سلام علیکم: علم یا حصولی است یا حضوری. در علم حضوری گفته شده است که خود معلوم در نزد عالم حاضر است. سوال: در علم حضوری ما نسبت به خداوند آیا ذات خداست که در نزد ما حاضر است؟ اگر بگویید آری چند حالت دارد. یا همه ذات خدا را حاضر میبینم که در این صورت من بر خدا احاطه پیدا کردم. و یا اینکه به درجه ای خدا را درک کردهام که در این صورت من خدا را درک نکرده ام. چون خدا فراتر از درک حضوری من نسبت به او بوده است. لطفاً نظر خودتان را بیان بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: علم حضوری به خداوند به اعتبار علم به وجود است که امری است تشکیکی و قابل شدت و ضعف و لازم نیست مطلق وجود نزد عالِم باشد. مطلق وجود که همان ذات احدی است تنها نزد خود خداوند است به معنای این که خودش نزد خودش می باشد. موفق باشید
سلام و عرض ادب: سوالی با موضوع فلسفه خلقت و مواردی مانند اینکه با چه معیاری بعضی از افراد در خانواده های مرفه و در شرایط مادی و معنوی خوب متولد می شوند و برخی در خانواده های فقیر و در شرایط جسمی و روحی نامناسب؟ آیا این ترجیح بلامرجح نیست؟ در پاسخ شما فرمودید که دو کتاب آشتی با خدا و عدل الهی شهید مطهری را مطالعه کنم. این دو کتاب رو مطالعه کردم ولی پاسخ دریافت نکردم برای مثال در کتاب آشتی با خدا ذیل بحث چرا خدا ما را خلق کرد در صفحه ۴۵ بیان کردید: «چراهایی که از سر کنجکاوی است غیر از چراهایی است که از سر توقف و سرخوردگی است، بحث ما فعلا بر روی چراهای نوع دوم است.» و بنده دنبال پاسخ چراهای نوع اول بودم که توضیحی در این خصوص در کتاب داده نشده بود. بعد از آن به سراغ کتاب عدل الهی رفتم و در کتاب شهید مطهری نیز در جایی که دقیقا به سوال ذهنی ای که دارم، می رسیدم بحث در همان جا متوقف میشد و توضیحی در مورد آن داده نمی شد برای مثال در صفحه ۱۶۸ کتاب ذیل بحث فواید شرور چنین بیان شده است: «خداوند متعال به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبایی را می دهد که می تواند بپذیرد، نقصانات از ناحیه ذات خود آنها است نه از ناحیه فیض باری تعالی» و این موضوع در چندین جای دیگر از کتاب بیان شده است مانند صفحه ۱۷۳: «هر موجودی از موجودات و هر جزئی از اجزا جهان، حظ و حق خود را که امکان داشته دریافت دارد، دریافت کرده است.» و سوال من دقیقا همینجاست که مگر ما قبل از خلقت چیزی بوده ایم که ظرفیت داشته باشیم؟ این تفاوت در ظرفیت ها را مگر خداوند معین نکرده است؟ مبنا و منشا تفاوت در قابلیت ها چیست؟ مگر غیر از اینست که ما انسان های عادی از عدم خلق شده ایم و قبل از خلقت چیزی نبوده ایم و بعد از خلق شدن توسط خداوند ظرفیت ها و قابلیت ها نیز از طرف خداوند به ما داده شده است؟ پس چگونه به یک شی معدوم میتوان گفت در زمانیکه که تو هیچ و پوچ بودی و معدوم بودی یک ظرفیتی داشتی که خداوند طبق اون ظرفیت تو را خلق کرد؟ آیا اساسا برای یک شی معدوم می توان ظرفیت تصور کرد؟ پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی شما و عذرخواهی بابت اطناب پرسش.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه حرف در نکته آخر است که: «امکان هر موجودی» ذاتیِ آن است. در این مورد خوب است به سؤال و جوابهای شماره : ۲۷۹۳ و ۲۸۰۰۵ و ۳۶۴۹۳ رجوع شود. موفق باشید
باسمه تعالی سلام وقت بخیر: حضرت استاد بنده ازسال ۱۳۸۹ با مباحث حضرتعالی مأنوسم. تقریبا تمامی کتب رو با دقت و حوصله خوندم. برخی از مطالب و کتب رو با یکی دیگر از دوستان مباحثه کردم. حالا بعد از حدود ۱۳ سال انس با اندیشه حضرتعالی، چندسالی هست که دچار خلأ و پوچی شدید شده ام. تمامی آنچه که در وجود من بود که به قول حضرتعالی اوهام و اسماء سمیتموها.... بود همگی فروریخته و حالا من در یک کویر بی انتها تنها مانده ام. هرمطلبی که از حضرتعالی می خونم (من جمله آخرین کتابی که خواندم تفسیر انفسی سوره مرسلات بود)، با چشمه آبی روبرو می شوم که وقتی در این کویر کمی جلوتر می روم می بینم گویا سراب هست. این وضعیت تمام زندگی بنده رو تحت شعاع قرار داده و هیچ انگیزه ای برای ادامه ندارم. مدت دو سال هست که به لطف ذوات مقدسه از تهران به مشهد مأمورو مأنوس با حضرت سلطان شده ام. اما باز هم در این کویر با سراب ها به سر می برم. خیلی وقت هست که در تلاشم با خود به سر ببرم و به قول حضرتعالی با بودن محض خود باشم و از خود تغذیه کنم. اما موفق نشده ام. در پیاده روی اربعین امسال از همه ذوات مقدسه در عتبات عالیات استدعا و تمنا کردم راه رو به من نشون بدن و بارقه ای از نور خودشون رو در وجود من قرار بدن تا بتونم خودم رو پیدا کنم و نسبت به حقیقت گشودگی داشته باشم. حضرت استاد! خواهش می کنم راهی جلوی پای بنده بگذارید که از این وضعیت که حدود ۵ سال هست که درگیر آن هستم خلاص شوم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: این همان سکراتی است که اگر کسی استعداد حضور بیشتر در خود و در جهان را داشته باشد در همین جهان با آن روبرو میشود و تنها راه عبور از این حالت، حضور نزد خود، ذیل اراده الهی در تاریخی است که بوجود آمده. و معلوم است که کار سادهای نیست ولی افقی است گشوده. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C در 30 جلسه با رفقا در میان گذاشته شد. امید است بتواند با افقی که مینمایاند؛ این سکرات و راه عبور از آن معنا شود. موفق باشید
