سلام علیکم خدمت استاد بزرگوار: استاد مگه همه انسان ها بر فطرت الهی و پاک خلق نشده اند؟ پس چرا در عالم ذر بعضی از آنها رحم زنا را انتخاب میکنن و اینکه کدام بعد از انسان در عالم ذر عهد میبندد با خالق هستی؟ این سوال در تفسیر جامعه کبیره برایم پیش آمده. سپاسگذارم. التماس دعای ویژه
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! از نظر فطری بر توحید سرشته شدهاند ولی تعریفی که حتی در همان عالم از خود برای خود میکنند، موجب انتخابهای متفاوت میشود. حتی ممکن است رحم زنا را انتخاب کنند از آن جهت که طالب لذتی میباشند که در آن مسیر آن لذات را جستجو میکنند. موفق باشید
سلام: در یکی از فایلهای صوتی که در مورد امام حسن مجتبی (ع) صحبت کرده بودید، چیزی با این مضمون فرمودید: «امام حسن (ع) با کاری که در مقابل معاویه کرد ثابت کرد که از یک فرد بد، نتیجهی خوب حاصل نمیشود». این را ذیل نقد این اعتقاد گفتید که «اگر فلانی آدم بدی است، حداقل سیاستمدار توانمندی است». سوالی که برایم ایجاد شد این است که امام چگونه آنچه گفتید را ثابت کردند؟ با تشکر.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خاص که میفرمایید حضور ذهن ندارم. ولی آنچه در سیره امام حسن «علیهالسلام» نسبت به معاویه پیش آمد کار عجیبی بود که چگونه حضرت توانستند انجام دهند به طوری که معاویه با آن همه به ظاهر هوشیاری و ادعا، نتوانست جهت اسلام را با قرائتی که به ظاهر از اسلام از خود نشان میداد؛ تغییر دهد و از این جهت به عنوان یک جریان و یک تئوری در قرائت در اسلام مطرح شود. در حالیکه در این فکر بود و تصور میکرد میتواند چنین کاری بکند که بحث آن مفصل است. مهم، سیره حضرت امام حسن «علیهالسلام» بخصوص بعد از آن قرارداد بود که این فرصت را از معاویه گرفت. موفق باشید
با سلام استاد عزیز و بزرگوار: فرموده بودید حورالعین تجلی اسماء الهی است. از یکی از اساتید تفسیر شنیدم، حورالعین همان اهل البیت هستند و مظهر تام آن حضرت زهرا هستند. آیا صحیح است؟ احساس میکنم تبیین حورالعین توسط علما خوب صورت نگرفته است. جالب و عجیب است که در بیانات رهبری وقتی کلمه حوری و حورالعین را جستجو کردم هیچ موردی یافت نشد. یعنی رهبری هیچ گاه این واژه را در بیانات خودشان استفاده نکرده اند. چرا؟ من فکر میکنم چون معنی واقعی آن را اکثریت مردم درک نکرده یا نمی کند. چون برداشت اکثر مردم از حورالعین زن باکره هست، اجر اولیای الهی مثل شهید را ضایع می کنیم اگر بگوییم شهید بخاطر زن زیبارو رفت و شهید شد مثل داعشی ها که ابزار هم بستری و غسل را هنگام عملیات های تکفیری خود حمل می کنند. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در شرح سوره مبارکه «واقعه» عرض شد با توجه به اینکه در مورد «حورالعین» میفرماید: «جزاء بما کانوا یعملون»؛ پس باید «حورالعین» حاصلِ رجوع مقربین به انوار الهی و تجلی جامع آن انوار باشد. موفق باشید
با سلام و احترام: من چند روزی هست که یک فیلمی راجبه یک خون آشام میبینم میخواستم بپرسم آیا خون آشام واقعا وجود داره؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
سلام استاد گرامی سؤالی داشتم راجع به این روایت حضرت رسول (ص) قسمتی که میفرمایند ای ۶۰ ساله ها زراعتی هستید که هنگام درو رسیده. لطفاً بفرمایید منظور حضرت رسول چه بوده؟ ارشادالقلوب جلد ۱صفحه۳۲ و قَالَ النَّبِيُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ يُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِينَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا^ وَ يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّكُمْ وَ يَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِينَ أَتَاكُمُ النَّذِيرُ وَ يَا أَبْنَاءَ السِّتِّينَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ وَ يَا أَبْنَاءَ السَّبْعِينَ نُودِيَ لَكُمْ فَأَجِيبُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِينَ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُونَ ثُمَّ يَقُولُ لَوْ لَا عِبَادٌ رُكَّعٌ وَ رِجَالٌ خُشَّعٌ وَ صِبْيَانٌ رُضَّعٌ وَ أَنْعَامٌ رُتَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» فرمودند: خداوند فرشته اى را آفريده و هر بامداد مى آيد و فرياد مى زند: اى افراد بيست ساله تلاش و كوشش كنيد و اى سى ساله ها زندگى دنيا شما را فريب ندهد و اى چهل ساله ها براى ديدار خدا چه چيزى آماده كرده اید؟ و اى پنجاه ساله ها خطر به بالاى سرتان رسيده است و اى شصت ساله ها نزديك است از دنيا برويد و اى هفتاد سالگان شما را ندا مى كنند، و شما غافليد، سپس مىگويد: اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن و كودكان شيرخوار و حيوانات بىگناه، نبودند، عذاب بر سرتان فرو مىريخت.»
