحبۀ خود می‌فرماید: «کسی نمی‌تواند به من بگوید رنج مادران غزه را نمی‌شناسم. من در حالی‌که لباسم از خون پسرم محمد خیس شده بود، دختر 8 ساله‌ام را روی دستهایم به بیمارستان الشفاء رساندم. دختری که روی دستهایم بین مرگ و زندگی دست و پا می‌زد و می‌دانستم همانند برادرش به شهادت خواهید رسید. بچه‌های من چه محمد و چه آلا به شهادت رسیدند»
و چه خوب در ادامه مصاحبه می‌گوید: «.... ما در طول تاریخ با انفعال گسترده و مداوم مسلمان‌ها مواجه بوده‌ایم. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ما تا سال‌ها منتظر رسیدن ارتش عربی بودند که هرگز نیامد. ما در طول تاریخ به این باور رسیدیم که هیچ کس به جز خدا در کنار ما نیست و به هیچ کس جز خدا نمی‌توانیم تکیه کنیم. وصل‌شدن به خدا انسان را قدرتمند می‌کند. وصل‌شدن به خدا یعنی رسیدن به این باور که همۀ ما به دنبال زندگی کوتاه دنیایی‌مان، حیات جاویدی خواهیم داشت و زندگی حقیقی همان حیات ابدی است. کسی که به این باور می‌رسد از مرگ نمی‌ترسد و کسی که از مرگ نترسید، شجاع می‌شود. قدرت ما از این باور، ریشه می‌گیرد: «نترسیدن از مرگ». موفق باشید          
 

38159

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: با توجه به این که جمعبت زیادی در پیاده روی اربعین شرکت می کنند دولت از صندوق بازنشستگی و بیت المال هزینه ی زیادی می کنه تا به نحو احسن برگزار بشه این در حالی ست که عده ی زیادی اعتراض دارند و واضح و بلند اعلام می کنند که ما راضی نیستیم حقمون در این مراسم نمایشی خرج بشه و حرامه من دلم می خواد شرکت کنم ولی از حق الناس واهمه دارم چکار کنم تشخیص درست و نادرست برام خیلی سخته لطفا کمکم کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آن‌جایی که افراد مطلع می‌گویند، جریان درست برعکس آن است و اتفاقاً پولی که از زائر در این مورد گرفته می‌شود منافع زیادی برای مراکز مربوطه دارد که بنا نیست بنده نام ببرم. 

37471
متن پرسش

https://eitaa.com/lobolmizan/16224 در مورد این پیام، واقعا در مدارس زیادی به وجود معلمی که درس دین خوانده باشد نیاز است، به خصوص معلم مرد، همچنین برای جهاد تبیین، از طریق مدرک حوزه هم می شود آزمون استخدامی شرکت کرد، در کنار فعالیت مسجد و احیانا حضور در فضای مجازی اگر خودشان به دنبالش هستند، می توانید پیشنهاد بدهید اگر می‌خواهند به عنوان طلبه ای معلم هم ان شاء الله فعالیت کنند، البته اگر خودشان می خواهند، یا مواردی در ارتباط با دانش آموزان (مثلا در حین آموزش قرآن، یا تدریس تعلیمات دینی یا عربی، نکات زیادی را می توانند بیان کنند)، به امثال ایشان واقعا در مدارس نیاز است، چه ابتدایی چه پايه های دیگر، در فضای مجازی هم می توانند فعالیت کنند که مردم از علم ایشان بهره ببرند، همچنین یاد دادن امربه معروف و نهی از منکر به افرادی که به مسجد می آیند و گفتن مسائلی به آنها که بتوانند برای خانواده خود تبیین کنند. من در گذشته جذب مسجدی مربوط به حوزه علمیه شدم که در آن کتاب های مفیدی را برای استفاده و امانت بردن قرار داده بودند و امام جماعت مسجد، کلاس های چهل حدیث و اعتقادی داشتند (البته گویا برای طلبه ها بود ولی مردم هم می توانستند شرکت کنند)، همچنین به تفسیر هم بسیار علاقه داشتم، امام جماعت مسجدی را سراغ دارم که صبح های زیادی بعد از نماز جماعت صبح و تعقیبات، با وجود اینکه جمعیت کمی آنجا حضور دارند اما برای تفسیر و گاهی تصحیح قرائت وقت می گذاشتند و اتفاقا باعث علاقه من به آنجا شده بود، گاهی جوانان دیگری هم می آمدند. بعضی ظهرها هم درس نهج البلاغه قبل از اذان و نماز داشتند، و بعد از نماز گاهی صحیفه سجادیه خوانده می‌شد و مقداری در مورد آن صحبت می کردند. چنين جلساتی حتی اگر در حد چند دقیقه باشند واقعا مفیدند. برای امربه معروف و نهی از منکر هم خیلی ها نیاز به آموزش دارند، و نیاز است افراد خیلی بیشتری به سمت تذکر لسانی سوق داده شوند، و با جهاد تبیین برای اطرافیان خود هم در حد توان تبیین کنند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جهت اطلاع کاربر محترم سوال شماره ۳۷۴۰۸ . موفق باشید