سلام و وقت بخیر: میخواستم نظر جنابعالی را در مورد تعطیلی شنبه ها بدانم؟ این نظر آیت الله حعفر سبحانی: مخالفت قاطع آیتالله سبحانی با تعطیلی روز شنبه؛ تجدید نظر شود. بسم الله الرحمن الرحیم محضر محترم نمایندگان مجلس شورای اسلامی - دام تاییداتهم با اهداء سلام، موفقیت همگان را از خداوند متعال خواهانم. تصدیق میدهد؛ تعطیلی روز شنبه که در مجلس به تصویب رسید از لحاظ داخلی و خارجی قابل ملاحظه است. از لحاظ خارجی: در چنین روزهایی که دشمن صهیونیست فزون از هفت ماه، به نسل کشی پرداخته و هزاران شهروند غزه را به خاک و خون کشیده است آیا صلاح است در چنین شرایط روز تعطیلی دشمن که شنبه است، در جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته شود. دنیای خارج که چشمانشان به ایران اسلامی باز است در این مورد چگونه داوری میکنند و آیا این نشانه غلبه فرهنگ غربی نیست؟ از نظر داخلی: ۱. استدلال آقایان بر تعطیلی روز شنبه با منطق آنان همخوان نیست میگویند: «اقتصاد ایران با اقتصاد جهان پیوند ناگسستنی دارد باید کاری کرد که بیشترین روزهای هفته، این پیوند بر قرار باشد» این سخن بسیار منطقی است ولی دلیل بر تعطیلی روز شنبه نمیشود، چون در چنین روزی دنیای خارج نیز تعطیل است. این منطق ایجاب میکند که روزهای پنجشنبه که روز کاری بوده، بیشترین فعالیت را داشته باشد که دنیای خارج نیز فعال است؛ آقایان به جای اصلاح علت سراغ معلول رفتهاند و سبب آن این است که میخواهند تعطیلی هفته از یک روز به دو روز افزایش یابد. و مسئله ارتباط با خارج در درجه دوم است. ۲. در خمیره هر ایرانی روز شنبه روز کاری است، مصوبه مجلس بر تعطیلی شنبه، شنا بر خلاف مسیر آب است و اگر هم اقلیتی تعطیل کنند اکثریت از آن پیروی نمیکنند و این سبب میشود که در جامعه دو دستگی پدید آید که ضرر آن کمتر نیست. ۳. سالهاست که بر اثر یک رشته تبلیغات، روز پنجشنبه حالت تعطیلی به خود گرفته و با تصویب تعطیلی روز شنبه، شمار تعطیلی هفته به سه روز خواهد رسید و با بحران تولید که کشور با آن روبروست کاملاً در تضاد است. ۴. در اصل ۱۷ قانون اساسی، تکلیفِ تعطیلی هفته روشن شده است : «تعطیلی رسمی هفتگی روز جمعه است». باز در این مورد ملاحظاتی است، به همین مقدار بسنده شد امید است تجدید نظر شود. ✍قم ، جعفر سبحانی ۲۸ اردیبهشت. اگر شما هم در کلیت مخالف این طرح هستین جسارتا چرا از شما مطلبی در این مورد قبل و بعد در کانال مطالب ویژه منتشر نشده؟ بخصوص با توجه به ضربه مهلکی که به رشد تولید وارد میکند و در نهایت تورم وارد میکند. با تشکر - التماس دعا
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته این شأن چهرههایی مانند آیت الله سبحانی است که اینطور موضعگیری کنند و به نظر بنده نکات خوبی را مطرح فرمودهاند و فکر نمیکنم سخنان و یا موضعگیریهای امثال بنده نقشی در تصمیمگیریِ شورای نگهبان داشته باشد. موفق باشید
بسم رب النور و نور کدامین نور؟ قرار است به کجا بشتابد و قرار است کدام فانوس خاموش را از وجود خویش سیراب کند؟ استاد عزیز و گرامی سال پیش در گمان آن بودم که همه چیز را یافته ام. که دو کلمه از کتاب فصوص و یک جمله از ملاصدرا همه اش است و حالاست که باید راه زهد را در پیش گرفت و بعدش هم وصال به خدا! و حال که کمی از خودی که هیچگاه خود نبود بی خود شده ام دریافته ام که وامصیبتا! این دگر چیست؟ این جهان و این انسان چه بیچارگی است که دامنمان را گرفته؟ صبح که از خواب بلند میشوم بغض نفس گیری که امروز باید چه کرد راه قلبم را میبندد و شب به صبح نگاه میکنم که قرار است بیاید و منی که هیچ معنایی از خود نیافته ام که بخواهم در «شب» به مأمن «آخر» ببرم. از آنگاه که تنها کمی فقط کمی از این حقیقت بیچارگی ام را فهمیده ام دیوانه شده ام. نه آنکه سر از بیابان دربیاورم و بیخیال همه! نه! حال منم و یک شهر و خیابان های آن که هر روز طی میشود به خیال آنکه این بی قراری سخن بگوید. نه! من سکون نمیخواهم! و حال در پی یافتن این پاسخم که آیا همین آوارگی جواب معمای لاینحل منِ من است یا نه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آوارگی اگر به معنای حضوری است بیکرانه؛ آری! «دوست دارد یار این آشفتگی» به معنای همان حیرتی که رسول خدا «صلواتاللهعلیهوآله» نیز در پی آن بودند و عرضه داشتند: «ربّ زدنی تحیراً». این نوع حضور یعنی در جهان بیکرانه خود که تا خدا به معنای بیکرانه وجود ادامه دارد یعنی امری که بشر آخرالزمان کمتر از این نوع حضور را نمیتواند بخواهد. این نوع حضور یعنی به وسعت امروز و فردای خود، خود را یافتن، هرچند حضوری است بسی اجمالی که قصه آن، قصه مردی است که راستترین سخن را با ما در میان گذارد آنگاه که فرمود: «چه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها». https://lobolmizan.ir/leaflet/292 موفق باشید
سلام: حالتون خوبه؟ اصولا برای اثبات حقانیت اسلام باید محتوای آن هم سنجیده شود و مهمترین بعد اسلام فقه آن است در فقه خلاف عقلهای زیادی هست: زمین موات شهری و مالک شدن آن با ریختن سنگ، قرض دادن کنیز بدون اجازه خودش به برادر دینی، جهاد ابتدایی علیه اهل کتاب بدون اتمام حجت برای احاد ملت آنها و یا اکثریت ملت مذکور و... اسلام قطعا معجزاتی دارد ولی طبق ادیان گذشته دجال هم می تواند معجزه کند حتی غزالی که اشعری بوده گفته اگر کسی عصایش اژدها شود ولی بگوید دو ضرب در دو پنج می شود من پیامبری او را نمی پذیرم. حالا با توجه به وجود معجزات در اسلام ظاهرا نمی تواند از جانب شیطان باشد چون خوبیهای آن هم کم نیست چطور باید آن را از خدا دانست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مواردی که فرمودید را باید در شرایط تاریخیِ خودش بررسی کنیم که بحث آن مفصل است و به همین جهت ملاحظه میکنید که مثلاً چگونه اسلام به طور ظریف، جهانِ آن روزین را از موضوع بردهداری و یا آن برخوردی که با زنان میشده؛ عبور داد. و از طرفی بعضی از موارد که فرمودید مربوط به اسلام نیست. و اگر ائمه هدی«علیهمالسلام» بنا به مسیری که خداوند در «غدیر» تعیین فرمود، حاکمیت داشتند؛ آن موارد صورت نمیگرفت. در همین رابطه به سؤالی که در مورد ساختار حکومت در اسلام مطرح کردهاید میتوان فکر کرد که سیره ائمه مدّ نظر است و در زمان غیبت، ولایت فقیه. در مواردی که در دیگر سؤالات فرمودهاید نیاز به حوصله و تحقیق و مطالعه دارد که البته از محدوده سؤال و جواب بیرون است.