به افرادی که وارد ۶۰ سال شدند متذکر میشوند که باید نسبت به جهان ابدی، خود را آماده کنند و نمونه آن وجود مقدس خود حضرت که در ۶۳ سالگی رحلت کردند. به این معنا که پس از ۶۰ سال انسان باید خود را باید برای جهان دیگر آماده کند. موفق باشید
با سلام و تشکر از استاد گرامی که به سوالات با صبر و حوصله جواب می دهند. ۱. هدف از خلقت انسان ها چه بود؟ اگر می فرمایید «کنت کنزا مخفیا» که خب شاید ۹۵% انسانها در این مسیر نیستند؟ ۲.هدف از خلقت را چگونه برای دانش آموزان توضیح دهیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در فصلهای اولیه کتاب «آشتی با خدا» در قسمت «خدا چرا ما را خلق کرد؟» نکاتی در این رابطه عرض شده است. موفق باشید
سلام استاد: کار فرهنگی عالمانه در مورد موضوعاتی مثل حجاب در حیطه فردی و نه اجتماعی چگونه باید باشد؟ آیت الله بهجت میفرمودند: «من که به مسافرت میرفتم، بعضی از رانندهها نوار موسیقی باز میکردند، من نهی نمیکردم. چون از بعضیهایشان حرف ارتداد شنیده شده بود.» (یعنی فعلاً فاسق بودند، ولی با دخالت ما مرتد هم می شدند!) اگر نهی از بی حجابی حتی با زبان خوش و دوستانه منجر به نتیجه منفی شود چه باید کرد؟ برای مثال این روش که ابتدا تشویق به ارتباط قلبی با خدا شود و نماز اصلاح شود و ان شاء الله این نماز «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» بشود عالمانه است؟ یعنی ورود ابتدا با حجاب نباشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر معرفتی همانطور است که میفرمایید و در جواب سؤال شماره 35485 عرایضی شد. ولی بحث قانونی آن بحث دیگری است که هر شهروندی به عنوان رعایت قانون جامعه باید آن را بپذیرد، خالی از آن که بدان معتقد باشد، یا نباشد. موفق باشید
با سلام حضرت استاد: در رابطه «من» با «محیط» ردیف تقدم و تأخر با کدام یک است؟ البته این در راستای دغدغه حضرات و بزرگان و از جمله جناب خودتان، مبــنی بـر عینی سازی مسائل مهم و فرهنگی و فلسفی و فقهی و روایی و کلامی است. بنظرم دقت در این مسأله ازاین جهت مهم است که جایگاه انقلاب اسلامی و ولایت فقیه و در نسبت با هر «من» مشخص میشود. مثلا، اینکه مرز میان «من» و «محیط» دقیقا کجاست؟ مرز میان من و انقلاب اسلامی از کدام و درکدام حیطه است؟ در سخنـان ارزشمنــد چندین ساله حضرتعالی انصافاً «نسبــت» میان «من _انقلاب» به زیبایی مشخص میشود، اما مرز ممیز ما بین این دو، بنظرم جای توضیح بیشتر دارد، بنده یک اشتباهی که بشخصه بدان دچار بودم این بود که مثلا جسم و فکر و حس و... خودم را جزء من خودم می انگاشتم، درحالیکه اگر تأمل میکردم، معلوم بود که منِ من، حس و فکر و جسمم نبود، لـوازم این تفکر اشتباه این بود که ما به حس ها و فکرهای خود اصالت قائل میشویم و اینجاست که دچار منّیت میشویم و از طرفی نمیتوانیم خود را در منظر حس و فکر و جسم خود بشناسیم.. هاکذا در مسأله من و انقلاب.... اگر من، انقلاب را در من خود نشناسم، دچار یک ترس و حزن و خوف دروغین خواهم شد، چرا؟ چون وجه انقلابی خود را نمیبینم، و اگر وجه انقلابی نمایان نباشد انسان همیشه ترس از دست دادن دارد، وارستگی نخواهد داشت، در موضع حفظ شرایط خواهد بود نه در موضع حرکت متعالی. و این حاصل عدم تمییز مرز من و انقلاب است آیا حضرتعالی در این راستا برای امثال من توضیحات اضافی تر پیشنهاد دارید؟ یا اگر اشتباهی در نگرش هست، اصلاحاتی دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف، حرف درستی است بخصوص که نسبتی بین درک وجود خود و تاریخی که در آن هستیم، در میان میباشد. اگر تفکر، تاریخی است از آن طرف هم تفکر در «وجود» است و هر اندازه انسان بتواند در نسبت خود با تاریخ به عنوان ظهور «وجود» در آن مرحله که ما در آن مرحله از «وجود» حاضریم، حاضر باشد؛ نسبت او با خودش که بیارتباط با تاریخ به آن معنایی که عرض شد، نیست؟ بیشتر خود را درک کرده است. عرایضی که در مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار و وارستگی» می شود که مواجهه نگاه هایدگر و صدرا نسبت به «وجود» انسان است إنشاءالله میتواند روحی را در مخاطب بوجود آورد تا «خود» را بخواند و نه «خود» را بفهمد. موفق باشید