37080
متن پرسش

سلام استاد: آن روزی که در تیرماه امسال و در پرسش 35539 نگرانی خودم را از حضور مردم در انتخابات مجلس مطرح کردم و حضرتعالی فرمودید: «ابداً جای نگرانی نیست...»، هیچ وقت تصور نمی کردم بعد از فتنه سال گذشته و تورم های پیش آمده و دام ها و دشمنی های وحوش استکباری، چنین حضوری در این انتخابات پیش بیاید که پیش آمد. خدا را از اعماق جان سپاسگزارم. دعا کنید عشق به انقلاب اسلامی روز و شب و لحظه به لحظه در جان ما شعله ورتر شود. اگر نه عشقِ شَمسُ الدّین بُدی در روز و شب ما را / فَراغَت‌ها کجا بودی، زِ دام و از سَبَب ما را / بُتِ شهوت بَرآوردی، دَمار از ما زِ تابِ خود / اگر از تابشِ عشقش، نبودی تاب و تَبْ ما را / نوازش‌هایِ عشقِ او، لَطافت‌هایِ مِهْرِ او / رَهانید و فَراغَت داد، از رنج و نَصَب ما را / زِهی این کیمیایِ حق، که هست از مِهْر جانِ او / که عینِ ذوق و راحَت شُد، همه رنج و تَعَب ما را / عِنایَت‌هایِ رَبّانی، زِ بَهرِ خِدمَتِ آن شَهْ / بِرویانید و هستی داد، از عینِ اَدَب ما را / بَهارِ حُسنِ آن مِهْتر، به ما بِنْمود ناگاهان / شَقایق‌ها و ریحان‌ها و گُل‌هایِ عَجَب ما را / زِهی دولتْ، زِهی رفعت زهی بَخت و زِهی اَخْتَر / که مَطْلوبِ همه جان‌ها، کُند از جانْ طَلَب ما را / گَزید او لَبْ گَه مستی، که رو پیدا مَکُن مَستی / چو جامِ جان لَبالَب شُد، از آن میْ‌هایِ لَب ما را / عَجَب بَختی که رو بِنْمود ناگاهانْ هزاران شُکر / زِ معشوقِ لَطیف اوصافِ خوبِ بوالْعَجَب ما را / در آن مَجْلِس که گَردان کرد از لُطفْ او صُراحی‌ها / گِران قَدْر و سَبُک دل شُد، دل و جان از طَرَب ما را / به سویِ خِطّهٔ تبریز، چه چَشمهٔ آبِ حیوان است / کَشانَد دل بدان جانِب، به عشقِ چون کَنَب ما را

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در مقدمه بحث در مورد سوره «اعلی» در مورد انتخابات اخیر شد https://eitaa.com/matalebevijeh/16177  . 
حقیقتاً معلوم شد مردم‌مان ماورای آنهمه تخریبی که شبکه جهانی در ذهن‌ها پیش آوردند؛ بلوغِ سیاسی خود را نشان دادند و معلوم شد چگونه فرد فردِ مردم ما رسانه‌های متعهدی هستند نسبت به راهی که در پیش است. و در همین رابطه عرض شد حقیقتاً انقلاب اسلامی و حضور در مراحل مختلف آن، حکایتِ حضور فطرت‌های توحیدی می‌باشد و تجربه توحید در مراحل مختلف این انقلاب. احساس بنده در دیروز یعنی در ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ آن بود که تمام فرشتگان و از آن مهم‌تر «روح» نازل شده بودند تا جانِ رأی‌دهندگان را منوّر به تجربه‌ای نورانی بگردانند برای «مطلع الفجری» که در پیش است. در این شرایط چه کسی مقصر است وقتی عده‌ای با عدم حضور در این میدان، آینده خود را سیاه می‌کنند و از فردای انتخابات با خود، هزاران مسئله خواهند داشت؟ زیرا خواسته یا ناخواسته در میدانی که مقابله حق بود در مقابل باطل، حاضر نشدند و در جمع صالحین قرار نگرفتند. راستی را ! اگر ما در امروز که روزِ «فردایِ انتخابات است» دیروز را با آنهمه صفا و از آن مهم‌تر با یگانگی با روحِ نایب الإمام تجربه نکرده بودیم، چه اندازه امروزمان سرد و بی‌روح بود!! 
انقلاب اسلامی دارد به مرور خود را نشان می‌دهد تا معلوم باشد ما تا  کجاها می‌توانیم ماورای زندگی روزمرّه در نسبت با حقیقت، جلو برویم و متوجه شویم انقلاب اسلامی در حالِ «شدن» است تا در دل همین شدن‌ها خود را نشان دهد. موفق باشید                     ا
 