۲. در مورد معجزات، باید متوجه بود در هر زمانی خداوند برای هدایت بشر و اطمینان بشر به راهی که خداوند توسط پیامبرش پیش آورده، معجزه مطرح میشود و در این آخرین زمان که آخرین پیامبر به صحنه آمده است که تاریخ اندیشیدن بشر است؛ توجه به قرآن را با تدبّر در آن پیشنهاد میکند تا از طریق اندیشیدن نسبت به خود قرآن متوجه معجزهبودن آن بشویم. لذا فرمود: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (نساء/82) و این نهتنها موجب حقّانیت قرآن به عنوان کلام خداوند میگردد، بلکه موجب صدق ادعای رسول خدا نیز میباشد. موفق باشید
سلام و احترام: تفاوت بین آیات، روایات و آرا لا نفرق بین احد" ===> نفضل بعضها استاد جمع بین دنیا و آخرت چگونه ممکن است؟ از سویی توصیه های جنابتان (در کتاب رزق و درک دنیا) و البته نافرجامی در امور، حقیر را به دنیا بی میل کرده به گونه ای که هیچ امر دنیایی محرک حقیر برای فعالیت نیست و این خلاف توفیقات و شادابیهای قبلی و البته باعث سردرگمی شده. در کتاب دکتر صدرا خواندم ملاصدرا معتقد است هرکس از توسعه مادی جلوگیری کند مرتکب گناه کبیره شده است. در حالت کلی حین مطالعه تفاوت بین آیات و روایات و نظرات باعث شده هیچ نظم فکری نباشد و دچار نوعی رخوت و سردرگمی در اکثر امور شوم. بارها به خود گوشزد کرده ام که راه سعادت نباید انقدر پیچیده و دور باشد ولی با رجوع به زندگی نامه علما آن را در دسترس نمی بینم. فارابی، ملاصدرا، علامه، امام، جوادی آملی، تهجد، روزه داری، زیارت، توسل،؟؟؟ چگونه در راه بودن را مقصد بدانم؟ چگونه بدانم در راه هستم؟ سعادت چیست و چگونه بدست می آید؟ حق و حقیقت کدام است؟ در طلب حقیقت چندین سال قبل با جنابعالی آشنا شدم و اکنون با تغییرات بسیار رفتاری و کرداری در نادانی و سردرگمی نه توانستم موش از انبان بیرون کنم و نه انبانی فراهم. خود را خسر الدنیا و الآخره می یابم. یا همان هیچ انگاری. شاید اگر این پریشانی درمانی دارد در خور حقیر مشتاقم وگرنه رجوع به دیگر بیانات خود و دیگران را توصیه نکنید و فقط شنوای درد دل باشید. ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این نوع احوالات را حکایتِ سیری بدانید که در این زمانه پیش میآید. غزل شماره ۱۲۷ متذکر همین امر است و یا در این رابطه سری به سؤال و جواب شماره ۳۵۹۹۰ بزنید خوب است. با توجه به همه حرفها، مائیم و ثقلین. آری! تدبّر در قرآن را باید محور قرار داد و سیره اولیای الهی را که آینههای نور قرآناند مدّ نظر. با اینهمه به گفته جناب حافظ: «آنقدر ای دل که توانی بکوش / گرچه بهشتت نه به کوشش دهند». موفق باشید
سلام وقتتون بخیر. درباره ی توحید. شرح شماره گوش کردم سوره ی توحید و آیت الکرسی رو. و از گوگل هم شرح توحید استاد عابدینی رو گرفتم که ایشون فقط سه قسمت روی سایت گذاشتن و در قسمت سوم تاکید کردند که بقیه قسمت ها مخصوص آدمهای خاص هست. خوب ما چه کار کنیم که بتونیم اون قسمت ها رو هم داشته باشیم. هر چه که میشنویم درباره ی توحید به جای اینکه سیراب بشیم تشنه تر شدیم و این آتش رو باید یه جایی براش سرچشمه پیدا کنیم. البته من بیسوادم و فقط با گوش دادن شرح ها بلکه به یه چیزی دست پیدا کنم. به لطف الله راهی برام بزارید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید «برهان صدیقین» در امر توحید بسیار افقگشا میباشد که البته متن برهان و صوت شرح آن روی سایت هست. موفق باشید
سلام علیکم: استاد در ارتباط با نگاه به المیزان، آیا با در جریان المیزان قرار گرفتن نیازی به دیگر کتب دینی، به عنوان مثال کتاب آزادی معنوی شهید مطهری و مقالات آیه الله شجاعی و آداب الصلاه امام و از این دست هست یا نه؟ جایگاه رجوع به المیزان در برابر دیگر کتب از بزرگان چگونه است؟ (در این زمینه بحثی طرح کرده اید تا ذهنیتی ایجاد کند)
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از کتابهای مذکور، افقی را در مقابل ما از انوار توحید میگشاید. البته مبنا را باید همان تدبّر در قرآن قرار داد که تفسیر «المیزان» در این مورد نقش مهمی دارد. موفق باشید
سلام: مدتها انس با قرآن مجید از وجودم سلب شده بود و گاه که مراجعه می کردم چند آیه ای که می خواندم حوصله ی تداوم قرائتش را نداشتم و قرآن را می بستم و گویی هنوز قرآن رزقم نبود و زمانش فرا نرسیده بود. اخیرا توفیق شد یک دور قرآن را از زیر نظر گذراندم بسیاری از صفحات مطلب چندانی به نظر می رسد برای زخم های وجودی من نداشت. برخی آیات حرف برای گفتن داشت و انسان می گفت تو که می توانی چرا بقیه را چنین نگفته ای مثل سوره توحید بخش هایی از حدید و حشر، آیه ی لن ترانی، آیه ی نور، آیات مربوط به قاب قوسین و معدودی آیات دیگر. البته این معدود مطالب عرفانی قرآن لااقل برای بنده ثابت نشده که بالاتر از مطالب عرفانی ای است که گاه در سایر ادیان مطرح شده است مطالب عرفانی زیبایی را جناب ابن عربی و مولوی و سایر عرفا مطرح نمودند و همچنین در روایات وجود دارد لکن با وجود اینکه مفتون شیخین سترگ ابن عربی و مولوی بودم همه را یک سو نهادم اکنون زمانی است که یا قرآن ماسوای هر آنچه عرفا یافته اند یا بافته اند خویش را ثابت می کند یا اینکه این خانه از پایبست ویران است بعد از یک دور قرائت من در برزخم نه برایم ثابت شده که کلام خداست و نه ثابت شده کلام او نیست. مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی اخیراً در رابطه با سوره «علق» تحت عنوان: «قرآن بانک سکوت چندین ساله حضرت محمد «صلواتاللهعلیهوآله» شد مبنی بر آنکه اگر با قرآن درست برخورد شود، خودِ قرآن عامل تصدیق خودش میباشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/14372 . موفق باشید
سلام: به نظر می رسد هوش مصنوعی ثابت می کند بسیاری از چیزهایی که پیش از این حاکی از روح مجرد می دانستیم می شود بدون وجود روح مجرد نیز انجام داد. مثلا هوش مصنوعی می تواند وارد بحث و گفتگو شود سوال آیا نطق مختص موجود مجرد نبود؟ بنابرین چه ابایی وجود دارد که ما حافظه داشته باشیم بدون نیاز به بعد مجرد همانطور که بشر توانست موجودی خلق کند با حافظه و نطق بدون نیاز به بعد مجرد، خدا هم می تواند ماده ای خلق کند که حافظه و ... داشته باشد بدون بعد مجرد و آن بدن انسان و بخصوص مغز اوست از یک طرف ادله ای می خواهیم که ماده ی انسان مکفی نیست و ابعاد مجرد لازم است برای هوش و ... و از سویی ادله می خواهیم که هوش مصنوعی هیچ گاه به خودآگاهی نخواهد رسید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد لازم است با دنبالکردن مباحثی مانند «معرفت نفس»، جایگاه و مقام امور مجرد را بشناسیم تا متوجه شویم مقام وجودیِ موجودات مجرد بالاتر از آن است که فعالیتهای حسابگرانه و مادی بتواند علت وجود آنها شود. عرایضی در این رابطه در جلسه شنبه اخیر تحت عنوان «نسبت هوش مصنوعی با انسان!؟» : https://eitaa.com/matalebevijeh/14168 شده است . خوب است با دقت آن مطالب دنبال شود. موفق باشید
سلام استاد بزرگوار: در کنار کتبی که با موضوعات کربلا و عاشورا و محرم وجود دارد؛ لطف بفرمایید چندتا عنوان و موضوع و سرفصل که نیاز زمانه امروز هست و مبلغین عزیز می توانند با تفصیل دادن آن ها به مردم کمک کنند، نام ببرید.