یعنی چه... من پرم از یعنی چه هایی که سالهاست همسفر جوانی ام هستند. سلام استاد: چند روزی است فکری سراغم آمده که اینبار من نمی خواهم رهایم کند. چند شب پیش بود که ناگهان با خودم گفتم واقعا یعنی چه؟ یعنی چه که ما کارهای خوب کنیم تا در عالم بهشت برویم؟! حتی بهشت هم نمی تواند سیرابم کند، هرگز! و نمی تواند روح زیاده خواه مرا راضی و آرام کند آری من زیاده خواهم، چون خدا زیاد است. به گمانم بهشت عالم مشخصی نیست،، به گمانم بهشت خود خداست که در آن شناور می شویم، رها می شویم، جاری می شویم، اگر بهشت همه اش خدا نباشد که مطلوب نیست و اگر مطلوب نباشد که بهشت نیست! دوباره بر می گردم به همان یعنی چه هایی که انگار چشمه هایی اند که خدا در دلها جاری می کند تا در کویر بی خبری نمیریم، تا راه بیفتیم و از چشمه به سرچشمه برسیم، واقعا آیا هدف از این خلقت دلفریب، این خلقت پر راز همین بوده که آدم خوبی شویم، کار بد نکنیم تا به بهشت برویم؟! نه، من داوطلبانه این بهشت را نمی خواهم، حتی حاضر نیستم برایش تلاش و تکاپو داشته باشم، من فقط امن می خواهم و مهربانی، من فقط رفتن می خواهم، حتی تا آخرین همیشه، واقعا همیشه یعنی چه؟ واقعا سعادت یعنی چه؟ لذت یعنی چه؟ یک چیز انگار این میان برایم گم شده است، حتی شهادت هم انگار آرامم نمی کند، باور کنید حتی خدا هم برایم یعنی چه است؛ در واقع بزرگترین و مهم ترین یعنی چه ی من است. انگار مغزم را قفل گذاری کرده اند و کلیدش اثر انگشت خداست که تا مغزم را لمس نکند باز نمی شود، خدایا بیا و آقایی کن و یکبار برای همیشه هم که شده تکلیف من را مشخص کن، خدایا هرچه بیشتر سرگردان باشم بیشتر سربه گریبان میشوم، خدایا موسی چه طوری بود که تو اینقدر دوست داشتی با او گپ و گفتی داشته باشی، در ساحتش درآیی و با او دوتایی تو را به تماشا بنشینید، راستی اصلا «بودن» یعنی چه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت ما از خداوند حضور در صراط مستقیم را طلب میکنیم و میخواهیم راهی را که همچنان باید رفت، در مقابل ما قرار دهد و در شعف حضوری که در آن راه پیش میآید همچنان راه را ادامه دهیم. در این مورد عرایضی در جواب سوال شماره ۳۴۱۴۲ داده شد که خوب است به آن مطلب رجوع شود. موفق باشید
با سلام خدمت حاج آقا، استاد بحثی که خانم لطفی راجع به رجعت الان د رکانالشونه، بنده روی قبور شهدای گمنام هم میبینیم نوشته رجعت، این رجعت بالون رجعت یکیه؟ حاج آقا ما کجاییم؟ باید کجا باشیم، شما گفتید این که در تلویزیون برنامه پس از زندگی میگه اینا برگشتن این طور نیست من تو این زمینه مطلب میخام. صحبت حجه الاسلام عابدینی هم گوش دادم, استاد مطلب دیگه یکی از کتابهای علامه حسن زاده راجع به انواع سلسله سادات بود، همش میگم علامه چی میدیدن؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک نوع رجعت، رجعتی است که فرد متوفی دوباره به دنیا برمی گردد تا در نهایتی که باید حاضر شود، حاضر گردد و یک نوع رجعت، رجعت فکر و فردی است که رحلت کرده و یا شهید شده. آری! ممکن است حاج قاسم سلیمانی به صورت رجعت نوع اول، رجعت نکند ولی در آینده از نظر فکری، حاج قاسم ها داریم به عنوان روح و روحیه ای که ایشان در خود داشتند. موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. یا مادر مدد. سلام استاد. این چند وقت در جواب سوالاتی که میفرمودید تنها مشکل شما نیست بار اول به من فرمودین باید به افق و حضور حاج قاسم نظر انداخت و به تازگی فرمودید افق شهید آوینی. در اینها آیا تفاوتی هست؟ نکته دیگر هم اینکه نمیدانم چرا ولی هنوز با قلم ارتباطی نگرفتم تا دوای دردم باشد بهمین خاطر از درد به خود میپیچم چه کنم؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! روحی است که خود را در افقی بلندتر جستجو میکند. افقی که شخصیتهایی مانند حاج قاسم و شهید آوینی نمادِ آن هستند. اخیراً عرایضی تحت عنوان « نگاهی پدیدارشناسانه به شخصیت شهید آوینی» https://eitaa.com/matalebevijeh/13463شده است. خوب است که نظری به آن بحث بیندازید. موفق باشید