37059

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام طاعات و عبادات شما قبول باشه ان شاءالله. استاد عزیز یک موضوع هست که بعضا محل بحث واقع میشه در عرصه انتخابات شهر ما حدود ۳۰ نفر کاندیدا شده اند. تنور انتخابات به نفع آقای «الف» و «ب» است و با توجه به اینکه هرکدام ۸ سال در مجلس بوده اند و آقای الف منتسب به جریان غیرانقلابی و آقای «ب» منتسب به جریان انقلابی است، از تبلیغات و نظر سنجی ها و ... مشخص است که یکی از این دو نفر رای خواهد آورد. راجع به آقای الف که حرفی نیست. هم غیرانقلابی است هم با جریانهای مختلف است هم مدافع برجام و سرمایه داران و هزینه های نجومی در انتخابات و ... ولی آقای «ب» هم در عین انقلابی بودن، رای هایش در در سطح کلان کشوری همسو با همین مجلس انقلابی بوده، اما در عزل و نصب ها دخالت می‌کند حتی بعد از فرمایش آقا، به افراد مخالف نظام میدان داده و مسئولیت های شهرستانی را به ایشان داده که بعضا فسادشان نیز در دادگاه محرز شد و ... بعضی دوستان انقلابی نظرشان اینست که نفری مثل آقای «م» اصلح است و ما کاری به میزان رای ایشان نداریم و می گویند وظیفه ما انتخاب اصلح است حتی اگر آقای «ب» که غیرانقلابی و حامی جریانات غیرانقلابی و ضدمنافع ملی است به مجلس راه یابد، ما باید وظیفه خود را انجام دهیم، درصورتیکه همه ما بصورت قطعی می دانیم که آقای«م» مقبولیت مردمی ندارد و مسلما در انتخابات رای نمی آورد البته بعضی دوستان نیز همان آقای «ب» را اصلح می دانند اما اینک ما مانده ایم که با یکدست شدن برای آقای «ب» ایشان را انتخاب کنیم تا در شرایط فعلی و حساس کشور، آقای الف که آراء او در سطح کلان کشوری نیز قطعا مخالف مصالح انقلابی و ملی و جبهه مقاومت است وارد مجلس نشود یا اینکه برویم سراغ اصلح، هرچند می دانیم ایشان به هیچ عنوان رای نخواهد آورد البته که قطعا مشارکت بالا هدف اول است اما این سوال را از جهت انتخاب انتخاب نماینده پرسیده ام با تشکر حال بنظر شما چکار کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید در این شرایطی که می‌فرمایید باید متوجه میدان انتخابات هم باشیم و صرفاً به شخص، نظر نکنیم از این جهت است که می‌‌توان گفت برای حذف فردی که معتقدیم صلاح نیست وارد مجلس شود، پس باید به فردی که رقیب او می باشد، رأی بدهیم. موفق باشید