باسمه تعالی: سلام علیکم در رابطه با ماه محرم و اینکه با نظر به کربلای دیروز بتوانیم در امروز تاریخ خود حاضر شویم فرازهای سی پنج گانه ای تنظیم شده که در جلسات مربوط به ماه محرم بعضی از فرازهای آن خدمت رفقا را تقدیم و شرح داده میشود . با این همه آن فرازها را تقدیم میکنم به امید آنکه خود عزیزان در فضای کلی آنها قرار گیرند و موجب شود تا باب تفکری نسبت به محرم امروزین تاریخمان برایمان گشوده شود. انشاالله
روش کار با فرازهای ارسالی به این صورت هست که رفقا پس از طرح مقدمه آن فرازها دو یا سه از فرازها را با مخاطبان خود در میان میگذارند و روی آن بحث میکنند. البته بعضی از رفقا آن قسمتی را که مورد بحث قرار میدهند تکثیر کرده و در اختیار مخاطب قرار میدهند ولی اگر مطلب در کانالی باشد که بتواند به متن آن نیز رجوع کنند انشاالله موثر خواهد بود. موفق باشید
در بستر «ایمان» و «امید»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الأرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ»
آنچه ما را دعوت می کند تا به راز شهید و شهادت در حضور تاریخیِمان بیندیشیم، جمله حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» است که بعد از قبول قطعنامه این طور بیان داشتند:
« خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
حال سؤال این است! در این آغازِ راه مبارزه که پس از قبول قطعنامه و تمامشدن جنگ با صدام در میان است، چه چیزی باید مدّ نظر ما باشد که حضرت امام از خداوند تقاضا میکنند تا او خودش چراغ پر فروغ شهادت را حافظ و نگهبان باشد؟ این نکته مهمی است که در مشعل شهادت و در چراغ پر فروغ آن حضوری نهفته است که باید همواره آن حضور با نظر به شهادت و شهید مدّ نظر باشد. و اینجا است که ما در آغاز تاریخی هستیم که امام شهیدان و شهدا آن تاریخ را گشودند. تاریخی که بشریت به عالیترین ابعاد گسترده خود میرسد با توجه به این امر سعی شده در مطالب زیر تا آنجا که ممکن است معنای حضور شهدا با خوانندگان محترم در میان گذارده شود.
امید است با تدبر در فرازهایی که ذیلا مطرح شده با این نتیجه برسیم که : «شهدا انسانهایی هستند دارای نبوغ تاریخی در زمانه خود.» و این یعنی ما از طریق نظر به سیره شهدا کربلای خود را در این تاریخ تجربه کنیم و متوجه اموری باشیم که در دل این کربلا پیش میآید، به این معنا که خبری در راه است و با حضور در این تاریخ میتوانید فرزندان امیدی باشید که در آن «حضور بیکرانه اکنون جاودانه» خود را مییابید و این یعنی انسان همواره در میان راه خویش است، راهی با بامدادی نو. با توجه به تجربهای که با شهادت حاج قاسم پیش آمد و شباهتی که با شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» داشت و با نظر به حضوری که بعد از شهادت اباعبدالله«علیهالسلام» در تاریخ پیش آمد، میتوان گفت: «خبری در راه است». جناب حافظ هم در همین رابطه میفرمایند:
كس ندانست كه منزلگه معشوق كجاست این قدر هست كه بانگ جرسی میآید
ما هنوز در اجمال تاریخی خود هستیم که به مرور با تفصیل آن روبهرو خواهیم شد، ولی خوب است به این حضور فکر کنیم. حضوری که به گفته جناب حافظ: «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت» ، هرچند ممکن است در حال حاضر احساس کنید آن حالت ،کمی خود را عقب کشیده و نور جلال او بر انوار جمالیهاش غلبه کرده ولی وقتی در تاریخی حاضریم که با نور شهدا شکل گرفته و خداوند وعده داده: «وَأَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» خواهیم گفت:
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
ولی آنچه همواره باید مدّ نظر باشد دنبالکردن و کوتاهنکردن حضور شهدا در تاریخی است که مدّ نظر آنها است و همه سخن ما در این گفتار آن است که :
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
گوشسپردن به ندای تاریخی شهدا
1- چه خوب است تا در افق کربلاییِ تاریخِ خودمان نسبتی بین کربلایِ تاریخی حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و کربلای ما که نمادی مثل حاج قاسم سلیمانی را به عنوان شهید در خود دارد؛ صحبتی داشته باشیم، با نظر به دو بستر دیروز عاشورایی و امروز عاشوراییمان، و از این جهت در رابطه با نظر به نسبت شهدای عاشورا و شهید و شهادت که شهید حاج قاسم سلیمانی» در این زمانه نماد آن است، به آینده تاریخی خود فکر کنیم. به امید اینکه روشن شود ما در این تاریخ در کجای نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» قرار داریم و نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» چگونه ما را فرا گرفته است و آیا آن یگانگی که یاران حضرت توانستند در نسبت با حضرت در کربلا از خودشان شکل دهند، ما در همان سنت، در این تاریخ میتوانیم آن یگانگی را از خود نشان دهیم؟ آیا میتوانیم آن حضور را ذیل نماد این تاریخ یعنی ذیل حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و با افقی که شهید حاج قاسم سلیمانی برای ما به ظهور میآورد، به دست آوریم؟ این است آنچه امروز باید به آن بیندیشیم تا اولاً: از نهضت حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» بهره کامل را ببریم و ثانیاً: با فهم درست جایگاه شهادت در امروز تاریخ خود در عالیترین حضور موقعیت خود را شکل دهیم و به سخن رهبر معظم انقلاب بیندیشیم که فرمودند:
«شهدا مایه رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیه، یعنی احساس هویّت، یعنی هدفداری، یعنی به سمت آرمانها حرکتکردن، عدم توقّف؛ این کار شهدا است؛ این را هم قرآن به ما یاد میدهد. شهدا تا هستند، با تن خودشان دفاع میکنند، وقتی میروند، با جان خودشان: «وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛» ببینید این استبشار، مال بعد از رفتن است. تا هستند، جانشان و تنشان و حرکت مادّیشان در خدمت اسلام و در خدمت جامعه اسلامی است، وقتی میروند، معنویّتشان، صدایشان تازه بعد از رفتن بلند میشود. نطق شهدا بعد از شهیدشدن باز میشود، با مردم حرف میزنند - بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم- با ماها دارند میگویند؛ [باید] ما گوشمان سنگین نباشد تا بشنویم این صدا را... مهم این است که ما بشنویم این صدا را... اگر این پیام را بشنویم، روحیهها قوی خواهد شد، حرکت، حرکت جدّیای خواهد شد... روزبهروز اینها زندهتر میشوند.»(۱۴ آبان ۹۷)