سلام و ارادت استاد: گاهی افراد سؤالاتی را مطرح میکنند که احتیاج به تبیین و مطالعهی خود آنان و تفکر دارد در حالی که خودشان اهل مطالعه نیستند. خود ما هم اگر بخواهیم جواب بدهیم هم ترس این وجود دارد که درست تبیین نکنیم و شاید در مواقعی حرفی را در جایگاهش نزنیم و تازه باعث خرابی بیشتر شویم و از طرفی تا وارد نشویم و با مردم حرف نزنیم و چند بار خرابکاری نکنیم شیوهی صحبت بهجا و تبیین را یاد نمیگیریم. حالا وظیفه چیست؟ اصلا باید جواب داد یا نه، فقط کتاب معرفی کرد و سکوت کرد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ذیل کلیت نظرات مقام معظم رهبری و توحید الهی، گفتگوی دوستانه بینتیجه نیست بهخصوص اگر بنای ما آن نباشد که میدان حاکم و محکوم به میان آوریم. آری! ممکن است سخنمان تامّ و تمام نباشد. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند در چنین مواردی اجازه میخواهیم تا در مورد آن موضوع بیشتر مطالعه کنیم و نفس چنین برخوردی خود به خود زیباییهای خاصی را به میان میآورد. موفق باشید
سلام علیکم آقای طاهرزاده: لطفا راهنمایی بفرمایید چکار کنیم با فرزندانی که گوش حرف کن نیستند پسر ۵،۶ ساله ای دارم، که بدون اجازه از خونه بیرون میره اگر پی شو نگیرم حالا حالاها می مونه خونه فک و فامیلی که در اطرافمون زندگی میکنند، بنده دوست ندارم با فرزندان فامیلمون رفت و آمد کنه چون حرفای زشت میزنند و اهل موسیقی هستند، متاسفانه پسرم با دختر فامیلمون خیلی علاقه داره و همش دوست داره با اون باشه و اون دختر هم به پسرمن علاقه داره، هم سن پسرمه، واقعا دارم مرتکب گناه میشم یک وقتایی پسرم رو به شدت کتک میزنم و حبسش میکنم ، بگید چکار کنم؟ محبت هم زیاد روش جواب نداده، تنبیه هات بیشتر جواب داده، از پدرشم اصلا حساب نمیبره، مگر اینکه هیبت کنه روش و بخواد بزنش، چکار کنم آقای طاهرزاده برای تربیتش مجبور میشم، میترسم از بد تربیت شدنش، فردا چی تحویل جامعه امام زمان میدم؟! متاسفانه پسرم از اونها خیلی تاثیر گرفته، استاد راهنمایی ام بفرمایید، چقدر تربیت فرزند سخت است! از الان اینجوریه، توی سن هفت سال دوم که اصلا به حرفمون گوش نمیکنه! هفت سال سومم که واااای خدایا... کمکم کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده در این موارد تخصص لازم را ندارم. همین اندازه میتوانم عرض کنم؛ نه میتوانید به او چندان سختگیری کنید که رابطه عاطفی شما را درک نکند، نه میتوانید بدون هر برنامهای رهایش کنید. باید با او همراهی کرد و با او برنامهای را در میان بگذارید تا فرصتهایی برای سرزدن به آن افراد داشته باشد و آرامآرام رفاقتی با شما برایش پیش میآید که به مرور نصیحتهای شما را بپذیرد، البته هنوز زود است به جهت علاقه شدیدی که به آن افراد دارد. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: وظیفه شخصی که تهمتی بهش زده شده و کاریشم نمیتونه بکنه چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد به ما فرمودهاند خداوند خودش مدافع چنین مظلومی خواهد شد. موفق باشید