36892

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام خدمت استاد بزرگوار: اسعد الله ایامکم. منظور جناب سعدی در غزل ۵۶ که سه بیت از آن را در ادامه آوردم، چیست؟ با عنایت به کلام ائمه در مورد جبر و اختیار و موثر بودن انتخاب انسان در سرنوشت او، ابیات زیر را چگونه با ادبیات دینی، عرفانی می توان توضیح داد؟ و این که آیا این نوع نگاه سعدی اساسا صحیح است؟ زهدت به چه کار آید، گر راندهٔ درگاهی؟ / کفرت چه زیان دارد، گر نیک سرانجامی / بیچارهٔ توفیقند، هم صالح و هم طالح / درماندهٔ تقدیرند، هم عارف و هم عامی / جهدت نکند آزاد، ای صید که در بندی / سودت نکند پرواز، ای مرغ که در دامی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر بیچاره توفیقند، هم صالح و هم طالح، پس باید در صداقت خود نسبت به توجه به او که عین حقیقت است، زمینه توفیق فراهم شود. در آن صورت کافر هم که باشی در کنار حاج قاسم، راه را یافته‌ای وگرنه با زُهد و متوقف‌شدن در ظاهر دین کاری حاصل نمی‌شود. باید به سوی حقیقت پر کشید و تازه در این مسیر است که عبادات، معنای خود را می‌یابند و می‌فهمیم خداوند چه تقدیری را برای ما مقدّر کرده است. مثل آن است که اگر امروز انسان‌ها متوجه تقدیر الهی که قرنِ نابودی ابرقدرت‌هااست نباشند، مقدسان احمقی هستند که حضرت روح الله از شرّ آن‌ها به خدا پناه می برد. موفق باشید

36628
متن پرسش

سلام استاد! در خصوص روزی فراوان که خداوند عنایت می‌فرماید و روزی که انسان بایست خودش بدست آورد دچار عدم تفکیک شده ام! مثلا هرموقع به توانایی های خود نگاه می‌کنم در میابم که توان کسب دارم اما موانع این زیادت، عموما مسائل فقهی و اعتقادی و حلال و حرام است، از طرفی تا قبل از آشنایی با اینچنین مسائل اعتقادی با خانواده ایی وصلت نموده ام که خانواده دور اطرافیان همگی زندگی های مادی خوبی دارند، و فرق زندگی که من برای خانمم و بچه هام ساخته ام با ايشان زیاد است، و علیرغم رضایت خودم گمان می‌کنم ایشون (خانمم) اذیت می‌شود هرچند که مناعت طبع دارد و به بیان نمی‌آورد ولی من متوجه این عدم رضایت او می‌شوم و من هم به طبع اذیت می‌شوم! حس می‌کنم در این یک نقطه از زندگی ام سخت نفوذ پذیر افکار مقایسه ایی و شاید شیطانی ام! استاد عزیز بنظر حضرتعالی چرا من دچار این عدم رضایت ام، گیر کارم را نمی‌توانم پیدا کنم! والا در تنهایی خودم و در مورد خودم، مصداق بیت «خُنُک آن کس که چو ماشد / همه تسلیم و رضا شد» است، من در خصوص رابطه با خانمم عرض کردم مطالب فوق را!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ای کاش همه ما برایمان پیش می‌آمد تا این نکته مهم را در زندگی خود روشن کنیم که پرودگار ما نسبت به آنچه ما را حقیقت کفایت می کند؛ رها نخواهد کرد. و بقیه امور، اموری است که توهّمات برای ما آن‌ها را جدّی می‌کند تا ما را در بستری که خداوند برایمان تقدیر کرده، خارج کند و زیباییِ حقیقیِ زندگی را از ما بگیرند. آیا این نکته و قصه را، شوربختانه در زندگیِ مردم ملاحظه نمی‌کنیم؟ در کتاب «جایگاه رزق در هستی» تلاش شده تا این امر تبیین شود. آری! ما باید بین طلب رزق که یک نوع هویت‌بخشی به خودمان است؛ و حرص که بیشتر‌داشتن دنیا است و جوابگویی به توهّمات می‌باشد، تفکیک کنیم. موفق باشید  

36614
متن پرسش

سلام عرض شد استاد عزیز و بزرگوار: چکار باید بکند کسی که در ( پوست خود نمی گنجد) و حال به تعبیر بزرگواری باید پوستش را عوض کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور در انقلاب اسلامی ذیل حضور شهدایی مثل حاج قاسم سلیمانی و درک انسانیتی که او در آن حاضر بود؛ انسان در جهان دیگری حاضر می‌شود که به گفته آن بزرگوار همان تغییر و یا عوض‌کردن پوست است. اخیراً در این رابطه یادداشت‌هایی شده است که یک نمونه از آن تقدیم می‌شود. موفق باشید
اگر زمانه، زمانه تلقی انسان است از خودش، این کدام انسان است که به جای سقوط در خودبنیادی و تنگ‌نظری می‌تواند خود را در وسعت حضور در جهان انسان‌ها احساس کند و به انسانیتی بیندیشد که در آینه غزه، بسیاری در آن وارد شده‌اند تا یک جهان از انسانیت در هرکس ظهور کند از جنس انسانیتی که انسان کامل یعنی حضرت صاحب الأمر «عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» در خود احساس می‌کنند تا جهان را منوّر به حضور خود نمایند که آن حضرت در خود احساس می‌نمایند و انسان‌ها هرچه بیشتر به دنبال آن هستند، امری که حاج قاسم سلیمانی طلوعی از این نوع انسانیت شد و لذا بسیاری با او احساس یگانگی کردند، زیرا او آشنای جان‌ها بود. مگر ما در خبر نداریم که چون حضرت صاحب الأمر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» ظهور کنند بسیاری احساس می‌نمایند با آن حضرت آشنا هستند؟ ما این امر را در نسبت با حاج قاسم سلیمانی تا حدّی تجربه کردیم.    