هنر اصحاب امام حسین«علیهالسلام» در درک تاریخ خود
2- چه اندازه شایسته است در رابطه با نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و حضور یاران حضرت در جهان امام حسین«علیهالسلام»، به حضور مردمِ ما در این زمانه در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بیندیشیم از آن جهت که این حضور، در این زمانه حضور عظیمی است اگر برای انسان پیش آید. مکرر شنیدهایم که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» میتوانستند به نحوی قضیه را تمام کنند و مثلاً به جای جوابدادن به دعوت کوفیان، با اطلاعی که از روحیه کوفیان داشتند بنا به پیشنهاد جناب محمد حنفیه به یمن بروند و از دسترسی حاکمیت شام خارج شوند و از این عجیبتر اینکه شب عاشورا به یارانشان فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. بهخصوص وقتی امام معصوم بفرمایند بروید، هیچ گناهی به گردن آنهایی که میرفتند، نبود. حال باید از خود بپرسیم چرا اصحاب در کنار امام ماندند، با اینکه میدانستند شهید میشوند و امام نیز خبر دادندکه اگر ماندید همه شهید میشوید؟ به نظر میآید در این زمانه قدرت فهم آن مسئله روشنتر شده است، زیرا این بشر آخرالزمانی است که متوجه نهاییترین حضور میباشد، حضوری که اصحاب کربلا در آن شرایط حساس برای خود شکل دادند و آنچه ابتدا باید از رخداد کربلا فهمیده شود، همین نکته است و تاریخی که با آن حضور ذیل وجود مقدس حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» آغاز شده و البته باید روشن شود، آن تاریخ که یکی از ابعاد اصلی آن شهادت است، چه تاریخی و چه آغازی است؟ و چرا اصحاب متوجه شدهاند میتوانند در آن تاریخ و در آن آغاز حاضر باشند؟
شهدا و درک ظرفیت تاریخ
3- عرض بنده آن است که جناب زهیر و بریر و مسلم بن عوسجه متوجه بودند با آن حضور، در ادامه آن تاریخ در کنار حاج قاسم سلیمانی در این تاریخ که تاریخ فوقالعاده حساسی است، میتوانند خود را ادامه دهند که جهت تبیین این موضوع باید متوجه شعوری بود که بعضی انسانها نسبت به ظرفیت تاریخی که در آن قرار دارند برایشان پیش میآید و میفهمند چگونه یک تاریخ در مواجهه با جاهلیتِ زمانه شکل میگیرد و با آغاز آن تاریخ اگرچه با موانع فراوانی روبهرو میشوند، ولی از طرف دیگر متوجه امکانات فراوانی جهت تولدی دیگر به میان آمده که همان ظرفیتهای نهفته ای است که به مرور ظهور میکند و آن موانع را بر طرف مینماید.
شهدا و بسط حضور در جهان اباعبدالله«علیهالسلام»
4- باید از خود پرسید جناب بریر و زهیر و از همه مهمتر حضرت ابالفضل«علیهالسلام» با آن جملاتی که در شب عاشورا گفتند، در جستجوی چه چیزی بودند که وقتی حضرت میفرمایند بروید، با تمام وجود از حضرت تقاضا میکنند اجازه دهند فردا در کنار آن حضرت شهید شوند، چرا مثلاً زهیر بن قین میگویند: «لا و الله لا یکون ذلک ابدا، اترک ابن رسول الله«صلواتاللهعلیهوآله» اسیرا فی ید الاعداء و انجو انا؟! لا ارانی الله ذلک الیوم.» نه به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهد بود. آیافرزند رسول خدا را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خود را نجات دهم؟! خدای آن روز را به من نشان ندهد و یا از آن مهمتر حضرت اباالفضل«علیهالسلام» عرضه داشتند: «لا ارنا الله ذلک ابداً» خداوند چنین روزی را -که ما زنده باشیم و شما شهید شده باشید- را هیچ وقت به چشم ما نشان ندهد.
در شهادت چه پیشآمدی شکل میگیرد که حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» و اصحاب متوجه قرارگرفتن در آن پیشآمد هستند؟ پیشآمدی که حضوری است کلی در متن یک تاریخ. آیا جز این است که اصحاب میخواهند در همه تاریخی که با حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» شروع شده است حاضر بشوند؟ زیرا میدانند در جهان حضرت امام حسین«علیهالسلام» حاضربودن یعنی بسطیافتن و وسعتپیداکردن در همه اعصاری که انسانهای حقیقتجو در آن اعصار حاضرند و احساس این نوع حضور همه آن چیزی است که انسانهای بزرگ به دنبال آن هستند و با توجه به این امر در زیارت عاشورا که امام معصوم آن را فرمودهاند به آن شهدا سلام میدهید تا نسبت خود را با آنها زنده نگه دارید و خود را به عالم آنها پیوند بزنید.
تا گرفتار بیتاریخی نشویم
5- باید از خود بپرسیم آیا در دل همین بستر تاریخی که در سنّت حضور اباعبدالله«علیهالسلام» ذیل اسلام، با حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» آغاز شده، تاریخی که عین ادامه تاریخ کربلا است، ما همان معنا از شهادت را در انقلاب اسلامی و با نظر به حضرت امام خمینی ملاحظه نکردیم؟ آیا جز این است که همانطور که جناب بُریر در جهان امام حسین«علیهالسلام» حاضر بود، شهدایِ ما در جهان حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» حاضر نشدند؟ حاضر در جهانی که بشر امروز سخت به آن نیاز داشت و حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» مقابلمان گشودند و حقیقتاً شهدا در جهان حضرت امام خمینی خودِ گمشدهشان را پیدا کردند و این نکته از آن جهت مهم است که یکی از رازهای انقلاب اسلامی در آن نهفته است زیرا فهم این نکته در جای خود، گشودن راهی است تا زندگی با وسعتی که شهادت نیز قسمتی از آن است، معنا شود، حال چه شهادت برای انسان پیش آید و چه پیش نیاید.
خوب است به این نکته فکر کنیم که چگونه تاریخی که در مقابل ما گشوده میشود از حضوری که شهادت نیز پارهای از آن است، بیرون نیست وگرنه آن تاریخ آغازی برای جوابگویی به انسانهای آن زمانه نخواهد بود تا دیروز ما را به فردایمان متصل کند و گرفتار بیتاریخی و گسست تاریخی نشویم.