سلام خدمت استاد گرامی: بنده نَمی از مباحث جنابعالی را در ذهن دارم. نمی دانم چرا ولی با ورود به دانشگاه غرق در سیاهی شدم! نماز و دعای من سر جایش باقیست ولی سایه کثیفی که از وصف آن عاجزم روی من افتاده است. البته که ارتباطی به دانشگاه ندارد. من با جهانی تنگ مواجهم که به شدت فشرده ام کرده. نخوابیدن تا ساعت ۳ نیمه شب و مطالعه نداشتن و لذتهای مجازی، سیاهی عجیبی داشته اند که حالا بعد از چندین ماه که غرق در آنها بودم دارند ضرر خود را می رسانند. من نمیدانم بنده اصلا آدم بی ایمانی نیستم ولی ظاهرا در جایی بذرش در دلم کاشته شده. شیطان و یاران او در اتاقم جولان می دهند. اصلا وضع عجیبی برایم پیش آمده که توصیفش را نمی توانم بکنم. من عاشق خدا بودم و میدانم که او هم با من بود. یکدفعه همه چیز زیر و رو شد. به شدت فاصله گرفتیم. من و من که فاصله نداشتیم! من الان باید زجه بی خدایی بزنم؟ منی که همین الان هم نمیخواهم حتی یک نماز قضا داشته باشم؟ منی که قرآن خوان هستم؟ پس چه اتفاقی افتاده؟ کجای کار لنگ میزند؟ آخر خدایی که داشتم قوی نبود یعنی اصلا بازدارندگی ایجاد نمیکرد. انداختمش دور و لعنت به او فرستادم. در جهان کفر به دنبال خدای قوی تر بودم که مرا در کفر ثابت کردند! من اینجا را نمی پسندم. من این جهانی که دارم، این حالی که دارم را نمیخواهم. طلبم بزرگ بود حالا عذابم می دهند؟ طمع کردم؟ نشاط کار کردن از بنده گرفته شده! ظاهرا حتی کارم را هم نمیخواهند. می دانید: قصه من شده قصه شخصی که برای شکار عقاب کبوترش را پر داد، حالا نه کبوترش را دارد نه عقاب را. الان آن خدای قبلی مرا کافی نیست، خدایِ جدیدی هم پیش نیامده. در کفر، معلقم. فقط میدانم او هست. من الان چه کنم که از این اضطراب رها شم؟ میدانم که ذات بشر جدید همین است. خودم را گم کرده ام. به دنبال خودمم ولی تا الان به این شدت مرا در خودش غرق نکرده بود که الان قدرت زندگی عادی را از من گرفته و درد های عجیبی به همراهش داشته است. بشر مدرنی که من باشم گرفتار کفری شده که کورسوی امیدش پیدا نیست! خداوندا! مرا نجات بده، ای نور دهنده عالم! مرا خلاص کن از بندی که مرا به خاک چسبانده و قدرت رسیدن به تو را از من گرفته. خلقم کردی تا به تو باز آیم. پس بگیر دستانم را ای کورسوی امید بیچارگان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عرض نشد هان! ای دیندارانِ دیروزین، برهوتی در پیش است؟!! آیا نباید تقدیر زمانهای که جهان مدرن با خود آورده و ما را از آن گریزی نیست، یعنی نیستانگاری را بشناسیم و نسبت به آن تأمّل کنیم؟! اگر ذیل حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» و شخصیت عرفانی، حِکمی و عبادی و سیاسیِ او حاضر نشویم، حال مائیم و همه آن بحرانهایی که فرمودید. خدا را شاکر باشید که متوجه شدهاید میتوان از این ظلمات گذشت و این در صورتی است که به «جهان بین دو جهان» فکر کنیم و از این جهت فرار از دانشگاه، راهِ حلّ نیست. باید با هویتی دیگر وارد این جهان شد، جهانی که خدای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب متوجه حضور امروز و فردایِ آن هستند. در این فضا است که به ما میگویند: « هیچگاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاههای دشوار باغ های بهشتی قرار دارد.» موفق باشید
با سلام: استاد عزیز، در مورد تاثیر نماز غفیله خواستم از خدمتتان بپرسم. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظر بگیرید این ما هستیم که مانند حضرت یونس «علیهالسلام» در ظلمات دنیا گرفتاریم و با یادآوریِ نیایش آن حضرت در آن ظلمات، متذکر قسمت آخر آن آیه هستیم که فرمود: «كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ» که حاصل آن آیه است که حضرت اظهار داشتند: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ». موفق باشید
استاد عزیزتر از جان سلام علیکم: چند روز گذشته شرافت در غربت برایم معنا پیدا کرد. در دنیای کثیف سلبریتی ها، پروانه ای را دیدیم که همراه باد صبا شد و به جرم ایستادگی بر عقاید حقه خود و دفاع از یگانه ولی زمانه گوشه نشین و تنها شد. بانویی که با توجه به سابقه درخشان خود بسیار در جامعه هنری ایران مشهور و معروف بود اما با دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب، صدای کفتارها وگرگ ها بلند شد و او تنها و غریبانه به دیار حق شتافت. دوست داشتم نظر شما را نسبت به مرحومه پروانه معصومی و کار بزرگی که در این عالم انجام داد، جویا شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وقتی انسان متوجه بزرگیهای خود شود که به تنهایی میتواند یک ملت باشد؛ در هر میدانی که حاضر شود نه تنها استوار میماند بلکه معنای استواری در هنر را به نمایش میگذارد زیرا میداند چه اندازه انسان بخصوص زنان، در هنر میتوانند مؤثر باشند بدون آنکه اصالتهای مادرانه خود را زیر پا گذارند و این، معنای حضور مرحومه پروانه معصومی در این جهان بود که با دیدِ نافذ خود حق را یافت و با دلی نورانی زندگی کرد و با همان نور، به ابدیت پیوست. «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام خدمت استاد عزیز: بعد از گذشت حدود چهل روز از شروع قصه غزه و مشاهده حمایت های مردم جهان در طی این مدت، شاهد اقبال و توجه بسیاری از این مردم جهان به روحیه و حال خاص و ویژه مردم غزه بودیم و هستیم گویا مردم جهان در یک شگفتی و تحیر نسبت به این حال در جستجوی راز آن هستند، قرآن خواندن را شروع کرده اند و میگویند باید اسلام را شناخت، مگر اسلام چه دارد که مردم مسلمان غزه دارای چنین روحیه والایی هستند؟ با توجه به این مسئله به نظرم رسید میشود نامه مهم رهبر انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی در اول بهمن سال 1393 را بار دیگر خواند (https://khl.ink/f/28731) در قسمتی از نامه به جوانان میفرمایند:
«اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟»
و یا در قسمتی دیگر از نامه میفرمایند:
«من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند.»
آنچه برای بنده جالب بود نگاه ایشان در سال 93 است انگار که چنین روزهایی را می بینند. احساس میکنم داستان این روزهای غزه و بیداری میلیونی مردم آزاده جهان، سدهای عاطفی و احساسی و یا مرزهای ساختگی و ذهنی ابزارهای ارتباطی، که حضرت آقا در پیام خود میفرمایند را شکسته است و میتوان دوباره این پیام را به دست مردم آزاده جهان رساند و به اصطلاح بازارسالش کرد. خوش حال میشویم نظر خود را در این مورد بفرمائید؟ تشکر یا زهراء
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً با طلوع انقلاب اسلامی، جهان استکباری چه بخواهد و چه نخواهد از هویت خود خارج شد. هویتی که تا دیروز افرادی مثل فرانسیس فوکویاما گمان میکردند نهایت تاریخ، همین تاریخ مدرنیته است و انسان غربی صورت کاملترین انسان میباشد. اینجا است که باید با نظر به طلوع انقلاب اسلامی متذکر جهان دیگری شد و نامه رهبر معظم انقلاب در همین راستا بود به همان معنایی که شهید حاج قاسم سلیمانی در آخرین سخنان خود به رفقای سپاهیاش میفرمایند: برادران عزیز! سروران گرامی! راه آن قدر باز است که هیچ مانعی برابر ما وجود ندارد. این به معنای آن نیست که ما با حکمت عمل نکنیم. این به این معنا نیست که احساسات را بر حکمت غلبه دهیم. خیر! پیوسته باید با حکمت عمل کنیم. کمااینکه سپاه در طول بیست سال، با راهبرد بین جنگی، دشمن را وادار به شکست کرد. امروز برای توسعۀ اسلام بر اساس رهبری مقام معظم رهبری مانعی وجود ندارد. شما ندیدید در این دیدار موکبداران عراقی که برای اولین بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدند، چه گذشت. آنها وقتی این صحنه را دیدند، این نوع ادارۀ میدانی روحانیت، یک عالم، یک قائد و یک مرجع را دیدند که تفاوت زیادی با جاهای گوناگون دارد، بسیار متحیر و متأثر شدند. امروز راه برای این رهبری، به دلیل اداره و به دلیل هدایت و حکمت خودِ رهبری، در جهان اسلام رقیب و مانعی وجود ندارد. امروز سنی دیروز که در فتنۀ مذهبی گرفتار بود، بهسمت جمهوری اسلامی حرکت کرده است و از جمهوری اسلامی تقاضا دارد که به او کمک بکند. پس نقش سپاه کلیدی و محوری است. موفق باشید
سلام علیکم و رحمته: استاد دعا میکنم رحمت واسعه خداوند متعال نصیب شما گردد. استاد با عرض معذرت سوال کرده بودم آیا شما صوتی هم در مورد کتاب حضرت آقا طرح کلی اندیشه قرانی دارید که فرمودید خیر. استاد یه خواهش داشتم این کتاب را با کدام از کتب تدریسی شما مطالعه کنم که فهم این کتاب برای من عمیق تر شود؟ با تشکر فراوان