36539

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

حرف‌های خانمان ساز (در ستایش راز طلوع بشر جدید) سلام: این اولین پیام من به شماست. دیروز پیش خودم فکر می‌کردم دیگرانی به شما نیاز دارند و آن‌ها به شما پیام می‌دهند اما امروز در میان یک مشت دربدری چند ساله خود را محتاج شما یافتم محتاج یک مشت حرفی که در گوشم گیر کند و پایین نرود نمی‌دانم رازش چیست. می‌توانم این بهم ریختگی را به اتفاقات قبلش ربط بدهم ولی نمی‌خواهم چند سال پیش وقتی یک جمله از کسی می‌شنیدم بهم می‌ریختم آنقدر که از جا می‌پریدم و سر در گم می‌شدم و حواسم از همه‌چیز پرت پرت می‌شد می‌دانید! هیچ‌یک از چیزهایی که دیروز حواسم را پرت می‌کردند زورش به این حرف‌ها نمی‌رسید دائما می‌گوئید که اگر کسی چیزی از این مباحث را فهمیده باشد باید حسرت فهمیدنش را بخورد من هیچ‌گاه از بحث‌هایتان سر در نمی‌آوردم ولی امروز فهمیدم که هیچ‌گاه متوجه منظورتان نشده بودم! امروز حواسم از همه‌چیز پرت پرت بود پیش خودم می‌گفتم من که صدرا نخوانده‌ام و نمی‌خوانم! نه‌تنها صدرا بلکه هیچ کتاب دیگری! گوش‌ دلم را نمی‌دانم بود یا بسته بودم یا بسته شده بود ولی بعد از جلسه امروز غم عالم و بیچارگی در برابر حرف‌هایتان به من می‌گوید که زنده‌ام! و حتی نیازی نمی‌بینم که صدرا بفهمم و بخوانم و لو اینکه بروم و بخوانم می‌دانید چه می‌گویم؟ صدایتان بلندتر و ممتدتر از صدای دیگران در وجودم می‌پیچید! آه کاش می‌توانستم به شما بگویم که از چه چیزهایی! ولی سخن به درازا می‌کشد. ولی ای‌کاش باز هم ولو هفتاد سال ولو بیشتر باز هم بپیچد! نمی‌دانم چرا میان روضه‌ها اشک نمی‌ریزم ولی بین حرف‌های شما ناخودآگاه بر زیر گریه می‌زنم. چند روز پیش متنی زیر شعر فرخزاد درباره یکی از زنان غره نوشتم؛ کسی می‌آید! کسی که مثل هیچ‌کس نیست! [فروغ] گمان کنم این تمنای دل‌ بیچارگان و منتظران و دربدر ماست شاید اگر آن کس بیاید حرفی هم دارد حرفی که مثل هیچ حرف دیگر نیست گمان کنم بشود با این زبان درباره‌ی همه‌چیز و همه‌کس سخن گفت! از بس که همه‌چیز را دست‌مالی می‌کنیم آنقدر که دیگر هیچ‌کس خواهان آن نباش ای‌کاش بیایند چیزها و کسانی که مثل هیچ‌یک از این‌ها که می‌بینیم و می‌شنویم نباشند و برای من حرف‌های شما آنقدر بود که بتوانم روزنه و نور و هوایی ببینم که دوباره استعدادهایم را که نه زندگی‌ام را به من پس بدهد و هرچه بادا باد. خوشحال شدم که امروز حرف‌هایتان را شنیدم خیلی چیزها را بیادم آوردید! باز بقول فروغ: ای آخرین صدای صداها ! در پناه بقول خودتان حضرت حق یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست بنده جناب صدرالمتألهین را صدای بلندِ جان‌هایی می‌دانم که طاقت زندگی‌های عادی را ندارند، ولی مأیوس هم نیستند؛ و این نکته مهمی است برای تأمّل در نیست‌انگاریِ دوران، و در این رابطه نکات مهمی را در سخن خود به میان آوردید که خوب است کاربران محترم به آن نکات توجه فرمایند که چه دغدغه‌هایی، دغدغه‌های پنهانِ امروزینِ ما می‌باشد. ای کاش آن‌هایی که باید می‌شنیدند به جای گفتن و باز گفتن، کمی هم می‌شنیدند. موفق باشید