نگهبانی از چراغ پر فروغ شهادت
6- باید از خود بپرسیم چرا شهدا میخواهند با نظر به حضوری که امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در این تاریخ متذکر آن هستند، خود را حاضر میکنند؟ و این در واقع یعنی شهادت به همان معنایی که یاران حضرت اباعبدالله«علیهالسلام» در شب عاشورا فهمیدند که میشود از طریق آن شهادت در جهان آن حضرت حاضر شد و با نظر به تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» پیش آوردند شهدا متوجه شدند میتوانند خود را از طریق آن شهادتها در این تاریخ حاضر نمایند و نهتنها خود را از آن طریق در همه عصرها حاضر کنند بلکه میتوانند در پایداری انقلاب اسلامی نقش ایفاء کنند و از این جهت حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» بعد از قبول قطعنامه که عملاً جنگ تمام شد، در پیام خود میفرمایند:
«خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.»
این است آن نکته مهمی که امثال حاج قاسم به خوبی متوجه آن شدند، به گفته خودشان نامزد شهادت باید باشند و علت آنکه در هر کوی و برزن به دنبال شهادت بود، توجه به این نکته بود که شهادت میتواند حضوری را که در تاریخ حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه» تجربه کردند را در جانشان نهادینه کند آن هم در آغاز تاریخی که حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» توانستند زندگی را به ما برگردانند و «بودن» را در دل شهادت معنا کنند، به همان صورتی که آوینیها توانستند در شخصیت خودشان آن را احساس نمایند و به قلم آورند، قلمی که شهادتپرور است زیرا خودشان آن حضور را در خود احساس کردند.
وقتی عدهای ناخواسته در جبهه دشمن قرار میگیرند
7- با نظر به حضوری که در این تاریخ در وجدان جامعه پیش آمده، لازم است به نسبتی که بین نهضت اباعبدالله«علیهالسلام» و انقلاب اسلامی در رابطه با شهادت پیش آمده، بیندیشیم زیرا با نظر به افقی که در این رخدادهای تاریخی، با نظر به شهادت پیش میآید، ما متوجه حضوری در تاریخمان میشویم که اصیلترین «بودن» را به همراه میآورد و ما را از گرفتارشدن در تنگناهای جبهه مقابل نجات میدهد. چرا که با تقابلی اینچنینی که در دیروزِ تاریخ کربلا و امروزِ تاریخ انقلاب اسلامی پیش آمده، هرکس تا حضور در بستر شهادت خود را جلو نبرد، ناخواسته در جبهه مقابل قرار میگیرد و این امری است که در همین تاریخ نیز تجربه کردیم که چگونه سیاسیون با فراموشکردن دشمنی جبهه استکبار از تاریخ انقلاب اسلامی بیرون افتادند و عملاً در جبهه مقابل قرار گرفتند.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
سلام وقت بخیر: روز دوشنبه آمدم مسجد خدیجه کبری بعد از نماز صبح و در حال پیاده روی فرمودید تفسیر گوش کنم اسم سوره و کسی که تفسیر رو شرح کرده رو دوباره بفرمایید . شرح تفسیر ایت الله طباطبایی رو میخوام شروع کنم از کجا شروع کنم و توحیدم رو میخوام بیشتر کنم. راهنمایی بفرمایید خداوند خیرتون بده
باسمه تعالی: سلام علیکم: حاج آقا عابدینی بحمدلله در شرح تفسیر المیزان زحمات خوبی کشیدهاند میتوانید به ایشان رجوع فرمایید. در مورد رشد مبانی توحیدی خوب است که به بحث «برهان صدیقین» همراه با شرح صوتی آن که روی سایت هست رجوع فرمایید. موفق باشید
به نام خدا. مدتیه با خودم در کلنجارم که در مسئله رابطه آدم شهری با طبیعت و حیوانات چطور باید حرف زد، چه زمانی امکان حرف زدن هست یا کی بالاخره شرایطی پیش میاد تا مردم بخوان رابطه درستی با حیوانات برقرار کنند. اول این رابطه توسط غرب خراب شد الان هم رابطه ای برقرار شده اما باز هم توسط آدمایی که هیچ آگاهی ندارند پس حد اقل اگه الان وقتش نیست بیایم یه سری کارهایی که کلی هست انجام بدیم تا نه تنها اونها بلکه خودمون رنج روحی کم تری ببریم چون بخشی از وجود ما طبیعته و ما در حیوانیت خود با حیوانات هم خانواده ایم که اگر اونهارو نادیده بگیریم درواقع خودمونو نادیده گرفتیم و انکار کردیم. هرچی در جامعه دینداران میبینم فقط فقه هست که مثلا اون نجس و اون فلانه اما خب این در این شرایط بحرانی خیلی نگاه خاصیه درحالی که آدم خانواده خودشو فقط با فقه میبینه یا اخلاق، ارتباط روحی و تعامل و زندگی هم برقرار می کنه؟ حالا فعلا همین که تو این گرما برای حیوانات ظرف آب و محل غذاهایی که براشون مضر نباشه مثل باقی مانده گوشت ها، استخان هایی که توسط ما خرد بشوند و شسته بشوند تا شکر یا ادویه ای در غذا نمونه خوبه. البته با یکم جستجو میفهمیم چه غذاهایی باید براشون بگذاریم مایی که مابقی غذاها را دور میریزیم حد اقل در اختیار حیوانات محبوس شهری قرار دهیم زیرا طبیعت مال حیواناته که توسط آدم ها ربوده شده و شرایط زندگی عادی مثل خورد و خوراک و آرامش و شکار از حیوانات گرفته شده. امیدوارم آشتی با طبیعیت به نحوه انسانی اسلامی طبیعی به ما بازگردد با هرچه تواضع بیشتر دربرابر تصمیمات طبیعت و نوع زندگی حیوانات، آنهایی که خودشان بلدند زندگی کنند و ما نباید به آنها زیستن بیاموزیم. این رابطه با طبیعت در زمانه ما با شرایط های ما بسیار خوب است زیرا خدا طبیعت را آفرید تا آدمی خود را مشغول واقعیات خدادادی کند تا رنج های روحی او که زمانبر است برای خوب شدن را کم تر احساس کند. اگر سئوال است چرا بعضی سگ ها در شهرها به مردم حمله کردند ریشه اش در برقراری ارتباط ما با آنهاست چون احساس تنگی کنند پس غلبه توهم متقابل فشار زیادی برای آنها و شما ایجاد می کنه. حال ببینید همین یک خودروی سوختی شما به او و خودتون آسیب میزنه تا هزاران چیز دیگه پس ما بدهکاریم نه آنها بدکار ما.