باسمه تعالی: سلام علیکم: بیشتر با مباحث قرآنی فهمِ آن کتاب راحتتر است زیرا اساساً آن کتاب نیز مبتنی بر آیات قرآن گفته و تنظیم شده. دنبالکردنِ صوت سورههای زمر و عنکبوت ان شاءالله افق فهم آن مسائل را آسان میکند. موفق باشید
https://lobolmizan.ir/sound/695?mark=%D8%B2%D9%85%D8%B1
https://lobolmizan.ir/sound/688?mark=%D8%B9%D9%86%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AA
سلام علیکم: در رابطه با تعلیم و تربیت، و مربی بودن و هدایت دیگران و کارهای فرهنگی که معمولا در مساجد و کانون های فرهنگی و مدارس انجام میگردد سوالاتی داشتم که خدمتتان عرض میکنم. ۱. حقیقتا آیا ما میتوانیم و وظیفه داریم که کسی را تربیت و یا هدایت کنیم یا نه؟ (با توجه به آیاتی از قرآن که اشاره به پرداختن به خویش دارد و هدایت و گمراهی را مختص به خدا میداند، و ابتدای نامه ۳۱ که مولا میفرماید دنیا مرا برآن داشت که دیگران را رها کنم و به خود بپردازم) ۲. در درون خودم، هم احساس میکنیم که پرداختن به دیگران کار گزافیست و ما مسئول دیگران نیستیم و هم احساس میکنیم که نمیشود نسبت به جامعه بیتفاوت بود، حال وظیفه چیست به راستی!؟ ۳. آیا بدون مطالعات عمیق اسلامی (مانند رجوع به تفاسیر قرآن، و اندیشمندانی از قبیل ابن عربی و ملاصدرا) ورود به کارفرهنگی و تربیتی صحیح است و یا همین معلومات سطحی که در اکثر فعالین فرهنگی وجود دارد کافیست و باید عمل کرد تا راه گویدمان که چون....؟ با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! تربیت از آن خداوند است ولی خداوند میفرماید: «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» و بدین جهت باید متذکر راه حقیقت بشویم تا خود انسانها انتخاب کنند. ۲. آری! ما در کنار اصلاح خود نسبت به هدایت سایر انسانها مسئولیت داریم و در حدّ وظیفه و توان در رساندن حق به دیگران باید تلاش کنیم به همان معنای تبلیغ یا رساندن ۳. هرچه قرآنیتر باشیم بهتر میتوانیم کمک کنیم ولی به هر حال از آن طرف هم نسبت به رهنمودهای دینی برای تذکر به افراد، بیگانه نیستیم. موفق باشید
«ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه، و حقیقتا ملک ما هستند، و وجودشان قائم به وجود ما است، مانند اجزاء بدن ما، و قوای بدنی ما، بینایی ما، و چشم ما، شنوایی ما، و گوش ما، چشایی ما، و دهان ما، لامسه ما، و پوست بدن ما، بویایی ما، و بینی ما، و نیز دست و پا و سایر اعضای بدن ما، که حقیقتا مال ما هستند، و میشود گفت مال ما هستند، چون وجودشان قائم به وجود ما است، اگر ما نباشیم چشم و گوش ما جدای از وجود ما هستی علیحده ای ندارند، و معنای این ملک همین است که گفتیم: اولا هستیشان قائم به هستی ما است، و ثانیا جدا و مستقل از ما وجود ندارند، ثالثا این که ما میتوانیم طبق دلخواه خود از آنها استفاده کنیم، و این معنای ملک حقیقی است.» سلام استاد: ببخشید از این قسمت از نوشته ی المیزان سوال دارم که توضیح میدهد در مورد مالکیت حقیقی و برای مثال دست و پای انسان، خب اشکالی که هست اگر من مرگ مغزی شدم دست مرا میتوانند به دیگری پیوند بزنند پس هستی دستم قائم به هستی من نیست و میتواند مستقل از من وجود داشته باشد و بعد از مرگ، خانواده میتوانند به دلخواه خود استفاده کنند پس اجزای بدن من در مالکیت حقیقی من نیستند و در مورد روح خیلی از موارد وقتی شخص مبتلا به آسیب های روحی می شود مالکیت کامل روح را ندارد مثل کسی که جنون دارد یا یکسری از اختلالات روانی یا اگر روح او تسخیر شود پس یه جورایی ما کلا روی هیچ چیزی مالکیت حقیقی نداریم و مالکیت جسم و روح من، مالکیت اعتباری میشود که از سمت خدا داده شده نه از سمت قوانین اجتماعی. سوال دیگر اینکه من چون یکم سخت هست برایم المیزان همه ی متن را تقریبا مینویسم خیلی روی ان فکر میکنم و هی اشکال میکنم و بعد به جواب میرسم