36489

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام استاد عزیزک در عالم و جهانی که زندگی می کنیم و مظاهر اسما الهی، اگر در حضور باشیم، همه چیز ماییم و ما همه چیزیم، در عین بی شکلی. در حضور فقط احساس داشتن و عشق می کنیم، این جنس ملکوت و آسمان است. حال در عالم ماده و طبق حرکت جوهری و اینکه عالم ماده چیز خاصی نیست، آیا می توانیم بگوییم که حالات روحی انسان از غضب وترس و...همان نیستی و حاصل نزدیک شدن ملکوت انسان به نیستی است؟ اگر اینطور است، استاد خیلی دوست داشتم نماز و روزه و اعمال و زندگی صبح تا شبم کمک کند تا بتوانم بیشتر باشم هرچند الحمدلله در بعضی زمینه ها پیشرفت خوبی داشتم، اما با بروز مشکلی در زندگی اخیرا مشکلی را در درون خودم یافتم که به یکباره فهمیدم نیستم. استاد عزیز در سر نمازتون التماس دعا داشتم. ممنون میشم دعا کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعا می‌کنم. آری! باید به حضوری نظر داشت که در عین نظر به حضور بیکرانه حضرت حق، خود را عین ربط و فقر إلی الله بدانیم. هزینه‌کردن زندگی در مقابل ظلم، برآمده از روح‌های بزرگی است که در مکتب انبیاء الهی پرورش یافته‌اند. آنان را نیروهای نورانی و معنوی از هرگونه محافظه‌کاری باز می‌دارد. از خود گذشتگی‌ها زیر سایه باوری متعالی، یک فرصت است که خداوند برای یک ملت پیش می‌آورد. مانند یک رود که با خروش خود کرانه‌های خود را در می‌نوردد و مانند پروانه که ادامه خود را در دل شعله شمع جستجو می‌کند تا شعله شمع برافروخته‌تر گردد. موفق باشید

36445

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: بنده بیماری نخاعی دارم و متاسفانه با شروع این بیماری از نوجوانی تابحال خیلی ناتوان شده ام. به قدری که به دیگران نیازمندم که دستم رو بگیرن. هر وقت در خواب خودم رو می‌بینم بازم در خوابمم بیمارم. نکنه تا ابد قراره بیمار باشم؟ آیا ممکنه کسی من رو نفرین کرده که گرفتار شدم؟ چیکار کنم تا نفرینی که نمیدونمم از کیه برداشته بشه؟ غم عجیبی دارم که نهایت و خلاصیی ندارد. چرا این حرفای حکمت خداست و اینا آرومم نمیکنه؟ بیشتر وقتها و حتی شبها بیدارم و به این موضوع فکر می‌کنم. خیلی دلهره دارم که بعد مرگ چی میشه و حتی شبها نمی‌خوابم از این دلهره. دلهره یک بیمار ابدی بودن!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نفس انسان به حکم آیه‌ای که می‌فرماید: «و نفس و ما سویها» سوگند به نفسِ انسان و تعادل کاملی که در ذات خود دارد. آری! نفس انسان در ذات خود عین تعادل است لذا اگر در دنیا بناست با بدنی ناتوان امتحان دهیم، آن نفس در ابدیت در اوج پرواز و حضور خواهد بود. موفق باشید