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! طبیعت نظم خاصی دارد زیرا توسط خدای حکیم ایجاد و مدیریت میشود و هر موجودی در طبیعت، جایگاه خاصی دارد و حیوانات در این رابطه هر کدام مأموریتی دارند تا طبیعت در مسیر خودش خود را ادامه دهد که البته بحث در این موضوع بسیار مفصل است. عرایضی در کتاب «تمدنزایی شیعه» شده است. میماند که ما در رعایت حیوانات جنبه تعادل را حفظ کنیم تا نه آنها به زندگی انسان ورودی بیش از حدّ داشته باشند و نه انسانها با آنان درگیر شوند. مثل آنکه وقتی اطراف زندگی انسان عفونت زیادی پیدا شد این سوسکها هستند که برای از بین بردن آن عفونت به میدان میآیند و ما به جای آنکه عفونتها را کم تا آن موجودات در آن صحنهها حاضر نشوند؛ با انواع سموم، سوسکها را میکُشیم. همین مورد را نیز در رابطه با سایر حیوانات غیر اهلی باید مدّ نظر قرار داد. موفق باشید
سلام استاد طاهرزاده: من کتابهای کربلا رو خوندم و یه سوال دارم. وقتی به امام حسین فکر می کنم و اینکه خدا با او چه کرد، نمی تونم هضمش کنم. میدونم که دشمنان اسلام این کارو با امام حسین کردند و امام حسین خودشو فدای خدا کرد. ولی باز نمیتونم هضم کنم چطور خدا تونست ببینه بزرگترین انسان تاریخ اینطوری تکه تکه زیر سم اسب ها بشه و چرا اون لحظه خدا کاری نکرد. میدانم باطن این کار رحمت خدا برای امام حسین بوده ولی من ظاهر اتفاقات رو میگم. چطور خدا تونست این صحنه رو ببینه؟ کسی که زندگیش رو تقدیم خداوند میکنه خدا چرا باهاش اینجوری کرد؟ یاد امام حسین پابرجاست ولی این خیلی کمه و این جبران ناپذیره که کسی اون هم در حد امام حسین زیر سم اسب ها تکه تکه بشه. خدا چرا سکوت میکنه؟ و چرا مانع این اتفاق نمیشه؟ چرا اسب ها اونجا تبدیل به سنگ نشدن؟ همونجوری که باران سجیل اومد. چجوری این رو هضم کنم. ممنون.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که خداوند در واقع جواب عالیترین تقاضای حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» را که بنا داشتند نهاییترین خباثت امویان را نشان دهند؛ جواب داد و از این جهت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» در قتلگاه شکر میکردند که در کاری که به عهده گرفتند خداوند به خوبی موفقشان کرد اینکه خداوند بخواهد مستقیم از دشمنان اهل بیت انتقام بگیرد، موضوعِ اصلی که عبور از جریان خبیث اموی است پنهان میشود و یک کار بزرگ فرهنگی، تبدیل میشود به یک جنگ نظامی. موفق باشید
استاد قضیه فرزند آوری که مثل اینکه گفتند قرار بوده فقط دو یا چند سال محدود کم شود و ... خوب رهبری مثل اینکه اجازه دادند اما اینکه ادامه چطور داده شد و ایشان این مسئله را متوجه نبودند و بسیار وضع خراب شد را چطور فهم کنیم؟ مگر می شود در این مسئله به این بزرگی ایشان غافل بوده باشند؟ اگر چیزی که به چشم عیان است ایشان اینطور عمل کرده باشند خبر بدی است از وضع اطلاع ایشان از کشور. گرچه ضمناً مثل اینکه عذر خواهی هم شده از صوتی از آقای قرائتی شنیدم که ایشون گفتند که هیچ گاه دعوت به جلوگیری نکردند گرچه به ایشان گفته شده بود و گفتند قرآن چیز دیگری گفته و در نهایت من نمی گویم شما بکنید هرچه می خواهید چطور فهمی که ایشان داشتند از جایگاه قرآن را بقیه نداشتند بالاخره ایشان که دستش در آمار و... نبوده با همان ضمیر روشن خودشان این را یافته بودند شنیدم که آقای علامه طهرانی هم همینگونه بوده است. چطور است آقای خامنه ای متوجه نبودند حتی با دادن آمار غلط هم نمیشه توجیه کرد بالاخره آمار یک کارخانه و... که نبوده سیاست کلی یک بخش مهمی از کشور بوده که در کف جامعه عیان بوده واقعا ما ولایت فقیه را برای همین امور در آن مسند گذاشته ایم که راهبری امت بکند چطور این مسئله رخ داد؟! در آخر استاد چرا از اتباع کشور افغانستان که فرهنگ و زبان و دین و مذهب مشترک دارند جذب صورت نمیگیرد و تابعیت داده نمیشه با این روش میشه مشکل رو کم و بیش حل کرد یک جور تعصب بی دلیل ایرانی در کار نیست آیا؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که موضوع، در ابتدای امر به صورت دیگری بود و به همین جهت هم آقای هاشمی بر آن اصرار داشتند ولی بعداً معلوم شد کنترل جمعیت دارد به یک مشکل تبدیل میشود و اینجا بود که رهبر معظم انقلاب متذکر خطر آن شدند. موفق باشید
«یا اکرم الاکرمین» سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار طاهرزاده: با عرض پوزش میخواستم نظر حضرتعالی را در رابطه با احکام و مجازات هایی مثل قصاص و سنگسار و قطع دست و پا و امثال ذلک در زیست جهان کنونی بدانم. از نظر جنابعالی آیا این نوع از احکام جزایی در جهان کنونی جایگاهی دارد یا متعلق به تاریخ خاص خودش می باشد؟ آیا این احکام هم بر مبنای شرایط خاصی بوده یا اینکه ابدی و همیشگی هستند و باید فرهنگ جهان مدرن که به انحراف و انحطاط کشیده شده خودش را با احکام خالق منطبق کند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حجت الاسلام یونسی از قول مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی نقل میکردند که موضوع آن احکام را با حضرت امام در میان گذاشتهاند و حضرت امام معتقد بودند جایگاه آن احکام، بازدارندگی است و نه آنکه ذات همان احکام مدّ نظر شرع باشد و از این جهت میتوان گفت میتوانیم احکام جایگزینی را به جای آن احکام قرار داد. موفق باشید
سلام علیکم وقتتون بخیر: آیه «بالوالدین احسانا و لا تقل لهما اف» در مورد پدر و مادر همسر هم صدق میکنه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال والدین دوم انسان به حساب میآیند و احترام آنها در هر شرایطی لازم است. موفق باشید.