و از کشف آن لذت میبرم و سعی میکنم مشکلات را با آن بسنجم و جواب ها را از دل آن پیدا کنم هم سخت و هم خیلی شیرین است اما چون خیلی دیر جلو میرود، میترسم متوقف شود نطر شما چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان ابزار نفس ناطقه اوست تا نفس با تدبیر بدن به کمالات خود نایل شود و به همین جهت وقتی روح، بدن را رها کرد آن بدن از بین میرود. بنابراین نمیتوان گفت ما مالکِ بدنمان هستیم، بلکه ابزاری است در اختیار ما ۲. مهم، درکِ مطلب است در آن صورت همان مطلب زمینه درک بهتر دیگر مطالب خواهد شد و کار سرعت میگیرد. موفق باشید
سلام. خسته نباشید: نمی دونم چرا سالهاست برای هیچ زیارتی طلبیده نمیشم. هر بار اقدام می کنم، در آخر نمیشه. اینبار مشهد جا گرفتیم، بلیط قطار تهیه کردیم، در کمال ناباوری قطار خراب شد و همه چی کنسل شد و نتونستیم بریم و جامون رو هم از دست دادیم دنبال راهکاری که طلبیده بشم نیستم. دنبال اینم که بدونم کجا رو خطا رفتم که ائمه ی بزرگوار از حضور من کراهت دارن. با دلشکستگی مینویسم. منم سرشار از گناهم. خودم میدونم. ولی آیا همهی کسانی که میرن کربلا و مشهد بی گناهن؟ انصاف نیست بدون این که مشکلم رو بدونم مجازات شم. الان دیگه به وضعی افتادم که دیگه از خودم متنفرم و قلبم هم نسبت به زیارت سرد شده.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد چیزی نمیدانم ولی خوب است انسان همواره راضی به رضای خداوند باشد و هرگز در چنین پیشامدهایی مأیوس نباشد به همان معنایی که حضرت سجاد «علیهالسلام» در آخر دعای شریف ابوحمزه اظهار میدارند: «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِيماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَيَقِيناً حَتّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِى إِلّا مَا كَتَبْتَ لِى، وَرَضِّنِى مِنَ الْعَيْشِ بِما قَسَمْتَ لِى، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ،». موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: طاعاتتون قبول. ۱. بنده آنقدر ترس از آینده و انتقام خدا بخاطر هر اشتباهم دارم که نمیتونم با خدا رابطه عاشقانه برقرار کنم و همیشه میترسم خدا بخاطر فلان حرفی که گفتم فلان بلا رو سرم بیاره، به جای مراقبه خیلی زیاد سرزنش میکنم خودم رو. میشه کمکم کنید که بتونم راه درست رو در پیش بگیرم؟ ۲. هر وقت میخوام جایی برم از قبل تصمیم میگیرم که کم حرف بزنم، ولی توی عمل که قرار میگیرم موفق نمیشم، وقتی هم موفق میشم همه ش فکر میکنم بقیه از دستم ناراحت شدند و فکر کردند تحویلشون نگرفتم. خلاصه که درگیرم. اگه میشه راهنماییم کنید، یا اینکه بفرمایید کدوم کتاب رو بخونم یا کدوم صوت رو گوش بدم. تشکر از لطفتون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. هر اندازه در رشد معارف دینی و تدبّر در قرآن تلاش کنیم، بهتر میتوانیم از این نوع افکار رها شویم. ۲. پیشنهاد میشود مدتی با کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» مأنوس باشید، إنشاءالله در فرصت لازمی که روح انسان نیاز دارد حاضر میگردید و از این نوع صفتها که نگران آن هستید، آزاد میشوید. موفق باشید
سلام استاد خدا قوت: استاد چند وقتی دچار خودنمایی عجیبی شدم. توی هر کاری سعی میکنم خودم رو به بقیه نشون بدم و فکرم درگیر این میشه چیکار کنم از بین بره؟!
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر خودنمایی به قصد ارائه حق و طرح سخنان حق باشد و موجب تحقیر افراد نگردد، خودنماییِ مذموم به حساب نمیآید. موفق باشید
سلام استاد: چرا بعضی افراد میگویند سلامتی آقا امام زمان صلوات. مگر ایشان امام نیستند و در سلامت نیستند؟ میشه اینو برام توضیح بدین
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه میفهمم که بالاخره آن حضرت هم انسان هستند و در قید حیات، و آرزوی سلامتی ایشان را داریم در راستای هرچه بیشتر مؤثربودن درعالَم. موفق باشید