36444

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

می بینی‌ام که غم‌زده از دست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته‌ای؟!!
می بینی‌ام که گمشده در هست خویشم و؛ / تنها مرا چرا به تماشا نشسته ای ...؟!!
می‌بینی‌ام که نای نفس نیست دیگر و؛ / اما هنوز هم به تماشا نشسته‌ای...
 صبرت نه ظلم و جور، که می دانمت / چرا تنها هنوز هم به تماشا نشسته ای ...
 باشد، خدای من، همه هستم برای تو/ اصلا هرآنچه رفت ز دستم فدای تو
 یا هرچه داده اند به دستم فدای تو باشد
 خدای من! همه هستم فدای تو، اما اگر بماند از آن هستِ من کسی ...
وای از تویی، که، حال دلم را خبر تویی /  وای از منی که منتظرم در هوای تو
ای کاش، هستِ من همه گردد فدای تو /  اما اگر گذارم از آن هستِ خود کسی
 دردا اگر که گم نشوم در هوای تو .... و خواجه هم دردها به دلش کردی که گفت:
 مرا می بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم...
اما کاش درد ما یکی بود، کاش درد او به جانم می افتاد ... حال دلم درد زلیخایی دارد که سال هاست در غمخانه دلم خانه کرده، خیلی در خودم به حال خودم باید اشک ها بریزم، من تو را ندارم که چنین بر خود و در خود می پیچم، گفتم که دعایی بکنیدم و بگویید چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ان شاءالله منوّر به دردی باشیم که بیابیم چه اندازه چاره آن درد، توجه به حضور خداوند است در جمال و سیره پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» به همان معنایی که گفته شده: «ای لقای تو جواب هر سؤال / مشکل از تو حل شود بی قیل و قال». آری! بشر امروز نیاز به چنین حضوری دارد. موفق باشید

36434

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: استاد استدعا دارم این تحلیل جناب آقای احسان عبادی را بخوانید که در نقد برخی انقلابی ها نوشته که هیچ وقت حضرت آقا در ملاک‌های خودشان ما را به سمت چنین افرادی یعنی علی علیزاده سوق نداده اونوقت چرا برخی انقلابی ها با کانال های پر مخاطب به جای سوق دادن افراد به سمت صحبت های علامه شهید مطهری و علامه مصباح و استاد پورازغدی و... افراد را به صحبت های علی علیزاده سوق می‌دهند با آن سابقه ی سیاه که هنوز از گذشته اش عذرخواهی نکرده 🔰 به نام خدا ✅ قبلا در دورانی که برخی انقلابی های عزیز ما دنبال کننده کلیپهای امید دانا بودند و او را در تحلیل سیاسی قوی می دانستند، در چندین کلیپ که می توانید با پیگیری هشتگ #توهم_دانایی یا از پست رپلای آنها را پیدا کنید، ثابت کردیم نه سواد دینی دارد، نه سواد سیاسی، و نه سواد تاریخی. و هیچ انسان عاقلی پای حرف کسی که ساده ترین سوادها را ندارد نمی نشیند، همان زمان هم گفتیم چون این فرد نه سواد دارد و نه ریشه درست و حسابی، قطعا دوباره به روند توهین به اسلام و اهل بیت (ع) باز خواهد گشت. الان که او دوباره پوست اندازی کرده و چهره نفاق را کنار زده و دوباره به حالت کفر قبلی خود برگشته، دیگر بحث درباره او ارزشی ندارد و بعید می دانم فرد عاقلی پای حرفهای او باشد. متاسفانه برخی افراد معروف و مشهور انقلابی تبلیغ کننده او بودند. الان نسبت به فردی به نام «علی علیزاده» هم همین عقیده را داریم، او البته کمی با سوادتر از «امید دانا» هست، شگردهای رسانه ای و مغالطه را بهتر بلد است، برای همین بهتر توانسته برخی ها را جذب کند و حتی در برنامه های صدا و سیما هم شرکت کند، اما او هم چون نه ریشه قوی ای دارد و نه ایمان درست و حسابی ای، پای حرفهایش نشستن هیچ فایده ای ندارد و جز اتلاف عمر، ثمری دیگر نخواهد داشت. شاید بگویید برخی حرفهایش خوب است، بنده هم می گویم بله، برخی حرفهایش خوب است. اما چه کسی گفته هرکسی برخی حرفهایش خوب بود باید نشست پای حرفهایش؟ مخصوصا فردی مثل علیزاده با آن سابقه سیاه که هنوز هم از آنها عذرخواهی نکرده؟ هیچ وقت حضرت آقا در ملاک ها و شاخص های خودشان، ما را به سمت چنین افرادی سوق ندادند، هیچ گاه آقا به حرفهای این افراد گوش دهیم. هیچ وقت. شاید بگویید حضرت علی (ع) فرمود علم را از منافق هم یاد بگیرید، در جواب می گوییم بله، شما ابتدا مبانی خودت را قوی کن، سپس یک منافق بسیار با سواد پیدا کن، سپس برو از او علم آموزی کن. اما عزیز و جوان انقلابی ای که هنوز مبانی اعتقادی و دینی خود را قوی نکرده، هنوز مبانی امام و رهبری را خوب نشناخته، و البته علیزاده ای که خیلی هم با سواد نیست و فقط جذاب حرف می زند و علم خاصی در حرفهایش نیست، قطعا مصداق آن حدیث حضرت امیر (ع) نیست. چون فرد مورد نظر ما علم چندانی ندارد که شما از او علم آموزی کنید! تحلیل درباره «ایران قوی» می خواهید؟ سخنان استاد راجی عزیز هست.  تحلیل درباره «رهبری» و «ایران» را می خواهید؟ استاد رحیم پور ازغدی هست. تمام سوال بنده از عزیزان انقلابی که پای حرفهای افرادی مثل علیزاده می نشینند یا آن کانال داران پر مخاطبی که مخاطبین خود را بدون دانستن سطح علمی و آگاهی آنان به حرفهای چنین آدمی سوق می دهند این است که چرا امثال «شهید مطهری» ، «علامه مصباح و «استاد ازغدی» و «استاد_راجی» و.... را رها کردید و می روید سراغ افراد معلوم الحالی که نه ریشه قوی ای دارند و نه علم و سواد بالایی؟! شک نکنید عاقبت علیزاده هم مثل امید دانا هست و او هم دوباره به تنظیمات کارخانه اولیه اش بر می گردد و چهره اش آشکار می شود، همانطور که چهره امید دانا بعد از پشیمانی مثلا ظاهری اش به همان چهره رذل و خبث و کفرگونه قبلی بازگشت.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جمله آخر ایشان که می‌فرمایند: «شک نکنید عاقبت علیزاده هم مثل امید دانا هست»؛ سخنی است بسیار خطرناک و یک نوع پیشگویی است. از این جهت می‌توان گفت در کلام، تندروی می‌کنند. آری! مسلّماً نباید اساتید بزرگی مانند شهید مطهری و سایر اساتیدی که ایشان نام می‌برند را رها کرد و آقای علیزاده را گرفت. ولی مگر آن بزرگان در مورد مسائل سیاسی و ژئوپلوتیکی که آقای علیزاده وارد شده‌اند، آن عزیزان وارد شده‌اند که بخواهیم مقایسه کنیم؟! به هر حال خوب بود ایشان موضع‌گیری‌های آقای علیزاده را در این دو ماهه اخیر نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی و عظمت جبهه مقاومت دنبال می‌کردند و این‌که چگونه ایشان از افراد بسیار متدین و انقلابی برای تبیین موضوع استفاده کردند؛ تا معلوم شود قضاوت ایشان، قضاوت نفیِ هرکسی است که غیر خودشان فکر می‌کنند و این روشِ رهبری عزیز نیست که حتی مسرورند از عبور ما نسبت به دوگانگیِ بین شیعه و سنی که عده‌ای بدان دامن می‌زنند. موفق باشید