سلام و عرض ادب: از سوالات مخاطبان معلومه که وضعیت روان مردم خوب نیست وقتی اقتصاد خوب نباشد ایمان جایی ندارد شما که مدام از افق انقلاب میفرمایید چه انقلابی؟ انقلابی که تیشه به ریشه دین زد شما به نرخ تورم توجه کنید، که هر لحظه هم در حال افزایش است و بیش از دو دهه است که نرخ تورم دو رقمی را تجربه میکنیم تا چه حد توان مردم را میگیرد. بین ۱۵۰ کشور تنها چند کشور اندک هستند که تورم دو رقمی دارند. مشکل دیگر اینکه بیکاری دست انداخته است بر گلوی مردم و به ویژه جوانان و دارد حسِ زندگی را از آنها میگیرد. توجه کنیم وقتی شما «شغل» دارید، یعنی شما امید دارید. یعنی صبح که از خواب بلند میشوید هدف دارید هدف و همین هدفمند بودن سلامت روان شما را حفظ و آبیاری می کند بنابراین وقتی کارخانهها بسته است و چرخ تولید لنگان است، وقتی سرمایه گذاران پا به فرار گذاشته و رفته اند، سخن گفتن از سلامت روان خندهء تلخی بر لبان میآورد. مشکل دیگر ما این است که چشم باز کردیم و دیدیم جمع کثیری از کسانی که از معنویت سخن میگفتند، خطاکار از آب درآمدند. آنها با ظاهری مطلوب برای دستگاهها آمدند و دیدیم که همه چیز را برای خودشان و قوم و قبیلهء خودشان خواستند. به عبارتی، اقتصاد «رفاقتی» جای خود را به اقتصاد «رقابتی» داد. انصاف داشته باشیم در چنین شرایطی صحبت کردن از «اخلاقیات» و سلامت روان، یک طنزیه تلخ است الهی الهی به حق طفل شش ماهه امام حسین (ع) و به حق ضجه های بینوایان در دل شب ظالمین به مردم به سزای عملوشن برسند هرچه زودتر و آن روز دیر نیست استاد عزیز
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که میفرمایید و همه عرایض بنده با توجه به تجربههای دیروز و امروزی که دارم در آن است که راه عبور از این معضلات، جز با اسلام و آن هم با قرائتی که حضرت امام خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» به ظهور آوردند و رهبر معظم انقلاب «حفظهاللهتعالی» بر آن تأکید کردند؛ نیست و آن همان حضور تاریخی در انقلاب اسلامی است و به نظر بنده، پیشرفتی که رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند و نسبت به آینده امیدوارند، از آن جهت است که انقلاب اسلامی نخواست مانند جهان مدرن، انحرافات را با تعریفی که آنها از انحرافات میکنند از حساسیت خارج کند. موفق باشید
سلام استاد گرامی: سخنان جناب عالی را در برنامه کلمه شنیدم. بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. تصمیم گرفتم به جای همه جویندگان حقیقت، از شما تشکر کرده باشم، و از شما تقاضا دارم به همه ما دعا کنید. شاید ما هم بتوانیم احساس حضور پیدا کنیم. ولی نمیدانم آیا این احساس حضور فقط بودن است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نظر به بودن خود، حضوری بیکرانه برایمان به ظهور میآید و در این رابطه خوب است رجوعی به مباحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» که هر دو همراه با شرح صوتی آن روی سایت هست، بیندازید. إنشاءالله راهگشا خواهد بود. موفق باشید
سلام علیکم استاد گرامی: آیا یقین خواستن همان رسیدن به توحید است؟ راه رسیدنِ به توحید و یقین چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مسیر باور به خداوند و به حقایق غیبی، انسانها میتوانند با رعایت دستورات شرع، آرامآرام به مرحلهای برسند که با تمام وجود، باورهای معنوی آنها در قلب و روانشان به ظهور آید و این مرحله، مرحله یقین است نسبت به آن باورها. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرانقدر: سوالم در مورد کتاب معاد است، فرمودید که بعد از مرگ انسان با ملکات خود روبه رو میشود، خوب چطور میشود این ملکات رو تربیت کرد و صفات رذیله ای که دارد ریشه کن کرد؟ سوال بعدیم اینه آیا کسی که گناهی انجام میدهد و بعد توبه میکند که خدا از او خوشنود شود ولی هنوز دوست دارد آن گناه را انجام دهد ولی انجام نمیدهد، آیا این گناه پاک شده یا اینکه هنوزدر آخرت اثرش را در ملکات خود میبیند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. صبر بر طاعت و صبر بر ترک معصیت و صبر بر مصیبت، در بستر شریعت الهی موجب ظهور ملکات معنوی و غلبه آن ملکات بر رذائل فکری و اخلاقی میشود. ۲. آری! همینکه به حکم شریعت الهی انسان از ارتکاب گناهان منصرف شود، دیگر آن گناهان جزء شخصیت او به حساب نمیآید. موفق باشید
سلام علیکم: سئوالم اینه که الان کسی هست که مثل آیت الله بهجت کسی میرفت پیشش بهش میگفت چکار کنه، یا استخاره براش میگرفت. الان پیشش مراجعه کنیم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید در این زمانه همانطور که آیت الله بهجت خودشان فرمودهاند علم ما همان استاد ما میتواند باشد و خودمان باید بتوانیم آنچه موجب سعادت ما و جامعهمان میشود را پیدا کنیم. موفق باشید
سلام علیکم: استاد بزرگوار خدا شما را حفظ کند و بر طول عمرتان بیافزاید. در مورد مساله ای فکرم درگیر است و هر چقدر بالا و پایین کردم به نتیجه قطعی نرسیدم باز هم مثل همیشه از شما کمک میگیرم تا انشاءالله خداوند به واسطه شما این مساله را برایم روشن کند. متاسفانه خواهر و برادرهای من دیندار نیستند و مخالف نظام جمهوری اسلامی و از لحاظ فکری همراه با فتنه پیش آمده هستند و باز هم متاسفانه دارند کم کم به سمت انکار دین و نبوت می روند من هم قبلا همفکر اونها بودم ولی لطف خداوند رحیم شامل حالم شد و ره یافتم، همیشه سعی کردم با محبت و دلسوزی با آنها رفتار کنم و گاهگاهی دلسوزانه آنها را به توجه به راه و روش و باور صحیح متذکر باشم اونها هم به خاطر محبت و صمیمیتی که بینمان بود در حضور ما رعایت برخی مسائل را داشتند اینکه حداقل حجاب از نظر خودشون را در حضور ما رعایت کنند و کاری که ما را ناراحت میکنه انجام ندهند یا بد و بیراه به سر تا پای نظام نگن ولی الان با جوی که ایجاد شده دیگه نمیخوان این مراعاتی که میکردن را انجام بدن و اول از همه حجاب شون را در جمع های خانوادگی برداشتن و من هنوز به نتیجه نرسیدم که چه کاری حق است و نتیجه درست تری دارد. اینکه مثل گذشته با اونها رفتار کنم و با محبت و دلسوزی و اخلاق و رفتار درست و نصیحت های گاه و بیگاه متذکر بیراهه رفتن اونها بشم یا اینکه ارتباط حضوری با اونها را قطع کنم در عین اینکه ارتباط تلفنی و رسانه ای را مثل قبل باهاشون داشته باشم و به این وسیله متذکر بیراهه بودن راهی که می روند بشوم. منظورم از بیراهه نه فقط برداشتن حجاب پیش ما بلکه کلا اعتقاد غلط و جهان بینی نادرست شون هست. ممنون میشم مثل همیشه با نور علم و حکمت تون مسیر را برام روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شماره 34127 عرض شد نباید در این موارد عجله کرد و رابطه خود را به همان شکل که داشتهاید، خوب است ادامه دهید و از بعضی از حرکات و گفتارها با اغماض ردّ شوید زیرا این افراد خودشان میدانند حرف و سخنشان چیست بنابراین نیاز به بحث هم نداریم. مطمئناً آنها با بحرانی که در پیش دارند و احساس پوچی و بیثمریشان روبرو میشوند و آنجا است که با سکوتی طولانی اگر رابطهتان را قطع نکردهاید، به سخنان شما توجه میکنند به شرطی که شما هم بنای تحقیر آنها را نداشته باشید بلکه به هدایت و راهنمایی آنها فکر کرده باشید. موفق باشید
با سلام: در مثال موج و دریا (از نظر عرفان) آیا درست است که بگوییم که الله هم یکی از امواج است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت «الله» به عنوان جامع همه اسماء، همان دریاست. موفق باشید