36355

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: بر اساس معاد جسمانی که جناب ملاصدرا بیان می فرمایند، اصل حقیقت من مجرد است. دو سوال دارم. آیا ازدواج من با حوری بهشتی در همین دنیا با بدن برزخی ام وجود دارد؟ دوم: آیا ازدواج من با اجنه با بدن برزخی ام امکان دارد؟ امیدوارم سوء برداشت نشود و پاسخ سوالات مرا بدهید. با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در قیامت بحث ازدواج با حوریان در میان نیست، بلکه حوریان جلوه اعمال ایمانی مؤمنین هستند. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (واقعه/۲۴) آن حوریان جزا و آثار کار مؤمنین اند. به جز این اساساً ازدواجی به این معنایی که می‌فرمایید وجود ندارد. این حرف‌ها، بیشتر توهّم افراد است. موفق باشید

36253

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب استاد گرامی‌: استاد تعریف درست قضا و قَدر الهی چیست؟ دوم اینکه نسبت روح هر زمانه و جامعه با قَدَر اون جامعه چیست؟ و در آخر نسبت و وظیفه ی یک شخص با روح زمانه چیست؟ وقتی که مناسبات زندگی روزمره در جامعه، مناسبات صحیحی ندارد. با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوعات، مواردی است که نیاز به مطالعه متون مفصل دارد. حداقل پیشنهاد می‌شود در مورد قضا و قدر به جزوه «جبر و اختیار» https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AC%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%20%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1&tab=posts&inner_tab=leaflet و در مورد دوم به کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» https://lobolmizan.ir/book/87?mark=%D8%B3%D9%84%D9%88%DA%A9%20%D8%B0%DB%8C%D9%84  رجوع فرمایید. ان شاءالله خودتان می‌توانید جواب این سؤالات را بدهید. موفق باشید

نمایش چاپی